سینمای دینی (3)
نویسنده : سید عبدالرسول علم الهدی
سینما و آروزی دینی شدن...
شاید جداسازی صورت و سیرت در اثر هنری بصورت عینی امکان پذیر نباشد اما با کمی دقت می توان به پیام های یک اثر هنری پی برد. بطور مثال نقاشی استاد فرشچیان از پاهای امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف حاکی از حرکت به سوی ظهور و تعریفی بر مفهوم انتظار است. صورت در محتوا مستغرق است و محتوا در صورت متبلور. بین صورت و محتوا هیچگونه جدایی عینی قابل مشاهده نیست. و شاید براساس اینگونه نگاه یکپارچه به اثر هنری است که در تعریف غیرابزاری از هنر، هنر به نام انکشاف حقیقت موسوم شده است.
در اینجاست که می توان به سوی هنر دینی رفت. وقتی صورت هنر با توجه به تاریخ و فرهنگ یک جامعه و آداب و رسوم آن شکل گرفته و علم و عقل نیز آن را بارورتر کرده حال ارزشهای متعالی انسانی می تواند آن صورت را حامل پیام کرده و در اینجا اثر هنری در نگاه بازدید کننده فقط یک شیء نخواهد بود بلکه پشتوانه ای عمیق در حوزه معرفتی دارد.
سینمای دینی
به طور طبیعی فیلم های سینمایی که در نظام جمهوری اسلامی ایران تولید می شود سعی بر رعایت احکام دارند و ما هم با اغماض قبول کرده و چشم خود را بر برخی اختلاط ها و تماسهای بدنی زن و مرد (که در فیلم هم حکم نامحرم دارند)، موسیقی های زننده، به تصویر کشیدن مجالس گناه، بازنمایی اعمال منافی عفت و هزاران موردی که شما خواننده گرامی از بنده بهتر می دانید بسته و به پیام های اخلاقی و نه حتی اعتقادی توجه می کنیم.
برای اینکه بتوان ادعا کرد توانسته ایم در حوزه سینمای دینی فیلم تولید کنیم باید نگاهی به روند فیلم های سینمایی داشته باشیم. متاسفانه چند سالی است که حوزه فیلمهای سینمایی با پرداختن به دوستی های جنس مخالف، خشونت های خانوادگی فرزندان علیه والدین، بکار بردن الفاظ زشت و رکیک در فیلمها، بازنمایی راحت اموری که به سختی در خانواده ها امکان وقوع دارد همچون طلاق، قتل، اعتیاد و شرب خمر و گناه های منافی عفت و همه آنچه که باز شما بهتر از من می دانید اخلاق جامعه دینی را به انحطاط کشیده شده.
با این همه سوال اینجاست که چگونه تهیه کنندگان این فیلم ها از وجود چنین مفاسد اخلاقی در جامعه خبر داشته و خود را مسئول اطلاع رسانی برای جامعه دینی می دانند و از این طریق دنبال اصلاح وضعیت اخلاقی جامعه بوده و خود را تولید کننده سینمای دینی هم می نامند؟! اگر توجهی به آمار مفاسد اخلاقی داشته باشیم روز به روز شاهد افزایش این آمار هستیم که میتوان یکی از حوزه های تاثیرگذاری بر روند روبه رشد این مفاسد را روند همین فیلمهای سینمایی دانست.
بعد از گذشت سی سال از انقلاب اسلامی شاید به جرأت بتوان گفت آنچه که در حوزه اخلاق و پیامهای مثبتی که موجب تعالی جامعه ای چون جامعه دینی ایرانی شود در فیلمهای سینمایی دیده نمی شود و اگر چند فیلمی هم مشاهده شود از سر دغدغه های کارگردان بوده که البته جریانی هم در فرهنگ جامعه بوجود نیاورده، گاهی اوقات برخی ها ادعای پیوند سینمای معناگرا با سینمای دینی کرده اند که بسیار ادعای گزافی است. سینمای معناگرا شاید با پرداختن به عالم معنا و یا برخی ارزشهای انسانی مراتبی از معارف دینی را بازتولید کرده اما با جدایی زندگی روزمره و تعریف دیگری از دینی بودن در زندگی نگاهی انحرافی از زندگی دینی ارائه داده است. در این ژانر سینمایی انسانهایی شخصیت اول فیلم می باشند که به تقیدات ظاهری دین که همان احکام است مقید نبوده و در عین حال به خدا و آخرت توجه دارند و اتفاقا از یک زندگی سالم نیز برخوردارند. به عبارت دیگر می توان سینمای معناگرا را دنباله رو عرفان های بی شریعت دانست.
آسیبهایی که در فیلمهای سینمایی ذکر شد گوشه ای از انحراف در فیلمهای سینمایی کنونی است که امیدواریم با ورود اندیشه های دینی در حوزه فیلم سازی این نواقص اصلاح شود. فیلمهای تلویزیونی نیز بحث جدایی می طلبد که ان شاء الله در نوشته های بعدی متعرض آن می شویم.
پي نوشت :
1) دانشنامه الکترونیک ویکی پدیا
2) آدورنو، تئودور ـ هورکهایمر، ماکس «صنعت فرهنگ سازى، روشنگرى به مثابه فریب توده اى» مراد فرهادپور، ارغنون، شماره ۱۸ (پائیز ۱۳۸۰)
3) اسدی، محمد رضا. هنر و امکان دینی شدن آن!. خبرگزاری فارس، 2/بهمن/1383.
/س