نگاه حرام و اثرات مخرب آن در زندگي فردي و اجتماعي (1)
تهیه کننده : مهدی آقاجانیان
منبع : راسخون
منبع : راسخون
مقدمه
ولی متأسفانه بی توجهی به این حرام الهی باعث شده ، این موضوع به یکی از معضلات جدی جامعه ی امروز ما تبدیل شده و عواقب شوم آن، متأسفانه هم زندگی فردی و هم زندگی اجتماعی انسان ها را ، دچار بحران نماید. لازم به ذکر است، به جهت بررسی همه جانبه ی موضوع ؛ اولاً : باید توضیحاتی پیرامون واژه ی حلال و حرام ارائه کنیم و ثانیاً : حلال و حرام را از دیدگاه اسلام و علی الخصوص، مذهب شیعه بررسی کرده و سپس به موضوع مورد بحث بپردازیم. لذا ، این مقاله را با موضوع «نگاه حرام و اثرات مخرب آن در زندگی فردی و اجتماعی» شروع نموده و از خداوند و ائمه ی طاهرین ( علیهم السلام) مدد می جویم تا بتوانم به وسیله ی این مقاله ، به بررسی این موضوع بپردازم.
بررسی واژه حلال و حرام :
1) حلال و حرام از نظر لغت :
حلال : از ماده ی حَلَّ : روا شدن یا جایز بودن چیزی را گویند، وقتی گفته می شود مثلاً «این طعام حلال است» یعنی این طعام خوردنش جایز است.
2) حلال و حرام اصطلاحی :
حرام : عملی را گویند که ترک آن لازم می باشد و انجامش عقاب دارد.
حلال : عملی که انجام آن جایز و فاعل آن مستحق عذاب نیست:
1- واجب : عملی که انجامش لازم است و ترک آن عقاب دارد. مانند نماز
2- مستحب : عملی که انجامش مطلوبیت داشته ولی ترک آن عقابی ندارد. مانند نماز مستحبی
3- مکروه : عملی که ترک آن مطلوبیت داشته ولی انجامش عقابی ندارد. مانند لباس سیاه در نماز
4- مباح : عملی که ترک و انجام آن مساوی است؛ نه عذابی دارد و نه ثوابی. مانند راه رفتن
بحثی مختصر پیرامون علل تشریع احکام خصوصاً حلال و حرام
پس از روشن شدن حلال و حرام از دیدگاه لغویون و پس از بررسی اصطلاحی این دو واژه، جا دارد به بحثی پیرامون علل تشریع حلال و حرام بپردازیم.
در ابتدا باید بگوئیم از دو جهت می توان به بحث پیرامون این موضوع پرداخت :
- جهت کلی و عام
- جهت فردی و مصداقی
بررسی موضوع از جهت کلی و عام : فلسفه ی کلی کلامیون در مورد فلسفه ی احکام بیان می شود.
مباحث کلامی از نیمه ی اول تاریخ هجری شروع شده است، قدیمی ترین مسأله ی کلامی مسأله ی جبر و اختیار بوده است، که آیا انسان موجودی مختار است یا مجبور؟ این بحث خود به خود، به دنبالش مبحث عدالت را مطرح ساخت؛ علمای علم کلام در رابطه با عدالت دو دسته شدند :
1- معتزله : طرفدار عدل واختیار بودند و معتقد بودند که عدل حقیقتی است که خداوند کارهایش را بر معیار آن انجام می دهد.
2- اشاعره : طرفدار جبر و اضطرار شدند و اعتقاد داشتند که عدل منتزع از فعل حق است و هر کاری که خداوند انجام می دهد، عین عدل است.
این بحث خود به خود حسن و قبح ذاتی افعال را مطرح ساخت، که آیا به طور کلی افعال دارای صفت ذاتی حسن و قبح هستند؟ یعنی عدالت فی حد ذاته، نیکوست و دروغ فی حد ذاته، زشت می باشد و یا زشت و زیبا امری اعتباری و قراردادی است؟
این بحث به دنبالش، پای عقل و مستقلات عقلیه را به میان آورد و چنین مطرح شد که آیا عقل در ادراک حسن و قبح اشیاء استقلال دارد و به تنهایی قادر است به تشخیص آنها، یا نیاز دارد به کمک و استعانت شرع؟ معتزله طرفدار حسن و قبح عقلی شدند و اشاعره منکر آن؛ کم کم دامنه ی این مسأله و مبحث به مسأله ی توحید کشیده شد و بحث مهمی مطرح شد که آیا افعال خداوند معلل به اغراضی هستند یا خیر؟ و اینجا مسأله ی حکمت الهی مطرح گشت. معتزله ، طرفدار حکمت شدند و اشاعره ، منکر آن گردیدند. علمای شیعه در این مسائل چهارگانه، جانب معتزله را گرفتند و معروف به عدلیه شدند. (البته تفاوت هایی بین نظریه ی شیعه و معتزله وجود دارد )
ما امامیه عقیده داریم، تمام احکام عقلیه ای که از عقلای عالم صادر گردیده دارای ملاک و مناط هستند و هیچکدام گزاف و بدون ملاک نیست؛ منتهی ملاکات حکم عقل به حسن و قبح گوناگون است.
گاهی ملاک حکم عقل ، درک کردن کمال و نقص نوعی، یا به عبارتی مصلحت و مفسده ی نوعیه است.
گاهی ملاک حکم عقل، درک کردن کمال و نقص شخصی، یا به عبارتی مصلحت و مفسده ی شخصیه است.
گاهی ملاک حکم عقل، وجود خلق انسانی و گاهی وجود انفعالات نفسانی است.
منتهی از این احکام گوناگون عقل، آن چیزی که مورد بحث بود، احکام عقلیه ای بود که به ملاک مصلحت و مفسده ی نوعیه از عقل صادر شده است.
همچنین ما عقیده داریم، احکام شرعیه ای که از شارع مقدس به ما رسیده است عموماً و بدون استثناء دارای ملاک هستند چه اوامر و نواهی، چه مولوی و ارشادی (فرقی نیست). همه دائر مدار مصالح و مفاسد واقعیه اند، یعنی وقتی عملی حرام شد، مفسده ی واقعیه دارد و وقتی عملی حلال شد، مصلحت واقعیه دارد.
منتهی، مصالح و مفاسدی که در احکام ارشادی وجود دارد عبارتست از همان وجود مصلحت نوعیه و مفسده ی نوعیه؛ که عقلاء بماهُم عقلاء، آن را درک نموده و مطابق آن حکم می کنند. ولذا حکم شرع، تأکیدی و ارشادی است. اما احکام شرعیه ی مولویه، اینها نیز دارای ملاکند؛ یعنی دائر مدار مصالح و مفاسد واقعی هستند، منتهی این چنین نیست که همه جا ملاک حکم شارع وجود مصلحت نوعیه یا مفسده ی نوعیه باشد بلکه ،یک دسته ملاکشان همان مصلحت و مفسده ی نوعیه است، مثل قصاص که این کار به مصلحت اجتماع بشری است؛ ولکن اکثر احکام شرعی ، هر کدام دارای ملاک خاص به خودش می باشد و در تحت یک ضابطه و قانون کلی نیستند، که ما آن را ادراک کنیم.
پس از آنکه دانسته شد، احکام دائر مدار مصالح و مفاسد واقعی هستند؛ می توان چنین گفت که : «هر امرو نهی ای که از طرف شارع صورت گرفته است، دارای مصلحت و مفسده ای می باشد، مثلاً وقتی انسان دروغ می گوید این عمل، مفسده ای دارد که به سبب آن، خداوند متعال این کار را حرام کرده است و یا وقتی که انسان کار خیری انجام می دهد دارای مصلحت واقعی است؛ ولی عقل ما فقط مصلحت های نوعیه را می تواند ادراک کند، یعنی آن دسته که موجب حفظ نظام یا اختلال نظام هست را می تواند ادراک کند، لذا عقل ما نمی تواند تمام ملاکات احکام شرعیه را ادراک کرده و بگوید: «شرع، نماز را واجب کرده، ملاکش فلان امر بوده است و یا شرب خمر را حرام کرده ، ملاکش فلان امر بوده است».
خلاصه : «حلال، حلال شد، به خاطر مصالح واقعیه و حرام ، حرام شد به خاطر مفاسد واقعیه».
فلسفه ی امر و نهی و حلال و حرام از دیدگاه کلی روشن شد، و لازم به ذکر است که این بحث، یک بحث کلامی و اصولی است و به خاطر اینکه این مقاله گنجایش توضیحات بیشتر را ندارد، برای اطلاعات بیشتر پیرامون این موضوع، باید به کتب کلامی و اصولی مراجعه کرد.
بررسی موضوع از جهت فردی و مصداقی :
کتابهایی نیز، در این زمینه نگاشته شده است، یعنی از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)، فلسفه ی احکام را بیان کرده اند که از آن جمله، می توان کتاب نفیس علل الشرایع و کتاب حکمت عبادات آیت اله جوادی آملی را نام برد.
به عنوان نمونه، در کتاب علل الشرایع ( مرحوم صدوق ) در حدیثی، فلسفه ی حرام شدن زنا اینگونه تبیین شده است که :
حضرت رضا (علیه السّلام) در جواب نامه ای که فرستادند، فرمودند : « زنا حرام شد، زیرا در آن فساد می باشد و آن عبارتست از :کشتن نفس، از بین رفتن انساب، ترک تربیت اطفال، تباه شدن میراث و اموری شبیه به آن، که جملگی از وجوه فساد می باشند.(1)
نمونه ای دیگر از کتاب علل الشرایع : سرّ اینکه، خداوند متعال ، نماز را واجب فرمودند؛ از حضرت امام صادق (علیه السلام) راجع به علت وجوب نماز سئوال کردم و عرض کردم : « با اینکه این عبادت مردم را از برآوردن نیازمندیهایشان مشغول نموده و بدنهایشان را به رنج می اندازد، چه طور حق تعالی آن را برایشان واجب کرده است؟»
حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند :« در آن ، اسرار و عللی هست و توضیح آن این است که ، اگر مردم به حال خود واگذارده شده و هیچ تنبیه و تذکیری از ناحیه ی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) متوجه ایشان نمی شد، کتاب خدا صرفاً در دستشان باقی می ماند و حالشان، همچون حال مردمان اول می گشت، چه آنکه آنها اگر چه دین را اخذ نموده و کتب را جعل و وضع کرده و مردمانی را هم به کیش و آئین خود فراخوانده و احیاناً با آنها به مقاتله نیز پرداخته اند ولی پس از رفتن از این دنیا، اسمشان از یاد رفته و امرشان مندرس و کهنه گردیده ؛ گویا اصلاً ایشان در این دنیا نبوده اند و خداوند تبارک و تعالی اراده کرده، دین و آئین محمد (صلی الله علیه و آله) فراموش نشود و بدین جهت بر امتش نماز را فرض و واجب قرار داد، در این نماز هر روزه مردم 5 بار، با صدای بلند نام نامی پیامبر اسلام را برده و با انجام افعال نماز، خدا را اطاعت و عبادت کرده و او را یاد می کنند و بدین ترتیب، از آن حضرت غافل نشده و فراموشش نمی کنند و در نتیجه ذکرش مندرس و کهنه نمی گردد. (2)
باز در حدیثی از علل الشرایع می خوانیم که امام رضا (علیه السلام) فرمودند :« نگاه کردن به موهای زنان مستور و بانوان شوهر دار و غیر ایشان حرام است زیرا این نگاه مرد را تهییج و تحریک نموده و تهییج، شخص را به فساد و چیزی که حلال و پسندیده نیست می کشاند و همچنین است ، حکم غیر مو که نگاه مرد به آنها حلال نیست. (3)
نگاه حرام از دیدگاه اخلاق :
1- حلال و حرام الهی دائر مدار مفاسد و مصالح واقعی هستند.
2- در روایات ائمه عصمت و طهارت (علیهم السلام) می توان برخی از فلسفه های احکام ،از جمله حلال و حرام را به دست آورد، نوبت به این می رسد که بگوئیم : انسان موجودی پیچیده و ناشناخته است؛ در وجود این موجود ناشناخته، قوای چهارگانه فعالیت دارند که عبارتند از :
1- عقل
2- شهوت
3- غضب
4- وهم
به گفته ی علمای اخلاق، اگر در وجود انسان سه قوه ی ( شهوت، غضب و وهم ) ، در اختیار قوه ی عقل قرار بگیرد، انسان به ندای فطرت گوش داده و به دنبال راهی برای رسیدن به سعادت واقعی می رود؛ به گونه ای که فعالیت های این سه قوه ( شهوت، غضب و وهم ) را به حد اعتدال رسانده و از آنها در مسیر رسیدن به سعادت، استفاده می کند. لذا این سه قوه به مثابه آتش می مانند که اگر کنترل شود، برای انسانها سود مند می باشند و اگر از کنترل خارج شوند، نه اینکه دیگر نفعی ندارند، بلکه بسیار مضر و خطرناک می باشند.
لذا اگر قوة عقل نتواند آنها را تحت کنترل خویش در آورد، این قوا انسان را از رسیدن به سعادت واقعی، محروم و قطعاً انسان را به شقاوت می اندازند.
یکی از این سه قوه، همانطور که گفته شد، قوه ی شهوت می باشد که بی ارتباط با بحث ما نیست و شاید بتوان گفت قوی ترین این قوای سه گانه است. قوه ی شهویه، کاملاً مخالف قوه ی عقلیه است و همیشه درصدد انحراف انسان می باشد. به موجب اختلاف این دو قوه (شهوت و عقل) در سراسر وجود انسان، جنگی بین آنها برپاست که در صورت پیروزی عقل، انسان به سعادت و در صورت پیروزی شهوت، انسان به شقاوت دست می یازد.
شهوت نیز، مصادیق مختلفی دارد که از آن جمله است :
1- شهوت اکل (خوردن)
2- شهوت شرب (آشامیدن)
3- شهوت لباس، مرکب و مسکن
4- شهوت جنسی و غیره.
از جلمه شهوات، شهوت جنسی است . شاید بتوان گفت که قوی ترین دشمن عقل است. قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، برای مهار کردن آن امر و نهی هایی صادر کرده اند، تا انسانها با عمل به آنها شهوت جنسی و به دنبال آن قوه ی شهویه را، در بند عقل نگاه داشته و در مسیر عبودیت خداوند قرار گیرند.
جامعیت دستورات شارع مقدس دین اسلام
حال باید گفت : دستوراتی که برای مهار شهوت از جانب شارع صادر شده، نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ یعنی جامع می باشد و در صورتی که به بخشی از آنها ملتزم و بخش دیگری را رها کنیم، می توان گفت که یا نتیجه اصلاً حاصل نمی شود و یا مطلوبیت کامل را ندارد.
شارع مقدس، با توجه به فطرت انسانها، راه هایی را برای مهار شهوات، وضع و تشریع کرده است؛ لذا در سوره ی نور، به این موضوع پرداخته است ، که از آن جمله است :
1- حفظ نگاه
2- حجاب
3- نکاح
4- عفت نفس برای کسانی که نمی توانند ازدواج کنند
5- منع اشاعه فحشاء
6- حدود ( زانی، زانیه، قذف و ... )
7- اجازه گرفتن اطفال و بندگان ملکی و ...
همه ی این موارد مذکور، در سوره ی نور آمده است و باید توجه داشت، در صورت بکارگیری همه ی این موارد، می توان قوه ی شهویه را تحت کنترل در آورد ولی در صورتیکه که مثلاً به همه ی موارد مذکور عمل شود مگر حجاب؛ می توان گفت : نتیجه مطلوب حاصل نمی شود، چه برسد به اینکه، اصلاً به هیچ یک از این موارد، عمل نشود. باید اقرار کرد که در جامعه ی کنونی ما، متأسفانه به هیچ یک از موارد بالا (به گونه ای که شارع تشریع کرده) توجه هم نمی شود، دیگر چه برسد به عمل. به عنوان نمونه حجاب، که اکثریت زنان و مردان، اصلاً به دستوارت دین توجهی نمی کنند و از پوششی که دین برای آنها در نظر گرفته، دور شده و به پوشش هایی که متناسب با دین و مذهب آنها نیست روی آورده اند، به گونه ای که، بی حجابی دیگر قبحی نداشته و کم کم به صورت یک عادت غلط در آمده است؛ و به یک معضل اساسی در جامعه ی ما تبدیل شده است. از دیگر موارد، اشاعه فحشا است که علی رغم منع شارع از آن، به شدت در جامعه ی کنونی ما گسترش داشته و متأسفانه اسباب زیادی برای این کار فراهم آمده است؛ که از آن جمله است :
1- سی دی های مبتذل
2- ماهواره
3- اینترنت
4- لطیفه هایی که بین مردم رواج دارد (ضد اخلاقی)
5- ناسزاهایی که معنای ضد اخلاقی دارد و در گفتگوهای روزمره ی زندگی استفاده می شود و... که واقعاً، از این جهت جامعه ی ما دچار بحران بوده، و اشاعه ی فحشاء ، واقعاً جامعه را در گردابی بی نهایت عمیق از تاریکی و ظلمت فرو برده است.
و مورد دیگر نکاح، که در زمان ما مشکلاتی از قبیل :
1- مهریه بالا
2- توقعات بی حد و حصر دختران و پسران
3- مشکل مسکن
4- چشم و هم چشمی و ... که آن را از کارایی خود، برای جلوگیری از فساد انداخته است.
لذا واقعاً لازم است که متولیان و مسئولان فرهنگی جامعه اسلامی، با شناخت درست و عمیق شرایط، گامی در جهت رفع این عیوب برداشته و زمینه ی عملی شدن دستورات خداوند و ائمه ی اطهار (علیهم السلام ) را به گونه ای که آنها می پسندند، ایجاد کنند. لازم به ذکر است که انسان با داشتن چشم، قادر به نگاه کردن است و این نگاه کردن نیز، مانند بقیه ی اعضاء بدن می تواند ما را به سعادت نزدیک ، یا دور کند و یا به عبارتی، می تواند ثواب یا عقاب داشته باشد.
مثلاً در حدیث آمده است « به قرآن نگاه کنید، به صورت پدر و مادر نگاه کنید» و برای این نگاهها ثواب در نظر گرفته شده است. و همچنین برای نگاه با ریبه، عقاب در نظر گرفته شده است و به انسانها گوشزد شده است که هرزگی چشم، موجب شقاوت انسان می شود.
پی نوشت ها :
1. علل الشرایع، جلد2، باب 220، حدیث 1
2. علل الشرایع، جلد2، باب دوم، حدیث 1.
3. علل الشرایع، جلد2، باب369، حدیث 1.