الوهيت در عرفان ساتيا ساي بابا

عرفان هاي نوظهور اشاره به رونق جريان هاي فكري است كه در چند ده ه گذشته با شكلي متفاوت در دنياي معنوي به راه افتاده است.در بدو فراگيري اين عرفان ها امر بر برخي مشتبه شد كه عرفانهاي نو ظهور، گرايشات معنوي منكر وجود خدا است.حال آن كه در قريب به اكثر عرفان هاي نو ظهور اشاراتي به وجود خداوند رفته است.لكن مسئله بر سر ميزان اعتبار خدا در مصاديق متفاوت اينگونه از عرفانها است.
دوشنبه، 16 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
الوهيت در عرفان ساتيا ساي بابا
الوهيت در عرفان ساتيا ساي بابا
الوهيت در عرفان ساتيا ساي بابا

نويسنده : محمد حسين كياني




عرفان هاي نوظهور اشاره به رونق جريان هاي فكري است كه در چند ده ه گذشته با شكلي متفاوت در دنياي معنوي به راه افتاده است.در بدو فراگيري اين عرفان ها امر بر برخي مشتبه شد كه عرفانهاي نو ظهور، گرايشات معنوي منكر وجود خدا است.حال آن كه در قريب به اكثر عرفان هاي نو ظهور اشاراتي به وجود خداوند رفته است.لكن مسئله بر سر ميزان اعتبار خدا در مصاديق متفاوت اينگونه از عرفانها است.

تجليات خدا در هندوئيسم

يكي از مسائل مهم در ميان آموزه هاي هندوئيسم بحث در مورد انواع تجليات خداونداست. در تعاليم هندوئيسم بحث از آواتار (ava-tara) به معناي ظهور و تجلي خدا از دو منظر قابل بررسي است:
الف- اين ماجرا اشاره اي به وجود خدايان متعدد در هندوئيسم دارد. احساسات آغشته به باورهاي مذهبي مردم هندوستان قديم باعث شد تا اراده هاي گوناگون الهي، تجسم خدايان متعدد را در ذهن ايشان بپروراند. خداياني با وظايف و تكاليف متفاوت همچون خدا آسمان، خداهوا، خداي نگهدارنده جهان، خداي زمين و ... نمونه اي از اين باور است.
ويشنو (visnu) يكي از خدايان بزرگ است كه از ابتدا موردعنايت معتقدين به هندويئسم نبود اما به تدريج صاحب عظمت و احترام زيادي شد. ويشنو مقياس جهان پيما است. زيرا معروف است كه وي در سه قدم جهان را ميپيمايد. سه گام او آسمان و هوا و زمين است. رزاق و نگهدارنده خدايان و مردم است.
در «مهابهارات» و «پوراناها» ويشنو به شخص دوم اقاليم سه گانه و شخص «ستگن» كه داري صفت رحم و نيكي است معروف شده است. ويشنو داراي نيروي حفظ، حراست، قائم به ذات و مستولي بر همه چيز شناخته ميشود در اين حالت او را به عنصر آب كه قبل از خلقت اين جهان در همه جا ساري و جاري بوده منسوب داشته اند. بدين جهت ويشنو را «ناراين» يعني متحرك در آبها خوانده اند و او را به شكل مردي كه بر روي ماري نشسته و چرت مي زند، و بر سطح آب شناور است مجسم ساخته اند.
پرستندگان ويشنو، او را مبدا عالي جميع چيزها مي دانند. ويشنو در «مهاباهارات» و «پورانا» خداي اعلي نام گرفته است او در اين حالت داراي سه نيرو و خاصيت است:
1. برهما يا خالق فعال، كه وقتي ويشنو خواب بود گل نيلوفري از نافش روئيد و اين خالق فعال از او به وجود آمد.
2. ويشنو ،حافظ و نگاهدارنده اشيائي است او به صورت مظاهر ( آواتار) مختلف ،مثلا به صورت كريشنا ظاهرشود.
3. شيوا يا رودر، نيروي مخرب يا ويران كننده و نيست كننده است كه بنا بر آنچه در مهابهارت نقل شده از پيشاني ويشنو به وجود آمده است ... ويشنو به صورت نيروي حافظ و حامي در اين جهان با اشكال مختلف ظاهر ميشود.
به عبارت ديگر، در ادوار مختلف ويشنو در آواتارهاي عديده تجسم پيدا كرده و به صورت انسان يا اشكال مافوق طبيعت در قسمتي از جوهر الوهيت وارد شده و به آنها نيروي مافوق بشر بخشيده است. ظهور هر يك از آواتارها براي اصلاح خطاهاي بزرگ يا بخشيدن خوبيهاي عظيم به اين جهان بوده است(1).
ويشنو يكي از خدايان سه گانه هندوئيسم صاحب عزت و احترام بسياري ميان مردم هند است و چون از عوامل پيدايش آواتارها و تمام قدرت فوق بشري آنهاست هر جا سخن از آواتارها ميشود از ويشنو به عنوان يكي از تثليث خدايان مطلب ارائه ميگردد و بلعكس هر جا در باره خصوصيات خدايان هند بحثي پيش مي آيد لاجرم سخني از آواتارهاي بزرگ، به عنوان يكي از خصوصيات بزرگ خدايان سه گانه يا خدايان مشهور هندوستان به ميان مي آيد.
ب- وجود آواتارها بر روي كره خاكي تاثير معنوي زيادي بر جامعه ديني مي گذارد. وجود يك انسان به عنوان تجلي خداوند، و كسي كه براي راهنمائي نوع بشر و از بين بردن رنجها، مشكلات جامعه و بخشش خوبي ها به مردم نازل شده، ميتواند تاثيرات اجتماعي زيادي به وجود آورد و انسانهاي زيادي را به سوي معنويت راهنمائي كند.
كريشنا، يكي از تجليات خداوند در غالب انساني است. در كتاب گيتا امده است هر گاه درستكاري فراموش شده و نادرستي حكمفرما شود من خودم(كريشنا) ظهور ميكنم و بارها نسل به نسل براي حمايت از درستكاري واز بين بردن شرارت و بنيان گذاري مذهب خواهم آمد از اين رو براي نابودي شيطان، خدا بارها و بارها به شكل انسان تجلي مي كند.
اين عقيده در ميان سالهاي 300تا 1200 ميلادي به حد نهائي مقبوليت رسيد.
نظريه ظهور كالبدي، يگانگي خدا را با كثرت خدايان وفق داد. آواتارهاي ويشنو از معروف ترين آواتارها ميباشند. در ميان آنها «رام» و «كريشنا» جزء مهمترينها هستند. بر طبق اين اعتقاد، خداوند خويشتن را در اشكالي كه حتيشكاك ترين افراد هم بتوانند آن را قبول كنند ظاهر ميسازد. آواتاراها بيشمارند و علاوه بر آواتارهاي شناخته شده ميتوان گفت هر ولي يا معلم روحاني بخشي از تجلي خداي را به همراه دارد.( 2)
كلكي(kalaki) به عنوان يكي از آواتارهاي بزرگ ويشنو همان است كه در ادبيات هندوئيسم موعود آخر الزمان و اصلاحگر بزرگ جهان است او شمشير به دست و سوار بر اسب سفيد ظاهر ميشود تا بديها را از زمين بر چيند و خوبي را به جايش بنشاند. از اين رو در مكتب هندوئيسم ،آواتارها تاثيرات ژگرفي را بر جامعه مي گذارند و مبدا بسياري از تحولات روحاني ميشوند.

سو آمي ساتيا ساي بابا

ساتياساي بابا در سال 1926 در دهكده «پوتاپارتي(pattaparti)» نزديك شهر بنگلور واقع در جنوب هندوستان ديده به جهان گشود .آغاز زندگي را نزد پدر و مادر خويش شروع كردو پس از مدتي وارد مدرسه شد و تحصيلات ابتدائي را در محل زندگي خود ادامه داد. ساي بابا زندگي ساده اي داشت و مانند بچه هاي ديگر به بازي و كنجكاوي مشغول بود .روزها را يكي پس از ديگري صرف تحصيل و بازي در محل سكونت خود مي گذراند اما به يكباره اساس زندگي معنوي او رقم ميخورد. او وارد دوران جديدي از زندگي شخصي و مرحله ي جديدي از حيات روحاني ميشود. ساتيا ساي بابا تبليغات معنوي را از همان سن ابتدائي به مرحله اجرا مي گذارد.
در بيستم اكتبر 1940 در سن حساس 14 سالگي، ساتيا زندگي شخصي خويش را در اوراواكندا (uravakonda)رها نمود. ساي بابا در تعاليم خود همواره اعلام مي داشت:
صلح و آرامش منحصر به سه ركن ذيل است:
1. رهائي از وابستگي
2. دين و ايمان
3. عشق
بدين سان براي عمل به اولين ركن صلح و آرامش يعني رهائي از وابستگي خانه و والدين خويش را ترك بايد گفت تا رسالت خود را با رهائي از تمام وابستگي ها و تعلقات آغاز نماييم.
در كتاب زندگي من پيام من است چين نقل شده كه بعد از مدتي والدين ساي بابا او را در حين انجام ذكرهاي ريتميك پيدا مي كنند. پدر و مادر ساي بابا از او خواهش ميكنند كه به خانه باز گردد و به زندگي طبيعي خود ادامه دهد. اما وي در مقابل اسرار والدين خود ميگويد: هيچكس به ديگري متعلق نيست اينها همه توهمات است.
از طرف ديگر، ساي بابا هديه گرفتن را فقط از طرف والدين و گورو(استاد معنوي) جايز مي داند. ساي بابا دو دوست صميمي به نام «رامش» و «سودهير» داشت.اين دو دوست در دو طرف ساي بابا در كلاس درس مينشستند. رامش از خانواده ثروتمندي بود. روزي رامش يك يونيفورم بسيار شيك و نو را كه ساتيا قادر به تهيه آن نبود به ويهديه نمود ولي ساتيا يونيفورم را با يادداشت زير به رامش برگرداند :
دوست عزيز: اگر ميخواهي دوستي ما ادامه يابد بايد از زياده روي در مورد تبادل كالا خودداري نمائي. هنگامي كه فرد نيازمندي هديه اي را از ثروتمندي ميپذيرد ذهنش نگران ميگردد كه چگونه خوبي ثروتمندي را جبران نمايد در عين حال، ذهن ثروتمند احسان كننده ،از غرور انباشته ميگردد. دوام دوستي واقعي بر پايه احساس قلبي استوار است .فردي كه هديه اي را ميپذيرد خود را حقير و كوچك احساس ميكند و فردي كه هديه اي را مي دهد، خود را بزرگ و مغرور احساس مي نمايد چنين دوستي دوام نخواهد داشت. از اين جهت لباهايي را كه به من هديه نموده اي به من تعلق ندارد آنها را به همراه اين يادداشت باز ميگردانم.( 3)
ساتيا ساي بابا ساليان زندگي خود را( در دهكده پوتا پارتي )وقف تبليغ، تعليم تجربيات عرفاني و رياضت هاي گوناگون كرده است. تا جائي كه به شهرت جهاني رسيده و كتابهاي بسياري از وي در كشورهاي مختلف جهان ترجمه و به چاپ رسيده است. انسانهاي بسياري براي كسب معنويت و زيارت ساتياساي بابا از دور ترين نقاط جهان به سمت هند مي رفتند. تا شايد به ديدار وي نايل شوند و معنويت و حقيقت را در آن روستاي دور افتاده بيابند و طعم خوش عرفان را از دستان او هديه گيرند.اما هر كس بااندكي تامل در داشته هاي عرفاني ساتيا ساي بابا اذعان مي دارد كه براي عمل به هر يك از تعاليم عرفاني او ناگذير بايد يك قدم از علايق جامعه وقوانين معمول اجتماعي دور شوند.
اين تقابل يعني استقبال از عرفان و ارامش عرفاني، و از سوي ديگر ناروايي دوري از اجتماع و گوشه نشيني نشانيه يكي از بزرگ ترين دغدغه هاي انسان مدرن خواهان معنويت است. اين تعارض عميق باعث ميشود تا استقبال از عرفان هاي نو ظهور - هر چند در بدو امر با شور و شوق بسيار همراه است - در ادامه فاقد دوام و التزام فراگيري باشد.
نكته: ساي بابا شيردي عارف ديگر هندي است كه با وجود شباهت اسمي با ساتيا ساي بابا داراي شخصيت مجزايي است. او نيز يكي ديگر از عارفان معاصر هند است كه بررسي سرگذشت و آموزه هاي وي وقت ديگري را ميطلبد. اما همين ما را بس كه:
دوران كودكي ساي بابا شيردي براي مدتها درهاله اي از رمز و راز پوشيده بود. در 28 سپتامبر1990 ساتيا ساي بابا قسمتي از زندگي دوران كودكي قديس شيردي را تشريح ميكند. بر اساس اظهار ايشان شري بابا شيردي در 28 سپتامبر1835 در جنگلي نزديك دهكده پاتري در ايالت حيد آباد هند در خانواده اي بر همن به نام بهار دواجا گوترا (bhardwaja gotra) به دنيا آمد نام مادرش دوگيري عمه (devgiriamma) بود.
شيردي بابا در 15 اكتبر 1918 فوت شد. اكثر اتفاقات زندگي ساي بابا شيردي در كتاب شيردي ساي بابا چاريتا sai) (baba charita به چاپ رسيده و يا توسط دوستداران وي به صورت پراكنده منتشر شده است. شري ساي بابا شيردييك معلم روحاني بود كه طرفداران تمام مذاهب هندو،از هر طبقه اي به او به ديده احترام مي نگريستند و از تعاليم و نصايح او بهره ميبردند.( 4)

تجلي خداوند و ساتيا ساي بابا

آواتار از سنگهاي اصلي بناي عظيم خداشناسي هندوست. ما تنها در آيين هندو با مفهومي به نام آواتار، كه تجلي امر مطلق در جهان خاكي است روبرو ميشويم. در واقع بر اساس آيين هندو مسئوليت ويشنو به عنوان حافظ جهان ايجاب مي كند كه او در هنگام بروز مخاطرات جدي براي جهان و موجودات آن به شكل موجودي زميني متولد شود و جهان را از نابودي برهاند. تقريبا تمامي آواتارهاي هندو تجسم هاي ويشنو هستند. اين آواتارها همواره حامل خرد و دانشي هستند كه براي حفظ بقاي جهان ضروري است.( 5)
در مسلك هندوئيسم بنابر وضعيت طبيعي جهان ضروري است كه همواره زمين خاكي از آواتار خالي نباشد. تا او اساس عقيده (دارما) را تحقق بخشد. دارما به معناي مسير اصلي زندگي شخص بدون دخالت و ضربه زدن به منافع و زندگي ديگران و بدون تجاوز به آزادي ديگر اشخاص است به عبارت ديگر دارما به معناي اينكه آنچه را كه دوست داري ديگران در حق تو انجام دهند در حق ديگران انجام دادن و به طور كلي ايجاد يك وحدت منظم بين گفتار و پندار و كردار انسانهاست.
وجود آواتار بر روي كره زمين ضرورري است تا تحقق دارما را عملي سازد. آواتار به صورت انسان به عنوان دوست، نيكخواه بشر خويشاوند، راهنما، معلم، درمان كننده، شفا بخش و شريك در بين انسانها زندگي ميكند.
وجود آواتار براي اعاده دارما ضروري است و هنگامي كه انسان بر اساس دارما يش زندگي مي كند آواتار خوشحال و خشنود خواهد بود.( 6)
اما نكته اينجاست كه ساتيا ساي بابا در تعليمات عرفاني به شاگردان، خود را يك آواتار معرفي ميكند. آواتاري كه نقش معلم حقيقت را بازي ميكند كسي كه آمده تا دوران جديدي را در تعليمات كهن معنوي بنا نهد و نقش يك نجاتگر بزرگ را ايفا كند.
ساي بابا ميگويد: «تو نميتواني مرا در طبقه بندي «مرد خدائي» يك معجزه گر، انسان خدا گونه يا شفا دهنده قرار دهي. اين آواتار براي ايفاي نقش جديدي آمده نقش معلم حقيقت «.(7)
بدين سان در گام نخست ساتيا ساي بابا، به عنوان آواتار با نقش نويني در صحنه ارشاد به عنوان يك معلم حقيقت جلوه ميكند. سپس براي معرفي خود و ابراز ويژگيها و توانائيهاي ذاتي خويش چنين سخن ميگويد: «هر كه تمام اعمال و كارهايش را به من اهدا كند بدون هيچ فكر ديگري، هر كه روي من مراقبه ميكند به من خدمت ميكند، مرا پرستش ميكند، مرا به خاطر دارد، بداند هميشه با او هستم... به آنهائي كه مرا استهزا ميكنند تبسم ميكنم به آنها كه در باره من دروغ جعل ميكنند تبسم ميكنم، به آنها كه مرا تمجيد ميكنند تبسم ميكنم دائم شادم پر از شعف.
تند صحبت ميكنم و بعضيها را تنبيه ميكنم، اگر آنها مال من نيستند آنها را رها ميكنم و توجه به آنها نميكنم اين هشداري است براي ارتداد آنها. من حق دارم آنهائي را كه به من تعلق دارند گوشمالي بدهم، من بين شما راه مي روم و صحبت مي كنم ،تربيت مي دهم نشان مي دهم، نصيحت ميكنم واندرز مي دهم اما از هر نوع وابستگي جدا هستم خيلي وقتها به شما گفته ام كه مرا با اين ساخت فيزيكي مربوط ندانسته و يكي فرض نكنيد اما شما نمي فهميد».(8)
ساتيا ساي بابا در مورد قدرت و توانائي خويش چنين ميگويد: «من شما را مجبور نميكنم كه نام و شكل بخصوصي از من انتخاب كنيد خداوند ميليونها نام و شكل دارد ... اگر به عنوان ناراينا (narayena) (يكي از نامهاي خداوند) با چهاربازو در حال نگه داشتن صدف، چرخ، گرز، نيلوفر بين شما آمده بودم شما مرا در يك موزه نگه مي داشتيد و از مردمان جستجوي دارشان پول دريافت ميكرديد. اگر صرفا به عنوان يك مرد آمده بودم به تعليمات و آموزش هاي من باديده احترام نگاه نميكرديد و از آنها به خاطر خوبي خودتان پيروي نميكرديد پس من بايد در اين شكل ولي با دانش و نيروهاي فوق بشري باشم»(9).
ساي بابا ميگويد: ماموريت من اعطاء شوق و شادي به شما ست كه از ضعف و ترس دورتان كنم.
ماموريت من پراكندن شادماني است از اين جهت هميشه آماده ام ميان شما بيايم نه يكبار دوبار يا سه بار هر زمان كه شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا، من راستي هستم اعمالم ساتيا جلال و شكوه من ساتيا تنها آرزوي من شادماني شماست. شادي شما شادي من است شادماني جدا از شما ندارم.
ساي بابا در ادامه ميگويد :قدرت من غير قابل اندازه گيري است. تولد من غير قابل توضيح و غير قابل درك وپيمايش است. اصل ساي ،الوهيت ساي ،هرگز تحت تاثير بد گوئي و افترا، پيشرفتش متوقف نمي شود.( 10)
لازم به ذكر است كه در ميان تمام رهبران عرفانهاي نو ظهور مسئله «خود بزرگ بيني» مشهوداست.به عنوان مثال بسياري از اين رهبران ( از جمله اوشو، كريشنا مورتي و...) در خلال نوشته ها و سخنراني هايشان به كرات اذعان مي دارند كه هنكام تولدشان اتفاقات نادري پيش امده و يا از قبل منجمان و غيب گويان بزرگ ،امدنشان را وعده داده اند.
اما روش ساتيا ساي بابا به گونه اي ديگر است.او به واسطه پيشينه ممتازي كه مفهوم اواتار در تعاليم هندو دارد و همچنين مقبوليت فراگيري كه هندويئسم، نه تنها در هندوستان بلكه در جهان دارد سعي ميكند خود را به اين مفهوم پهناور وصل كرده، در جهت نيل به «خود بزرگ بيني» گامهاي بزرگ تر و استوار تري بردارد.
حال آن كه اينان ادعاهاي بزرگي است كه رهبران عرفانهاي نو ظهور براي آن دليل محكمي ندارند و صرف داشتن نيروهاي خارق العاده كه بواسطه رياضتها و ذكرهاي مداوم حاصل شده و در ميان مرتاضان كشورهاي گوناگون بالاخص كشورهاي اسياي شرقي فراوان است، نمي توان منجي جهاني بودن انها را اثبات كرد.

مفهوم خدا باوري در عرفان ساي بابا

خداشناسي درون مايه تمام بايد و نبايدهاي مكاتب و مسالكي است كه رويكرد به منبع قدسي را جزء لا ينفك عقايد خو پنداشته اند. در تمام اعصار گوناگون خداشناسي در تفكرات مذهبي كانوني است كه ذهن پژوهشگر را ناخواسته به سوي خود جذب ميكند. در مسير كنكاش مباحث ديني اولين قدم متفكر برخورد با بزرگترين سوال ممكن در حيطه كاري اوست كه آيا خدا هست يا نيست؟
تاريخ اديان گذشته اغلب گواه بر مثبت انگاري به سوال فوق است هر چند موجي از مكاتب عرفاني در غرب، از ده ه هاي گذشته سعي بر حذف اين سوال و يا پاسخ منفي بدان را بر گزيده اند. در هر حال پاسخ بسياري از مكاتب ديني دال بر صدق اين مطلب است.
در گام بعدي، مسئله بر سر تعدد خدا يا يگانگي اوست، در هندوئيسم و مذاهب منشعب آن، بحث چند خدائي همواره پر رونق بوده هر چند ساي بابا به واسطه اقتباس از تعاليم هندو، به انواع تجليات خداوند معتقد است؛ اما بر خلاف كتب مقدس هندويئسم بيشتر بر خداي اعلي تكيه دارد. چنانچه همواره در تعاليم او بحث از خدا با تكيه بر وحدانيت شكل ميگيرد.
ساتيا ساي بابا ميگويد: همه اديان يك چيز را تعليم مي دهند (تطهير ذهن از آسيب خود خواهي و پرهيز از لذت هاي بي ارزش) هر آييني به انسان مي آموزد كه وجود خويش را سرشار از شكوه و جلال ايزدي كند و از حقارت و پوچي و خود خواهي بپالايد. راه و روش تفكيك و تشخيص را به او تعليم مي دهد تا شايد به تعالي برسد و به آزادي دست يابد. بدانيد كه همه قلبها تنها به ياد (يكي) كه همان خداوند يكتاست به طپش در مي آيد و همه نامها و همه اشكال الهي نيز به خداوند يگانه اشاره دارند. برترين نحوه ستايش او ستايش با عشق است. يكتا پرستي را در ميان مردم از هر كيش، كشور و قاره ترويج دهيد.اين است پيامي كه دارم و آرزو ميكنم با قلبها يتان آن را در يافت كنيد.( 11)
ساي بابا ميگويد: «مهمترين و بالا ترين نياز بشر امروزي اين است كه اين واقعيت را بپذيرد كه خداوند يكي است اين چيزي است كه مسيح و محمد اعلام كرده اند. كلمه الله واقعا به معني يگانه ي متعالي است كه همه چيز را در عالم هستي در بر ميگيرد. باور اصلي تمام اديان اين است كه خداوند يكي است. مسيح، پدر بودن خداوند و برادر بودن بشر را اعلام نمود انسان ميتواند تنها يك پدر داشته باشد نه دو تا. زماني كه مسيح به دنيا آمد، سه مرد خردمند ستاره ها را دنبال كردند تا به محل تولد او برسند. با ديدن نوزاد تازه به دنيا آمده، آنها در دل خود به اين كودك الهي تعظيم كردند. قبل از ترك محل هر يك از آنها چيزي درباره كودك گفت، خردمند اول به حضرت مريم گفت: او عاشق خداوند است. خردمند دوم گفت : خداوند او را دوست دارد، خرمند سوم گفت: او روح خداست. اهميت دروني اين سه گفتار و اعلام در مورد مسيح چه ميتواند باشد؟ جمله اول دلالت بر اين دارد كه مسيح پيام آور حق است. پيام آور ميتواند ارباب خود را دوست بدارد ولي ارباب به اين آسانيها پيام آور خود را دوست ندارد. جمله دوم اعلام ميكرد كه خداوند مسيح را دوست دارد، چرا ؟ براي اينكه او تجلي الهي است. جمله سوم حاوي چيزي است كه مسيح اعلام نمود: من و روح خدا يكي هستيم.( 12)
ساتيا ساي بابا همواره اذعان مي دارد كه تمام انسانها نمادي از خداوندهستند و اينكه هر پيكر اوست كه با نان تقويت ميشود و هر قطره از خون جاري در رگهاي هر موجود زنده اي، خون اوست كه با شور و تحريكي كه شراب به آن مي رساند روح ميگيرد از همين رو ميتوان گفت كه هر انساني تجسم روح خداوند است و بايد همانند او مورد احترام قرار گيرد. شما مانند يك خدمتگزار عمل ميكنيد، پرستش ميكنيد، همانند پسري كه پدر خود را ميستايد و نهايتا به خردي دست مييابيد كه بيانگر اين است كه شما و او يكي هستيد اين سفري معنوي ا ست و مسيح راه را با عبادت واضح نشان داده است.
ساي بابا اينگونه ادامه ميدهد كه همه انسانها را تجسمي از الوهيت بدانيد و با عشق، تفاهم و خدمت به آنها احترام بگذاريد. تنها يك نابينا نسبت به شرايط ملال آور ديگران بي تفاوت ميماند. تنها يك نا شنوا از ناله هاي ديگران تاثير نميپذيرد. در حقيقت «ديگران» وجود ندارند. شما همه سلولهاي زنده اي در بدن خداونديد و هر سلول وظيفه اش را براي پيشبرد اراده وي به انجام مي رساند.( 13)
ساتيا ساي بابا معتقد است كه «خداوند شكلي را به خود مي گيرد كه سر سپرده ها آروز داشته اند. دانستن اينكه تمام اشياء خلق شده شكلي از خداونداند بسيار اساسي است».(14)
ساي بابا در مسئله خدا شناسي و پرداختن به خصوصيات خداوندي همواره از تعاليم هندو كه مبتني بر تعدد خدايان است فاصله ميگيرد. لكن در صدر و ذيل گفتارهايش درباره خداوند به پيامبران و اديان توحيدي اشاره ميكند. اين نكته در برخورد با موضع پلوراليسم ديني او پر اهميت است.

سخن پاياني

برخلاف آنچه اغلب بيان ميشود كه عرفانهاي نو ظهور، عرفانهاي منهاي خدا هستند؛ بايد گفت كه اين ادعا بيشتر با مكاتب ديني ـ عرفاني طبيعت گرايانه موافق است. همانند اديان ابتدايي و برخي از عرفانهاي افريقايي و امريكاي جنوبي (عرفان كارلوس كاستاندا). حال آن كه در عموم عرفانهاي نو ظهور (سكولار)به وجود خداوند اعتراف شده، لكن مسئله بر سر ميزان اعتبار، اهمييت و قدرت تصرف در امور شخص سالك است. در عرفان ساتيا ساي بابا موضوع خدا باوري كم اهميت جلوه ميكند خداوند در روند تغيرات زندگي انسان نقش كم رنگي را اجرا ميكند. چنانچه هر اندازه الوهيت در عرفانهاي توحيدي بالاخص عرفان اسلامي پراهمييت است در عرفانهاي سكولار كم اهمييت و بي ارزش.
ساي بابا در قسمت دستورات عملي هيچگاه هدف و قصد انجام اعمال را توجه به خدا اعلام نمي دارد. چنانچه در اين قسمت (بعد عملي) هيچ اشاره اي به خدا نميشود.
چنين موضع گيرهايي كه در عرفان ساي باباو به طور كلي در همه عرفانهاي سكولار به آن اشاره ميشود بيشتر متاثر از اومانيسم غربي و مكاتب فلسفي همچون اگزيستانسياليسم رونق مي گيرند، هر چند نقش فراگيري نيهيليسم دنياي غرب، كه در اواخر قرن نوزده و بعد از مكتب فلسفي نيچه شكل مي گيرد بر عرفان هاي سكولار حائز اهميت است.

پي نوشت :

1. شاهزاده محمد دارا شكوه، اوپانيشاد، به سعي تارا چند و جلالي نائين سال 1340 چاپ تابان ص .629
2. دارام ويرسينگ، آشنائي با هندوئيسم، ترجمه سيد مرتضي موسوي ملايري، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي چ پ اول 1381 ص .118
3. سوآمي ساتيا ساي بابا. زندگي من پيام من است، ترجمه پروين بيات انتشارات عصر روشن بيني چاپ اول 1382 ص .10
4. ساتيا پال روهلا. قريس ساي بابا شيردي ترجمه حمد رضا جعفري انتشارات پيك ايران چاپ اول 1377 ص.9
5. ساتيا ساي بابا گيتاي جديد ترجمه مرتضي بهروان انتشارات آويژه چاپ اول 1382 ص .19
6. سوآمي ساتيا ساي بابا عشق الهي ورا جلوه گر سازيد ترجمع پروين بيات انتشارات عصر روشن بيني چاپ دوم 1384 ص.5
7. سيما كوندار، تراشهاي الماس خداوند ترجمه طاهره آشنا، انتشارات تعاليم مقدس چاپ دوم 1377 ص .260
8. همان ص .106
9. همان ص .115
10. همان ص .168
11. ساتيا ساي بابا، تعلميات ساتيا ساي بابا، ترجمه رويا مصاحبي محمدي، انتشارات تعاليم حق چاپ اول 1383 ص .31
12. ساتيا ساي بابا، سخنان ساتيا ساي بابا ترجمه توراندخت تمدن ( مالكي) انتشارات تعالم حق چاپ اول 1381 ص .206
13. همان ص .96
14. سيما كوندار تراشهاي الماس خداوند ص .90

منبع:دوهفته نامه پگاه حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط