سيماي اساتيد و شاگردان آيت ‌اللّه اصفهاني در تخت فولاد اصفهان

يكي از ويژگي هاي برجسته آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني، جديت شگفت آور در دانش اندوزي بوده است. او عمر شريف خود را جز در كسب علم و تحقيق و تدريس و مرجعيت سپري نكرد و در اين راه لحظه اي غفلت روا نداشت. او علاوه بر تأثیر از استاد، در شكل گيري شخصيت و مقام والاي علمي مرهون تلاش طاقت فرسا و پشتكار فوق العاده خود بود.
يکشنبه، 17 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيماي اساتيد و شاگردان آيت ‌اللّه اصفهاني در تخت فولاد اصفهان
سيماي اساتيد و شاگردان آيت ‌اللّه اصفهاني در تخت فولاد اصفهان
سيماي اساتيد و شاگردان آيت ‌اللّه اصفهاني در تخت فولاد اصفهان

نویسنده: حميد خليليان




چکیده

يكي از ويژگي هاي برجسته آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني، جديت شگفت آور در دانش اندوزي بوده است. او عمر شريف خود را جز در كسب علم و تحقيق و تدريس و مرجعيت سپري نكرد و در اين راه لحظه اي غفلت روا نداشت. او علاوه بر تأثیر از استاد، در شكل گيري شخصيت و مقام والاي علمي مرهون تلاش طاقت فرسا و پشتكار فوق العاده خود بود.
مرحوم سيد حدود 9 سال در حوزه علميه اصفهان ساكن بود و در اين مدت از محضر علماي بزرگ اين حوزه استفاده نمود. مؤلف در اين مقاله به شرحي مختصر از زندگاني اساتيد ايشان كه در ارض اقدس تخت فولاد مدفون مي باشند پرداخته و در پايان تعدادي از شاگردان آن مرحوم كه در اين مكان مدفون بوده را ذكر مي نمايد.

دوران تحصیل

در ابتدا حكايتي از دوران آغاز تحصيل آقاسيدابوالحسن اصفهاني و ترغيب ايشان به تحصيل علم توسط فقيه محقق آيت‌الله ميرزا عبدالرحيم كلباسي (متوفي 1335 ق) آورده مي شود.
يكي از بزرگان فقهاي خاندان كلباسي نقل مي كند كه در جلسه اي در زمان رياست و زعامت مرجع كل، مرحوم آيت الله حاج آقا سيدابوالحسن مديسه اي اصفهاني در نجف اشرف برگزار شده بود و جمع زيادي از علما و بزرگان در آن حضور داشتند، مرحوم آقا سيد ابوالحسن به من رو كرده و فرمودند:
«آقا من هركجا كه رسيده ام و پيشرفت هايي كه داشته ام را مديون خاندان شما هستم و مرحوم آقا ميرزا عبدالرحيم بود كه مرا به اين وادي كشانيد.»
آنگاه به تفصيل، جريان را بازگو كردند كه خلاصه ي آن را مي آوريم.
مرحوم ميرزا عبدالرحيم كه در مديسه(از توابع لنجان اصفهان) صاحب املاك و اراضي بوده، هرچند يك بار براي سركشي به زمين هاي خود به مديسه مي رفته است. در يكي از اين رفت و آمدها، ميرزا عبدالرحيم با سيّد محمد پدر آقا سيّد ابوالحسن كه از كشاورزان آنجا بوده، آشنا مي شود و متوجه استعداد و قابليت فرزند او يعني سيدابوالحسن - كه مقداري از مقدمات را خوانده بود – مي گردد؛ از او مي خواهد كه درس طلبلگي را ادامه دهد. ميرزا عبدالرحيم پس از صحبت و گفتگوي زياد، پدر و مادر سيد ابوالحسن را راضي مي كند تا فرزندشان را روانه ي اصفهان و حوزه ي آن سامان كنند. سيّد كه ابتدا دو سه ماهي در منزل ميرزا عبدالرحيم و سپس در يكي از حجرات مدرسه "نيم آورد" اقامت گزيد، حدود نه سال در حوزه ي علميه ي اصفهان به يادگيري مقدمات و سطوح عالي و دروس خارج پرداخت. در اين مدت، پدر سيّد، ماهي يك مَن، نان و سي شاهي براي فرزندش به عنوان خرجي مي فرستاده است.
يك روز ميرزا عبدالرحيم متوجه مي شود كه خبري از سيد ابوالحسن نيست و به او مي گويند كه سيّد، دو سه ماهي است كه درس را رها كرده و به مديسه رفته است. ميرزا، در ضمن سركشي از زمين هاي خود، به سراغ سيّد ابوالحسن رفته و جريان را جويا مي شود. سيّد، پاسخ مي-دهد كه پدرم پيام فرستاده كه من پير و فرتوت و از كار افتاده شده ام،‌ ديگر نمي توانم خرجي برايت بفرستم، اگر مي تواني بيا خودت بيل بزن و كار بكن! ميرزا عبدالرحيم به سيّد مي فرمايد: چرا اين مطلب را به من نگفتي و درس را رها كردي؟ سيّد باز مي گويد كه بر فرض كه مشكل خرجي من برطرف شود، ديگر در حوزه ي اصفهان بيش از اين پيشرفتي نخواهم داشت و بايد به عتبات و حوزه ي نجف بروم.
ميرزا هم در پاسخ مي فرمايد كه خوب اشكالي ندارد، شما را به نجف اشرف مي فرستم. ميرزا عبدالرحيم در اينجا با مخالفت پدر روبرو مي شود و پس از گفتگوي زياد، پدر سيد را راضي مي كند. اما مادر سيد اظهار ناراحتي شديد مي كند و از اينكه نمي تواند فراق فرزند عزيزش را تحمل كند. با اين امر، به شدت مخالفت مي كند. ميرزا عبدالرحيم با مادر سيّد مذاكره اي طولاني كرده و به او گوشزد مي-نمايد؛كه آيا نمي خواهيد پسرتان از ستاره هاي درخشان تشيع شود و در مقابل جدّ‌ بزرگوارتان اميرالمؤمنين(علیه السلام) سرفراز باشيد!؟ سرانجام مادر سيّد نيز رضايت مي دهد و ميرزا عبدالرحيم مبلغ بيست تومان آن روز به سيّد داده و او را روانه ديار عرشي نجف اشرف مي نمايد.
مرحوم آقا سيد ابوالحسن پس از نقل ماجراي بالا، فرموده بودند كه با بيست تومان آقا ميرزا عبدالرحيم، هم اسب و هم كتاب و هم خرجي راه را تهيه كردم و هنگامي كه به نجف رسيدم. هنوز بيست و هفت ريال ديگر آن باقي بود و همين مقدار باقي مانده، خرج شش ماه اقامت مرا در نجف اشرف، تأمين نمود.

اساتيد

آقاسيّد ابوالحسن اصفهاني در 14 سالگي به قصد تحصيل به اصفهان كه در آن زمان يكي از حوزه هاي مهم شيعه بود، مسافرت كرد. در ابتدا در مدرسه "نيم آورد" ساكن و فراگيري مقدمات و سطوح عاليه را آغاز نمود و پس از حدود 9 سال كه تا مرتبه عالي درس خارج رسيده بود به سال 1307 ق به نجف اشرف مهاجرت نمود.
از اساتيد معظم له در اصفهان تا به حال نام يازده تن از بزرگان علماي اصفهان شناسايي شده است كه در زير آورده مي شود:
1- عالم كامل سيد مهدي نحوي (متوفي 1307 ق)
2- عالم فاضل ومدرس حوزه علميه شيخ محمد باقر قزويني (متوفي 1365 ق)
3- عالم فاضل اديب شاعر ميرزا يحيي مدرس بيدآبادي (متوفي 1349 ق)
4- عالم زاهد فقيه ميرمحمدصادق كتابفروش (متوفي 1304 ق)
5- عالم رباني، حكيم و عارف كامل علامه آخوند ملامحمدكاشاني (متوفي 1333 ق)
6- علاّمه محقق و حكيم نامدار جهانگير خان قشقايي (متوفي 1238 ق)
7- علاّمه محقق آيت‌الله العظمي علامه ميرزا ابوالمعالي كلباسي (متوفي 1315 ق)
8- عالم رباني، مرجع بزرگ تقليدآيت الله العظمي علامه سيدمحمدباقردرچه اي (متوفي 1342 ق)
9- فقيه و مجتهد علامه ميرزا محمد هاشم چهارسوقي (متوفي 1318 ق)
10- عالم فاضل ميرمحمدتقي مدرس (متوفي 1333 ق)
11- عالم فاضل آقا سيد علي كتابفروش (متوفي 1322 ق) «مرحوم جناب» در مورد سيد علي كتابفروش مي نويسد:
«تدريس او نوعاً‌ سطح شرح لمعه بود، به اين طرز كه يكي از شاگردان، عبارت كتاب را خوانده، نكات ادبّيه آن را مطرح مي ساخت و پس ازآن، ازخارج، تقرير مطالب كتاب را نموده با اقوال مساله و ذكر ادّله هريك و به اين سبب، شاگردان او به اندك مدتي داراي قوه كافي براي فهميدن احكام از روي مدارك مي شدند و نوعاً‌ اشخاص مبرّز معروف گرديدند. از جمله كه در قيد حيات است، آميرزا ابوالحسن مديسه اي معروف است.»
درجايي ديگر جناب مي نويسد:
« ميرزا ابوالحسن مديسه اي اصفهاني در مدرسه ميرزا حسين بيدآباد سالها سكونت داشت و نزد آقاي سيد علي كتابفروش علوم شرعيه و رياضيات و بعضي علوم متفرقه را در اصفهان تحصيل كرده. »
آيت‌الله سيّد ابوالحسن اصفهاني در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجري، يعني در دوراني پا به عرصه ي حوزه علميه اصفهان گذاشت؛كه اين حوزه به مركز بزرگ تحقيق و تدريس در علوم اسلامي و معارف شيعي تبديل شده بود و به يُمن وجود فقهاي بزرگ از جمله آيات عظام: ميرزامحمد حسن نجفي، ملامحمد باقر فشاركي، ملا اسماعيل حكيم درب كوشكي، شيخ محمد باقر نجفي اصفهاني، سيد محمدباقر درچه اي، ميرزا ابوالمعالي كلباسي، ميرزا محمدباقر چهارسوقي (صاحب روضات)،‌ ميرزامحمدهاشم چهارسوقي، جهانگير خان قشقايي، آخوند كاشي و شاگردانشان حوزه ي پرفيض اصفهان به دانشگاه جامع علوم اسلامي تبديل شده بود؛كه در رشته هاي مختلف علوم، اساتيد برجسته و نام آوري به تدريس و تأليف و ترويج مباني و معارف اسلامي و احكام ديني همت مي گماردند. و آيت‌الله اصفهاني از تربيت شدگان اين حوزه بود؛كه خود از بزرگان فقهاي قرن چهاردهم هجري گرديد.
در زير به شرح احوال مختصري از هشت تن از اساتيد وي كه مدفن آنها در ارض اقدس تخت فولاد است مي پردازيم:

ميرمحمدصادق حسيني

علامه فقيه زاهد، مرحوم حاج ميرمحمدصادق حسيني، معروف به كتابفروش اصفهاني،‌ فرزند عالم زاهد مرحوم آقا ميرسيدمحمدبن سيدمحمدعلي بن هادي افطسي حسيني، از اعاظم علمای اصفهان كه در حدود 1210 ق متولد شد.
وي شاگرد و داماد علامه سيد حجت الاسلام سيد محمدباقر شفتي و ساكن محله خواجو بوده است. او از فقهاي مبرّز و از استادان مسلم فقه و اصول در قرن سيزدهم است كه در اصفهان مجلس تدريس داشته و فضلايي آن عصر در حلقه درس او حاضر مي شده اند. در زمان او كمتر فقيهي در اصفهان به پايه و مايه علمي او بوده است.‌ وي مردي گوشه گير و متهّجد و متعبّد و از رياست هاي ظاهري روحاني سخت گريزان بوده است. معاشرت او از خواص اهل علم و شاگردان تجاوز نمي كرده و ازمعاشرت با توده هاي مردم و اشراف وبزرگان سياسي گريزان بوده است. از اين رو مورد اقبال اهل دانش وفضيلت گشته و بزرگاني ازخدمتش كسب علم واخلاق مي كرده اند.
«ميرمحمدصادق كتابفروش» مخصوصاً در فقه، استادي مسلم بوده است و رسائلي در فقه استدلالي تأليف كرده است و شرحي در شرايع دارد.
از شاگردان او آخوند ملاعبدالكريم گزي، حاج ميرزا بديع درب امامي، حاج ميرزا محمدباقر حكيم باشي و آقا سيدابوالحسن اصفهاني را مي توان اشاره كرد.
آخوند ملاعبدالكريم گزي در تذكره القبور، استادش را اين گونه توصيف مي كند:‌
«و از جمله فقها ممتازين اصفهان بودند، نزد علما اصفهان به فقاهت معروف بودند و فرد گوشه گير و مشغول تحصيل و مطالعه و تدريس و اهل تهجّد و عبادت بودند. شاگردان ايشان در اصفهان فعلاً‌ بسيارند. حقيرنيز در زمان سطح خواندن، مدتي شرح لمعه خدمت ايشان مي خواندم. و نوشتجات خوب متفرقه در فقه دارند. »
وفات ميرمحمدصادق در پنج شنبه 12 شعبان 1304 ق در اصفهان بوده و نزد پدرش در بقعه سادات كتابفروش در سمت شمال غربي تكيه ميرزا رفيعا نائيني، در جنوب غربي مزار متبرك تخت فولاد به خاك سپرده شد. اين بقعه در زمان ايجاد فرودگاه، در اين قسمت خراب گرديد و آثار قبور نيز از بين رفته است.

آخوند ملامحمد كاشي

حكيم عارف بزرگوار و فيلسوف مرحوم آخوند ملامحمد كاشي از نوادر عصر خود، كه در علم و عمل و زهد و تقوي و تدريس حكمت علمي و عملي، يگانه روزگار بود.
در اوايل در مدرسه جده بزرگ و در اواخر در مدرسه صدر بازار ساكن بوده و از محضر علمايي همچون ميرزاحسن نوري حكيم، ملاعبدالجواد حكيم خراساني، ملا محمد حسين مجتهد نطنزي، علامه ملاحسينعلي تويسركاني وملا اسماعيل دركوشكي، ملامحمد حسن نطنزي (عبد علي شاه) استفاده نمود.
او در اين دوران، آن چنان مهارتي در علوم اسلامي پيدا كرد كه گذشته از آن كه علامه شهيد سيد حسن مدرس، او را يگانه دوران و بي نظير زمان خوانده است، خود به اجتهاد خويش در بيست و دو علم اشاره مي كرده است.
وي دروسي همچون شوارق الالهام در علم كلام، شرح هدايه ميبدي در حكمت مشاء ‌و شرح منظومه و شواهدالربوبيه در حكمت متعاليه را تدريس مي نموده است.
گذشته ازتبحر او در حوزه علوم اسلامي، وي از همان روزگار به عنوان عارفي نامبردار بوده است.
تعداد زيادي از ناموران حوزه اصفهان و ديگر شهرها از محضر او استفاده نمودند از آن جمله:
آقاسيد ابوالحسن اصفهاني، حاج سيد حسين طباطبايي بروجردي، سيد جمال الدين گلپايگاني،‌ حاج آقا رحيم ارباب، حاج شيخ محمود مفيد و غيره را مي توان اشاره كرد.
او سرانجام در روز شنبه بيستم شعبان سال 1333 ق در گذشت و بنا به وصيت خود، در تخت فولاد در بياباني كه محل خاكسپاري فقيران و غريبان بود به خاك سپرده شد. آن بيابان امروزه به گلستان شهدا شهرت دارد، كه در شمار آبادترين قسمت تخت فولاد قرار دارد.
مرحوم جابري انصاري در ماده تاريخ فوت ايشان چنين مي سرايد:
طايري سر برون نمود و بگفت
زد محمّد علم به قصر بهشت
حكيم جهانگير خان قشقايي
عارف بزرگوار حكيم و فيلسوف نامي جهانگيرخان قشقايي،‌ فرزند آقامحمدخان دره شوي درحدود سال 1242 ق به دنيا آمد. از اعاظم حكما و متألهين،‌ و اجلّه فلاسفه و مرتاضين بوده، در اوايل عمر اندكي تحصيل نموده، به سن چهل سالگي به اصفهان آمده و شوق تحصيل در او ايجاد شده، به تحصيل معقول و منقول پرداخت.
«مرحوم خان» از محضر درس آقامحمدرضا قمشه اي بهره اي فراوان عايدش شد، حكيم از اعاظم حكما و اركان عرفاي قرون اخير است كه سالها در اصفهان عهده دار تدريس فنون حكمت بوده و ده سال آخر عمر را در تهران اقامت گزيد.
فقه و اصول را نزد حاج شيخ محمد باقرمسجد شاهي و ميرزا محمد حسن نجفي فراگرفت. فلسفه را نزد ملا اسماعيل دركوشكي وطبيعيات را از ميرزا عبدالجواد حكيم خراساني تحصيل كرد و از ديگر اساتيد وي ملاحسينعلي تويسركاني و ملاحيدر صباغ لنجاني را مي توان اشاره كرد.
مرحوم استاد جلال الدين همايي در مقدمه ديوان طرب پيرامون ورع، سجاياي اخلاقي و شجاعت علمي وي مي فرمايد :
جهانگيرخان در اثر شخصيت بارز علمي و مقام مسلم قدس و تقوي و نزاهت اخلاقي و حسن تدبير حكيمانه كه همه در او مجتمع بود، فلسفه را كه مابين علما و طلاب قديم، سخت مرهون و با كفر و الحاد مقرون بود، از آن بدنامي به كلي نجات داد و آن را در سرپوش فقه و اخلاق چندان رايج و مطلوب ساخت؛كه نه فقط دانستن آن موجب ضلالت و تهمت بد ديني نبود بلكه مايه افتخار و مباهات مي شدي. معمولاً‌ يكي دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچي سه درس پشت سرهم مي گفت كه درس اولش شرح لمعه فقه و بعد از آن شرح منظومه حكمت و سپس درس اخلاق بود.
از خصوصيت گرانبار اخلاقي خان، سعه صدر، حسن سلوك و بزرگ منشي آن فيلسوف بزرگ است، وي تا آنجا كه شرع و ديانت روا مي داشت عفو مي فرمود. سعي بر آن داشت در درجه اول با تبليغ و موعظه، نفوس را ارشاد و هدايت فرمايد.
وي بزرگترين استاد مدرس فلسفه و كلام و فقه و اصول و حديث بود. اما عمده تخصص و اشتهارش در حكمت و فلسفه الهي بود. طب و طبيعيات را نيز خوب مي دانست و خوب تدريس مي كرد؛ شاگردان اين علمش، از قبيل ميرزا ابوالقاسم طبيب معروف احمدآبادي درس او را براستاد حاج ميرزا محمدباقر حكيم باشي ترجيح مي دادند.
از مهمترين و شاخص ترين شاگردان «مرحوم خان» مي توان از آيات عظام و حجج اسلام در زير را نام برد:
1. آقا سيدابوالحسن اصفهاني
2. ميرزا محمدعلي شاه آبادي
3. حاج آقا صدركوپائي
4. شيخ محمود مفيد
5. حاج آقا رحيم ارباب
6. سيد حسن طباطبائي بروجردي
7. آقا ضياء‌الدين عراقي.
از جهت متانت،‌ اخلاق و رعايت آداب معاشرت و حلم و تواضع و سنگيني و وقار و مهرباني و خوش زباني با عموم طبقات و ارباب مسلك بسيار عالي بود. هيچ كس در تمام عمر از وي حالت تندي و خشم نديد و يك سخن زشت و ناهنجار از زبانش نشنيد. كسي را كه از جاده دين و مذهب يا اخلاق خارج مي ديد، به زبان نرمي باكمال دلسوزي و خيرخواهي او را دلالت و هدايت مي فرمود و اكثر دلالت هاي او مؤثر مي افتاد.
سرانجام پس از طي عمري دقت و مراقبت و تهجد و تلاش و گذراندن مراحل عارفانه، آن استاد بزرگوار در سن هشتاد و پنج سالگي، در شب 13 رمضان 1328 ق در اصفهان فوت و دعوت حق را لبيك گفت و پيكر مطهرش را درتخت فولاد در تكيه سيد محمد ترك به خاك سپردند.

ميرزا ابوالمعالي كلباسي

عالم فاضل و فقيه كامل محقق، عابد زاهد متقي ميرزا ابوالمعالي كلباسي، متولّد 1247 ق در اصفهان،‌ و از اكابر مجتهدين و اعاظم فقها و مؤلفين كه در زهد و تقوي و اعراض از دنيا بي نظير بوده است.
پدرش مرحوم آيت الله حاجي محمدابراهيم كرباسي (متوفي 1261 ق) يكي از علماي بزرگ جهان تشيع،‌ فقيه و اصولي نامدار قرن سيزدهم هجري بود.
ميرزا ابوالمعالي، تحصيلات مقدماتي خود را نزد آقا سيد محمدباقر دهكردي فرا گرفت؛ اما دو استادي كه بيشترين تأثير را در شكل گيري شخصيت ابوالمعالي،‌ داشته اند علاّمه ميرسيدمحمد شهشهاني و علاّمه ميرسيد حسن مدرس بوده اند.
ميرزا ابوالمعالي، همچون پدرش حاجي كرباسي و نيز دو استاد بزرگوارش سيد مدرس و سيد شهشهاني، علاوه بر مقام بلندي كه در علوم اسلامي و تدريس و تأليف در اين معارف داشت، از جايگاه ويژه اي نيز در اخلاق و زهد و تقوي برخوردار و در فضايل انساني و مكارم اخلاقي، مدارج بالايي را پيموده بود.
حوزه درس ابوالمعالي علاوه براهميت بالاي علمي، درس اخلاق عملي نيزبه شمارمي رفت وبه تعبير «آخوندگزي» درتذكره القبور:
مجلس آن مرحوم،‌ مصداق حديث حواريين وعيسي عليه السلام بود؛ كه عرض كردند: مَن نُجالِس؟ فرمود: مَن يُذكّرکُم الله رُؤيَته، و يَزيدكُم فِي العِلمِ مَنطِقُه، و يُرغِّبكُم فِي الاخِرةِ عَمَلهُ.
با نگاهي با فهرست اسامي شاگردان ميرزا ابوالمعالي،‌ بخوبي معلوم مي شود كه شمار بسياري از فقيهان و مراجع نامدار در قرن سيزدهم و چهاردهم هجري، از مدرس پرفيض او برخاسته اند؛‌ بزرگاني كه خود از مفاخر نامي اماميه در حوزه هاي علمي ايران و عتبات عاليات بوده اند.
كه از آن جمله حضرات آيات عظام و حجج اسلام:
سيدابوالحسن اصفهانی،‌ سيد حسين طباطبائي بروجردي، سيد ابوالقاسم دهكردي، سيد احمد خوانساري صفايي، شيخ حسنعلي نخودكي، سيد محمد باقر درچه اي، شيخ منيرالدين بروجردي و غيره را مي توان اشاره كرد.
حاصل عمر اين فقيه فرزانه علاوه بر تربيت شاگردان مبرز و محقق، به جاي گذاشتن رسائل و كتب متعدد در علوم فقه، اصول،‌ رجال، كلام، تفسير، حديث، ادبيات و غيره بود. تعداد اين آثار، بيش از هشتاد رساله و كتاب است؛ كه از آن جمله است: شرح زيارت عاشورا، بشارت در اصول، الرسائل ارجاليه، شرح خطبه شقشقيه، تفسيرقرآن.
سرانجام اين علامه فقيه در شب چهارشنبه 27 صفر سال 1315ق فوت و پيكرش را با تشييع باشكوه در تخت فولاد در جايي كه بعداً به نام خود وي تكيه ابوالمعالي خوانده شد، به خاك سپردند.

سيد محمدباقر درچه اي

عالم فاضل زاهد فقيه اصولي،‌ آقا سيد محمد باقر درچه اي، از اكابر علما و مجتهدين و اعاظم فقها و مدرسين كه در 1264 ق در خانواده اي ديني و روحاني به دنيا آمد.
بيشترين تحصيلات خود را در اصفهان، نزد: ‌آقاميرزا محمدباقر چهارسوقي،‌ ميرزا محمد حسن نجفي و ميرزا ابوالمعالي كلباسي و در نجف اشرف نزد: آقاميرزا محمد حسين شيرازي، حاج ميرزا حبيب الله رشتي و حاج سيد حسن كوه كمره اي بوده و پس از فوت مرحوم آقا سيد اسماعيل صدر، مرجع تقليد مردم اصفهان بلكه ايران گرديد.
حوزه درس او در فقه و اصول از هر جهت ممتاز بود و طلاب علوم جهت كسب فيض از محضرش از اطراف و اكناف به اصفهان مي آمدند.
تعداد زيادي از مجتهدين از حوزه درس ايشان برخاسته اند؛ كه از آن جمله است: سيد حسين طباطبائي بروجردي، سيد ابوالحسن اصفهاني، شهيد سيد حسن مدرس، حاج آقا رحيم ارباب، حاج ميرزا علي آقاشيرازي، ‌شيخ محمد باقرزندكرماني، شيخ محمدحسن عالم نجف آبادي وغيره.
وي را تأليفاتي است از آن جمله: يك دوره فقه و اصول در شانزده جلد، حاشيه بر متاجر، حاشيه بر مناسك، رساله در جبر و تفويض و غيره.
در مقامات معنوي وي اين طور گفته شده كه اگر چيزي از اين فقيه بزرگوار مي پرسيدند و او نمي دانست، با صراحت اظهار مي داشت نمي دانم و اين لفظ را بلند مي گفت تا شاگردان ياد بگيرند.
مرحوم استاد همايي مي نويسد:
«در هنگام سلامت، غذايش بسيار ساده و نان خورش شام و نهار او پياز و سبزي بود ... در سادگي و صفاي روح و بي اعتنايي به امور دنيوي، گويي فرشته اي بود، كه از عرش به فرش آمده و براي تربيت خلايق با ايشان همنشين شده است. مكرر ديدم كه سهم امام هاي كلان براي او آوردند، ديناري نپذيرفت. با اين كه مي دانستم بيش از چهار پنج شاهي پول سياه نداشت. »
گويند رضاخان با آن همه اختناق و وحشتي كه در جامعه ايجاد كرده بود، موقعي كه به اصفهان آمده و خواهان ملاقات با اين عالم بود، علامه دُرچه اي تقاضاي او را كاملاً ناديده گرفت و به وي بي اعتنايي نمود.
وفات اين علامه گرانقدر در صبحگاه جمعه 28 ربيع الثاني سال 1342ق بود و مردم پيكرش را با شكوه تشييع نموده و در تحت فولاد، در تكيه كازروني به خاك سپردند.

آقا ميرزا يحيي مدرس بيدآبادي

عالم فاضل اديب شاعر، آقا ميرزا يحيي مدرس بيدآبادي معروف به كاشي پز، فرزند محمد اسماعيل ابن محمد باقر، از طرف پدر به ملامحمد باقر محقق سبزواري و از طرف مادر به آقا محمد بيدآبادي حكيم مشهور مي رسد.
درحدود سال 1254 ق در كربلا متولد گرديد و در عتبات علوم مقدماتي را در نزد شيخ محمدباقر همداني و فقه و اصول را از محضر شيخ انصاري ياد گرفت.
براساس شرح حال استاد به قلم خودش:
«پس از ورود به اصفهان و در مدرسه بيدآباد بعد از سالها كه محضر محقق بلاثاني، علامه كاشاني وغريق بحار رحمت سرمد، آقا شيخ احمد و محيي المراسم، آقا ميرزا محمد هاشم ]چهارسوقي[ و حجت الاسلام صاحب المأثر، الحاج سيد محمدباقر] صاحب روضات[ و غير هم كه هريك در مقام افاضه علوم، شياطين جهل را رجوم بودند، رفتم. از ناقابلي خود گوهر حقيقت را ناسفته و نكته اصل را ناگفته يافتم.»
از ديگر اساتيد مرحوم مدرس بيدآبادي: حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهي و آخوند ملا محمد كاشاني را مي توان اشاره كرد و همچنين علوم غريبه را از ملاّ هادي سدهي كه استاد اين فن بوده و عده اي از او آموخته اند را، فرا گرفت.
اين عالم جليل القدر در مورد دوران تدريس خود چنين مي نگارد:
«سالها در مدرسه ميرزا حسين تدريس، (نمي دانم از روي حقيقت يا تلبيس!‌) كردم و در اين مدت كه در تحصيل علوم رسمي زحمت كشيدم؛ أشهد بالله، از خود عملي خالصاً لوجه الله نديدم. حالا هم با تواني و ناتواني ترتيب معمول رضاي خدا را اكرم مسئول و اعظم مأمول دانم. چون برحسب عقيده راسخه طريق نجات، جز توسلات به حضرت سيد ابرار آل اطهار ندارم، قصايد و مراثي بسيار در رشته نظم آورده.
به اين اميد زدم نقش نام حضرت دوست
كه روز حشر به دستم جز اين عمل ندهند. »
حوزه تدريس او بيشتر سطوح ادب و فقه در مدرسه ميرزا حسين بيدآباد بوده و بيشتر فضلا اين ناحيه و غيرآن از استاد ارجمند، بهره علمي يافته اند.
به عربي و فارسي شعر مي گفته و تخلّص «يحيي» داشته است، به خصوص مراثي او مورد توجه مداحان و مرثيه سراين بوده، هر روز به منزل اوآمده و دردفتر بياض هاي خود آن را ثبت نمودند، و پس از حفظ كردن، در مجالس روضه و ذكر، آن را
مي خواندند و تقريباً چندين سال مرثيه خواني در اصفهان منحصر به اشعار او بود.

از آثارش:

1- ديوان اشعار(قريب 6 هزار بيت) (مطبوع)
2- مراة المنصف، (در شرح حال حاج ميرزا محمدرضا كلباسي، در آخر كتاب انيس الليل) (مطبوع)
از شاگردان وي: شيخ عباسعلي اديب حبيب آبادي،‌ ميرزا محمدحسن روضاتي، سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ اسماعيل كلباسي، سيد ابراهيم موسوي اصفهاني (داماد ايشان) را مي توان نام برد.
مرحوم مدرس در كليه علوم ادبي و فقه و اصول استاد و در انواع حكمت از اشراقي و مشايي و رياضي يگانه دوران ومخصوصاً در علوم غريبه و فلكيات متبحر و متخصص بود و اطلاعات نجومي خود را گاه گاهي به طور كنايه و استعاره در ضمن اشعار بيان مي فرمود.
مرحوم يحيي داراي اخلاق حميده و صفات پسنديده بود و با وجود اين كه علامه دهر و جامع فضل و كمال بود؛ هيچ گاه در صدد شهرت و دكانداري نبود و هميشه با كمال زهد و ورع در گوشه انزوا به عبادت و رياضت به سر مي برد و با خلوص عقيده بيشتر هم خود را مصروف سرودن اشعار در مدح و مصيبت پيغمبر مختار صلي الله عليه و سلم و ائمه اطهار عليهم السلام
مي نمود.
عالم عامل مرحوم مدرس بيدآبادي در اواخر عمر مدتها بيمار و ليكن چندي بود كه بهتر شده بود؛كه ناگاه در روز چهارشنبه پنجم ماه ذي القعده سال 1349ق پس از اداي نماز صبح در اصفهان وفات كرد و پيكرش را در تخت فولاد در تكيه ميرزا رفيعاء دفن كردند.
مرحوم معلم حبيب آبادي در تعزيت و تاريخ وفات او اشعاري سروده كه اواخر آن چنين است :
بـــه صبـح ذي العقـــده بنمــود
به جنت جــاي اندر تخت موضون
پــي تـــاريــخ ســـــال او معلم
به جـائي بـد ز اهــل علم مشحون
كه داخل شد يكي ناگاه و گفتا
حيوة از مرگ يحيي يافت اكنون

سيدمهدي نحوي

علامه فقيه حاج سيد مهدي نحوي، از مفاخر سادات مهدوي،‌ اديب كامل و از مدرسين سطوح عاليه فقه و اصول و علوم ادبي، فرزند عالم فاضل جليل و محقق كامل مرحوم سيد حسن مجتهد اصفهاني، در سال 1248 ق در خانواده روحاني متولد شد.
سيدمهدي نحوي از علما و فقها بود و در مدرسه شاهزاده ها تدريس مي-نموده و در مسجد حمّال ها در بازار كفاش هاي اصفهان امامت نموده ‌و در نزد پدر و آقا ميرسيد حسن مدرس و ملا اسماعيل حكيم دركوشكي و آقاي سيداسدالله بيدآبادي و آقاميرسيد محمد شهشهاني تحصيل نمود.
جمعي از بزرگان علما در اعداد شاگردان ايشان محسوب مي شوند؛ كه از آن جمله: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، سيدابوالحسن بروجردي، ملامحمد همامي،‌ ميرزا علي اصغر شريف، آخوند ملا محمدحسين مظاهري، شيخ اسدالله فاضل بيدآبادي، سيد آقاجان نوربخش، ميرزا محمد صدرالواعظين آزادني، ميرزا محمد حسن نحوي و غيره.
سرانجام اين عالم فاضل در روز دوشنبه 15 ذي الحجه سال 1307ق فوت و در كنار پدرش در تكيه سادات مهدوي در تخت فولاد مدفون گرديد.

شيخ محمد باقر قزويني

عالم فاضل معمرّ حاج شيخ محمدباقر قزويني؛ عالم رياضي از مدرسين مدرسه «نيم آورد» و از مدرسين حساب و هيئت قديم در اصفهان بوده است‌ و در اين رشته خود از علاّمه سيد محمدباقر درچه اي استفاده نموده است و در همين رابطه در دوره زندگي اش بارها اشاره به شاگردي در نزد علامه درچه اي كرده است.
عالم وارسته آيت الله حاج سيد محمدجعفر ميردامادي كه جهت فراگيري رياضيات و هيئت و نجوم ، دنبال استادي متخصص و با سابقه بوده با راهنمايي پدرش، كه آن مرحوم هم علم هيئت را خدمت آن مرد عالم و گوشه نشين آموخته بود، در مدرسه «نيم آورد» با پيرمردي كهنسال به نام حاج شيخ محمد باقر قزويني آشنا شدند و به او مطلب را ابراز نمودند.
آن مرد بزرگوار هم جواب داد چند نفر بشويد آمادگي دارم تدريس كنم. آن مرد عالم فرمودند طلبه اي چندين سال قبل پيش ما درس هيئت مي خواندند نام او سيد ابوالحسن بود. مي گويند مرجع تقليد شده و عدّه زيادي از او تقليد مي كنند. منظور او آيت الله العظمي آقاسيدابوالحسن بود و اين مرد بزرگ آن قدر منزوي و گوشه نشين شده بود و به حالت زهد و تقوا دور از جامعه زندگي مي كرد كه اسم آيت‌الله اصفهاني كه زعامت و رياست ديني و مقام مرجعيت و رهبريت او جهان اسلام را پركرده بود نشنيده بود. مرحوم قزويني سرانجام در حدود سن نود سالگي در 28 ربيع الثاني 1365ق فوت و در تكيه تويسركاني در تخت فولاد به خاك سپرده شد.
در پايان فهرست نام تعدادي از شاگردان آقاسيدابوالحسن اصفهاني كه مزار آنها در ارض اقدس تخت فولاد مي باشد را مي آوريم:
1- عالم صالح مرحوم آقا شيخ غلامرضا پناهنده گزي (متوفي 1396 ق)
2- عالم رباني و فقيه زاهد مرحوم آيت‌الله سيدعلي اصغر مدرس برزاني (متوفي 1359 ق)
3- عالم فاضل و اديب شاعر مرحوم سيد طه بهشتي (متوفي 1403 ق)
4- عالم فاضل زاهد مرحوم آيت‌الله سيد علي حسيني برزاني (متوفي 1369ق)
5- عالم جليل مرحوم آيت‌الله حاج آقا محمد مقدس بيدآبادي (متوفي 1378 ق)
6- عالم فاضل، اديب شاعر مرحوم سيد بهاءالدين رضوي خوانساري (متوفي 1363 ق)
7- عالم مجاهدجليل، عابد زاهد شهيد آيت‌الله سيد ابوالحسن شمس آبادي (شهادت 13965 ق)
8- عالم فاضل مرحوم شيخ محمد حسين امام نجفي (متوفي 1392 ق)
9- عالم زاهد مرحوم حاج شيخ علي مشكوه (متوفي 1410 ق)
10- عالم فاضل جليل مرحوم آقا شمس الدين خادمي (متوفي 1399 ق)
11- آيت‌الله مرحوم حاج شيخ محمد حسين نجفي سدهي (متوفي 1330 ش)

منابع و مآخذ

1. كرباسي زاده اصفهاني، علي:‌ مشاهير مزار علامه ابوالمعالي كلباسي، اصفهان،‌ نشركانون پژوهش، چاپ اول، 1348 ش.
2. مهدوي، سيد مصلح الدين: دانشمندان و بزرگان اصفهان، تحقيق و تصحيح رحيم قاسمي و محمدرضا نيلفروشان، اصفهان،‌ نشرگلدسته، چاپ اول، 1384 ش.
3. جناب، سيد علي: رجال و مشاهير اصفهان، تدوين و تصحيح رضوان پورعصار، اصفهان، نشر سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، چاپ اول، 1385 ش.
4. كتابي، سيدمحمد باقر: رجال اصفهان، اصفهان، نشر گلها، چاپ اول، 1375 ش.
5. معلم حبيب آبادي، محمدعلي: مكارم الاثار، اصفهان، نشرگلها، چاپ اول، 1375 ش.
6. گزي، شيخ عبدالكريم: تذكره القبور، قم،‌ نشر كتابخانه آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي، چاپ اول، 1371 ش.
7. صدوقي سها، منوچهر: تاريخ حكما و عرفاي متأخر، نشر كمال، چاپ دوم، 1363 ش.
8. مدرس، سيد حسن: الرسائل الفقهيه، تهران، ستاد بزرگداشت پنجاهمين سالگرد شهادت مدرس، 1408 ق.
9. قوچاني، آقا نجفي: سياحت غرب و شرق: تهران، نشر ققنوس، 1380 ش.
10. جابري انصاري، ميرزا حسن خان: تاريخ اصفهان، تصحيح و تعليق جمشيد مظاهري، اصفهان، نشر مشعل، چاپ اول، 1378 ش.
11. جابري انصاري، ميرزا حسن خان: تاريخ اصفهان و ري و همه جهان، ناشر عماد زاده، 1321 ش.
12. قرقاني، مهدي: زندگاني حكيم جهانگيرخان قشقايي، اصفهان، نشرگلها، چاپ اول، 1371 ش.
13. همايي، جلال الدين: تاريخ اصفهان (مجله ابنيه و عمارات) به كوشش ماهدخت بانو همايي، تهران، نشر، هما، چاپ اول، 1381 ش.
14. همايي، جلال الدين: ديوار طرب، تهران،‌ نشركتابفروشي فروغي، 1342 ش.
15. رياحي، محمد حسين: روضه رضوان، اصفهان، نشركانون پژوهش، چاپ اول، 1385 ش.
16. محقق، مهدي: همايي نامه، تهران، نشر انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي، 1355 ش.
17. درچه اي، سيدتقي: قصه هاي خواندني ازچهره اي ماندني، تهران،‌ نشر اطلاعات،‌1381 ش.
18. روضاتي،‌ سيدمحمد علي: زندگاني آيت‌الله چهارسوقي، اصفهان، چاپخانه داد اصفهان، نشرنفائس، مخطوطات، 1413 ق.
19. مدرس اصفهاني، ميرزا يحيي: ديوان يحيي، تهران، كتابفروش اسلاميه، 1397 ق.
20. مهدوي، سيد مصلح الدين: خاندان شيخ الاسلام، اصفهان، نشرگلبهار، چاپ اول، 1371 ش.
21. فقيهي، سيدمحمدعلي: نوري ازمصباح واعظ، قم،‌ نشرگلستان ادب، چاپ اول، 1384 ش.
22. قاسمي، رحيم: گلشن اهل سلوك، اصفهان، نشركانون پژوهش، چاپ اول، 1385 ش.
23. مهدوي، سيدمصلح الدين: سيري در تاريخ تخت فولاد اصفهان، اصفهان، نشر انجمن كتابخانه هاي عمومي، چاپ اول، 1370 ش.

منبع: حميد خليليان، محقق و پژوهشگر مجموعه فرهنگی تخت فولاد اصفهان.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط