خلاقيت و نظريه پردازي
شناسنامه و چکيده ي بحث:
هدف بحث: دستيابي به راهبرد فعال سازي كرسيها.
مفاهيم اصلي: نظريه پردازي، سطوح فهم و ادراك، خلاقيت، شاخصهاي خلاقيت، شبكه ي هستي، كشف واقعيت.
محتواي بحث: تعريف نظريه، خلاقيت، فهم، تبيين سطوح فهم و ادراك، تبيين شاخصهاي ده گانه ي خلاقيت، توصيف وضعيت موجود كرسيهاي نظريه پردازي، نقد اين وضعيت، توصيف وضعيت مطلوب و تبيين راهبرد فعال سازي كرسيهاي نظريه پردازي.
چكيده بحث : ايجاد تحولي در كرسيهاي نظريه پردازي هدفي است كه اين مقاله نشانه گرفته است. كرسيهاي نظريه پردازي در وضعيت موجود، عمليات نظريه سنجي و نظريه شناسي را انجام مي دهند، نه نظريه پردازي را. در اين مقاله با تعيين شاخصهاي ده گانه اي براي خلاقيت و نوآوري كه جوهره نظريه پردازي است، پيشنهاد شده است كه موقعيتي علمي براساس شاخصهاي ياد شده براي صاحبان فكر خلاق و ايده هاي نوين، فراهم شود تا در آن موقعيتها با كمك صاحب نظران به پرورش و تكيمل ايده و نوآوري خود بپردازند.
پيش نياز: اصول موضوعه بحث
2. واقعيت خرد، جزيي از شبكه معادلات وجودي (جزء در ضمن كل).
3. فهم، كشف اين معادلات و روابط است.
4. تعميق فهم، حركت به سمت كشف روابط بيشتر است.
تعريفها:
بنابراين نظريه پردازي يعني:
تبيين موقعيت موضوع در ضمن شبكه ي معادله هاي وجودي، تا با اطلاع از كميت و كيفيت اثرگذاري و اثرپذيري آن نسبت به بقيه اجزاء، بتوان برآيندهاي مورد نظر در شبكه را توليد كرد. نظريه پردازي در سطح «فهم خلاق» از سطوح فهم و ادراك قرار دارد.
2. سطوح فهم و ادراك: در فضاي علم حصولي، انسان دو گونه اطلاعات را در خود مي يابد: اطلاعات تصويري، اطلاعات مفهومي، اطلاعات تصويري (يا دانش تصويري) حاصل كاركرد آيينه اي ذهن است، يعني چيزي را مي بينيم و تصويرآن در ذهن نقش مي بندد. اين گونه از اطلاعات، فقط زمينه ساز براي فعاليتهاي ديگر ذهني هستند و به تنهايي كاربردي ندارند. اطلاعات مفهومي (يا دانش مفهومي) حاصل فعاليت ذهن بر دانشهاي تصويري يا دانشهاي مفهومي قبلي است. اصول فعاليتها و كاركردهاي ذهن عبارت اند از:
- مقايسه : دو تصوير، يا دو مفهوم با هم مقايسه مي شوند و نتيجه گرفته مي شود كه اين دو با هم مشابه يا مغاير هستند و نقاط تشابه و يا تغاير آنها مشخص مي شود.
- تجزيه: يك تصوير، يا يك مفهوم به اجزاء تشكيل دهنده اش تجزيه مي شود و هر جزء آن تصوير يا مفهوم جديدي را ايجاد مي كند.
- تركيب: چند تصوير يا مفهوم در كنار يكديگر قرار مي گيرند و با تكميل يكديگر، تصوير يا مفهومي جديد را ايجاد مي كنند.
- انتزاع : يك تصوير يا مفهوم از ارتباطاتي كه با ديگر موضوعات دارد جدا مي شود و از زاويه ديد جديد و با جايگاه جديدي مورد نظر قرار مي گيرد؛ در مثل وقتي حكم كلي صادر مي كنيم كه هر انساني قدرت تفكر دارد، تصوير ذهني انسان را از عالم مادي جدا كرده و هرگونه مشخصات مادي را از آن سلب نموده ايم كه در نتيجه مشتركات، صورتهاي به دست مي آيد؛ اما نه در قالب يك تصوير، بلكه در قالب يك مفهوم جديد (ارتقاء و تعالي از تصاوير به مفاهيم، از محسوس به معقول، از جزء نگري به كل نگري).
تمام فعاليتهاي بالا، در حقيقت يك كاركرد بيشتر نيستند: كشف رابطه ها. ذهن با مقايسه شروع مي كند و به دنبال دستيابي به رابطه هاست (نقاط اشتراك و نقاط اختلاف)، تجزيه مي كند تا سرچشمه رابطه ها، تعداد و نوع آنها رابه دست آورد. با كشف يك سري از رابطه ها به سوي تركيب و تجريد مي رود، تا تصاوير يا مفاهيم مورد نياز خود را توليد كند. «فهم» در حقيقت كشف روابط بين اجزاء و رابطه هر جزء با كل و رابطه هر كل با ديگر كل هاست.
مراحل عمليات ذهن در دستيابي به يك «فهم» عبارت اند از:
- ديدن، لمس كردن، احساس كردن= ايجاد تصور اوليه.
- مقايسه تصورات با يكديگر = درك تفاوتها و تشابه ها ـ درك مفهوم جزء و كل.
- نديدن كل و توجه استقلالي به اجزاء ـ انجام عمل تجزيه.
- بررسي رابطه اجزاء با يكديگر (چگونگي اثرگذاري و اثر پذيري آنها بر يكديگر)= ايجاد فهم جزئي.
- برقرار كردن رابطه بين اجزاء با يكديگر= انجام عمل تركيب.
- بررسي ارتباط مفاهيم و يا تصاوير مركب با يكديگر= ايجاد فهم كلان.
پس اولين فعاليت ذهن، تصويربرداري از واقعيتها و نگه داري اين تصاوير در حافظه است.(تصويراوليه)، مرحله دوم، برقرار كردن رابطه بين مفاهيم موجود يا از پيش دانسته شده است. (فهم اوليه)، در اين قسمت بسياري از افراد با درك رابطه معلومات خود با ديگر موضوعات، دست به عمل مي زنند و از معلومات خود براي جهت دهي و اثرگذاري در فعاليتهاي عملي خود استفاده مي كنند. (فهم كاربردي)، وقتي محتويات ذهني و فكري به عالم عمل و تجربه وارد شد بايد خود را با قانونهاي حاكم بر هستي، هماهنگ كند و گرنه درخور استفاده نخواهد بود و در موقعيت خيالي خود باقي مي ماند. ضرورت هماهنگي با قانونهاي خلقت سبب مي شود كه آن چه در ذهن بي عيب و نقص ديده مي شد، در بسياري از موارد مشكل ساز بشود و نقصها يا ضررهايي را از خود بروز دهد و عمل انسان را با شكست مواجه سازد. بروز اين گونه ناهنجاريها و كاستيها، ذهن را به سوي بازنگري نسبت به محتواي فكر سوق ميدهد. اين بازنگري با انجام عمليات تجزيه و تحليل اجزاء و ارتباطات آنها صورت مي پذيرد. (فهم تحليلي)، در بسياري از موارد، پس از تجزيه موضوع به اجزاء تشكيل دهنده آن و تحليل روابط بين اجزاء، اجزاء و ارتباطات جديدي شناخته مي شوند كه بايد با يكديگر تركيب شوند و يك كل را تشكيل دهند، تا تصور صحيحي از موضوع به دست آيد. (فهم تركيبي)، نظريات و برنامه ها، فهم هاي تركيبي هستند كه درصدد عرضه واقعيتها مي باشند، اما بارها مي بينيم كه دچار خطا و اشتباه مي شوند. براي اين كه بتوان به يك فكر يا عقيده اعتماد كرد و سرمايه هاي وجودي را براي آن مصرف كرد، بايد بتوان آنها را نقد و بررسي كرد و در نهايت ارزشيابي و قضاوتي را در مورد آنها به انجام رساند. (فهم نقادانه)، رشد در زندگي و حركت در چرخه ي حياتي كه متصل به كل هستي است، نياز به اطلاع از شبكه معادلات وجود دارد.(فهم خلاق و شهودي).
جدولي كه در زير ملاحظه مي كنيد ارائه دهنده مراحل فهم و شاخصه هاي قابل تشخيص و اندازه گيري از آنهاست. (3)
(جدول)
خلاقيت : كشف متغيرها و روابط جديد در شبكه معادله هاي وجودي است كه به تغيير در وضعيت موجود مي انجامد (4) عمل كرد ذهن در خلاقيت و تبديل آن به يك نظريه را مي توان تا حدودي به صورت زير ترسيم نمود. (5)
1. طرح ريزي عناصر لازم براي حركت به سمت توليد يك دستگاه و سيستم فكري.
- چه نيازي سبب شده است كه فكر به كار افتد و درصدد چاره برآيد؟
- آيا اين نياز يك بسيط است، يا اين كه خود از چند عنصر تشكيل شده است؟
- اين نياز چقدر مهم است؟ (ضريب اهميت نياز)
- اگر مشكل حل نشود و نياز برطرف نشود، چه تبعاتي خواهد داشت؟
- آيا اين نياز يك نياز واقعي است، يا يك نياز كاذب و ساختگي است؟
- تعيين نيازهاي سلبي (آن چه نمي خواهيم و نياز داريم كه نشود كدام اند؟)
ب . تعريف هدفها (تعريف وضعيت مطلوب)
- تعيين هدف كلي و اساسي و ضريب اهميت آن (اگر حاصل نشود چه پيامدهايي دارد؟).
- تعيين هدفهاي مياني (هدفهايي كه بين وضعيت موجود و مطلوب قرار دارند و براي رسيدن به هدف نهايي زمينه سازي مي كنند).
- تعيين زمينه اوليه (شرايط اوليه براي شروع حركت به سوي هدفهاي بالا).
- تعيين اجزاء دروني هدفها (تعريف متغيرهاي دروني)
- تعيين كميت و كيفيت عناصربالا (از هركدام چقدر و با چه كيفيتي؟ يعني عناصر بالابه صورت قابل اندازه گيري تعريف شوند).
- تعيين ضريب اهميت هريك از عناصر ياد شده.
- تفكيك بين حداقل لازم ( مقداري از هدف كه به هيچ وجه قابل صرف نظر نيست و بايد حاصل شود) و حداكثر مطلوب.
- تعيين اهداف منفي (آن چه نمي خواهيم و نبايد بشود).
ج. تعريف ارتباطات
- (تعريف عنصرهاي مرتبط با وضعيت موجود و هدفهاي مطلوب؛ تعريف متغيرهايي بيروني+ ارتباط آنها با متغيرهاي دروني).
- چه چيزهايي سبب پيدايش نياز و مشكل شده اند؟ ضريب تأثير هر كدام در پديد آمدن مشكل چقدر است؟ (تشخيص سرچشمه ها).
- چه مسائلي در اثر اين مشكل به وجود آمده اند؟ (اين مشكل، چه آثاري را ايجاد كرده است؟ بر چه نقاطي تأثير گذاشته است؟ (تشخيص آثار و نتايج).
- چه عنصرهايي مي توانند مفيد باشند؟ ضريب مفيد بودن هريك چقدر است؟ (تشخيص امكانات).
- چه عنصرهايي مي توانند مضر باشند و براي رسيدن به اهداف مانع ايجاد كنند؟ ضريب مانعيت هر يك چقدر است؟ (تشخيص موانع).
- بررسي فعل و انفعالات هر يك از متغيرها با يكديگر؛ يعني كليه ارتباطات محتمل عنصرهاي دروني با هم، عنصرهاي بيروني با هم، عنصرهاي دروني و بيروني نسبت به يكديگر فهرست شود و كميت و كيفيت اثرگذاري آنها با يكديگر مشخص گردد. (تشخيص ارتباطات).
- قانونهايي از خلقت كه سرمنشأ تك تك اين ارتباطات هستند، مشخص شوند و فعل و انفعالات اين قانونها با يكديگر تعريف شود. (تشخيص معادلات و قوانين حاكم بر ارتباطات).
- چه تغييراتي در اين ارتباطات مي توان ايجاد كرد؟ (بهبود امكانات).
- چه ارتباطات جديدي را مي توان ايجاد كرد؟ (توسعه امكانات)
- ايجاد تغيير عنصرها و ارتباط آنها با ايجاد عناصر و ارتباطات جديد چه آثار مثبت و منفي مي تواند داشته باشد؟ (بررسي هزنيه تغيير).
2. تركيب و طراحي سيستم:
- تعيين حداقل عنصرها و ارتباطات لازم كه نمي توان از آنها صرف نظركرد.(شاخص پايه)
- تعيين عنصرها و ارتباطاتي كه بايد حذف شوند. (موانع)
- پاسخ به سؤالهاي زير: چه چيز، توسط چه كس، تحت چه شرايطي، در چه مكان و زماني و چگونه بايد انجام شود تا نياز برطرف شود و هدف حاصل شود؟
- مدل سازي (تعيين تركيب عنصرها و نوع ارتباط آنها براي رسيدن به مطلوب)
بررسي هزينه هريك از راه حل ها.
رعايت اصل بيش ترين اثرگذاري به وسيله كم ترين هزينه و زحمت.
انتخاب بهترين راه حل و راه حل هاي جايگزين احتمالي.
تدوين الگوي اجراء و اقدام به صورت زير:
- تعيين نقطه شروع
- زمينه لازم براي شروع
- محرك لازم براي شروع
- انجام دهنده كار و شرايط آن
- کيفيت و کميت کار
- مراحل كار
- نتيجه هاي مورد انتظار در هر مرحله
- نقاط توقف و شرايط آن
- محرك مجدد
- شرايط اتمام كار
- نقطه پايان
- بازنگري و ارزيابي
- اصلاح نقاط ضعف، تقويت نقاط قوت
- ايجاد زمينه لازم براي انجام حركتهاي جديد
در هر كدام از موارد ياد شده در اين مسير، مي توان مصداق و متغيرهاي جديد از شبكه هستي كشف كرد كه نتيجه، مدل و دستگاه نهايي حاصل شده از اين فرآينده را تغيير دهد و نظريه اي جديد توليد شود.
نظريه پردازي ها سطوحي هستند كه مي توان از موارد زير نام برد:
الف. نظريه پردازي بنيادي: عمل كردي كه موجب تغيير و تحول در معادله هاي پايه در موضوعات مي شود.
ب . نظريه پردازي فرآيندي: عمل كردي كه موجب تغيير در فعل و انفعالهاي موجود در موضوع، تغيير روشها و تغيير سازوكارها مي شود.
ج . نظريه پردازي و فرآورده اي : عمل كردي كه موجب تغيير در يكي از ويژگيهاي موضوع مي شود. (6)
شاخصهاي خلاقيت و نوآوري:
برخي از كليد واژه هايي كه مرتبط با فضاي خلاقيت و نوآوري در منابع دين هستند عبارت اند از: لب، اولوالالباب، اهل اللّب، عقل، عاقل، عقلاء، علم، عالم، علماء، فهم، نظر، ذكاء، فكر، فكور، متفكر، متعمق، حكمه، حكيم، حكماء.
جست و جو و تحليل گزاره هاي ديني (آيات و روايات) با استفاده از اين كليد واژه ها، مراتب زير و شاخصهاي ده گانه زير به دست مي دهد:
مراتب خلاقيت و دانشوري در نگرش اسلام
حكيم
عالم= حداقل نخبه مطلوب
ذواللّب
عاقل= حداقل نخبه موجود
شاخصهاي ده گانه خلاقيت و نوآوري كه نيازمنديهاي نظريه پردازي هستند:
2. مهارت كشف سرچشمه ها و معادله هاي بنيادين
3. مهارت جست و جوي ارتباطات و متغيرهاي دروني و بيروني موضوعات (نيازمند به مهارت نگرش شبكه اي)
4. مهارت انتخاب و تصفيه اطلاعات براساس كارآمدي
5. مهارت مطالعات تطبيقي و رونديابي
6. مهارت آينده نگري و تصميم سازي
7. مهارت شبيه سازي عملياتي اطلاعات و الگوها
8. مهارت بهبود مستمر
9. مهارت مديريت احساس
10. مهارت عبوديت
توضيح اين كه:
1. به استناد سخن امام صادق(ع):
«ان هذا العلم عليه قفل و مفتاحه المساله.» (7)
بر در اين علم قفلي است كه كليدش پرسش است.
و سخن رسول اكرم(ص)
«حسن المساله نصف العلم.» (8)
خوب پرسيدن، نيمي از دانش است.
خلاقيت و دانشوري در فضاي احساس نياز شكل مي گيرد. نماد نياز، سؤال است. سؤال هدف دار و مرتبط با عمل و صحنه ي زندگي، راه گشاست.
بنابراين، كسي زمينه خلاقيت و دانشوري را داراست كه ذهني سؤال پرداز داشته باشد و به دنبال اثر علمي سوالهاي خود باشد(سنجش و ارتقاي توان سؤال پردازي)
2. به استناد فرموده باري تعالي:
«قل سيروا في الارض فانظروا كيف بدأ الخلق.» (9)
در زمين بگرديد و بنگريد كه خداوند آفريدگان را چسان پديد كرده است.
«اولم ينظروا في ملكوت السموات والارض و ماخلق الله من شيء.» (10)
آيا در گستره ي آسمانها و زمين و آن چه خداي آفريده است، ننگريسته اند.
خلاقيت و دانشوري در فضاي توجه به سرچشمه ها، فعال مي شود. سرچشمه ها، ذرات بنيادين هر موضوعي هستند. توجه به ذرات بنيادين و معادله هاي پايه، راه گشاست. پس كسي در فضاي خلاقيت و دانشوري حركت خواهد داشت كه توجهي بيشتر و متمركزتر به ذرات بنيادين در هر موضوع و سرچشمه هاي شكل گيري موضوعات، داشته باشد. (سنجش و ارتقاي توان توجه به ذرات بنيادين).
3. به استناد سخن رسول خدا(ص):
«اعلم الناس من جمع علم الناس الي علمه.» (11)
داناترين مردم، كسي است كه دانش مردم را با دانش خود، جمع كند.
و نيز سخن ديگر از آن گرامي:
«العلم اكثرمن ان يحصي فخذ من كل شيء احسنه.» (12)
دانش، بيش از آن است كه به شمارش آيد. بنابراين، از هرچيزي، نيكوترين آن را فراگير.
خلاقيت و دانشوري در فضاي توجه به كاركرد ديگران، ابعاد جديد مي يابد و اطلاعاتي موجب تقويت خلاقيت است كه ثمربخشي داشته باشد. پس كسي در فضاي خلاقيت و دانشوري گسترش و توسعه خواهد داشت كه توجهي بيشتر و متمركزتر به اطلاعات ثمربخش قبلي داشته باشد.(سنجش و ارتقاي توان دستيابي به اطلاعات با كيفيت).
4. و به استناد سخن امام علي(ع):
«اضربوا بعض الرّاي ببعض يتولد منه الصواب. (13) امخضوا الراي مخض السقاء.» (14)
رأيها را ، برخي بر برخي ديگر عرضه كنيد (و آنها را كنار هم نهيد) كه رأي درست اين گونه پديد مي آيد. رأي و نظر را ـ همچون شيري كه براي بيرون آوردن كره، آن را در ميان مشك مي ريزند و مي زنند ـ بزنيد (تا به وسيله تقابل آرا و برخورد انديشه ها، به نظر درست برسيد.)
و سخن ديگرآن بزرگوار:
«اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعايه لاعقل روايه، فان رواه العلم كثير و رعاته قليل.» (14)
چون حديثي را شنيديد، آن را فهم و رعايت كنيد، نه بشنويد و روايت كنيد كه راويان علم بسيارند و به كار بندان آن اندک در شمار.
و سخن امام صادق(ع):
«اطلب العلم باستعماله.» (15)
دانش را از راه به كار بستن آن بجوي.
و سخن امام علي(ع):
«استدل علي مالم يكن بما قد كان. فان الامور اشباه.» (16)
از آن چه نبوده است، بر آن چه بوده دليل گير، كه كارها همانندند و يكديگر را نظير.
و سخن امام صادق(ع):
«الحق الذي تطلب معرفته من الاشياء هو اربعه اوجه: فاولها آن ينظر اموجود هو ام ليس بموجود؟ و الثاني ان يعرف ماهو في ذاته وجوهره؟ والثالث ان يعرف كيف هو وما صفته والرابع ان يعلم لماذا هو ولايه عله.» (17)
طلب شناخت چيزها، براي فرد به چهار وجه تواند بود:
اول آن كه: بداند موجود است، يا نه.
دوم آن كه: بداند كُنه حقيقت ذات اش را.
سوم آن كه: بشناسد چگونگي صفات او را.
چهارم آن كه: بداند علت و غايت وجودش را.
خلاقيت و دانشوري در فضاي مقايسه و تحليل اطلاعات، متولد مي شود و تحليلي موجب بروز خلاقيت است كه حداقل به نقاط زير توجه كند:
ارتباط با فرامعادلات (معادلات خلقت)
ارتباط با عمل (پيامدها و نتايج)
تجزيه تا عمق ذرات بنيادين+ تركيب با ابرسيستمها (نگرش شبكه اي)
رونديابي، مقايسه فرآيندها و فرآورده ها (سنجش و ارتقاي توان مطالعات تطبيقي و تحليل اطلاعات)
5. و به استناد سخن باري تعالي
«و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آباءنا اولو كان اباءهم لايعقلون شيئا ولا يهتدون.» (18)
هرگاه گويندشان پيروي از چيزي كنيد كه خدا فرو فرستاده، گويند: نه، كه پيروي از چيزي مي كنيم كه پدران خويش را بر آن يافته ايم. هرچند پدران شان چيزي در نيابند و ره نشناسند.
و:
«و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الاالعالمون.» (19)
اينها مثل هاست كه براي كساني زنيم و جز دانايان كس آن را اندر نيابد.
و سخن امام علي (ع):
«ان العاقل من نظر في يومه بغده و سعي في فكاك نفسه و عمل لما لابدمنه و لامحيص له عنه وليس العاقل من يعرف الخير من الشر ولكن العاقل من يعرف خير الشرين.» (20)
خردمند كسي است كه در امروزش به فكر فرداي خود باشد و در راه آزاد كردن خود (از آتش دوزخ) بكوشد و براي چيزي كاركند كه گزيري از آن ندارد. خردمند كسي نيست كه نيك را از بد باز شناسد، بلكه خردمند كسي است كه از دو بدي، آن را كه كم تر بد است، بشناسد.
و سخن امام صادق(ع):
«في المشاوره اكتساب العلم و العاقل من يستفيذ منها علماً جديداً و يستدل بها علي المحصول من المراد.» (21)
در رايزني، فرچنگ آوري دانش است و خردمند كسي است كه از آن دانشهاي تازه را به دست مي آورد و دليل اقامه مي كند بدان، بر نتيجه ي هدف خويش.
و سخن امام علي (ع):
«العاقل من كان يومه خيراً من امسه.» (22)
خردمند كسي است كه امروز او بهتر از ديروزش باشد.
و سخن امام صادق(ع):
«صفه الحكيم الثبات عند اوائل الامور و الوقوف عند عواقبها.» (23)
ويژگي خردمند استواري در هنگام آغاز كارها و درنگ در هنگام پايان آنهاست.
خلاقيت و دانشور در فضاي جست و جوي ساختارها و الگوهاي جديد، به بلوغ مي رسد. براي دستيابي به ساختارها و الگوهاي جديد، نياز به توابع آينده نگري شبكه اي، توابع اولويت ساز، معادلات تزاحمي براي تصميم سازي و توابع بهبود مستمر است و زمينه ي لازم براي تشخيص واقعيات و تفكيك توهمات، شبيه سازي فرضيه و مدل كردن اطلاعات است. (سنجش و ارتقاي توان فرضيه سازي و مدل سازي، توان كشف الگوها، آينده نگري، بهينه سازي، تصميمات و شبيه سازي).
6. با ملاحظه تفاوت ميان عقل نظري و عقل عملي و نياز به علم مقدس و نخبه عادل و به استناد سخن خداوند متعال:
«... انمايخشي الله من عباده العلماء.» (24)
از بندگان خدا، دانشوران كه از وي ترسند.
و سخن امام علي(ع):
«العقل اذا علم عمل و اذا عمل اخلص.» (25)
عاقل هرگاه بداند چيزي را عمل مي كند و هرگاه عمل كند، خالص مي گرداند.
خلاقيت و نوآوري، نيازمند مهارت عبوديت و مديريت احساس است.
بنابراين، مي توان گفت: خلاقيت با شاخصهاي ده گانه ياد شده در فضايي شش بعدي شكل گرفته، رشد كرده و به بلوغ ميرسد:
1. سؤال پردازي.
2. توجه به ذرات بنيادين و معادله هاي پايه.
3. جذب اطلاعات كيفي.
4. نگرش و تحليل شبكه اي و رونديابي.
5. شبيه سازي تصميمهاي مربوط به آينده مستمر.
6. عبوديت (احساس حضور خداوند با صفت حيات و علم و عظمت بي نهايت).
توصيف وضعيت موجود از كرسيهاي نظريه پردازي
اين هويت با دو نقد زير روبه روست:
1. اين هويت با عنوان«نظريه شناسي» يا «نظريه سنجي» مناسب است تا«نظريه پردازي».
2. اين هويت براي ساماندهي و مديريت نظريات است، نه حركت به سوي توليد علم.
در فضاي موجود، محققان و صاحب نظران با تلاش شخصي خود به توليد فكر و نوآوري مي پردازند و كرسيهاي نظريه پردازي به مانند محكمه اي براي صاحب نظريه برقرار مي شود تا متهم در قبال صدق و كارآيي نظريه خود دفاع كند، عينك و روحيه حاكم بر فضاي كرسيها، نقد و عيب يابي است. چنين فضايي، خلاقيت و اميد به پيشروي در كشف و توسعه مرزهاي دانش را اگر تضعيف نكند، به طور قطع، تشديد و تقويت نخواهد كرد.
از سوي ديگر، وجود چنين كرسيهايي به قطع و يقين ضروري است، تا هر فكر و انديشه خامي به نام نظريه علمي و نوآوري، مجال ميدان داري در مجامع غير تخصصي را نيابد. براين اساس پيشنهاد مي گردد بعنوان كرسيهاي فعلي از نظريه پردازي به «كرسيهاي نظريه سنجي» تغييركند و براي «كرسيهاي نظريه پردازي» وضعيتي ديگر فعال شود كه در ذيل توصيف مي گردد:
توصيف وضعيت مطلوب از كرسيهاي نظريه پردازي
در اين منظر، كرسيهاي نظريه پردازي، مجموعه اي از صاحب نظران و روش شناسان هستند كه با عينك و حالت روحي مامايي، صاحب ايده و نظريه نو را احاطه مي كنند و به او كمك مي كنند تا بتواند ايده و فكر تازه خويش را از خامي و بساطت به پختگي و كارآمدي برساند. در اين فضا حاضران به جاي نقادي و محاكمه. وكيل مدافع نظريه پرداز هستند و تلاش مي كنند تارخنه هاي ايده ي او را ترميم كنند.
پي نوشت :
1. مقصود از كلمه ي معادله ي وجودي، تعيين كميت، كيفيت، جهت، زمان، مكان و رتبه ي اثرگذاري و اثرپذيري موجودات بر يكديگر است به طوري كه به حركت به سوي هدفي خاص بينجامد.
2. نمونه اي از تعريفهاي ديگر در مورد نظريه:
- نظريه ساختار منسجمي از گزاره هاست كه به توضيح، تبيين، و تفسيرهاي مختلفي در باره جهان هستي و پديده هاي آن و وقايع و مناسبات انساني(و محيطي) مي پردازد و امكان تعميم، تطبيق، پيش بيني و تغيير ايجاد مي كند.
دكتر عيوضلو، 1386، پايگاه اطلاعاتي هيات حمايت از كرسيهاي نظريه پردازي، به نشاني:WWW.Korsi.ir
- نظريه گزاره هاي واحد يا سازه اي از گزاره هاي منسجم و قابل سنجش است كه هستي، چيستي، چساني، و يا بايايي و شايايي شيء پديده ، امر ، رفتار و يا ماهيتي اعتباري را توضيح و تبيين مي كند و امكان تغيير ايجاد مي نمايد.
همان، حجه الاسلام رشاد1386
3. در كتابهاي روانشناسي تربيتي و برنامه ريزي آموزشي، در قسمت تعيين اهداف آموزشي، جدول سطوح فهم و ادراك، مورد بررسي و دقت قرار مي گيرد. اوليت كسي كه اين سطوح را به صورت قاعده مند مطرح كرد فردي بنام بنجامين بلوم بود، پس از او فردي به نام گانيه سطوح پنج گانه اي براي يادگيري (نه فهم و ادراك) مطرح كرد. (مهارتهاي ذهني، راهبردهاي شناختي، اطلاعات كلامي، مهارتهاي يدي، گرايشها)؛ در مرحله ي بعد فردي به نام مريل سطوح سه گانه ي عمل كردي را براي يادگيري مطرح كرد: عمل كرد يادآوري، عمل كرد به كاربردن، عمل كرد كشف و ابداع. او در آخرين تغييرات خود در طبقه بندي هدفهاي آموزشي، محتويات آموزشي را در چهار شكل دسته بندي مي كند: ماهيت ها، فرآيندها، عمل ها، ويژگي ها و صفات.
مباني نظري تكنولوژي آموزشي، دكتر هاشم فردانش، انتشارات سمت1384.
4. درباره خلاقيت تعريف هاي مختلفي ارائه شده است كه برخي از آنها عبارتند از :
ورتهامير(1959): خلاقيت عبارت از توانايي نگاه جديد و متفاوت به يك موضوع و به عبارتي فرآيند شكستن و دوباره ساختن دانش خود در باره يك موضوع و به دست آوردن بينش جديد نسبت به ماهيت آن.
راجرز(1954): خلاقيت پديده اي است كه هنگامي روي ميدهد كه فرد افكار خود را در جهت فهم متفاوت و بهتر ازيك موضوع يا موقعيت سازماندهي مي نمايد.
تورنس(1965): خلاقيت عبارت از فرايند حساس شدن به مسائل، نواقص، شكافهاي دانش، عنصر مفقوده، ناهماهنگي ها و مواردي از اين قبيل و شناسايي دشواريها، جست وجوي راه حل ها، حدس زدنها يا منظم كردن فرضيه ها در باره نواقص، آزمودن و دوباره آزمودن و سرانجام به هم مرتبط كردن نتايج.
تودور ريكاردز(1988): خلاقيت عبارت از فرآيند كشف شخصي به طور نسبي ناهوشيار و هدايت كننده به سوي بينشهاي جديد و مناسب.
يليام (1993) بيان مي دارد خلاقيت عبارت از فرايند كشف آن چه تا به حال در نظر گرفته نشده و عمل ايجاد ارتباطات جديد.
ترزا آمابيلي(1996): خلاقيت عبارت از توليد ايده هاي جديد و مفيد در همه زمينه ها.
گيلفورد(1954): خلاقيت را عبارت از تفكر واگرا (در برابر تفكر همگرا) مي داند.
ادوارد دبونو(1968): خلاقيت را عبارت از تفكر جانبي (يا افقي) (در برابر تفكر عمودي) مي داند.
برخي صاحب نظران، خلاقيت را مترادف حل مسأله دانسته و عده اي ديگر آن را ابزار حل مسأله مي دانند.
واژه نوآوري به عنوان معادل واژه Innovation نيز به شكل زير تعريف شده است: نوآوري به معني خلاقيت، عينيت يافته است. در اين نوع تعريف نوآوري داراي مفهوم عملياتي شدن و به مرحله اجرا در آمدن انديشه هاي نو مي باشد. از اين ديدگاه مي توان نوآوري را به معني خلاقيت عيني به عنوان شكل اجرائي شده و تحقق يافته خلاقيت ذهني دانست.
كتاب خلاقيت، سيد مهدي گلستان هاشمي، ناشر مؤلف.
5. اين فعاليتها را مي توان «روش تحقيق با رويكرد مدل سازي» ناميد.
6. اين سه عنوان، از تقسيم بندي خلاقيت و نوآوري به اين سه سطح، اقتباس شده است.
7. اصول كافي، كليني ، ج 20/1، دارالتعارف، بيروت.
8. تحف العقول، ابن شعبه حراني، با تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري/56، جامعه مدرسين.
9. سوره عنكبوت، آيه 20
10. سوره اعراف، آيه 185.
11. امالي صدوق/20.
12. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج219/1، مؤسسه الوفا، بيروت.
13. همان، ج 224/1؛ ج 96/2
14. اصول كافي،ج 17/1؛ نهج البلاغه، حكمت 98.
15. بحارالانوار، ج 224/1.
16. همان، ج 328/68، نهج البلاغه، نامه 31، ترجمه دكترسيد جعفر شهيدي/306.
17. بحارالانوار، ج 148/3.
18. سوره بقره، آيه 170.
19. سوره عنكبوت، آيه 43.
20. بحارالانوار، ج 6/75.
21. مستدرك الوسائل، ج 344/8.
22. همان، ج 150/22.
23. بحارالانوار، ج 215/1.
24. سوره فاطر، آيه 28.
25. غررالحكم.