رجایی از ریاستجمهوری تا شهادت
نویسنده : سجاد راعی گلوجه
چکیده :
رجایی، نامزد ریاستجمهوری
«بسماللّه الرحمن الرحیم
پس از رأی اكثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی براینكه آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران كفایتسیاسی ندارد، ایشان را از ریاستجمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیر ماه 60 / روحاللّه الموسوی الخمینی.»
پس از عزل بنیصدر، براساس اصول 130 و 131 قانون اساسی جمهوری اسلامیایران، شورای موقّت ریاستجمهوری تشكیل شد. این شورا وظایف ومسؤولیتهای ریاستجمهوری را موقتاً تا انتخاب رییسجمهور جدید برعهده داشت.اولین جلسهی شورا، شامگاه سهشنبه دوم تیرماه با شركت محمدعلی رجایی(نخستوزیر)، آیتاللّه بهشتی (رییس دیوان عالی كشور) و هاشمی رفسنجانی (رییسمجلس شورای اسلامی) تشكیل شد. در این جلسه درخصوص ادارهی كشور و وظایفشورا براساس قانون اساسی بحث و تصمیمگیری شد. طبق تصمیم شورا مسؤولیتتعیین سرپرستی و مراجعات دفتر ریاستجمهوری به عهدهی رجایی گذاشته شد.همچنین مقرر شد كه مصوبات مجلس به امضای رجایی رسیده و ابلاغ شود. دوم مردادماه نیز به عنوان روز انتخابات دومین دوره ریاستجمهوری تعیین شد.
امام خمینی( رحمت الله علیه) به مناسبت واقعهی 7 تیر، در دیدار با خانوادههای شهدای این واقعهدر مورد انتخابات ریاستجمهوری نیز رهنمودهایی را ارائه دادند و تأكید كردند كه « ما یك سیلی خوردیم. از اشتباه، ما همه این نابسامانیها را كه الان داریم برای اینكه اشتباهكردیم، نباید اشتباه تكرار بشود؛ دنبال این باشید كه یك نفر صددرصد مكتبی، اسلامی،در خط اسلام، برای ریاستجمهوری انتخاب كنید.» پس از این سخنرانی و ابرازعلاقهمندی و اعلام حمایت اقشار مختلف مردم و گروههای خط امام(ره)، رجایی نیز بهعنوان یكی از نامزدهای مقام ریاستجمهوری ثبت نام كرد. مجموعاً هفتاد و یك نفربرای انتخابات ثبت نام كردند كه شورای نگهبان از بین آنها صلاحیت چهار نفر یعنیعباس شیبانی، علیاكبر پرورش، حبیباللّه عسكراولادی و محمدعلی رجایی را تأیید ودر تاریخ یكشنبه 21/4/1360 رسماً اعلام كرد.
بهدنبال ابلاغ تأییدیه شورای نگهبان طی اطلاعیهای توسط وزارت كشور،فعالیتهای تبلیغاتی نامزدهای ریاستجمهوری نیز رسماً شروع شد. رجایی به خودیخود اعتقادی به نحوهی انتخابات مرسوم در جامعه نداشت و دست به چنین كاری نیزنزد. او میگفت: «من معتقدم كه اینگونه تبلیغاتی كه برای كاندیداها میشود، تبلیغاتناشی از نظام سرمایهداری است» و او آرزو داشت كه روزی فرا برسد كه تبلیغاتانتخاباتی نیز مردمی بشود.
با شروع زمان مجاز تبلیغات انتخاباتی، احزاب، جمعیتها، گروهها و كلاً نیروهایخط امام(ره)، یكپارچه و با تمام امكانات به حمایت از رجایی پرداختند. به زودی دامنهاین تبلیغات و حمایتها به حدی گسترش یافت كه پیشاپیش حدس زده میشد كه درمرحله اول انتخابات با اكثریت بالایی برگزیده شود. از جمله حامیان رجایی میتوان به:حزب جمهوری اسلامی، جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، جامعهی روحانیت مبارز،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جامعهی اسلامی دانشگاهیان، خانهی كارگر،سازمان فجر اسلام، دفتر تحكیم وحدت، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان،نهضت زنان مسلمان و دهها نهاد انقلابی، انجمن و گروه دیگر اشاره كرد. نقطهی اتفاِو وحدت حمایتها در اعتقاد عمیق رجایی به مبانی اسلامی، مكتب و انقلاب بود وهمچنین این امیدواری وجود داشت كه با انتخاب رجایی یك دولت و در نتیجه یكجامعهی انقلابی متحد و یكدست بهوجود آید. شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه و بهویژه جنگ و وجود دشمنان مسلح داخلی، چنین وضعیتی را طلب مینمود. عامهی مردمنیز از دیدن آن همه اختلافات و كشمكشها در یك جامعه انقلابی در شرایط بحرانی وحساس خسته شده بودند و از بیم این كه این اختلافات به دستاوردهای انقلاب آسیبیبرساند، بیش از پیش مصمم شدند كه به وحدت و یكپارچكی بیندیشند.
تنها برنامهای كه رجایی در مدت مجاز تبلیغات نامزدهای انتخاباتی شركت كرد، یكبرنامه تلویزیونی بود كه میبایست نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان از آن طریق،برنامهها و دیدگاههای خود را به مردم اعلام كنند. قسمتهایی از سخنان رجایی در اینبرنامه كه بیانگر باورها، دیدگاهها و اعتقادات او میباشد در زیر نقل میشود:
«بسماللّه الرحمن الرحیم
به یاری خدا به عنوان مقلد امام(ره)، فرزند ملت، هماهنگكننده سه قوه برایپذیرفتن مسؤولیت جدید آمادگی خود را اعلام میكنم. در این مسؤولیت جدیدكه به علت طبیعت و فطرت آن بسیاری از گفتههای گذشته كه از ابتداینخستوزیری با شما هممیهنان عزیز داشتم تحقق پیدا میكند.
باز هم روی عنصر مقلد امام(ره) تكیه میكنم به عنوان اولین شرط و اولینكلام... مقلد امام(ره) به عنوان پر كردن جای خالی مهمی كه در اولینرییسجمهور به اعتقاد من وجود داشت...
و در همین رابطه است كه دومین ویژگی را اعلام كردم كه فرزند ملت هستم. منچه آن موقعی كه با نهضت آزادی ایران همكاری میكردم و چه اینك كه در خطامام(ره)، مستقل از هر جمعیت و گروهی كه رهبری امام(ره) را به عنوان مرجعتقلید قبول ندارد فعالیت ندارد فعالیت میكنم، دقیق بودم كه این مردم در رابطه بامرجعیت حركت میكنند، باور میكنند، سرمایهگذاری میكنند و آرمانهایاصیل خودشان را دنبال میكنند، من كه شكست مبارزات را قبل از تشكیلنهضت آزادی ایران در این رابطه میدیدم، من كه به خاطر مذهبی بودن نهضتآزادی ایران در آن گروه فعالیت كردم، همیشه معتقد بودم كه این مردم بزرگترینعنصرشان، عنصر رهبری مذهبی است و در مرجعیت خلاصه میشود و تبلورپیدا میكند؛ چون این اعتقاد را داشتم و دارم خودم را فرزند ملت میدانم...
هماهنگكننده سه قوه هستم. این فرمان را قانون اساسی صادر كرده است و منبه عنوان رییسجمهور فرمان قانون اساسی را به عنوان جدیترین و اصلیترینبرنامه در دوران كارم به گوش خواهم پذیرفت... آنچه كه هر سه قوه را مطیعمیكند، آنچه كه برای هر سه قوه ملاك و معیار هست غیر از ولایت فقیه هست؟كه خود از قانون اساسی است، پس به یاری خدا و پشتیبانی شما هممیهنان عزیزاز اصل و عنصر عالی ولایت فقیه استفاده خواهیم كرد و در هر مورد هرگونهاختلاف و ناهماهنگی بین سه قوه را به هماهنگی و یكسانی تبدیل خواهیمكرد...
تنها امیدم و تنها وعدهام این است كه قانون اساسی را به عنوان جدیترین ومهمترین برنامه كارم در مقابل داشته باشم...
به عنوان رییسجمهور امیدم این است كه نظام اسلامی در این جامعه پیاده شود.امیدی كه شاید از سنین 7 سالگی كه به مدرسه رفتم با مسجد آشنا شدم. همیشهآرزو میكردم كه آنچه كه این گویندگان مسلمان میگویند و تصور میكنند ازیك جامعهی اسلامی، هر چه زودتر در ایران و جهان پیاده بشود. نظام اسلامیكه قادر هست در تمام ابعاد بشریت را اداره كند آن نظام را از لابلای اصول قانوناساسی بیرون بیاوریم و به كمك همدیگر پیاده كنیم...
قانون اساسی و اجرای اصل 44 آن، جامعه را از این نابرابری، از این ناهمگونی،از این اختلاف كشنده بیرون خواهد آورد... این ناهماهنگی و نابرابری را كه دررابطه با تجارتهای غلط بوجود آمده انشاءاللّه از بین ببریم...
رییسجمهور یك وظیفهی مهم داشت كه به نظر من عمل نشد... و آن عبارتاست از حذف شاه. رییسجمهوری یعنی عنصری كه میكوشد مردم را كه درطول 2500 سال با كلمه شاه و فرهنگ شاه و برخورد شاهی عادت كرده، اینعادت را به تدریج از]آنها[ بگیرد و به جای آن بندگی خدا را قرار دهد...».
28 روز ریاستجمهوری رجایی
روز یازدهم مرداد همزمان با عید فطر در حسینیه جماران، امام خمینی(ره) حكمریاستجمهوری رجایی را تنفیذ كرد. پس از تنفیذ حكم، رجایی نیز طی یك سخنرانیبه دیدگاههای خود اشاره و تأكید كرد كه در پاسخ به رأی قاطع و اعتماد بالای مردم بهوی كه در واقع رأی به اسلام است، در جهت جامهی عمل پوشاندن به خواستهایاسلامی و انقلابی مردم و ایجاد یك جامعهی اسلامی، تمام تلاش خود را بهكار خواهدگرفت و نخستوزیر را نیز از بین مطمئنترین و با سابقهترین عناصر انقلابی انتخابخواهد كرد.
وی در دوازدهم مرداد 1360 در جلسهی علنی مجلس شورای اسلامی، مراسمتحلیف را به جا آورد و بدینترتیب با انجام تمام مراحل مقرر در قانون، رسماًرییسجمهور شد و از این روز به بعد در مقام ریاستجمهوری انجام وظیفه كرد.
اولین اقدام او در مقام ریاستجمهوری، معرفی محمدجواد باهنر به عنواننخستوزیر و پیشنهاد وی به مجلس شورای اسلامی بود كه در دوازدهم مرداد ماهصورت گرفت. باهنر در دورهی نخستوزیری رجایی، وزیر آموزش و پرورش كابینهاشبود. باهنر نیز در چهاردهم مرداد از مجلس رأی اعتماد گرفت. وزیران كابینهاش نیز درجلسه علنی مورخه 26/5/1360 از مجلس رأی اعتماد گرفتند و بدین ترتیب یك دولتتمام عیار انقلابی و مكتبی قوه مجریه را در اختیار گرفت. رجایی در این مرحله باامیدواری به همراهی دولت مكتبی محمدجواد باهنر، در صدد ایجاد دولت و جامعهیآرمانی اسلامی خود بود.
شرایط زمانی كه رجایی به عنوان دومین رییسجمهور انتخاب شد به دلیل وقوعحوادث بسیار مهمی همچون عزلبنیصدر، اقدامات مسلحانه و براندازانه مخالفاننظام، ترورهای پی در پی به ویژه واقعهی هفتم تیر ـ كه طی آن عدهای از مقاماتعالیرتبه و مدیران ارشد كشور به شهادت رسیدندـ مشكلات ناشی از جنگ،محاصرهی اقتصادی، كاهش درآمدهای نفتی و مسایلی از این قبیل، یكی از بحرانیترینمقاطع تاریخی كشور بوده است. هدایت جامعه و یكی از اركان اصلی كشور یعنی قوهیمجریه در این شرایط امری بود كه رجایی توانست از عهده آن برآید.
رجایی در دورهی كوتاه مدت ریاستجمهوری خود (28 روز)، راه و خط و مشیانقلابی و مكتبی را كه در دورهی نخستوزیری در پیش گرفته بود، ادامه داد. تنها فرِمسئله در این بود كه در دورهی ریاستجمهوری، نخستوزیر و كابینهاش نیز، همفكر وهمرأی با او بودند و برخلاف دورهی ریاستجمهوری بنیصدر، این دوره از انسجام وهماهنگی بسیار بالایی برخوردار بود. به عبارت دیگر تغییر رجایی از نخستوزیری بهریاستجمهوری و باهنر از وزارت آموزش و پرورش به نخستوزیری، تغییرات اساسیدر كابینه دولت و خط و مشی و برنامههای قوهی مجریه به دنبال نداشت و تغییراتبیشتر شكلی بود تا ماهوی.
واقعهی هشتم شهریور و شهادت رجایی
«در زمان نخستوزیری آقای رجایی جلسات شورای امنیت زیر نظر ایشانتشكیل میشد و فرماندهان قسمتهای امنیتی و حفاظتی،گزارش كار خود را درجلسه ارائه میدادند؛ اول رییس شهربانی كل كشور گزارشی از وقایع هفتهگذشته ارائه میداد و بعد فرماندهان ژاندارمری و رییس كمیتهی انقلاب اسلامیو فرماندهی سپاه، گزارش كارشان را ارائه میدادند. پس از آن مسؤولین كشورمثل نخستوزیر یا وزیر كشور كه در جلسه حضور داشتند، نظریاتی عنوانمیكردند كه همهی آنها مورد بررسی قرار میگرفت.»
در ابتدا شروع جلسهی هشتم شهریور شورای امنیت، رجایی چند بار خواست كهجای خود را به باهنر بدهد تا وی جلسه را اداره كند و او به كارهای دیگر رسیدگی كند كهباهنر مخالفت كرد و از رجایی خواست كه به عنوان آخرین بار در جلسه شركت كند، اونیز پذیرفت. در این جلسه مسعود كشمیری نیز مثل سایر جلسات دبیر و منشی جلسهشورا بود و از كلیهی مذاكرات یادداشتبرداری میكرد و در ضمن دعوت از اعضایجلسه و ضبط صحبتها و مذاكرات نیز برعهدهی وی بود.
جلسه با سخنان وحید دستجردی (رییس شهربانی كل كشور) آغاز شد. بند آخرگزارش وی راجع به شهادت سرگرد همتی فرماندهی یگان مالكاشتر بود. ساعت14/15، آنگاه كه رجایی در مورد جزئیات شهادت سؤالاتی مطرح كرده بود و فرماندهیسپاه و سرهنگ كتیبه در آن مورد توضیح میدادند؛ ناگهان یك بمب آتشزا منفجر شد وظرف چند دقیقه، طبقه اول ساختمان نخستوزیری به جهنمی از دودوآتش تبدیلشد.
حدود 15 دقیقه پس از انفجار هیچ كس از سرنوشت رجایی و باهنر اطلاعی نداشت.جسدها به حدی سوخته بودند كه قابل شناسایی نبودند. پس از رسیدن نیروهای امدادیو اطفاء آتش، اجساد كشتهها و مجروحین حادثه به بیمارستان منتقل شدند. سرانجام درآخرین ساعات شب مشخص شد كه دو یار و دو هم رزم، محمدعلی رجایی ومحمدجوادباهنر به شهادت رسیدهاند. جسدهای این دو شهید از روی علایمی كه رویدندانهایشان وجود داشت توسط اعضای خانوادهشان شناسایی شدند.
مسئلهی قابل بررسی در جریان واقعهی هشتم شهریور، نقش مسعود كشمیری بهعنوان عامل انفجار نخستوزیری است. گرچه شخص یا گروهی مسؤولیت انفجار رابرعهده نگرفت و دستگاههای قضایی و امنیتی نیز شخص یا گروهی را به عنوان عاملانفجار معرفی نكردند با این حال اكثر افراد صاحبنظر و مطلعین، احتمال قریب به یقینرا در مورد كشمیری مطرح كردهاند، زیرا او ضبط صوت بزرگی را كه ظاهراً برای ضبطمذاكرات بود، روبروی شهید رجایی و شهید باهنر قرار داده و دقایقی پس از شروعجلسه، آن محل را ترك كرده و از ساختمان نخستوزیری نیز خارج شده و در نهایت ازكشور فرار كرده است. همچنین وی چند روز قبل از حادثه، خانه و خانوادهاش را نیز بهمحل دیگری انتقال داده بود. سرهنگ كتیبه كه خود در جلسه حضور داشته، یادآورشده است كه در گوشهای از محل جلسه فلاكس چای وجود داشت كه در حین جلسه هركس میخواست برای خود چای میریخت. لذا رفت و آمدهای افراد عادی بود و هیچشكی را برنمیانگیخت.
كشمیری از این مسئله استفاده كرده و خارج شده بود.مسئلهی دیگر این است كه عدهای در جریان انفجار و ساعتها پس از آن، كشمیری رانیز جزو شهدا اعلام كرده و ظاهراً با جمعآوری خاكستر و سوختههایی از اجساد و غیره،آن را به عنوان تكهپارههای جسد كشمیری قلمداد كرده بودند. حتی روزنامهی كیهان درنهم شهریور اعلام كرد كه كشمیری از شهدای انفجار نخستوزیری است. در نتیجهكشمیری از این فرصت ایجاد شده استفاده كرد و از مرزهای كشور خارج شد. البته بافرض پذیرفتن نقش كشمیری در انفجار فوِالذكر، او را بایستی عامل نفوذی جریانیدانست كه در صدد ناكارآمد كردن بازوی اجرایی انقلاب و در نهایت براندازی نظامجمهوری اسلامی بود. دقیقاً دو ماه قبل از این حادثه، واقعهی هفتم تیر نیز كه طی آندهها تن از مقامات كشور به شهادت رسیدند، تلاشی در این راستا بود. اما این حوادثمهم ثابت كردند كه ماهیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی طوری هست كه قائم بهشخص نیست و قائم به ذات میباشد.
گرچه در ساعات انتهایی شبانگاه هشتم شهریور، شهادت رجایی و باهنر مشخصشده بود، ولی مردم در جریان این خبر ناگوار قرار نگرفته بودند. چراغ اكثر خانههاروشن بود و نگرانی در خانوادهها موج میزد. همه جویای حال رجایی و باهنر بودند.اینحالت كنگ و مبهم تا سحرگاه نهم شهریور برای مردم ادامه پیدا كرد. عاقبت دقایقی پساز ساعت شش بامداد شورای موقت ریاستجمهوری طی اطلاعیهای شهادت رجایی وباهنر را اعلام و روز دوشنبه نهم شهریور را تعطیل عمومی و تا روز جمعه را عزایعمومی اعلام كرد. همچنین در این اطلاعیه اعلام شد كه پیكرهای آن دو شهید از مقابلساختمان مجلس شورای اسلامی به طرف بهشت زهرا تشییع خواهد شد.
پس از اطلاعیهی شورای موقت ریاست جمهوری، اقشار مختلف مردم، كسب و كارخود را تعطیل و سراسیمه به طرف مجلس راه افتادند. دیری نگذشت كه از میدان امامخمینی( رحمت الله علیه ) تا روبهروی مجلس و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت شد و از ساعت30/8 به بعد امكان حركت و جابهجایی در این مسیرها وجود نداشت. ازدحام مردم بهاندازهای بود كه عدهای از مشایعتكنندگان در اثر تألم خاطر و فشار جمعیت بیهوششدند. مردم با شعارهای خشمآلود و انتقامجویانه خود از مراجع قضایی و مسؤولینتقاضای مؤكد برای مبارزهی قاطع با تروریسم و عاملان فاجعه نخستوزیری را اعلام وتكرار میكردند. تا ساعت 12 ظهر عدهای از مسؤولین ارشد كشور از جمله هاشمیرفسنجانی (رییس مجلس)، آیتالله ربانی املشی (دادستان كل كشور)، آیتاللّهخامنهای،دختر شهید رجایی (جمیله) و افراد دیگر، برای مشایعتكنندگان سخنرانیكردند و از حضور میلیونی مردم تشكر كردند. همزمان جمعیت عظیمی نیز رو به سویحسینیه جماران گذاشتند تا به امام خمینی(ره) این حادثه تأسف بار را تسلیت گویند.
آمبولانسهای حامل شهیدان رجایی و باهنر از ساعت 12 به سوی بهشت زهرا راهافتادند، ولی به دلیل ازدحام جمعیت به كندی حركت میكردند. مشایعتكنندگان صفیدر حدود 5 كیلومتر تشكیل داده بودند و به این خاطر ساعتها امكان دفن شهدا وجودنداشت. در نهایت در ساعت 45/14 پیكر آنها در مزارشان واقع در قطعه 24 بهشتزهرا قرار گرفت و در ساعت 50/14 مراسم خاكسپاری شهید رجایی و در ساعت10/15 مراسم خاكسپاری شهید باهنر انجام گرفت. بنا به گزارش مطبوعات داخلی وخارجی بیش از یك میلیون نفر در تشییع شهدای یاد شده شركت كردند.
واقعهی هشتم شهریور در كنار واقعهی هفتم تیر، با توجه به ویژگیهایی كه دارد،نسبت به سایر رخدادها، از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا، اولاً همزمانرییسجمهور، نخستوزیر، رییس شهربانی كل كشور و عدهای دیگر از مقامات ارشدكشور به شهادت رسیدند. نبود همزمان رییسجمهور و نخستوزیر به حدی بیسابقه ودور از ذهن بود كه حتی در قانون اساسی نیز چنین شرایطی پیشبینی نشده بود.
ثانیاً توطئهای به این بزرگی درجلسه شورای امنیت كشور ـ عالیترین مرجع امنیتی كشور ـصورت گرفت. این امر حاكی از فقدان یك سیستم اطلاعاتی كارآمد و مؤثر بود. از طرفدیگر قدرت تسلیحاتی گروههای مخالف را نیز نشان میداد. غارت پادگانها و تصرفسلاحها و مهمات آنها در جریان انقلاب، اكنون پیامدهای منفی و خطرناك خود را بروزمیداد.
از پیامدهای واقعهی هشتم شهریور میتوان به یك سویه شدن و خالص شدن جریانانقلاب، اثبات مجدد قائم به ذات بودن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، پیدایشذهنیت منفی نسبت به احزاب و نظام حزبی در میان مردم به دلیل تاكتیكها و عملكردغیراصولی و غیردموكراتیك و اقدامات تروریستی بعضی از جریانات سیاسی، ترجیحثبات نظام به نظام حزبی، حضور فعالانه مردم در صحنههای دفاع از نظام اسلامی وانقلاب، انزوای كامل تفكرات موسوم به لیبرال، تقویت سیستم اطلاعاتی، امنیتی وحفاظتی در نظام سیاسی و غیره اشاره كرد.
برگرفته از : زندگی نامه سیاسی شهید رجایی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، بهمن 1382
منبع:http://www.irdc.org /س