صور نوین تروریسم

تاکید و توجه بر روی مقوله تروریسم به عنوان مطالبه‏ای از برای سیاست امنیتی پس از پایان جنگ سرد در میان کشورهای آمریکایی و غربی افزایش یافته است . برخی از کشورهای عضو پیمان ناتو و بیش از همه آمریکا تاکید بس جدی‏تری نسبت‏به تهدیدها و خطرات ناشی از تروریسم دارند، در نظرگاه کلی، ناتو و آمریکا شائق بر این می‏باشند که مقابله با تروریسم باید به عنوان تکلیف و وظیفه نوین این پیمان در دستور کار قرار گیرد . علت این مساله تنها این نیست که حذف تحریکات
شنبه، 31 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صور نوین تروریسم
صور نوین تروریسم
صور نوین تروریسم




مقدمه

تاکید و توجه بر روی مقوله تروریسم به عنوان مطالبه‏ای از برای سیاست امنیتی پس از پایان جنگ سرد در میان کشورهای آمریکایی و غربی افزایش یافته است . برخی از کشورهای عضو پیمان ناتو و بیش از همه آمریکا تاکید بس جدی‏تری نسبت‏به تهدیدها و خطرات ناشی از تروریسم دارند، در نظرگاه کلی، ناتو و آمریکا شائق بر این می‏باشند که مقابله با تروریسم باید به عنوان تکلیف و وظیفه نوین این پیمان در دستور کار قرار گیرد . علت این مساله تنها این نیست که حذف تحریکات استراتژیک از سوی شرق منجر به بروز آگاهی و جهتگیری نوین بر علیه آن چیزی که قبلا تهدیدهای فرعی نامیده می‏شد، شده است . بلکه به تعبیر نویسنده در مقاله پیوست ویژگی‏ها و گرایشات رو به رشدی وجود دارد که بر اساس آن مقابله با تروریسم در برخی موقعیت‏ها می‏تواند از صبغه استراتژیک و ملی برخوردار باشد . این موضوع در وهله اول مربوط به خطر فزاینده از سوی تروریسمی است که مسلح به تسلیحات مخرب و ویرانگر است و دارای پتانسیل بالایی برای انجام عملیات گسترده در زیرساخت‏ها و تاسیسات حساس در جامعه می‏باشد . لازم به ذکر است که این نوع تروریسم مهم‏ترین دلیل برای پیمان ناتو بوده که آن را به عنوان یک مطالبه اصلی در دستور کار قرار داده است . (نگاه کنید به (Todd Sandler 1997:326
مقاله پیوست در پی شرح و توصیف ویژگی‏ها و خاصه‏های تروریسم نوین با تاکید بر تهدیدهای تروریستی یا خرابکارانه بر علیه تاسیسات و مراکز زیربنایی غیرنظامی در غرب می‏باشد . این موضوع مدتهاست که در دستور کار برنامه‏های مربوط به سیاست امنیتی در سطح بین‏الملل واقع شده است . این مقاله علاوه بر این، نگرش کلی خود را درباره تحقیقات مربوط به تروریسم ارائه و به توصیف گرایشهای گوناگون در این نوع قلمرو می‏پردازد . در این باب نویسنده و محقق تاکید بر این دارد که تا چه حد و میزانی تاسیسات و ساختارهای غیرنظامی می‏تواند جز اهداف محوری از سوی گروههای تروریست‏خرابکار در دوران صلح قلمداد شود .
این مقاله بر این جمعبندی است که اقدامات تروریستی گسترده علیه شالوده‏های غیرنظامی در دوران صلح قابل رویت نیست . اما بالعکس در روابط بین‏الملل گرایش بالنسبه روشنی در خصوص تروریسم کشتار جمعی وجود دارد و این تروریسمی است که عملیات آن منجر به قربانی شدن تعداد زیادی از مردم می‏شود . نویسنده مقاله بر این باور است که روند جهانی شدن و افزایش تعاملات بین‏المللی زمینه‏ای ایجاد نموده که این نوع تروریسم بیش از گذشته قابل رویت‏باشد .
علیرغم همه اینها باید اذعان نمود که شناخت نظری در باب تروریسم بین‏الملل از محدودیت ویژه‏ای برخوردار است و تمامی تلاشها و هشدارها از برای شناسایی گرایشات این روند در آینده از ابهام برخوردار است . فقدان مبانی نظری در خصوص تروریسم بدین معناست که ابهامات در باب توصیفات مربوط به گرایشات تروریستی بس زیاد می‏باشد . از منظرگاه پژوهشی وجود پیچیدگیها در این قلمرو در اصل مربوط به فقدان تعاریف پذیرفته شده جمعی و نیز مربوط به فقدان منابع اطلاعاتی گسترده و استاندارد در رابطه با عملکردهای تروریستی می‏باشد . آقای الکس اشمید،
Alex Schmid ، که از محققان برجسته موضوع تروریسم است قریب به 109 تعریف از برای تروریسم تدوین و صورتبندی نموده است . همچنین آقای تد رابرت گور
Ted Robert Gurr بر این نظر است که تحقیقات انجام شده راجع به تروریسم توانایی پاسخگویی به مسائل و اطلاعات قابل دسترسی توسط محققان را ندارد .
آنچه که در جامعه رسانه‏ای غرب و منابع بین‏المللی راجع به تروریسم آمده تاکید بر این دارد که امروزه تصاویر تهدیدآمیز بیش از پیش سیال‏تر و نیز از ابهام بیشتری برخوردارند .
برخی از تحقیقات جدید تاکید بر این دارد که ویژگی‏های تروریسم بین‏الملل در طی سالهای اخیر دگرگون شده است . در این باب نظر بر این است که تروریسم ویژه‏ای رشد یافته که عمدتا از خاصه‏ها و انگیزه‏های دینی برخوردار است . علاوه بر این منابع آماری و اطلاعاتی در خصوص انواع تروریسم تاکید بر: تروریسم نوین، سوپر تروریسم، تروریسم ویرانگر یا مخرب و تروریسم کشتار جمعی دارند (نگاه کنید به:
International Institute for strategic studies (1997)
محقق مقاله همچنین اشاره دارد که انقلاب در قلمرو تکنولوژی اطلاعاتی (IT) موجب شده که شناخت و توجه نسبت‏به تاسیسات و ساختارهای زیربنایی حساس در جامعه بمثابه اهداف تروریستی افزون شود . در این باب نظر بر اینست که سیستم‏های اطلاع‏رسانی می‏توانند هدفی از برای گروههای خرابکار قلمداد شود . وی می‏نویسد که گروههای خرابکار دارای منابع اطلاعاتی گوناگونی بوده و توانایی استفاده از اسلحه‏های الکترومغناطیس را دارند . علاوه بر اینها نویسنده اشاره به نوعی تروریسم دارد که وی آنرا Spillover - effektar avTerrorisme می‏نامد . در این نوع تروریسم علت‏یا علل خشونت در منطقه‏ای خاص قرار دارد در حالیکه تهاجمات در منطقه دیگری از جهان انجام می‏شود .
نکته قابل تذکر در خصوص مطلب فوق اینکه این نوع تروریسم در جامعه رسانه‏ای غرب بس مورد توجه است و در این باب تاکید این نوع رسانه‏ها بر روی گروههای مبارز فلسطینی و نیز گروههای اسلامی در آسیای مرکزی است . یعنی اشاره به این است که وقوع اتفاقات و حوادث در مناطق خاورمیانه و یا آسیای مرکزی علتی است‏بر بروز اقدامات تلافی‏جویانه در کشورهای اروپایی و آمریکایی .
- مقاله پیوست توسط پژوهشگری بنام برنیجار لی‏آ، Brnyjar Lia ، تهیه شده که در سپتامبر سال 2000 در فصلنامه مرکز مطالعات سیاست‏خارجی نروژ (NUPI) به چاپ رسیده است . عنوان اصلی مقاله "صور نوین و خطرناکتر تروریسم" نام دارد که به بررسی ویژگی‏ها و خصیصه‏های مترتب بر تروریسم و تحولات ناشی از آن پرداخته است . علیرغم اینکه محقق مباحثی را در خصوص گونه‏شناسی تروریسم ذکر کرده اما هدف اصلی خود را محوریت موضوع اقدامات تروریستی بر علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی ذکر نموده است . آنچه که خواننده باید در هنگام مطالعه مقاله عنایت نماید اینکه نویسنده و محقق تلاش نموده که در ارائه تعاریف و برشمردن ویژگی‏ها و خاصه‏های انواع تروریسم موضع بیطرفی علمی خود را حفظ نماید . از این نظر ماحصل کار وی قابل ملاحظه و التفات است . با وجود این منکر نمی‏توان شد که گرایشات آشکار محقق، هم به عنوان یک فرد غربی و هم عضویت کشورش (نروژ) در پیمان ناتو و نیز حساسیت موضوع تروریسم موجب شده که وی در برخی از مطالب و برخی از مصادیق تروریسم از صراط مستقیم منحرف شود . در این باب ذکر نکات زیر را لازم می‏دانیم:
1 . نویسنده و پژوهشگر مقاله پس از تعریف تروریسم به تفاوت این موضوع با جنگ چریکی اشاره می‏نماید و می‏نویسد: "تروریسم از جنگ چریکی از اینطریق جدا می‏شود که گروه تروریستی در پی به کنترل درآوردن منطقه خاصی نمی‏باشد . " و یا اینکه "گروه تروریستی بیش از گروه چریکی به اهداف غیرنظامی نظر دارد . " بر اساس دیدگاه و تعریف فوق می‏توان استنتاج نمود سازمانها و گروههایی که کشور و سرزمین آنها مورد تجاوز و اشغال قرار گرفته و در پی بازپس گرفتن سرزمین و یا منطقه خود می‏باشند عضو جنبشهای چریکی و آزادیبخش قلمداد می‏شوند و نه تروریست . بر این مبنا حزب‏الله لبنان و گروههای مجاهد فلسطینی که از سرزمین خویش دفاع می‏نمایند از مصادیق جنبشهای چریکی و رهایی‏بخش قلمداد می‏شوند و نه تروریست، آنگونه که در جامعه رسانه‏ای غرب و آمریکا تبلیغ می‏شود .
همچنین می‏توان گفت‏حضور بیگانگان در یک کشور و یا در یک منطقه فاقد مشروعیت‏بوده و لذا قیام مسلحانه علیه آنها را نمی‏توان جز اقدامات تروریستی قلمداد نمود .
2 . نویسنده اشاره دارد که مفهوم تروریسم مفهومی بیطرف نمی‏باشد و لذا موجب برانگیختگی منفی آرا و افکار می‏گردد و بخاطر همین در خطابه‏های سیاسی توسط سیاستمداران مورد استفاده قرار می‏گیرد .
گفتار فوق، گفتاری صحیح است و فی‏الواقع هم بعلت‏سیال بودن تعریف تروریسم و نیز وابسته بودن ویژگی‏های آن به قدرتهای جهانی مانند پیمان ناتو و اتحادیه اروپا هر گروه و یا کشوری که مخالف سیاستهای صاحبان قدرت باشند برچسب تروریسم خواهند خورد . اشاره نویسنده نیز در این خصوص اشاره درستی است که معیار و ملاکها در این خصوص از ابهام برخوردارند .
3 . علیرغم اینکه نویسنده خود اذعان می‏دارد که تعاریف ارائه شده از ابهام و سیالیت‏برخوردار است اما به نظر می‏رسد که در موضوع تروریسم دینی، حساسیت‏خود را از دست می‏دهد و در این سیر نگرش تفکیکی خویش را میان عملیات تروریستی و غیرتروریستی در محاق قرار داده است .
4 . بنظر می‏رسد مصادیق ارائه شده توسط پژوهشگر در خصوص انواع تروریسم بر اساس زمینه‏ایست که در آن صرفا منافع کشورهای عضو پیمان ناتو و یا اتحادیه اروپا مدنظر قرار گرفته و در روند گزارش بگونه‏ای زمینه مذکور را فربه نموده که گویی منافع امنیتی این کشورها منافع امنیتی کل جهان محسوب می‏شود . بلاتردید وجود یک چنین دیدگاهی در سیر تحولاتی خود شکننده خواهد بود و قادر نخواهد بود که مشارکت کلیه سازمانها و نهادها و کشورهای جهان را در حل معضلات بین‏الملل و ایجاد ثبات امنیتی به سوی خود جذب نماید . همچنین در چنین زمینه یکسویه‏ای تنها متونی از نظر صاحبان قدرت قابل خواندن خواهند بود که منافع آنها را تامین و تضمین نماید . و بر این اساس هر ندای معترضی یا بعنوان تروریست و یا بعنوان حامیان تروریست معرفی خواهند شد . بدین لحاظ می‏توان اشاره نمود تا زمانی که مفاهمه‏ای بین‏المللی و چند جانبه‏نگر و یا چند سویه (نه مونولوگ) در خصوص ثبات و امنیت جهانی و منافع جملگی کشورها صورت نپذیرد، هرگونه دیدگاه، طرح و برنامه‏ای در این روند فاقد مشروعیت‏بین‏المللی خواهد بود .
علاوه بر اینها لازم به تذکر می‏دانم آنچه که امروزه در جامعه رسانه‏ای آمریکا و غرب از برانگیختگی دینی در سرزمین‏های اسلامی ارائه می‏شود انعکاس تصویری وارونه و دگرگونه از حقایق موجود در خصوص جنبشهای گوناگون آزادیبخش می‏باشد . چگونه است که پس از آغاز جنبش انتفاضه جدید در فلسطین و حضور ایثارگرانه ملت‏برای نجات و رهایی کشور و سرزمین خویش از یوغ صهیونیستها تروریسم خوانده می‏شود اما اقدامات ددمنشانه اشغالگران صرفا نقض ملایم حقوق بشر اعلام می‏گردد! چگونه است که جملگی مقاومتهای اسلامی در سراسر جهان با انگ بنیادگرایی اسلامی و تروریستی خوانده می‏شوند اما قتل و غارت و تجاوز به سرزمین‏های مسلمین مسکوت می‏ماند .
واقعیت قضیه اینست که بنا برگفته سید انقلاب (اعلی الله مقامه) شرق و غرب از رویارویی با جهان اسلام عاجز مانده‏اند و لذا راه ترور و از میان بردن شخصیت‏های دینی و سیاسی را پیش گرفته‏اند (نگاه کنید به صحیفه نور، جلد 21، ص 8)
فی‏الواقع امپریالیستها، که امروزه خود را در پیمان نوین ناتو و اتحادیه اروپا تجدید آرایش نموده‏اند بر اساس سیاستهای توسعه‏طلبانه خود شروع به بازتعریف و یا بازبینی مجدد جنبشهای رهایی‏بخش در جهان بالاخص در خاورمیانه و آسیای مرکزی نموده‏اند . در این سیر جملگی حرکتهای اسلامی و یا کشورهایی که با منافع آنها سازگاری نداشته باشند در لیست گروه‏ها و یا کشورهای تروریست و یا حامی تروریست قرار می‏گیرند و مورد تحریم و فشار قرار می‏گیرند و حتی تهدید به حملات نظامی می‏شوند . در این باب همانطور که اشاره کردیم تا زمانی که گفتگویی دوسویه میان جملگی کشورها و جنبشهای آزادیبخش محقق نشود، هرگونه طرح و اقدام سیاسی و یا نظامی اثربخش نخواهد بود و جنبه‏ای گذرا خواهد داشت .
- آنچه که نویسنده در این مقاله بدنبال آن است‏بحثی عام و گسترده در خصوص تروریسم و سنخ‏شناسی آن نمی‏باشد بلکه حساسیت محقق صرفا در خصوص بروز اقدامات تروریستی بر علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی متمرکز شده است .

تعریف تروریسم

تعریفی عام و پذیرفته شده درخصوص تروریسم وجود ندارد . در این باب می‏توان تروریسم اروپایی را به صورت زیر تعریف نمود: اقدامی حساب شده و هراس‏آمیز برای ایجاد آسیب یا کشتار که توسط گروهی خاص صورت می‏پذیرد . (Engene 1994:29)
تروریسم را می‏توان به صورتی دقیق‏تر و از طریق سلبی تعریف نمود . تروریسم از جنگ چریکی - از این طریق که گروه تروریستی در پی به کنترل درآوردن منطقه خاصی نمی‏باشند - جدا می‏شود . همچنین گروه تروریستی بیش از جنبشهای چریکی به اهداف غیرنظامی نظر دارد . تفاوتها در این خصوص بس سیال است و انتخاب میان مبارزه چریکی و تروریسم غالبا مبتنی بر موارد تاکتیکی، جغرافیایی و منطقه‏ای می‏باشد . علاوه بر این تروریسم از امور جنایی سازمان یافته - از این طریق که تروریسم دست‏به اقداماتی می‏زند که در وهله اول دولت، رژیم و صاحبان قدرت را هدف گرفته و در برنامه‏های خود بدنبال و در پی کسب منافع یا اهداف اقتصادی نمی‏باشد - جدا می‏گردد .
تروریسم به چند دلیل مقوله‏ای بغرنج در قلمرو تحقیقات علوم اجتماعی محسوب می‏شود . تروریسم مفهومی بیطرف نیست چرا که این مقوله موجب برانگیختگی افکار و آرای بشدت منفی می‏گردد و لذا بس در خطابه‏های سیاسی مورد استفاده واقع می‏شود . در این راستا نتایج‏بررسیهای تحقیقاتی که مربوط به مقوله تروریسم است از حساسیت‏های سیاسی برخوردارند . بدین لحاظ برخی بعلت تاثیرپذیری، گرایش قوی بدین سمت دارند که اقدامات و عملیات گروههای خاصی را تحت تعریف تروریسم قرار دهند . یک منبع و ابزار مهم در سیاست ضدتروریستی آمریکا عبارتست از گزارشهای سالانه Patterns of Global Terrorism که از جمله اشاره به حکومتهایی دارد که از تروریسم بین‏الملل حمایت می‏نمایند، حکومتهایی که بخاطر اتخاذ چنین موضعی مشمول سیاستهای تحریم می‏باشند . این کشورها امروزه شامل کوبا، کره شمالی، ایران، عراق، سوریه، لیبی و سودان می‏باشند، همزمان افغانستان و تا حدودی پاکستان در معرض این ریسک قرار دارند که در لیست‏سالانه منبع فوق قرار گیرند .

