آخرالزمان و حكومت جهانى حضرت مهدى(ع)
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمين نجمالدين طبسى
ايشان علاوه بر تدريس دروس حوزوى در مقطع سطح و خارج به تأليف و نگارش كتاب در زمينه مباحث مختلف فقهى، تاريخى و كلامى نيز اشتغال دارند كه از جمله اين كتاب ها مىتوان به مواردالسجن، مواردالنفى والتغريب، امام حسين(ع) در مكه، عاشورا، چشماندازى از حكومت امام مهدى(علیه السّلام) و... اشاره كرد.
آنچه در پى خواهد آمد حاصل گفتوگوى ما با ايشان است كه اميدواريم مقبول طبع شما گراميان واقع شود.
منظور از دو واژه «آخرالزمان» و «عصر ظهور» كه در روايات آمده است، چيست؟ و به كدام برهه از زمان اشاره دارند؟
بسماللّه الرحمن الرحيم. الحمدللّه ربالعالمين و صلّىاللّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين. براى روشن شدن پاسخ اين سؤال بايد ببينيم كه در روايات از اين دو واژه چگونه تعبير شده است. با مرورى سطحى در جلد چهارم معجم الأحاديث الامام المهدى(علیه السّلام) ديدم كه در روايات ائمه طاهرين(علیهم السّلام) درباره «عصر ظهور» چنين تعبيراتى آمده است: «دولة القائم»، «ظهور الحق»، «إذا قام قائمنا»، «قام القائم»، «يخرج قائمنا» و «الذى يطهّرالأرض من أعداء اللّه» (كسى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مىكند). گويا بزرگترين افتخارى كه ائمه معصوم(علیه السّلام) به خود نسبت مىدهند برخاستن قائم از ميان ايشان و برپايى دولت حق به دست آن حضرت است.
درباره «آخرالزمان» هم به دو روايت از امام صادق(علیه السّلام) و امام باقر(علیه السّلام) اشاره مىكنم كه در آنها به ويژگيهاى اين دوران اشاره شده است: امام صادق(علیه السّلام) در روايت مفصلى پس از اشاره به سيره حكومتى امام على(علیه السّلام)، خطاب به بريدبنمعاويه كه راوى اين حديث است در توصيف زمان خود فرمودند: «لاواللّه ما بقيتللّه حرمة إلّا انتكهت»؛ به خدا قسم، ديگر هيچ حريم و حرمتى براى خدا نمانده مگر اينكه به آن حريم تعدى و تجاوز شده است. «ولا عمل بكتاب اللّه ولا سنّة نبيّه فى هذا العالم»؛ در اين جهان نه به كتاب خداوند و نه به سنت پيامبر او(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عمل نمىشود.
« ولا أقيم فى هذا الخلق حدّ منذ قبض اللّه اميرالمؤمنين، صلواتاللّه و سلامه عليه»؛ از زمان شهادت اميرالمؤمنين على(علیه السّلام) در ميان اين مردم حدى بر پا نشده است. پس از آن حضرت ادامه مىدهد: «ولا عمل بشىء من الحق إلى يوم الناس هذا»؛ و تا اين زمان به چيزى از حق عمل نشده است. مىتوانيم بگوييم فتنههاى آخرالزمان، هتك حرمتها، عمل نكردنهاى به قرآن، رواج انحرافات و ديگر ويژگيهايى كه براى آخرالزمان نقل مىكنند، از وقتى كه اميرالمؤمنين(علیه السّلام) به شهادت رسيدند، شروع شد. اما اوج اين ويژگيها در دوران قبل از ظهور امام زمان(علیه السّلام) نمايان مىشود، آن هم به حدى كه، به بيان برخى روايات، طلب و آرزوى منجى ورد زبان مردم مىشود.
امام صادق(علیه السّلام) در ادامه روايت مىفرمايند: «أما واللّه لا تذهب الأيّام والليالى حتى يحيى اللّه الموتى و يميت الأحياء و يردّاللّه الحقّ إلى أهله»؛ اما سوگند به خدا، دور روزگار به پايان نمىرسد تا اينكه خدا مردگان را زنده كند و زندگان را بميراند و حق را به اهلش برگرداند. «و يقيم دينه الذى ارتضاه لنفسه و نبيّه»؛1 و دينى را كه براى خودش و پيامبرش مىپسندد برپا سازد.
در روايتى ديگر، امام باقر(علیه السّلام) مىفرمايند: «لا يقوم القائم إلّا على خوف شديد منالناس و زلازل و فتنة و بلاء يصيب الناس»؛ دولت حق برپا نمىشود مگر در شرايطى كه ترس همه را فرا گرفته و همه كس و همه جا دچار فتنه و بلايا و زلزله و طاعون و ديگر بيماريها شده باشند. «وسيف قاطع بين العرب و اختلاف شديد بينالناس»؛ جنگ كشورهاى عربى را فرا گرفته و در ميان مردم اختلاف نظرها شدت يافته است. «و تشتيت فى دينهم و تغيير فىحالهم»؛ چنان مردم از حيث عقيدتى پراكنده شدهاند و حالات آن دگرگون شده است. «حتى يتمنّى المتمنّى الموت صباحا و مساء» چنان اوضاع عمومى سخت مىشود كه آرزوى مردم در هر صبح و شام مرگ مىشود. در ادامه روايت درباره علت اين موضوع چنين مىخوانيم: «من عظم ما يرى من كلب الناس و أكل بعضهم بعضا»؛ از شدت فشارها و ناراحتيها و اينكه مىبينند مردم همانند سگ به هم مىپرند و همديگر را تكه پاره مىكنند.
در ادامه روايت، حضرت ظهور حضرت مهدى(علیه السّلام) را چنين توصيف مىكنند: «فخروجه إذا خرج يكون عند اليأس و القنوط من أن يروا فرجا»2؛ هنگامى كه همه مردم نااميد شدهاند و ديگر هيچ اميدى براى فرج باقى نمانده است، آن حضرت ظهور مىكنند. خلاصه در اين دوران افراد نه امنيت و آسايش دارند و نه هيچ خير و پناهگاهى مىيابند و وقتى چنين شد حضرت ظهور مىكنند.
يعنى حضرتعالى آخرالزمان را همان دوران ظهور مىدانيد؟
اوج آخرالزمان را، بله! اوج آن همان دوران نزديك به ظهور است ولى اصل آن همانطور كه در روايت امام صادق(علیه السّلام) ديديم از زمان شهادت حضرت امير(علیه السّلام) شروع شد.
پس چرا از حضرت رسول(ص) به عنوان پيامبر آخرالزمان ياد مىشود؟
اين دو مطلب با هم منافات ندارند؛ از آنجا كه پس از ايشان پيامبرى نيست، آن حضرت پيامبر آخرالزمان خوانده مىشوند و همانطور كه گفتيم آخرالزمان هم محدود به دوران نزديك ظهور نمىشود.
دوران ظهور حضرت چه ويژگيهايى دارد؟
دوران ظهور، دورانى است كه حاكم آن امام معصوم(علیهم السّلام) است و بر كل جهان حكومت مىكند و اين حاكميت سراپا عدل و عدالت است و قابل مقايسه با هيچ حكومت و حاكميتى نيست و آرزو و نويد هميشگى همه معصومين(علیهم السّلام) تحقق اين چنين حكومتى بوده است.
در چنين دورانى آيا ما تنها شاهد تحول در عرصه حكومت هستيم يا باقى عرصهها هم دچار تحول مىشوند؟
تحقق حكومت امام زمان(علیه السّلام) تحول عميقى را در جهان، جامعه و انسانها بهوجود مىآورد. اين روزها شاهديم كه دولتهاى استكبارى براى دستيابى به منافع و مطامع پست مادىشان از آن سوى دنيا بلند شده و به منطقه خاورميانه آمدهاند، اين همه جنايات مرتكب مىشوند و با اين حال نه تنها اصلاً ذرهاى ناراحت و متأثر نمىشوند، بلكه اسم اين عمل شنيع را پيروزى مىگذارند. اما با ظهور امام زمان(علیه السّلام) انسانها چنان متحول مىشوند كه خودخواهى در آنها كشته مىشود و به جاى كشتن همنوعان خود، به خدمت كردن به ايشان افتخار مىكنند.
امام باقر(علیه السّلام) در اين زمينه مىفرمايد: «إذا قام قائمنا وضعاللّه يده على رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت به أحلامهم»3؛ وقتى حضرت قائم(علیه السّلام) ظهور كنند دستشان را بر سر مردم مىگذارند و عقلها و آرزوها و خلاصه اخلاقشان كمال مىيابد. طبيعى است وقتى كسى عقلش كامل شد و آرزوها و اخلاقياتش تغيير كرد، به قول پيامبر اكرم(ص) «ذهبت الشحناء والبغضاء»؛4 ديگر كينهتوزى از بين مردم رخت برمىبندد. آيا تحولى از اين بالاتر مىتوان تصور كرد؟ امام زمان(علیه السّلام) چنان تحولى در افراد به وجود مىآورند كه وقتى اعلام مىكنند هر كس پول و جواهرات مىخواهد، بيايد بگيرد، جز يك نفر بلند نمىشود كه او هم بعدا از كرده خود پشيمان مىشود5. علت چنين حركتى غناى مردم نيست بلكه استغنايى است كه در آنها پديدار شده و تغييراتى است كه در روحيات آنها به وجود آمده است. آن كسى كه بلند مىشود و ابراز نياز مىكند چنان در دامنش پول و جواهرات مىريزند كه نتواند جابهجا شود. او هم وقتى مىبيند كه فقط خودش بلند شده پشيمان مىشود و مىخواهد آنچه را گرفته، پس بدهد كه از او قبول نمىكنند.
چنين تحول عميق و ريشهدارى مختص انسانها نيست بلكه حتى تجلى آن را در حيوانات هم مىتوان مشاهده كرد. بنا بر بعضى روايات حيوانات درنده و غير درنده با هم صلح مىكنند6 و چوپانها خيالشان از گرگها راحت است، تازه خود گله هم در طول مسيرش تا چراگاه پا روى گندمها و دانههاى درشت نمىگذارند.7 حاكميت جهانى حضرت چنين تحولى جهانى را به دنبال دارد.
عمده اين تغييرها را در كدام عرصهها مىتوان ديد؟
در تمام عرصههايى كه شما به نظرتان مىرسد، قطعا شاهد تغيير خواهيم بود. طبق رواياتى كه از امام صادق(علیه السّلام) نقل شده: «إذا خرج القائم يقوم بأمر جديد و كتاب جديد و سنة جديدة و قضاء جديد»8 معناى اين سخن اين نيست كه نعوذ باللّه ايشان دينى غير از اسلام و كتابى غير از قرآن مىآورند، بلكه تحريفات در عرضه و تفسير اين دو، آنقدر زياد شده كه وقتى حضرت مىخواهند اصل مطلب و صحيح آنها را بيان كنند، براى مردم همانند امر جديدى وانمود مىشود. روش ايشان چيزى جز بيان قرآن و مفاهيم آن و احياى سنت رسولاللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيست با اين تفاوت كه براساس اسلام اصيل وناب محمدى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در همه عرصهها تغيير و تحول به وجود مىآورند؛ به عنوان مثال شما ببينيد، براساس آنچه در روايات آمده است تمام علومى كه انبيا براى بشريت از آدم تا خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آوردهاند، دو حرف است حال آنكه در زمان حضرت مهدى(علیه السّلام) علم بيست و هفت حرف خواهد شد9.
يعنى حدود سيزده برابر. با اين تحول عظيم علمى ديگر تكليف همه چيز معلوم است كه چه خواهد شد. فرهنگ، صنايع، اقتصاد، كشاورزى و خلاصه همه چيز دچار تحولى اساسى مىشود. طبق بعضى روايات، در زمان ظهور حتى يك وجب زمين باير و لم يزرع روى زمين باقى نمىماند10 و بيابانهاى مكه و مدينه با اشاره حضرت به نخلستان مبدل مىشوندو يا انارهايى كه از باغها در آن دوران به عمل مىآيند به گونهاى هستند كه مىتوانند چند نفر را سير كنند11 و يا سلاحهايى كه حضرت از آنها استفاده مىكنند هر چند به ظاهر آهنين هستند (من حديد) ولى در واقع چيزى غير از آن12 و در سطح بالاترى است و اصلاً قابل قياس با تسليحات كنونى جهان نيست.
در خصوص امنيت، الان هر چند سازمانها و تشكيلات بينالمللى مدعى نظم و امنيت جهانى بسيارند وليكن جايى كه حقيقتا افراد بتوانند به آنها پناه ببرند و دادخواهى كنند وجود ندارد و اين همان چيزى است كه در روايات از آن با تعبير «لايجد ملجاء»13 ياد شده است. همين موضوع امنيت در زمان ظهور به قدرى تغيير مىكند كه از سويى حتى اگر به اندازه مقدار غذايى كه لاى دندان مىماند14 حق كسى پايمال شده باشد آن را باز مىستانند و از سويى ديگر خانمها چه پيرزن باشند و چه دختران جوان از يك سمت دنيا به سمت ديگر براى به جا آوردن حج مسافرت مىكنند و احدى متعرض آنها نمىشود.15
اگر روايات پيش و پس از ظهور را كنار هم بچينيم نكات جالبى به دست مىآوريم:
پيش از ظهور، فرد بر سر قبر مردگان مىرود و آرزو مىكند كه كاش جاى آنها بود16 و بعد از ظهور شخص بر سر قبر برادرش مىرود و به او مىگويد: كاش تو هم بودى و از اين بركاتى كه ما بهرهمند شدهايم متنعم مىشدى17. يا پيش از ظهور خونريزى مفصلى در منا بهوجود مىآيد18 و پس از ظهور مردم آنقدر به حج اقبال مىكنند كه حضرت از آنها كه طواف مستحبى مىكنند، مىخواهند كه مطاف را براى آنها كه حج واجب دارند رها كنند19. مساجد پيش از ظهور زيبا و با شكوه اما خالى از مؤمنان و معنويتاند20 ولى پس از ظهور يكى از مساجدى كه ساخته مىشود پانصد در دارد كه حكايت از بزرگى و وسعت آن مىكند21 و يا آنها كه مىخواهند در نماز جمعه كوفه كه به امامت حضرت برپا مىشود، شركت كنند، صبح زود هم كه حركت مىكنند باز موفق به پيدا كردن جا نمىشوند.22
قبل از ظهور مرگهاى ناگهانى (موت فجاة)، بيماريهاى متنوع و همهگير نظير طاعون و وبا گسترش قابل توجهى دارند23 و مرگ و مير زياد چنان شايع مىشود كه درصد قابل توجهى از مردم مىميرند24 ولى بعد از ظهور امام زمان(علیه السّلام) افراد چنان عمر مىكنند كه حتى هزار فرزند بلاواسطه خود را مىبينند25 كه از آن علاوه بر كثرت اولاد، حد اعلاى صحت، سلامتى، نعمت و خدمات را مىتوان برداشت كرد. خلاصه اين تحول در همه ابعاد و عرصههاست.
با توجه به اينكه دوران پيش از ظهور سياهى محض است و پس از آن روشنايى مطلق؛ گذار از آخرالزمان به عصر ظهور چگونه رخ مىدهد و چطور اين دو دوره كاملاً متفاوت به هم متصل مىشوند؟
با گسترش يافتن و شيوع فشارها و مشكلات، خود به خود توجه مردم به حكومتى كه منجى موعود برپا خواهد ساخت بيشتر مىشود و اين فشارها مقدمهاى است براى اين دگرگونيها و البته اصل اين تحول يك شبه انجام مىشود: «يصلح اللّه له أمره فى ليلة واحدة»26.
از جمله صفاتى كه براى حضرت در دعاى ندبه بيان شده «هادم ابنية الشرك والنفاق» است. آيا مىتوان از اين بناهاى شرك و نفاق كه توسط حضرت درهم شكسته مىشوند، مصاديقى را نام برد؟
در جوابتان بهتر است روايتى از امام صادق(علیه السّلام) را بخوانم كه در دل خود مطالب زيادى دارد. حضرت مىفرمايند: «يصنع كما صنع رسول اللّه»؛ حضرت مهدى(علیه السّلام) همان كارى را كه پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كرد، انجام مىدهند. «يهدم ما كان قبله»؛ همه بناهاى پيش ازخود را درهم مىشكند. «كما هدم رسولاللّه أمر الجاهلية»؛ همانند پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه بناها، اعتقادات، باورها و همه بافتههاى جاهليت را فرو ريختند حضرت مهدى(علیه السّلام) نيز همه آثار دوران جاهليت بشر را متلاشى مىكنند؛ «و يستأنف الاسلام جديدا»27؛ اسلام را از نو بنا مىكنند.
گسترش رعب، وحشت، آدمكشى چيزهايى نيستند كه براى كسى قابل تحمل باشند ولى همه اينها زير سر مشركين است كه در رأس آنها يهود قرار دارد و جالب اين است كه آقا اميرالمؤمنين(علیه السّلام) قرنها قبل نسبت به اين مطلب در مسجد كوفه هشدار داده بودند. آن حضرت به مردم رو كرده و فرمودند: «واللّه لتسألن ماتؤمرون»؛ يا هر آنچه را به شما مىگوييم اطاعت و اجرا كنيد: «او لتركبن أعناقكم اليهود والنصارى28»؛ يا منتظر حاكميت يهود و نصارا بر خود باشيد. يا در جاى ديگر فرمودند: «ليستأمرون عليكم اليهود والنصارى...»29 چنان يهود و نصارا بر شما حاكم مىشوند كه عرصه را بر شما تنگ كرده و شما را از شهرهايتان بيرون خواهند كرد.
مشركان در دوره حاكميتشان يك سرى بافتهها، عقايد و فرهنگ را بر مردم تحميل مىكنند كه از جمله عوارضش گسترش فساد، بىبند و بارى، بىعفتى و هدف قرار گرفتن اعتقادات مردم است. در كنار حاكميت يهود، حكومتهايى ديده مىشود كه تشكيل شده از مشركان، منافقان و همه آنهايى كه ظاهرا همراه مردمند ولى در حقيقت بقاى خود را وامدار همدستى و همراهى مشركان هستند.
قبل از ظهور امام زمان(علیه السّلام) دنيا گرفتار مشركان؛ يعنى يهود و نصاراست كه مصداق بارزش در جهان امروز همان آمريكا و مولود نامشروعش اسراييل است كه حكومتهاى دست نشاندهاى كه به جز رضايت آنها به هيچ چيز ديگرى فكر نمىكنند، همراهشان هستند. حضرت در همان ابتداى امر با تمام قوا با ايشان رودررو شده و جنگ خونينى با ايشان به پا مىكنند. در اين جنگ تمام عيار، حتى سنگها و درختها به يارى حضرت و سپاهيانش آمده و ايشان را خطاب مىكنند كه يك يهودى يا دشمن خدا پشت من پنهان شده، بياييد او را بگيريد و بكشيد.30
برخى روايات هم به جنگ حضرت با حكومتهاى عربى و دست نشاندههاى آنها اشاره مىكنند كه «على العرب شديد»31 «لا واللّه ما بينه و بينهم إلّا السيف»32؛ البته نكتهاى را كه مىبايست در اينجا متذكر شوم، اين است كه جنگهاى خونين و شديد حضرت تنها با حكومتهاى مشرك و سردمداران شرك و نفاق است والا اصل حكومت ايشان حكومت سفاك و خونريزى نيست كه بين عوام مردم شايع كردهاند.
حضرت با شيطان درگير مىشود33 كه «إلى يوم وقت المعلوم»34 مهلت خواسته است؛ البته اينكه منظور همان ابليس است يا شيطان بزرگ بماند تا زمانى كه خود حضرت ظهور كنند.
با استقرار حكومت حضرت چه كسانى از اين نعمت بهرهمند مىشوند؟
اولاً طبق برخى روايات، همه در دوران امام زمان(علیه السّلام) موحد مىشوند و ديگر هيچ حد و مرزى باقى نمىماند كه فلانى مثلاً يهودى يا نصرانى است: «له أسلم من فى السموات والأرض»35؛ همه در دوران حكومت امام زمان(علیه السّلام) مسلمان مىشوند.
نكته دوم اينكه با توجه به بعضى ديگر از روايات كه مىفرمايد: «وضعاللّه يده على رؤس العباد»36 نه رئوس مؤمنان يا شيعيان، حضرت دست مباركشان را بر سر تمام بندگان مىگذارند و عقول همه بندگان كامل مىشود و نه عقل جمعيتى خاص.
نكته سوم اينكه سرور ناشى از ظهور امام زمان(علیه السّلام) حتى شامل حال اهل برزخ و مردگان هم مىشود37 يعنى علاوه بر شيعيان و كل انسانهاى زنده، مردگان هم از فرج بهرهمند مىشوند: «دخلتهم الفرحه»38.
آيا مىتوان تعريف جامعى از حكومت حضرت ارايه كرد به طورى كه مشخص شود ابعاد، الگوها، قوانين و سيرهاى كه قرار است ايشان برقرار كنند چيست؟
مىدانيد كه ما ده قانون يا ده دين نداريم. در نگاه ما دين و قانون حق جز يكى و اسلام نيست: «إنّ الدين عند اللّه الإسلام»39. افتخار و هنر حضرت مهدى(علیه السّلام) پياده كردن همان چيزى است كه رسولاللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به بشر ارائه كردهاند؛ چرا كه به فرموده قرآن «لقد كان لكم فى رسول اللّه أسوة حسنه»40. به عبارت ديگر نه تنها سيره ايشان كه سيره حضرت على(علیه السّلام) همان سيره رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و همگى افتخارشان اين است كه قدم جاى قدم پيامبر(ص) مىگذارند. البته نتيجه تأسى و عمل به اين سيره بنا بر آيه «ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض»41 وفور و نزول بركات از آسمان و زمين است و طبيعى است در چنين حالتى ديگر زمين با اهل خود قهر نيست و رود و درياچهاى خشك نمىشود و بسيارى مسايل از اين قبيل وجود نخواهد داشت.
آيا براى تحقق چنين حكومتى زمينهسازى هم مىتوان كرد؟
پاسخ اين سؤال به بحث انتظار برمىگردد كه مرحوم مجلسى در جلد 52 بحارالانوار بيش از هشتاد روايت در اين رابطه آوردهاند كه در بعضى از آنها از انتظار با تعبيرى همچون «أحبّ الاعمال»42 يا «أفضل أعمال أمتّى»43 ياد شده و شخص منتظر را در برخى ديگر به كسى تشبيه كردهاند كه در خيمه رسول اللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد.44 مسلما كسى كه در خيمه رسول اللّه(ص) باشد براى تهاجم به دشمن و ويران كردن ابنيه شرك و نفاق در حالت آمادهباش به سر مىبرد؛ يا وقتى حداقل ثواب انتظار را معادل ثواب هزار شهيد بدر و احد بيان مىكنند45 معنايش اين است كه هر منتظر بايد رنج و زحمتى معادل رنج و زحمت هزار شهيد بدر و احد را تحمل كند. به هر حال مردم بايد با اين موضوع و اين فرهنگ و خود امام(علیه السّلام) و دشمنان ايشان آشنا شوند و براى مردم روشن شود كه دشمنان آن حضرت به دنبال چه مىگردند و چه هدفى را دنبال مىكنند.
به نظر حقير بهترين وسيله براى آگاه كردن مردم، پياده كردن فرهنگ مهدويت و برحذر داشتن آنها از فرهنگ ضد آن است. بهترين حالت آن هم وقتى است كه حكومت به پا مىشود. با برپايى حكومت و دستيابى به امكانات بيشتر، مسئوليت هم بيشتر مىشود. مىبايست با استفاده از صدا و سيما و ديگر رسانههاى گروهى ابعاد مختلف موضوع را براى مردم تبيين كرد و به معناى واقعى براى برپايى حكومت امام زمان(علیه السّلام) مقدمهچينى نمود. البته در اينجا مجال پاسخ به آنها كه با استناد به حديث ضعيف السندى اصل تشيكل حكومت در عصر غيبت را زير سؤال مىبرند، نيست و به همين قدر بسنده مىكنم كه به نظر بنده الان اوجب واجبات و اهم مسايل تشكيل و حفظ حكومت اسلامى است.
با گذشت بيش از دو دهه از آغاز انقلاب در ايران عملكرد اصل نظام را در اين راستا چگونه مىبينيد؟
هر چند كه انتظار بيش از اين بوده ولى بينى و بين اللّه كوتاهى نكردهاند. يك تذكر و درخواست هم از آقايان دارم اينكه بياييد فرهنگ مهدويت را مثل كتابهاى مدارس كه به تناسب سطوح مختلف سنى نوشته شده، بازنويسى كنيم و براى هر مقطعى كتاب و اسلايد، سىدى، فيلم و برنامههاى مختلف و مناسب داشته باشيم كه در اين راستا مىطلبد هم فضا و هم ابزار را به خوبى بشناسيم و هم مناسبترين نحوه استفاده از ابزار را در شرايط كنونى اعمال كنيم. در ورود به اين ميدان هم انشاءاللّه موفق خواهيم بود.
تا كنون در بين طلبهها و عامه مردم چقدر در زمينه فرهنگ انتظار كار شده است؟
راستش را بخواهيد ما در برابر ساحت مقدس امام زمان(علیه السّلام) سراپا تقصيريم. آبرو و اعتبار ما طلبهها به همين عمامههايمان است. اين عمامهها هم اعتبارش به همان اصل و پشتوانهاش است. همانند پول كه كاغذى عادى است و با پشتوانهاى كه در بانك مركزى دارد معتبر مىشود. اين احترامى كه مردم به ما مىگذارند، دستمان را مىبوسند، وجوهات را براى صرف در امور مذهبى پيش ما مىآورند و خلاصه يك جور ديگر نگاهمان مىكنند همه به خاطر آن بزرگوار است و متأسفانه ما در واقع يك هزارم حقى را كه آن حضرت بر گردن ما دارند ادا نكردهايم.
از ساحت مقدس امام زمان(علیه السّلام) پوزش مىطلبيم كه سرباز خوبى براى ايشان نبوده و نيستيم ولى اميدواريم به خوبى و بزرگى و بزرگوارى خودشان ما را عفو كرده و نظر لطفشان را از ما برنگردانند.
در پايان اگر مطلبى ناگفته مانده بفرماييد.
اميدواريم خداوند، عزّوجلّ، اين توفيق را به ما بدهد كه حكومت موعود جهانى را درك كنيم كه انشاءاللّه به زودى شاهدش خواهيم بود. اميدواريم كه خيلىها اين ايام را درك كنند و جزء ياران و سربازان حضرت باشند و باشيم و انشاءاللّه از اجر شهادت در جبهه ايشان كه دو برابر اجر ديگر شهداست بهرهمند شويم.
در پايان اين گفتوگو از شما و مجله وزين موعود تشكر و تقدير مىكنم كه سعى بليغ داريد و مجدانه در راه نشر فرهنگ مهدويت و آشنايى با اين بزرگوار تلاش مىكنيد و اميدواريم كه خود آقا در دنيا و آخرت پاداش شما را عنايت فرمايند.
از اينكه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد تشكر مىكنيم.
پی نوشت :
1 .محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج3، ص538-536.
2 .محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج52، ص231.
3 .همان، ج52، ص328.
4 .سيدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص152 به نقل از: نجمالدين طبسى، چشماندازى به حكومت مهدى(علیه السّلام)، ص184.
5 .جامع احاديث الشيعه، ج1، ص34.
6 .محمدبن الحسن الحرالعاملى، اثبات الهداة، ج3، ص542، ح521.
7 .عقدالدرر، ص159.
8 .الملاحم والفتن، ص97 به نقل از: چشماندازى به حكومت مهدى(علیه السّلام)، ص189.
9 .بحارالانوار، ج52، ص326.
10 .شيخ صدوق، كمالالدين و تمامالنعمة، ج1، ص331.
11.الملاحم والفتن، ص152.
12.ر.ك: چشماندازى به حكومت حضرت مهدى(علیه السّلام)، ص118.
13.المستدرك على الصحيحين، ج4، ص514؛ عقدالدرر، ص150.
14.عقدالدرر، ص36؛ ملاحم، ص68.
15.شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص626؛ بحارالانوار، ج52، ص316.
16.عقدارلدرر، ص236 به نقل از همان.
17.الاذاعه، ص119، به نقل ازهمان.
18.بحارالانوار، ج52، ص374.
19.همان، ج52، ص190.
20.همان، ج52، ص375.
21.همان، ج52، ص330 و 337.
22.همان، ج52، ص269.
23.بيان الائمه(علیه السّلام)، ج8، ص102.
24.بحارالانوار، ج52، ص337.
25.عقدالدرر، صص 99-90؛ كشف الاستار: ص137.
26.بحارالانوار، ج52، ص352.
27.الغارات، ج2، ص333.
28.در منابع عين عبارت يافت نشد.
29.مسنداحمد، ج2، ص398.
30.بحارالانوار، ج52، ص349.
31.همان، ج52، ص355.
32.همان، ج60، ص254؛ اثبات الهداة، ج3، ص551.
33.حجر (15)، آيه 38.
34.آل عمران(3)، آيه 83.
35.ر.ك: پاورقى 3.
36.بحارالانوار، ج52، ص328.
37.كامل الزيارات، ص30.
38.آل عمران(3)، آيه 19.
39.احزاب (33)، آيه 21.
40.اعراف (7)، آيه 95.
41.بحارالانوار، ج52، ص123.
42.منتخب الاثر، ح570.
43.بحارالانوار، ج52، ص146.
44.همان، ج52، ص126.
/خ