تاريخ كامل جنگ جهاني دوم (1)
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
جنگ جهانی دوم یکی از بزرگترین و پرتلفاتترین جنگها در تاریخ جهان است. آلمان در ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب است. منابع دیگر حمله ژاپن به چین را در ۷ ژوئیه، ۱۹۳۷، آغاز جنگ میدانند، و همچنین حمله ژاپن به منچوری را در ۱۹۳۱ را نیز در این میان ذکر کردهاند.
اين جنگ علاوه بر اروپا، در بخشهای گستردهای از قاره آسیا و آفریقا تأثیرات مخرب عمدهای برجای گذاشت و كشورهای اسلامی، از جمله ایران را درگیر خود كرد.
علل اصلی جنگ جهانی دوم عبارت بود از اشتباهات عهدنامه ورسای (7 مه 1919) كه ظاهراً به جنگ جهانی اول پایان داد، همچنين پیامدهای بحران اقتصادی سال 1929 و از همه مهمتر رقابت سیاسی فاشیسم و دموكراسیهای غربی و ماركسیسم. عامل اخیر چنان مؤثر بود كه نبرد میان كشورهای درگیر، به شكل بیسابقهای، عموم مردم را به قلمرو جنگ كشاند، به طوری كه در پایان جنگ تعداد كشتهشدگان نظامی و غیرنظامی تقریباً با هم برابری میكرد.
این جنگ، كه بین دو بلوك متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریكا و شوروی) درگرفت، به لحاظ گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی و طبیعی، بیهمتا بوده است.
مکان: اروپا ،منطقه پاسیفیک (اقيانوس آرام) ،جنوب شرق آسیا ،خاورمیانه ،منطقه مدیترانه و آفریقا نتیجه: پیروزی متفقین ،تأسیس سازمان ملل متحد ،تبدیل شوروی و آمریکا به دو ابرقدرت ،آغاز جنگ سرد و بسیاری دیگر. طرف هاي درگير: متفقین ( شوروی، ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، چین، فرانسه و ...)
متحدین ( آلمان، ژاپن، ایتالیا و ...)
فرماندهان: ژوزف استالین، فرانکلین روزولت، وینستون چرچیل، چیانگ کایشک، شارل دوگل، آدولف هیتلر، هیروهیتو، بنیتو موسیلینی،
بعد از جنگ جهاني اول، كشورهاي فاتح نتوانستند روابط بينالمللي را بر اصولي معتبر و درست بنا نهند. مشكلات ناشي از جنگ نيز مانع ايجاد يك فرصت مناسب براي تدوين چارچوبي محكم و اصولي جهت نظم بخشيدن به روابط بين كشورها شد.
وضع اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شكست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، ظهور آدولف هیتلر را كه عامل اصلی شروع جنگ جهانی دوم بود، تسهیل كرد.
وی كه شكست آلمان را نتیجه توطئه یهودیان و كمونیستها میدانست، نه تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه ورسای شد، بلكه با طرح شعار پان ژرمنیسم و با اعلام برتری كامل نژاد ژرمن، حق گسترش قلمرو آلمان تا سرزمین ملتهای اسلاو در اروپای مركزی و شرقی را مسلّم انگاشت و تبعیض نژادی را اساس جهانبینی خود قرار داد و به همین شكل در صدد گسترش نفوذ خود در دیگر نقاط جهان برآمد.
از سوی دیگر جامعه ملل، ایتالیا را به سبب اشغال اتیوپی در سال 1935، تحریم اقتصادی كرد و این امر به ایجاد محور رُم ـ برلین در سال 1936 انجامید.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریكا، حدود 78 میلیون كیلومتر مربع از خاك كره زمین (بیش از نیمی از خشكیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود 6/2 میلیون كیلومتر مربع میرسید.
این تفاوتها بیانگر چرایی عزم كشورهای كامیاب (بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمريكا) در حفظ مرزهای موجود و اجتناب آنها از جنگ و در عین حال دلیل تداوم ناخرسندی فزاینده آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این امر 3 كشور اخیر را در طول 20 سال ترك مخاصمه (1919ـ 1939)، به سوی توسعه ابزارهای جنگی كشاند و آنها را به گسترش سرزمینهایشان واداشت و ستیزهجوییهای آنها اسباب جنگ جهانی دوم را فراهم آورد.
هواپیمای نظامی بر فراز اهرام مصر پرواز میکند. این هواپیما یکی هواپیماهای تندروی امریکا بوده و درحالیکه برای جنگ فوری آماده و بارگیری میشده و از اقیانوس اطلس و برخی نواحی آفریقا میگذشته تا به مناطق جنگی استراتژیک برسد. سال 1943.
جنگ جهانی اول به پایان رسید، اما نظام سرمایهداری اروپا جنگ دیگری را آبستن بود. سرمایهداری اروپا از بازارهای پس از جنگ فربه شده بود. تنها چند ماه پس از جنگ جهانی اول بود که شوراهای انقلابی کارگری به ویژه در آلمان پدید آمده و شدیداً طبقهٔ حاکم را نگران کرده بودند. به همین خاطر طبقهٔ حاکم آلمان به تسلیح میلشیای ارتجاعی همت گمارد تا «خطر» انقلاب را برطرف کرده و بتواند انقلاب روسیه را از حمایت کارگران اروپا محروم نماید. شوراهای انقلابی کارگری درهمکوبیده شدند و بحران اقتصادی بر جای ماند تا این که در سال ۱۹۲۹ میزان بیکاری به درجهای بیسابقه رسید. اشتهای استعماری قدرتهای بزرگ سرمایهداری و رقابتهایشان هم در این زمان به شدت تقویت شده بودند. دو اتفاق مهم آتش اولیه جنگ جهانی دوم را برافروخت، حمله ژاپن به چین (ژوئیه ۱۹۳۷)و اشغال لهستان توسط آلمان (سپتامبر ۱۹۳۹).
کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم دو گروه بودند که به نام متفقین و متحدین شناخته میشوند.
هيتلر براى اعاده حيثيت قوم ژرمن به پا خاست تا كينه هاى خفته ملت آلمان را بعد از پايان جنگ اول جهانى بيدار كند و حقارتى را كه به گفته او و همفكرانش بعد از پايان جنگ اول و معاهده ورساى دول متفق بر آنان تحميل كرده اند تلافى كند. هر چند نيروهاى متفقين عقيده داشتند آلمانى هاى تحقير شده ديگر هيچ گاه تهديدى براى جهان نخواهند بود.
ايدئولوژى حزب نازى كه شخص آدولف هيتلر در كتابش (نبرد من) تشريح مى كند، بيانگر انديشه هاى فوق العاده شوونيستى بود كه برترى قوم ژرمن ها را تبليغ مى كرد. هيتلر در اين كتاب مدعى مى شود كه آلمان ها فاقد فضاى حياتى هستند و نازى ها هم از احساسات مخالف عهدنامه ورساى و نارضايتى ناشى از تشديد استثمار و فقدان حقوق سياسى سود مى جستند و ادعا مى كردند كه فقط جنگ مى تواند خواسته ها و آرمان هاى آنان- يعنى ملت آلمان- را محقق سازد.
در اين ميان عميق تر شدن بحران عمومى سرمايه دارى كه جنگ جهانى اول و انقلاب شوروى (سال ۱۹۱۷) نشانه هاى آن بودند، بيش از پيش تضاد هاى جهان امپرياليستى را تشديد مى كرد، امپرياليسم جهانى هم اينك با يك نظام نوپا روبه رو بود كه روس ها به رهبرى لنين در شوروى تاسيس كرده بودند. هم اكنون نظام سرمايه دارى جهانى با قطب جديدى از قدرت روبه رو شده بود. شوروى ها در امور جهانى نفوذ قابل ملاحظه اى مى يافتند: «تضاد هاى جهان سرمايه دارى به خصوص طى بحران جهانى سال هاى ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳ كه مهلك ترين تشنج اقتصادى در تاريخ سرمايه دارى بود، تشديد مى شد. اين بحران در ايالات متحده آمريكا آغاز شد و به ساير ممالك سرمايه دارى سرايت كرد: در سال ۱۹۳۳ ميزان توليد صنعتى به نسبت سال ۱۹۲۹ در آمريكا و بريتانياى كبير، آلمان و فرانسه به ترتيب ۶۴ ، ۸۸ ، ۶۵ و ۸۱ درصد تنزل كرد. اركان داد و ستد جهانى با ۶۵ درصد كاهش به لرزه درآمد. بيكارى عالمگير شد، عده بيكاران در آمريكا به ۱۳۷۰۰۰۰۰ نفر و در بريتانياى كبير به ۲۶۰۰۰۰۰ نفر رسيد.»
رد شدن از رودخانه راین موضوع مهمی نبود. آنچه از اهمیت برخوردار بود حضور در پایگاه و اراضی تسخیر شده ساحلی بود. ما خمپارههایمان را به سمت آنها و هرچیز دیگری پرتاپ میکردیم تا اینکه بالاخره آنها را فراری دادیم. 1945. تاریخ دقیق عکس مشخص نیست.
اين آمار و ارقام حكايت از بحران عميقى داشت كه در نظام جهانى سرمايه دارى به وقوع پيوسته بود و اين نظام را دچار تضاد هاى آشتى ناپذيرى مى كرد. پيشتر از آن در سال ۱۹۳۱ ژاپنى ها به مناطق شمال خاورى چين حمله كرده بودند و براى مقابله با تمركز سرمايه هاى فرانسوى، آمريكايى و انگليسى از آسيا راه خشونت و قهر را برگزيدند و بدين ترتيب تا قبل از شروع جنگ دوم جهانى كانون خطرى در خاور دور به وجود آمد. ن. اى. آينسيموف نويسنده و تاريخ نگار روس در اين باره مى نويسد: «در ميان كشور هاى اروپايى، آلمان بيش از همه صدمه ديد: بيكارى عالمگير و شديد بود، سقوط شديد سطح زندگى، ركود اقتصادى را به يك بحران سياسى مبدل نمود.» به اين ترتيب انحصارات آلمان گام به گام و سرانجام در اوايل سال ۱۹۳۳ موفق شدند نازى ها را بر اريكه قدرت مستقر كنند و بى شك حكومت به دست مرتجع ترين و در عين حال متجاوز ترين محافل افتاد.
هيتلر در كتاب نبرد من اعلام مى كرد: «وقتى از خاك بيشتر در اروپا سخن مى گوييم، بايد اول و پيش از همه به روسيه و ممالك همجوار او بينديشيم.» رفته رفته با تسلط نازى ها دومين كانون خطر در قلب اروپا به وجود آمد و جهان هر لحظه به سوى جنگى خونين قدم برمى داشت. صداى پاى فاشيسم رساتر و واضح تر از هر زمانى به گوش مى رسيد. آيا وقوع جنگ اجتناب ناپذير بود؟ اين تحولات دور از چشم سران شوروى نماند. در كنگره هفدهم حزب كمونيست شوروى اعلام كرد: «تحولى نامطلوب از جانب نازيسم در جريان است و قابل پيش بينى است. فاشيسم كه اكنون كنار صحنه قرار دارد، خود را به زودى وارد صحنه مى كند و سعى دارد دست به تلاش پيگير براى رسيدن به نازيسم بزند و اين بدان معناست كه زمانى بحرانى براى انقلابى ها دارد فرامى رسد.» البته اين پيشگويى وى صرف نظر از مجادلات و گفت وگو ها و احياناً توافق هاى اوليه شوروى با آلمان مى تواند نشانگر احساس خطر روس ها از رقيب خود و پيشروى آلمان ها به اروپاى شرقى باشد. جايى كه بعد از پايان جنگ معلوم شد چقدر روس ها به حضور و فعاليت در آنجا علاقه مند بودند.
نكته جالب اين كه آينسيموف به سياست ايالات متحده آمريكا اشاره مى كند و مى نويسد: «سياست آمريكا براى حفظ صلح، سياستى بسيار خطرناك بود. به ياد بياوريم كه پس از جنگ جهانى اول انحصارات مالى ايالات متحده آمريكا همراه با فرانسه و انگلستان كمك هاى مالى عظيمى در تجديد حيات و توسعه صنايع سنگين آلمان صرف كردند و اين يكى از عوامل عمده اى بود كه به تجاوزگران آلمانى امكان تركتازى مى داد.»
منابع تحقیق :
hamshahrionline.ir
farya.com
daneshnameh.roshd.ir
ماهنامه - لوموند دیپلماتیک
ماهنامه - سياحت غرب - 1387 - شماره 62، شهریور
findarticles.com
پورتال استان سیستان و بلوچستان
خبرگزاری ایسنا
hiroshima.tomato.nu
yale.education
www.csi.ad.jp
ایران اکونومیست iraneconomist.com
Fa.wikipedia.org
باشگاه اندیشه bashgah.net
سایت آی تی ایران
Seemorgh.com
tebyan.net
تاریخ عمومی
www.ibcpars.net
www.pajoohe.com
وب سایت دیپلماسی ایران www.irdiplomacy.ir
و كتاب هاي:
نقيب زاده، احمد؛ تحولات روابط بينالملل، تهران، نشر قومس، 1381، چ8
گاف، ريچارد؛ ماس، والتر، جنيس؛ آشور، جيوا؛ تاريخ مختصر قرن بيستم، تهران، نشر زلال، 1375، ج2
جنگ كبير ميهنى، جمعى از نويسندگان روس، ترجمه ابراهيم يونسى، نشر نو ،۱۳۶۱ ص ۱۱
/ن
اين جنگ علاوه بر اروپا، در بخشهای گستردهای از قاره آسیا و آفریقا تأثیرات مخرب عمدهای برجای گذاشت و كشورهای اسلامی، از جمله ایران را درگیر خود كرد.
علل اصلی جنگ جهانی دوم عبارت بود از اشتباهات عهدنامه ورسای (7 مه 1919) كه ظاهراً به جنگ جهانی اول پایان داد، همچنين پیامدهای بحران اقتصادی سال 1929 و از همه مهمتر رقابت سیاسی فاشیسم و دموكراسیهای غربی و ماركسیسم. عامل اخیر چنان مؤثر بود كه نبرد میان كشورهای درگیر، به شكل بیسابقهای، عموم مردم را به قلمرو جنگ كشاند، به طوری كه در پایان جنگ تعداد كشتهشدگان نظامی و غیرنظامی تقریباً با هم برابری میكرد.
این جنگ، كه بین دو بلوك متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریكا و شوروی) درگرفت، به لحاظ گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی و طبیعی، بیهمتا بوده است.
خلاصه :
مکان: اروپا ،منطقه پاسیفیک (اقيانوس آرام) ،جنوب شرق آسیا ،خاورمیانه ،منطقه مدیترانه و آفریقا نتیجه: پیروزی متفقین ،تأسیس سازمان ملل متحد ،تبدیل شوروی و آمریکا به دو ابرقدرت ،آغاز جنگ سرد و بسیاری دیگر. طرف هاي درگير: متفقین ( شوروی، ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، چین، فرانسه و ...)
متحدین ( آلمان، ژاپن، ایتالیا و ...)
فرماندهان: ژوزف استالین، فرانکلین روزولت، وینستون چرچیل، چیانگ کایشک، شارل دوگل، آدولف هیتلر، هیروهیتو، بنیتو موسیلینی،
تلفات:
کشته شدگان متفقين
کشته شدگان متحدين
دلایل آغاز جنگ
بعد از جنگ جهاني اول، كشورهاي فاتح نتوانستند روابط بينالمللي را بر اصولي معتبر و درست بنا نهند. مشكلات ناشي از جنگ نيز مانع ايجاد يك فرصت مناسب براي تدوين چارچوبي محكم و اصولي جهت نظم بخشيدن به روابط بين كشورها شد.
وضع اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شكست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، ظهور آدولف هیتلر را كه عامل اصلی شروع جنگ جهانی دوم بود، تسهیل كرد.
وی كه شكست آلمان را نتیجه توطئه یهودیان و كمونیستها میدانست، نه تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه ورسای شد، بلكه با طرح شعار پان ژرمنیسم و با اعلام برتری كامل نژاد ژرمن، حق گسترش قلمرو آلمان تا سرزمین ملتهای اسلاو در اروپای مركزی و شرقی را مسلّم انگاشت و تبعیض نژادی را اساس جهانبینی خود قرار داد و به همین شكل در صدد گسترش نفوذ خود در دیگر نقاط جهان برآمد.
از سوی دیگر جامعه ملل، ایتالیا را به سبب اشغال اتیوپی در سال 1935، تحریم اقتصادی كرد و این امر به ایجاد محور رُم ـ برلین در سال 1936 انجامید.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریكا، حدود 78 میلیون كیلومتر مربع از خاك كره زمین (بیش از نیمی از خشكیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود 6/2 میلیون كیلومتر مربع میرسید.
این تفاوتها بیانگر چرایی عزم كشورهای كامیاب (بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمريكا) در حفظ مرزهای موجود و اجتناب آنها از جنگ و در عین حال دلیل تداوم ناخرسندی فزاینده آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این امر 3 كشور اخیر را در طول 20 سال ترك مخاصمه (1919ـ 1939)، به سوی توسعه ابزارهای جنگی كشاند و آنها را به گسترش سرزمینهایشان واداشت و ستیزهجوییهای آنها اسباب جنگ جهانی دوم را فراهم آورد.
هواپیمای نظامی بر فراز اهرام مصر پرواز میکند. این هواپیما یکی هواپیماهای تندروی امریکا بوده و درحالیکه برای جنگ فوری آماده و بارگیری میشده و از اقیانوس اطلس و برخی نواحی آفریقا میگذشته تا به مناطق جنگی استراتژیک برسد. سال 1943.
جنگ جهانی اول به پایان رسید، اما نظام سرمایهداری اروپا جنگ دیگری را آبستن بود. سرمایهداری اروپا از بازارهای پس از جنگ فربه شده بود. تنها چند ماه پس از جنگ جهانی اول بود که شوراهای انقلابی کارگری به ویژه در آلمان پدید آمده و شدیداً طبقهٔ حاکم را نگران کرده بودند. به همین خاطر طبقهٔ حاکم آلمان به تسلیح میلشیای ارتجاعی همت گمارد تا «خطر» انقلاب را برطرف کرده و بتواند انقلاب روسیه را از حمایت کارگران اروپا محروم نماید. شوراهای انقلابی کارگری درهمکوبیده شدند و بحران اقتصادی بر جای ماند تا این که در سال ۱۹۲۹ میزان بیکاری به درجهای بیسابقه رسید. اشتهای استعماری قدرتهای بزرگ سرمایهداری و رقابتهایشان هم در این زمان به شدت تقویت شده بودند. دو اتفاق مهم آتش اولیه جنگ جهانی دوم را برافروخت، حمله ژاپن به چین (ژوئیه ۱۹۳۷)و اشغال لهستان توسط آلمان (سپتامبر ۱۹۳۹).
کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم دو گروه بودند که به نام متفقین و متحدین شناخته میشوند.
هيتلر براى اعاده حيثيت قوم ژرمن به پا خاست تا كينه هاى خفته ملت آلمان را بعد از پايان جنگ اول جهانى بيدار كند و حقارتى را كه به گفته او و همفكرانش بعد از پايان جنگ اول و معاهده ورساى دول متفق بر آنان تحميل كرده اند تلافى كند. هر چند نيروهاى متفقين عقيده داشتند آلمانى هاى تحقير شده ديگر هيچ گاه تهديدى براى جهان نخواهند بود.
ايدئولوژى حزب نازى كه شخص آدولف هيتلر در كتابش (نبرد من) تشريح مى كند، بيانگر انديشه هاى فوق العاده شوونيستى بود كه برترى قوم ژرمن ها را تبليغ مى كرد. هيتلر در اين كتاب مدعى مى شود كه آلمان ها فاقد فضاى حياتى هستند و نازى ها هم از احساسات مخالف عهدنامه ورساى و نارضايتى ناشى از تشديد استثمار و فقدان حقوق سياسى سود مى جستند و ادعا مى كردند كه فقط جنگ مى تواند خواسته ها و آرمان هاى آنان- يعنى ملت آلمان- را محقق سازد.
در اين ميان عميق تر شدن بحران عمومى سرمايه دارى كه جنگ جهانى اول و انقلاب شوروى (سال ۱۹۱۷) نشانه هاى آن بودند، بيش از پيش تضاد هاى جهان امپرياليستى را تشديد مى كرد، امپرياليسم جهانى هم اينك با يك نظام نوپا روبه رو بود كه روس ها به رهبرى لنين در شوروى تاسيس كرده بودند. هم اكنون نظام سرمايه دارى جهانى با قطب جديدى از قدرت روبه رو شده بود. شوروى ها در امور جهانى نفوذ قابل ملاحظه اى مى يافتند: «تضاد هاى جهان سرمايه دارى به خصوص طى بحران جهانى سال هاى ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳ كه مهلك ترين تشنج اقتصادى در تاريخ سرمايه دارى بود، تشديد مى شد. اين بحران در ايالات متحده آمريكا آغاز شد و به ساير ممالك سرمايه دارى سرايت كرد: در سال ۱۹۳۳ ميزان توليد صنعتى به نسبت سال ۱۹۲۹ در آمريكا و بريتانياى كبير، آلمان و فرانسه به ترتيب ۶۴ ، ۸۸ ، ۶۵ و ۸۱ درصد تنزل كرد. اركان داد و ستد جهانى با ۶۵ درصد كاهش به لرزه درآمد. بيكارى عالمگير شد، عده بيكاران در آمريكا به ۱۳۷۰۰۰۰۰ نفر و در بريتانياى كبير به ۲۶۰۰۰۰۰ نفر رسيد.»
رد شدن از رودخانه راین موضوع مهمی نبود. آنچه از اهمیت برخوردار بود حضور در پایگاه و اراضی تسخیر شده ساحلی بود. ما خمپارههایمان را به سمت آنها و هرچیز دیگری پرتاپ میکردیم تا اینکه بالاخره آنها را فراری دادیم. 1945. تاریخ دقیق عکس مشخص نیست.
اين آمار و ارقام حكايت از بحران عميقى داشت كه در نظام جهانى سرمايه دارى به وقوع پيوسته بود و اين نظام را دچار تضاد هاى آشتى ناپذيرى مى كرد. پيشتر از آن در سال ۱۹۳۱ ژاپنى ها به مناطق شمال خاورى چين حمله كرده بودند و براى مقابله با تمركز سرمايه هاى فرانسوى، آمريكايى و انگليسى از آسيا راه خشونت و قهر را برگزيدند و بدين ترتيب تا قبل از شروع جنگ دوم جهانى كانون خطرى در خاور دور به وجود آمد. ن. اى. آينسيموف نويسنده و تاريخ نگار روس در اين باره مى نويسد: «در ميان كشور هاى اروپايى، آلمان بيش از همه صدمه ديد: بيكارى عالمگير و شديد بود، سقوط شديد سطح زندگى، ركود اقتصادى را به يك بحران سياسى مبدل نمود.» به اين ترتيب انحصارات آلمان گام به گام و سرانجام در اوايل سال ۱۹۳۳ موفق شدند نازى ها را بر اريكه قدرت مستقر كنند و بى شك حكومت به دست مرتجع ترين و در عين حال متجاوز ترين محافل افتاد.
هيتلر در كتاب نبرد من اعلام مى كرد: «وقتى از خاك بيشتر در اروپا سخن مى گوييم، بايد اول و پيش از همه به روسيه و ممالك همجوار او بينديشيم.» رفته رفته با تسلط نازى ها دومين كانون خطر در قلب اروپا به وجود آمد و جهان هر لحظه به سوى جنگى خونين قدم برمى داشت. صداى پاى فاشيسم رساتر و واضح تر از هر زمانى به گوش مى رسيد. آيا وقوع جنگ اجتناب ناپذير بود؟ اين تحولات دور از چشم سران شوروى نماند. در كنگره هفدهم حزب كمونيست شوروى اعلام كرد: «تحولى نامطلوب از جانب نازيسم در جريان است و قابل پيش بينى است. فاشيسم كه اكنون كنار صحنه قرار دارد، خود را به زودى وارد صحنه مى كند و سعى دارد دست به تلاش پيگير براى رسيدن به نازيسم بزند و اين بدان معناست كه زمانى بحرانى براى انقلابى ها دارد فرامى رسد.» البته اين پيشگويى وى صرف نظر از مجادلات و گفت وگو ها و احياناً توافق هاى اوليه شوروى با آلمان مى تواند نشانگر احساس خطر روس ها از رقيب خود و پيشروى آلمان ها به اروپاى شرقى باشد. جايى كه بعد از پايان جنگ معلوم شد چقدر روس ها به حضور و فعاليت در آنجا علاقه مند بودند.
لندن در میان آتش جنگ جهانی دوم
نكته جالب اين كه آينسيموف به سياست ايالات متحده آمريكا اشاره مى كند و مى نويسد: «سياست آمريكا براى حفظ صلح، سياستى بسيار خطرناك بود. به ياد بياوريم كه پس از جنگ جهانى اول انحصارات مالى ايالات متحده آمريكا همراه با فرانسه و انگلستان كمك هاى مالى عظيمى در تجديد حيات و توسعه صنايع سنگين آلمان صرف كردند و اين يكى از عوامل عمده اى بود كه به تجاوزگران آلمانى امكان تركتازى مى داد.»
منابع تحقیق :
hamshahrionline.ir
farya.com
daneshnameh.roshd.ir
ماهنامه - لوموند دیپلماتیک
ماهنامه - سياحت غرب - 1387 - شماره 62، شهریور
findarticles.com
پورتال استان سیستان و بلوچستان
خبرگزاری ایسنا
hiroshima.tomato.nu
yale.education
www.csi.ad.jp
ایران اکونومیست iraneconomist.com
Fa.wikipedia.org
باشگاه اندیشه bashgah.net
سایت آی تی ایران
Seemorgh.com
tebyan.net
تاریخ عمومی
www.ibcpars.net
www.pajoohe.com
وب سایت دیپلماسی ایران www.irdiplomacy.ir
و كتاب هاي:
نقيب زاده، احمد؛ تحولات روابط بينالملل، تهران، نشر قومس، 1381، چ8
گاف، ريچارد؛ ماس، والتر، جنيس؛ آشور، جيوا؛ تاريخ مختصر قرن بيستم، تهران، نشر زلال، 1375، ج2
جنگ كبير ميهنى، جمعى از نويسندگان روس، ترجمه ابراهيم يونسى، نشر نو ،۱۳۶۱ ص ۱۱
/ن