(1999 - Overview of state -SponsoredTerrorism)

البته باید توجه داشت معیارها و ملاکها در این باب و اینکه چه کشورهایی جز این لیست قرار می‏گیرند و یا حذف می‏شوند، حدودا از ابهام برخوردارند . فی‏الواقع در این خصوص دیدگاهی گسترده و شمول و نیز معیاری عینی برای این مقوله در قلمرو روابط سیاسی وجود ندارد . در طول جنگ سرد منتقدین غالبا آمریکا را مورد انتقاد قرار می‏دادند که از تروریسم بین‏الملل حمایت می‏نماید . آمریکا در این خصوص به گروههای ضدانقلاب و جنبشهای ضدکمونیستی و به کنتراسها در آمریکای لاتین از طریق کمکهای مادی، ارسال اسلحه و تمرینات نظامی کمک می‏نموده است

. (Chomsky 1987, Herman 1987)

بسیاری از منابع و م‏آخذ مربوط به تروریسم از نظرگاه تحقیقاتی از اعتبار برخوردار نمی‏باشند . علت این است که این نوع منابع از ویژگی توصیفی و سرزنشی و دستوری یا تجویزی برخوردارند و فاقد تحلیلهای نظری می‏باشند

. (Schmid 1993 / 1998)

فی‏المثل کوششها و تلاشهایی که یک فرد برای آزادی و رهایی خویش می‏نماید می‏تواند از برای فرد دیگری عملیاتی تروریستی نامیده شود . به عبارت دیگر تعیین اقدام و یا عملکردی بعنوان اقدامی تروریستی و یا غیرتروریستی غالبا آمیخته و عجین شده با نظرگاههای ایدئولوژیک می‏باشد . اکثر تعاریف ارائه شده در این باب متضمن عناصر زیر است:
الف) تروریسم نوعی استراتژی سیاسی - نظامی است که تعلق به افراد و عاملان متشکل و سازمان یافته غیرحکومتی دارد . 1
ب) تروریسم بطور منتظم و سیستماتیک دست‏به اقدامات و اعمال خشونت‏آمیز بر علیه جمعی وسیع‏تر می‏زند . در این راستا هدف و قربانی با هم انطباقی ندارند .
ج) تروریسم اقدامی است که بدان وسیله فرد یا افراد خاصی می‏خواهند به هدف یا اهدافی سیاسی نائل آیند .
د) تروریسم اقداماتی است طراحی و برنامه‏ریزی شده تا بعنوان کنشی غیرعادی و فوق‏العاده مدنظر قرار گیرد . به عبارت دیگر تروریسم "ارتباط سیاسی" (Politisk Kommunikasjon) است و حادثه یا اتفاق تروریستی همچون یک "تئاتر" می‏باشد . هدف اینست که از موقعیت‏شوک‏آور و لحظات غیرمنتظره بخوبی استفاده شود، و این چیزی است که می‏توان آن را "کروگرافی تروریسم"، terrorismens Koreografi ، نامید
(Brosius 1988:499-500) و .(Weimann
از سوی دیگر می‏توان تروریسم را به چند مقوله تقسیم‏بندی نمود . البته لازم به تذکر است که مرزهای میان این نوع تقسیم‏بندی از ابهام برخوردار است:
الف) تروریسم قومی - ملی
ب) تروریسم ایدئولوژیک، که شامل چپ رادیکال و راست رادیکال است
ج) تروریسم دینی
د) تروریسم از برای یک مساله خاص، این نوع تروریسم مخالفت‏با مسائلی مانند سقط جنین، آلودگی هوا، مساله زیست محیطی، و یا جانبدار و یا حمایت از حیوانات می‏نماید .
ه) تروریسم فردی یا تروریسم آماتور و این تروریسمی است که عملیات توسط فردی صورت می‏گیرد که تعلق سازمانی با تشکیلاتی به گروههای تروریستی ندارد .
تقسیم‏بندی دیگر حکایت از تروریسم بین‏الملل و تروریسم غیربین‏الملل (تروریسم در داخل کشور) دارد . در عملیات تروریستی بین‏المللی افراد شرکت‏کننده تعلق به چند کشور دارند . اگرچه تعداد عملیات تروریستی بین‏الملل در اروپا کمتر از تروریسم غیربین‏الملل می‏باشد اما حساسیت‏ها نسبت‏به تروریسم بین‏الملل بیشتر است . رشد تروریسم عمدتا به حدود سالهای 1970 بازمی‏گردد و مهمترین منابع و سرچشمه‏های تروریسم بین‏الملل از نظر سنتی تعلق به منازعات خاورمیانه دارد .

ویژگی‏های شاخص تروریسم نوین

- تروریسم بین‏الملل و صور مرگ‏آفرین آن و تفاسیر ارائه شده از منابع و ماخذ اطلاعاتی و آماری در خصوص تروریسم بین‏الملل نشانگر آن است که اقدامات تروریستی در طی سالهای اخیر از ویژگی مرگ‏آفرینی بیشتری برخوردار شده، بدین معنا که در هر عملیات چندین کشته و قربانی وجود داشته است . 2
البته باید توجه داشت که این مساله در وهله اول تعلق به تروریسم بین‏الملل دارد . اگرچه سه اقدام از پنج عملیات تروریستی شدید خشونت‏بار در اروپا پس از پایان جنگ بین‏الملل دوم پس از سال 1980 اتفاق افتاده است، اما گرایش واضحی نسبت‏به افزایش کشتار در رابطه با تروریسم داخلی (تروریسم غیربین‏المللی) در اروپا دیده نمی‏شود .
بخش عمده تهاجمات تروریستی در اروپا منجر به مرگ انسانها نشده است، و آن تهاجماتی که مرگ‏آفرین بوده منجر به نابودی تعداد نسبتا کمی از انسانها شده است . 3
کمیت تروریسم بین‏الملل در اروپا بخش ناچیزی از تروریسم داخلی بوده و این روند در طول سه دهه اخیر از وضع نسبتا باثباتی برخوردار بوده است . علیرغم این تروریسم بین‏الملل حدودا از مرگ و میر بالایی برخوردار بوده است . این مقایسه حاکی از آنست که در اروپا تروریسم بین‏الملل کمتر از تروریسم داخلی صورت می‏پذیرد اما ویژگی مرگ‏آفرینی آن بیشتر است .
در پایان دهه 1970، یعنی زمانی که اقدامات تروریستی در اروپا مبتنی بر ایدئولوژی چپ رادیکال بود، تقریبا جملگی گروههای فعال تروریستی بین‏المللی از اهداف و گرایشات سکولار برخوردار بوده و اکثر آنها به نحوی از انحا به ایدئولوژی مارکسیسم مربوط می‏شدند . در حالیکه امروزه و در آغاز هزاره سوم این تصویر بکلی دگرگون شده و حداقل یک سوم از گروههای تروریستی بین‏المللی از گرایشات و صبغه دینی برخوردارند، و اکثر آنها دارای گرایشات اسلامی می‏باشند .(Wilkinson 1999:8)
شدیدترین برنامه‏های بالقوه تروریستی در دهه 1990 توسط فرق دینی و گروههای ستیزه‏جو اسلامی بوده است . 4 اما هم فرهنگ دینی، یعنی رادیکال‏ترین جنبشهای اسلام‏گرا، و هم گروههای راستگرای نژادپرست، که دارای گرایشات دینی نوین می‏باشند، بنظر می‏رسند که گرایش کمتری نسبت‏به اعمال خشونت‏آمیز شدید در مقایسه با تروریسم سکولار سنتی از خود نشان می‏دهند .
برخی از توضیحات راجع به رشد صور تروریسم که بیشتر مرگ‏آفرین است می‏تواند این باشد که اهداف تروریستی سنتی - مانند مراکز دولتی، سفارتخانه‏ها، هواپیماها، فرودگاهها و ... - تبدیل به اهداف قابل دسترسی و ساده‏تری مانند مراکز توریستی، ایستگاههای مترو، مراکز خرید و ... شده است . در این راستا گرایش بیشتر بدین سو است که بجای ربودن هواپیما در آن بمب‏گذاری نمایند و یا اینکه بیشتر از اتومبیل‏های حاوی بمب استفاده شود . برخی بر این نظرند که توجه و تمرکز رسانه‏ها بر اینگونه عملیات خود می‏تواند زمینه‏ساز تحریکات تروریستی باشد . تی‏موتی مک‏وی
( (Timothy Mcveigh که عامل بمب‏گذاری در ساختمان فدرال اوکلاهماسیتی در سال 1995 بود در دادگاه خود اظهار داشت‏بمبی را که وی در آن ساختمان کار گذاشته آنقدر بزرگ بوده که بتواند تعداد بسیار زیادی خواننده را بسوی رسانه‏ها جلب نماید .

تسلیحات مخرب و تروریسم

گرایش بسوی صدر هرچه بیشتر مرگ‏آفرین در نزد برخی گروههای تروریستی انطباق با تمایلات آنها بسوی استفاده از تسلیحات مخرب و ویرانگر دارد . در این قلمرو به نظر می‏رسد که برخی گروههای تروریستی با انگیزه‏های دینی تلاش نموده‏اند که این نوع تسلیحات را تهیه و مورد استفاده قرار دهند . از جمله می‏توان از شبکه اسامه بن لادن نام برد .(Leade 1998) و همچنین برخی از گروههای راستگرای افراطی و نئومذهبی قابل ذکرند5 بر طبق پژوهشی که اخیرا در نورد یک در خصوص احتمال بروز تروریسم اتمی صورت گرفته، اینکه خطر تروریسم مسلح به تسلیحات مخرب و ویرانگر را افزایش یافته و اینکه موانع قبلی علیه استفاده از این نوع تسلیحات در حال تضعیف شدن است . .(Moerli 1999) علت این تحول این نیست که فقط تروریسم بین‏المللی در حال دگرگونی و تغییر است‏بلکه به خاطر اینست که دسترسی به مواد و منابع و دانش فنی برای ساختن این نوع تسلیحات افزایش یافته است . 6 البته تاکنون شرایط حاد و مخاطره‏آمیزی در ارتباط با این نوع تروریسم پدید نیامده است، بلکه این مساله بیشتر مربوط به تهدیدها و هراسهای ناشی از این روند است . و همچنین نمونه‏هایی مربوط به استفاده از مواد رادیواکتیویته و سرایت آنها در رابطه با انرژی اتمی دیده شده است . بر طبق مطالعات مرکز RAND Corporation - st. Andrew|s chronology of International Terrorism. در آمریکا هنوز تعداد بسیار کمی - در حدود 60 مورد از تعداد 8000 اقدام تروریستی ثبت‏شده از سال 1968 به بعد - در عملیات خود از اسلحه‏های شیمیایی، بیولوژیکی و یا شبیه به آنها استفاده نموده‏اند . علیرغم این، گزارش فوق نشان می‏دهد که این روند، روندی نگران‏کننده در رابطه با تسلیحات ویرانگر و تاثیرات مخرب آن بر انسانهاست .
برخی از پژوهشگران نسبت‏به تاکیدهای اغراق‏آمیز در خصوص تروریسم مسلح به تسلیحات مخرب هشدار می‏دهند و در عوض بر این نظرند که استفاده بدعت‏آمیز از تسلیحات نسبتا ساده غیرهسته‏ای می‏تواند علتی بر تروریسم ویرانگر باشد، یعنی آنگونه که ما شاهد تهاجم ناموفق علیه سازمان تجارت جهانی در نیویورک در سال 1993 بودیم . اگر این نوع تهاجم تروریستی می‏توانست موفق شود منجر به از بین رفتن جان چندین هزار انسان می‏گردید که بی‏تردید انقلابی در مفهوم سنتی تروریسم و اقدامات خرابکارانه بوجود می‏آورد .

تحولات سیاسی و تاثیر آنها بر تروریسم

برخی انتقادها علیه آن چیزی که عده‏ای آنرا بعنوان هیستری شدید در خصوص "تروریسم نوین" می‏دانند، صورت گرفته است (بعنوان نمونه نگاه کنید (Sprinzak 1998) در این باب تاکید بر اینست که تصاویر تهدید و یا هراس‏آمیز در آینده بدور از شفافیت است . تحولات سیاسی در دهه اخیر اشاره به جهتگیریهای گوناگون در خصوص تروریسم دارد . پس از پایان جنگ سرد ما شاهد جهشها و تحولاتی در برخی از منازعات سیاسی لاینحل بوده‏ایم . این مساله در وهله اول تعلق به منازعه میان اسرائیل و فلسطین دارد و این نکته‏ایست که موجب تعدیل خطرات و تهدیدات از برای تروریسم بین‏الملل شده است . در دهه‏های 1970 و 1980 این منازعه یک منبع اصلی از برای تروریسم بین‏الملل در اروپا بوده است . از سوی دیگر پایان جنگ سرد سبب بروز و پدید آمدن برخی از منازعات قومی در اروپا می‏باشد . اکثر این نوع منازعات حل نشده و می‏تواند منبع و مبنایی از برای تروریسم بین‏الملل تلقی گردد . استفاده از ترورها به شیوه کشتار جمعی افراد غیرنظامی در دهه اخیر تبدیل به گرایش شاخصی در رابطه با منازعات قومی در اروپا و مناطق نزدیک به اروپا شده است . همچنین قابل اغماض نیست که بسیاری از افراد کارآزموده در جنگها و درگیریهای خونین می‏توانند مبنایی از برای انجام عملیات در گروههای تروریستی که در آینده شکل می‏گیرند، باشند . افراد داوطلبی که در جنگ افغانستان علیه شوروی (1988 - 1980) در جناح مسلمانان می‏جنگیدند، امروزه هسته‏های محوری جنبشهای چریکی اسلامی و رادیکال را در جهان عرب تشکیل می‏دهند . در این میان از جمله می‏توان به گروه الجزایری G I A که عامل یک سری از عملیات تروریستی در اروپا در دهه 1990 گردید، اشاره نمود (نگاه کنید به Kalyvas 1999, Heradstveit 1997, Bodansky, 1999) پس از جنگ سرد، عملیات تروریستی بین‏المللی، از نظر رقم، کاهش نشان می‏دهد (اگرچه تعداد قربانیان در هر عملیات افزایش نشان می‏دهد) . این روند کاهنده نسبت مشخص و مستقیمی با قطع حمایت از سوی ابرقدرتها در زمان جنگ سرد به گروههای تروریستی و جنبشهای چریکی کمونیستی و ضدکمونیستی دارد (در این خصوص نگاه کنید به: .(Volgy el al 1997 رشد بیشتر نهادهای عملیاتی بین‏المللی و رشد تدریجی قوانین بین‏المللی و معاهدات مربوط میان دولتها، زمینه بهتری را نسبت‏به قبل برای همکاریهای بین‏المللی بر علیه تروریسم بین‏الملل ایجاد نموده است . افزایش اراده و عزم بین‏الملل برای حضور در منازعات گوناگون به منظور حل آنها، حمایت از مبانی حقوق بشر و افزایش تعداد سازمانهای آزاد ملی و بین‏المللی جملگی گرایشات برجسته‏ای در مبارزه و مقابله با تروریسم بین‏الملل قلمداد می‏شوند . این امر موجب برانگیختگی افکار جهانی شده و شاید همین زمینه موجب شود که تروریسم دیگر بمیزان گذشته ظاهر نشود (نگاه کنید به .(Lia and Hansen 2000 تمامی این مسائل و زمینه‏ها می‏تواند مبنایی باشد از برای اینکه جامعه بین‏الملل دارای آمادگی مطلوبتری برای پیشگیری از تروریسم نسبت‏به قبل می‏باشد .
دیگر اینکه اروپای غربی در مناطق نزدیک به خود دارای تعدادی دولت جوان می‏باشد . اغلب دولتها در اروپای مرکزی و شرقی یا دمکراسیهای جوان هستند و یا اینکه در حال گذار بسوی دمکراسی می‏باشند . تلاش در روند استقرار دمکراسی در دول جنوب دریای مدیترانه (آفریقای شمالی و خاورمیانه) از دامنه کوتاهتری برخوردار است، اما در این قلمرو تحولات بنفع تکثرگرایی سیاسی است . بدلایل گوناگونی این مرحله گذار در مناطق نزدیک به اروپا، چه در کوتاه‏مدت و چه در درازمدت، بمعنای افزایش پتانسیل‏ها از برای بروز منازعات درونی، که شامل تروریسم هم می‏شود، می‏باشد . این وضع را باید با شرایطی مقایسه نمود که در آن رژیم‏های بشدت اقتدارگرا وجود دارند و یا دارای دمکراسیهای پایدار می‏باشند . 7 اما بالعکس در درازمدت تردید کمی سبت‏به استقرار دمکراسی در اروپای شرقی و جنوب مدیترانه وجود دارد . این امر بتدریج‏سبب کاهش خطر از برای منازعات درونی و تروریسم در مناطق نزدیک به اروپا می‏گردد و به تبع آن خطر گسترش تروریسم بین‏الملل به اروپا تعدیل می‏شود .
همانطور که می‏بینیم وجود تحولات سیاسی در جهات گوناگون موضوع را بغرنج نموده و این وضع باعث‏شده که انسان نتواند نظریه‏ای مطمئن در خصوص وجود تروریسم در آینده ارائه نماید . یک چنین زمینه‏ای نیز موجب گردیده که نوعی عدم معرفت نسبت‏به آن تصاویر تهدیدآمیز، که در آینده نمودار خواهند شد، ایجاد شود . در این باب نکته مهم اینست که مراکز امنیتی - اطلاعاتی نیاز به ظرفیت‏های تحلیلی استراتژیک مکفی برای ایجاد پیوند میان تحولات سیاستهای امنیتی حاکم با تصاویر امنیتی - اطلاعاتی متغیر دارند .

تهاجمات تروریستی و خرابکارانه علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی

یکی از گر ایشات مورد بحث در تروریسم نوین عبارتست از تبعات ناشی از عملیات تروریستی و خرابکارانه علیه مراکز و تاسیسات زیربنایی آسیب‏پذیر . این مراکز و تاسیسات، که عمدتا وابسته به سیستم‏های مرکزی تکنولوژی اطلاعاتی (IT) هستند، از جمله شامل مراکز مخابراتی، مراکز تامین انرژی و سیستم حمل و نقل می‏باشند . در اینگونه مراکز شبکه‏های پیشرفته اطلاعاتی نصب شده که کارکردهای فراگیر اجتماعی دارند . بهمین خاطر تمرکز اقدامات تروریستی بر روی این نوع شبکه‏ها افزایش و مورد توجه قرار گرفته است .

تروریسم اطلاعاتی (Dataterrorisme)

اینکه اکثر سناریوهای تهدیدآمیز و نگران‏کننده که مربوط به رابطه تروریسم با مراکز و تاسیسات زیربنایی حساس می‏شود، مورد تعدیل قرار می‏گیرد می‏تواند از دلایل خاصی برخوردار باشد . البته تاکنون کسی شواهد وثیق مبتنی بر تهاجم علیه سیستم‏های کامپیوتری و اطلاع‏رسانی که بتواند دلیلی بر تروریسم اطلاعاتی (Cyberterrorism) باشد، بدست نیاورده است . 8 تردید کمی وجود دارد که صور گوناگون بزهکاری اطلاعاتی و خرابکاری اطلاعاتی بعنوان معضلی رو به تزاید مطرح باشد . علیرغم این نبایستی در ارزیابی این پدیده سهل‏انگاری بعمل آید . در این خصوص منکر نمی‏توان شد ناشناختی و عدم معرفت نسبت‏به گروههای تروریستی در قرن بیست و یکم که در رابطه با Cyberspace قرار می‏گیرند، وجود دارد . آنچه که مربوط به اطلاعات جمع‏آوری شده در این قلمرو می‏باشد حاکی از آن است که برخی از گروههای تروریستی تمایل بسوی شبکه‏ها و تکنولوژی اطلاعاتی برای ایجاد خرابکاری دارند . و نیز می‏دانیم که برخی از گروههای تروریستی در شبکه اینترنت فعال می‏باشند و به نشر پیام‏های خویش می‏پردازند، همزمان برخی دیگر از همین گروهها از شبکه اینترنت‏بعنوان ابزار فرمان و دستور استفاده می‏نمایند (نگاه کنید به: .(Whine 1999
سیستم اطلاع‏رسانی که هدایتگر مراکز زیربنایی می‏باشد نه تنها از طریق تهاجمات الکترونیکی، بلکه از طریق خرابکاریهای فیزیکی در معرض آسیب می‏باشند (بعنوان نمونه از طریق قطع نمودن کابل‏ها، انفجارات فیزیکی و یا از طریق استفاده از اسلحه‏های الکترومغناطیسی) . البته تاکنون منابع تجربی ما در این قلمرو کم و ناچیز بوده و لذا نمی‏توان قضاوت روشنی در نمود (نگاه کنید به: .(Arnesen 1999 بدین‏لحاظ قضاوت در باب عملیات تروریستی توسط گروهها در آینده از ابهام و عدم اطمینان برخوردار است . همانطور که در دنباله گزارش خواهیم دید عملیات تروریستی و خرابکارانه علیه مراکز زیربنایی تاکنون امری عادی نبوده است . شاید یکی از دلایل این باشد که گروههای تروریستی تاکنون به این جمعبندی نرسیده‏اند که تاثیرات این سنخ از عملیات می‏تواند با صور سنتی عملیات تروریستی برابری نماید . نکته قابل توجه اینکه گروههای تروریستی در انتخاب اسلحه‏هایی که برای عملیات بکار می‏گیرند بشدت محافظه‏کارانه عمل می‏نمایند و زرادخانه‏های تسلیحاتی آنها در طول زمان بطور غیرمنتظره‏ای تحولات ناچیزی داشته است . علیرغم این باید توجه داشت که هرگاه یک یا چند گروه تروریستی بتوانند تهاجمات گسترده‏ای را بر علیه سیستم‏های کامپیوتری و اطلاع‏رسانی به انجام برسانند، روند سنتی تهاجمات می‏تواند تغییر یابد .
تجربه و اطلاعات نشان داده که گروههای تروریستی تاکنون اقدامی جدی علیه شبکه‏ها و تکنولوژی اطلاع‏رسانی که مراکز و تاسیسات زیربنایی را هدایت می‏نماید، محقق نشده است . اما از چنین تجربه‏ای نمی‏توان استنتاج نمود که احتمال اینگونه عملیات علیه تاسیسات زیربنایی جامعه از طریق سیستم تکنولوژی اطلاعاتی (IT) کم می‏باشد . ما باید اذعان نمائیم که در این خصوص شناخت ما بسیار پائین است . علیرغم تمامی این مطالب ما باید از این نکته برحذر باشیم که بطور یکجانبه خود را صرفا بر روی تروریستهای سیاسی متمرکز نمائیم . چرا که در زمان صلح نیز احتمال اینکه عاملان و یا افراد ناراضی اقدام به عملیات ضدامنیتی نمایند، وجود دارد . مثلا کسانی که وابسته به انجمن‏های حمایت از حیوانات می‏باشند و یا افرادی که در سازمان‏های زیست محیطی فعال می‏باشند اقدام به خرابکاریهایی می‏نمایند که بر محیط آسیب وارد می‏نماید و یا اینکه عناصر جنایتکار که بخواهند از اینطریق اقدام به باج‏گیری نمایند وجود دارد . در این باب می‏توان تصور نمود که در آینده و به هنگام بروز شرایط بس بحرانی کسانی از افراد حکومتی . یا افرادی که از سوی حکومتها حمایت می‏شوند بر حسب منافع خویش اقدام به تهاجم به سیستم‏ها و شبکه‏های اطلاع‏رسانی نمایند . در آمریکا بیشترین تمرکز و توجه بر آن چیزی است که تهدیدات نامتقارن (asymetrisk) نامیده می‏شود . این نوع تهدیدات در ارتباط با تهاجمات وسیع و گسترده بر علیه تاسیسات زیربنایی کشور به منظور تضعیف توانایی کشور برای انجام عملیات سریع نظامی در شرایط بحرانی در خلیج فارس و آسیا قرار دارد (نگاه کنید به . (Tucker 19991 تجزیه و تحلیل بنیادی از سایر عاملان و گروههای تروریستی، همچنین خطرات ناشی از خرابکاری در شرایط بحرانی خارج از حیطه این گزارش می‏باشد . 9
آیا تاسیسات زیربنایی غیرنظامی جز اهداف تروریستی مطلوب در زمان صلح قلمداد می‏شوند؟
در باب سوال فوق گرایشات آماری روشنی وجود ندارد . برخی قضاوتها حاکی از آن است که چریکهای شورشی در جهان سوم عملیاتی را علیه مراکز زیرنبایی ملی در مقابله با رژیم و یا ارتش رژیم انجام داده‏اند . در این باب می‏توان بعنوان نمونه از جنبش و چریکهای شورشی کرد Pkk در ترکیه، که بمنظور ضربه وارد نمودن و تضعیف رژیم صنایع اقتصادی و گردشگری را مورد تهاجم قرار ادهداند نام برد . همچنین تهاجم به مراکز صنعتی و نفتی توسط گروههای شورشی در کلمبیا و یمن طی سالهای اخیر صورت پذیرفته است (برای مطالعه بیشتر در این خصوص نگاه کنید به: .(International Institute of strategic studies 1998 چریکهای شورشی - اسلامی در فلیپین نیز تهدید نموده‏اند که بر علیه مراکز زیربنایی حیاتی ضربه وارد می‏آورند . 10 عملیات تروریستی با انگیزه‏های سیاسی علیه تاسیسات نفتی در آب و یا دریا بندرت صورت پذیرفته است در حالیکه تاسیسات نفتی در خاک چندین بار مورد تهاجمات واقع شده است . این روند همچنین شامل کشورهای اطراف دریای شمال می‏شود . 11 همچنین بایستی توجه نمود که گروههای راست افراطی در آمریکا در نوشتاریهای ایدئولوژیک خویش اشاره نموده‏اند که مراکز زیربنایی کشور جز اهداف خرابکارانه و محوری آنها محسوب می‏شود .
اعضای فعال و رادیکال در انجمن‏های حمایت از حیوانات و نیز در انجمن‏های زیست محیطی عمدتا به عنوان کسانی نگریسته می‏شوند که احتمال عملیات تروریستی علیه تاسیسات و مراکز زیربنایی در جامعه از سوی آنها می‏رود . اینگونه افراد و انجمن‏های رادیکال - توجه خود را در وهله اول به جاده‏ها و تاسیسات مربوط به سدهای آبی به منظور خرابکاری معطوف می‏نمایند . بر این اساس می‏توان انتظار داشت که اینگونه گروههای رادیکال و افراطی در آینده تهدیدهای جدی برای تاسیسات زیربنایی بشمار آیند (نگاه کنید به . (Smith 1998, Jerlerup 1997, Vinthagen 2000 فراکسیون‏های افراطی زیست محیطی و حامیان حیوانات عمدتا عملیات خرابکارانه خود را بعنوان ابزاری تلقی می‏نمایند - آنچه که ecotage نامیده می‏شود - که می‏تواند از اقداماتی که به طبیعت آسیب وارد می‏نماید ممانعت‏بعمل آورد . برای این گروهها مراکز موردنظر جهت‏خرابکاری عبارتند از کارخانجات مواد شیمایی، تاسیسات اتمی، صنایع آلوده‏کننده، تاسیسات سدی و عواملی را که موجب گسترش شهر و شهرنشینی و تجاوز به مناطق کشاورزی و طبیعی می‏شود . یکی از گروههای شناخته شده در این قلمرو، گروه "Earthfirst" نام دارد که پایگاه آن در آمریکا و در سال 1984 تاسیس شده است . این گروه مسبب یک سری از اقدامات خرابکارانه می‏باشد . گروه مذکور در نوشتارهای ایدئولوژیک خود دارای گرایشات apokalyptic است، و دقیقا همین نکته از نظر تئوریک این گروه را با گروههای مذهبی تروریسم پیوند می‏دهد . علی‏رغم اینکه "تروریسم زیست محیطی" کماکان پدیده‏ای نسبتا حاشیه‏ای بشمار می‏آید (8991 Taylor) ، اما با وجود این همانطور که مارتالی (Marthalee) در مقاله خود در سال 1996 اشاره نموده است: "با افزایش بحرانهای زیست محیطی جهانی جنبشهای زیست‏محیطی رادیکال تحول می‏یابند، و آن جنبشهایی که دارای گرایشات اعتقادی می‏باشند، جز خطرناکترین گروهها محسوب می‏شوند . "

شناخته شده‏ترین گروه رادیکال که از حیوانات حمایت می‏نمایند تحت عنوان

Animal Liberation Front (ALF) نام دارد که تاسیس آن به دهه 1970بازمی‏گردد و تاکید بر این دارد که حیوانات را باید از دام شکار رهایی بخشید . این گروه عملیاتی را بر علیه نهادهایی که در رابطه با موضوع حیوانات کار می‏نمایند، انجام داده است . 12 افزایش اینگونه عملیات بصورت حادی در چندین کشور اروپایی افزایش یافته، و گروه ALF منشا برخی دیگر از جنبشهای شبه نظامی شده است .
علیرغم همه اینها این نوع تروریسم سبز وجهه‏ای حاشیه‏ای در اروپا دارند . مرکز آمار و اطلاعات وابسته به "TWEED" در خصوص تروریسم داخلی اروپا از سال 1950 الی 1995، که توسط یان اسکار انگنه (Jan Oskar Engene) در دانشگاه برگن (نروژ) تهیه شده، نشان می‏دهد تروریسم قومی/منطقه‏ای در اروپا نسبت‏به سایر انواع تروریسم حالت‏سلطه دارد (بیش از 70% از عملیاتها تعلق به این نوع تروریسم داشته است)، در حالیکه گروههای طرفدار مسائل زیست محیطی تنها 1/0 درصد از کل عملیات تروریستی را عهده‏دار بوده‏اند . گرچه در طی سالهای اخیر گروههای جانبدار مسائل زیست محیطی و حیوانات رفتارهای خشونت‏بار بیشتری از خود بروز داده‏اند اما آنها برای تبدیل شدن به تهدیدهای تروریستی فاصله زیادی دارند .

وجود تهاجمات تروریستی به مراکز و تاسیسات زیربنایی

علیرغم اینکه برخی از گروههای تروریستی تحت‏شرایط ویژه‏ای تاسیسات زیربنایی را بعنوان هدف اصلی خود قرار داده‏اند، اما این نوع تاسیسات و مراکز بندرت هدف مستقیم از برای اینگونه گروهها می‏باشد . منابع آماری موثق در خصوص این نوع تروریسم کمیاب است و آنچه که در دسترس است‏بسختی بر هم منطبق می‏باشند . نتایج‏بدست آمده از طریق بررسی همین منابع آماری بیانگر وجود برخی گرایشات تروریستی و خرابکارانه علیه تاسیسات زیربنایی می‏باشد . همانگونه که خواهیم دید آشکار خواهد شد که اهداف زیربنایی بطور سنتی در مرتبه‏ای پائین در لیست اولویتهای تروریستی قرار دارند . خرابکاری علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی که در مالکیت‏شرکتهای خصوصی قرار دارند انعکاسی در پایگاهها و منابع اطلاعاتی ندارند . دلیل یک چنین رفتاری از جمله بدین سبب است که این شرکتها غالبا تمایل دارند که اینگونه عملیاتها مخفی بماند تا ضرری بر وجهه شرکت وارد نیاید . 13 یک بررسی جدید در این باب که اخیرا در آمریکا انجام شده نشان می‏دهد که بروز تهاجمات تروریستی علیه صنایع مربوط به انرژی و حمل و نقل صرفا بخش ناچیزی از عملیات تروریستی بین‏المللی را تشکیل می‏دهد . 14 در دوره زمانی 1968 الی 1992 هر ساله بطور متوسط تعداد 317 عملیات تروریستی بین‏المللی صورت گرفته است . در این راستا تعداد عملیات خرابکارانه که بر علیه تاسیسات مربوط به انرژی صورت گرفته در هر سال بطور متوسط برابر تعداد 5/7 عملیات بوده است، یعنی کمتر از 5/2% از کل تعداد عملیات تروریستی بین‏الملل در یکسال . 15 آمار و اطلاعات نیز نشان می‏دهد که تاسیسات و مراکز انرژی در آمریکا بیش از مراکز مشابه در جاهای دیگر، در معرض تهاجم بوده است . در دوره زمانی 1980 الی 1992 بیش از 50% عملیات تروریستی معطوف به اهداف آمریکایی بوده‏اند . در خصوص تهاجمات تروریستی به تاسیسات حمل و نقل در خشکی آمار نشان می‏دهد که خرابکاری‏ها و تهاجمات بمرور زمان افزایش داشته است اما در سطح پائینی همانند تهاجم به تاسیسات مربوط به انرژی بوده است . آمار در این باب حکایت از 2% الی 3% از کل تعداد تهاجمات تروریستی می‏نماید . شاخص‏های دیگر در رابطه با تاسیسات زیربنایی غیرنظامی تقریبا همین روند را نشان می‏دهد . علاوه بر اینها بررسی و مطالعه منابع اطلاعاتی و آماریTWEED در ارتباط با تروریسم داخلی در اروپا نشان می‏دهد که از تعداد 6151 عملیات . تروریستی در دوره زمانی 1950 الی 1995 تنها تعداد 927 (یعنی 15%) عملیات علیه اینگونه مراکز وتاسیسات صورت گرفته‏است .
در دهه 1980 انستیتو تحقیقاتی آمریکایی RAND Corporation مطالعات پیوسته‏ای را در خصوص تهدیدهای تروریستی علیه منابع انرژی انجام داده است . یکی از این مطالعات گویای این است که تعداد 99 عملیات علیه تاسیسات تولیدی و انتقال انرژی الکتریکی است .
این مطالعه و بررسی نشان می‏دهد که تعداد 57 عملیات تروریستی توسط چریکهای شورشی چپگرا در آمریکا لاتین صورت گرفته است، در حالیکه تعداد 19 عملیات در رابطه با جنگ ایران - عراق بوده است . این نوع عملیاتها عمدتا ایجاد اختلال در منابع و انتقال انرژی می‏نموده است . در دوره زمانی فوق (دهه 1980) تعداد عملیات انجام شده علیه تاسیسات و منابع انرژی در آمریکا کم بوده است . علاوه بر اینکه این نوع عملیات‏ها بیشتر از انگیزه‏های اقتصادی و باجگیرانه و نیز سیاسی برخوردار بوده است (نگاه و .(Golod بروز عملیات تروریستی علیه تاسیسات زیربنایی در زمان جنگ و یا جنگهای داخلی نکته‏ای غیرمنتظره نمی‏باشد و همین امر اشاره به رابطه تهدیدهای خرابکارانه در هنگام تشدید منازعات دارد . این نوع تهدیدها در زمان صلح طبیعتا تعدیل بسیاری می‏یابند . امروزه دقیقا بحثی وجود دارد درخصوص شرایط گوناگون صلح، بحرانی و جنگی . زمینه این بحث مربوط به افزایش تعهدات آن کشورهایی است که در عملیات نظامی صلح و عملیات اجباری شرکت می‏نماید . اما در این باب هنوز مطالعه‏ای درخصوص افزایش این نوع تعهدات بین‏المللی و رابطه آن با تغییرات تهدیدهای خرابکارانه علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی صورت نگرفته است . 16
در صورتی که بخواهیم مطلب را بر اساس منابع آماری در طی سالهای اخیر پیگیری نمائیم، گزارشات سالانه مرکز Us Departmentof State از سال 1996 الی 1998 نشان می‏دهد که عملیات تروریستی علیه تاسیسات زیربنایی درصد ناچیزی را بخود اختصاص می‏دهد و از کل تعداد عملیات تروریستی ثبت‏شده (تعداد 298 عملیات) در دوره زمانی فوق تنها 21 عملیات (حدود 7%) مربوط به تاسیسات زیربنایی بوده است که شامل: عملیات علیه مراکز و تاسیسات راه‏آهن (6)، ربودن هواپیما و کشتی (6)، اتوبوس و ایستگاههای اتوبوس (6)، خطوط نفتی (2) و فرودگاه (1) . در این خصوص برخی تاسیسات، مانند سیستم حمل و نقل بعنوان هدف انتخاب شده چرا که به انسانها آسیب وارد می‏نموده، برای نمونه قرار دادن بمب در اتوبوسها و هواپیماربایی . اگر میان تاسیسات زیربنایی بعنوان محل وقوع جرم و بعنوان هدف برای عملیات تروریستی تفاوت قائل باشیم می‏توان گفت که تنها سه عملیات علیه تاسیسات زیربنایی بعنوان هدف انتخاب شده است . این نوع عملیاتها در کشور کلمبیا که کشوری جنگزده است اتفاق افتاده و بر علیه فعالیت‏شرکتهای نفتی خارجی صورت گرفته است . عاملان عملیات از اعضای وابسته به سازمانهای چریکی و شورشی ELN و FARC بودند که سرنگونی رژیم کلمبیا را هدف قرار داده‏اند .
یکی از منابع آماری و اطلاعاتی که عمدتا در رابطه با تروریسم بین‏الملل مورد استفاده واقع می‏شود، مرکز ITERATE می‏باشد که عملیات تروریستی را بر حسب نوع عملیات تقسیم‏بندی نموده است: آدم‏ربایی، هواپیماربایی، انفجار بمب، ارسال بمب‏های نامه‏ای، تهاجمات مسلحانه و ... . در مرکز اطلاعاتی و آماری فوق مفهوم "خرابکاری" یک مقوله خاص خود می‏باشد . در دوره زمانی 1968 الی 1980 خرابکاری تنها 24 مورد از 6714 عملیات تروریستی را تشکیل می‏داده است، یعنی 4/0 درصد (نگاه کنید به .(Jongman 1993:14 همچنین در دوره زمانی بعدی یعنی از سال 1980 الی 1988 خرابکاری نیز 4/0 درصد از کل عملیات تروریستی ثبت‏شده را تشکیل داده است . مرکز تحقیقاتی Jaffa Center for strategic studies ، که یک مرکز تحقیقاتی اسرائیلی درخصوص ثبت عملیات تروریستی است، خرابکاری را بعنوان مقوله‏ای خاص در پایان دهه 1980 ثبت نموده است . در این دوره زمانی خرابکاری از تعداد 7/0% تا تعداد 4/2% نوسان داشته است .
همانگونه که قبلا ذکر گردید گروههای راستگرا افراطی در آمریکا در نوشتارها و منابع ایدئولوژیک خود مطرح نموده‏اند که تاسیسات زیربنایی را جز اهداف محوری خرابکاری خود قرار داده‏اند .(Kaplan 1997) توجه به محافل و مراکز راستگرایان افراطی پس از عملیات بمب‏گذاری در ساختمان فدرال اکلاهما (Oklahoma) که در سال 1995 اتفاق افتاد بشدت فزونی یافت . همچنین راستگرایان افراطی در اروپا در طی دهه اخیر چرخش داشته‏اند . البته تردیدها نسبت‏به عملیات راستگرایان افراطی در اروپا و آمریکا بر علیه تاسیسات غیرنظامی زیاد است . اما مطالعات تجربی عکس این مطلب را نشان می‏دهد . مقاله‏ای تازه منتشره در خصوص خشونت راستگرایان افراطی در آمریکا تعداد 60 عملیات ثبت‏شده را تحت عنوان "Patriot - related Crimes از ژانویه 1994 تا سپتامبر 1995 مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است (نگاه کنید به . (Levin 1998 در این بررسی عملیات خرابکارانه بر علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی تنها دو عملیات بوده است . 17
نکات فوق‏الذکر و آمار پائین درخصوص تهاجمات خرابکارانه - و عملیات تروریستی علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی نبایستی ناچیز تلقی شود . درست است که فی‏المثل تهاجم علیه منابع انرژی در زمان صلح بندرت صورت گرفته اما محقق شده است و لذا باید بدانها حساس بود . چند سال پیش یک گروه اسلامی آفریقایی - آمریکایی در کلورادو (Colorado) آمریکا در پی این بودند که انتقال جریان برق را به یک منطقه بزرگ مسکونی قطع نماید (نگاه کنید به . (RAND Corporation 1994 همچنین نمونه‏های تاریخی حادی در رابطه با عملیات خرابکاری و تروریستی علیه منابع آب آشامیدنی در شهرها وجود دارد . در سال 1945 گروه رادیکال یهودی DIN در پی سمی نمودن منابع آب آشامیدنی پنج‏شهر آلمانی بودند . این اقدام آنها بخاطر کشتار جمعی یهودیان توسط آلمانهای نازی بوده است . 26 راستگرایان افراطی آمریکایی در چندین مورد تلاش نمودند که آب آشامیدنی چند شهر را مسموم نمایند . پلیس اف بی آی در سال 1984 انباری را کشف نمود که در آن 100 لیتر سیانید وجود داشته و گروهی بنام "White Supremacist" در آرکانزاس قصد داشتند که با این مایع منابع آب آشامیدنی شهری را سمی نمایند .
علیرغم این همانطوریکه قبلا اشاره نمودیم به نظر می‏رسد که گروههای تروریستی هنوز تمایل زیادی برای انجام عملیات علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی از خود نشان نمی‏دهند، آنجائیکه این‏گونه مراکز دچار آسیب شده بدین‏خاطر بوده که این مراکز محل وقوع حادثه بوده و نه هدف عملیات .

تروریسم و عملیات نظامی صلح بین‏المللی

در باب رابطه میان انجام عملیات صلح بین‏المللی و اقدامات تروریستی بسیاری از ابهامات وجود دارد . با وجود این برخی عوامل اشاره به این موضوع دارند . یک نظریه بر این است که کشورهایی که در جنگ خلیج (فارس) علیه عراق وارد عملیات شدند در معرض تهدیدات تروریستی قرار دارند . در این رابطه تعداد عملیات تروریستی که خنثی شده‏اند نسبتا از تعداد بالایی برخوردار بوده‏اند . این نکته نیز ارزش تاکید دارد که اکثر عملیاتهای تروریستی در رابطه با جنگ خلیج (فارس) توسط گروههای تروریستی داخلی صورت گرفته و به میزان پائینی توسط ماموران عراقی و یا گروههای تروریستی که از سوی عراق مورد حمایت قرار می‏گرفته محقق شده است . (نگاه کنید به .(Bjorgo 1992 اما عکس این قضیه در رابطه با بحران کوزوو در سال 1999 بوده است . در این خصوص تهدیدی از سوی رژیم بلگراد علیه کشورهای ناتو در طی این بحران صورت نگرفت . دلیل این مطلب اینست که رژیم بلگراد فاقد سنت استفاده از تروریسم بین‏الملل بعنوان ابزاری در سیاست‏خارجی است . 18 همچنین نمونه‏هایی در خصوص اقدامات تروریستی توسط گروههای داخلی در ترکیه، یونان و کانادا صورت گرفته که احتمالا جنگ کوزوو بهانه‏هایی را برای آن ایجاد نموده است .
علاوه بر اینها، نمونه‏های دیگری از تروریسم بین‏المللی علیه دولتهای اروپایی وجود دارد که ریشه آنرا باید در تعهدات نظامی - بین‏المللی این دولتها جستجو نمود . گسترده‏ترین اقدام تروریستی در فرانسه، که در نیمه دوم سال 1995 صورت گرفت، توسط گروه مسلحانه و اسلامی الجزایری (GIA) انجام گردید . این عملیات اعتراضی علیه حمایتهای اقتصادی و نظامی فرانسه از رژیم نظامی الجزایر بود . همچنین منافع و مراکز آمریکایی در خارج از این کشور مدتهاست که بعنوان هدفهای تروریسم بین‏المللی مدنظر است . دلیل آن حضور نظامی آمریکایی و دخالتهای این کشور در خاورمیانه می‏باشد . شروع مجدد جنگ هوایی علیه عراق در سال 1998 که در آن آمریکا در راس موضوع قرار داشت، به احتمال زیاد علتی است‏بر اقدامات تروریستی علیه سفارتخانه‏های آمریکا در تانزانیا و کنیا . همینطور اقدامات نظامی روسیه علیه جمهوری چچن علتی بوده است‏بر عملیات تروریستی گسترده بر علیه مناطق مسکونی Volgodonsk و Bujnaksh در مسکو در ماه آگوست‏سال 1999 که طی آن 223 انسان جان خود را از دست دادند . با وجود این هنوز برخی ابهامات درخصوص عاملان این اقدام وجود دارد . 19 این نوع استفاده از ترور مبتنی بر کشتار جمعی انسانها به عنوان مبارزه‏ای از برای استقلال ملی از نظر تاریخی پدیده‏ای ناشناخته نمی‏باشد، 20 و می‏تواند بعنوان نمونه‏ای از برای سایر گروهها قلمداد شود .
از نظر تاریخی تروریسم بعنوان یک استراتژی، بزرگترین نیروی قهریه علیه رژیم‏های استثمارگر بوده است . علت این مساله احتمالا این است که اراده سیاسی برای ایجاد یک چنین حضوری کمتر از زمانی است که در آن خود اهداف ملی و منطقه‏ای در معرض خطر قرار می‏گیرد . 21 عملیات تروریستی علیه عملیات صلح بین‏المللی و عملیات اجباری از نظر تئوریک ابزاری موثر از برای آن گروهها و دولتهایی که علاقمند به عدم حضور نیروهای صلح در صحنه می‏باشند . چندین نمونه تاریخی می‏تواند این مساله را به اثبات برساند . گروهی وابسته به حزب‏الله لبنان طی یک عملیات انتحاری بس حیرت‏آور علیه سربازان نیروی دریایی آمریکا و نیروهای چند ملیتی (MNFII) که در سال 1983 در بیروت به انجام رساند تعداد 243 انسان را از بین بردند . این عملیات باعث گردید که آمریکا نیروهای صلح خود را در طول چند ماه از منطقه دور نماید . دیدگاه و نقطه‏نظری که در خصوص آمریکا و هم‏پیمانان اروپایی آن شایع است اینکه این کشورها از اینکه نیروهایشان جان خود را در اینگونه ماموریتها از دست‏بدهند از ظرفیت پائینی برخوردار می‏باشند . این دیدگاه شایع باعث‏شده که عملیات تروریستی برای گروههایی که خواهان خروج نیروهای صلح از مناطق گوناگون می‏باشند، از جاذبیت ویژه‏ای برخوردار باشد . 22 بر این اساس در صورتی که کشوری مانند نروژ بخواهد در عملیات نظامی بین‏المللی شرکت نماید، این مساله قابل اغماض نیست که تهدیدهای تروریستی از آنچه که تاکنون بوده بسیار افزونتر می‏شود . در این خصوص ما هنوز فاقد مطالعات و بررسیهای تجربی می‏باشیم . 23

فرجام

تهاجمات تروریستی و خرابکارانه علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی در زمان صلح به صورت نسبتا نادری اتفاق می‏افتد . 24 گروههای تروریستی تنها بمیزان پائینی عملیات خود را علیه این نوع هدف جهت داده‏اند . همین مساله می‏تواند دلیلی باشد بر این که ما به طور یکسویه خود را بر روی تاسیسات زیربنایی آسیب‏پذیر در رابطه با تهدیدات تروریستی متمرکز ننمائیم . تردیدی وجود ندارد که حملات و تهاجمات سیستماتیک علیه تاسیسات زیربنایی ملی می‏تواند دربردارنده تبعات جدی و منفی برای جامعه باشد . با وجود این لازم به یادآوری است که تهدید به این نوع تهاجمات به عنوان بخشی از منطق جنگ سرد و از سوی نیروهای ویژه شوروی صورت می‏گرفته است . با فروپاشی بلوک شرق این نوع تهدیدات به طور قابل‏ملاحظه‏ای تغییر کرده است . اکنون در زمان صلح انتظار نمی‏رود که گروههای تروریستی از همان الگوهای عملیاتی شوروی تبعیت کند . همانطور که اشاره نمودیم عملیات تروریستی علیه تاسیسات زیربنایی در زمان صلح تنها بخش کوچکی از تروریسم بین‏الملل را در طی سالهای اخیر تشکیل داده است . تهاجم علیه تاسیسات زیربنایی در رابطه با گروههای تروریستی داخل، بالاخص حکومتهایی که در آن دولت‏با چریکهای شورشی داخلی روبروست، از دامنه بیشتری برخوردار است .
تروریسم در وهله اول مربوط به تهدید علیه انسانها و جان آنها می‏شود . بسیاری از شواهد حاکی از آنست که تهاجمات تروریستی امروزه از ویژگی‏های مرگ‏آفرینی نسبت‏به قبل برخوردارند، علیرغم اینکه تعداد این نوع عملیاتها کمتر از گذشته شده است . امروزه اهداف خارجی و بالاخص اهداف آمریکایی جز اهداف بالقوه برای گروههای تروریستی در اروپا محسوب می‏شود .
تصاویر تهدیدآمیز امروز در حال تغییرات سریعی است و همین زمینه موجب می‏گردد که پیش‏بینی وجود تروریسم در آینده از ابهام برخوردار باشد . رشد صور نوین تروریستی فی‏المثل گروههای دینی و نیز عاملان منفرد بدون داشتن ارتباط با سایر گروههای تروریستی مطالبات امنیتی را بغرنج‏تر نموده است . در دنیایی که تدریجا در روند جهانی شدن قرار می‏گیرد، می‏توان بر این نظر بود که مرزهای میان تروریسم داخلی و بین‏المللی بیش از پیش سیالتر می‏شود . در این راستا تعاملات عمیق‏تر بین‏المللی، مهاجرتها و منازعات تکالیف سنگینی را برای مراکز امنیتی و پلیسی در رابطه با سیاستهای امنیتی ایجاد می‏نماید .
(فصلنامه مرکز مطالعات سیاست‏خارجی نروژ - شماره 4 - سال 2000)

پي نوشت :

1. درخصوص اینکه ترور حکومتی از انواع تروریسم می‏باشد، نقطه‏نظر مشترکی وجود ندارد . برخی بر این نظرند که مفهوم تروریسم را باید صرفا در مورد عاملان غیرحکومتی بکار برد . برخی دیگر بر این نظرند که ترور حکومتی بدلایل چندی بایستی در ردیف سایر تروریسم‏ها قرار گیرد . و نیز گفته می‏شود که توانمندی یک حکومت‏برای ترور جمعیت‏بیش از عاملان غیردولتی است . گروههای تروریستی که حامی و پشتیبان آنها حکومتها می‏باشند از قدرت عمل بیشتری برخوردارند . و حداقل اینکه عملیات تروریستی که از سوی گروههای غیرحکومتی انجام می‏شود عمدتا پاسخی است‏به ظلم‏ها و خفقانها و ترورهای حکومتی .
2. نگاه کنید به : - RAND - st. Andrew| schronology of International Terrorismand Bruce Hoffmann (1998).

برگرفته از : حضور زمستان 1380، شماره 38
منبع:http://www.hawzah.net




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط