علم سياست در ايران

آنچه می خوانید ؛ حاصل گفت و گوى فصلنامه علوم سياسى با جناب آقاى دكتر صدرا در موضوع دانش سياسى در ايران مى باشد . جناب استاد! با تشكر از حضرت عالى كه دعوت فصلنامه را قبول فرموديد, به عنوان اولين سوال, بفرماييد: ((پيشينه علم سياست در ايران)) چگونه بوده است ؟ دكتر صدرا: انديشه و علم سياست در ايران كه مى توان در مورد آن ادعاى سنت و مكتب علم سياست ايرانى نمود, داراى پيشينگى بسيار ديرينه است. پيشتازى ايران و
شنبه، 11 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علم سياست در ايران
علم سياست در ايران
علم سياست در ايران

نويسنده: غلام حسن مقيمى




در گفت وگو با: دكتر عليرضا صدرا

اشاره:

آنچه می خوانید ؛ حاصل گفت و گوى فصلنامه علوم سياسى با جناب آقاى دكتر صدرا در موضوع دانش سياسى در ايران مى باشد .
جناب استاد! با تشكر از حضرت عالى كه دعوت فصلنامه را قبول فرموديد, به عنوان اولين سوال, بفرماييد: ((پيشينه علم سياست در ايران)) چگونه بوده است ؟
دكتر صدرا: انديشه و علم سياست در ايران كه مى توان در مورد آن ادعاى سنت و مكتب علم سياست ايرانى نمود, داراى پيشينگى بسيار ديرينه است. پيشتازى ايران و ايرانيان در تإسيس نهادهاى عظيم مدنى در هماره تاريخ; يعنى از دوران پيشاتاريخ تا دغدغه ها و داعيه هاى كنونى, خود, مبين بارورى اين فرآيند و حاصل خيزى زمين و ضمير اين ديار و انديشه سازان سياسى آن مى باشد. و همين ديرينگى و سير فراگير, و فراگستر دليلى روشن بر زايندگى, پايندگى و پويندگى دانش سياسى و كاربرى و نقش سازندگى آن در سرشت و سرنوشت ملى اين كشور است; كاركردى كه على رغم فراز و فرودهاى فراوان هيچ گاه چراغ آن براى هميشه خاموش نگرديده است; در عين اين كه, چه بسا استبداد ريشه دار و كهن داخلى و اخيرا عقب ماندگى سياسى و متقابلا پيشرفت و سلطه خارجى, بسان بدترين ناهنجارى يا ام الفساد و ريشه غالب ناهنجارىهاى ديگر موانع زيادى بر سر راه شكوفايى در خور علم سياست در ايران ايجاد نموده اند. اين مسإله به گونه اى است.
كه علم سياست به تناسب ساير حوزه هاى علمى به ويژه حكمت و فلسفه, رشد شايسته اى را جز در برخى مقاطع و به ويژه در دوره اسلامى از فارابى تا خواجه نصير, نتوانسته است داشته باشد; هر چند انديشه هاى علم سياست در سخت ترين دوران هاى اختناق با استتار در قالب يا در ضمن ساير علوم و فنون ارايه مى شد; از قبيل: فلسفه عمومى, كلام, آرإ يا ملل و نحلل و حتى منطق, اخلاق, تفسير, تاريخ, و نيز ادبيات تا عرفان نظرى و عملى و مانند اينها, اينها فراى بسيارى آثار بوده كه به صورت شفاف ترى در زمينه سيرت, صورت, آيين و دستورهاى سياسى, مملكت دارى, وزارت, شهريارى و اصول, مبانى و آداب مربوطه و نگرش ها و گرايش هاى سياسى و نيز رويكردها و رهيافت ها و سرانجام راهبردهاى آنها, گاه تفصيل و تا سرحد جزئيات پرداخته شده است. انبوه كثير آثار و آراى سياسى موجود در اين زمينه ها و به زبان هاى مختلف علمى, سياسى جدى و حتى در شكل هزل, مطابيه و لطيفه يا شوخى هاى حكيمانه و آموزنده از قبيل آثار و نوشتارهاى سياسى عبيد زاكانى و مطايبه سياسى و غالبا نقادانه حكيما ـ دانشمند اديبى چون سعدى, خود برترين گواه قدرت و گستردگى اين گرايش سياسى و علمى سياسى مى باشند.
