اصطلاحات آزادگان در اسارت (4)
منبع : راسخون
عنوان اصطلاح : سلاّخ خانه
به بيمارستان اردوگاه رمادي به دليل شرايط بد بهداشتي و درماني «سلاخ خانه» اطلاق ميشد.عنوان اصطلاح : سكّين، سچّين
عراقي ها به چاقو «سكين» ميگفتند. در آشپزخانه يك نفر از اسرا مأمور بود صبح چاقوها را از عراقي ها تحويل بگيرد و بعد از اتمام كار نيز تحويل دهد.عنوان اصطلاح : سفيد
كلمه رمز به معني دور شدن نگهبان عراقي و عادي شدن وضعيت.عنوان اصطلاح : سفّاك
لقبي بود كه برادران اسير به استخبارات (ادارة اطلاعات و امنيت عراق) نسبت ميدادند.عنوان اصطلاح : سفره نويس
در يكي از اردوگاه ها، اسرا نايلوني را از پلاستيك روكش مرغ و گوشت درست كرده بودند و اخبار مهمي را كه به دست ميآمد، مخفيانه بر روي آن مينوشتند تا همه بخوانند. به كساني كه كاتب اين اخبار بودند «سفره نويس» گفته ميشد.عنوان اصطلاح : سفرة هفت سين اسارت
سفره هفت سيني بود كه با توجه به امكانات موجود در اردوگاه تدارك ديده شده بود. موادّي كه براي تزيين اين سفره مورد استفاده قرار گرفته بود بدين شرح است: سرنگ، سوزن، سيم خاردار، سبزه، سمّون (صمّون)، سطل، سنجاق.عنوان اصطلاح : سفرة رحمت
رجوع شود به «سفرة حضرت عباس (علیه السلام).عنوان اصطلاح : سفرة حضرت عباس (ع)
در اردوگاه راديويي بود كه توسط افراد بخصوصي به صورت مخفيانه اخبار مربوط به ايران از آن استخراج و به صورت شايعه در اردوگاه پخش ميشد و وقتي منبع خبر از كسي سؤال ميشد، در جواب گفته ميشد از سفرة حضرت عباس (ع).عنوان اصطلاح : سريال مش غلامحسين
اين نام مجموعه نمايشيِ جالبي بود كه به مدت چند هفته در آسايشگاه 8 قاطع 2 از كمپ 7 به همّت برادران اجرا ميشد و «مش غلامحسين» شخصيّت كمدي آن بود.عنوان اصطلاح : سرويس اساسي
در اردوگاه تكريت، زماني كه يكي از اسرا را جهت بازجويي و بازپرسي ميبردند، گفته مي شد فلاني را بردند سرويس اساسي.عنوان اصطلاح : سروان گردن شكسته (فرمانده گردن شكسته)
يكي از افسران بعثي عراقي در موصل 2 به دليل آسيبديدگي از ناحيه گردن به هنگام تماشاي اطراف بدن خود را به طرفي كه نگاه ميكرد ميچرخاند و به همين علّت به «سروان گردن شكسته» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : سروان غوله
يكي از افسران بعثي اردوگاه تكريت.عنوان اصطلاح : سرها پايين
جملهاي بود ناقص ولي با معناي خاص خود كه همه با آن آشنايي داشتند و به هنگام صف آمار از سوي عراقي ها گفته ميشد.عنوان اصطلاح : سرگرد صابوني
لقب يكي از افسران عراقي به نام سرگرد علي بود، زيرا در يكي از شورشها كه در اردوگاه رخ داده بود، يكي از آزادگان با صابون به جان وي افتاده و او را زده و او هم پابه فرار گذاشته بود. به همين سبب از آن پس به «سرگرد صابوني» مشهور شده بود.عنوان اصطلاح : سركة اسارتي
اسرا در اردوگاه از ميوههاي فاسد و ترش شده براي مصرف در يك طرح ابتكاري، سركه تهيه ميكردند كه به «سركة اسارتي» مشهور بود.عنوان اصطلاح : سردخانه
به حمّام بازداشتگاه«سردخانه» اطلاق ميشد به دليل اينكه فاقد آب گرم بود.عنوان اصطلاح : سجن
زندان انفرادي كوچك به ابعاد5/1 × 1 متر كه بدون نورگير و فاقد هر گونه امكانات ديگر بود «سجن» ميگفتند. اين زندان به خاطر شرايط بسيار سختي كه داشت، مختصّ مبارزان و به اصطلاح عراقي ها «متخلّفين» بود. هرگاه كسي در اين زندان بدون آب و غذا نگهداري ميشد، در صورت امكان ، اسراي ديگر با شلنگ سرم آب را از زير در به او ميرساندند.عنوان اصطلاح : ستون مرگ
رجوع شود به«تونل مرگ».عنوان اصطلاح : ستون پنجم (گيوه)
نامي آشنا براي معرفي خائنان و خود فروختگان.عنوان اصطلاح : سبزة آرمي
براي سفرةهفت سين يكي از اردوگاه ها برادري توانسته بود با سبز كردن دانههاي گياهي آرم جمهوري اسلامي را درست كند و سفرة هفت سين آن سال مزيّن به آرم جمهوري اسلامي بود. اين سبزه نيز شهرت خاصي در آن اردوگاه يافته بود.عنوان اصطلاح : سانسورچي
روزنامههايي كه در اسارت بين اسرا توزيع ميشد، ابتدا توسط يكي از برادران كنترل و عكسهاي متبذل آن حذف ميشد، به برادري كه مسئوليت اين كار را به عهده داشت. اسرا به شوخي «سانسورچي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : ساعت ساز
لقب يكي از برادران آزاده بود. اين برادر كه در اردوگاه تكريت بسر ميبرد شغل قبلياش ساعت سازي بود. او با سرنگ، مسواك و در باز كن نوشابه و قوطي شير خشك به تعمير ساعت ميپرداخت و سربازان و درجهداران عراقي نيز به دليل مهارت و رايگان بودن خدماتش به وي رجوع ميكردند.عنوان اصطلاح : ساعت آسايشگاه (برادر ساعت)
در هنگام اسارت، كلّية لوازم شخصي ارزشمند توسط سربازان عراقي به غارت ميرفت و نگهداري چيزهايي از قبيل ساعت، خودكار و حتي بعضاً عينك ممنوع بود. يكي از اسرا كه به دليل مجروحيت مدتي در بيمارستان بستري بود، ساعتي را در پاي مصنوعي خود جاسازي كرده بود و به همين دليل مخصوصاً در ماه مبارك رمضان مورد رجوع همة برادران بود و به او«ساعت آسايشگاه» و «برادر ساعت» گفته ميشد (در بعضي از اردوگاه ها اين ممنوعيت وجود داشت).عنوان اصطلاح : ساطور جرّاحي
اسرا در اردوگاه به دليل نبودن وسايل جرّاحي و درماني، گاه در موارد اورژانس از قبيل عفونت و يا موارد حاد، مجبور به استفاده از وسايل آشپزخانه براي اعمال جرّاحي ميشدند و به اين قبيل وسايل«ساطور جرّاحي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : ژاپني
لقبي بود كه بچّهها براي يك افسر عراقي به نام ضابط احمد انتخاب كرده بودند. وي در هنگام عصبانيت حتي به سربازان عراقي هم رحم نميكردند.عنوان اصطلاح : زورنامه
چون روزنامههاي عربي عراق كه در اردوگاه توزيع ميشد ارگان رژيم زورگوي عراق بود، بدين جهت اسرا به آنها«زورنامه» ميگفتند.عنوان اصطلاح : زرد سبيل
اسم مستعار يكي از سربازان عراقي به نام جندي محمد كه به لحاظ زرد بودن سبيل و خوي وحشيانهاش شهرت عجيبي داشت.عنوان اصطلاح : زاوية اردوگاه
محلي مناسب براي فرار از شكنجه و دور بودن از ضربات كابل و باتوم بعثيها بود. برادران در گوشة اردوگاه به هنگام شكنجة دسته جمعي، حلقة ارادت را به دور حبيب بن مظاهرها و علي اصغرها و...تشكيل ميدادند.عنوان اصطلاح : ريز بدوز
كلمة رمزي بود به معني اينكه«آهسته صحبت كن» و در موقع نزديك شدن عراقي ها بكار ميرفت.عنوان اصطلاح : روز قيامت
سه ماه اوّل اسارت را كه چهار سرباز عراقي هر روز بدنهاي برهنه اسرا را به زير ضربات كابل و باتوم ميگرفتند، «روز قيامت» ميگفتند. در اين ايّام شوم، اسرا مجبور بودند هفتهاي يك بار، در سرماي سخت زمستان، با آب سرد حمّام كنند و درست مانند روز قيامت، كمتر كسي به ديگري توجّهي داشت.عنوان اصطلاح : روز جهاني اسهال
در يكي از اردوگاه كه هزار و دويست اسير داشت، در يكي از روزها بر اثر مسموميّيت غذايي، اكثر اسرا به بيماري اسهال مبتلا شدند. به همين جهت، از آن پس آن روز به «روز جهاني اسهال» معروف شد.عنوان اصطلاح : رضا شاه ملعون (ضدّ شورش)
لقبي بود كه براي سرهنگ مفيد، افسر بعثي، در اردوگاه رمادي به سبب خلق و خوي ديكتاتورمآبي وي انتخاب شده بود. وي پس از انتقال به كمپ عنبر 8 در سال 1369 لقبش از«رضا شاه» به «ضدّ شورش» تغيير كرد.عنوان اصطلاح : ردهه
به محل استراحت و بستري شدن اسراي بيمار گفته ميشد.عنوان اصطلاح : رحمه الله
زماني كه عراقي ها اسراي ايراني را مجبور به شعار دادن عليه مسئولان ميكردند و راه ديگري باقي نميماند، آزادگان در مقابل شعار لعن الله فلان، شعار رحمه الله را ميگفتند كه عراقي ها به دليل مشابه بودن آهنگ آن متوجه نميشدند.عنوان اصطلاح : رحمت خميني
جايگزين شعارهاي عراقي ها.عنوان اصطلاح : ربّ الحشائر
«ربّ الحشائر» به معناي خداي حشرات موذي است و اين لقب را عراقي ها به اسرايي داده بودند كه آنها را اذيت ميكردند.عنوان اصطلاح : رانندة اسكاج
در تقسيم كار به مزاح كسي را كه عهده دار شستن ظرفها بود«رانندة اسكاج» صدا ميزدند.عنوان اصطلاح : رئيس جمهور
در برخي از اردوگاه ها انتخاب مسئول ايراني اردوگاه به عهدة خود اسرا بود كه با رايگيري و يا رهبري سنّي يا رتبهاي انتخاب ميشد. بعضيها به جهت انتخابي بودن مسئول اردوگاه به وي«رئيس جمهور» ميگفتند.عنوان اصطلاح : ذكر شمار
نام وسيلهاي مثل تسبيح بود كه از تكّههاي سيم برق و نخهاي قطور درست ميشد و پس از ذكر هر صد صلوات و يا اذكار ديگر، يك عدد از مهرههاي آن را جابجا ميكردند.عنوان اصطلاح : دكتر پنجرهاي
چون شبها باز كردن درِ آسايشگاهها ممنوع بود. اگر اسيري بيمار ميشد، دكتر را خبر ميكردند و سپس بيمار را كنار پنجره ميآوردند و او از دور بيمار را ميديد و چند قرص حواله ميكرد و ميرفت. بچّهها به اين دكتر «دكتر پنجرهاي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : دكتر
اسرا به يك سرهنگ عراقي كه هر روز براي ما نسخه شكنجه و كتك تجويز ميكرد، به كنايه «دكتر» ميگفتند.عنوان اصطلاح : ديوار مرگ
رجوع شود به«تونل مرگ».عنوان اصطلاح : دلّهاي
«دلّه» در اصل به سطل آشغال گفته ميشد، اما اسرا اين اصطلاح را در مورد اشخاصي كه هيچ ضابطه و قانوني را مراعات نميكردند و توسّعاً در مواردي كه حساب و كتابي وجود نداشت، بكار ميبردند. يكي از موارد كاربرد اين اصطلاح وقتي بود كه عراقي ها قاف را گاف و كاف را ميم تلفظ ميكردند. در چنين صورتي گفته ميشد كه «دلّهاي صحبت ميكنند».عنوان اصطلاح : دكتر كابلي
چون يكي از پزشكان عراقي هميشه به جاي فشار سنج و يا گوشي معاينه، در يك دست كابل داشت و با آن بيماران را ميزد، بچّهها به او«دكتر كابلي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : دشداشه
دشداشه به نوعي لباس عربي گفته ميشود كه يكسره است و لباس راحتي عربها محسوب ميشود. در اوايل اسارت اين نوع لباس بين اسرا توزيع شد.عنوان اصطلاح : دسر
كنايه از شكنجه و كتك احتمالي.عنوان اصطلاح : دسته دزد خودي
در اردوگاه موصل در مواقع حسّاس كه نياز به دارو براي بيماران و يا وسايل ديگر بود، گروهي از برادران كه تبحّر خاصي در اين امر داشتند، اقدام به زد وخورد ساختگي و پاتك زدن به وسايل عراقي ها ميكردند.عنوان اصطلاح : دزدهاي سرنماز
وقتي كه سربازهاي عراقي وارد آسايشگاه ميشدند و ميديدند نماز جماعت برپاست و همه مشغول نماز هستند، با حالتي وحشيانه داخل صفوف نمازخوان ها ميريختند و هر چه را كه به دستشان ميرسيد، بر ميداشتند. يكي مُهرها را برميداشت، ديگري كلاههاي برادران را و سومي عباها را كه از پتو درست شده بود. به همين جهت، بچّهها به آنها «دزدهاي سرنماز» ميگفتند.عنوان اصطلاح : دجّال
عراقي ها اعضاي فعّال و حزب اللّهي وروحانيان و مذهبيها را «دجّال» خطاب ميكردند.عنوان اصطلاح : دايي اكبر
در بسياري از نامههاي اسرا كه از ايران به عراق و بالعكس ارسال ميشد، لفظ«دايي اكبر» به عنوان اشاره به حجّة الاسلام علي اكبر هاشمي رفسنجاني به چشم ميخورد.عنوان اصطلاح : دايرة صحّه
دايرة صحّه يا مركز بهداري غير از مسائل درماني اردوگاه به جهت اينكه محل مناسبي براي تبادل اخبار بين اسرا بود، شهرت خاصي داشت.عنوان اصطلاح : داروي خارش
زماني كه اسرا در اردوگاه تكريت جهت مداواي بيماري پوستي كه با خارش همراه بود. به بهداري مراجعه ميكردند، دكتر عراقي اردوگاه شلاّق تجويز مينمود، بدين جهت «داروي خارش» كنايه از كتك بود.عنوان اصطلاح : خيّاطه
لفظي عربي است به معناي خيّاطي. البته امكانات خيّاطي در معدودي از زندانها برقرار بوده است.عنوان اصطلاح : خيبريها
اسراي عمليات خيبر در اردوگاه موصل به«خيبريها» مشهور بودند.عنوان اصطلاح : خوش ولد
لفظ كنايه آميزي بود براي كساني كه روابط حسنهاي با عراقي ها داشتند و اغلب از عناصر نفوذي بودند.عنوان اصطلاح : خورشت وحشت
نوعي غذا بود كه عراقي ها به خورد اسرا ميدادند و بعد از خوردن آن غذا دل درد شديدي به سراغ آنها ميآمد. بدين سبب اسرا اين غذا را «خورشت وحشت» ميناميدند.عنوان اصطلاح : خنّاس
يكي از سربازان عراقي، نامي بر وزن «خنّاس» داشت و بچهها براي مسخره به او «خناس» ميگفتند.عنوان اصطلاح : خنظير
فرمانده عراقي اردوگاه رائد نظير نام داشت كه به جهت جنايتها و ددمنشيهايش اسرا با افزودن حرف خ به اول «نظير»، از او به نام«خنظير» (خنزير) به معناي خوك ياد ميكردند.عنوان اصطلاح : خمسه حبّه
اين اصطلاح در مورد پزشك يكي از اردوگاه ها بكار ميرفت كه براي هر بيماري كه به او مراجعه ميكرد، ميگفت: «خمسه حبّه»، يعني پنج تا قرص. و جالب اين است كه برايش فرقي نميكرد كه بيمار كيست و يا بيماريش چيست. به همين جهت بچّهها به او «دكتر خمسه حبّه» ميگفتند.عنوان اصطلاح : خليل خيار دزد
اين نام مستعار يكي از سربازان عراقي بود كه شبها در تاريكي، خيارهايي را كه بچّهها در باغچه كاشته بودند، ميدزديد و ميخورد.عنوان اصطلاح : خطّ خيرات
تعهّد و پايبندي برادران آزاده نسبت به مسائل ديني در اردوگاه هاي عراق نيز به قوّت خود باقي بود، آن گونه كه در انجام امور خير، گوي سبقت را از يكديگر ميربودند. در همين رابطه، عزيزان آزاده در محوّطة اردوگاه مسيري را تعيين كرده بودند كه در روزهاي پنجشنبه در حين حركت و عبور از آن مسير، شكلات و بيسكويت به يكديگر ميدادند. و در مقابل، توصيه به قرائت فاتحه ميكردند. به همين دليل آن مسير به«خطّ خيرات» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : خشتمال
«قشمار» (قشمر) به معناي مسخره است كه عراقي ها در فحّاشيهاي خود آن را بكار ميبردند. اما اسرا در مواقعي كه مجبور بودند به دوستان خود فحش بدهند، به عنوان تقيه از كلمة «خشتمال» كه در محاوره از نظر آهنگ، نزديك لفظ قشمر است، استفاده ميكردند.عنوان اصطلاح : خرما شكلاتي
نوعي شيريني بود كه توسط اسرا ساخته ميشد و در ايّام جشن مورد مصرف قرار ميگرفت.عنوان اصطلاح : خرابكار
كنايه از منافقين و عوامل نفوذي آنها.عنوان اصطلاح : خداحافظ اسارت
نام تئاتر مشهوري بود كه در اواخر دوران اسارت در اردوگاه تكريت اجرا شد.عنوان اصطلاح : خبيث آمد
اصطلاحي بود كه به هنگام ورود فرمانده اردوگاه جهت اطلاع سايرين گفته ميشد.عنوان اصطلاح : خبيث
نام يكي از سربازان خشن و ظالم عراقي جندي خميس بود كه به جهت رذالت و خباثتي كه داشت دراردوگاه به «جندي خبيث» مشهور شده بود.عنوان اصطلاح : خبردار ايستادن
يكي ديگر از آزارهاي مزدوران بعثي، بهانه جوييهاي مختلف در اردوگاه بود. از آن جمله، دستور داده بودندبرادران به هنگام خبردار ايستادن بايستي طوري پاها را به زمين بكوبند كه صدايش به گوش برسد البته اين امر ممكن نبود چون كه عزيزان آزاده پابرهنه بودند، لذا در چنين مواقعي آنها دستها را به پا ميكوبيدند و صدايش آنقدر بلند بود كه از چند متري هم شنيده ميشد.عنوان اصطلاح : خانه شيطان
اين اصطلاح در مورد تلويزيون بكار ميرفت كه هميشه برنامههاي گمراه كننده و مفسده آميز داشت." "خبردار ايستادن" "يكي ديگر از آزارهاي مزدوران بعثي، بهانه جوييهاي مختلف در اردوگاه بود. از آن جمله، دستور داده بودندبرادران به هنگام خبردار ايستادن بايستي طوري پاها را به زمين بكوبند كه صدايش به گوش برسد البته اين امر ممكن نبود چون كه عزيزان آزاده پابرهنه بودند، لذا در چنين مواقعي آنها دستها را به پا ميكوبيدند و صدايش آنقدر بلند بود كه از چند متري هم شنيده ميشد.عنوان اصطلاح : خادم، خادم الحسين
رجوع شود به «ثواب جمع كنها».عنوان اصطلاح : حيوان تور
به قطار عراقي ها كه جهت حمل نفراز آن استفاده ميكردند به دليل وضعيت بسيار بد آن «حيوان تور» گفته ميشد.عنوان اصطلاح : حوض خونين
حوض كوچكي درمحوّطة يكي از اردوگاه ها بود كه از آب داخل آن براي وضو گرفتن استفاده ميشد و گاهي اوقات عراقي ها اسرا را در كنار اين حوض شكنجه ميدادندو گاهگاهي برادراني در داخل آن به شهادت ميرسيدند و رنگ آب خوض با خون آنها گلگون ميشد.عنوان اصطلاح : حوض
معمولاً در قسمت كناري هر آسايشگاه يك توالت قرار داشت و در پشت آن هم يك حوض به طول و عرض يك متر درست كرده بودند و پر از آب بود تا در مواقع قطع آب يا براي موارد ضروري و يا جهت شستن آسايشگاه از آن استفاده شود. گاهي هم ميشد كه سربازان عراقي براي تفريح، برادران را به داخل حوض ميانداختند و اين كار را آنقدر تكرار ميكردند تا از شكنجه مضحك خود خسته ميشدند و پي كارشان ميرفتند.عنوان اصطلاح : حمّام اسرايي
در يكي از اردوگاه ها اسرا را در يك ستون به خط ميكردند و بعد تانكر آب از مقابل ستون ميگذشت و مقداري آب با شلنگ روي آنها ميريخت و به اصطلاح حمّام ميكردند. اين نوع حمّام كردن را بچّهها «حمّام اسرايي» ميناميدند.عنوان اصطلاح : حلواي شب جمعه
از خميرهاي نان، بعد از خشكاندن و آرد كردن، بچهها نوعي حلوا درست ميكردند كه معمولاً شبهاي جمعه بين برادران توزيع ميشد و اين در حقيقت نوعي ارتباط پنهاني بين اسرا و ملت بود كه شبهاي جمعه بر مزار شهيدان حضور به هم ميرسانند.عنوان اصطلاح : حلواي سياسي
وقتي عراقي ها از نيّت اسرا مبني بر ساختن حلوا به منظور گراميداشت ياد شهداي22 بهمن مطلع شدند، گفتند اين حلوا سياسي است، و ازآن پس اصطلاح «حلواي سياسي» رايج شد.عنوان اصطلاح : حلواي اسارتي (شيريني اسارتي)
نوعي حلوا بود كه دراسارت به روش عجيبي ساخته ميشد. طريقة درست كردن اين حلوا از اين قرار بود: ناني كه بين اسرا توزيع ميشد اغلب خمير و غير قابل استفاده بود. بچّهها اين نانها را ميگذاشتند تا خشك شود، بعد آنها ار مي كوبيدند و از الك رد ميكردند و در نتيجه آردي به دست ميآمد كه در مناسبتهاي مختلف آن را سرخ ميكردند و رويش مربّايي كه با آب و شكر درست شده بود ميريختند تا به صورت حلوا يا نوعي شيريني در ميآمد و به آن «حلواي اسارتي» يا «شيريني اسارتي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : حلقة ارادت
در شكنجههاي عمومي وقتي سربازان عراقي بيهدف همه را مورد حمله قرار ميدادند گروهي ازبرادران، پيشنماز و يا فرد خاصي را در ميان ميگرفتند و از كتك خوردن وي جلوگيري مي كردند. به اين حلقة محافظ، «حلقة ارادت» گفته ميشد.عنوان اصطلاح : حلاّق
به آرايشگر اردوگاه «حلّاق» گفته ميشد. هر دو ماه يك بار تراشيدن سر با تيغ در اردوگاه اجباري بود. با آمدن صليب سرخ به اردوگاه، يك ماشين دستي و قيچي و يك آينة كوچك به حلّاق تحويل داده شد.عنوان اصطلاح : حسينيه
رجوع شود به «بيت الاحزان»عنوان اصطلاح : حسن گاليه
يك روز عراقي ها از برادر آزاده حسن رفسنجاني خواستند كه به امام توهين كند امّا چون با ممانعت او روبرو شدند، وادارش كردند در سرماي زمستان داخل حوض آب برود و بعد از اين كه از حوض بيرون آمد گفت بسم الله الرحمن الرحيم، و دوباره پريد داخل حوز. از آن پس به خاطر اين پافشاري و نحوه انجام آن، بچّهها به او «حسن گاليله» ميگفتند.عنوان اصطلاح : حسن چوپان
لقب يكي ديگر از سربازان عراقي بود كه در اردوگاه به «حسن چوپان» شهرت پيدا كرده بود.عنوان اصطلاح : حرس مهربان
«حرس» در زبان عربي به نگهبان گفته ميشود. در بين نگهبانان عراقي سربازي بود. كه هنگام سيلي زدن به صورت برادران آزاده، ميخنديد و به همين دليل در بين بچّهها به «حرس مهربان» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : حرامي
كنايه از سربازان عراقي.عنوان اصطلاح : حديقه
به باغچهاي كه در آن توسط جمعي از اسرا سبزي كاشته ميشد و در محوّطة اردوگاه قرار داشت، «حديقه» ميگفتند.عنوان اصطلاح : حبيب بن مظاهر
لقبي بود كه به بعضي ازآزادگان مسن داده ميشد. در يكي ا ز اردوگاه ها شخصي به نام عمو يدالله اهل اروميه و معروف به «حبيب» بود. او به دليل كهولت سن زودتر از سايرين آزاد شد و چند ماه پس از آزدي دار فاني را وداع گفت.عنوان اصطلاح : حبّه
اصطلاحي عربي بود كه در درمانگاه براي قرص و دارو بكار برده ميشد.ادامه دارد .....
منبع: سایت نوید شاهد /س