نويسنده: معصومه طاهري
نگاهي به پديده ي باربي
براي اين که مدل رفتاري در جامعه اي پايدار و ماندني شود بايد در قالب و طرح يک مدل فرهنگي درآيد به صورتي که تقريبا خود به خود توسط هر يک از اعضاي آن اجتماع پذيرفته و اجرا شود. کورت لوين در اين خصوص مي نويسد: «مدل فرهنگي تعامل بين فرد، جامعه و فرهنگ است که شکل گيري اغلب مدل هاي رفتاري او را موجب مي شود و حتي عميق ترين و ژرف ترين پاسخ هاي عاطفي او را تعيين مي کنند. » يکي از مديران ارشد مؤسسه ي بين المللي مطالعات استراتژيک لندن در مقاله اي که اخيرا در مجله آمريکايي نيوزويک منتشر شده است به صراحت عنوان نموده «براي اين که جهان غرب دشمنانش را شبيه خود کند و آن ها را از پاي درآورد بايد با استراتژي دو گانه مهار و آلوده سازي فرهنگي وارد عمل شود. » در واقع از اين حربه نرم به صورت غير مستقيم و نامرئي به تغيير و استحاله ي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي ملت ها مي پردازند. ابزاري که به زعم پروفسور مولانا، زنجيره هاي بردگي فرهنگي بر پاي ملت هاست. يکي از اين ابزارها که به وفور در اشکال و صور مختلف در دسترس همگان به خصوص کودکان و نونهالان است عروسک باربي نام دارد؛ عروسکي زيبا و شکيل که نماد و شاخص زندگي و سبک غربي به ويژه آمريکاست. مانکن سرباز ناتوي فرهنگي که به عنوان بهترين و مؤثرترين وسيله اشاعه فرهنگ اومانيستي و سوداگرانه آمريکايي و آلوده سازي فرهنگ بومي کشورهاست، و در عين حال به راحتي در اختيار کودکان قرار مي گيرد، زيرا از منظر روان شناسي در اين سن به دليل شکل نگرفتن شخصيت کودک و سادگي طرحواره هاي ذهني او الگوپذيري بسيار بالاست. در اين دوران آموخته ها بادوام تر و پايدارترند و بيشترين اثر را در زندگي آتي کودکان دارند. از طرفي عروسک براي دختر بچه ها داراي نقشي تربيتي است و از طريق آن مي توان مدل لباس و ساير وسايل مورد نياز دختران و حتي زنان را به صور مختلف توليد و به فروش رساند. بنابراين هر آن چه در تمدن غرب به ويژه آمريکا توليد و عرضه شوند قبلا ذائقه و احساس آن در مصرف کنندگان به وجود آمده است.
اين چيزي است که شايد بتوان از آن به عنوان مهندسي فرهنگي در عرصه مصرف گرايي تعبير کرد.
آنچه که امروز در اکثر خيابان هاي شهرهاي بزرگي چون تهران، اصفهان و شيراز ... مي بينيم باربي هايي متحرک و شبيه به هم هستند. آنان براي اين که از قطار مد روز عقب نمانند به هر قيمتي خود را به شکل اين عروسک آمريکايي درآورده اند و وقتي کسي به آن ها مي گويد باربي! آن قدر ذوق زده و خوشحال مي شوند که گويي به انتهاي آرزوي خود رسيده اند و همان باربي معروف شده اند. متأسفانه در اين قضيه هر چند باربي را به نام عروسک بچه ها مي شناسيم اما زنان و مادراني هم وجود دارند که به دنبال خودنمايي در اين ماراتن مد هستند، البته نه فقط لاغري، چشمان آبي و صورت بلوند باربي، که وسايل جانبي او هم در اشکال گوناگون استفاده مي شود. باربي عروسکي که به راحتي تمام دنيا از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب را با چهره دوست داشتني و زيباي خود مطابق با سلايق و علايق مردم آن کشور فتح کرده و بدون هيچ گونه زحمت و دردسري به تخليه فرهنگ بومي و آلوده سازي آن مي پردازد، متأسفانه در کشور ما نيز در اشکال مختلف به فروش مي رسد. در واقع از زماني که به فرمان امام خميني (ره) درها را به روي آمريکاي جنايتکار بستيم تا جامعه آزادي خواه ايران را از تعرض و تعدي فرهنگي سامري هزاره خودمان مصون نگاه داريم او جسورانه از پنجره وارد شد و ميني گوساله خود را به هر ترتيب که بود روانه جامعه اسلامي ما کرد. اما به راستي منشأ اين ويروس مهلک و خطرناک فرهنگي از کجاست؟ ! الگوي دختران جوان و نوجوان ما و ديگر ملل دنيا چگونه شکل گرفت و فلسفه موجوديتش چه بود؟
در سال 2001 عروسک باربي با ورود در اولين فيلم کامپيوتري خود به نام «فندق شکن» وارد مرحله تازه اي شد. از آن به بعد بيش از پانصد بار در نقش ها و شخصيت هاي مختلفي اعم از انيميشن، مستهجن و سکسي عرض اندام نمود. باربي پرستار، باربي پزشک، باربي معلم، باربي ارتشي با وسايل مربوط به حرفه مربوطه هر روز در بازارهاي جهاني به فروش مي رسيد. البته هر بار به فراخور زمان و تنوع مدها، باربي نيز به روزتر مي شد. در طي چهل سال گذشته باربي حتي وارد عرصه سياسي شده است. در انتخابات ايالتي، جنگ ويتنام، گرانادا، پاناما در انتهاي جنگ سرد باربي چون سربازي حضور همه جانبه داشته است در طي سال هاي اخير - به دنبال تهاجم آمريکا به عراق و يا پس از واقعه يازدهم سپتامبر - باربي با پوشيدن لباس نظامي به تحريص افکار عمومي ضد تروريسم وارد عرصه اجتماعي و سياسي شد. باربي به روح آمريکايي بدل شده است. مهم ترين نقش فرهنگي باربي تأثيرگذاري و ارائه خط مشي به دختران و زنان در تمام دنياي تحت سيطره خود است تا با او همذات پنداري کنند. اندام باربي، آرايش باربي، مدل موي باربي، کفش باربي و حتي وقيحانه تر آموزش مسائل جنسي و غيراخلاقي توسط اين عروسک آمريکايي که ديگر نقش يک عروسک ساده را ايفا نمي کند؛ حتي به قدري دختران متشبه به باربي شده بودند که براي اين که اندامشان خراب نشود تمايل به ازدواج و بارداري نداشتند، براي همين منظور باربي باردار وارد بازار شد تا خود بچه ها او را زايمان کنند و در نهايت همه چيز با برنامه ريزي و استراتژي کامل و جامع صورت گرفته است. اين شواليه ي فرهنگي به راحتي شيوه هاي تربيتي و مهار دختران سراسر دنيا را به دست گرفته تا مطابق با گزاره هاي آمريکايي آن ها را پرورش دهد. باربي برخلاف ساير عروسک ها تداعي گر عروسکي براي بچه ها نيست و چهره بچگانه ندارد بلکه يک زن جوان با فاکتورهاي آمريکايي است. اين سرباز فرهنگي به گونه اي نرم و نامحسوس به تخريب فرهنگ ها مي پردازد، لذا مي بايست براي مقابله با آن تمهيداتي بنيادين و عملياتي انديشيد.
منبع: برگرفته از ماهنامه سوره، شماره 35
براي اين که مدل رفتاري در جامعه اي پايدار و ماندني شود بايد در قالب و طرح يک مدل فرهنگي درآيد به صورتي که تقريبا خود به خود توسط هر يک از اعضاي آن اجتماع پذيرفته و اجرا شود. کورت لوين در اين خصوص مي نويسد: «مدل فرهنگي تعامل بين فرد، جامعه و فرهنگ است که شکل گيري اغلب مدل هاي رفتاري او را موجب مي شود و حتي عميق ترين و ژرف ترين پاسخ هاي عاطفي او را تعيين مي کنند. » يکي از مديران ارشد مؤسسه ي بين المللي مطالعات استراتژيک لندن در مقاله اي که اخيرا در مجله آمريکايي نيوزويک منتشر شده است به صراحت عنوان نموده «براي اين که جهان غرب دشمنانش را شبيه خود کند و آن ها را از پاي درآورد بايد با استراتژي دو گانه مهار و آلوده سازي فرهنگي وارد عمل شود. » در واقع از اين حربه نرم به صورت غير مستقيم و نامرئي به تغيير و استحاله ي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي ملت ها مي پردازند. ابزاري که به زعم پروفسور مولانا، زنجيره هاي بردگي فرهنگي بر پاي ملت هاست. يکي از اين ابزارها که به وفور در اشکال و صور مختلف در دسترس همگان به خصوص کودکان و نونهالان است عروسک باربي نام دارد؛ عروسکي زيبا و شکيل که نماد و شاخص زندگي و سبک غربي به ويژه آمريکاست. مانکن سرباز ناتوي فرهنگي که به عنوان بهترين و مؤثرترين وسيله اشاعه فرهنگ اومانيستي و سوداگرانه آمريکايي و آلوده سازي فرهنگ بومي کشورهاست، و در عين حال به راحتي در اختيار کودکان قرار مي گيرد، زيرا از منظر روان شناسي در اين سن به دليل شکل نگرفتن شخصيت کودک و سادگي طرحواره هاي ذهني او الگوپذيري بسيار بالاست. در اين دوران آموخته ها بادوام تر و پايدارترند و بيشترين اثر را در زندگي آتي کودکان دارند. از طرفي عروسک براي دختر بچه ها داراي نقشي تربيتي است و از طريق آن مي توان مدل لباس و ساير وسايل مورد نياز دختران و حتي زنان را به صور مختلف توليد و به فروش رساند. بنابراين هر آن چه در تمدن غرب به ويژه آمريکا توليد و عرضه شوند قبلا ذائقه و احساس آن در مصرف کنندگان به وجود آمده است.
اين چيزي است که شايد بتوان از آن به عنوان مهندسي فرهنگي در عرصه مصرف گرايي تعبير کرد.
آنچه که امروز در اکثر خيابان هاي شهرهاي بزرگي چون تهران، اصفهان و شيراز ... مي بينيم باربي هايي متحرک و شبيه به هم هستند. آنان براي اين که از قطار مد روز عقب نمانند به هر قيمتي خود را به شکل اين عروسک آمريکايي درآورده اند و وقتي کسي به آن ها مي گويد باربي! آن قدر ذوق زده و خوشحال مي شوند که گويي به انتهاي آرزوي خود رسيده اند و همان باربي معروف شده اند. متأسفانه در اين قضيه هر چند باربي را به نام عروسک بچه ها مي شناسيم اما زنان و مادراني هم وجود دارند که به دنبال خودنمايي در اين ماراتن مد هستند، البته نه فقط لاغري، چشمان آبي و صورت بلوند باربي، که وسايل جانبي او هم در اشکال گوناگون استفاده مي شود. باربي عروسکي که به راحتي تمام دنيا از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب را با چهره دوست داشتني و زيباي خود مطابق با سلايق و علايق مردم آن کشور فتح کرده و بدون هيچ گونه زحمت و دردسري به تخليه فرهنگ بومي و آلوده سازي آن مي پردازد، متأسفانه در کشور ما نيز در اشکال مختلف به فروش مي رسد. در واقع از زماني که به فرمان امام خميني (ره) درها را به روي آمريکاي جنايتکار بستيم تا جامعه آزادي خواه ايران را از تعرض و تعدي فرهنگي سامري هزاره خودمان مصون نگاه داريم او جسورانه از پنجره وارد شد و ميني گوساله خود را به هر ترتيب که بود روانه جامعه اسلامي ما کرد. اما به راستي منشأ اين ويروس مهلک و خطرناک فرهنگي از کجاست؟ ! الگوي دختران جوان و نوجوان ما و ديگر ملل دنيا چگونه شکل گرفت و فلسفه موجوديتش چه بود؟
باربي چگونه پديد آمد؟
کمپاني «متل» در سال 1945 توسط زوج هندلرومت، در ايالت کاليفرنياي جنوبي آمريکا تأسيس شد. اين شرکت که به دنبال سودآوري بود، ابتدا به توليد قاب عکس، بعد مبلمان منزل و اسباب بازي روي آوردند. با همکاري کلوپ ميکي موس تبليغات تلويزيوني وسيع و گسترده اي در اين زمينه داشتند. به دليل اين که دخترشان باربارا به عروسک علاقه زيادي داشت بر آن شدند تا با کمپاني آلماني توليد عروسک «لي لي» قراردادي ببندند و بعد از مدتي امتياز اين عروسک را از آلمان خريده و از روي اسم دخترشان نام آن را «باربي» گذاشتند و به اين طريق باربي متولد شد و در واقع سناريوي تسخير فرهنگي شکل گرفت. در ابتدا باربي با قيمت دو دلار فروخته مي شد اما در حال حاضر با قيمت تقريبي چهار هزار و پانصد دلار است. طرح تغييرات باربي به عهده جک رايان است که در پنتاگون طراح موشک هاي اسپارو و هاوک است. او به خاطر تخصص و استعداد فوق العاده اش در شناخت فرم و هيکل زنان در کمپاني متل استخدام شد. بعد از مدتي عروسک پسرانه با موهاي قهوه اي و لباس هاي شيک به نام «کن» برگرفته از اسم پسر آقاي هندلر، رئيس کمپاني، توليد و به عنوان دوست پسر باربي معرفي شد، اما اين کافي نبود باربي بايد به جاهاي ديگري نيز نفوذ مي کرد، لذا باربي با رنگ پوست قهوه اي به نام «کريستين» براي بچه هاي سياه پوست و «کي يرا» باربي ژاپني و چيني براي تسخير فرهنگ بيش از يک ميليارد زرد پوست و يا «ترزا» براي بچه هاي آمريکاي لاتين و انواع ديگر و نژادهاي مختلف به جمع دوستان باربي اضافه شد. در راستاي تبليغ و ترويج عروسک باربي، فروش اقلام گوناگون اسباب بازي هاي جانبي و تکميلي، با سرعت روزافزوني بالا گرفت. از پازل ها، اسباب بازي هاي الکترونيکي، لوازم التحرير، مواد آرايشي و تزييني ... تا خوردني هاي فانتزي چون شکلات، آدامس و ...در سال 2001 عروسک باربي با ورود در اولين فيلم کامپيوتري خود به نام «فندق شکن» وارد مرحله تازه اي شد. از آن به بعد بيش از پانصد بار در نقش ها و شخصيت هاي مختلفي اعم از انيميشن، مستهجن و سکسي عرض اندام نمود. باربي پرستار، باربي پزشک، باربي معلم، باربي ارتشي با وسايل مربوط به حرفه مربوطه هر روز در بازارهاي جهاني به فروش مي رسيد. البته هر بار به فراخور زمان و تنوع مدها، باربي نيز به روزتر مي شد. در طي چهل سال گذشته باربي حتي وارد عرصه سياسي شده است. در انتخابات ايالتي، جنگ ويتنام، گرانادا، پاناما در انتهاي جنگ سرد باربي چون سربازي حضور همه جانبه داشته است در طي سال هاي اخير - به دنبال تهاجم آمريکا به عراق و يا پس از واقعه يازدهم سپتامبر - باربي با پوشيدن لباس نظامي به تحريص افکار عمومي ضد تروريسم وارد عرصه اجتماعي و سياسي شد. باربي به روح آمريکايي بدل شده است. مهم ترين نقش فرهنگي باربي تأثيرگذاري و ارائه خط مشي به دختران و زنان در تمام دنياي تحت سيطره خود است تا با او همذات پنداري کنند. اندام باربي، آرايش باربي، مدل موي باربي، کفش باربي و حتي وقيحانه تر آموزش مسائل جنسي و غيراخلاقي توسط اين عروسک آمريکايي که ديگر نقش يک عروسک ساده را ايفا نمي کند؛ حتي به قدري دختران متشبه به باربي شده بودند که براي اين که اندامشان خراب نشود تمايل به ازدواج و بارداري نداشتند، براي همين منظور باربي باردار وارد بازار شد تا خود بچه ها او را زايمان کنند و در نهايت همه چيز با برنامه ريزي و استراتژي کامل و جامع صورت گرفته است. اين شواليه ي فرهنگي به راحتي شيوه هاي تربيتي و مهار دختران سراسر دنيا را به دست گرفته تا مطابق با گزاره هاي آمريکايي آن ها را پرورش دهد. باربي برخلاف ساير عروسک ها تداعي گر عروسکي براي بچه ها نيست و چهره بچگانه ندارد بلکه يک زن جوان با فاکتورهاي آمريکايي است. اين سرباز فرهنگي به گونه اي نرم و نامحسوس به تخريب فرهنگ ها مي پردازد، لذا مي بايست براي مقابله با آن تمهيداتي بنيادين و عملياتي انديشيد.
آنتي باربي
اخيرا جوامع مختلف براي دفاع و مقابله با هژموني باربي و صيانت از فرهنگ بومي و ملي خود اقدام به ساخت و توليد آنتي باربي هايي کرده و با وجود صرف هزينه هاي زياد نتوانسته اند اين ابرعروسک فرهنگي را از پاي درآورند و متحمل شکست شدند. از جمله عروسک انگليسي به نام «سيندي» که در اين نبرد فرهنگي نابود شد. در کشور خودمان «دارا و سارا» به عنوان عروسک هاي ملي با نژاد آريايي و اسلامي نمونه ديگري از آنتي باربي هاي توليدي هستند که متأسفانه به دلايل متعددي موفق به مقابله با اين سرباز ناتوي فرهنگي نشدند، بلکه هزينه سنگيني را نيز به سپاهيان فرهنگي مان تحميل کردند. به محض اين که دارا و سارا در بازارهاي داخلي و کشورهاي همسايه با استقبال خوبي مواجه شدند. اربابان زر و زور که در صدر اين جنگ فرهنگي هستند، سرباز خود را با بيش از هشتاد نوع لباس محلي و قومي به وفور وارد بازار کردند و با کمک شهرت و تبليغات پر رنگ و لعاب رسانه اي باز هم پيروز ميدان لقب گرفتند، اما چرا دارا و سارا شکست خوردند؟ چهره فيزيکي بچگانه و غير قابل ملموس دارا و سارا در برابر جذابيت و طبيعي بودن باربي و قيمت بسيار بالا حيطه عملکرد اين سربازان ايراني را محدود کرده بود. از طرفي، رسانه ملي در فيلم هاي مقبول عامه مردم تبليغ مستقيم يا غير مستقيم از آن ها نمي کرد در صورتي که بايد اين نبرد که مواجهه با ناتوي فرهنگي است را جدي بگيريم و با اجماع فکري نخبگان و کارشناسان فرهنگي خود را مجهز کنيم. لزوم ايجاد مهندسي فرهنگي در اين عرصه امري مهم و ضروري است. در پروسه فرهنگي بايد فراملي و بين المللي انديشيد، بازارهاي جهاني را هدف قرار داد و با برنامه و استراتژي وارد ميدان شد و دشمن را حتي در مقوله اسباب بازي کودکان، کوچک نشمرد. فراموش نکنيم استعمارگران هر بار در لباسي متفاوت عمل مي کنند و ايران و همسايگانش، متشکل از قوميت ها و هويت هاي متفاوت اند که گاه در يک چارچوب ملي قرار گرفته اند. اما اين ديوار مرزها خود، آبستن تنش و اصطکاک هايي است که دشمن آن را هدف قرار داده است و با اصطلاحات اصلي و فرعي ناسيوناليسم و غيره جدايي آن ها را پر رنگ تر مي سازد. اين مهم است که پاشنه آشيل دشمن را بشناسيم و آگاهانه عمل کنيم، زيرا عروسک پرجذبه و زيباي باربي که تاريخچه بيش از نيم قرن را در عقبه خود دارد توسط غول هاي رسانه اي دنيا و کارخانجات فرهنگ سازي حمايت مي شود، پس ما نيز بايد عروسکي با پشتوانه يک ميليارد و نيم مسلمان بسازيم تا توان مقابله در اين نبرد فرهنگي را داشته باشد.منبع: برگرفته از ماهنامه سوره، شماره 35