اگر ممكن است به زيرساختها, ريشه ها و ماهيت علم سياست در ايران نيز اشاره بفرماييد؟
دكتر صدرا: به منظور بررسى ريشه اى زير ساخت هاى كنونى علم سياست در ايران, لازم است هر چه بيشتر به ماهيت, حقيقت و واقعيت اين علم و سير تحولات آن ـ هر چند به صورت اجمال ـ در گذشته و در عين حال, به تحليل, پيش بينى و پى ريزى فرآيند شكل گيرى علم سياست نوپا و تحول و تإسيس آن در ايران اسلامى, پرداخت. اين بررسى و پردازش نيز لازم است در دو ناحيه انجام پذيرد: يكى, ناحيه سياست و سياسى به مثابه موضوع اين علم و نيز ديگرى, ناحيه علم و علمى به عنوان علم اين موضوع; يعنى: سياست و سياسى. سياست, خود از دير پاترين و در عين حال فراگيرترين پديده هاى فردى, جمعى و اجتماعى زندگى بشر بوده و مى باشد. سياست را مى توان مترادف و بلكه عين زندگى و تدبير يا سامان دهى و راهبرد آن دانست; خواه در گستره عمومى و به اصطلاح طبيعى, فردى / خانوادگى و حتى گروهى; خواه در گستره مدنى و در برد كوچك فروملى, در برد ميانى, ملى و يا فراملى در برد بزرگ و بين المللى تا جهانى. گستره ها و بردهايى كه دانشمندان سياسى اسلامى از آنها تعبير به فرد انسان مدنى, جماعت هاى مدنى, اجتماع مدنى كوچك, متوسط يا امتى عظيم مى نمايند. مبدإ اين پديده نيز سياست گرايى فطرى يا تكوينى ـ طبيعى انسان و به اصطلاح, انسان سياسى است.
سياست گرايى نيز اعم از سياست گذارى, سياست مدارى و سياست پذيرى نوع انسان; يعنى سامان دهى و سامان گيرى و راهبرد نوعى. نوع انسان در جهت تإمين نيازها و دست يابى به مطلوبات خويش مى باشد. اين به نوبه خويش از خصلت تدبيرى انسان بر مى خيزد; يعنى ناشى از ويژگى هدف گيرى, نظام گرايى و قانون گرايى, پيش, حين و پس از اجتماع گرايى انسان و فراى آن مى باشد. اين نيز از دو نيروى لازم و ملزوم عقل يا قوه شناخت يعنى آگاهى و خود آگاهى انسان و نيز اراده يا اختيار; يعنى خواست آزادى و يا آزادى خواست او سرچشمه مى گيرد.
اينها منابع, نيروها و فرآيندهايى هستند كه در نظريه جامع علم سياست انديشه پردازان سنت اسلامى / ايرانى در يك سازوارى كامل و متعامل و پيش رو, اولا, مبدإ عينى و عملى پديده هاى سياسى محسوب شده كه از آنها تعبير به مبادى سياسى مى گردد; ثانيا, منشإ ذهنى / فكرى سياست و هم منبع علمى / نظرى علم سياست و در عين حال بنياد علم و انديشه سياسى و نيز برترى ملاك سنجش و ارزش يابى علمى سياست مى باشند.
بنابراين, سياست, پديده اى ديرپا از پيشا تاريخ نويسا و حتى نانويسا و از پگاه زمان زيست بشر بوده و بسان غايى ترين و فراگيرترين پديدار, فراگير تمامى وجوه زندگى آدمى مى باشد. فرآيند و بلكه فرابردى تدبيرى كه هم زمينه ساز و هم اساس و هم مبدإ و هم چه بسا, غايت و هدف نهايى فرهنگ و تمدن و هر فرهنگ سازى و تمدن پردازى بوده و خواهد بود.
دانش سياست, دانش اين چنين پديده ريشه دار و فراگستر تاريخ زندگى بشر محسوب مى شود. بنابراين, اگر علم سياست مسبوق بر خود پديده سياست نبوده است از حيث زمانى, همزاد سياست بوده است و حداقل مى توان ادعا نمود كه كاشت و حتى پيدايى بذر دانش سياسى و بالندگى آن, تإخير تاريخى چندانى با آغاز فرآيند سياست و به ويژه شكل گيرى نخستين نهال ها و نهادهاى سياسى و هسته بستن آنها نداشته و حتى چه بسا نمى توانسته داشته باشد; بلكه مى توان اذعان كرد كه دانش و انديشه سياسى, اگر چه از حيث زمانى و تحقق عينى, معاصر يا متإخر از پديده سياست بوده; لكن از حيث ذاتى, قطعا مقدم بر عينيت سياست بوده و بايستى باشد. ديرينه شناسى و باستان شناسى سياسى و علمى سياسى, يكى از اهم ضروريات; به ويژه براى ما ايرانيان بوده كه به مراتب بيش از باستان شناسى مادى و معمارى, مى تواند به روشنى ريشه هاى هويت ملى / دينى ما كمك شايانى نمايد. شناختى كه بدون دست يابى به اعماق و جوانب گوناگون آن, هر گونه پى ريزى سياست و علم سياست نوين ايرانى / اسلامى و بنياد فرهنگ و تمدن جديد, در جهان معاصر و عصر حاضر و پيش روى ما, نارسا و حتى ناممكن مى باشد.
منابع علم سياست بدين معنا, تنها خط نگاشته هاى روى لوحه ها و اشياى گلى, سفالينه ها و سنگ ها يا صفحه هاى كاغذى و با حروف الفبايى يعنى آثار مخطوط و مكتوب سياسى و يا نوشتارهاى تاريخى و يا ضمن و حتى عين ساير منابع علمى نمى باشند; بلكه هر گونه آثار صناعى اعم از: ابزار, تجهيزات و ماشين آلات, تإسيسات ساختمان ها, و معمارىها و شهر سازىها و حتى موقعيت ها و مناسبات منطقه اى و خود اشياى كلى, سفالينه ها, سنگ تراشيده ها و هر گونه اشياى ديگر, مى توانند منابع علمى سياسى در خورى باشند. پديدهايى كه با مطالعه آنها مى توان به كار, كار آفرينى, كارآيى نيروهاى كارا, كار آمدى روابط, سازمان هاى كار و قوانين كار مربوطه پى برد و از وراى آنها مى توان به آفرينش, منش ها, روش ها, خصلت ها و خوىها يا اخلاق و بودها و نگرش هاى سياسى و نيز به روابط و رفتار و سنت ها و گرايشات سياسى; يعنى نمودها پى برد. و بدين ترتيب, مى توان از طرفى, غايات و مطلوبات و از طرفى ديگر بنيادهاى مدنى و سياسى آنها و آفرينندگان آنها و بر اين اساس, راهبردهاى سياسى, نهادها و سازمان هاى سياسى و حتى به نظام سياسى موجود, مطلوب و ممكن آنها دست يافت.
كارى كه شروع آن, امروز هم دير است تا چه برسد به فردا. يعنى باز بينى و حتى باز سازى آزمايشگاهى پيدايى و سير تحولات تاريخ, فرهنگ و تمدن بانگاهى سياسى و بلكه در حقيقت بازآورى تاريخ و تمدن سياسى بشرى, اسلامى و ايرانى. تنها در اين صورت است كه ذهن و انديشه سياسى از اين گسيختگى با ارتباطات تعاملى با عين و عمل سياسى رها گشته و اين دو در يك فرآيند و بلكه فرابر, زنده, واقعى و قابل مطالعه و ارزيابى مى گردند.
حكيم سياسى ابو نصر فارابى, بنيان گذار علم و فلسفه سياسى يا مدنى در تاريخ و جهان اسلامى و برجسته ترين شخصيت شاخص در اين زمينه, معتقد است كه خاستگاه تاريخى / جغرافيايى اين علم, شرق و منطقه بين النهرين و به ويژه از زمان كلدانيان, كه به تصريح وى همان اهل عراق اند, مى باشد; هر چند به طور دقيق تر, مى توان ادعا نمود كه آوان, عيلام و ايران با مركزيت ناحيه جنوب غربى آن; يعنى خوزستان كنونى و به ويژه شمال آن, منطقه كانونى و منطقه محورى و قلبى پيدايى و انتشار پديده سياست و انديشه و علم سياست بوده است; كما اين كه خوزستان, همواره در زمره منطقه سياست خيز و فرهنگ و تمدن پرداز بين النهرين و ناحيه يا زايده شمالى آن محسوب مى گشته است. وى معتقد است كه اين سنت فكرى / علمى آن گاه, به مصر سير و سرايت نموده و از آن جا به يونان و سپس به روم رسيده است. فرآيندى كه مدعى است در عصر وى, اين مواريث علمى و سياسى كه در عين حال از حيث انباشتگى, به ميزان قابل توجهى رشد داشته است, از زبان يونانى و سريانى به عربى برگردانده شده و به دست مسلمانان به عنوان تنها پرچم داران علم و نظريه پردازان عمومى و سياسى و فرهنگ و تمدن سازان آن دوران رسيده است.
مهمترين تحولات علم سياست در ايران چيست؟
دكتر صدرا: علم سياست به معناى اعم, از جمله در زمينه فقه و حقوق سياسى و فن يا مديريت سياسى و به ويژه فلسفه سياسى و نيز بعضى مباحث عمده انسان شناسى سياسى و روان شناسى, جامعه شناسى سياسى, جغرافياى سياسى و به خصوص اقتصاد سياسى, در ايران سابقه اى ديرينه و گستره اى وسيع دارد. آن چنان كه خود سياست نيز در اين سرزمين و در مردم آن, بسيار كهن و ريشه دار بوده است; هر چند هم سياست و هم علم آن, داراى فراز و فرودها و سير تحولات گوناگونى بوده است. آشنايى ايرانيان, از جمله دانشمندان اسلامى با علم و انديشه هاى سياسى جديد را كه نوعا دست آورد غرب و غربيان بود, بيشتر به حدود يك و نيم قرن گذشته باز گشت و اوج آن, در دوره انقلاب مشروطيت مى باشد.
با تشكيل رشته سياسى در مدرسه دارالفنون, در قريب به يكصد سال قبل و تإسيس مدرسه علوم سياسى و به ويژه با انتقال آن به دانشگاه تازه تإسيس تهران در نخستين سال هاى قرن حاضر و تشكيل دانشكده حقوق و علوم سياسى, نخستين حركت در جهت رسميت و انسجام اين رشته علمى در كشور به حساب مىآيد. راه اندازى رشته علم سياست در ساير دانشگاه ها و حتى تإسيس برخى دانشكده ها و مراكزآموزش عالى در رشته هاى مختلف اين علم; از جمله علوم سياسى و روابط بين الملل و حتى حقوق بين الملل, گام هاى موثرى در اين راستا بوده است. قدر مسلم اين كه, اين رشته علمى و اين مراكز علمى, تإثيرات مستقيم و غير مستقيمى در سرنوشت و سرشت كشور و حتى در جريانات و تحولات سياسى كشور ايفا نموده اند; ليكن پيدايى و پيروزى انقلاب اسلامى و تإسيس نظام جمهورى اسلامى ايران, سبب سياست گرايى فراگيرى در ميان اقشار مختلف مردم گرديد. اين امر, به نوبه خويش, مسبب استقبال بسيار زيادى نسبت به اين رشته و آموزش ها و پژوهش هاى سياسى گرديد. اين استقبال, باعث گسترش هر چند كمى اين رشته علمى در كشور گرديد; به صورتى كه علاوه بر گسترش روز افزون رشته ها و دانشكده هاى دولتى و حتى غير دولتى در سطوح مختلف كارشناسى, كارشناسى ارشد و دكترا, حتى مجامع حوزوى نيز به راه اندازى اين دروس در دوره ها, برنامه ها و حتى مراكز آموزشى و پژوهشى علمى سياسى پرداختند كه دانشگاه باقرالعلوم(ع) و دانشگاه امام صادق(ع), نمونه هاى برجسته اى از اين تحولات هستند. اما على رغم توسعه شديد و حتى جحش كمى علم سياست در كشور و در عين برخى تغييرات هر چند جزيى كيفى در اين رشته علمى; از قبيل گنجاندن برخى دروس جديدتر و مناسب تر, و على رغم بسيارى دغدغه ها و داعيه ها و نيز ضرورت و امكان تحول ماهوى يا جوهرى و حقيقى علم سياست در ايران, با آن همه ديرينگى, زايندگى, پويندگى, و پايندگى در عرصه علمى و عملى سياسى, متإسفانه توفيقات چندانى به دست نيامده است. حتى مى توان ادعا نمود كه كوشش هاى جدى و حداقل منتجى تا كنون به دست نيامده است; هر چند جان مايه و جوانه هاى زيادى را در عرصه پژوهشى و آموزشى علم سياست ملاحظه مى شوند و جوشش ها و چشمه هاى جارى را در اين علم, در ميهن اسلاميمان به ويژه توسط نيروها و نهادهاى نوانديش و خودباور مى بينيم كه در صورت همگرايى, هماهنگى و همكارى و در نهايت به هم پيوستگى اينها, آينده درخشانى را در علم سياست نويد مى دهد.
به نظر شما, هم اكنون علم سياست در ايران چه وضعيتى دارد؟ مهم ترين ويژگى آن چيست؟
دكتر صدرا: اهم ويژگى علم سياست غالب در ايران امروز عبارتند از:
1 ـ غير بومى; يعنى عدم تناسب با نيازها و قابليت هاى اين كشور, اين نظام و اين ملت.
2 ـ غير مولد بودن; يعنى عدم زايندگى و عدم پويندگى و بالتبع, عدم پايندگى اين علم و وارداتى بودن, مصرفى بودن, ظاهرى بودن و موجى بودن اين علم به تناسب نوسانات و امواج بيرونى در اين رشته و به خصوص مدگرايى, به جاى مدل گرايى و نوگرايى, تقليد و تبعيت محض به جاى نقادى و شخصيت پرستى به جاى نظريه و انديشه گرايى, آن هم با ادعاها و اصطلاحات علمى نمايانه و شبه علمى و چه بسا ضد علمى.
3 ـ غير كاربردى بودن علم سياست ـ با اوصاف مذكور ـ در تبيين معضلات سياسى كشور و تعريف آنها به صورت مسأل علمى سياسى و پاسخ گويى متناسب و ارأه رهيافت ها و نظريه هاى راه گشا در حل, در تحليل و پيش بينى اوضاع و مسايل سياسى كشور, از جمله عدم كارآيى اين رشته در ارايه راه كارهاى بايسته در سامان دهى سياسى كشور و به ويژه در توسعه سياسى كشور و نيز در سياست گذارى و مديريت سياسى كشور.
با اين توصيف, آيا مى توان وضعيت علم سياست را در ايران بحرانى ناميد؟
دكتر صدرا: يقينا. علم سياست, مشكلات جدى كمى و به خصوص كيفى و بالاخص جوهرى داشته و همچنان دارد. لكن با عنايت به اين كه على رغم پيشينگى عملى و علمى سياسى, ايران طى چندين قرن اخير از گردونه علمى و عملى سياسى جهان تا حد حذف, به حاشيه برده يا رانده شده است و به تناسب از دست رفتن خصلت پايدار زايندگى علم و انديشه سياسى ايران ميزان تاثير گزارى خويش را در جهان و جريانات سياسى و علمى سياسى جهانى و حتى منطقه از دست داده است. طى اين دوران, اصلا در عرصه علمى سياسى, فعليت و فعاليتى نداشته است تا اكنون دچار بحران شده باشد. بحران براى كشورى مطرح است كه در وسط يا در مركز معركه علمى بوده باشد; اما ايران قرون اخير, فاصله زيادى با كانون هاى زاينده علم و انديشه سياسى داشته است.
اما در هر صورت همان گونه كه اشاره شد, علم سياست در ايران در عين حال, داراى يك سرى اشكالات اساسى درونى و مشكلات عمده بيرونى, است. اهم آنها هم, ناكارآمدى علم سياست و عدم روزآمدى آن در ايران معاصر مى باشد; مواردى كه ناشى از غير بومى, غير مولد و غير كاربردى بودن آن است.
وارداتى بودن, ظاهرى بودن, جزيى و جانبى بودن, نمودهاى هنجارى نشدگى اين علم در ايران و عدم نهادينگى, عدم تناسب, عدم ارتباط و عدم پاسخ گويى به نيازهاى امروزين و پيش روى كشور, نظام, نهادها و بخش ها, مناطق و عدم ارايه راه كارها و راه حل هاى مناسب و راه گشا براى معضلات سياسى كشور, ملت و دولت, از مشكلات علم سياست مى باشد. همچنين عدم اطلاع متقابل توليد يا تبديل كننده دانش سياسى و مصرف كننده و كاربرنده آن; يعنى ملت, دولت, دولت مردان, سياست گزاران, سياستمداران, تصميم گيران و حتى تصميم سازان و برنامه ريزان و سرانجام كارگزاران و عوامل اجرايى سياسى و از آن بدتر, عدم اعتماد و حتى عدم اعتناى متقابل نيز از ديگر مشكلات ريشه اى اين رشته علمى در حال حاضر مى باشد. ادبى و خطابى بودن بيشتر اين رشته و حد اكثر كتابخانه اى بودن دروس, دوره ها و حتى تحقيقات و برنامه هاى آن و ميدانى و عملياتى نبودن آنها نيز مزيد بر علت هستند.
حال اين كه علم سياست, حكمت بوده و علم و فن مهندسى و معمارى كشور و به تعبير فارابى; ((بنأون العلوم)) و يا به تعبير خواجه نصير; عالم سياسى / طبيب عالم است. علم سياست; علم پزشكى كشور, نظام سياسى, دولت و كشور نيز حكومت و حاكميت و قدرت و امنيت ملى است; نه صرفا سخن و حتى سخنورى, تا چه رسد به جدل و به ويژه زبان بازى و آن هم سفسطه يا مغالطه.
بنابراين, به طور كلى, كار آمدى و روز آمدى برترين نياز متقابل علم سياست كشور در عصر حاضر مى باشد.
چشمه اى از آب از درون خانه
به زان جويى است كه آن زبيرون آيد
(مولانا)
تازه, اين در صورتى است كه جريان دانش سياسى كه از بيرون مىآيد, قوى, سالم و كارگشا باشد. اگر اين گونه نباشد, كه به طريق اولى بايستى در توليد دانش سياسى اسلامى ايرانى امروز كوشيد. دانش سياسى نه تنها به معناى آگاهى هاى سياسى بلكه; به مراتب بيش و حتى بيش از آن, دانش سياسى به معناى دانايى سياسى و خود آگاهى سياسى است. راهى روشن, سترگ و در عين حال كاملا دست يافتنى كه پيش روى داريم.
علل و عوامل اين وضعيت را در چه مى بينيد؟
دكتر صدرا: علت اصلى اين اشكالات درونى و مشكلات سر راه دانش سياسى به ويژه به معناى دانايى و خود آگاهى سياسى و حتى به معناى آگاهى سياسى و اطلاع يا مطالعات سياسى, باز ماندن ايران از تمدن و فرهنگ اصيل خويش و از دست دادن خصلت ذاتى زايندگى, پويندگى و پايندگى علمى / فرهنگى / تمدنى خويش است. عقب ماندگى يا عقب راندگى, سبب بسيارى از ناهنجارىها مى گردد; در رإس آن, از دست دادن باور به خود و قابليت هاى خودى و خود باورى و قرار گرفتن تحت تإثير قوم پيش رو و به ويژه غالب تا حد مسحوريت مى باشد. همين وضعيت به نوبه خويش, سبب جهل و عدم آگاهى نسبت به خود و گذشته, سنت ها و مواريث علمى و فرهنگى شده و اين نيز به نوبه خويش, بر خودناباورى مى افزايد تا جايى كه به انكار گذشته و نفى و يا ناديده انگاشتن هر آن چه خودى است, مى انجامد; به گونه اى كه اگر هم گاه به برخى دست مايه هاى خودى و يا مواريث كار آمد گذشته برسد سعى در توجيه يا انكار آنها مى نمايد. و به جاى نقادى خود; يعنى بررسى نقاط قوت وضعف و پيشنهاد اصلاحى و تكميلى, به نفى خود و اثبات غير و غالب و تبعيت محض و تقليد كوركورانه و وارداتى مى پردازد. و حتى نقاط ضعف يا منفى آنها را توجيه نموده و مثبت مى انگارد.
چشم بد گوهر كه بركنده باد
عيب نمايد هنرش در نظر
ار هنرى دارد و هفتاد عيب
دوست نبيند مگر آن يك هنر
بنابراين, علت اصلى وضعيت ناهنجار علم سياست در حال حاضر, بازماندگى ايران از زايندگى علمى / فرهنگى / تمدنى بوده و عواملى اصلى آن, يكى, از دست دادن خود باورى و ديگرى, عدم آگاهى به پيشينه و قابليت علمى / سياسى خودى است. سوم, تن آسايى علمى و عدم تعقل و هموار ساختن زحمت تحقيق, تفحص و تدبر و آسان طلبى و حاضر آماده پذيرى است.
به نظر شما علم سياست ايرانى چه ويژگى هايى دارد و تا چه اندازه دستيابى به آن امكان پذير است؟
دكتر صدرا: اولا, كاملا امكان پذيراست; اما يكى, تدريجى بوده و ديگرى اين كه, هم اراده استوار و هم تدبير و آگاهى نيروها و نهادهاى علمى / عملى سياسى كشور را مى طلبد. ثانيا, اهم ويژگى هاى سنت و مكتب دانش سياسى اسلامى / ايران; كل نگرى, منظومه گرايى و غايت نگرى مى باشد. بنابراين, اين سنت دانش سياسى بنيادين / غايى و فراگير / سازوار را ايجاب مى نمايد. دانش و سنتى كه در مقايسه با نگرش تجزيه گرايى و جزء گرايى علم سياست طبيعى رايج و غالب و بحران ها تا در بن بست آن, تنها مكتب دانش سياسى جايگزين در عصر حاضر و جهان پيش روى ما است. اين ويژگى ها به اعتبارى ديگر عبارتند از:
1 ـ ارتباط و ابتناى گرايش هاى مختلف فلسفى سياسى / علمى سياسى و فقهى سياسى / فنى سياسى يا علمى حقيقى سياسى / عملى عينى (واقعى) سياسى و نيز علمى حقوقى سياسى علمى عملى و اجرايى سياسى.
2 ـ نگرش حقيقى و يقينى دانش سياسى و نفى نگرش پندارى طبيعى/ توهمى در سياست و دانش سياسى رايج و غالب كنونى اين سنت دانش سياسى; يكى, تمامى واقعيت پديده هاى سياسى اعم از نمودها, بودها, غايت ها و نيز بنيادها و راهبردها را به صورت توإمان و در يك نظام و فرابرسازوار مورد توجه, مطالعه و بررسى قرار مى دهند. و به صورت نمودها يا بودها و يا غايت ها به تنهايى و مجزا از هم بسنده مى كنند.
ديگرى پديده هاى سياسى را در فرابردى دو سويه برتر / فروتر يا فاضله / رذيله مورد مطالعه قرار مى دهد. بر اين اساس, نه پديده سياسى, پديده اى طبيعى بوده و نه علم سياست, علمى طبيعى است; آن هم بامنابع و روش هاى علوم محض و طبيعى. اينها اهم ويژگى ها و بنياد برجستگى دانش سياسى سنت اسلامى/ ايرانى محسوب مى شوند.
چه راه هايى را به منظور ارتقا و پيشرفت علم سياست در ايران پيشنهاد مى كنيد؟
دكتر صدرا: اول - آگاهى و اشراف به آخرين و جديدترين وضعيت علم سياست در جهان و نقادى آگاهانه و عالمانه دانش سياسى مدرن, رايج و غالب.
دوم - آگاهى و نقد درست خود و خودى و داشته ها, ذخاير, پيشينه سياسى علمى و خصلت ها و قابيليت هاى خودى.
سوم - خويش انديش و خوش انديش و خودباورى و ايمان و اعتماد به توانمندىهاى دانش پژوهان و دانشمندان.
چهارم - نوگرايى اصيل و خود آگاهانه.
پنجم - همگرايى و همكارى متقابل نيروها و نهادهاى علمى / عملى سياسى و ايجاد ارتباط, اطلاع رسانى و حسن اعتماد طرفين.
ششم - تشكيل و سازمان دهى حلقه هاى علمى / فكرى سياسى, بسان كانون ها و كوره هاى انديشه سياسى و نظريه پردازى و رواج, ترويج و آزمون و كاربرى آنها.
هفتم - تداوم توسعه كمى و كيفى و نيز تعالى جوهرى اين رشته و دانشگاه ها و دروس و دوره هاى مربوطه و تإسيس پژوهشگاه هايى در خور و از جمله فرهنگستان علوم سياسى و دايره المعارف دانش سياسى اسلامى / ايرانى و فرهنگ ها و مجامع علمى سياسى مربوطه و گوناگون.
آيا مى توان چارچوب هاى نظرى خاصى را از غرب اتخاذ كرد كه قابليت تبيين تحولات سياسى ايران را داشته باشد و اساسا چنين چارچوب هايى را مى توان به وجود آورد؟
دكتر صدرا: به هيچ وجه, چرا كه هر نظام علمى; يكى, داراى اجزا و عناصر و به اصطلاح, داده ها و موارد علمى بوده و ديگرى, داراى چارچوب اعم از بنيان يا اساس نظرى و ديگرى ساختار علمى مى باشد; همچون يك ساختمان.
لازمه نوسازى و بهينه سازى و بومى سازى و در نتيجه روز آمدى و كار آمدى هر دانشى; به ويژه دانش سياسى كه ارتباط تنگاتنگ و بلكه ذاتى با خاستگاه و زايشگاه خويش دارد, اين است كه چارچوب يعنى بنيان نظرى و ساختار علمى آن, كاملا متناسب با شرايط و مقتضيات فرهنگى / تاريخى و حتى طبيعى / اقتصادى همان ملت و كشور باشد. به ويژه در زمانى كه با برخوردى انقلابى, در پى نقادى و بلكه نفى يك نگرش نارسا و يا حتى نادرست سياسى و دانش سياسى رايج و غالب باشند; به ويژه اين كه خود, داراى چارچوب نظرى متناسب, كار آمد و روز آمد هستند. در اين صورت, يافته هاى علمى سياسى ساير ملل و مناطق و نگرش ها, صرفا پس از نقادى و باز سازى و بهسازى, تنها مى توانند بسان داده و حتى مواد خام, اوليه و نيمه پرورده, بر اساس چارچوب نظرى خودى كه قبلا اشاره شد, وارد شده و به كار گرفته شوند.
اين چنين چارچوب هايى را نه تنها مى توان به وجود آورد; بلكه چارچوب دانش سياسى اسلامى / ايرانى به گونه اى كه قبلا اصول و مبانى اركان و اساس آن را و ويژگى ها و برجستگى هاى مربوطه را ارايه نموديم, وجود دارد و تنها نياز به باز آورى, باز سازى و كاربرى دارد. البته هر گونه تفصيل در مورد اين دانش, سنت / مكتب و چارچوبه نظرى يعنى بنيان و ساختار دانش سياسى اسلامى / ايرانى و اهم موضوعات, مسأل, مباحث و منابع و روش هاى آن, بيشتر راه گشا خواهد بود كه طى مباحث مستقل بايستى ارأه گردد. اميد كه همگى در اين مسير توفيق يابيم, انشاالله.
آيا پديده سياست تنها بعد علمى دارد؟ آيا مى توان نگرش هاى فلسفى, كلامى و حقوقى را نيز اضافه كرد؟
دكتر صدرا: يكى از اساسى ترين آسيب پذيرىهاى دانش سياسى رايج و غالب غربى معاصر, قطع ارتباط خود با بنيادهاى نظرى و به ويژه فلسفى سياسى و عمومى و ناديده انگاشتن و حتى برخى نفى و نهى يا منفى تلقى كردن آن است. كما اين كه, يكى از اصولى ترين كاستى ها و نارسايى هاى دانش سياسى جديد تا كنون, عدم تبيين و توجيه صحيح ارتباط و تبادل يا تعامل حوزه هاى مختلف علمى سياسى مربوطه و يا نگرش هاى گوناگون دانش سياسى ازجمله حقوقى مى باشد; آسيب پذيرى و نارسايى كه رفع آن, يكى از اهم ضروريات فلسفه علم سياسى و نيز دانش سياسى معاصر است. موضوعاتى كه وجود آنها به شدت مورد انتقاد بوده و رفع آن, مورد تقاضا و انتظار مى باشد. در سنت دانش سياسى ايرانى / اسلامى, دانش سياسى متشكل از نگرش هاى عمده اصلى فلسفى سياسى, علمى سياسى, حقوق سياسى و حتى عملى / اجرايى سياسى مى باشد. در نظر به دانش سياسى اين حوزه, اين نگرش هاى چهارگانه با كليه زير بخش هاى خود, اجزا و مراتب مختلف يا زير مجموعه نظام واحد دانش سياسى محسوب مى گردند.
بنابراين, علاوه بر وجود و ضرورت اين نگرش ها, ارتباط, تبادل و تعامل آنها و نيز سازمان جمعى آنها, بسان اساس نظام واحد دانش سياسى حأز كمال اهميت مى باشند; نظام و فرآيندى تعاملى تكاملى علمى سياسى كه مى توان آن را به گونه زير نمودار ساخت:
درباره محتواى كنونى آموزشى و علمى علوم سياسى چه نظرى داريد؟
دكتر صدرا: هر چند دغدغه ها و داعيه هاى فراوانى در جهت بهينه سازى و بومى سازى رشته علوم سياسى و كار آمد و روز آمد نمودن اين علم به عمل آمده و تلاش هاى چندى نيز در جهت ارتقاى كمى / كيفى آموزشى اين دانش نيز به انجام رسيده است; ليكن على رغم نياز و احساس نياز روز افزون آموزشى / پژوهشى و اطلاع رسانى به اين رشته و على رغم توسعه كمى از حيث راه اندازى مراكز آموزشى و شعبه و شاخه شدن رشته ها, مع هذا با كمال تإسف, هنوز از برخى جمع و تفريق شدن دروس و يا ضرب و تقسيم كردن آنها زياد فراتر نرفته ايم. حداكثر چندين دروس جديد و گاه دستى در برنامه هاى آموزشى وارد شده است كه در جاى خود بسيار مفيد و مثبت مى باشند; ولى تا اين حد و تا اين زمان كار ساز نبوده اند و به ويژه اين كه به جاى بررسى كليت نيازها و قابليت هاى علمى سياسى كشور با مبانى علمى معين و بعد تبديل آن به رشته ها و تجزيه, تحليل و تركيب آن به صورت دروس و ترسيم و تنظيم آنها, در برنامه ها, غالبا به ارايه عناوين و دروس پراكنده و گنجاندن آنها آن هم گاه با فشار و به صورت مونتاژ و ناهم جوش در يك طرح و برنامه, ناهمگون, ناهمگن, ناهماهنگ و غير كار آمد و غير روز آمد, اكتفا كرده ايم.
تحولى را كه بعد از انقلاب فرهنگى در محتواى آموزش رشته علوم سياسى رخ داد, چگونه ارزيابى مى كنيد؟
دكتر صدرا: حاصل تحول رشته علوم سياسى و برآيند آن, همان وضعيت پيش گفته و كاملا ناهنجار علم و رشته سياسى است كه عمده وقت و عمر و استعداد جوانان و دانشجويان را نيز ضايع مى كند. و به جاى تبديل ديپلمه ها به كارشناسان (برجسته) علوم سياسى, حداكثر مقدارى به اطلاعات و محفوظات سياسى آنان اضافه مى كند و چه بسا اگر آنها را سر در گم نكند, كار آيى سياسى متناسب چندى در آنها ايجاد نمى نمايد.
حال اين كه, اين رشته هم از جهت علمى و هم از حيث آموزشى, نياز به تحولى كيفى در جهت كار آيى كار آمدى و روز آمدى دانشجويان و نيز دانش پژوهان اين رشته و آموزش ها - پژوهش هاى آن دارد از آن برتر, نياز به تحولى بنيادين و جوهرى در جهت بومى / زايندگى / كاربردى بودن اين رشته علمى و آموزش هاى مربوطه به ويژه بر اساس سنت غنى ديرپاى و فراگستر دانش سياسى اسلامى / ايرانى دارد; به ويژه در عصر حاضر كه جهان به يك اعتبار به سرعت و به شدت به سوى بحران و بست معنا و معنويت فرو مى رود. و نياز به نقادى و نظريه پردازى نوين و راه گشا دارد.
براى گسترش آموزش و پرورش در زمينه سياست و حكومت ايران و جذب دانش آموختگان علم سياست به اين حوزه چه مى توان كرد؟
دكتر صدرا: علاوه بر اهم موارد پيش گفته:
يكم, اطلاع رسانى صحيح و تشويق و زمينه سازى;
دوم, ايجاد اعتماد و اطمينان در اين زمينه;
سوم, تقويت دروس دوره ها و برنامه هاى مربوطه;
چهارم, ايجاد ارتباط و زمنيه هاى پژوهشى و حتى تإسيس پژوهشگاه هاى مربوطه;
پنجم - اعتماد سازى, اطلاع رسانى و ارتباطات و تبادلات متقابل نيروها, نهادها و مراكز آموزشى / پژوهشى و اطلاع رسانى و مشاوره علمى سياسى و عملى و اجرايى سياسى و سياست گذارى و فرهنگى / اجتماعى مربوطه از جمله رسانه ها;
ششم - تعريف, تعيين و تبيين دروس, دوره ها و برنامه هاى جديد, مورد نياز, مورد نظر و به عبارت ديگر, روز آمدى و كار آمدى دروس, دوره ها و برنامه هاى جديد در اين رشته به تناسب شرايط, نيازها و خواست ها در كشور و در سطح ملى و عمومى و حتى تخصصى و بخشى و منطقه اى.
لطفا نظرتان را درباره وضعيت كنونى پايان نامه هاى علوم سياسى بيان بفرماييد؟
دكتر صدرا: اغلب پايان نامه ها نيز بسان غالب پژوهش هاى علوم سياسى در كشور, از يك سرى عناوين كلى و كتابخانه اى فراتر نمى روند.
موضوعاتى كه چه بسا اگر هم تكرارى نباشد, راه گشاى هيچ مشكلى از كشور نمى باشند. اين, در حالى است كه;
اولا, دانشجويان و دانش پژوهان اين رشته از استعداد بسيار قابل قبول و گاه بالايى برخور دار هستند;
ثانيا, هم وقت و هم انرژى و هم هزينه هر چند حداقل; ولى كافى گذاشته و صرف مى شود.
به ويژه عدم آگاهى نسبت به موضوعات و عناوين مورد نياز, عدم دسترسى به منابع تحقيق و عدم ارتباط و هماهنگى و همكارى لازم بين نيروها و نهادهاى ذىربط و پشتيبانى كننده و فقدان يا ضعف حمايت ها يا صندوق ها و سازمان هاى حامى يا خدماتى; اينها مهم ترين مسألى هستند كه در زمينه پايان نامه ها مطرح مى باشد.
بنابراين:
1 ـ نياز به تعيين و اعلام عناوين و موضوعات مورد نياز و مورد نظر در زمينه هاى علمى / عملى سياسى توسط نيروها و نهادهاى مصرف كننده اعم از بنيادى, پايه و كاربردى و مطالعاتى و تحقيقاتى راهبردى, نظرى و كار بردى است.
2 ـ نياز به ارتباط, هماهنگى و همكارى روز افزون به ويژه با كمك نهادهاى واسطه و رابط ميان نهادها و نيروهاى متقاضى توليد كننده دانش و آگاهى هاى سياسى مصرف كننده مى باشد.
3 ـ يكپارچه سازى و هماهنگى در ارايه خدمات پژوهشى از جمله در مورد جهت دهى رساله ها در زمينه منابع علمى و اطلاع رسانى, مشاوره هاى علمى و راهنمايى و كمك هاى مادى مالى و ابزارى.
باتشكر از حضرت عالى كه در اين گفت و گو شركت نموده ايد.
منبع: فصلنامه علوم سیاسی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما