آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (4)
پيامدهاي ناگوار لاقيدي و بدحجابي بر فرآيند رشد و تکامل انسان
قسمت چهارم : آسيب بر فطرت زيبا دوستي و زيبا آفريني
فطرت جمال طلبي
هر انساني براساس سرشت باطني و ساختاري وجودي خود به زيبايي و جمال علاقه مند است و تحت تأثير زيبايي هاي اخلاقي، ادبي، احساسي و زيبايي هاي مادي و طبيعي قرار مي گيرد و هم چنين داراي استعداد هنري و زيبا آفريني است که فصاحت، بلاغت، تجسم ارزش ها و ضدارزش ها، صنايع ظريف و دقيق و نقاشي و امثال اينها در اثر پرورش اين حس فطري است.
زينت جسم و روح
براساس اين آيه، زينت هاي زميني، زيبا کننده ي زمين و امور مادي از جمله جسم است و در باره ي زينت هاي روحي مي فرمايد: «ولکنَّ الله حَبّبَ إليکُم الايمانَ و زَيّنهُ في قُلوبکُم وکَرّه إليکمُ الکُفر والفُسوقَ والعِصيان»؛ خداوند ايمان را در نظر شما محبوب گرداند و آن را در دلهاي شما آراست و کفر و فسق و نافرماني را برايتان ناپسند گرداند. (2)
ايمان توحيدي، مبناي انسانيت و زيبايي هاي اخلاقي و رفتاري است؛ به عبارتي سرچشمه فضائل اخلاقي و زيبايي هاي روحي، ايمان راسخ و استوار به خداوند و قيامت است و همه خوبي ها و زيبايي ها در ايمان نهفته است؛ بنابراين وقتي قلب هاي انسان ها با زيور ايمان به خدا مزين شده و براساس فطرت ايماني و توحيدي آفريده شده است، معنايش اين است که تمام دل ها به بذر کمالات، فضائل و اخلاق خداگونه آراسته گرديده و محبوب فطري همه انسان ها است و بايد در پرتو حقيقت ايمان، شکوفا گشته به کمال مطلوب برسد؛ پس فطرت جمال طلبي انسان، زاييده ي فطرت توحيد و عشق به خداوند جميل است.
حس زيبا دوستي؛ فلسفه آفرينش
از اين رو اگر انسان طالب و جوياي جمال و زيبايي است، روشن مي گردد که هدف از آفرينش انسان، آراسته شدن به اخلاق و کمالات آن جميل و زيباي مطلق و در نتيجه ديدار لذت بخش و خوشايند با اوست. بنابراين هدف اصلي خاستگاه اين فطرت زيباگرايي، زيبايي هاي اخلاقي و معنوي و جمال خداوندي است که انسان بايد مظهر و آيينه ي جمال او بشود و به صفات و کمال هاي او مزين گردد و از ساير زيبايي هاـ که پرتوي از جمال محض اوست و آيينه هايي مي باشند که آن حقيقت جميل را نشان مي دهندـ به مثابه وسيله اي براي رسيدن به آن ذات جميل بهره ببرد. خلاصه آن که اين حس و ميل دروني از امور فطري و شأن عالي آدمي است.
آوازه ي جمالت از جان خود شنيديم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دويديم
اندر جمال يوسف گر دست ها بريدند
دستي به جان ما بر، بنگر چه ها بريديم(3)
بر اين اساس، دو هدف فرعي براي حس زيبادوستي در کنار وصول به آن هدف اصلي وجود دارد: نخست آن که حقيقت هاي زندگي و ارزش هاي راستين الهي و انساني در پرتو اين حس هنري و تبيين و تصوير شود، تا حس زيبادوستي انسان هاي حقيقت جو تحريک و به سمت ارزش ها و واقعيت ها گرايش يابد و از ضدارزش ها و باطل ها دوري جويند.
ديگر آن که انسان، جسم و حيات طبيعي خود را در حد اعتدال، زيبا و آراسته نموده و به روح، لطافت و به زندگي، به ويژه نظام خانواده نشاط و انبساط رواني ببخشد و آن را از حالت يک نواختي خارج کند، تا زندگي، شيرين و گوارا گشته، بنيان خانواده استوار و اهداف والاي آن تحقق يابد.
انسان ها در بوته ي آزمايش
بنابراين تمام انسان ها در بوته ي امتحان الهي اند که دل ربا و محبوب آنان کدام يک از زينت هاست؟ آيا چهره هاي زيبا و زينت هاي مادي، آنان را به خود مشغول نموده و دل هايشان را مي ربايد و در نتيجه به امور پست و رفتارهاي زشت، همانند دل بستگي به دنيا، تجمل پرستي، مدگرايي افراطي و تقليدي، خودآرايي در جامعه و تحريک شهوات و هوس هاي پليد بسنده مي کنند و يا زيبايي هاي معنوي و الهي، آنان را مجذوب و شيفته نموده دل را به همان صاحب خانه اصلي ـ خداوند جميل ـ مي سپارند؟
در اين آزمايش الهي، شخصيت حقيقي افراد و ميزان عقل و خردمندي، ايمان و اخلاص، اراده و استقامت آنان روشن مي گردد که آيا دل به «باقي» مي سپارند يا به «فاني»؟ آيا غرق در زرق و برق دنيا مي شوند يا محو جمال زيبا آفرين؟ آيا در پرتو حس هنري و زيباآفريني، هنرنمايي واقعي و صادقانه دارند يا آن را به سمت هنرنماي دروغين منحرف مي سازند؟ آيا حقيقت ها و ارزش ها را به تصوير مي کشند يا ضدارزش ها و شهوات را زيبا جلوه مي دهند؟
از سوي ديگر آيا در استفاده از زيورهاي جسمي و مادي، راه اعتدال و ميانه روي را پيشه ي خود مي کنند يا به افراط و تفريط دچار مي شوند؟ آيا زنانِ مدعي ايمان با خودآرايي در خانه، به زندگي حرارت، نشاط و صفا و صميميت بخشيده و بنيان خانواده را مستحکم مي نمايند يا به خودنمايي و جلوه گري در جامعه و تحريک شهوت ها و ربودن دل ها که حرم هاي الهي است مشغول مي شوند و زينت عفاف و حجابِ مورد نظر قرآن را کاري سخت و پر مشقت مي پندارند و از آن سرباز مي زنند؟
جاي بس شگفتي است که چگونه بسياري به زندگي زودگذر دنيا به جاي آخرت راضي شده اند؟! با اين بهره ي زندگي دنيا در برابر آخرت جز اندکي نيست: «فَما مَتاعُ الحَيوه الدّنيا في الآخره إلا قليلٌ». (5)
راه نباختن شخصيت در برابر زيبايي هاي صوري
علامه محمد تقي جعفري مي نويسد:
اگر آدمي اين حقيقت را مي پذيرفت که آن چه در انتظار اوست کمال و جمال والاي الهي است که حد و مرز و نهايتي ندارد هرگز خود را به پديده هاي بسيار ناچيز کمال نما و زيبايي هاي صوري نمي باخت، اگر آنها را به دست مي آورد در حقيقت آنها را مقدمات اوليه اي تلقي مي کرد براي صعود به کمال و جمال والا. با اين پذيرش منطقي بودـ که مجنون هاي جوامع مي توانستند منِ خداجوي و بي نهايت گرايي خود را به ليلي هاي صوري و موقت خلاصه کننده آن منِ بزرگ در دو چشم و دو ابرو و يک بيني و دو لب نفروشند و مي فهميدند که جاذبيّت صورت تنها مي تواند سطح طبيعي من را ارضا و خشنود بسازد و اما آن سطوح بسيار والاي من که اشتياق سوزان به کمال و جمال والاي الهي دارد، هرگز نمي تواند در زندان دو خط ابرو و دو شکل و رنگ چشم محبوس گردد. (7)
هم چنان که فردي که با چشم دل، جمال بي نهايت خداوندي را در همين دنيا مشاهده کند، به راحتي مي تواند از زيبايي هاي صوري که پرتوي از زيبا آفرين است، بگذرد.
آراستن روح و نياز ابدي به آن از جهات گوناگون
نياز انسان به هر دو لباس و زينت، شديد و هميشگي است، با اين تفاوت که نياز به لباس ظاهر و بدن تا زماني است که شخص در اين دنيا زندگي مي کند، ولي نياز به لباس باطن و آراستن روح ابدي و هميشگي است و اين امر معلول چند چيز است:
الف ـ جمال سيرت ، حافظ جمال صورت
زکات در لغت به معناي رشد و نمو است، بنابراين حقيقت مضمون روايت اين است که عفت و اعتدال در شهوات و امور سازگار با نفس باعث شکوفايي و رشد و زيبايي هاي روحي و مايه ي نگهداري و تقويت زيبايي ظاهري مي گردد، زيرا حرکت و عمل بر طبق ساختار وجودي انسان و تأمين نيازهاي واقعي آن، موجب بالندگي توانايي هاي عالي و تعديل غرايز و در نتيجه رسيدن به آرامش و نشاط راستين است و اين موضوع رمز نگهداري و افزايش زيبايي هاي جسمي و ظاهري و سرآغاز سلامتي و سعادتمندي مي باشد.
علاوه بر اين که نورانيت صورت ـ که در اثر ارتباط و عمل به دستورهاي نوراني اسلام به دست مي آيدـ نقش تعيين کننده اي در افزايش جمال و زيبايي دارد؛ همانند اين که استفاده ي درست از ساخته ي بشري بر اساس ساختمان وجوديش و برآوردن نيازهاي آن موجب ماندگاري و عمر بيشتر گشته و بهره برداري نادرست از آن به سلامت و ماندگاري آن آسيب مي رساند. چه بسيار مردان و زنان زيبارو که در اثر نبود جمال معنوي و گرفتار شدن به گمراهي ها و انحرافات، دچار بيماري هاي رواني، جسمي و عصبي گرديده و جمال ظاهري خود را از دست دادند.
بنابراين عفت، حيا و جمال سيرت زن، حافظ و تقويت کننده جمال صورت و جاذبه هاي ظاهري اوست که پرهيز از خودنمايي و خودآرايي در جامعه، از مصداق هاي آشکار عفت و حياي او مي باشد.
ب ـ زينت روح ، تعديل کننده ي زينت جسم
تجمل گرايي ضدارزشي، مدپرستي، خودآرايي و خودنمايي در برابر نامحرمان افراط و زياده روي در زينت جسم است و بي توجهي به پوشيدن لباس نظيف و مناسب و آراستگي هر مرد و زني در حد معقول و مشروع، به ويژه در محيط خانه براي همسر که چه بسا منجر به انحراف همسر از جاده عفت مي شود، تفريط و سهل انگاري در تزيين ظاهر است. هر کدام از افراط و تفريط ها، انحراف از راه مستقيمي است که انسان مؤمن پيوسته در نماز آن را از خداوند درخواست مي کند.
به اين ترتيب مهم ترين عامل کنترل کننده ي حس خودآرايي و خودنماي زن و محدود ساختن آن به محيط خانه يا مجالس زنانه، آراسته شدن باطن او به لباس تقوا و فضيلت است که در سايه ي معرفت و خدادوستي راستين و ترس از انعکاس اعمال ناروا در دنيا و گرفتاري در آخرت تحقق مي يابد.
خطر زيباسازي ظاهر و صورت بدون زيباسازي باطن و سيرت، همانند خطر ساختمان زيبا و مجلّل بدون پايه و ستون محکم است که دوام نخواهد داشت و بر سر اهل خانه فرو خواهد آمد، لذا بايد ترسيد از روزي که اين ظواهر آراسته باعث بدبختي و هلاکت خود و تزلزل زندگي خانوادگي خويش گردد. شايان ذکر است که خودآرايي زن و نمايان بودن بعضي از اندام و پوشيدن لباس هاي بدن نما در محيط خانه بايد صرفاً براي همسر و به دور از منظر فرزندان مميز و نوجوان خود باشد و گرنه سبب بلوغ زودرس و عواقب آن و چه بسا سرآغاز انحراف آنان خواهد شد، البته آراستگي طبيعي و آرايش خفيف و غير محرک و جلب کننده، مشکلي ايجاد نمي کند و اين سخن در مورد محارم نيز جاري است.
ج ـ جمال باطني، زير بناي جاذبه ي ظاهري
«زيبايي زن، تنها به چشم لذت مي بخشد». (10)
ولي جمال باطني و زيباي رفتاري زن علاوه بر اين که مايه ي لذت چشم همگان است، براي عقل و روح نيز لذت و بهجت مي آفريند. اين بدان جهت است که روابط سالم در نظام اجتماعي و خانوادگي بر مبناي انسانيت استوار مي باشد. فقدان چنين پايه و اساسي ـ که از بي تقوايي و بي خبري از خداوند سرچشمه مي گيردـ رفتار فرد را بر اساس خودخواهي و سود و زيان شخصي و نه بر پايه ي محبت و خدمت به ديگران، تنظيم مي کند؛ در نتيجه روابط را ناسالم و تيره و تار کرده و جاذبه ي ظاهر در اثر غلبه زشتي باطن از ميان مي رود. افزون بر اين که ـ با قطع نظر از معاشرت با ديگران ـ فطرت پاک انساني، از صفات و اعمال ناشايست افراد بي تقوا، بيزار است، لذا جاذبه ي جمال ظاهري آنها در ميدان دافعه ي نور فطرت از بين مي رود.
بنابراين يگانه عاملي که به جمال و آراستگي ظاهري زن جذابيت راستين مي بخشد، زيبايي باطني است، کما اين که تنها عاملي که زيبايي ظاهر را تبديل به زشتي مي سازد و از جذابيت واقعي دور مي نمايد، بي تقوايي، بي حجابي، و خودنمايي در جامعه مي باشد.
دـ رفتارهاي زيبنده، زائيده ي شخصيت زيبا
بنابراين آراستن ظاهر و پرداختن به لباس و زينت بدن و غفلت از لباس و تزيين باطن نشان مي دهد که فرد، شخصيت بيمار و ناسالمي دارد که نتيجه اش زندگي آلوده و توأم با نکبت و اضطراب خواهد بود. اساساً کمبودهاي رواني و شخصيتي و عقده ي حقارت، عامل پوشيدن لباس هاي انگشت نما و تحريک کننده از سوي بعضي از دختران و پسران و علت خودنمايي زنان در جامعه است.
افرادي که از آراستن روح به زيبايي هاي معنوي بي خبرند و از نشان دادن خود در جامعه با انجام کارهاي مفيد و پرثمر ناتوانند، مي کوشند اولاً از راههاي غير معقول، نظر ديگران را به خود جلب نموده و حس خودنمايي خويش را اشباع نمايند. ثانياً سرپوشي بر عقده ها و اختلال هاي رواني خود گذاشته و شخصيت بيمار و کاذب اجتماعي خويش را تثبيت نمايند. از اين رو انسان هاي با شخصيت و برخورد از سلامت رواني از خودنماي و خودآرايي و پوشش لباس هاي انگشت نما و ناهنجار بيزارند.
با اين بيان روشن مي شود که چرا برخي از زنان در پاسخ به کساني که آنان را به پوشش هاي اسلامي دعوت مي کنند، پاسخ هاي بي اساس و غير منطقي مي دهند و خود را به امور واهي دل خوش مي کنند. به عنوان مثال مي گويند: «دل بايد پاک باشد». در حالي که اعمال و رفتار و پوشش نامطلوب، آنها روشن گر آلودگي دل و روح است.(12)
ه ـ زينت تقوا، پوشاننده ي زشتي هاي نفساني و جسماني
و ـ مزين شدن روح به زينت تقوا؛ هدف آفرينش
از آن جا که انسان داراي دو بُعد جسماني و روحاني است، انسان خردمند و دورانديش بايد به هر دو بُعد خود توجه مناسب و درخور هر کدام داشته باشد، با اين تفاوت که روح را به عنوان هدف مدنظر داشته و از جسم به منظور وسيله و مقدمه اي براي رسيدن به آن هدف استفاده نمايد. هدف از آفرينش، آن است که روح آميخته به نور فطرت پرورش يابد و به لباس ملکوتي و صفات خداوندي و زيورهاي آن جهاني آراسته شود، تا ظرفيت و شايستگيِ برخورداري از زندگي بي کران و نامحدود اُخروي و نعمت هاي تمام ناشدني الهي را بيابد.
به عبارت ديگر بدون شکوفايي و رشد توانايي هاي بالقوه و استعدادهاي عالي و بي نهايت طلبي، آدمي نمي تواند آن شايستگي والا را براي برخورداري از مواهب عظيم اُخروي پيدا کند. هم چنان که براي رفتن به کُرات آسماني، بايد به لباس و بزار مناسب با فضا مجهز بود تا ظرفيت و توانايي رسيدن به آنها و بهره مندي بهتر از آنها و مشاهده بزرگي و قدرت الهي پديد آيد.
بر اين اساس انسان هاي با فضيلت که در ميدان جاذبه هاي اخلاقي و معنوي قرار گرفته اند، از زينت هاي ظاهري مناسب، به عنوان ابزاري براي اهداف منطقي و انساني توشه اي براي آخرت خويش استفاده مي کنند، نه آن که با ابزارها معامله ي هدف نموده و ارزش ها و جذابيت هاي آسماني و ملکوتي را قرباني آن نمايند، زيرا اگر ابزار به جاي هدف واقعي بنشيند، ارزش ها سقوط کرده و چه بسا به ضدارزش تبديل شوند و از آن طرف ضدارزش ها جايگزين ارزش هاي حقيقي مي شوند و اين همان خسران عظيمي خواهد بود که قرآن در باره ي آن هشدار داده است.
اما زنان لاقيد و خودنما با غفلت از اين اصل، در جهت اهداف پوشالي گام برميدارند و به سمت تبدّل ارزش ها و گمراهي و سرگرداني مي روند و در مقابل بانوان عفيف و با حجاب که از رفتار و گفتارشان نور فضيلت و متانت مي تابد و جاذبه ي انسانيت شان حافظ و مروج ارزش هاي الهي و انساني و دفع کننده ي ضدارزش ها در جامعه است. به طور قطع اين دو دسته نزد خداوند بزرگ يکسان نيستند.
ز ـ ماندگاري زينت هاي روحي، فناپذيري زيورهاي جسمي
اساساً صفات و ملکات اخلاقي در هر دو عالم ظهور و بروز دارد و هر کس سر سفره ي اندوخته ها و توشه هاي اعتقادي و اخلاقي و رفتاري خويش است و حقيقت و واقعيت آنهاست که در آن دو جهان به صورت نعمت هاي بهشتي بالاخص نعمت والاي لقا و شهود الهي يا عذاب هاي جهنمي درآمده و هر کس از آنها برخوردار مي گردد.
اصولاً انسان در اين عالم سفر ابديت را در پيش دارد و مسافر بدون زاد و توشه نمي تواند حرکت کند، تنها زاد و توشه ي سودمند اين سفر، تقوا و فضيلت است:
«تَزوّدُوا فَإنّ خيرَالزّادِ التّقوي». (14)
بنابراين انسان غير متقي توشه و حرکت ندارد.
حکايتي جالب
خوشا به سعادت کساني که شخصيت آسماني خود را شناخته و ارزش و جايگاه والاي خويش را در جهان آفرينش يافته اند و خود را براي سفر به سراي ديگر آماده مي کنند.
و شگفتا از کساني که همه روزه صورت و سيماي ظاهر و جسم خود را که نظرگاه خلق است پاکيزه و آرايش کرده و آراسته مي سازند، تا خلق بر چرک و عيوب آن مطلع نگشته و خوشايند آنان گردد، اما سيرت و سيماي باطن و دل که نظاره گر حق و تجلي گاه اوست و ساير مزايايي که براي جمال درون است را فرو گذاشته و کثافات و رذيلت هاي آن را محمل مي گذارند.
ح ـ زيورهاي نابجا؛ آتش بدن و تباهي استعدادها
اما زينت و زيبايي باطن، همراه با آرايش مقبول و مجاز بدن، نه تنها هيچ زياني ندارد، بلکه باعث مي شود اعمال و رفتار فرد آنچنان زيبا جلوه گر شود که ديگران در همه ي عرصه هاي جاذبه هاي روحي و ملکوتي تحت تأثير و شيفته جمال باطني او قرار بگيرند و چه بسا مايه ي هدايت و راهنمايي ديگران به سوي کمال و انسانيت باشد. چه قدر فرق است ميان اين گروه و آن دسته: يکي مي سوزاند و ديگري شکوفا مي کند؛ آن ويران مي کند و اين آباد مي سازد؛ آن دسته فساد و تباهي دارد که قرآن به آنها هشدار داده و مي فرمايد:
«واللهُ لا يُحبُّ الفَساد» (16) و اين گروه صلاح و اصلاح که به اينها بشارت داده، مي فرمايد:
«و هُوَ يَتولّي الصالحين»؛ خداوند صالحان را سرپرستي و مشمول محبت و حمايت خود مي کند. (17)
نصيحت سعدي اين است که:
تن آدمي شريفست به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت
اگر اين درنده خويي ز طبيعت بميرد
همه عمر زنده باشي به روان آدميت
نه بيان فضل کردم که نصيحت تو گفتم
هم از آدمي شنيديم بيان آدميت
طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت
بدرآي تا ببيني طيران آدميت
رسد آدمي به جايي که به جز خدا نبيند
بنگر که تا چه حدست مکان آدميت
بنابراين، نياز انسان به لباس و پوشش تقوا به مراتب بيشتر از نياز به لباس و پوشاک مادي مي باشد و اين است راز کلام قرآن که لباس تقوا، زينت روح و بهترين لباس و زيور است، از اين رو عاقلانه نيست که آدمي در بند اسارت تجمل پرستي و آرايش ها و زيبايي هاي غير معقول بدني باشد، چرا که پس از مرگ، بدنش مرداري مي شود که بوي تعفن آن، اطرافيان را مي آزارد و پس از دفن شدن در دل خاک از هم مي پاشد و در مقابل، از آرايش و تزيين روح باقي و ابدي ـ که با صفات و ملکاتش محشور مي شودـ بي خبر و غافل گردد.
تمثل برزخي حقيقت بي بندوباري و خودنمايي زنان
به بيان روشن تر، هر عمل و گفتار نيک يا بدي که از انسان سر مي زند و هر عقيده و فضيلت يا رذيلت اخلاقي که روح تحصيل مي کند، يک باطن مثالي و برزخي و يک باطن عقلي و اُخروي دارد؛ باطن مثالي آن در قبر تمثّل و ظهور مي يابد. اگر اعمال، نيک و صالح باشند به شکل چهره هاي بسيار زيبا و نوراني و معطر تجسم پيدا مي کنند و انسان تا قيامت با آنها مأنوس خواهد بود و از وحشت تنهايي و ظلمت قبر نجات مي يابد و اگر زشت و ناصالح باشند، به شکل عذاب و موجودات حيواني بسيار زشت و کريه و متعفن ظهور پيدا مي کنند و انسان در سايه ي آنها در وحشت و عذاب سختي به سر مي برد.
اما باطن عقلي در قيامت در سيماي بهشت و جهنم ظهور و تجسم مي يابد؛ بين زندگي انسان در اين جهان با حيات در آن سرا رابطه ي مستقيم است و دنيا کشت زار آخرت است و اعمال آدمي هم چون بذرهايي است که در دل خاک افشانده و پس از رشد و نمو، به صورت خوشه هايي از دانه هاي بسيار برداشت مي کند. اعمالي که انسان در اين عالم براي خود کشت مي کند در سراي ديگر به صورت پرورش يافته با تکثير زياد و تغييرات هماهنگ با آن جهان به انسان بازمي گردد. بنابراين آخرت فصل درو و برداشت محصول بذرافشاني در مزرعه ي دنياست؛ اگر تخم گل بيفشاند محصولش گل هاي زيبا و معطر و نشاط بخش است و اگر بذر خار کشت نمايد چيزي جز خار به بار نمي نشيند.
بدين ترتيب نعمت ها و لذت هاي برزخي و اُخروي و هم چنين عذاب ها و وسايل شکنجه در جهان قبر و قيامت، تبلور و تجسم يافته هاي اعمال دنيوي انسان است و جزا خود اعمال و نفس آنها مي باشد و آدمي ميهمان سفره ي عقايد و ملکات و کردار خويش است.
البته مشاهده حقيقت اعمال در اين عالم براي دل هاي لطيف و پاک و نوراني ميسر است و حتي حقيقت بعضي از اعمال در عالم رؤيا و خواب براي همگان ظهور مي کند که جنبه ي تشويق يا هشدار و تنبّه از ناحيه خداوند مهربان دارد.
در اين باره آيات و روايات زيادي وجود دارد از جمله:
«يَومئذٍ يَصدرُ النّاسُ أشتاتاً لِيُروا أعمالهُم فَمن يَعمل مثقالَ ذرهٍ خيراً يَره و من يَعمل مثقال ذرهٍ شراً يره»؛ در آن روزـ قيامت ـ مردم به صورت گروه هاي پراکنده ـ از قبرـ خارج مي شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس هم وزن ذره اي کار خير يا شر انجام دهدـ حقيقت ـ آن را مي بيند. (18)
در آيه ديگر مي فرمايد:
«يومَ تَجدُ کلُّ نفسٍ ما عَمِلت من خيرٍ مُحضراً و ما عملت من سوءٍ تَودُّ لو أنّ بينهُما و بَينه أمداً بعيداً...»؛ روزي که هر کس آن چه عمل کرده است از کار خوب و بد حاضر مي يابد و دوست دارد ميان او و عمل زشتش فاصله زيادي باشد. (19و20)
پس از بيان اين مقدمه، حديث ذيل که پيرامون تمثّل و ظهور برزخي حقيقت بي بندوباري و بدحجابي زنان است روشن مي شود:
از حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) نقل شده که فرمودند:
من و فاطمه بر رسول خدا (ص) وارد شديم، او را در حال گريه شديد مشاهده کرديم. به ايشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله، چه چيزي شما را به گريه انداخته است، حضرت فرمودند: يا علي! در شب معراج که به آسمان رفتم، زنان امت خود را در عذاب شديد ديدم،... آنگاه کيفيت عذاب هاي آنان را بيان فرمودند. بعد فاطمه (س) خطاب به پدر فرمود: حبيب من! نور چشم من! عمل و روش آن زنان چه بوده که خداوند چنين عذابي را براي آنان مقرر فرموده است؟ پيامبر (ص) فرمودند: اما آن زني که او را به موهايش آويزان کرده بودند براي اين بود که موهايش را از مردان نامحرم نمي پوشانيد و آن زني که به زبانش آويزان بود، به خاطر اين که شوهرش را با زبانش اذيت مي کرد و آن زني که به دو پستانش آويزان بود، از همبستر شدن شوهرش با او خودداري مي کرد و زني که به پاهايش آويزان بود از خانه بدون اجازه شوهرش خارج مي شد و خانمي که گوشت بدنش را مي خورد، خودش را براي مردم زينت و آرايش مي کرد و زني که پاهايش به دست هايش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط بودند، در حال نجاست وضو مي گرفت و با لباس نجس بود و غسل جنابت و حيض به جا نمي آورد و خود را نظيف نمي نمود و در نماز سستي مي کرد و زني که کر و کور و لال بود، از راه زنا بچه دار مي شد و او را به گردن شوهرش مي انداخت و آن زني که گوشت بدنش را با قيچي جدا مي کردند، خودش را بر مردان عرضه مي کرد و خانمي که صورت و بدنش مي سوخت در حالي که روده هايش را مي خورد، به دليل اين بود که او در عمل منافي عفت واسطه بود و زني که سرش خوک و بدنش الاغ بود سخن چين دروغگو بود و اما آن زني که به صورت سگ بود آوازه خوان و حسود بوده است.
بعد رسول الله فرمودند: واي بر زني که همسرش را ناراضي و غضبناک کند و خوشا به حال آن زني که شوهرش از او راضي باشد. (21)
نقش لاقيدي و بدحجابي در غفلت از زيبايي هاي روحي و معنوي
«و ما الحياهُ الدّنيا إلا لَعبٌ و لَهوٌ ولَلدّارُ الاخرهُ خيرٌ لِلّذين يَتّقُون أفلا تعقلُون»؛ دنيا چيزي جز بازيچه ي کودکانه و سرگرمي هاي نابخردانه نيست و همانا سراي آخرت بهتر و نيکوتر است براي اهل تقوا و پارسا، آيا در اين نمي انديشيد.(22)
در حديث معراج مي خوانيم که:
اي احمد حذر کن از اين که مثل کودکان باشي که وقتي به سبز و زردـ زيبايي هاي دنياـ نظر مي کند شيفته آن مي شود و هنگامي که چيز شيرين و لذيذ يا ترش به او داده مي شود فريب مي خورد.(23)
ابن سينا با الهام از مکتب تربيتي اسلام مي گويد:
مَثَل اين فريب خوردگان لذت، در مقايسه با انسان هاي عارف مَثَل کودکان است در برابر بزرگ سالان ورزيده که به بازي هاي آن کودکان اعتنايي ندارند و اهميتي نمي دهند.(24)
خلق اطفالند جز مرد خدا
نيست بالغ جز رهيده از هوا
چنين دنيايي باعث عدم تحمل وجود ديگران و انتقادهاي سازنده ي آنها و علت گريز از حق و حکمت و موعظه و ريشه ي همه ي گناهان است، زيرا حب دنيا و دلبستگي به ظواهر و لذايذ زودگذر آن انسان را در برابر حق و حقيقت، کور و کر و لال کرده و او را خوار مي نمايد: «فَارفَضِ الدّنيا فإنّ حُبّ الّدنيا يُعمي و يُصمُّ و يُبکِم و يُذلُّ الرّقاب». (25)
پی نوشت ها :
1- كهف (18) آيه 7.
2- حجرات (49) آيه 7.
3- ديوان شمس تبريزي.
4- كهف (17) آيه 7.
5- توبه (9) آيه 38.
6- سجده (32) آيه 17.
7- ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج12، ص358.
8- اعراف (7) آيه 26.
9- غررالحكم، ج1، ص384.
10- مقدمه اي بر روانشناسي زن، ص110.
11- اسراء (17) آيه 84.
12- توضيح اين مطلب، قبلاً گذشت.
13- حجرات (49) آيه 13.
14- بقره (2) آيه 197.
15- نقل مضمون فرمايش آيت الله اشتهاردي ـ دامت بركاته ـ در درس اخلاق.
16- بقره (2) آيه 205.
17- اعراف (7) آيه 196.
18- زلزله (99) آيه 8-6.
19- آل عمران (3) آيه 30.
20- إنشاءالله كتابي از نگارنده تحت عنوان تجسم اعمال چاپ خواهد شد كه اين بحث به طور مفصل در آن بيان شده است.
21- عيون الاخبار الرضا (ع)، ج1، ص13؛ بحارالانوار، ج8، ص309.
22- انعام (6) آيه 32.
23- بحارالانوار، ج77، ص22.
24- ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج14، ص266.
25- بحارالانوار، ج73، ص75.