افت تحصيلي
مقدمه
گفتني است كه اصطلاح افت تحصيلي ريشه در واژگان اقتصادي دارد و معمولا هم در سطح كلان توسط نظام آموزشي و به منظور برنامه ريزي و سرمايه گذاري ، از آن استفاده مي گردد . لذا به كارگير آن در ارزيابي آموزشي و تربيتي مدرسه اي چندان مناسب نيست و به جاي آن بهتر است اصطلاح شكست تربيتي را به كار برد چرا كه در اين صورت ضمن تاكيد بر مسئوليت فراگير ، ساير عوامل موثر در كيفيت تحصيلي فراگير را نيز مي توان نقد و بررسي كرد . اين كه گفته مي شود كاربرد اصطلاح افت يا اتلاف در آموزش و پرورش از زبان اقتصاددانان گرفته شده است به خاطر اين است كه اغلب آموزش و پرورش را به صنعتي تشبيه مي كنند كه بخشي از سرمايه و مواد اوليه اي را كه بايد به محصول هايي تبديل مي شد تلف نموده و نتيجه مطلوب مورد انتظار را به بار نياورده است . [2]
به عقيده صاحب اين قلم از آن جا كه اصطلاح شكست يا افت تحصيلي در برگرفته نتايج كمي از دانستني ها و آموخته هاست لذا مفهومي يكي بعدي است ، بطوري كه نتايج كيفي ناشي از تغييرات تربيتي و پرورشي در آن لحاظ نشده است . بر اين اساس حتي در صورت ارائه تعريفي جامع و مانع از اصطلاح شكست تحصيلي نيز نمي توان نسبت به استفاده از آن در برنامه ريزي هاي وسيع و بلند مدت قانع و دلخوش بود . اضافه بر اين با توجه به اينكه فرآيند آموزش و پرورش در اصل ماهيتي تربيتي دارد لذا تحقيق حاضر ضمن تحليل و تبيين عوامل موثر در شكست تحصيلي ، سعي در متوجه ساختن برنامه ريزان به موضوع شكست هاي تربيتي دارد .
عوامل موثر در افت تحصيلي
1- عوامل دانش آموزي
2- عوامل خانوادگي
3- عوامل اجتماعي
4- عوامل مدرسه اي
قبل از پرداختن به هر كدام از اين عوامل در خصوص سابقه مطالعات انجام شده در خصوص آنها همين قدر بايد گفت كه در آغاز قرن بيستم گمان مي رفت كه عقب ماندگي هاي تحصيلي ناشي از خصوصيات شخصيتي دانش آموزان مثل : كمبودهاي ذهني ، اختلالات رواني و عاطفي است . مدتي بعد يعني از اواسط قرن بيستم ، توجه پژوهشگران به يك سلسله عوامل خانوادگي مثل : فقر ، تربيت نامناسب و سوء تغذيه معطوف گرديد . از اواخر سال هاي 1960 تقريبا معما حل شد . به بياني ديگر ، بالاخره به مسايل درون سازماني آموزش و پرورش به عنوان عوامل تعيين كننده توجه گرديد . براي مثال در فرانسه بر اين نكته تاكيد شد كه مشكل اصلي در ناسازگاري دانش آموزان با محيط مدرسه و برنامه هاي آموزشي آنها نيست ، بلكه اشكال اساسي به ناتواني مدرسه در سازگار كردن خود با نيازهاي كودكان ، به ويژه طبقات محروم جامعه بر مي گردد .
1- عوامل دانش آموزي :
- نداشتن انگيزه كافي براي ادامه تحصيل
- عدم اعتماد دانش آموز به معلم و مدرسه
- ياس و ترديد در مورد تامين آينده شغلي
- مشكلات رواني و جسمي در دوران كودكي و نوجواني و جواني [4]
- افزايش سن ، قد ، وزن ، و تصورات ناگوار ناشي از آنها براي حضور در كلاس
- مقايسه ارزش تحصيلي و بيكاري برخي از فارغ التحصيلان آشنا
- ترس از ناكامي در امتحانات وسعي وافر دانش آموزان در حفظ كردن مطالب براي نمره گرفتن
- سوء تغذيه و تاثير ناگوار آن بر جسم و ذهن دانش آموز
- اشتباه كردن در انتخاب دوست و فريب خوردن توسط دوستان ناباب و نامناسب
- نداشتن الگوهاي رفتاري موثر و ملموس در خانواده و فاميل
- نداشتن قدرت و جسارت لازم در طرح مشكلات خود با معلم
- وجود پاره اي مشكلات اختصاصي مثل : بي خوابي ، لكنت زبان ، سرفه زياد در كلاس ، كرايه نشيني ، زندگي در محيط هاي شبانه روزي ، دوزبانه بودن فراگيران ، مسافت زياد خانه تا مدرسه و نظائر آن .
2- عوامل خانوادگي
- معطوف شدن همه تلاش خانواده به تامين معاش
- وجود ديوارهاي عاطفي بين پدران و مادران
- منفي بافي و نااميدي سياسي و مطلق بيني امور توسط والدين ( پدر ) و ديكته كردن آنها به فرزندان .
- تحميل رشته تحصيلي و آينده شغلي به فرزندان
- ناآگاهي و ناتواني پدر و مادر در تربيت صحيح و اصولي فرزندان
- وجود مشكلات اختصاصي ، نظير : مرگ پدر و مادر ، جدايي آنها ، ازدواج مجدد ، فقر مالي ، بي سوادي ، اعتياد ، كثرت فرزندان ، رفاه بيش از حد ، مشغوليت پدر و به ويژه مادر و امثال آن .
3- عوامل اجتماعي
برخي از شاخص هاي مطرح در مجموعه عوامل اجتماعي موثر در شكست تحصيلي از اين قرارند :
- بي اعتبار شدن مدرك تحصيلي در احراز موقعيت هاي اجتماعي
- كم شدن فراغت و آسودگي خاطر در اثر فشارهاي اقتصادي يا كم رنگ شدن ارزش هاي معنوي و اخلاقي
- فراواني توزيع اطلاعات غير مدرسه اي توسط رسانه هاي جمعي و ملي .
- سياسي شدن آموزش و پرورش و بروز پاره اي تنش هاي سياسي و جناح بندي هاي ناسالم .
- بروز حوادث طبيعي ، جريانات سياسي ، جنگ ، رواج روحيه تجمل پرستي و امثال آن .
4- عوامل مدرسه اي
با توجه به مطالب فوق كاركرد معلم هم يكي از شاخص هاي مهم در عوامل مدرسه اي است كه به تنهايي و به اندازه مجموعه عوامل دانش آموزي مي تواند در شكست تحصيلي نقش داشته باشد . اين تاثير بر اساس متغيرهايي چون : ميزان دانش ، ميزان مهارت ، ميزان تجربه ، ميزان سواد ، رشته تحصيلي ، جنس ، ويژگي هاي شخصيتي و ميزان رضايت شغلي يك معلم مي تواند انجام گيرد . به عنوان مثال و به طوري كه تحقيقات نشان داده است ، معلماني كه در رشته هاي علوم تربيتي يا از مراكز تربيت معلم و دانشسراها فارغ التحصيل شده اند ، در مقايسه با معلمان تحصيل كرده در ساير مراكز آموزش عالي و دانشگاهي نقش تدريس خود را در شكست يا موفقيت تحصيلي دانش آموزان اساسي تر قلمداد كرده اند . [8] بنابراين مدرسه علاوه بر آن كه مكاني ناآرام است ، رياكار هم مي باشد . ما بزرگسالان اغلب با كودكان صادق نيستيم . ما افكار واقعي خود را با آنان در ميان نمي گذاريم ، بلكه چيزي را به آنها مي گوييم كه خودمان يا ديگران مي پنداريم به مصلحت آنهاست . ما حتي تا آن حد كه ايمانمان به خطر نيفتد – يعني تا جايي كه والدين ، سياستمداران و گروهها به ما اجازه مي دهند – نيز با كودكان صادق نيستيم .
به عقيده يكي از صاحب نظران آموزشي از آن جا كه شكست تحصيلي به يكباره ظاهر نمي گردد ، بلكه مجموعه اي از شكست هاي كوچك است كه بايد آنها را در خلال فعاليت هاي روزمره جستجو كرد و نيز از آن جا كه بهترين ساعات آموزشي دانش آموز در مدرسه سپري مي گردد ، بنابراين مدرسه مي تواند عامل اصلي و تعيين كننده در بروز شكست باشد و عوامل ديگر بيشتر تقويت كننده آن اند . [9] اما برخي از علل موجود در عوامل مدرسه اي و موثر در شكست تحصيلي دانش آموزان از اين قرارند :
- تغييرات متوالي برنامه هاي آموزشي ، محتواي كتاب هاي درسي و آشفتگي خاطر ناشي از آنها
- كمبود فضا و امكانات آموزشي ، پرورشي و ورزشي مناسب
- تكيه بر انباشت محفوظات و بي اعتنايي در برانگيختن خلاقيت
- شيوه برخورد نامناسب معلمان با دانش آموزان و عدم اطلاع آنان از روان شناسي تربيتي
- كم رنگ شدن نقش الگويي و محوري معلم به خاطر فشارهاي اقتصادي و در نتيجه چند شغله شدن بعضي معلمان
ضعف مديريت ها در سطح اداري و مدرسه اي
- بي اعتنايي به امر تكنولوژي آموزشي و استفاده نكردن از مواد كمك آموزشي موجود
- فقدان روحيه مطالعه و پژوهش هاي روزانه و ضمن تدريس توسط معلمان
- اتكا به شيوه سخنراني و ترويج ذهنيت معلم محوري
- اهتمام ويژه به آموزش محض ، امتحان و نمره
- تعيين مديران مدارس و مناطق به صورت انتصابي و نه بر اساس شايسته سالاري
تقدم شكست تربيتي بر افت تحصيلي
تاكنون همواره بر روي مسئله شكست يا افت تحصيلي تاكيد فراوان شده و هر گونه ناگامي و عدم توفيق نظام آموزشي نيز از اين زاويه نقد و بررسي شده است . در مقابل هنوز تامل چنداني بر روي واقعيت ناگوار شكست هاي تربيتي – عمدا يا سهواً – صورت نگرفته است . مختصر تلاش موجود نيز در قالب طرح برخي شعرها و شعارها و گلايه هاي تربيتي بوده است كه آن ها هم چون هويت پژوهشي و آزمايشي زيادي ندارد ، لذا در برنامه ريزي هاي آموزشي نمي توان از آنها استفاده كرد . تامل بر روي موضوع شكست تربيتي و تحصيلي در آموزش و پرورش ، نظير پرداختن به موضوع رشد و توسعه در اقتصاد است . رشد و رشد نايافتگي ، شبيه شكست و توفيق تحصيلي ، ، مفهومي يك بعدي ، كمي و قابل اندازه گيري در كمترين زمان ممكن است ، اما توسعه و توسعه نيافتگي نظير شكست و توفيق تربيتي ، يك مفهوم چند بعدي ، كيفي و بلند مدت است . با وجود اين ، تاكنون به وسيله تدوين و ترسيم آمارهاي كمي حاصل از آزمون هاي تحصيلي بيشتر در جهت رشد آموزشي و پيشگيري از افت هاي تحصيلي تلاش مي شود . باور رايج نيز بر اين است كه افت تحصيلي علت تمام ترك تحصيل ها ، مردود شدن ها و حتي بزهكاري هاست . اما واقعيت اين است كه افت تحصيلي ، خود معلول است و علت آن را قبل از آنكه بخواهيم در وضعيت تحصيلي دانش آموز پيدا كنيم بايد در شكست هاي تربيتي جست و جو نمائيم . چه هدف آموزش و پرورش اساسا تعقيب فرآيند تربيت و تامين شرايط لازم براي آدم سازي است . به بياني ديگر پديده افت تحصيلي خبر از نقص و ضعف هاي موجود در محتوا و سيرت ساختاري آموزشي مي دهد كه متاسفانه به طور كلي از نگاه آمار و ارقام به دورند .
يكي از صاحب نظران آموزشي به نام گلاسر مي گويد : به نظر مي رسد شكست انواع مختلفي دارد كه شكست تحصيلي يك نوع آن است . در حالي كه اين تصور گمراه كننده است . شكست داراي انواع گوناگون نيست و تنها دو نوع شكست وجود دارد :
1- شكست در مبادله محبت
2- شكست در احساس ارزشمندي [11]
به اين ترتيب به خوبي مي توان به اين نكته پي برد كه حتي در مدارس و مناطقي كه درصد شكست يا افت تحصيلي ، ناچيز و حتي در حد صفر اعلام مي شود باز هم مي توان رد پاي شكست تربيتي را كه متشكل از دو شكست فوق مي باشد پيدا كرد به عبارت ديگر قبول شدن دانش آموز در مدرسه ، هميشه به معناي مقبول واقع شدن او در جامعه نخواهد بود . هيچ خط مشخصي موفقيت و شكست را از هم جدا نمي كند . تنها وقتي كه پاي خشنود كردن بزرگترها به ميان مي آيد ، مرز مشخصي بين شكست و موفقيت كشيده مي شود . اضافه بر اين ، اين تصور كه ما مي توانيم عشق به موفق شدن را در كودك برانگيزيم بي آنكه وحشت شكست را در وي به وجود آوريم بي معناست . به همين خاطر است كه وقتي كودكان به مدرسه مي آيند كنجكاوند ولي چند سال بعد بيشتر اين كنجكاوي از ميان مي رود يا به ركود مي گرايد .
اكنون در رلستاي اميد بخشي نسبت به رفع مشكل شكست تحصيلي گفته مي شود كه شكست يا افت تحصيلي در دوره ابتدايي كمتر مشاهده مي شود و بيشتر در دوره هاي بالاتر است . علت اين امر نيز اضافه بر كنترل جمعيت كه كمك شاياني به نظام آموزشي كرده است بيشتر معلول تقاضاي كمتر خانواده ها براي ادامه تحصيل فرزندانشان است كه احتمالا ناشي از منافع اندك آموزش و پرورش در نظر انان است . [12] بنابراين اندك و ناچيز احساس شدن منافع آموزش و پرورش بيشتر به خاطر وجود شكست هاي تربيتي است كه نظام آموزشي از توليد شهرونداني سالم و شايسته عاجز شده است و محصولات آن توان رقابت و برابري با بازار و دنياي پيچيده امروز را ندارند . در ضمن با ملاحظه فهرست عوامل موثر در شكست تحصيلي كه بخشي از آنها در ابتداي اين مقاله ذكر شد اين واقعيت نيز به راحتي احساس مي شود كه بخش اعظم اين عوامل تربيتي و پرورشي اند . بدين ترتيب پر واضح است كه نارسايي و ضعف در عوامل تربيتي قبل از آنكه تنها به شكست در برنامه هاي آموزشي و اتلاف سرمايه منجر شود منتهي به شكست در كليات و ساختار نظام آموزشي خواهد بود .
راهكارهاي كاهش شكست تربيتي
1- لازم است به امر توسعه و سرمايه گذاري در آموزش و پرورش پيش دبستاني عنايت ويژه گردد به طوري انگيزه لذت بردن از دانش و تحصيل علم در وجود كودكان دروني شود .
2- بايد نظام امتحانات و ارزشيابي ها بازنگري شود تا هدف نباشد بلكه وسيله پرورش تلقي گردد .
3- برنامه هاي تربيت معلم بازنگري و با استفاده از فناوري آموزشي نوسازي شود ، چرا كه خود معلمان صلاحيت دار ، باسواد و علاقمند به كار ، سهم زيادي در پيشگيري از شكست تحصيلي داشته اند و دارند
4- در اداره مدرسه به عنوان سنگ بناي آموزش و پرورش دقت شود كه خداي نكرده نه مهره ، بلكه مدير و نه به صورت انتصاب ، بلكه بر اساس شايستگي انتخاب شود .
5- زمينه هاي رضايت شغلي معلمان فراهم گردد و در رفع نيازهاي اوليه آنان نظير تامين مسكن ، اعطاي تسهيلات ، ادامه تحصيل و ارائه خدمات درماني ، عملاً سعي شود .
6- معلمان به تلاش ها و پيشرفت هاي – ولو مختصر – دانش آموزان توجه و احترام مشخص و معني دار نشان دهند .
7- در كم كردن فاصله خانه و مدرسه آموزش و پرورش بايد پيشگام باشد و قبل از آنكه متاثر از بي اعتنايي خانواده ها گردد بر نحوه نگرش آنها به مدرسه تاثير گذارد .
8- مديران بايد در نوسازي ، بهسازي و زيبا سازي در و ديوار ، حياط ، راهرو و كلاس هاي مدارس قديمي و فرسوده و تبديل آنها به محيطي با نشاط و فرح بخش حتي الامكان تلاش كنند .
9- در برنامه ريزي و مديريت دوره راهنمايي تحصيلي بايد بيشتر و بهتر توجه و سرمايه گذاري شود ، چرا كه بر اساس آمارهاي موجود ، بخش اعظم شكست ها و البته اوج فعاليت تحصيلي دانش آموزان نيز در اين دوره است .
10- زمينه رقابت سازنده و سالم بين مدارس هر منطقه ، ضمن همكاري و مشاركت فعال مديران ، معلمان و دانش آموزان مدارس ، فراهم گردد .
11- از كودكستان تا دبيرستان بايد به دانش آموزان بياموزيم يا كمك كنيم تا خودشان ارتباط آنچه را ياد ميگرند با زندگي خود دريابند . شكست ما در انجام اين امر علت عمده ايجاد شكست تحصيلي است . [13]
12- معلمان بايد به تفاوت هاي فردي دانش آموزان ، توجه لازم را داشته باشند و فراموش نكنند كه دانش آموزان را چنان كه هستند بپذيرند نه چنان كه مي خواهند
13- فرهنگ كتاب خواني را بايد در ميان دانش آموزان ترويج كرد و در اين راستا معلمان بايد قبل از آنكه صرفا موعظه گران خوبي باشند ، عملا نشان دهند كه كتاب خوانان خوبي به شمار مي آيند .
14- به مسائلي نظير رفع سوء تغذيه ، رعايت بهداشت بدن و لباس ، شادي آفريني محيط كلاس و مدرسه و ساعات تدريس و امثال آن توجه لازم بشود ، چرا كه خصوصيات كيفي دانش آموزان عمده ترين عامل در بالا بردن كيفيت آموزش است .
15- دانش آموزان را بايد به طور مستقيم و غير مستقيم به استفاده بهينه از وقت توجه داد ،چرا كه يكي از علل عمده افت تحصيلي رابايد اهميت هزينه فرصتهاي از دست رفته جست و جو نمود . [14]
16- به استفاده شايسته از مسئله واگذاري تكليف توجه شود تا جنبه ابزاري در جهت تنبيه يا مشغول سازي دانش آموزان پيدا نكند ، لذا ضمن برطرف سازي ترس و هراس هاي ناشي از نحوه انجام تكاليف ، مواردي چون لذت بخش بودن انجامشان ، خلاقيت برانگيزي تكاليف و منحصر نساختن انجام آنها به هنگام شب و داخل خانه مورد توجه قرار گيرد .
17- از ابراز مستقيم بدبيني يا نااميدي خود نسبت به عملكرد دانش آموزان ضعيف و ناموفق جدا پرهيز گردد و فراموش نشود كه بسياري از دانشمندان بزرگ ، وضعيت چندان درخشاني در كودكي از خودشان نشان نمي داند و ديگران بعضي از آنان را حتي كودن و عقب مانده ذهني تصور مي كردند . [15]
18- بايد به آموزش و پرورش دانش آموزان مناطق محروم و غير مرفه عنايت و اهتمام ويژه بشود . چون در جايي كه كودكان متعلق به خانواده هايي اند كه شكست ، جزئي از محيط پيرامون آنهاست ، آموزش و پرورش ناقص و نارسا ، منتهي به از بين بردن انگيزه و حتي ايجاد ضد انگيزه مي شود . آنان بدون داشتن انگيزه و در مبارزه با آموزش و پرورشي كه برايشان مفهومي ندارد ، در تحصيل شكست مي خورند . [16]
19- معلمان بايد از مقايسه هاي بي مورد و ترساندن دانش آموزان در جمع پرهيز كنند ، چرا كه توانايي و استعداد دانش آموز قبل از آنكه با ديگران مقايسه شود ، ضمن ارزشيابي هاي مستمر ،تنها بايد با خودش مقايسه گردد .
20- معلمان و والدين نبايد به اين مسئله كه آنان مي دانند چه چيزي براي بچه ها بهتر است ، خوش بين باشند ، چرا كه هر گونه حزم انديشي و كار بر اساس آن ، ضمن ارائه دانستني هاي ثابت و استاندارد شده و اصرار مدرسه براي حفظ نظم با توسل و تنبيه و ممانعت از ايراد اعتراض ها ، در نهايت چنان تشويش و تعارضي در وجود دانش آموزان توليد خواهد كرد كه بيش از پيش به بروز شكست و افت تحصيلي و تربيتي دامن خواهد زد .
21- مهمتر از همه موارد ياد شده ، لازم است به آموزش و پرورش جبراني ( و نه صرفا كلاس هاي جبراني و تقويتي ) همت ويژه گمارده شود . تربيت معلمان كمكي ( معلم ياران ) آشنا به شيوه هاي جديد آموزشي ، استفاده از شاگرد معلمان در ياري رساندن به معلم ، افزايش فعاليت هاي علمي خاص در داخل و خارج مدرسه ، برگزاري اردوها ، گردش هاي علمي ، ايجاد نمايشگاه ها ، استفاده از وسايل ارتباطي . بالاخره برپايي كلاس هاي جبراني از جمله برنامه هاي ترميمي مي توانند باشند .
حرف آخر
اغلب ديده مي شود كه والدين ، معلمان را متهم مي سازند كه خوب كار نمي كنند و در مقابل معلمان از والدين ايراد مي گيرند كه نسبت به پيگيري انجام تكاليف بچه ها در خانه بي اعتنا هستند . نظام آموزشي و بسياري از عوامل اجتماعي نيز به خاطر رعايت پاره اي مصلحت ها ، شكست تحصيلي را تنها در حد اتلاف هزينه ها قلمداد مي كنند و حتي گاهي به خاطر خنثي سازي آثار سوء افشاي آن در جامعه ، ماهرانه خود را پشت ديواري از آمار مخفي مي سازند .
به راستي سر اين همه طفره رفتن ها و خود تبرئه كردن ها چه مي تواند باشد ؟
همه اينها آيا به اين معني نيست كه ما بايد كاري مي كرديم و نكرديم ؟ به راستي تا كي بايد تعليم و تعلم محض را به جاي تعليم و تعلم كارا ، عبادت بشماريم ؟ در خصوص علت هاي افت تحصيلي دانش آموزان نظريات يكي از متفكران تربيتي خالي از لطف نيست « علت شكست بچه ها آن است كه آنها هراسناك ، كسل و سردرگم اند ، مي هراسند ، چون شكست ، نااميدي و رنجاندن والدين و معلمان كه از آنها انتظارات نامحدودي دارند ، برايشان ترس آور است . كسل مي شوند چون آنچه در مدرسه به آنها گفته يا عرضه مي شود ، ناچيز و كسالت آور است . سردرگم اند . زيرا آنچه در مدارس به آنها ارائه مي شود نامفهوم است يا با ساير چيزهايي كه به آنها گفته مي شود تناقض دارد .
كلام آخر اينكه در اين ميان ، تنها دانش آموز ، كه از يك طرف بازيگر اصلي سيستم آموزش و پرورش و از سوي ديگر بازنده اصلي اين بازي است ، هم چنان توان و امكان دفاع از خويش را ندارد و به ناچار در سكوتي معصومانه و مظلومانه ، ناظر تمامي اين تحليل ها و تفسيرها خواهد بود .
فهرست منابع و مآخذ:
1- امين فر ، مرتضي ، 1365 ، افت تحصيلي يا اتلاف در آموزش و پرورش ، فصل نامه تعليم و تربيت ، شماره 7 و 8 .
2- منادي ، مرتضي ، 1365 ، تفسير شكست هاي تحصيلي از ديدگاه جامعه شناسي ، فصل نامه تعليم و تربيت ، شماره 7 و 8 .
3- افضلي بروجني ، سيد احمد ، 1374 ، سرفصل هاي علل افت تحصيلي و چگونگي جلوگيري از آن .
4- عسكريان ، مصطفي ، 1368 ، جامعه شناسي آموزش و پرورش تهران ؛ توس
5- اسماعيلي ، فيروز ، 1371 ، مجله ايران فردا ، شماره 1 .
6- افشاري ، علي ، 1380 ، نقش معلمان در زمينه يابي توسعه فرآيند پرورش ، اموزه ، شماره 9 ، اصفهان ، اداره كل آموزش و پرورش .
7- ساكي ، رضا ، نگرش معلمان در مورد علل شكست و موفقيت تحصيلي دانش آموزان ، فصل نامه تعليم و تربيت .
8- گلاسر ، ويليام ، مدارس بدون شكست ، ترجمه ساده حمزه ، تهران ، انتشارات رشد .
9- لاكهيد ، مارلن و ديگران ، 1371 ، توسعه كمي و كيفي آموزش و ... ترجمه جعفر سجاديه و محمد علي زاده ، تهران ، انتشارات مدرسه .
10- عمادزاده ، مصطفي ، 1371 ، مباحثي از اقتصاد آموزش و پرورش ، جهاد دانشگاهي دانشگاه اصفهان
11- ايلينگورث ، رونالد ، اس ، 1368 ، كودك و مدرسه ، ترجمه شكوه نوابي نژاد .
پي نوشت :
[1] . امين فر ، 1365 ، ص 7 .
[2] . امين فر ، 1365 ، ص 24 .
[3] . منادي ، 1365 ، ص 7 .
[4] . افضلي بروجني ، 1374 ، ص 16 .
[5] . عسكريان ، 1368 ، ص 138 .
[6] . اسماعيلي ، 1371 ، ص 54 .
[7] . افشاري ، 1380 ، ص 42 .
[8] . ساكي ، ص 129 .
[9] . امين فر ، 1365 ، ص 21
[10] . منادي ، 1365 ، ص 8
[11] . گلاسر . ترجمه حمزه . ص 21
[12] . لاكهيد ، ترجمه سجاديه و علي زاده ، 1371 ، ص 71 .
[13] . گلاسر ، ترجمه حمزه ، ص 16
[14] . عمادزاده ، 1371 ، ص 180 .
[15] . الينگورث ، ترجمه نوابي نژاد ، 1368 ، ص 160 .
[16] . گلاسر ، ترجمه حمزه ، ص 18 .
/س