حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (2)

از حقوق به رسمیت شناخته شده اقلیت‏های ساکن کشور اسلامی، حقوق آنان در عرصه اقتصاد است، مانند: حقّ مالکیت، ارتباطات اقتصادی، حقّ کسب و پیشه و حق رفاه نسبی. بدیهی است که بدون وجود برخی از این حقوق امکان زندگی و آسایش افراد فراهم نمی‏شود و به همین دلیل اقلیت‏های غیرمسلمانی که ساکن کشور اسلامی هستند نیز از این حقوق برخوردارند. برخی از آنها عبارت است از:
دوشنبه، 7 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (2)
حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (2)
حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (2)

نویسنده : روح الله شریعتی




2. حقوق اقلیتها در عرصه اقتصاد

از حقوق به رسمیت شناخته شده اقلیت‏های ساکن کشور اسلامی، حقوق آنان در عرصه اقتصاد است، مانند: حقّ مالکیت، ارتباطات اقتصادی، حقّ کسب و پیشه و حق رفاه نسبی. بدیهی است که بدون وجود برخی از این حقوق امکان زندگی و آسایش افراد فراهم نمی‏شود و به همین دلیل اقلیت‏های غیرمسلمانی که ساکن کشور اسلامی هستند نیز از این حقوق برخوردارند. برخی از آنها عبارت است از:
حقّ مالکیت :
هر کس مالک اموال و اشیایی است که به طور مشروع به ملکیّت او درآمده است و در صورت عدم حجر حق هرگونه تصرّفی را در آنها دارد و دیگران از تصرّف در اموال وی منع شده‏اند. این حقوق هیچ ارتباطی با دین و کیش فرد ندارد، بلکه هر کس که حقّ سکونت در کشور اسلامی را دارد از حقّ مالکیت برخوردار است. البته کفّار و افرادی که در جنگ با کشور اسلامی به سر می‏برند اموالشان حکم غنیمت را دارد. به هر حال افراد ساکن کشور اسلامی که با دولت اسلامی پیمانی بسته‏اند اموالشان در پناه حاکمیت بوده و از امنیت کامل برخوردارند. چنانچه حضرت امیرعلیه السلام فرموده‏اند: «لا تَمَسّنَّ مالَ اَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ ولا مُعاهِدٍ(17)؛ هر گز به مال فردی از مردم نمازخوان یا معاهد (غیرمسلمانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی می‏کند) دست نزنید». این نهی امام علی‏علیه السلام عام است و هرگونه تصرّفی را شامل می‏شود.
ملاک مشروعیت تملّک بعضی از اموال برای اقلیت‏ها دستورهای دین خودشان است و بنابراین ممکن است چیزی در دین اسلام به ملکیت مسلمانی در نیاید چون مال محسوب نمی‏شود، مانند شراب و خوک، در حالی که همان چیز به ملکیت فردی از اهل کتاب درآید. البته چنانچه در کشور اسلامی زندگی می‏کنند لازم است از خرید و فروش این اشیا در بازار مسلمانان و به طور علنی خودداری کنند. برای این‏گونه موارد در فقه اسلامی قواعدی ویژه پیش بینی شده است که برخی از آن قواعد حکم دینی آنان را برای خودشان لازم الاتباع می‏گرداند پس ملکیّت و خرید و فروش اشیای فوق از اقلیت‏ها به شرط عدم اظهار در بین مسلمانان بلااشکال است و مالکیت آنان نیز در این موارد با همان شرط به رسیمت شناخته می‏شود. بنابراین اگر یکی از مسلمانان ظرف شرابی از آنان را بریزد در حالی که او آن را مخفی می‏داشته، دادگاه، مسلمان را به پرداخت خسارت وارده وادار می‏کند؛ همچنین است غصب یا اتلاف و ایراد خسارت به این اشیا. این در حالی است که همین اشیا اگر در اختیار مسلمانی باشد چون ملکیّت مسلمان بر آنها پذیرفته نیست ، اتلاف یا ایراد خسارت به آنها هیچ ضمانتی را در پی نخواهد داشت.(18) پیامبر اکرم نیز در معاهده مدینه تعرض به اموال معاهدان را ممنوع کردند و این حکم شامل همه اشیایی است که نزد آنان مال محسوب می‏شود و در همین راستا همه را امّت واحده‏ای خوانده‏اند.
نکته دیگر این‏که به چنگ آوردن اموال افرادی که با کشور اسلامی در جنگند از طریق حیله، نیرنگ یا دزدی مشروع نیست، چنانچه فقها دزدی از کافر را مشروع نمی‏دانند. در تاریخ نیز آمده است که در جریان جنگ خیبر قبل از فتح قلعه، چوپان یهودیان خیبر اسلام آورد و گله گوسفندان را نزد پیامبر آورد تا به ایشان تسلیم کند. پیامبر در حالی که همه سربازان گرسنه بودند قبول نکرده و به وی سفارش کردند که این گله در دست تو امانت است و باید به صاحبانش برگردانی؛(19) در حالی که اموال دشمنان پیامبر که با ایشان در جنگ بودند به شمار می‏رفت.

حقّ ارتباطات اقتصادی با مسلمانان :

با به رسمیت شناختن مالکیت و اموال اقلیت‏ها روابط اقتصادی با آنان نیز چنانچه با اصول و قواعد اسلام تعارضی نداشته باشد مجاز است. در تاریخ اسلام چنین ارتباطاتی بین آنان و مسلمانان و حتی رهبران اسلام به چشم می‏خورد؛ برای مثال نقل شده است که پیامبر از فردی یهودی مبلغی قرض گرفته بودند. بعد از مدتی او در کوچه جلو پیامبر را گرفت و طلب خویش را خواست. حضرت فرمودند: الآن چیزی ندارم به تو دهم. گفت من از شما جدا نمی‏شوم تا طلب مرا بدهی. فرمود: پس من با تو همین‏جا می‏نشینم. او با پیامبر همان‏جا نشستند. هنگام نماز مسلمانان به دنبال پیامبر آمدند تا برای نماز به مسجد بروند. وقتی به قضیه پی بردند اجازه خواستند فرد یهودی را رد کنند. اما پیامبر فرمود: پروردگارم مرا مبعوث نکرده که به معاهد (کافری که با حکومت اسلامی پیمانی دارد) یاغیر معاهدی ظلم کنم. مسلمانان حاضر، یهودی را تهدید کردند که پیامبر را رها کند. پیامبر به آنان فرمود: با او کاری نداشته باشند. نمازگزاران نزد پیامبر آمدند و پیامبر همان‏جا نماز ظهر و سپس نماز عصر، مغرب و عشا را خواندند و تا ظهر روز بعد بر همین منوال گذشت. سرانجام او ایمان آورد و گفت: من اوصاف پیامبر آخرالزمان را در تورات خوانده بودم خواستم ببینم که بر شما تطبیق می‏کند یا خیر؟ و ادامه داد که همه اموال من در اختیار شماست.(20) همچنین در سیره پیامبر آمده است که هدایای مقوقس را پذیرفتند.(21)
روایت شده است که فردی از امام صادق ‏علیه السلام پرسید: من از فردی یهودی یا مسیحی طلب داشتم، در حضور من شراب فروخت و پولش را خواست عوض بدهی به من دهد، آیا می‏توانم بگیرم؟ امام فرمودند: آری.(22)

3. حقوق امنیتی اقلیتها

مهم‏ترین حقی که لازم است اقلیت‏ها از آن برخور دار باشند حقّ امنیت است. این حق در سطوح مختلف لازمه زندگی انسان است و فقدان آن چیزی جز اضطراب ، جنگ ، خون ریزی و سلب آرامش را به دنبال ندارد. پیامبر در پیمانی که با یهود و دیگر ساکنان مدینه بستند تأکید داشتند که داخل مدینه همه در امنیت کامل هستند و هیچ کس حقّ تعرض به کسی را ندارد؛(23) یعنی می‏توان گفت که از دیدگاه پیامبر اقلیت‏های دینی نسبت به دیگران از حق امنیت ویژه‏ای برخوردارند؛ زیرا حتی جنگ با آنان در صورتی که تمایل به همزیستی با مسلمانان را داشته باشند ممنوع است. با این توضیح در قاعده‏ای کلی می‏توان گفت در صورت بروز جنگ با کفار ابتدا تنها دعوت آنان به اسلام لازم است، اگر نپذیرفتند جنگ مجاز است؛ ولی در مورد اقلیت‏ها در صورت عدم پذیرش دعوت ، چنانچه حاضر به انعقاد پیمان همزیستی باشند جنگ با آنها ممنوع است و در صورتی که فرمانده لشکر اسلام قراردادی منعقد نکرد و به جنگ دست زد لازم است دیه کشته شدگان به خانواده شان پرداخت شود. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله خالد بن ولید را با لشکری به مقابله با دشمنان فرستاد. خالد به گروهی از اهل کتاب برخورد کرد و پس از عدم پذیرش اسلام با آنان جنگید و عده‏ای را کشت. پیامبر از این امر ناراحت شد و دستور داد که دیه کشته‏ها از بیت المال به خانواده‏هایشان پرداخت شود.(24)
نکته دیگر این‏که هیچ مسلمانی حقّ تعرض به مال، جان یا ناموس اقلیت‏ها را ندارد و در صورت تعرض مجازات می‏شود، زیرا امنیت آنان بر عهده حکومت اسلامی است و این پیمان امنیتی از سوی حکومت قابل نقض نیست. به همین دلیل فقها بر اساس روایات معتقدند قرارداد همزیستی با اهل کتاب، از طرف آنان با نقض آن یا رفتن به کشور دیگری قابل نقض است، ولی از سوی حکومت قابل نقض نیست. این حکم در مورد اقلیت‏هایی است که به طور دایم در کشور اسلامی حضور دارند.
شایان ذکر است که از دیدگاه پیامبر اکرم، افرادی نیز که به طور موقت به کشور اسلامی پناه آورده‏اند؛ گرچه یک فرد معمولی و شهروند عادی به آنان پناه داده باشد، هیچ کس حق نقض پیمان و پناه آنها را ندارد حتی حاکم اسلامی. فراتر این که پناه دهنده نیز پس از آن‏که فرد به امید صداقت وی به او پناه آورد نمی‏تواند پناه خود را صوری خوانده او را بکشد، بلکه باید با امنیت کامل وی را به مأمن و کشور خویش بازگرداند؛ همچنان که امام صادق‏علیه السلام در تفسیر این جمله پیامبر «یسعی بذمّتهم ادناهم» فرموده‏اند:
اگر لشکری از مسلمانان گروهی از کفار را محاصره کردند، مردی از کفار گفت امان دهید تا فرمانده شما را ملاقات کنم و با او مناظره کنم، سپس یکی از افراد عادی وی را پناه داد، حتی بر بزرگان مسلمان حفظ امان او واجب است و نمی‏توانند متعرض او گردند.(25)
برای نمونه ابوالعاص داماد پیامبر که مشرک بود به مدینه آمد و به همسرش زینب پناه برد و زینب قبل از این‏که ماجرا را به پیامبر اطلاع دهد بین مسلمانان با صدای بلند گفت که ابوالعاص در پناه من است. پیامبر به مسلمانان فرمودند: به خدایی که جان محمد در دست اوست اطلاعی از ماجرا نداشتم تا الآن که هر آنچه شما شنیدید من هم شنیدم به درستی که کمترینِ مسلمانان می‏تواند کسی را در پناه خود قرار دهد.(26)
از حضرت امیرعلیه السلام نیز نقل شده است که درباره علت وضع جزیه یا مالیات اقلیت‏ها فرمودند: « تا اموال آنان همچون اموال ما و خون آنان همچون خون ما در امان حکومت باشد».(27)
به طور کلی تعرض به فردی که در پناه و امنیت حکومت اسلامی یا یکی از مسلمانان به طور موقت یا دایم قرار می‏گیرد ممنوع است و به فرموده امیرالمؤمنین: « من ائتمن رجلاً علی دمه ثم خان به فانّی من القاتل بری‏ء و ان کان المقتول فی النار(28)؛ هر کس جان فردی را در امان خویش قرار داد و سپس عهد خود را نقض کرد (او راکشت) من از قاتل بیزارم گرچه مقتول نیز در آتش باشد».

4. حقوق اقلیت‏ها در عرصه دین و فرهنگ

یکی دیگر از حقوقی که اهل کتاب در کشور اسلامی دارا هستند حقّ به رسمیت‏شناسی دین آنان است. بر این اساس آنان حق دارند به طور علنی و رسمی بر دین خود باقی بوده، اعمال عبادی خویش را انجام دهند، معبدی داشته باشند و احوال شخصیه‏شان طبق دین متعلق به خودشان رتق و فتق شود. این حق را پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه وآله برای اقلیت‏های دینی که در مدینه یا اطراف آن زندگی می‏کردند قائل بودند و به حق آنان احترام می‏گذاشتند. پیامبر از همان آغازی که به مدینه هجرت کردند یهود مدینه را در پیمان همزیستی شرکت دادند و آنان و مسلمانان و کلیّه هم پیمانان را یک امّت خواندند(29) و محدودیت خاصی برای دین یهودیان در مدینه قائل نشدند ، همچنان که مسلمانان در مسجد مدینه نماز می‏خواندند یهودیان نیز آزادانه در معابد خویش به عبادت می‏پرداختند و هیچ مسلمانی حق تعرض به معابد آنان و اعتراض به حضور علنی آنان به عنوان غیرمسلمان نداشت. تا زمانی که این اقلیت‏ها بر پیمان خود با پیامبر استوار بودند و آن را نقض نکردند پیامبر نیز هیچ‏گونه تعرضی به آنان نداشتند. بعدها مسیحیان نجران و برخی از مناطق دیگر نیز به هم پیمانان مسلمان افزوده شدند. حتی زمانی که گروهی از مسیحیان نجران برای بررسی و تحقیق درباره اسلام به مدینه آمدند پیامبر آنان را در مسجد به حضور پذیرفت و به آنان اجازه داد تا در همان‏جا عبادت کنند و مسیحیان به سوی مشرق ایستادند و عبادت خویش را به جا آوردند.(30) این به معنای پذیرش حقوق اقلیت‏ها در عرصه مذهبی و دینی است.
به دنبال به رسمیت‏شناسی دین اقلیت‏ها، پیامبر از طرف خداوند مأمور شد که اهل کتاب را که در برخی از معتقدات با مسلمانان اشتراکاتی داشتند به اتحاد با مسلمانان فراخواند. این امر نتیجه‏ای جز اتحاد خداپرستان علیه مشرکان در پی نداشت؛ چنانچه در قرآن مجید آمده است: قُلْ یا اَهْلَ الْکِتابِ تَعالوا إلَی کَلِمَةٍ سَوَاءِ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُم ألاّ نَعْبُد إِلاَّ اللَّهَ و لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لاَیَتَّخِذُ بَعْضُنَا بَعْضاً اَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فإن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون(31)؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم (توافق کنیم) که جز خدا را نپرستیم و برای او شریک نگیریم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای او به خدایی نگیریم. پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما).
آزادی داشتن معبد نیز در اسلام پذیرفته شده و بر همین اساس معابد اهل کتاب در اقصی نقاط کشور اسلامی وجود داشته و دارد. مورخان نقل کرده‏اند که لشکریان اسلام در جنگ‏ها هیچ تعرضی به معابد اهل کتاب نداشتند.
نکته شایان ذکر این است که پیامبر به اقلیت‏ها اجازه می‏دادند که در مسائل اعتقادی و دینی به مناظره و حتی جدال با ایشان بپردازند(32) و پیامبر مأمور بود که در صورت لزوم به بهترین وجه جدال کند؛ البته حضرت غالباً از جدال پرهیز می‏کردند. در زمان ائمّه نیز تاریخ گواهی می‏دهد که حتی بت پرستان و مشرکان با ائمّه و اصحاب ایشان مناظره و احتجاج می‏کردند و ائمّه نیز با آرامی و سعه صدر جواب می‏دادند.

5. حقوق اقلیت‏ها در عرصه اجتماع

اجازه اسلام به اقلیت‏های غیرمسلمان برای سکونت در کشور اسلامی مستلزم به رسمیت شناختن حقوق و آزادی‏های اجتماعی آنان است. بر این اساس اگر حق اشتغال ، مسکن ، روابط اقتصادی و اجتماعی و بالاتر از اینها امنیت جانی و مالی در منطقه‏ای از فرد سلب شود به هیچ وجه توان ادامه سکونت در آن‏جا را نخواهد داشت و مجبور به ترک آن منطقه خواهد بود. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله با تسامح و گذشت فراوانی حقوق اجتماعی اقلیت‏ها، همچون حق آزادی رفت و آمد و اختیار مسکن، حق اشتغال، حق آزادی عقیده و فکر، حق استقلال در احوال شخصیه، حق تعلیم و تعلّم ، حق روابط اجتماعی با دیگران، حق احترام به شخصیت اجتماعی آنان، حق فرد به عنوان شهروند حق احسان و نیکی به آنان را به رسمیت می‏شناختند. در این‏جا به برخی از مهم‏ترین آنها می‏پردازیم.
احترام به شخصیت انسانی فرد :
احترام به اقلیت‏ها از بعد شخصیت انسانی آنان در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است، یعنی احترام به آنان به عنوان یک انسان یا بشر فارغ از کیش ، نژاد، جنس و تفاوت‏های دیگر. امام علی‏علیه السلام در دستورالعمل حکومتی خود به مالک اشتر می‏نویسد:
أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّة لَهُمْ وَ اللُّطْف بِهِمْ وَ لاتَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَّکَ فِی الدِّینِ وَإِمّا نَظیرُ لَکَ فِی الْخَلْقِ(33)؛ شعار قلبت را مهربانی به رعیت و دوستی به آنان و لطف به آنها قرار ده و همچون درنده‏ای بر آنها مباش که خوردنشان را غنیمت شمرد. پس به درستی که آنان دو گروهند: یا برادر دینی تواند و یا در خلقت شبیه به تو.
سیره پیامبر ، گویای احترامی بالاتر از این به اقلیت‏هاست ، به طوری که ایشان حتی به جسد اقلیت‏ها نیز احترام می‏گذاردند. منقول است که جنازه‏ای را از کنار پیامبر عبور می‏دادند، ایشان به احترام آن به پاخاستند. اصحاب گفتند: جنازه فردی یهودی بود. حضرت به آنان فهماندند که از این مطلب مطلعند و فرموند: « ألیست نفساً (34)؛ آیا جنازه انسانی نبود». این امر نشان می‏دهد که پیامبر خدا برای انسان، فارغ از کیش و مرام وی، احترام قائل بودند و به همین دلیل است که گاه برای ایمان نیاوردن کفار خود را به زحمت می‏انداختند و اندوه می‏خوردند.

احسان و نیکی :

یکی از سفارش‏های پیامبراکرم‏ صلی الله علیه وآله به مسلمانان نیکی به افراد بدون در نظر گرفتن خصوصیات فردی و شخصیتی آنهاست. خداوند در قرآن مجید پس از سفارش به عدالت، به احسان و نیکی دستور می‏دهد: «إِنّ اللَّهَ یأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإحْسَانِ».(35) امر الهی در این آیه کلی بوده و هر فردی اعم از مسلمان و غیرمسلمان را شامل می‏شود. علاوه بر این، آیات دیگری، شبیه آیه هشتم سوره ممتحنه، نیکی و احسان به غیرمسلمانان را تجویز کرده است: « خدا شما را از کسانی که در دین با شما نجنگیده و... باز نمی‏دارد که با آنان نیکی کنید...». در روایتی از پیامبر اکرم چنین آمده است: « کار نیک را برای اهلش و غیر اهلش انجام ده، چنانچه به اهلش نرسید تو اهل (انجام) آن بوده‏ای».(36)
گفتنی است که پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه وآله قبل از بعثت به لقب «محمد امین» معروف بودند(37) مشرکان و مسافران گاه اموال قیمتی خویش را نزد پیامبر به امانت می‏گذاشتند ، چون ایشان را به امانت، راستگویی و درستی می‏شناختند. این احسان پیامبر به آنان در حالی بود که آنها دین پیامبر را قبول نداشتند و در شب هجرت برای قتل و ترور ایشان توطئه کردند؛ اما ایشان علی ‏علیه السلام را مأمور کردند که چند روزی در مکه بماند و امانت‏ها را به صاحبانش تحویل دهد.
حقّ احترام به فرد به عنوان یک شهروند :
این حق از حقوق لازم الرعایه برای اقلیت است که هم حاکم و هم شهروندان مسلمان موظفند به آن احترام گذارند. پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه وآله ظاهراً به مأموران مالیاتی خود سفارش بیشتری در رفتار با اقلیت‏ها می‏کردند؛ همچنان که به عبداللَّه ارقم، که مأمور جمع آوری جزیه از اهل کتاب بود، فرمودند:
اَلا مَن ظلم معاهداً اوکلّفه فوق طاقته او انتقصه اواخذ منه شیئاً بغیر طیب نفسه فأنا حجیجه یوم القیامة(38)؛ آگاه باش هر کس که به کافر معاهدی ظلم کند یا او را به امری فوق توان و طاقتش وادار نماید یا نقصانی به او وارد کند یا بدون رضایت خاطر از وی چیزی بگیرد من در روز قیامت طرف او هستم [علیه او به پا می‏خیزم‏].
براساس این حدیث ، پیامبر نه تنها ایراد هر گونه فشار بر اقلیت‏ها، اعم از روحی، جسمی، مالی و... را منع کرده‏اند بلکه تصریح کرده‏اند که اگر مسلمانی چنین عملی را مرتکب شود خود را به مقابله با ایشان در روز قیامت واداشته است.
نکته قابل تأمل این که پیامبر اسلام در 1430 سال پیش اقلیت‏ها را عضوی از جامعه و دارای حقوقی دانسته و به مأموران خود توصیه جدی بر عدم سخت‏گیری و داشتن رفتار توأم با تسامح و گذشت با آنان کرده‏اند، در حالی که حکومت‏های امروزیِ مدّعی حقوق بشر چنین رفتار بشردوستانه‏ای را با اقلیت‏ها ندارند و این‏گونه نیست که مأموران خود را از مجازات در قبال کوتاهی در اعطای حقوق اقلیت‏ها بترسانند.
بعلاوه در این حدیث پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه وآله دست حاکمان را از وضع هر گونه قانونی که به اجحاف و نارضایتی اقلیت‏ها بینجامد بسته است و رضایت آنان در پرداخت مالیات‏ها و... را لازم دانسته است. همچنین به تمامی افراد اعم از حاکم و مأموران و کارگزاران و افراد دیگر هشدار داده است که از هر گونه ایراد نقص در آبرو، مال و... به اقلیت‏ها بپرهیزند. در مجموع می‏توان گفت که اگر تنها به این حدیث پیامبر درباره اقلیت‏ها عمل شود همه حقوق آنان ادا خواهد شد.

حق استقلال در احوال شخصیه :

یکی دیگر از حقوق اجتماعی اقلیت‏ها که در اسلام به رسمیت شناخته شده حق استقلال در احوال شخصیه آنان است؛ یعنی آنان در کشور اسلامی آزادند که براساس دین خود در موضوعاتی مانند: ازدواج، طلاق، ارث و وصیت عمل کنند و حتی دادگاه اسلامی نیز موظف است اختلافات ناشی از این موضوعات را طبق دین آنان رتق و فتق کند.
البته اگر انجام برخی از این اعمال به طور علنی در بین مسلمانان شایع و عادی گردد مخالف نظم یا عفت عمومی یا اخلاق حسنه خواهد بود، از این رو حاکم می‏تواند این موارد معدود و نادر را منع کند.
حق رفت و آمد و داشتن مسکن، حق اشتغال و حق تعلیم و تربیت و...: در این گونه موارد همچون شهروندان مسلمان با آنان رفتار می‏شود.

حق رفاه نسبی :

در اسلام اقلیت‏ها از حقوق دیگری مانند حق برخورداری از رفاه نسبی نیز بهره‏مند هستند، چنانچه منقول است که حضرت امیرعلیه السلام از کوچه‏ای می‏گذشتند پیرمردی را دیدند که تکدی می‏کند، پرسیدند چرا چنین است.اصحاب گفتند او فردی مسیحی است. حضرت فرمودند: « تا توان داشت از ا و کار کشیدید حال که ناتوان شده او را رها کرده‏اید؛ از این پس از بیت المال به او روزی دهید».(39)
پیامبر اکرم نیز در مواردی از بیت المال به غیرمسلمانان کمک می‏کرد؛ برای مثال عبداللَّه بن سهل از طرف ایشان مأمور جمع آوری سهم مسلمانان از محصولات خیبر شد. در همین ایام جسد او را در مزارع خیبر یافتند. خبر به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله رسید، جریان را پی‏گیری کردند. اولیای دم از قاتل اطلاع دقیقی نداشتند و تنها حدس‏هایی می‏زدند. پیامبر به سران یهود نامه نوشتند که جسد مسلمانی در سرزمین شما پیدا شده باید دیه آن را بپردازید. در پاسخ قسم یاد کردند که ما در کشتن او نقشی نداشته‏ایم و از قاتل نیز اطلاعی نداریم پیامبر بر آنان سخت نگرفت و دستور دادند که دیه مقتول از بیت المال مسلمانان پرداخت گردد.(40)
حق برخورداری از روابط اجتماعی سالم و آزاد با دیگران :
پیامبر و مسلمانان روابط اجتماعی مناسبی با اقلیت‏ها داشتند؛ هیچ‏گاه آنان را طرد نکردند وهمچون مسلمانان در نشست و برخاست‏ها، آداب و معاشرت و... با آنها رفتار می‏کردند. معروف است که تعدادی یهودی به خانه پیامبر آمدند. در بدو ورود به جای «سلام علیکم» گفتند: « السام علیکم؛ ننگ و نفرین بر شما» پیامبر نیز در جواب فرمودند «و علیکم».(41) عایشه پس از ملاقات با حالت اعتراض به حضرت گفت: لعنت بر آنان باد، چرا جواب آنان را ندادید. پیامبر فرمود: چرا من نیز گفتم «بر شما باد»؛ یعنی پیامبر با احترام همان سخن ایشان را به خودشان برگرداند و سخنی اضافه نفرمودند. از علی‏علیه السلام نیز که دست پروده پیامبر است نقل شده که در سفری با فردی یهودی همسفر بود به سه راهی رسیدند که راهشان از یکدیگر جدا می‏شد. حضرت چند قدمی او را مشایعت کردند. او گمان کرد حضرت راه را اشتباه کرده است تذکر داد، حضرت به او فهماند که اشتباه نکرده است و فرمود: دستور پیامبر ماست که حق همسفر را ادا کنیم و شما همسفر من بودید. او از این رفتار خرسند شد و پس از چندی که فهمید همسفر او خلیفه و امام مسلمانان است به اسلام ایمان آورد.(42)

پي نوشت:

17) نهج البلاغه، نامه 51.
18) ر.ک: محقق حلی، شرایع الاسلام، ص 762.
19) جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص 247.
20) ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 216، حدیث 5.
21) طبری، پیشین، ج 2، ص 645.
22) محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 171.
23) ر.ک: ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 148.
24) محمد بن حسن عاملی، وسائل الشیعه، ج 19، ص 161؛ سیره ابن کثیر، ج 3، ص 592.
25) محمد بن حسن عاملی، پیشین، ج 11، ص 49 (باب 20، ابواب الجهاد، حدیث 2).
26) طبری، پیشین، ج 2، ص 471.
27) عبداللَّه بن یوسف زیلعی، نصب الرایة، ج 3، ص 381.
28) همان، حدیث 6.
29) ر.ک: ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 149.
30) ر.ک: جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص 433، به نقل از: سیره حلبی، ج 3، ص 239.
31) آل عمران (3) آیه 64.
32) ر.ک: ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 292 - 293.
33) نهج البلاغه، نامه 53.
34) محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 78، ص 273.
35) نحل (16)، آیه 90.
36) محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحکمه، ص 1933.
37) طبری، پیشین، ج 2، ص 290
38) قاضی ابو یوسف، کتاب الخراج، ص 135.
39) محمد بن حسن عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 49.
40) ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 369.
41) المسند الجامع، تحقیق از بشار عواد و دیگران، ج 20، ص 204.
42) محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 2، ص 670.

منبع:مجله علوم سیاسی ، پاییز 1385 - شماره 35




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط