از « فروغ جاويدان » تا « مرصاد » (1)

در آخرين سال جنگ تحميلي، حدود سه هفته پس از حمله تروريستي آمريكا به هواپيماي مسافري جمهوري اسلامي ايران برفراز خليج فارس و چند روز پس از پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان مجاهدين خلق با اين تحليل كه ايران در موضع ضعف قرار گرفته، حمله برنامه ‌ريزي شده‌اي را به مرزهاي غرب كشور آغاز كرد. اين حمله كه نام «فروغ جاويدان» بر آن نهاده شد، از حمايت گسترده نظامي رژيم بعث برخوردار گرديد. اما عمليات در همان روزهاي نخست با مقاومت سلحشورانه
سه‌شنبه، 17 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از « فروغ جاويدان » تا « مرصاد » (1)
از « فروغ جاويدان » تا « مرصاد » (1)
از « فروغ جاويدان » تا « مرصاد » (1)






در آخرين سال جنگ تحميلي، حدود سه هفته پس از حمله تروريستي آمريكا به هواپيماي مسافري جمهوري اسلامي ايران برفراز خليج فارس و چند روز پس از پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان مجاهدين خلق با اين تحليل كه ايران در موضع ضعف قرار گرفته، حمله برنامه ‌ريزي شده‌اي را به مرزهاي غرب كشور آغاز كرد. اين حمله كه نام «فروغ جاويدان» بر آن نهاده شد، از حمايت گسترده نظامي رژيم بعث برخوردار گرديد. اما عمليات در همان روزهاي نخست با مقاومت سلحشورانه رزمندگان اسلام مواجه شد و كشتي رؤيائي « از مهران تا تهران » مجاهدين خلق در نخستين روز حركت در مواجهه با طوفان « مرصاد » به گل نشست. مقاله حاضر شرحي بر شروع تا پايان همين عمليات است.
* * * *
صدام رييس جمهور عراق وحامي تمام عيار سازمان مجاهدين خلق، در هشتم تيرماه 1367 طي يك سخنراني دربارة جنگ عراق و ايران، ضمن تكرار ادعاي صلح‌طلبي خود و محكوم نمودن ايران به دليل تداوم مقاومت براي تحقق هدف محكوميت و مجازات متجاوز، در شرايطي كه با مداخلة علني آمريكا و متحدانش در جنگ به نفع رژيم بعث عراق، احساس پيروزي مي‌كرد، دربارة سازمان رسماً اينگونه اظهار نظر نمود:
عراق به سطحي از آگاهي رسيده است كه اگر روزي حس كند نابودي دشمن در سرزمينش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد... اگر ايران به هيچ يك از اين مسائلي كه من اشاره كردم توجه نكند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند كرد كه به صلح تن در دهند و اين چيزي است كه به آن ايمان راسخ دارم و قهرماني‌هاي مجاهدين خلق در مهران مؤيد اين سخن مي‌باشد. بالاخره روزه خواهد رسيد كه براي جنگيدن كسي به كمك آنها نخواهد آمد و بعد از مدتي خواهيد ديد كه چگونه مجاهدين خلق به اعماق خاك خودشان نفوذ خواهند كرد و همين طور پيوستن مردم ايران را به صفوف آنها خواهند ديد...»1
در تيرماه 1367 جمهوري اسلامي ايران رسماً قطعنامه 598 را پذيرفت. در حالي كه از بدو تصويب اين قطعنامه در 30 تير 1366، ايران آن را «رد» نكرده بود و براي تأمين اهداف خود، از طريق مذاكره با دبير كل سازمان ملل، براي پذيرش قطعنامه شروطي را طرح نموده بود و در واقع عملاً آن را به صورت «مشروط» پذيرفته بود. اما به دليل كارشكني آمريكا، انگليس و فرانسه در طول مذاكرات و ورود مستقيم آمريكا به جنگ با ايران، پس از مشورت و تصميم مسئولان عالي‌رتبه، با موافقت امام خميني، در 27 تيرماه سال 1367 ايران اعلام كرد قطعنامه 598 را بدون قيد و شرط پذيرفته است. اما ارتش صدام در تاريخ 31 تيرماه به خاك ايران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پيشروي نمود. پس از ضد حملات موفق ايران، ارتش عراق در جبهه‌هاي مياني و غرب كشور نيز به عمليات نظامي مبادرت كرد كه آنها هم با بسيج مجدد نيروهاي مردمي و نظامي جمهوري اسلامي، ناموفق شدند. در نتيجه نيروهاي عراقي عقب‌نشيني كردند و رژيم عراق در اول و سوم مرداد ماه رسماً عقب‌نشيني خود را از جبهه‌هاي جنوب و مياني و غرب كشور اعلام نمود. اما همزمان عمليات مشترك عراق و سازمان آغاز گرديد. نكاتي چند در علل و زمينه‌هاي شكل‌گيري اين عمليات قابل توجه و بررسي هستند:
پس از عمليات مهران، در جمع‌بندي رهبري سازمان، هدف عمليات بعدي، تهران منظور شد و براي رسيدن به حداكثر توان براي انجام اين عمليات يك مقطع 3 ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ايران و خارج كشور به عراق، به طور وسيعي آغاز شد. همچنين سازمان در اين مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عمليات نهايي فعالتر شده بود. افراد تازه‌وارد و نيروهاي ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهاي فشرده‌قرار گرفته بودند و در آموزش‌هاي جديد، آموزش سلاح‌هاي ضد‌هوايي هم منظور شده بود. 2
«پيش از اين منافقين در تحليل درون‌گروهي خود، امكان موافقت ايران با قطعنامه‌ را غير ممكن دانسته و به صراحت اعلام مي‌كردند: تنها در صورتي جمهوري اسلامي قطعنامه را خواهد پذيرفت كه به لحاظ سياسي ـ نظامي و اقتصادي به بن بست كامل برسد. به عقيده آنان، اين اقدام به منزله فروپاشي نظام خواهد بود..» 3
تحليل رجوي در مورد نتيجة جنگ اين بود كه ايران به دليل بسته بودن تمامي راه‌هاي بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامة جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بينجامد، از يك طرف توان نظامي و اقتصادي ايران بيشتر تحليل مي‌رود و از طرف ديگر بازگشت به سمت آتش‌بس و صلح غير ممكن‌تر مي‌شود و اين جنگ تا شكست ايران ادامه خواهد يافت.
با اعلام خبر پذيرش قطعنامه از سوي ايران، نقشه‌ها و طر‌ح‌هاي قبلي سازمان با بن بست مواجه شد. در آن شرايط،‌سازمان در كنار اميدواري به داشتن پشتوانة خرده عمليات‌هاي مرزي، حمايت نمايندگان كنگره و سناي آمريكا را نيز يدك مي‌كشد. در 30 خرداد 67، 138 نمايندة‌كنگره و 14 سناتور آمريكايي طي نامه‌اي به «جرج شولتز» وزير خارجة وقت آمريكا، از وي خواسته بودند كه به جنبش‌هاي مقاومت داخلي در ايران توجه كند، و در همين راستا حمايت از سازمان ـ مستقر در عراق ـ را اكيداً توصيه كرده بودند. «مروين دايملي» نمايندة كنگرة امريكا در روز دوشنبه 6 تيرماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طي سخناني كه از يكي از شبكه‌هاي تلويزيوني آمريكا هم پخش شد. اظهار داشت: « نبايد دست از تلاش كشيد،‌ مطمئن باشيد كه با كمي صبر و تلاش بيشتر به زودي از مهران به تهران رژه خواهيد رفت.» 4 سازمان نوار ويدئويي سخنراني مزبور را براي كلية كادرهاي سازمان پخش كرد.
اولين واكنش سازمان در مورد پذيرش قطعنامه از سوي ايران، برگزاري نشست رجوي با اعضا بود.
در اين نشست كه عصر روز جمعه 31/4/1367، سه روز قبل از شروع عمليات «فروغ جاويدان» برگزار شد، رجوي جزئيات اين عمليات را به اطلاع فرماندهان و اعضاي سازمان مجاهدين خلق رساند.
رجوي پس از نيم ساعت كه از سخنرانيش گذشت، ناگهان آن را قطع كرد و گفت:
كارهاي بزرگي در پيش داريم. مگر ما نگفته بوديم كه «اول مهران، بعداً تهران»؟ [دست زدن حضار همراه با شعار«امروز مهران، فردا تهران]
در همين زمان دو نفر نقشة بزرگي از ايران را آوردند ودر سمت چپ او، در كنار نقشة ديگري كه قبلاً وجود داشت، نصب كردند و رفتند. پس از ساكت شدن جمعيت، رجوي به جلوي نقشه رفت و جلسه بدين گونه ادامه يافت:
رجوي: ديگر وقت آن رسيده است كه به ايران برويم. طرح عمليات بزرگي را كشيده‌ايم كه در نهايت منجر به فتح تهران و سقوط رژيم مي‌شود (هوراي جمعيت) البته اين دفعه احتياج به ماكت و كالك منطقه‌اي نداشتيم چون اين بار قرار است به تهران برويم. [دست زدن حضار و شعار «امروز مهران، فردا تهران»] البته نام آن را با عنايت به نام پيامبر اسلام «فروغ جاويدان»5 گذارده‌ايم. (صلوات حضار) وعمليات را به اسم امام حسين(ع) آغاز خواهيم كرد. چون اين بار احتياج به ماكت نداشتيم. گفتيم چه ضرورتي دارد؟ خود نقشة ايران را بياوريد! (با چوب‌دستي از سمت چپ نقشه قصر شيرين، باختران و تهران را نشان مي‌دهد) همانند شهاب بايد به تهران برويم. از لحظه‌ها ـ حتي كوچكترين لحظه‌ها ـ بايد استفاده كرد. نبايد هيچ لحظه‌اي را از دست بدهيم زيرا در اين عمليات لحظه‌هاتعيين كننده و سرنوشت سازند. اين عمليات بايد در عرض 2 يا 3 روز انجام شود. چون فقط اگر عمليات با اين سرعت انجام شود رژيم فرصت بسيج نيرو پيدانخواهد كرد؛ چون اصلاً به فكرش هم نمي‌رسد كه ما بتوانيم در عرض اين مدت به تهران برسيم و احتمالاً نمي‌تواند هيچ عكس‌العمل مؤثري انجام بدهد.البته در عمليات چلچراغ از شما خواستم كه سرعتتان در آن حد باشد. پس از جريان عمليات چلچراغ با فرماندهان نشستيم و به جمع‌بندي و بررسي پرداختيم كه عمليات بعدي چه باشد؟ پس از بحث و بررسي‌هاي زياد ديديم در عمليات قبلي كه مهران بوده است و از مشكلترين عمليات‌هاي مرزي بود، بعد از گرفتن ستاد لشگر مي‌توانستيم جلوتر برويم و هيچ نيرويي هم بر سر راهمان نبود. با توجه به اينكه هميشه در عمليات‌ها به صورت تصاعدي عمل كرده‌ايد، يعني وسعت هر عملياتتان ازقبلي بيشتر بوده است آفتاب از پيرانشهر وسيعتر و مهران از آفتاب ـ حالا بايد اين عمليات هم نسبت به چلچراغ تفاوت كيفي داشته باشد. بنابراين فكر كرديم كه در عمليات بعدي ـ هر چه كه باشد ـ حداقل اين است كه بايد يك مركز استان را بگيريم. در اين صورت مگر ما ديوانه‌ايم كه پس از گرفتن مركز استان ‌آن را ول كنيم و برگرديم؟! خوب، يا هما‌ن‌جا مي‌مانيم، يا به طرف تهران حركت مي‌كنيم. ولي باز در مقايسه با كار قبلي ديديم استان خيلي كم و كوچك است ( با لحن طنزآلود:) آخر شما ديگر بچه نيستيد كه برويد يك شهر را بگيريد! اگر بخواهيد وسيعتر از عمليات‌‌هاي قبلي عمل كنيد هيچ راهي غير از فتح تهران نداريد (دست زدن حضار و ابراز احساسات.) البته يك سري مي‌گفتند برويم اهواز را بگيريم و يك سري مي‌گفتند برويم كرمانشاه را بگيريم. ما نشستيم و فكر كرديم و ديديم بايد از طريق كرمانشاه برويم. زيرا اولاً تا حدودي وضع و شرايط مسيري كه انتخاب كرده‌ايم نسبت به قبل مناسب‌تر و بهتر است، چون عراق تا قصر شيرين و سرپل‌ذهاب پيش رفته است و اين بار نياز به خط‌شكني نداريم و به راحتي مي‌توانيم تا كرمانشاه برويم. ثانياً نزديكترين نقطة مرزي براي رسيدن به تهران كرمانشاه است. از آن به بعد براساس تقسيمات انجام شده 48 ساعته به تهران خواهيم رسيد. البته روي لشگر 84 و 88 شناسايي انجام داده‌ايم اگر موقعيت سياسي مثل قبول قطعنامة 598 شوراي امنيت از طرف ايران پيش نمي‌آمد شايد فقط در همان‌جا (كرمانشاه) عمل مي‌كرديم ولي حالا ايران خيلي ضعيف شده است و ما يكراست مي‌رويم و تهران را مي‌گيريم. 6
بايد بدانيد كه ما از قبل تصميم انجام اين عمليات بزرگ را داشتيم و مي‌خواستيم آن را ديرتر انجام دهيم اما پذيرش قطعنامه كار ما را تسريع كرد؛ يعني به دليل شرايط سياسي جديد مجبوريم يكي دو ماه آن را زودتر انجام دهيم. تصميمي كه ما گرفتيم تصميم بسيار حساس و مشكلي بود و ما چاره‌اي جز عمل نداريم و اگر الان اقدام نكنيم فرصت از دست خواهد رفت. زيرا بعد از اينكه بين ايران و عراق صلح شود ما در اينجا قفل مي‌شويم و ديگر نمي‌توانيم كاري انجام بدهيم و از لحاظ سياسي تبديل به فسيل مي‌شويم. پس بايستي آخرين تلاش خودمان را هم بكنيم و يك بار ديگر كل سازمان را به صحنه بفرستيم و مطمئن هستيم كه پيروزيم و از هم اكنون من اين پيروزي را به شما و خلق قهرمان ايران تبريك مي‌گويم.
اگر ما به تحليل‌هايي كه در مورد رژيم داشته‌ايم معتقد هستيم زمان مناسبي براي ما به وجود آمده است. ما در تحليل جنگ گفتيم كه رژيم درمنتهاي ضعف، حاضر به توقف جنگ مي‌شود و دليل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همين است. ما نبايد اين فرصت تاريخي را از دست بدهيم. بايد حمله كنيم و كارش را يكسره كنيم. رژيم ديگر نيروي جنگي لازم را ندارد و نمي‌تواند نيروي جبهه را تأمين كند؛ مثلاً عراق در همين چند عملياتي كه كرده است به راحتي توانسته مناطقي را پس بگيرد و هر چه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزاير مجنون و چند نقطة ديگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته است. ملت ديگر از جنگ خسته شده‌‌اند و همه مخالف جنگ هستند و كسي به جبهه نمي‌آيد. كساني كه در جبهه هستند افرادي هستند كه آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگير كرده‌اند و به جبهه فرستاده‌اند و ميلي به جنگيدن ندارند. تمام لشكرها و نيروهاي رژيم در حملات عراق ضربة كاري خورده و پراكنده هستند و ياراي مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامي تعادل خود را از دست داده و هم از لحاظ سياسي در انزواي بين‌المللي قرار دارد. البته در عمليات چلچراغ يك نفر به كمك شما آمد و آن حضرت علي (ع) بود كه به شما كمك كرد و اين بار هم حضرت محمد (ص) و اما حسين (ع) به كمك شما مي‌آيند و شما بايد به اندازة چندين نفر كار كنيد و سختي را تحمل كنيد. البته در اين چند روز كه اعلام آماده باش بود شما خيلي كار كرديد و كار يكي يا دو ماه را در 3 روز كرده‌ايد. از حالا بايد همگي آماده باشيد كه هر وقت گفتيم حركت مي‌كنيم آماده باشيد. شايد سازمان 25 سال پيش به وجود آمد تا در چنين روزي به چنين كاري دست بزند.
ما از طرف قصرشيرين مي‌رويم. در آنجا لشگر 81 با عراق درگير است، لشگر 58 و لشگر 88 در سومار درگير هستند، لشگر 64 در پيرانشهراست و تنها امكان دارد لشگر 28 در راه به استقبال ما بيايد. [در اينجا رجوي فردي را از ميان جمعيت صدا مي‌زند و مي‌پرسد:] اگر لشكر سنندج بيايد چه كار مي‌كني؟
[آن فرد جواب داد:] نمي‌آيد.
رجوي: نگو نمي‌آيد؛ بگو اگر آمد داغانش مي‌كنيم. [بلند مي‌شود و روي نقشه به دنبال شهرها مي‌گردد.] كاري كه ما مي‌خواهيم انجام دهيم در حد توان و اشل يك ابرقدرت است؛ چون فقط يك ابرقدرت مي‌تواند كشوري را ظرف اين مدت تسخير كند؛ به طور مثال بغداد تا مرز ايران 180 كيلومتر فاصله دارد و در طول 8 سال جنگ ايران ادعاي گرفتن آن را نكرده است؛ و همين طور عراق هم ادعاي گرفتن تهران را نكرده است اما مي‌خواهيم برويم تهران را بگيريم. (با طنز) خوب، چه ميشه كرد ديگه! بعضي وقت‌ها اين طور پيش مياد ديگه! [دوباره به نقشه اشاره مي‌‌كند.] ما به ترتيب به قصرشيرين، سرپل ذهاب، اسلام‌آباد و بعد كرمانشاه مي‌رويم. بعد از آن همدان، قزوين، تاكستان، كرج، و بالاخره تهران. (كف زدن حضار) ابتدا از محور قصرشرين كه در دست عراق است وارد مي‌شويم و تا سرپل ذهاب مي‌رويم؛ البته از طريق جادة آسفالته. بعد كرند و اسلام‌آباد را توسط يك لشگر كه فرماندة آن احمد واقف7 است. پس از فتح اسلام‌آباد يك تيپ در كرند و 2 تيپ در اسلام‌آباد مستقر مي‌شوند، كه در ضمن راه ورودي شهر را نيز تحت كنترل مي‌گيرند. اسم عمليات اين محور را به نام «حنيف» نامگذاري كرده‌ايم. بعد از اسلام‌آباد به سمت كرمانشاه حركت مي‌كنيم، كه اسم اين عمليات «سعيد محسن» است و دو لشكر به مسئوليت صالح8 در كرمانشاه عمل مي‌كنند. صالح، آماده‌اي؟
صالح: بله.
رجوي: مسئولين همه آماده‌اند؟
صالح: بله.
رجوي: شما قرار شد به كجا برويد؟
صالح: كرمانشاه. تقسيم‌بندي هم شده است كه تيپ‌ها بايد در كدام نقاط متمركز شوند. تيپ ... به سراغ صدا و سيما مي‌رود، تيپ .... به سراغ زندان ديزل‌آباد مي‌رود و زندانيان را آزاد مي‌كند و آنهايي را كه مي‌خواهند مسلح مي‌كند، و تيپ ... سپا ه بعثت و قرارگاه نجف را مي‌گيرد و به همين ترتيب جعفر راه ورودي كرمانشاه، تيپ افسانه پادگان نزديك ان، و تيپ جليل9 دروازة خروجي كرمانشاه را به اضافة هوانيروز دارند. البته مردم را مي‌فرستيم كه زندانيان ديزل‌آباد را آزاد كنند.
رجوي: اول شهر را بگيريد، بعد زندان را؛ چون تصرف شهر مهمتر است. ما در كرمانشاه اعلام جمهوري دموكراتيك اسلامي مي‌كنيم. اين تيپ‌ها در كرمانشاه مستقر مي‌شوند و 2 تيپ به سنندج و بقيه به سمت همدان حركت مي‌كنند. نام عمليات محور همدان را به نام «بديع‌زادگان» گذاشته‌ايم. محمود قائم‌شهر10 آماده‌اي؟
محمود: بله.
رجوي: مي‌داني بايد به كجا برويد و چه هدف‌هايي را در شهر در دست بگيريد؟
محمود: بله، همدان.
رجوي: بعد از آنكه به همدان رسيديد و مستقر شديد يكي از تيپ‌هاي زير نظر خودت را براي كمك به تهران بده. وقتي همدان و صدا و سيماي آن را گرفتيد صداي مجاهد را پخش كنيد و به مردم اعلام كنيد كه ما داريم مي‌آييم.
محمود: باشد.
رجوي: رادار همدان بايد منهدم شود تا هواپيماها نتواننددرست كار كنند. از پايگاه نوژه هم ترسي نداشته باشيد؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور مي‌‌دهم هواپيماهاي عراقي بيايند و آنجا را بمباران كنند. پايگاه هوايي تبريز را هم با هواپيما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهيم داد.
نادر11، از لحاظ پوشش هوايي چطوري؟
نادر: در دست ماست و مي‌‌توانيم كنترل كنيم.
رجوي: اگر هواپيمايي بخواهد از نوژه بلند شود چه كار مي‌كنيد؟
نادر: مي‌زنيم. اگر چيزي بخواهد پرواز كند كلّاً فرودگاه را مي‌زنيم.
رجوي: كاملاً مطمئن هستيد؟
نادر: بله، ‌مي‌‌توانيم.
رجوي: علاوه بر آن ضدّ هوايي و موشك سام 7 هم كه داريم؟
نادر: بله، داريم.
رجوي: فتح‌الله12، تو مي‌روي قزوين و تاكستان را مي‌گيري. يكي از هدف‌ها علاوه بر مراكز سپاه لشگر 16 قزوين است. پس از خلع سلاح تمام نيروهاي نظامي و انتظامي در آنجا مستقر مي‌شوي و وقتي مسقر شدي يكي از تيپ‌هاي خود را به كمك تهران بفرست چون در آنجا نياز هست. پس از آن 2 تيپ راهي تاكستان شده و در ‌آنجا مستقر مي‌شود و پشت سر آن منوچهر13با يك لشگر راهي كرج مي‌شود و آنجا را تصرف مي‌كند. البته نام عمليات محورهاي قزوين و تاكستان را به نام «سردار» نام گذارده‌ايم. پس از آن 4 لشگر و 2 تيپ تحت نام كلي «سيمرغ» و تحت فرماندهي محمود عطايي راهي تهران مي‌شوند،‌كه مهدي ابريشمچي هم معاون او در اين عمليات است. [محمود عطايي و مهدي ابريشمچي دست يكديگر را مي‌فشارند.] ضمناً اگر يادتان باشد در انقلاب ايدئولوژيك گفتم كه يك سيمرغ بود كه به كوه قاف رسيد و آن روز هم گفتم كه سيمرغ «مريم» بود. علت اينكه اين اسم «سيمرغ» را انتخاب كردم حرف همان روز است. (كف زدن حضار)
مريم: (با اطوار:) چرا اين اسم را گذاشتي؟
رجوي: مي‌بخشيد كه بدون مشورت جناب‌عالي اين اسم را گذاشتم.
در آنجا تيپ ليلا فروگاه مهرآباد، تيپ ... سلطنت‌آباد، تيپ فرهاد صدا و سيما، تيپ فرشيد زندان اوين، 14 تيپ ... مراكز سپاه، تيپ ... نخست‌وزيري، تيپ ... مجلس شورا، تيپ ... ستاد ارتش و تيپ كاظم15 در جماران عمل مي‌كند. (هورا و كف‌زدن حضار.) هوانيروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوايي ناراحت نباشيد چون هواپيماهاي عراقي پشتيبان ما هستند و تمام ماشين‌ها به صورت ستون حركت مي‌كنند.
البته اين عمليات را دو عامل درجه يك تهديد مي‌كند؛ يكي اينكه از طرف رژيم خميني از طريق هواپيما مورد حمله و بمباران قرار بگيريم چون روي جاده همه به يك ستون حركت مي‌كنيم؛ ثانياً چون صف ماشين‌ها خيلي طولاني است اگر ماشين‌هايي خراب شوند و يا از دور خارج شوند نبايد به خاطر آن همة ستون متوقف شوند و بايستي آن را به سرعت از دور خارج كرد و از ماشين زاپاس استفاده كرد و يا كلّاً آن را از دور خارج كرد و معطل آن نشد. در ضمن هيچ ماشيني حق سبقت گرفتن از جلويي را ندارد و همين طور حق عقب‌افتادن را هم ندارد. هر جا كه رسيديد سر راه جاده‌ها را باز كنيد. تيپ‌هاي مأمور در شهر مأمور تأمين جاده‌هاي آن شهر مي‌باشند وهر تيپ با رسيدن به آن شهر وارد آن شده و بقية ستون بلافاصله به حركت خود ادامه مي‌دهند. ضمناً اگر اسير شديد راجع به خط سير عمليات كه از كدام جاده و از كدام شهرهاست، چيزي نگوييد و بگوييد كه عمليات قرار بود تا همين جا باشد. (رو به محمود قائم‌شهر:) محمود، خوب فهميدي كه بايد به كجا بروي؟ يك‌دفعه به قائم‌شهر نروي! تو اول به همدان برو، كار و مسئوليت خودت را انجام بده، بعداً كه به تهران آمدي مازندران را به تو مي‌‌دهم. (رو به قاسم: 16) حيف كه مردم اصفهان بي‌بخارند و الّا يك تيپ را هم به تو مي‌دادم كه به اصفهان برويم. [محمود عطايي فرماندة محور تهران را صدا مي‌كند و او پاي ميكروفون مي‌‌آيد از او پرسيد:] وضعيت چطور است؟
عطايي: خوب است. با نيروي هوايي و هوانيروز عراق هماهنگ شده است. ماشين‌ها آماده است، مهمات بارگيري شده، و تيپ‌ها تا حدودي توجيه شده‌اند و تا رسيدن به شهرها بهداري هم آمادگي لازم را دارد و هيچ‌گونه نگراني وجود ندارد. در لابه‌لاي ستون تعميركار سيّار و فيلمبردار سيّار هم در حال حركت هستند.
رجوي: در اين عمليات مردم به حمايت از ما بر مي‌خيزند. كساني كه حاضرند با ما بيايند را از پادگان‌ها و مراكز سپاه مسلح كنيد و هر چه خواستند تا تهران بيايند آنها را با خودتان ببريد. در اين عمليات نيروهاي زيادي به ما كمك خواهند كرد. از طرفي درب زندان‌ها كه باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نيروهاي زندان بالقوه با ماهستند. 17 البته هر جا رفتيد اگر مردم آن‌جا تسليم شدند كه كاري با آنها نداريد و اگر جنگيدند با آنها بجنگيد، و هر جا رسيديد از مردم كمك بگيريد و كارها را به خود مردم بدهيد و از اين نترسيد كه مردم اسلحه‌دار مي‌شوند و چه خواهد شد. محمود،‌وقتي كه تهران را گرفتي در خيابان طالقاني به ساختمان بنياد علوي مي‌روي. در طبقة پنجم آنجا اتاقي است كه روزي اتاق من و اشرف و موسي بوده است. سلام من را به ساكنين آنجا مي‌رساني و اگر مردم آ‌نجا بودند جاي ديگري را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب به زور از آنجا بيرون كردند. آن اتاق را براي من نگه‌دار تا وقتي كه به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم. [رو به فريد 18 :] خوب، فريد، شما چه كار مي‌كنيد؟ در اولين روزي كه نيروها به مقصد رسيدند شما بايد 24 ساعته برنامه داشته باشيد و مسئله را به گوش همة ملت ايران برسانيد. كار و بارتان جفت و جور هست؟ برنامه‌تان تنظيم شده است؟
فريد: ما 24 ساعته برنامه خواهيم داشت.
رجوي: براي ثبت در تاريخ مي‌خواهيم هر كس با اين طرح موافق است دست بلند كند. [همه دست‌ها را بلند كردند. رجوي تك‌تك به همه نگاه كرد. رو به فيلمبردارها و انتظامات:] شما چرا دستتان را بلند نمي‌كنيد؟ [آنها هم دستشان را بلند كردند. رو به حضار:] آيا ما ديوانه نيستيم كه مي‌خواهيم چنين كاري بكنيم؟ آيا به نظر شما چنين كاري شدني است و ‌آيا احمقانه نيست؟ اگر كسي مخالفتي دارد بيايد و صحبت كند و كسي هم حق ندارد با او مخالفت كند.
رجوي نشست و يك سيگار روشن كرد. در همين حين زني از ميان جمعيت بلند شد و دست خود را بلند كرد. همة حضار با تعجب به او نگاه مي‌كردند.
رجوي: پشت ميكروفون بيا و حرف‌هاي خودت را بگو.
زن: من مخالف نيستم، اما اينكه مي‌گوييد مردم با ما هستند فكر نمي‌ كنم چنين باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمده‌ ايم و خود من 4 ماه است كه از ايران آمده‌ام.19 مردمي كه من ديده‌ام با آنچه كه شما مي‌گوييد تفاوت دارند. فكر نمي‌كنم آنها به ما كمك كنند. هيچ‌گونه جوّ سياسي نظير آنچه شما به آن اشاره مي‌كنيد در ايران به وجود نيامده است، چون خيلي‌ها در ايران هستند كه حتي راديو مجاهد را گوش نمي‌دهند و از مجاهدين هم به كلي بي‌خبرند. شما چطور انتظار داريد با اختناق شديدي كه وجود دارد چنين كساني در تهران بلند شوند و از ما حمايت كنند؟
رجوي: درست مي‌گويي و درست صحبت كردي ولي من الان تو را قانع مي‌كنم. اين نظر تو به 4 ماه پيش بر مي‌گردد و الآن ايران خيلي فرق كرده است. از آن گذشته تا ما شهري را آزاد نكنيم مردم با ما نخواهند شد. ما روي نيروي خودمان حساب مي‌كنيم. مردم در وهلة اول نخواهند آمد و حتي ممكن است از ما بترسند و همانطور كه گفتني بروند و درهايشان را ببندند؛ ولي وقتي كه رفتيم و در كرمانشاه مستقر شديم و مردم ديدند كه تعادل قوا به سمت ما مي‌چرخد 20 يك قدم بيرون مي‌گذارند و ما در شهر مي‌گرديم و اعلام مي‌كنيم كه هستيم و آن وقت مردم جرئت مي‌كنند درها را باز كنند و بعد جلو آمده از ما حمايت مي‌كنند و ما هم كارها را به دست مردم مي‌دهيم، ولي در ابتدا آنچه تو گفتي درست است. در آن موقع كه شما در ايران بوديد چقدر از مردم مخالف خميني بودند؟
زن: 90 درصد.
رجوي: اين 90 درصد اگر بفهمند كه مجاهدين به شهرشان آمده‌اند حتماً از آنها حمايت مي‌كنند و مردم وقتي كه ديدند سپاه و كميته ديگر نيست حتماً نمي‌ترسند و وقتي كه اسلحه گرفتند خودشان همه كاره مي‌شوند و شما فقط آنها را راهنمايي مي‌كنيد. البته اگر در اين عمليات شكست هم بخوريم تأثيرش آن قدر هست كه باعث برپايي قيام توسط مردم شود، چون رژيم وضعيتي ندارد كه تا عيد دوام بياورد. ما در وضعيتي مثل 30 خرداد قرار داريم و بايد به اين كار تن بدهيم. البته براي من تصميم‌گيري در اين مورد مشكل بود چون بهترين نيروها و نفراتي را كه در سال‌هاي زندان با هم بوديم به داخل صحنه مي‌فرستيم. ما در اين عمليات مي‌خواهيم تمام سازمان و تمام ارتش آزاديبخش را به ميدان جنگ ببريم. اين خودش ريسك بالايي دارد، چون جنگ دو وجه دارد؛ يا شكست يا پيروزي. در صورتي كه شكست باشد موجوديت سازمان به خطر مي‌افتد. [يك نفر از ته سا لن: خون اشرف مي‌جوشد، مسعود مي‌خروشد.] ما در قديم 3 يا 4 نفر را در ايران داشتيم كه آن عمليات‌ها را مي‌كردند كه سپاه و كميته هيچ‌كاري نمي‌توانستند بكنند. اين ساسان 21 كجاست؟ (رو به ساسان:) شما در سال 60 در عمليات‌هاي تهران چه كار مي‌كرديد؟
ساسان: بالطبع با اين نيرويي كه داريم مي‌رويم و حتماً برايمان موفقيت‌آميز خواهد بود زيرا در سال 60 و 61 در تهران فقط 8 تا 10 تيم نظامي در سراسر تهران داشتيم كه نيروهاي كميته و پاسداران از دست ما در امان نبودند. مثلاً يك تيم 3 نفرة ما اين طرف ميدان مصدق مي‌ايستاد، يك تيم آن طرف و سراسر مسير را به راحتي مي‌بستند و نيروهاي پاسدار و كميته هم كاري نمي‌توانستند بكنند و از ما مي‌خوردند.
مريم: (رو به زن:) شما خيالتان راحت باشد. همه چيز آماده است و طرح‌ها دقيق مي‌باشد. شما ناراحت نباشيد. ما نبايد مردم را زياد هم دست كم بگيريم؛ چرا كه در ميان خود ما هم عدة زيادي از اسرا وجود دارند كه به ما پيوسته‌اند و اين نشان دهندة حمايت زيادي است كه در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند كنند! [حدود 400 ـ 500 نفر دست بلند مي‌كنند.]
ما در 30 خرداد از روي استيصال و ضعف با رژيم برخورد كرديم ولي امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهيم كرد. البته دليل اينكه ما مي‌‌خواهيم اين قدر زود دست به اين عمليات بزنيم اين است كه رژيم در حال حاضر هم دچار بحران نيرويي شده و هم روحية نيروهايش به دليل شكست‌هاي پياپي ضعيف شده است. براي همين هم مي‌خواهد صلح صوري كند تا وقت پيدا كند و بسيج نيرو كند. به همين دليل ما بايد تا دير نشده از اين فرصت استفاده كنيم و اين عمليات را انجام دهيم ولي قبلاً بين هر عمليات يكي دو ماه براي كارهاي مقدماتي، از جمله شناسايي و آماده كردن خودروها و ديگر وسايل و مانور وقت لازم داشتيم، كه در حال حاضر موفق شديم همة كارها را در عرض همين مدت كوتاه بعد از عمليات چلچراغ انجام دهيم كه كار بسيار شاقي بود ولي با روحية بالاي افراد ما و عنصر مجاهد بودن كه در همه بوده است اين كار در اين مدت كوتاه عملي شده و خيلي‌ها در اين مدت كوتاه، آموزش‌هاي پيچيده‌اي نظير كار با تانك را هم ياد گرفتند و آمادة عمليات شدند. عده‌اي هم راجع به وضعيت بچه‌هاي كوچك سئوال كردند كه ما بچه‌ها را بعد از آنكه تهران فتح شد سوار اتوبوس مي‌كنيم و به تهران مي‌آوريم.
رجوي: از هر كس مي‌پرسم بلند شود و جواب بدهد. طاهره 22 چه كار كردي؟ كارها رو به راه است؟ ديگر فشنگ كم نمي‌آوريم؟ كنسرو و ‌آب‌ميوه به اندازة كافي داريم؟
طاهره: نه، اين دفعه خيلي زياد است برداشته‌اند. هزار تفنگ اضافي رسيده است و تانك‌ها و خودروها هم اكثراً رسيده است و بقيه هم تا فردا ظهر مي‌رسد. كنسرو هم به تعداد كافي تهيه شده كه حتي ممكن است زياد هم بيايد.
رجوي: محمود 23، وضعيت به لحاظ امكانات چطور است؟ كم و كسري نداريد؟ همة خودروهاي مورد نياز رسيده است؟
محمود: بله، فقط مقدار كمي مانده، كه تا فردا ظهر تمام مي‌شود.
رجوي: فاطمه 24، وضعيت درماني به لحاظ دارو و پزشك و آمبولانس همه آماده هستند يا نه؟
فاطمه: بله، آماده است.
رجوي: قرار بود براي حمل مجروحين هلي‌كوپتر بگيريد و داشته باشيد.‌ گرفته‌ايد؟
فاطمه: مسئله آن هم تا فردا حل خواهد شد.
رجوي: دكتر حميد 25 را هم ببريد. كاظم 26 هم آمده است. مسئله درماني اينجا مسئوليتش با كاظم باشد كه در اين زمنيه چيزي كم نياوريد.
ما در اين راه عاشوراگونه مي‌رويم اما اين بار زماني كه در 30 خرداد 60 شروع كرديم فرق مي‌كند، چون در آن موقع چشم‌انداز پيروزي نداشتيم و عاشوراگونه شروع كرديم ولي اين بار چشم‌انداز پيروزي داريم كه خيلي ملموس است. البته همة افراد بايد بدانند كه مي‌خواهند چه كار كنند. ما كاري مي‌خواهيم بكنيم كه همة دنيا تعجب كند و يكدفعه بفهمند كه ما در تهران هستيم و خميني ديگر وجود ندارد.
مريم: درست است كه ما به خاطر وظيفه‌اي كه داريم عاشوراگونه وارد مي‌شويم ولي در اينكه ما حتماً پيروز مي‌شويم هيچ شكي ندارم. الان جبهه‌ها خالي شده و وقتي كه از جبهه آن طرف‌تر برويم كسي نيست كه جلو ما را بگيرد و ما آن قدر مي‌خواهيم با سرعت پيش برويم كه هر كس كه مجروح شد بايد خودش مسئله‌اش را حل كند كه باعث كندي ستون نشود.
رجوي: اگر كس ديگري حرفي دارد بايد بگذارد در ميدان آزادي تهران بگويد و جمع‌بندي عمليات هم در همان‌جا خواهد شد. طي چند روزي كه ما در اردوگاه قدم زده‌ ايم شاهد بوده‌ايم كه بچه‌ها چقدر كار كرده‌اند. ديدم جيپي را نفربر كرده‌اند و تويوتايي را زرهي كرده‌اند، كه اينها همه نشان دهندة آمادگي ماست [باخنده:] روي جيپ‌هاي رزمي آرم ايران را زده‌اند كه ما خيلي خوشحال هستيم كه كشورمان سازنده شده است. 27 [رو به يكي از فرماندهان:] كمرشكن‌ها را خالي كرده‌ايم؟ تانك‌هاي 6 چرخ آماده‌اند؟
فرمانده: بله.
رجوي: تانك‌هاي 6 چرخ سرعتشان زياد است و هر سه تا از آنها كه وارد يك شهر شود همان رژه‌اش جو وحشت را حاكم مي‌كند. ما براي همين از اين تانك‌ها استفاده مي‌كنيم.
مريم: در پايان مطلبي بود كه مي‌خواستم بگويم و آن اينكه از فرماندهان تيپ‌ها مي‌خواهم كه بعد از نشست ساعتي به شما فرصت بدهند تا بچه‌ها همديگر را ببينند و از هم خداحافظي كنند.
ساعت 30/20 بود كه سخنراني پايان پذيرفت و افراد تا 30/3 بعد از نيمه ‌شب از يكديگر خداحافظي كردند. 28
... ادامه دارد.

پی نوشت ها :

1. بولتن خبرگزاري جمهوري اسلامي، 8/4/1367.
2. بررسي اطلاعاتي عمليات فروغ ...: صص 48ـ 49.
3. همان: ص 148.
4. ترجمه از اصل نوار «مروين دايملي» به تاريخ 27 ژوئن 1988 / 6 تير 1367.
5. تعبير «فروغ جاويدان» در سطح تبليغات وسيع پيش از اين توسط رژيم شاه در مهرماه سال 1351 در عنوان رپرتاژ تصويري جشن‌هاي سلطنتي 2500 ساله، ‌به كار رفته بود. «فيلم بزرگ رخداد جشن‌هاي تاريخي قرن ما» با نام «فروغ جاويدان» كه توسط 32 فيلمبردار تهيه شده بود، در اواخر مهر 51 به طور هم‌زمان، در 30 سينماي تهران و 40 سينماي شهرستان‌ها نمايش داده شد.
6. از همين رو تعدادي از كارشناسان سياسي نظامي، عمليات فروغ را به عمليات «كرگدان وار» تشبيه مي‌كنند. چون كرگدن با گردني كوتاه و چاق عملاً توان ديدن اطراف را ندارد و صرفاً جلوي خود را ديده و به شاخص روبرو خود اميدوار است.
7. مهدي براعي؛ كه گويا در جلسه حاضر نبوده است.
8. ابراهيم ذاكري.
9. مهدي مددي.
10. محمود مهدوي.
11. حسن نظام‌الملكي.
12. مهدي افتخاري.
13. فرهاد الفت.
14. سازمان به تشيكلات درون زندان‌ها اطلاع داده بود كه به زودي نظام جمهوري اسلامي سرنگون خواهد شد. بنابراين، از آمادگي براي پيوستن به سازمان و كمك به ‌آزادسازي شهرها برخوردار باشند. ر. ك: دفتر سياسي حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه، بولتن «رويدادها و تحليل»،‌ش 46، 29/5/1367: ص 22.
15. حسين ابريشمچي.
16. محمد‌علي جابرزاده.
17. هواداران مجاهدين كه در آن زمان در زندان‌هاي جمهوري اسلامي به سر مي‌بردند به زعم و تحليل مسعود رجوي به سه گروه تقسيم مي‌شدند:
1ـ خائنين ـ‌كساني كه همراهي خود با جنبش‌ مجاهدين را يك اشتباه اعتقادي و تاريخي مي‌دانستند و آن را يك حركت ضد خلقي قلمداد و مترصد جبران بدهي خود به مردم بودند.
2ـ خرده بورژواها ـ شامل آن دسته از كساني كه بنا به شرايط سخت زندان، خود را نادم و پشيمان جلوه‌ داده تا از حداكثر تسهيلات زندان بهره برده و با عبور محافظه‌كارانه از پروسه سياسي و مبارزاتي در پي‌‌آينده‌سازي براي خود و خانواده‌هايشان مي‌باشند.
3ـ اسراي مجاهد خلق ـ دسته سوم به آن دسته از افرادي اطلاق مي‌شد كه يا علناً بر سر مواضع سازماني مانده بودند و يا كاملاً تاكتيكي برخورد مي‌كردند تا شرايط موسوم به x (وضعيتي غير قابل پيش‌بيني) فراهم آيد ـ تشكيلات نيم‌بندي كه از طريق اين افراد در تعدادي از زندان‌هاي كشور به وجود آمده بود و خبر آن از طريق خانواده‌هايشان به سازمان در اروپا منتقل گرديده بود، مجاهدين را بر آن داشت كه روي اين نيروها به عنوان ذخيره‌اي براي عمليات فروغ حساب ويژ‌ه‌اي باز كنند ـ مسعود رجوي باور داشت كه رهايي هر يك از آنها در جريان فتح نظامي شهرها؛ مي‌تواند به مثابه اضافه شدن صد نيروي با انگيزه به رزمندگان ارتش آزاديبخش باشد. پس از شكست عمليات فروغ؛ از اسناد به دست آمده و اعترافات عناصر دستگير شده، مشخص گرديد تعدادي از زندانيان منافق، براي همراهي با فاتحين جنگ اعلام آمادگي و حتي شورش كرده بودند، به همين دشليل تجديد محاكمه گرديدند.
18. محمد‌علي توحيدي.
19. «روند حوادث نظامي اين باور را در منافقين تقويت كرده بود كه نيروهاي نظامي ايران بر اثر حملات عراق متلاشي شده‌اند ... برپايه اين تصور، از چند ماه قبل، خروج منافقين از داخل كشور براي سازماندهي در بيرون، شتاب بيشتري به خود گرفت، در اين مرحله (طي مرداد ماه و پاييز 1366) نيروهاي سازمان به عراق منتقل شدند.» ر. ك: رويدادها و تحليل»، ش 46، 29/5/1367: ص 22.
20. رجوي متأثر از جامعه‌شناسي قدرت از منظر عراقي‌ها، بر اين باور بود كه «الحقُ لمن غلب» «حق با كسي است كه غلبه دارد».
رجوي با حضور طولاني خود در عراق و فاصله‌اي كه با مردم ايران و خواسته‌هاي آنها پيدا كرده بود، عموماً تحليل‌هايش متناسب با فضاي عراق و مردم آن كشور تنظيم شده بود.
21. مهدي كتيرائي.
22. ثريا شهري، ناظر تقسيم مهمات و ابزار جنگي.
23. محمود عضدانلو، مسئول ترابري.
24. مسئول امداد
25. حسن جزايري.
26. كاظم رجوي.
27. تمامي سلاح‌هاي به كار گرفته شده از سوي منافقين توسط دولت بعثي تدارك شده بود. ر. ك: «پايان جنگ» سيري در جنگ ايران و عراق، ج 5: ص 185،‌مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
28. بررسي اطلاعاتي عمليات فروغ: صص 53ـ 64، نقل از فروغ بي‌دروغ.

منبع: کتاب سازمان مجاهدين خلق؛ پيدايي تا فرجام، چاپ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، صص 304ـ 329




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
شاهد عظمت شخصیت رهبر انقلاب در تصمیماتی مثل وعده صادق بوده‌ام
play_arrow
شاهد عظمت شخصیت رهبر انقلاب در تصمیماتی مثل وعده صادق بوده‌ام