ابعاد فرهنگي امتيازنامه تنباكو (2)

جنبش تنباكو از نظر اهميت، اولين آزمايش جدى مردمى در سراسر كشور در مقابله با نفوذ و حاكميت‏سياسى - اقتصادى بيگانه و نيز مخالفت‏با استبداد و فساد نظام حاكم بود. حركتى كه با پشتوانه مردم بر ضد يك قرارداد تحميلى و خيانتبار به وقوع پيوست. هدف كوتاه مدت اين نهضت كه لغو امتياز فروش تنباكو بود، تحقق يافت و در دراز مدت پايه يك مبارزه طولانى را در برابر استبداد داخلى و استعمار خارجى بنياد گذاشت كه منجر به انقلاب مشروطيت و سپس انقلاب اسلامى شد.
دوشنبه، 2 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابعاد فرهنگي امتيازنامه تنباكو (2)
ابعاد فرهنگي امتيازنامه تنباكو (2)
ابعاد فرهنگي امتيازنامه تنباكو (2)






اثرات و پيامدهاى نهضت تنباكو :

جنبش تنباكو از نظر اهميت، اولين آزمايش جدى مردمى در سراسر كشور در مقابله با نفوذ و حاكميت‏سياسى - اقتصادى بيگانه و نيز مخالفت‏با استبداد و فساد نظام حاكم بود. حركتى كه با پشتوانه مردم بر ضد يك قرارداد تحميلى و خيانتبار به وقوع پيوست. هدف كوتاه مدت اين نهضت كه لغو امتياز فروش تنباكو بود، تحقق يافت و در دراز مدت پايه يك مبارزه طولانى را در برابر استبداد داخلى و استعمار خارجى بنياد گذاشت كه منجر به انقلاب مشروطيت و سپس انقلاب اسلامى شد.
حامد آلگار، درباره نقش علماى مذهبى در نهضت تنباكو و اثرات اين نهضت مى‏نويسد: «هيجانى كه عليه امتياز تنباكو پديد آمد، از يك سو تكرار نقش سنتى علما در مخالفت‏با دولت و از سوى ديگر، پيش در آمد انقلاب مشروطه بود. علما در فرصتهاى مناسب به منظور دفاع از منافع ملى، عليه دولت اقدام مى‏كردند. در امتياز تنباكو، تمام ملت‏به رهبرى علما متحد شدند. اين اقدام در اصل، مقابله‏اى بود ميان مردم و دولت كه در آن رهبرى علما، اراده و مفهوم تازه‏اى از رهبرى را نشان داد. در اين جريان، نقش سنتى دوگانه علما - مخالفت‏با دولت و مقاومت در برابر رخنه تدريجى بيگانه - با شديدترين وجهى متجلى شد و اين نقش دوگانه را علما به جنبش انقلاب مشروطيت‏سپردند.» (18)
نيكى كدى، اعتراض به امتياز تنباكو را نخستين جنبش موفقيت‏آميز مردم در تاريخ جديد ايران مى‏داند كه به شكست دولت و پيروزى اعتراض كنندگان در مورد تقاضايشان براى الغاى همه جانبه امتياز منجر شد. اين موفقيت، بى‏ترديد به مخالفان هشيار دولت و خارجى جسارت بخشيد تا آن جا كه براى نخستين بار دريافتند كه مى‏توان در مقابل دولت نيز ايستاد حتى در موضوعى كه پاى منافع قدرتهاى اروپايى در ميان باشد. (19)
بنابراين، دولت در رويارويى با اين امتياز تحميلى و غير عادى با مشكل يك اعتراض عمده روبه‏رو بود. اعتراضى كه از ناحيه مردم به اوج خود رسيد و با فتواى ميرزاى شيرازى همگان را در يك جبهه واحد قرار داد و با وحدت شگفت آورى، واكنش نشان دادند. همه مردم، قليانها و سيگارتها را كنار گذاردند و حتى اين تحريم به داخل كاخ سلطنتى نيز كشانيده شد. (20)
اين اولين درسى بود كه اتحاد ملت‏به شاه و صدراعظم داد و منجر به لغو امتياز شد. از ديگر اثرات نهضت، اين است كه پس از لغو امتياز، ناصرالدين شاه هرگز نتوانست موقعيت پيشين خود را به دست آورد زيرا علما در اين مقابله، پيروز شده بودند.
بدين ترتيب در وضعيتى كه قدرت سلطنت تضعيف مى‏شد، مردم، قابليت‏خود را براى اقدام يكپارچه به ثبوت رساندند و علما دريافتند كه هنوز مى‏توانند در قلمرو سياست نيز پيروز شوند.
از طرفى در نهضت تنباكو، يك دولت‏خارجى يعنى انگلستان به مبارزه طلبيده شده بود. لغو امتيازنامه تنباكو به حيثيت انگلستان در ايران آسيب سنگينى وارد كرد. پس از لغو امتياز، همه انگليسيها در نظر مردم ايران، قابل ملامت‏بودند. (21)
لغو انحصار تنباكو همچنين مايه ناخرسندى زمامداران انگلستان شد. در پارلمان از سياست انگلستان در ايران و از جمله سياست گروه بندى‏هاى خاورميانه‏اى و هندوستانى آن كشور انتقاد شد. (22) براى عمال انگليس، حفظ اعتبار خارجى ايران از اهميت زيادى برخوردار بود. چون اگر اعتبار خارجى ايران حفظ نمى‏شد، تجار انگليس نمى‏توانستند در ايران سرمايه‏گذارى كنند. (23)
واگذارى امتياز تنباكو و الغاى بعدى آن، مساله برخورد منافع روس و انگليس را در ايران و نيز تاثيرى را كه اين برخورد منافع در سياست داخلى ايران گذاشته بود، برملا ساخت. اين امر، نشان داد كه چه طور براى بريتانيا امكان اين كه از موقعيت ويژه روسيه در ايران چشم بپوشد، وجود ندارد. از مدتها پيش روشن شده بود كه منافع سياسى دير رس بريتانيا در ايران با مقاومت روسيه روبه رو خواهد شد. مخالفت روسيه با امتياز رويتر و نيز با امتياز شركت رژى اين واقعيت را آشكار ساخت كه اين مخالفت در صورت لزوم به زمينه تجارتى نيز كشيده خواهد شد. (24)
روسيه در امتياز تنباكو براى كسب منافع خود، از اعتراضات مخالفان به نفع خويش استفاده كرد و از دسايس افراد دربارى نيز در خط سياست‏خود سود جست.
اين كشور كوشيد صفحات شمالى ايران را از نفوذ تجارى و بازرگانى انگليس دور نگه‏دارد. (25) زيرا تجارت براى او، وسيله‏اى براى نفوذ و تسلط سياسى به شمار مى‏رفت و تلاش براى كسب نفوذ از طريق تجارت براى روسيه با صرفه‏تر و سنجيده‏تر بود. لذا از جريان وقايع مى‏توان دريافت كه روسيه در مخالفت‏خود با شركت رژى، نه تنها با مردم ايران همگامى نداشت‏بلكه بر ضد آنها بود. اين كشور در پى كسب منافع و مطامع خود گام برمى‏داشت و اگر هم در جايى از حركت مردم حمايت مى‏كرد، در راستاى همين تحصيل منافع بود.
امتياز تنباكو و جنبش ضد آن به خوبى نشان داد كه آگاهى مردم ايران كه عليه سرمايه‏داران بيگانه و ضد حكومت‏شاه و در راه استقلال كشور خويش به پا خاسته، تا چه حد رشد كرده است. در اين جريان مى‏توان نقاط آغازين ايجاد افكار عمومى را در ايران ديد براى اولين بار، مردم در تحولاتى كه به خود آنها مربوط مى‏شد، دخالت و با حمله به حكومت، امتيازى را كه واگذار شده بود، لغو كردند. (26)
در نهضت تنباكو، رهبرى و نقش علما به منزله رهبران و مدافعان واقعى ملت‏بر ضد دولت و نفوذ تدريجى بيگانه، بار ديگر با وضوح تازه‏اى تجلى يافت و اين نهضت، ناظران خارجى را نخستين بار به وسعت قدرت روحانيون در ايران آگاه كرد. افزايش قابل توجه قدرت علما، يكى از نتايج مستقيم لغو امتياز در ايران بود. (27) البته اين امر، رقابتى را نيز در بين علما براى تصاحب مرجعيت و انحصار منشاء نفوذ پديد آورد كه گاهى به دولت هم امكان مداخله مى‏داد (28) زيرا قدرت تاثير حكم ميرزاى شيرازى با اين نكته ارتباط داشت كه مرجعيت دينى شيعه در آن زمان منحصر به شخص ايشان و در واقع نوعى وحدت مرجعيت‏با زعامت ايشان حاصل شده بود.
شكست ناصرالدين شاه در جريان تحريم تنباكو، وى را بر آن داشت تا براى اعاده مجدد موقعيت‏خود، از علما دلجويى كند. لذا از آنان براى شركت در مجلسى دعوت و سپاسگزارى كرد. نامه‏اى هم در خصوص لغو امتياز به ميرزاى شيرازى نوشت و در آن بيش از حد معمول نسبت‏به ميرزا اظهار تملق و دعاگويى نمود و الزام خود را نسبت‏به رعايت، مصالح اسلام و آسايش و امنيت مردم و عدم واگذارى امتياز به بيگانگان اعلام كرد. (29) پس از در گذشت ميرزا نيز در مجلس ياد بود وى شركت كرد.
با اعلان حليت دخانيات (لغو حكم تحريم) توسط علما با استناد به جواب استفتائيه‏اى كه از ميرزاى شيرازى شده بود، ناصرالدين شاه از فرط خوشحالى عده‏اى از علما را به حضور پذيرفت و پس از دلجويى و تعريف از آنها اظهار كرد كه «حقيقت، ما قدر علما را نمى‏دانستيم. علما در واقع دولتخواه ما بودند و به طورهاى ديگر، مطلب را حالى ما كرده بودند و واقعا از اين اقدام و اهتمام علما، نه همين تنها بنيان دولت ايران محكم و استوار شد، بلكه مخصوصا دولت قاجاريه نيز پاينده و برقرار گرديد.» (30)
اين طرز صحبت ناصرالدين شاه با علما، خيلى تازگى داشت. او كه قبلا چنين توجه و التفاتى را نسبت‏به علما نشان نمى‏داد، وقتى كه نفوذ و قدرت علما را در قضيه رژى ديد، تا پايان سلطنت مى‏كوشيد تا حد ممكن، خود را به اين قشر نزديك سازد; چنان كه مدتى پس از واقعه هنگام مسافرت به عراق، به ميرزاى آشتيانى مى‏گويد:
«من نگهبان اين فرقه حقه هستم. خداوند زمام مهام اين فرقه حقه را به دست من داده است كه نگاهدارى كنم. آخر جواب شيخ عبيدالله را كه بگويد جز من؟ شما بايد مرا در نگاهدارى اين مردم اعانت كنيد و مردم عوام را در مقام دولتخواهى تحريص به متابعت من و همراهى من نماييد تا بتوانم دفع خصم كنم. آخر جماعت من كم است و فرق ديگر دشمنان قوى هستند كه اطراف ما را گرفته‏اند. من با شما شرط مى‏كنم ديگر امتياز ندهم و خود را مبتلى نكنم.» (31)
همچنين در سخنى به شيخ فضل‏الله نورى و عده‏اى ديگر، اظهار مى‏كند: «سابق بر اين، رسم بود كه علما در كارهاى بزرگ مملكت، طرف مشورت دولت مى‏بوده‏اند، اين رسم از ميان رفته، خوب وضعى نشده، از اين به بعد بايد كارهاى عمده دولت‏به مشورت و صوابديد علما تمام شود. امتياز، ديگر به خارجه نخواهيم داد. اين جزئيات كه هست مثل عمل كارخانه قند ابدا منافاتى با مقاصد ملت ندارد.» (32)
از ديگر پيامدهاى نهضت تنباكو، اين است كه موقعيت امين السلطان - صدراعظم طرفدار انگلستان - پس از اين شكست‏به شدت ضعيف شد و ناچار براى تقويت آن، به روسيه گرايش بيشترى يافت و آن چنان تسليم خواسته‏هاى روسيه گشت كه مردم گمان مى‏بردند وى مى‏خواهد ايران را به روسيه بفروشد و يا در صدد فروختن آن است. (33)
لغو امتياز تنباكو در شكست ديگر امتيازات خارجيان نيز مؤثر افتاد و حتى مقام و موقعيت‏بعضى از اروپاييان را در ايران متزلزل گردانيد از جمله رئيس كل گمرك كه يك نفر ارمنى استانبولى، و رئيس پليس كه اصلا اتريشى بودند، نسبت‏به مقام خودنگران شدند. (34)
با لغو قرارداد شركت رژى، حكومت ناصرالدين شاه متعهد شد كه غرامتى به ميزان 6 كرور (5000 پوند استرلينگ) به اين شركت‏بپردازد. دولت كه توان پرداخت اين مبلغ كلان را نداشت، ناچار دست‏به دامان بانك شاهنشاهى شد تا يك وام خارجى با بهره صدى شش دريافت كند و سپس در مدت چهل سال ، سالانه دوازده هزار و پانصد ليره بابت اصل اين قرض به بانك بپردازد. (35) اين اولين قرضه خارجى بود كه بر ملت ايران تحميل شد و گمركات خليج فارس را وثيقه اين وام قرار دادند.
دريافت چنين وامى در آن شرايط در اوضاع اقتصادى ايران تاثير منفى گذارد. از اين جهت، لغو امتيازنامه، اين پيامد سوء اقتصادى را نيز به همراه داشت. شاه از دردسر اين قرض كه مجبورش كرده بود غرامت‏شركت رژى را بپردازد، آزرده خاطر بود. امين السلطان نيز در نتيجه شكست‏شركت و مذاكرات براى گرفتن قرض، حسن اعتماد شاه را نسبت‏به خود از دست داد. (36)
با مطرح شدن مساله پرداخت غرامت‏به كمپانى رژى، نگرانى درباريان و رجالى كه در انعقاد قرار داد، رشوه‏هاى كلان گرفته بودند دو چندان شد زيرا اين امتياز و ساير امتيازها با دريافت رشوه به خارجيان اعطا مى‏شد. لغو امتياز تنباكو، ماهيت وطن فروشى و منفعت طلبى بسيارى از صاحب منصبان حكومت ناصرى - حتى خود شاه و صدراعظم او را - آشكار ساخت كه چگونه در قبال دريافت اندكى رشوه، منافع هنگفتى از ملت را به بيگانگان تقديم مى‏كردند.
در نامه‏اى كه «ماژور تالبوت‏» براى امين السلطان به تهران فرستاده (از پاريس به تاريخ 1889) خيانت زمامداران ايران در مورد دريافت رشوه، محرز شده است: «اين جانب ماژور تالبوت تعهد مى‏كنم كه براى حضرت اشرف امين السلطان و اعليحضرت شاه ايران به حضرت اشرف مبلغ چهل هزار ليره استرلينگ بپردازم: ده هزار ليره از اين مبلغ را روز تفويض امتيازنامه رژى، ده هزار ليره ديگر از اين مبلغ را در اولين روزى كه امتياز رژى به موقع اجرا گذارده شود. بيست هزار ليره بقيه را دو ماه پس از اجراى امتيازنامه رژى.» (37)
در يادداشت‏هاى دكتر «فوريه‏» فرانسوى، پزشك مخصوص ناصرالدين شاه نيز به اين امر اشاره شده است. وى در اين باره آورده است: «شركت انگليسى، اين امتياز را با دادن رشوه‏هاى گزاف كه به دو ميليون فرانك بالغ مى‏شود، گرفته و حق اين است كه تحصيل آن به اين خرج مى‏ارزيده است.» (38)
او در نوشته خود عنوان مى‏كند كه اين امتياز، ايران را تهديد به انقلاب مى‏كند كه چنين هم شد. عباس ميرزا ملك آرا، برادر ناصرالدين شاه به گفته شاه به گوشه‏هايى از خيانت‏شاه و اطرافيانش در امر واگذارى امتياز تنباكو اشاره كرده، مى‏نويسد: «انحصار تنباكو و توتون را به قيمتى خيلى نازل بدون شرايط به يك كمپانى انگليسى فروخت و حال آن كه لازم بود شرايط صحيحى در اين عمل بگذارد و قيمتى گزاف هر ساله بگيرد، ولى چون مبالغى گزاف به اطراف شاه داد و هيچ كسى كه احتمال مى‏رفت منشا اثرى شود، باقى نماند، الا آن كه پولى گرفت، لهذا تماما تصديق و تحسين نمودند، و كمپانى در شرايط متقبل شد كه سالى پانزده هزار ليره انگليسى به شاه بدهد و در خارج اين شرطنامه هم قرار داد به ميرزا على اصغرخان امين السلطان و بعضى ديگر مبلغى بدهد، ولى تفصيل آن در پرده‏اند. شاه كه از رذالت طبع از مداخل يك تومان نمى‏گذرد، همين كه اسم سالى پانزده هزار ليره را شنيد، هوش از سرش به در رفت و فورا قرارنامه را امضا نمود.» (39)
بنابراين، انگليس‏ها با صرف پول زياد توانستند اين امتياز را كسب كنند چنانچه در همان زمان شهرت پيدا كرد كه شركت رژى در حدود چهارصد هزار تومان به امين‏السلطان و كامران ميرزا نايب السلطنه و ساير درباريان متنفذ رشوه داده است. (40)
از اين رو، وقتى موضوع پراخت غرامت مطرح شد، اين رجال رشوه خوار كوشيدند تا اين قضيه افشا نشود و حتى از رئيس شركت رژى خواستند كه در قبال حفظ جان او از دست مردم و رساندن منافعى به وى، از بروز ميزان پرداخت رشوه به آنها خوددارى ورزد. اينان حتى مانع شدند كه شركت، صورت جزئيات مخارج خود را براى برآورد غرامت‏به حضور شاه بفرستد و سرانجام شاه ناچار شد بدون حسابرسى، متعهد پرداخت غرامت‏با دريافت وام به مدت چهل سال گردد.
عباس ميرزا ملك آرا، در اين مورد مى‏نويسد: «... هر روز مجلسى از نايب السلطنه و امين‏السلطان [و] محرمان پادشاه منعقد مى‏شد و در خصوص لغو نمودن عمل تنباكو با انگليسيها گفت‏گو مى‏كردند. چون همگى پولهاى گزاف از انگليسى‏ها گرفته بودند، همه در فكر آن بودند كه آشكار نشود چقدر گرفته‏اند و شاه مطلع نشود... امين السلطان، رئيس رژى را ديده، وعده‏ها داد كه منافع كلى به او برساند و نگذارد اهل ايران او را تلف كنند مشروط بر آن كه بروز ندهد به هر يك از آنها چقدر پول داده است و آنچه لازمه تملق بود، به عمل آورد. نايب السلطنه هم از اين مقوله گفت‏گوها با مشاراليه نمود و قول دادند كه در هر خصوص همراهى نمايند.
رئيس كمپانى هم تدبيرى كرده، برداشت كلام را چنين نمود كه شاه، امتياز تنباكو را در لندن به شخصى به نام ماژور تالبوت داد و من به مبلغ شصت هزار ليره انگليسى اين امتياز را از آن شخص خريده‏ام و مبلغ چهارصدوچهل هزار ليره هم خرج كرده‏ام. بايد دولت، اين پولها را بدهد. شاه فرمودند: صورت مخارج جزو را بده كه بدانيم چه كرده‏اى. گفت: صورت نمى‏دهم. زيرا اگر صورت بدهم، غالب مخارج مرا شما قبول نخواهيد كرد. يا آن است كه لاكلام آنچه گفته‏ام بايد بدهيد يا آن كه در پايتخت دولت‏بى طرفى حاضر بشويد و آن جا در محكمه دولتى محاكمه كنيم و دولت اسوج و نروج را منتخب كرد. شاه ديد اگر بنا شود وكيلى بفرستد به جز همين نوكران خائن، كسى را ندارد و مسلما بايد مخارج گزافى كرده، يكى از اينها را بفرستد و يقين است كه رفته مجددا پولى از رئيس رژى گرفته و علاوه بر آنچه حال ادعا كرده، تصديق او را خواهد كرد و مخارج رئيس رژى را هم شاه بايد بدهد لذا متحير ماند و هر قدر من اصرار كردم كه بايد صورت مخارج را خواست... و هر كس هر چه رشوه گرفته پس بدهد...
تجار و علما به همين طور گفتند، مسموع نشد. و اين جماعت رشوه گرفته، وزير مختار انگليس را هم تحريك كردند كه راضى نشد الا به همان دو شق و خواه ناخواه، شاه را راضى كردند كه بدون رسيدگى به حساب در ظرف چهل سال، مبلغ پانصدهزار ليره انگليسى را با فرع بدهند.
.... و قرار نامه نوشتند و هر كسى هر چه رشوه گرفته بود در كيسه‏اش ماند و ضرر همه را با علاوه به گردن شاه گذاشتند كه از رعيت‏بى چاره گرفته به فرنگى بدهد. چنين شد.» (41)
- نكته قابل ذكر ديگر در نهضت تنباكو اين است كه علماى مذهبى در جريان اين نهضت تنها به لغو امتياز بسنده كردند و هيجان عمومى مردم را به اين سمت هدايت كردند. آنها درصدد اين نبودند كه از اين جنبش در جهت تغيير نظام و سرنگونى حكومت ناصرالدين شاه استفاده كنند (42) و يا شرايط داخلى را مساعد اين اقدام نمى‏يافتند. لذا در حركتهاى خويش تا حد ايجاد تزلزل در قدرت استبداد و اثبات قدرت دينى و ملى پيش مى‏رفتند ليكن در جهت تبيين شكلى از حكومت و امور تقنينيه و براندازى حاكميت قاجاريه، كمتر طرحى عنوان مى‏شد و يا اين كه اقدامى جدى صورت نمى‏گرفت.
- با وجود اين، نهضت تنباكو از نظر اهميت، آغاز تحولى بود در افكار و نگرش و اراده مردم و جرات بخشيدن به آنان براى رويارويى با قدرت مطلقه در داخل و سلطه استعمار خارجى، و مقدمه‏اى بود بر نهضت مشروطيت كه در طى آن، ملت توانست نظام استبدادى را متزلزل و خود را در امور حكومت‏سهيم سازد.

پی نوشت ها :

18- حامد آلگار، دين و دولت در ايران، نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سرى، چاپ دوم، تهران: انتشارات توس، 1369، صص 308 - 307. اصل كتاب با مشخصات زير: Algar, Teligion and State in Iran, 1755 - 1906, The Role of The Ulama in Qajar Period, Berkeiy, 1969 .
19- Keddie, N., Religion and Rebelion in Iran, The Tobacco Protest of 1891 - 92, London, 1966 . در ترجمه اين اثر با مشخصات زير: نيكى كدى، تحريم تنباكو در ايران، ترجمه شاهرخ قائم مقامى، تهران: انتشارات اميركبير، 1356، ص 1.
20- پيتراورى، تاريخ معاصر ايران، ترجمه محمد رفيعى مهرآبادى، ج 1، چاپ دوم، تهران: مؤسسه مطبوعاتى عطايى، 1369، ص 199. اصل اثر با اين مشخصات: Avery. P., Modern Iran, London, 1965 .
21- رك: ماخذ پيشين، ص 200.
22- آدميت، شورش بر امتيازنامه رژى، ص 125; غلامرضا ورهرام، نظام سياسى و سازمانهاى اجتماعى ايران در عصر قاجار، تهران: انتشارات معين، 1367، ص 299.
23- لمبتون، همان ماخذ، ص 303.
24- رك به همان ماخذ.
25- براى اطلاع بيشتر رك: فيروز كاظم زاده، روس و انگليس در ايران، ترجمه منوچهر اميرى، تهران: انتشارات امير كبير، 1354، ص 232. لمبتون، همان ماخذ، ص 257.
26- على‏خان امين‏الدوله، خاطرات سياسى ميرزا على‏خان امين‏الدوله، چاپ فرمانفرماييان، تهران: 1962، ص‏271. لمبتون، همان ماخذ، صص 306-305. ورهرام، همان، صص 300-299.
27- آلگار، دين و دولت در ايران، صص 324 - 322.
28- جهت اطلاع بيشتر رك: ماخذ پيشين، ص 326.
29- درباره تعريف و تملق‏هاى ناصرالدين شاه نسبت‏به علما و نامه‏هاى وى و امين‏السلطان به ميرزاى شيرازى رك: تيمورى، تحريم تنباكو، ص 195 به بعد. كربلايى، همان ماخذ، ص 120 به بعد. دين و دولت در ايران، ص 324. ناصرالدين شاه در نامه خود به ميرزاى شيرازى بيش از معمول، تواضع و اظهار اخلاص نسبت‏به ميرزا نموده است. «جناب مستطاب قوام الملة والدين مروج شريعت‏سيدالمرسلين سليل آل طه و يس، افتخار المجتهدين، سراج هداية المسلمين، فريدالدهر و وحيدالعصر حاجى ميرزا محمد حسن مجتهد دام افضاله...» متن كامل نامه در تحريم تنباكو، صص 202 - 201. از خلال اين نامه و نيز نامه امين السلطان و نامه ايرانيان مقيم خارج به ميرزا و تشكر آنها از وى به واسطه برهم زدن انحصار دخانيات به خوبى مى‏توان به مقام و نفوذ ميرزا در مردم پى برد. حتى امپراتور روسيه و انگليسيها هم نامه‏هايى براى ميرزاى شيرازى نوشتند و از او قدردانى كردند. براى اطلاع بيشتر از اين نامه‏ها رك: تحريم تنباكو، صص 204 - 202.
30- تيمورى، تحريم تنباكو، ص 195.
31- همان ماخذ، همان صفحه.
32- همان ماخذ، ص 196.
33- فوريه، سه سال در دربار ايران، ترجمه عباس اقبال، تهران: دنياى كتاب، 1362، يادداشت‏هاى روز 10 و 11 فوريه سال 1892. تيمورى، تحريم تنباكو، ص 216. دين و دولت در ايران، صص 325 - 324. لمبتون، همان ماخذ، ص 303.
34- فوريه، سه سال در دربار ايران. تيمورى، همان ماخذ، ص 195. شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، ص 190. وى مى‏نويسد: «... امتياز انحصار انگور و شراب چون هنوز پولى داد و ستد نشده بود، بعد از اين شورش (تنباكو) بالطبع لغو شد.
35- در مورد مشروح جريان دريافت اين وام خارجى رك: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص‏795 به بعد. خاطرات سياسى امين‏الدوله، ص 158 به بعد. لمبتون، سيرى در تاريخ ايران بعد از اسلام، صص 302 - 289. تيمورى، تحريم تنباكو، ص 209. ورهرام، همان ماخذ، ص‏299. شرح حال عباس ميرزا، ص 189.
36- درباره عصبانيت ناصرالدين شاه نسبت‏به واقعه رژى و پولهايى كه همه ساله مجبور بود بابت استهلاك اصل و فرع وام به بانك شاهى بدهد رك: تحريم تنباكو، ص 222. لمبتون، همان ماخذ، ص 304.
37- تحريم تنباكو، ص 177. ورهرام، همان ماخذ، ص 265. «ارنستين‏»، مدير عامل شركت رژى در مجلسى فاش مى‏كند: «تا به حال دو ميليون تومان براى رشوه و تعارف و ساير وسايل كار داده شده، چگونه مى‏توان دست از اين عمل برداشت‏» (كربلايى، تاريخ الدخانيه، صص 21 - 18).
38- فوريه، سه سال در دربار ايران، ص 220. تحريم تنباكو، ص 28. ورهرام، همان ماخذ، ص‏265.
39- شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، ص 182.
40- رك: تيمورى، همان ماخذ، ص 28.
41- شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، صص 189 - 188. تحريم تنباكو، صص 206 - 205.
42- يكى از معدود شخصيتهايى كه درباره سرنگونى حكومت ناصرالدين شاه صحبت مى‏كرد و به روشنگرى مردم مى‏پرداخت، سيدجمال الدين اسدآبادى بود و معتقد بود كه «شاه چون تمام رفتار و كردارش بر خلاف شرع و عرف و بر ضد منافع ملت ايران است و تماما به هواى نفس است، آن هم نه از روى عقل بلكه از روى ديوانگى و سفاهت، لهذا خلع او واجب است‏» (شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، ص 181). وى در نامه خود به ميرزاى شيرازى نيز، خلع ناصرالدين شاه را خواستار شده است: «تمام مردم فرمانبردار شمايند. اگر شما خلع اين نادان را اعلان نماييد، بزرگ و كوچك، گدا و توانگر اطاعت‏خواهند كرد. به خصوص اين موقع كه در اثر اين سلطنت جابرانه آميخته به جهالت، سينه‏ها به تنگ آمده، سلطنتى كه نه توانسته ارتشى آماده كند و نه شهرى را آبادان نموده، نه فرهنگ را توسعه داده، نه نام اسلام را بلند ساخته، نه يك روز دل ملت در پناهش راحتى ديده، بلكه در عوض، كشور را ويران و رعيت را ذليل كرده و ملت را به گدايى انداخته و سپس گمراهى دامنگيرش شده و از دين بيرون رفته... نابود باد اين پادشاهى، واژگون باد اين سلطنت. اگر اين پادشاه خلع شود، آن كه جانشين وى خواهد بود، نمى‏تواند از فرمان شما سرپيچى كند... اگر شما حكم خدا را درباره اين مرد غاصب ستمكار اجرا كنيد، اگر بگوييد به حكم خدا، اطاعت اين مرد، حرام است، مردم از گرد او پراكنده شده و خلع وى بدون جنگ و كشتار صورت مى‏گيرد...» (ر.ك: تحريم تنباكو، صص 63 - 58)
امپراتوروس براى آن كه نظر ميرزاى شيرازى را به خود جلب كند، نامه‏اى در نهايت ادب به ميرزا مى‏نويسد و از اقدام او در موضوع تحريم تنباكو سپاسگزارى مى‏كند و ضمنا مى‏گويد: «من اوامر شما را در ممالك روسيه نسبت‏به مسلمانان اجرا مى‏كنم و حاضرم براى پيشرفت مقاصد شما در مملكت ايران هر اقدامى بنمايم.» (رك: تحريم تنباكو تيمورى، ص 204)

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط