لطف هاي نهفته در عيد فطر(3)
پرهيز از کارهاي لغو و بيهوده در روز عيد فطر
«مقصود از کارهاي لغو، همان گونه که بعضي از مفسران بزرگ گفته اند، هر گفتار وعملي است که فايده قابل ملاحظه اي نداشته باشد. واز آنجا که همه حرکات و خطوط زندگي مؤمنان، هدفي مفيد و سازنده را دنبال مي کند، به همين دليل، آنها از کارهاي لغوي که بي هدف وبدون نتيجه است دوري مي کنند.گفتني است که کارهاي لغو، تنها شامل سخنان و افعال بيهوده نمي شود، بلکه افکار بيهوده و بي پايه اي که انسان را از ياد خدا غافل و از انديشه در آنچه مفيد و سازنده است باز مي دارد، همه در دايره «لغو» قرار مي گيرند.» (1) دوري از کارهاي بيهوده در زمان هاي ويژه و مهم، چون روز عيد فطر، اهميت بيشتري مي يابد. بندگان مؤمن و صالح خداوند، در طول سال از اين کارها پرهيز مي کنند و در روزهايي چون عيد سعيد فطر، مراقبت و کوشش بيشتري دراين باره خواهند داشت. امام حسن (ع) در روز عيد فطر، برخي را ديد که به لهو و لعب و خوش گذراني سرگرم اند. حضرت با ديدن اين منظره، به اصحاب خود فرمود: « همانا خداي عزو جل، ماه رمضان را ميدان مسابقه براي بندگان خود قرار داد، که در آن، به فرمان بري و جلب خشنودي او، از يکديگر پيشي گيرند. پس گروهي پيشي گرفتند و برنده شده و رستگار گشتند، و گروهي نيز نافرماني کرده، از مسابقه باز ماندند. و بسيار جاي شگفتي است از کساني که در روزي که نيکوکاران در آن پاداش وهديه دريافت مي کنند، و تقصير کاران در آن زيان مي برند، به بازي و کارهاي بيهوده مشغول باشند.»(2)
عيد فطر و موهبت هايي همسو با درجه هاي روزه داران
«گروهي، تنها از سرتکليف روزه گرفته اند، واز روي تکلف و سختي خود را از خوردن و آشاميدن و هر آنچه هنگام روزه برآنان حرام است باز داشتند. و اين را خدمتي دانسته و طاعتي پنداشته، و برخدا بر چنين روزه اي منت نهادند، درحالي که از گناهان اجتناب نکرده، هنگام روزه از دروغ و غيبت و تهمت و دشنام و آزار به ديگران دوري نکرده اند. اين گروه گر چه روزه داران گنهکارند، اگر در روز عيد فطر گمان نيک به خداوند داشته باشند، خداوند به همان اندازه که از روي تکلف روزه گرفته اند پاداششان مي دهد، وآنها را به پاره اي از ثواب ها مي رساند.
و اما گروه ديگر، کساني هستند که به هنگام روزه، مراقب جوارح خويش بودند تا گناهي مرتکب نشوند، و به غيبت و دشنام و آزار، دچار نگردند. ولي در اين امر، توفيق کامل نيافته، گاهي نيز به گناه دست يازيدند؛ اما توبه و استغفار را از کف ننهادند. آنها به اندازه نشاط خود گاهي اعمال متسحب را نيز انجام داده و در حد توان، از مکروهات پرهيز مي کردند. اين گروه آنهايي هستند که پروردگارشان آنها را به تبديل بدي هايشان به خوبي ها، وعده داده، جزاي عبادت هايشان را برتر از آرزوهاشان عطا خواهد فرمود.
گروهي هم، نداي خداوند را اجابت کرده، با تمام توان، از دل و جان خويش مراقبت کرده، سعي کردند به هيچ خيري بدون خير ديگر راضي نشوند، بلکه همه خيرات را در اين ماه به دست آورند. آنها آنچه لازم بود، انجام دادند، و خود را در اداي شکر اين نعمت، ناتوان مي دانند. خداوند، حسن خدمت اين گروه را مي پذيرد، و با افزايش هدايت خويش درباره آنان، آنها را کامياب مي سازد، و از انوار قرب خود آنها را مي پوشاند، وآنان را به بندگان خاص خود مي رساند.
و اما گروه آخر کساني هستند که لذت نداي حق، رنج گرسنگي و شب زنده داري را از ياد آنها برده، و با شوق و شکر، بلکه با وجد و سرمستي، اين ماه را به پايان رساندند. آنها خطاب رب العالمين را با گوش جان شنيده و لبيک گفتند، و در انجام کارهاي خير در اين ماه شتاب ورزيدند. پروردگار آنها را به مقام قرب خويش فرا مي خواند، و در پيشگاه خود، با اولياي الهي هم نشين مي کند، و به آنها چندان از بها و نور و بهجت و سرور عطا مي فرمايد که نه چشمي ديده و نه به قلب بشري خطور کرده است. » (3)
زکات عيد فطر، بازتاب دگرگوني و مهرورزي
مرا بستگي هاست با نوع خويش
که از رنج نوعم، بود رنج بيش
پي راحت نوع، رنج آورم
که از سعي ايشان به راحت درم(4)
يکي از کارهاي واجب در روز عيد فطر، پرداخت زکات فطره است. پيام بزرگ اين دستور ديني، «مهرورزي و دگرگرايي»، و از حکمت هاي آن، سامان بخشيدن و رونق دادن به حيات مادي جامعه اسلامي است. زکات فطره، يعني تقسيم شادي هاي خود با ديگر مسلمانان، و کوشش براي ريشه کن ساختن فقر در جامعه اسلامي، يعني دغدغه هم کيشان در سر، و مهر مسکينان و از پاي افتادگان در دل داشتن؛ يعني خوشبختي را تنها براي خودنخواستن، و بينوايان را نيز در آن سهيم کردن.
خداوند، زکات فطره را در عيد فطر بر روزه داران واجب کرد تا به آنها بياموزد که هيچ گاه از احوال تهي دستان و فقيران بي خبر نمانند، حتي در شادترين لحظه ها.
باري، اگر امروز عيد است، بايد براي همه عيد باشد؛ چه آنان که ثروتمندند وچه آنها که تهي دست اند. اگر عيد فطر، زمان خوشي و طرب است بايد براي همگان باشد؛ چه آنها که توان پرداخت زکات فطره را دارند، و چه آنان که از - بد حادثه- از اين امر ناتوان شده اند. يکي از انديشمندان معاصر دراين باره مي نويسد:
«در عيد فطر، به جز کارهاي نيک و ديدار دانشمندان و نيکان و ارحام و خويشان، مسئله ديگري نيز مطرح است،و آن پرداختن «زکات فطره» است. با در نظر گرفتن شماره مسلمين جهان، زکات فطره مبلغ قابل توجهي مي شود. و البته در يک نظام اجتماعي ديني، مي توان مصرف اين گونه وجوهات کلان را از حالت فردي، به صورت جمعي تبديل کرد، و در راه مبارزه با فقر، و ايجاد کارخانه ها و مؤسسات علمي و فرهنگي و پژوهشي و طبي و بيمارستان و کودکستان و دانشگاه و آزمايشگاه، و سرمايه گذاري براي کشف هاي علمي و دارويي، و تقويت مرزهاي اسلامي، و گسترش اسلام در جهان، با وسايل زمان، و ده ها مسئله اجتماعي و انساني ديگر به کار برد. در دين اسلام و فهميدن احکام آن، بايد همواره يک مسئله بسيار مهم را در نظر داشته باشيم. و آن مسئله اين است که در اسلام، به احکام، نه تنها جنبه اخروي و اخلاقي داده شده است، بلکه اسلام هر دستوري را با مايه دنيوي و اجتماعي نيز آميخته، و به زندگي روزانه و حرکات اجتماعي و روابط انساني، پيوند داده است.»(5)
عيد فطر و استغاثه به پيشگاه امام زمان (عج) و درخواست ظهور او از خداوند
«چون خواستي براي نماز عيد بيرون روي، برتوست که از مصيبتي که براي غيبت امام زمانت بر تو وارد شده است ياد کني، و به آنچه از برکات و انوار زمان حضور او از نشر عدالت و محو جور وضلالت، و افراشته شدن پرچم عزت اسلام وحرمت قرآن، و رواج ايمان و کامل شده عقل ها که بهره انسان ها مي شود نظر کني، و به صداي بلند او را ندا داده و بگويي:
«اي زاده احمد آيا راهي به سوي تو هست که ملاقات شوي؟ کِي باشد که تو ما را ببني و ما تو را ببينيم که به ديدارت ديدگانمان روشن شود و به راهنمايي ات هدايت شويم؟ و تو ما را از حقايق اموري که بر ما دشوار است آگاه سازي و گره مشکلات را بگشايي. آيا چشم هاي من به نور جمال تو روشن خواهد شد؟ و آيا از شربت گواراي وصال تو سيراب خواهم گشت؟ آقاي من! چون در وصال تو و لذت ديدار تو انديشه مي کنم، و در احوال نزديکان و هم جواران توتأمل مي نمايم، وبه آنها که به زيارت جمال تو شرفياب شدند مي نگرم، دلم لبريز از حسرت مي شود.
آقاي من! حال جويندگان تو و مشتاقان جمال تو همانند حال ديگر مشتاقان نيست؛ چرا که جمال تو را با هيچ جمال ديگر مقايسه نتوان کرد، و بزرگي تو را با هيچ بزرگ ديگر برابر نتوان دانست. و هجران تو نيز مانند هجران ديگر معشوق ها نيست.آقاي من! اين استغاثه ماست به آستان تو، و دعاهاي ماست براي تعجيل در ظهور تو».(6)رواق منظر چشم من آشيانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست به تن مقصّرم از دولت ملازمتت
ولي خلاصه جان، خاک آستان توست(7 )
پي نوشتها:
1. تفسير نمونه، ج14، صص 195و 196.
2. مراقبات، ج2، ص140.
3. همان، صص 123- 127.
4. به نقل از : محمد اسفندياري، آسيب شناسي ديني، ص 151.
5. بعثت ، غدير، عاشورا، مهدي، صص 153 و 154.
6. مراقبات ، ج2، صص 152و 153.
7. ديوان حافظ ، ص 108، غزل 34.
/ن