آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (3)

انوار صفات و كمالات الهي همواره از روزنه ي فطرت پاك آدمي مي تابد و ميل و علاقه ي فطري انسان به كمالات و فضايل اخلاقي همان ميل به انوار خصلت هاي الهي است كه انسان را به سوي آنها مي كشاند؛ از اين رو هدف پروردگار جهان در آفرينش انسانها بر اساس فطرت اخلاقي و كمال طلبي، آن است كه انسان در پرتو پرورش آن به كمالات خداوند آراسته شود، چرا كه انسان به عنوان خليفه و جانشين خدا در زمين آفريده شده است و خليفه و نماينده بايد صفات و فضايل خداوند را داشته
سه‌شنبه، 29 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسیب شناسی شخصیت  و  محبوبیت زن (3)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (3)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (3)

نويسنده:محمدرضا کوهي




پيامدهاي ناگوار لاقيدي و بدحجابي بر فرآيند رشد و تکامل انسان

قسمت سوم : آسيب بر فطرت اخلاقي و فضيلت طلبي

فطرت فضيلت خواهي

انوار صفات و كمالات الهي همواره از روزنه ي فطرت پاك آدمي مي تابد و ميل و علاقه ي فطري انسان به كمالات و فضايل اخلاقي همان ميل به انوار خصلت هاي الهي است كه انسان را به سوي آنها مي كشاند؛ از اين رو هدف پروردگار جهان در آفرينش انسانها بر اساس فطرت اخلاقي و كمال طلبي، آن است كه انسان در پرتو پرورش آن به كمالات خداوند آراسته شود، چرا كه انسان به عنوان خليفه و جانشين خدا در زمين آفريده شده است و خليفه و نماينده بايد صفات و فضايل خداوند را داشته باشد تا عنوان خليفه بر او صادق باشد و با اخلاق الهي برنامه هاي توحيدي را روي زمين اجرا كند، به جامعه و
هم نوعان خود خدمت نمايد و انسان ها را به سوي سعادت ابدي هدايت كرداند.
پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:
إنّما بُعِثُ ِلاُتّم مكارمَ الاخلاق؛ هدف از بعثت من تكميل و اتمام فضايل و ملكات كريمانه بود. (1) كما اين كه تنها قلب و روح آراسته به زيبايي هاي اخلاقي و معنوي در آخرت براي انسان مفيد و نجات بخش است.(2)

منشأ نياز به اخلاق كريمه

در انسان، چندين قوه وجود دارد كه ميان قواي عالي و واجد درك و شعور؛ هم چون عقل و فطرت و وجدان و قواي داني و فاقد درك و شعور همانند شهوت و غضب و خيال اختلاف به وجود مي آيد، اقتضاي قواي طبيعيِ نفساني افراط يا تفريط است كه منشأ رذايل اخلاقي و صدور اعمال غيرانساني و ناشايست مي باشد، اما اقتضاي قواي عالي، تعديل و ميانه روي در امور و منشأ فضايل پسنديده و صدور اعمال نيك و رفتارهاي انساني است. درگيري دروني ميان قوه ي عاقله با قوه ي واهمه و مخيله از يك سو و ميان تمايلات فطري با خواسته هاي بي قيد و شرط نفساني از سوي ديگر، منشأ نياز انسان به تعديل قواي نفساني به واسطه حكومت قواي عالي روحي در سايه ي وحي و در نتيجه رسيدن به اخلاق فاضله است.
انسان، طعم گواراي حقيقت زندگاني را تنها در پرتو فضايل پسنديده و نيكوي فردي و جمعي خواهد چشيد؛ به بيان ديگر، آزادي معنوي و دروني و رهايي از منيّت و خودخواهي و آراسته شدن به صفات الهي و انساني زندگي را گوارا و لذت بخش كرده و به انسان صفا و آرامش مي دهد.

اهميت اخلاق فاضله

همه ي حركت ها و رفتارهاي انسان، تبلور و جلوه ي صفات و شخصيت اخلاقي و روحي او است، زيرا بدن ابزار و خادم روح است و روح از دريچه ي چشم و گوش و زبان مي بيند و مي شنود و سخن مي گويد و به كمك مغز، تفكر و انديشه مي كند؛ بنابراين اگر روح آراسته به صفات عالي و فضايل الهي باشد بدن را در مسير صلاح و سعادت خود و جامعه به خدمت درمي آورد و به رفتارهاي شايسته و نيكو وامي دارد. اما اگر آدمي به صفات پست و نكوهيده متخلق و متصف شده باشد، بدن در مسير خودخواهي ها و شهوات نامشروع به استخدام غرايز درآمده و در نتيجه خود و ديگران را در معرض تباهي قرار خواهد داد.
از اين رو انسانِ داراي اخلاق و صفات عالي، در برابر لغزش ها و انحرافات بيمه مي شود؛ از خودمحوري و بردگي شهوات و غرايز نفساني نجات مي يابد؛ از علم و امكانات به درستي استفاده مي كند؛ شرف و كرامت انساني او در پرتو اخلاق فاضله حفظ مي شود؛ سرمايه ي بزرگ دينش از خطر زوال و گسستگي مصون مي ماند و چهره ي والا و برين حيات حقيقي آشكارشده و طعم شيرين زندگي تحقق خواهد يافت. امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايند:
لا عِيشَ أهنأ من حُسن الخُلق؛ زندگي گواراتر از حسن خلق وجود ندارد.(3)
در سايه ي حسن اخلاق، دلها به هم نزديك شده، عواطف و محبت افزايش مي يابد و خدمت به يكديگر و احساس مسئوليت در برابر خود و خداي خويش و ديگران شديدتر مي شود. از سوي ديگر، تنها عامل عزت و محبوبيت واقعي در خانواده و جامعه است واين همه بدان جهت است كه در اخلاق عالي انساني، شخصيت ذاتي انسان ها از ارزش و كرامت ذاتي برخوردار است: «لقد كرمنا بني آدم»؛ ما به فرزندان آدم كرامت بخشيديم.(4)
بنابراين فرد متخلق به اخلاق والا، به حقوق خود و ديگران احترام مي گذارد و بر اين احساس دروني خويش پاسخ مثبت مي دهد كه: «آنچه بر خود نمي پسندي براي ديگران هم نپسند و آنچه براي خود مي خواهي براي ديگران هم بخواه». رابطه ي او با ديگران بر اساس سود و زيان شخصي و از روي سوداگري نخواهد بود، بلكه بر پايه ي انسانيت و ارزش هاي اخلاقي استوار خواهد گشت؛ بر پايه چنين اخلاقي است كه از منافع شخصي مي گذرد و ديگران را بر خود مقدم داشته و ايثار مي نمايد. به همين جهت است كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند: حُسنُ الخلق ذُهِب بخيرالدنيا والاخرة؛ اخلاق و صفات نيكو خير دنيا و آخرت را به همراه دارد.(5)
نتيجه آن كه بوستان سرسبز با گلهاي رنگارنگ زيبا و خوشبو است كه نشاط بخش و لذت آفرين است. اگر بوستان انسان نيز با درختان ايمان و تقوا سرسبز و با گل هاي فضايل اخلاقي زيبا و معطر و با ميوه هاي كردار نيكو شيرين و لذت بخش گشت، در مرتبه اول خود از وجود آنها نشاط و آرامش يافته و لذت مي برد، آن گاه اطرافيان و اجتماع از بركات وجودي او معطر شده و كسب نشاط و آرامش و لذت مي كنند.
از اين رو، رشد و به فعليت رساندن اين فطرت بسيار لازم و غفلت از آن ناديده گرفتن بخش مهمي از شخصيت و هويت خويشتن است.

نقش اخلاق فاضله در جامعه

انسان موجودي است اجتماعي كه كمال و سعادتش در جامعه محقق مي شود و زندگي اجتماعي بر اساس تعاون و همكاري، روابط و معاشرت ها و موضع گيري ها در برابر ديگران ميسر مي گردد و اگر ضوابط و قواعد انساني و الهي ميان آنان برقرار نباشد، حيات و پيشرفت جامعه در معرض خطر سقوط خواهد بود.
سلامت و رشد فرد و اجتماع جز در پرتو اخلاق نيكو ممكن نيست، اتحاد و همزيستي مسالمت آميز، آرامش و صلاح جامعه در پرتو اخلاق حميده ميسر است؛ هم چنان كه اختلاف ها، تجاوزها، انحرافات و ناامني ها در اثر رذايل نفساني و عدم رعايت ضوابط اخلاقي است.
در اهميت نقش اخلاق در جامعه همين بس كه رمز بقا و تعالي يا انحطاط و سقوط يك ملت و تمدن از ديدگاه وحي و عقل و تجربه، رعايت ارزش ها و مكارم اخلاقي يا عدم رعايت آنهاست؛ از همين رو اسلام عزيز كه ديني است با صبغه ي الهي و انساني، تمام همتش آن است كه انسان ها و پيروان راستين خويش را در سايه ي معرفت و ايمان و عمل صالح و تزكيه درون، به مكارم اخلاقي متصف نمايد.

دين و ايمان يگانه معمار شخصيت و انسانيت

حيات طيبه و گوارا بر مبناي انسانيت كه همانا فضايل اخلاقي و اعمال انساني است استوار مي باشد.اساس انسانيت، شناخت خداوند متعال و فراگيري معارف ديني و ايمان به آنهاست.
ايمان توحيدي كه همانا اعتقاد راسخ به اساسي ترين اصول سازنده ي شخصيت و كرامت انساني است تنها عقيده ي انسان سازي است كه آدمي را از تحيّر و احساس پوچي و بي هدفي حفظ مي كند، و عظمتِ هويت انسان و فلسفه ي حيات را تبيين نموده و در مجراي تكامل قرار مي دهد، غرايز را تعديل و رذايل را مي زدايد، استعدادها و كمالات بالقوه فطري را پرورش و كردار و گفتار را شايسته و الهي مي سازد و انسان را از انقباض و گرفتگي رواني در برابر مشكلات و مصائب زندگي نجات مي بخشد و آنها را در كام وي گوارا مي گرداند.
آري ايمان، نوعي احساس وحدت عالي با تمام افراد انساني در آهنگ و هدف آفرينش به آدمي مي دهد و يك نشاط و سرور دروني دائمي به او عطا مي كند و حتي با گذشت سالها عمر گران مايه و نزديك تر شدن به ضيافت ابدي و شرف لقاي ديدار خداوند و اولياي الهي افزايش مي يابد؛ به همين جهت هيچ لذتي براي مؤمنان راستين برتر از لذت مرگ نيست، كه با استقبال فرشته ها و لحن دلنشين و سرور آفرين سلام و بشارت آنان آغاز مي گردد:
«ألذين تَتَوفّيهُم الملائكةُ طَيّبين يَقولون سلامٌ عليكم ادخُلوا الجنَّة بما كنتُم تَعملون»؛ آنان ـ متقين ـ كه فرشتگان در حالي كه پاكند، قبض روحشان مي كنندـ و به آنهاـ مي گويند: سلام بر شما، به خاطر اعمالي كه انجام مي داديد به بهشت درآييد.(6)
اينها همه ازآن رو است كه حقيقت ايمان، بيعت و معامله با خداي سبحان است، انسان در سايه ي فضيلت ايمان به خداوند و ساير اعتقادات اسلامي تمام موجوديت خويش را در برابر بهشت به پروردگار عالم مي فروشد، آن گاه همه ي وجودش ملك خداوند گشته، در نتيجه تصرّف در ملك غير، بدون اذن او جايز نمي باشد. به همين جهت مؤمن حقيقي با توجه به اين حقيقت ايمان، در همه ي ابعاد حيات و رفتار خويش جز نيل به رضا و لقاي حق را در نظر نمي گيرد و با تمام شئون علمي و عملي خود ازنظام ارزشي اسلام و قرآن تا سر حدّ جان دفاع مي كند و بدين ترتيب اخلاق، صفات و كردار او الهي و قلب و سيماي او نوراني مي گردد، چنان كه قرآن ـ اين كتاب كرامت پرورـ مي فرمايد:
«إنّ الله اشتري من المؤمنين أنفسهم و أموالَهم بأنَّ لهم الجنّة... و من أوفي بعهدهِ من الله فاستبشروا بِبَيعكمُ الّذي بايعتُم به و ذلك هو الفوزُ العظيم»؛ خداوند از مؤمنان جان ها و اموال شان را خريداري كرد كه در برابر ش بهشت ـ نعيم و لقاءالله ـ براي آنان باشد... و چه كسي وفادارتر از خداوند به عهدش مي باشد. اكنون بشارت باد بر شما به معامله و خريد و فروشي كه با خداوند كرده ايد و اين پيروزي بزرگي ـ براي شماـ است.(7)
اين نهايت لطف و محبت پروردگار است كه با وجود هستي بخش بودن و اين كه مالك انسان و دارايي هاي اوست اما چه زيبا هستي انسان را مي خرد و بهاي آن را، هم بهشتي كه غرق در مواهب و وسايل لذت بي نهايت است قرار داده و هم بهشت شهود و وصال خويش كه اين نعمت بي نظير و لذت بي پايان با هيچ يك از مواهب و لذايذ بهشتي قابل مقايسه نيست.
اين است عظمت انسان ـ اعم از زن و مردـ كه اشرف موجودات عالم وجود است؛ به شرط آن كه ارزش و بهاي خود را بشناسد و در تجارت خانه دنيا كه هم معبود و محبوب عالم هستي مشتري اوست و هم زر و زيور و خوشي هاي نامشروع و فاني دنيا، عاقلانه خودفروشي كند نه سفيهانه و خود را جز به جان آفرين و بهشت ابديت نفروشد. چه اختلاف بسياري است بين اين خودفروشي بي همتا با آن خودفروشي نكبت باري كه عقل را اسير و شخصيت را ويران و هست آدمي را تباه مي سازد. به همين جهت خداوند به مؤمنان وفادار به خاطر چنين داد و ستد بي نظيري بشارت مي دهد و آن را پيروزي عظيم و معيار قهرماني معرفي مي نمايد؛ از اين رو ايمان شرافتي است بزرگ و افتخاري است بي نظير.
بر اين اساس، تحصيل اخلا ق و ملكات حميده از قبيل معرفت، حكمت، صداقت، عدالت، شهامت، شجاعت، عفت، غيرت، بندگي، احساس مسئوليت، وفاداري، صبر، استقامت، و بالاخره وصول به حريم والاي انسانيت مبناي تعاليم و دستورهاي حيات بخش دين مبين اسلام است كه پشتوانه و ضامن اجراي آنها محبوبيت در نزد خداوند بزرگ و شرف لقا و شهود قلبي او و ساير پاداش ها و تكريم ها و كيفرهاي الهي است.
ذات اقدس اله نه تنها از طريق هدايت هاي فطري و آيات و نشانه هاي انفسي و آفاقي و شكوه و جلال و فروغ خيره كننده اي كه در آفرينش جهان و انسان آشكار است بلكه از راه آيات قرآني و آموزه هاي ديني نيز آگاهي و بينش هاي عالي و ارزنده اي را به انسان ها و پيروان خويش، در باره ي عظمت و جلالت خداوندي، كرامت و شرافت انساني، دنيا و هدف اعلاي زندگي، جزا و بازتاب و تجسم اعمال نيك و بد در دنيا و برزخ و آخرت و غير اينها مي دهد.
اين بينش ها به آنها مي آموزد كه شما فرزند آخرت هستيد و وطن اصلي شما ابديت است. بايد از اين عالم توشه هاي فراوان چيده و با همت والا و هدف گيري هاي عالي تحصيل تقواـ كه يگانه زاد و توشه سودمند سير تكاملي انسان است ـ قدم به حريم ارزش مند انسانيت نهاده و آخرتي آباد و زيبا براي خود فراهم سازيد. معرفت اين گونه معارف سرچشمه ي پاك سازي باطن، اخلاق فاضل و اعمال صالح است.
از ديگر سو، وظايف از جمله عبادت ها را مقرر فرمود كه سرشار از معارف و حقايق شخصيت ساز است و يادآور مبدأ و هدف و امور ملكوتي و مجسم شدن سفر مرگ و صحنه قيامت و حضور در دادگاه عدل الهي مي باشد تا اين كه عملاً توحيد و ارزش هاي معنوي و اخلاقي در جان پرورش يابد، ارزش و كرامت والاي انساني حفظ و حيات تكاملي او تضمين گردد و هويت و حقيقت او به نحو عالي ساخته شود، زيرا عمل صالح و ياد و ذكر حق در اثر تكرار و مداومت به تدريج در نفس آدمي به صورت «حالت» آن گاه «عادت» و سپس «ملكه ي اخلاقي» درمي آيد.
از سوي سوم، انسان هاي كاملي را همانند انبيا و ائمه اطهار عليهم السلام كه به اوج مقام انسانيت و عبوديت مفتخر گشتند و مهم ترين عامل تكامل و برترين اسوه ي حيات مي باشند براي همه ي مردان و زنان آزادانديش و بيداردل و طالب كمال فرستاد و محبت آن ذوات نوراني را در قلبشان قرار داد تا در سايه محبت و تأسي به آنها، متعالي و محبوب الهي گردند.
در كنار اينها، با همه ي اموري كه موجب غفلت از يگانه عامل و پشتوانه عظيم اخلاق وانسانيت مي شود مبارزه نموده است.
انسان با ايمان، برابر فهم و معرفت و ايمان و حاكميت بر خويشتن براي نجات از عواقب شوم معصيت، و نيل به ثمرات نيك اطاعت و برتر از اينها به سبب شكر و محبت خداوند متعال و وصول به شرف وصال آن جميل بي همتا، به قوانين و فرمان هاي الهي پاي بند مي باشد، در نتيجه به همان ميزان نيز از رذيلت هاي اخلاقي و اعمال غيرانساني و به طور كلي زندگي برمبناي خودبيني و خودخواهي كه موجب محجوب شدن از پروردگار خويش است، پيراسته مي گردد و به اخلاق كريمانه و رفتارهاي خداپسندانه مزيّن مي گردد.
بنابراين دين، ايمان و معرفت يگانه معمار شخصيت، مبناي انسانيت، راز خوشبختي و رمز فرزانگي است و بي ديني، ضعف ايمان، جهالت و غفلت مايه تخدير عقل و هوشياري، علت فرار از حق و ستيزه با خويشتن، راز ناتواني در حاكميت بر نفس، رمز رذالت ها و ناشايست ها، سرچشمه ي زير پا گذاشتن اصول و قوانين انساني و عامل بدبختي ها و سيه روزي هاي آدمي است.
بر همين اساس، سياست تخريبي دشمنان، در راستاي ارزش زدايي و انديشه ي محو حق اين است كه باورهاي ديني را با ايجاد شبهات، ترويج فحشا، توهين و تمسخر نشانه گرفته و با زنجير طلانماي خودنمايي و نمايش ذلت بار جاذبه هاي زنانگي تضعيف كنند و ارزش هاي الهي را محو و ارزش هاي موهوم جاهلي را زنده نمايند و بدين سان آسيب هاي جبران ناپذيري بر حاكميت ارزش هاي ديني و معنوي و هويت اصلي زنان و افراد اجتماع و خانواه وارد سازند و انسان ها را به ظلمت هولناك جاهليت بكشانند.
از اين رو زنان آگاه و هوشمند براي اين كه در پيشگاه الهي و وجدان بيدار بشري و نسل هاي آينده سرفراز باشند از خودنمايي و خودآرايي و كشف حجاب در ملأ عام كه هويت انساني افراد جامعه و فرهنگ و ارزش هاي الهي را نشانه مي گيرد پرهيز مي نمايند. اما بدا به حال مردان و زنان كه هويت حقيقي و ملكوتي خود را زير خواسته هاي پليد پنهان و اسير نموده اند، اينان طعم تلخ حقارت و خواري را خواهند چشيد و با بار سنگين گناهان، پروردگار خود را ملاقات خواهند كرد.
اميرمؤمنان علي (ع)ـ آن معلم و مربي بزرگ انسانيت ـ مقياس جالبي براي شناخت و درك عظمت اسلام و انسانيت به ما ارائه داده و مي فرمايد:
بدانيد شما حقيقت رشد و كمال را نخواهيد شناخت مگر اين كه حال كسي را كه آن را ترك كرده بشناسيد، عهد و پيمان كتاب الهي را اخذ نخواهيد كرد مگر اين كه به وضعيت كسي كه آن را شكسته آگاه شويد، و تمسك به قرآن نخواهيد كرد مكر اين كه كسي را كه آن را پشت سر انداخته بشناسيد، پس آن راـ رشد و كمال، پيمان قرآن، و عمل به آن راـ از اهل آنها طلب كنيد، زيرا آنان باعث حيات علم و مرگ جهل هستند.(8)
اين همان اصل كلي است كه هر چيزي با ضد خودش شناخته مي شود: «تعرف الاشياء باضدادها».
آري، همان گونه كه كودك در جنبه ي جسماني از شير جسم مادر و در بُعد رواني از شير محبت او تغذيه كرده و آرامش مي يابد و سلامت و رشدش در هر دو جنبه تضمين مي گردد و اخلال در يكي از دو نوع تغذيه به ويژه شير عاطفه، حيات طبيعي يا روحي و رواني كودك را به خطر مي اندازد، ما انسان هاي بلوغ يافته نيز اگر از سينه ي طبيعت، شير ماديت و از سينه شريعت، شير محبت بنوشيم بهداشت جسم و اعتلاي روح تأمين گشته، به آرامش دست مي يابيم. تغذيه شير ازپستان طبيعت مادي بدون تغذيه شير از سينه ي شريعت محمدي صلي الله عليه و آله موجب به خطر افتادن حيات روحي و معنوي مي شود كه فرجام آن سقوط انسانيت و تنزل به حيوانيت است.

نقش بي حجابي و بدحجابي در سقوط اخلاق و انسانيت

از آنجا که پايه و اساس صفات عالي و رفتار انسان، تنها ايمان ديني و توحيدي است، تأثير بي بندوباري هاي اجتماعي همانند خودنمايي و بدحجابي زنان جامعه که بسياري از آنها در حقيقت بي حجابي است، در تضعيف و سقوط عفت و اخلاق نيکو امري بديهي و روشن است، چرا که چشم و گوش و ساير اعضا پلِ ارتباطي روح ما با جهان بيرون از ماست و اين يک واقعيت است که: «هر چه ديده بيند دل کند ياد». به همين دليل وقتي در جامعه امور مربوط به عفاف و حيا رعايت نشود و فضاي معنوي جاي خود را به فضاي خودنمايي و شعله ور ساختن غرايز شهواني بدهد و بذر شهوت را در دل هاي جوانان و نوجوانان بروياند، فکر افراد جامعه به ويژه جوانان بدون همسر، از امور حياتي و ارزشي به سمت شهوات کشيده مي شود و از خداي خود که همواره حاضر و ناظر بر اعمال نيک و بد است، غافل مي مانند و زندگي موقت دنيا را بر زندگاني حقيقي که آخرت است مقدم مي دارند و به وادي وحشتناک روابط غير انساني و غير اخلاقي و شهوات نامشروع کشيده مي شوند.
بدين طريق يگانه اساس و مبناي فضايل انساني ـ ايمان به خدا و قيامت ـ به دست فراموشي سپرده مي شود و در نتيجه خطرات بزرگي فرد و جامعه را تهديد خواهد کرد: صفات پسنديده جاي خود را به صفات رذيله و ناپسند مي دهد؛ اعمال و رفتار ناشايست همانند ظلم، جنايت، خيانت، خشونت، فساد، بزهکاري، ناامني و آدم ربايي، به ويژه ربودن دختران در جامعه افزايش مي يابد؛ استعداد اخلاقي و فضيلت خواهي فرزندان شکوفا نگشته و چه بسا زنده به گور مي شود و رفتاهاي ناسازگارانه و بزهکارانه در آنان ايجاد مي شود.
در چنين شرايطي آتش اين فتنه ها و خطرات، دامن خود زنان آسيب زا را هم فرا خواهد گرفت و خود و خانواده ي آنان نيز در اين آتش خواهند سوخت؛ چنان که بسياري از آنها گرفتار شدند؛ چه بسيار دختراني که مورد تجاوز به عنف قرار گرفتند و يا توسط گرسنگان شهوت اغفال شدند و سرمايه بکارت و عفت را باختند و چه بسيار زنان خودنمايي که استعدادها عالي و اخلاقي خويش را مختل يا تباه ساختند و در اثر تحول اخلاقي آنها يا همسرانشان يا فرزندانشان، زندگي شيرين آنان تبديل به جهنم سوزان گشت.
بقيه نيز بايد منتظر باشند که روزي قانون عکس العمل دامن آنها را گرفته و در آتش و عقوبت رفتار خويش گرفتار شوند، مگر اين که تا دير نشده بيدار شوند و توبه نموده و گذشته هاي خود را جبران کنند که خداوند آمرزنده و نسبت به اهل ايمان مهربان است:
«واللهُ غَفورٌ رحيمٌ» (9)

پی نوشت ها :

1- ميزان الحكمه، ج3، ص149.
2- شعراء (26) آيه 89.
3- بحارالانوار، ج71، ص389.
4- اسراء (17) آيه 70.
5- بحارالانوار، ج71، ص387.
6- نحل (16) آيه 32.
7- توبه (9) آيه 111.
8- نهج البلاغه، خطبه 147.
9-توبه (9) آيه 27.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط