اصطلاحات آزادگان در اسارت (3)
منبع : راسخون
عنوان اصطلاح : قُصعة
ظرف مستطيل شكلي بود به ابعاد 50 × 30 سانتيمتر كه براي گرفتن غذاي يك گروه از آن استفاده ميشدو عراقي ها هم هر چهار پنج سال يك بار آن را عوض ميكردند و در محاوره، اسرا به آن «قصعه» ميگفتند.عنوان اصطلاح : قرمزه
رجوع شود به «وضعيت قرمزه».عنوان اصطلاح : قرص دردسر
يكي از براداران ايراني به نام فاضل موسوي كه عراقي ها نسبت به او حسّاسيت زيادي داشتند، به «قرص دردسر» مشهور شده بود، زيرا هر كسي كه به هر نحو با او تماس ميگرفت مورد شكنجه و بازجويي عراقي ها واقع ميشد.عنوان اصطلاح : قرص بگير و بنشان
گاهي در وسط برگزاري مراسم گوناگون سرباز عراقي سر ميرسيد و مجلس به هم ميخورد و براي اينكه او متوجه اصل جريان نشود، يكي از اسرا خودش را به بيماري ميزد و از او خواهش ميشد كه برود از بهداري «قرص بگير و بنشان» و به اصطلاح نخود سياه بگيرد. وقتي سرباز عراقي به بهداري مراجعه ميكرد و بهيار ايراني اسم دارو را ميشنيد، او را مقداري معطل ميكرد تا برنامه تمام شود و بعد قرص سردرد به او ميداد كه براي بيمار ببرد.عنوان اصطلاح : قرارهاي مقدّس
بين اسرا قرار گذاشته شده بود كه وقتي در آسايشگاهي نماز جماعت برگزار ميشد آسايشگاه كناري مأموران را آنقدر سرگرم كنند تا نماز به پايان برسد. به اين گونه قرارها «قرارهاي مقدّس» گفته ميشد.عنوان اصطلاح : قرارگاه
به مجموعه اتاق نگهباني، زندان انفرادي و اتاق فرماندهي اردوگاه «قرارگاه» گفته ميشد.عنوان اصطلاح : قرار مقدّس
تلويحاً به وعدههايي گفته ميشود كه اسرا براي آموزش قرآن و درس و بحث اخلاق در اردوگاه با يكديگر ميگذاشتند تا جاسوسان متوجه نشوند.عنوان اصطلاح : قدم بزن
اين كلمات را مسئول اردوگاه و ديگر سربازان عراقي تكرار ميكردند تا جايي كه وقتي سر و كلّه مسئول ادروگاه كه يك گروهبان دوم بود پيدا ميشد، بچّهها ميگفتند «قدم بزن» آمد.عنوان اصطلاح : قتلگاه
لقبي بود كه به اردوگاه بينام و نشان موصل 16 داده شده بود كه محل دقيق آن مشخص نيست و گفته ميشود حدود 160 تن از آزادگان در آنجا بر اثر شكنجه و اعدام به شهادت رسيدهاند.عنوان اصطلاح : قبرستان گمنام (موصل5)
در اطراف شهر موصل استان نينوا چهار اردوگاه وجود داشت و در نزديكي آنها قبرستاني بود كه اسراي ايراني كه به شهادت ميرسيدند در آنجا دفن ميشدند.عنوان اصطلاح : قاطع پاسداران
قاطع شماره 4 اردوگاه 10 رمادي به «قاطع پاسدارن» معروف بود كه نيروهاي سپاه و بسيج به منظور اعمال فشار بيشتر در آنجا نگهداري ميشدند.عنوان اصطلاح : قاطع
به هر قسمت از اردوگاه كه شامل چند آسايشگاه ميشد قاطع ميگفتند و مجموع چند قاطع تشكيل كمپ را ميداد.عنوان اصطلاح : قاطرنا
عراقي ها ميگفتند «قائدنا صدام حسين»، اسرا در جواب شعر ميدادند «قاطرنا صدام حسين».عنوان اصطلاح : قاتل مرغان
لقبي بود كه به جندي قحطان مسئول عراقي آشپزخانه كمپ 7 داده شده بود. او آدم درشت اندامي نبود ولي خيلي پر خوراك و حريص بود. سهميه هر هفت هشت نفر يك مرغ كوچك در ماه بود كه تعدادي از آنها را همين قحطان برميداشت و ميخورد و اين شامل حال خود عراقي ها هم ميشد. شعري نيز براي او جهت تمسخر درست كرده بودند كه: قحطان قحطان قحطان قاتل مرغان قاتل مرغان.عنوان اصطلاح : فلك جماعت
بعد از لو رفتن جريان برگزاري نماز جماعت توسط منافقين بعثيها براي تنبيه دستهجمعي، اقدام به ساختن يك فلك بزرگ كردند كه اسرا را به صورت پنج نفر پنج نفر به فلك ميبستند و شلاق ميزدند.عنوان اصطلاح : فلاّح (كشاورز)
لقبي بود براي سرگرد عزّت احمد يونس كه بعد از سروان خليل مسئول اردوگاه رمادي شد و علاقه شديدي به كشاورزي و باغباني داشت و در اردوگاه نيز دستور داده بود اسرا باغچهاي درست كنند.عنوان اصطلاح : فرمانده گردن شكسته
رجوع شود به «سروان گردن شكسته».عنوان اصطلاح : فرعون
لقب يكي از سربازان عراقي.عنوان اصطلاح : فتواي شيطاني
يكي از افسران عراقي ميگفت چون نميشود با لباس و بدن خونآلود نماز خواند، بايد اسرا را آنقدر زد تا بدنشان خون آلود شود. ولي برادران بدون توجه به اين چيزها نماز خود را ميخواندند.عنوان اصطلاح : فانيل
هر شش ماه يك بار زيرپيراهنهاي سفيدي بين برادران توزيع ميشد كه به «فانيل» معروف بود.عنوان اصطلاح : فانوس اضطراري
در شب كه تاريكي مطلق بر آسايشگاه حاكم ميشد، يكي از برادران به وسيله قوطي كمپوت و بند كفش به اصطلاح فانوسي درست كرده بود كه اسرا در مواقع اضطراري از قبيل بيماري و غيره از آن استفاده ميكردند و به آن «فانوس اضطراري» ميگفتند.عنوان اصطلاح : فارس اصيل
در يكي از اردوگاه ها ملاك و معيار شكنجه كميِ موي سر بود. چون آنها معتقد بودند كسي كه موهايش ريخته از فارسهاي اصيل و دشمن درجه يك بعثيها و امّت عرب است.عنوان اصطلاح : غلام حرامي
«غلام كنگري» از برادران آزاده نوجوان بود كه به خاطر سنّ كم، او را به اردوگاه بين القفسين برده بودند. او كه فرد شجاع، باهوش و زيركي بود، در مدتي كوتاه توانست با فراگيري زبانهاي عربي، انگليسي و فرانسوي براحتي به اين سه زبان صحبت كند. در اواخر اسارت وقتي غلام را به اردوگاه 17 تكريت تبعيد كردند، به اتفاق آراء به عنوان ارشد آسايشگاه انتخاب شد و علي رغم سنّ كم، توانست بخوبي از عهده مديريت آسايشگاه برآيد. او با اجراي نقشههاي ماهرانهاي، به كمك ديگران توانست تغيير و تحوّلات عمدهاي در ظاهر آسايشگاه ايجاد كند، بطوريكه يك روز صبح وقتي نگهبان عراقي آسايشگاه 5 جهت گرفتن آمار وارد آسايشگاه شد، فكر كرد كه اشتباهي آمده است و با ديدن غلام كه ارشد آسايشگاه بود، با تعجب و حيرت به عربي پرسيد: اينجا آسايشگاه 5 است؟! و غلام نيز با خنده جواب داد: بله. به خاطر اين قبيل شيرينكاريها، او در بين عراقي ها به «غلام حرامي» معروف شده و بارها نيز مورد تشويق حاج آقا ابوترابي قرار گرفته بود.عنوان اصطلاح : غسل نرمشي
در بعضي از اردوگاه ها براي استحمام به طور كلّي آب گرم وجود نداشت و در سوز سرما بعضي برادران كه براي غسل مراجعه ميكردند، پس از شستن نيمي از بدن، در حالي كه صداي به هم خوردن دندانهايشان از سرما به گوش همه ميرسيد، با مقداري نرمش و بالا و پايين پريدن، گرم ميشدند و بعد غسل سمت ديگر بدنشان را انجام ميدادند.عنوان اصطلاح : غسل التماسي
در بعضي اردوگاه ها گاهي مسئول حمّام كه گماشته عراقي ها بود، از حمّام رفتن بچّهها جلوگيري ميكرد و از آنجا كه بعضي بچّهها بايد به حمّام ميرفتند، مجبور بودند پيش مسئول حمّام التماس كنند تا بگذارد آنها به حمّام بروند. به همين خاطر اسرا اسم اين نوع غسل را «غسل التماسي» گذاشته بودند.عنوان اصطلاح : غروب عاشورا
كنايه از وقت شكنجه و احتمال حمله باتوم به دستها.عنوان اصطلاح : غروب جاويدان
منافقين نام يكي از خيانتهاي خود به ميهن اسلامي را عمليات «فروغ جاويدان» گذاشته بودند كه ظاهراً عمليات مرصاد خودمان بود، ولي از آنجا كه اين عمليات بيشتر موجب نابودي آنها شد، اسرا آن را «غروب جاويدان» نام نهادند.عنوان اصطلاح : عيدكم سعيدا
در ايامي كه عيد يا مناسبت خاصي بود، مزدوران بعثي و يا منافقين كه به اردوگاه مراجعه ميكردند، براي تضعيف روحيه اسرا و طعنه زدن ميگفتند: عيدكم سعيد ايران رفتن بعيدا. يعني اينكه عيد شما مبارك باد ولي بازگشت به ايران بعيد است.عنوان اصطلاح : عمو علي
در نامه نگاريهاي اسرا با ميهن اسلامي و يا در محاورههايي كه احتمال خطر و سانسور دشمن وجود داشت، لفظ «عمو علي» به نيّت مقام معظّم رهبري حضرت آيت الله العظمي سيّد علي خامنهاي نگاشته و يا گفته ميشد.عنوان اصطلاح : علي كابلي، علي كافر (جندي آمريكايي)
اين القاب به سرباز و نگهبان اردوگاه تكريت 11 تعلق داشت كه در قساوت و وحشيگري دست بسياري از افسران بعثي را از پشت بسته بود و به همين جهت او را «علي آمريكايي» ميناميدند.عنوان اصطلاح : علي اصغر اردوگاه
به نوجواناني كه به اسارت دشمن درآمده و جزو كم سن و سالترين اسرا بودند «علي اصغر اردوگاه» لقب ميدادند.عنوان اصطلاح : علي آمريكايي
در اردوگاه 11 يكي از عراقي ها كه خيلي اسرا را مورد آزار و اذيت قرار ميداد، نگهباني بود به نام علي كه بچّهها به او «علي آمريكايي» ميگفتند و يك قاتل به تمام معني بود. او هميشه كابلي به دست ميگرفت و از آسايشگاه 8 به بعد همه را ميزد، انگار جنون كتك زدن داشت. يكي از افتخارات او اين بود كه توانسته بود چندين بار كابل نو را پاره كند. يك بار عدهاي از بچّهها دور هم نشسته بودند و در اين مورد كه چند روزي است علي آمريكايي ديگر كابل به دست نميگيرد، صحبت ميكردند و كنجكاو بودند كه دليل آن را بدانند. در همين هنگام آن خبيث مثل اجل معلّق سر رسيد و ميلگردي را از پاچه شلوارش در آورد و در حالي كه نيشخند ميزد، گفت: خوب: ... از اين به بعد ديگر ميلگرد.عنوان اصطلاح : عقيل سياه
لقبي بود كه به گروهبان عقيل درجهدار و مسئول قاطع 1 كمپ 10 داده شده بود كه نسبت به ساير مسئولان عراقي، اخلاقي ملايمتر داشت. چند بار نيز او را در حال نماز ديده بودند. در ماه رمضان سال 65 در يك شكنجه همگاني، عقيل سياه بعد از ضرب و شتم يكي از اسرا، شلاّق را به يكي ديگر از سربازان عراقي داد و گفت: ديگر تو بزن، من روزه دارم.عنوان اصطلاح : عزّت كچل
رجوع شود به «شغال زرد».عنوان اصطلاح : عبدلي
رجوع شود به «ابولي».
عنوان اصطلاح : عبدالله
رجوع شود به «بابا بزرگ».
عنوان اصطلاح : عبدالجن
به شكنجه گران و سربازان مزدور عراقي اطلاق ميشد.عنوان اصطلاح : عابد تلفنچي
يكي از سربازان بعثي به نام عابد چون مدام انگشتش در دماغش بود، لذا اسرا او را با نام «عابد تلفنچي» ميشناختند.عنوان اصطلاح : طرف داره ميسوزه
هر زمان كه رزمندگان اسلام در جبهههاي نبرد پيروزي بدست ميآوردند، عراقي ها بدون دليل دست به وحشيگري و ضرب و شتم و شكنجه اسرا ميزدند. در چنين مواقعي بود كه جمله «طرف داره ميسوزه» ورد زبان همه ميشود و گواهي بود بر پيروزي رزمندگان اسلام.عنوان اصطلاح : طارق ذليل
لقبي كه به عنوان كنايه به طارق عزيز وزير امور خارجه عراق اطلاق ميشد. تلويزيون موجود در اردوگاه، مذاكرات و سفرهاي طارق عزيز را به كشورهاي عربي و غربي براي جلب حمايت و گرفتن كمكهاي مادّي و نظامي نشان ميداد. در مذاكرات صلح سه جانبه در سازمان ملل نيز تلويزيون چهره عصبي و ناراحت او را نشان ميداد كه سيگار ميكشيد و با كراواتش بازي ميكرد.عنوان اصطلاح : ضدّ شورش
رجوع شود به «رضا شاه ملعون».عنوان اصطلاح : ضدّ زنگ
به نوعي آش اطلاق ميشد كه محتوي ربّ گوجه و يا پوست گوجه فرهنگي و آب بود و خاصيت ديگري نداشت.عنوان اصطلاح : ضدّ دين
عزّالدين افسر اطلاعاتي خشن و كافر زندان بغداد در ميان اسرا به «ضدّ دين» معروف بود.عنوان اصطلاح : ضابط وصلهاي
يكي از افسران عراقي به علت چاقي زياد مجبور بود وصله بزرگي به شلوارش اضافه كند و به همين دليل در بين اسرا به «ضابط وصلهاي» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : ضابط ژاپني
رجوع شود به «ژاپني».عنوان اصطلاح : ضابط برقي
افسر عراقي كه مسئول شكنجه از نوع شوك برقي بود، در ميان اسرا به «ضابط برقي» مشهور شده بود.عنوان اصطلاح : صيدليّه
به مكاني كه ويژه نگهداري دارو و اقامت بهيار اردوگاه و درحقيقت داروخانه بود، ميگفتند ولي جز چند قرص مسكّن و اعصاب چيز ديگري در آن نبود.عنوان اصطلاح : صندوق قرض الحسنة اسارتي
در اسارت مقداري پول و يا برگ ويژهاي به ارزش چند فلس (واحد پول عراق) به اسرا پرداخت ميشد تا با آن خريدهاي ضروري خود را از عراقي ها انجام دهند، اما آنها با اين پول، صندوق قرضالحسنهاي به نام «صندوق قرض الحسنه اسارتي» براي كمك به بيماران و افرادي كه نياز مبرم به پول داشتند، تشكيل داده بودند. البته اين حقوق، ويژه اسراي ثبت نام شده توسط صليب سرخ بود.عنوان اصطلاح : صمّون
نوعي نان عراقي بود كه شباهت به نان ساندويچ در ايران داشت. در اردوگاه سهميه هر نفر در طول روز يك الي دو عدد از اين نان بود كه اكثر اوقات بسيار خشك و سفت و يا خمير بود.عنوان اصطلاح : صلوات پشتيباني
يكي از برنامههايي كه در اردوگاه رايج بود ذكر و نذر صلوات براي سلامتي امام و پيروزي رزمندگان اسلام بود كه البته به صورت مخفيانه انجام ميشد و در يك مورد نُه ميليون صلوات فرستاده شد.عنوان اصطلاح : صف مرگ
منظور از «صف مرگ» يا تونل گوشتي، ديوار مرگ، تونل وحشت و تونل مرگ استقبالي بود كه عراقي ها در ابتداي ورود اسرا از آنها بعمل ميآوردند، به اين ترتيب كه از دو طرف صف ميكشيدند و با كابل و باتوم و شيلنگ و ... از اسرايي كه ميبايست به اجبار از مقابل آنها بگذرند، پذيرايي ميكردند.عنوان اصطلاح : صدام خاليه
عراقي ها از اسرا ميخواستند كه در مقام تمجيد از صدام يزد كافر شعار «صدام غاليه» را سر دهند، ولي اسرا همگي با شوق و خنده يكصدا فرياد ميزدند «صدام خاليه»، مقصودشان توخالي و پوشالي بودن صدام بود.عنوان اصطلاح : صد حال به اين حالها
موقعي كه به برادري حال دعا دست ميداد. به شوخي به او گفته ميشد «صد حال به اين حالها.عنوان اصطلاح : صابون تايدي
به علت كمبود صابون و به دليل نياز مبرم به رعايت مسائل بهداشتي، اسراي ايراني با مقدار كمي آب، سهميه تايد خود را با موادّي ديگر به حالت خميري سفت و قالبي در ميآوردند و از آن به عنوان صابون در شستشو و استحمام به منظور صرفهجويي در مصرف صابون استفاده ميكردند.عنوان اصطلاح : شيطان ناطق
راديو تلويزيون عراق در ميان اسرا به نام«شيطان ناطق» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : شيريني اسارتي
رجوع شود به «حلواي اسارتي».عنوان اصطلاح : شيرو
يكي از سربازان بسيار نادان اردوگاه شخصي بود به نام جندي مظفّر كه اعمال وحشيانه و گاه جاهلانهاي از او سر ميزد و چون كارهايش بيشباهت به كارهاي شخصيت سريال تلويزيوني سلطان و شبان نبود، بدين جهت بچّهها به او «شيرو» ميگفتند . از جمله كارهاي جاهلانه او يكي اين بود كه ميگفت در هنگام سجده نماز نبايد سر را روي خاك و مُهر گذاشت بلكه بايد به آسمان نگريست چون خدا در آسمانهاست.عنوان اصطلاح : شير بي وفا
در داخل آسايشگاه شير آبي بود كه اكثر مواقع آب در آن جريان نداشت و قطع بود. بدين جهت بچّهها به آن «شير بيوفا» لقب داده بودند.عنوان اصطلاح : شيخ بغدادي
لقبي بود كه به شيخ علي تهراني، روحاني نماي فراري از ايران و خائن به انقلاب، داده شده بود.عنوان اصطلاح : شوربا
نوعي آش بود كه عراقي ها گاه به عنوان صبحانه به اسرا ميدادند. اين آش محتوي مقداري عدس و آب بود و چيز ديگري در آن يافت نميشد.عنوان اصطلاح : شورا
شوراي اردوگاه متشكّل از مسئولان و معاونان آسايشگاهها و ديگر اشخاصي بود كه به نمايندگي از طرف ساير اسرا در زمينه امور روزمرّه و موارد حسّاس از قبيل شورش و قضاوتها تصميمگيري ميكردند.عنوان اصطلاح : شهردار
رجوع شود به «ثواب جمع كنها».عنوان اصطلاح : شميش
اين واژه به ظرفي اطلاق ميشد كه به علت نبودن دستشويي در آسايشگاهها از آن بدين منظور استفاده بعمل ميآمد.عنوان اصطلاح : شليل
جندي شليل سرباز عراقي چون قيافهاي عبوس و مرموز داشت، بچّهها به تمسخر او را «جندي شليل» ميناميدند.عنوان اصطلاح : شلغم
لقبي بود براي سرباز عراقي به نام «جندي الناس».عنوان اصطلاح : شكارچي
لقب يكي از افسران عراقي بود كه هميشه مخفيانه و به طور مرموز به دنبال كساني ميگشت كه در گوشه و كنار اردوگاه به ورزش يا مطالعه و يا عبادت ميپرداختند.عنوان اصطلاح : شغال زرد (عزّت كچل)
لقبي بود براي عزّت ابراهيم معاون صدام. البته گروهي ديگر از برادران او را «عزّت كچل» ميخواندند و بيشتر در محاوره، به منظور لو نرفتن جريان، اين گونه صحبت ميكردند.عنوان اصطلاح : شعر خواني
كنايه از برگزاري مراسم نماز جماعت.عنوان اصطلاح : شجرهنامه
عراقي ها براي شناسايي افراد به نام و نامخانوادگي اكتفا نميكردند و ميبايست نام پدر و پدر بزرگ نيز روي كارتهايي كه به سينه اسير الصاق ميشد، نوشته شود و اسرا اين كارتها را به كنايه «شجرهنامه» ميگفتند.عنوان اصطلاح : سيّدي اسب
اين لقب يكي از سربازان عراقي بود كه از لحاظ اخلاق و روحيات شباهات زيادي به اسب داشت، لذا اسرا به او لقب «سيّدي اسب» داده بودند، چون ميبايست به سربازان «سيّدي» گفت.عنوان اصطلاح : سيّد لوله
يكي از سربازان عراقي كه لوله كش اردوگاه بود، چون در هنگام عصبانيت با لوله اقدام به ضرب و شتم اسرا ميكرد، بچّهها اسمش را «سيّد لوله» گذاشته بودند.عنوان اصطلاح : سيّد صمّون (نان آقا)
رجوع شود به «نان آقا».عنوان اصطلاح : سيّد الرئيس يا سرهنگ ستاد
يكي از اعضاي شوراي اردوگاه تكريت 11 برادري به نام سيّد عباس شيراني بود كه بعد از پايان جلسه، مأمور انتقال تصميات شورا به اسرا و مسئولان امور اجرايي اردوگاه بود و بچّهها به او «سيّد الرئيس» يا «سرهنگ ستاد» ميگفتند.عنوان اصطلاح : سيّاره الرزّاق
اين لغت عربي به ماشين ايفايي اطلاق ميشد كه آذوقه روزانه اسرا را ميآورد.عنوان اصطلاح : سيم خاردار
لفظ و رمز اعلام خطر.عنوان اصطلاح : سيم بان
عراقي ها به منظور تضعيف روحيه معنوي اسرا از بلندگوهاي اردوگاه نوارهاي مبتذل پخش ميكردند و صداي گوشخراش آن نيز بسيار اعصاب خردكن بود. يكي از اسرا به منظور ساكت كردن بلندگوها با سوزني، دو تكّه سيم بلندگو را به هم اتصال ميداد و در نتيجه صداي بلندگو قطع ميشد و به هنگام ورود نگهبانان، سوزن را برميداشت و عراقي ها هم متوجه اين نكته نميشدند. به همين جهت بچّهها به او «سيمبان» ميگفتند.عنوان اصطلاح : سيگار چاي
بعضي از اسرا كه وابستگي شديدي به سيگار داشتند در مواقعي كه سيگار در دسترس نبود از چاي خشك سيگار درست ميكردند و به آن «سيگار چاي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : سيفون (گراز، قلي)
لقبي بودكه به صدام حسين كافر اختصاص داشت و در صحبتهاي محاورهاي كه ميان اسرا ردّ و بدل ميگشت، به منظور متوجه نشدن خائنان و عراقي ها، از لفظ «سيفون» استفاده ميشد. شنيده شد كه در عمليات كربلاي 5، به خاطر حسّاسيت نبرد، صدام دستور داده بود سربازان دو كمربند ببندند و به همين جهت بين بچّهها شايع شده بود كه سيفون گفته دو تا كمربند ببنديد.عنوان اصطلاح : سي ياسي
به معني كلمه «سياسي» كه در نوشتهها بكار ميرفت.عنوان اصطلاح : سوزن اسارتي
سوزن در اردوگاه ها وسيلهاي ممنوعه به شمار ميرفت و اسراي ايراني با تيز كردن نوك سيم خاردار و يا تراشيدن تكّههاي نازك استخوان مرغ، براي دوخت و دوز درست ميكردند و به آن «سوزن اسارتي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : سه راه سرگردان
برادران آزاده اوقاتي را كه به منظور هواخوري در محوّطه اردوگاه ميگذراندند، دقايقي را هم به قدم زدن ميپرداختند و بعضاً مشاهده ميشد كه برادران در قالب گروههاي چند نفري مشغول صحبت و پيادهروي در محوّطه هستند، لذا هر كس يا هر گروهي از سمتي در حركت بود. در قسمتي از اردوگاه جايي بود كه اكثراً قدم زدن برادران و مسير پيادهرويها به آنجا ختم ميشد و در نتيجه عزيزان آزاده وقتي به آن مكان ميرسيدند، دوباره عقبگرد ميكردند و مسير آماده را باز ميگشتند. از اين رو آن مكان (سه راه مورد بحث) به «سه راه سرگردان» معروف شده است.عنوان اصطلاح : سلطان و شبان
يكي از منافقين اردوگاه كه عراقي ها او را فرمانده اردوگاه كرده بودند، دوستي داشت كه هميشه با او بود و با او قدم ميزد و يكديگر را ترك نميكردند و لذا بچّهها به آن دو لقب «سلطان و شبان» داده بودند.ادامه دارد .....
منبع:سایت نوید شاهد /س