تأثيرات خارجي جنبش ملي نفت ايران (4)
نويسنده:علي فرهمند عراقي
به منظور بررسي دقيق تر تأثيرات جنبش ملي ايران در حرکت هاي آزادي بخش منطقه با تفکيک اين موضوع در عراق، مصر و بحرين به عنوان نمونه، مسأله مزبور را بررسي و اشاره اي گذرا به جريانات کشورهاي نامبرده خواهيم داشت:
1.عراق کشور هم مرز با ايران، در بخش بزرگي از تاريخ خود، جزئي از قلمرو وسيع سرزمين ايران بوده و بغداد، پايتخت کنوني عراق، زماني پايتخت ساسانيان بوده که هنوز «ايوان مداين» يا «طاق کسري»مهر تأييدي بر اين ادعاست.*
روابط ديرينه ي فرهنگي و مذهبي دو کشور و اهميت کربلا و نجف در عالم تشيع، اين نزديکي فرهنگي را دو چندان مي کند. پس جاي شگفتي نيست که طوفان جنبش ملي ايران، مرزهاي همسايه ي نزديک خود را در نورديده و موجب تلاطم آن شود. کنسولگري ايران در نجف، در گزارشي از مراسم عزاداري به مناسبت رحلت رسول اکر م (ص) در روز 28صفر، به ورد دستجات عزاداري از شهرهاي مختلف عراق به نجف اشرف اشاره کرد و نوشت:
«نوحه سرايي اغلب دستجات مختلف، اظهار نارضايتي و شکايت از وضع فعلي و ظلم وجور و ستم استعمار و عمال آنان بوده و بعضي ها از وضع ايران تمجيد [مي کنند] و از اينکه نفت ايران ملي و به دست خود ايرانيان اداره مي شود و آرزومند دارابودن رجالي مانند رجال ملي ايران[هستند] و آنکه چطور نفت عراق را به رايگان مي برند؛ و سبب آن را ناشي از وکلاي مجلس خود دانسته و مجلس را قلابي مي شمردند...».
اين مراسم با تحرکات و اعتراضات عراقي هاي منتسب به حزب توده، به درگيري و زد و خورد با چوب و چماق ميان مردم و نيروهاي پليس منجر شده، تظاهرکنندگان به سردادن شعارهايي همچون «مرده باد استعمار انگليس و مرده باد نوري سعيد»پرداختند.(39)
در سال 1958به دنبال انقلاب(يا کودتاي قاسم)نظام سلطنتي عراق سرنگون شد .**جنبش ملي ايران علاوه بر تأثيرگذاري مستقيم به هزاران کارگر عراقي شاغل در ميان کارگران شرکت نفت آبادان، تأثيرات غير مستقيم خود را نيز از راه بيدار کردن افکار عمومي عراق ايفا کرد که خود عامل بسيار مهمي است، زيرا به قول علامه ي نائيني:«جهل ، مادر استبداد است». به دنبال بيداري افکار عمومي، خروش مطبوعات و محافل سياسي عراق دربرابر مشروعيت حکام و زمامداران آن کشور، آغاز شد.
تصويب قانون ملي شدن نفت ايران، توقع انجام اقدام مشابه در عراق را به دنبال خود داشت. درست دو روز پس از تصويب قانون ملي شدن نفت ايران در مجلس شوراي ملي و قبل از تصويب نهايي آن در مجلس سنا(در 29اسفند 1329)روزنامه ي «اليقظه»بغداد در مقاله اي با نام «درس عبرت از ايران»اين توقع را به صورت ضمني مطرح کرد:
«مجلس شوراي ملي ايران به اتفاق تصويب نمود که نفت ايران ملي شود و بنابراين امتيازي را که شرکت انگليس و ايران در دوره ي غفلت ملت و استفاده از فرصت به دست آورده بود، چند روزي بيش باقي نخواهد ماند و حوادث متواليه در ايران به هيچ دولت يا شخصي اجازه نمي دهد در مقابل احساسات شديد دعوت به رهايي از بردگي ايستادگي نمايد. اين بردگي ناشي از امتياز نفت است و اين نعمت مبدل به زحمت و عذاب شده است...ما که غبطه ي ايران را در اين پيروزي مي خوريم که ملت ايران نمونه اي از بيداري ملل خاوري است و مي پرسيم:آيا زمامداران ما درسي را که ايران به آنها داده فراگرفته اند؟ و آيا به وظايف خود پي برده اند؟ يا اينکه اخلاق ما طوري است که موجب تقيد به (تعهدات بين المللي)مي شويم و استعمار را که بر ما مستولي شده ، نمي توانيم دور کنيم؟»(40)
اين درست همان مسأله اي بود که انگليس نيز به شدت نگران آن بود به طوري که در مجلس عوام انگليس يکي از نمايندگان، نظر وزير خارجه ي انگليس را در رابطه با مسأله ملي شدن نفت ايران و تأثير آن برقراردادهاي نفتي ميان انگليس و عراق، جويا شد و بحث هايي در اين رابطه درگرفت .(41)
همچنين سفارت ايران در دمشق به انتشار دو مقاله در روزنامه ي «الکفاح»چاپ دمشق، اشاره مي کند که به مسأله ي دعوت عراقي ها به پيروي از رويه ي ملت ايران براي از بين بردن موانع ملي کردن نفت در آن کشور، مي پردازد.(42)
به هر حال، طرح مطالبه ي ملي شدن نفت عراق و مقايسه ي کفايت زمامداران آن کشور با دولتمردان دولت ملي ايران، به شدت مشروعيت حاکمان عراق را زير سؤال برده و آنان را بي اعتبار ساخت. روزنامه هاي عراق فرار عده اي از دولتمردان از ايران را مورد بهانه قرار داده و سمت و سوي حملات خود را متوجه دولتمردان عراقي و ساير کشورهاي عربي ساختند. حمله ي تند روزنامه ي «الشعب»بغداد در سرمقاله ي«عبرت و پند»به مقامات عراقي در همين رابطه است:
«اين آقايان عزيز، بي جهت حتي از آخرين پناهگاه خود که دولت باشد، محروم شده اند و چاره ندارند جز اينکه نتايج خودسري و خودخواهي احمقانه و کوتاه نظري خود را متحمل شوند و قبل از اينکه خشم ملت دامن گير آنها شود، اثاثيه ي خود را برداشته و از کشور خارج شوند. اين آقايان که در انفجار آتش فشان خشم عمومي عجله کرده اند، نظاير خود را در کشورهاي عربي به ياد مي آورند که اينها هم از جوش و خروش سينه هاي ملل بدبخت خود غافل هستند. در عراق و ساير کشورهاي عربي اين قبيل غفلت زدگان وجود دارند که در عيش و نوش موهوم خود غرق [شده اند]و حاضر نيستند چشم خود را باز و به اطراف خود بنگرند. اگر آقاياني که از ايران آمده اند، مدعي شوند که غافلگير شده اند، امثال آنها در کشورهاي عربي حاضر نيستند .از سرنوشت همقطاران ايراني خود عبرت گيرند. اينها به خودشان بد مي کنند. آري حماقت و ناداني چاره پذير نيست ».(43)
به تدريج اخبار ناآرامي هاي عراق که از مبارزات ملت ايران الهام گرفته بود، جاي خود را در صفحات مطبوعات دنيا باز کرد.در ايران نيز هفته نامه ي «شورش»در ستون «تفسير سياسي هفته» خود پيرامون بحران عراق چنين نوشت:«هفته اي که گذشت، سرزمين مقدس عراق، شاهد نهضت ملي بزرگي بود که ملت همسايه و همکيش ما به آن وسيله شهامت خود را بر ضد نفوذ و تسلط بريتانيا به عالميان نشان داد. اين نهضت و نهضت هايي که در کشورهاي مختلف شرق ميانه و آفريقا شروع گرديده، مانند نهضت ايران، سرچشمه از روح بيداري مردم اين قسمت جهان گرفته و جاي ترديد نيست که قيام مقدس ايران براي کوتاه کردن دست شرکت غاصب نفت و سياست زورگويي و نفتين انگليس، بزرگ ترين سرمشق و محرک ملل آسيايي و آفريقا بوده است».(44)
2.ملي شدن کانال سوئز: به فاصله ي 4ماه پس از ملي شدن نفت ايران، روزنامه ي «الاهرام»در تاريخ 1330/4/9در مقاله اي با نام «در پيرامون ملي کردن صنايع و مؤسسات در مصر و لزوم انجام آرمان هاي ملي» مطلب خود را اين گونه آغاز مي کرد:«موضوع ملي کردن چاه هاي نفت ايران و خلع يد از شرکت انگليسي بزرگي که تاکنون از آن چاه ها بهره برداري مي کرد، در کشورهاي عربي تأثير عميقي داشته و عده اي از رجال عامل کشورهاي مزبور، در صدد برآمدند راجع به ملي کردن صنايع و مؤسساتي که ممکن است ملي شود، مطالعاتي نمايند و از جمله در مصر به فکر ملي کردن بعضي از مؤسسات بزرگ خارجي مانند مؤسسه بين المللي کانال سوئز افتادند».(45)
در بررسي مسأله ي تأثيرات جنبش ملي ايران بر ملي شدن کانال سوئز، اين مسأله را از سه جنبه مورد بررسي قرارخواهيم داد:اول:الهام گرفتن مصري ها از ملي شدن نفت ايران. دوم: فراخوان رهبران جنبش ملي ايران براي به پا خاستن مصر براي احقاق حقوق ملي خود. سوم: اقدامات عملي دولت ايران در پشتيباني از مبارزات ملت مصر.
2-1.الهام گرفتن مصري ها از ملي شدن نفت ايران: امکان تأثير پذيري مصري ها از ايرانيان در ملي کردن کانال سوئز، مسأله اي است که از سوي انگليسي ها پيش بيني شده و ذهنشان را پريشان ساخته بود.
«سراريک دريک» مدير عامل وقت شرکت نفت ايران و انگليس، در اشاره به اظهاراتش در جلسه ي خانه ي شماره ي ده «داوئينگ استريت»در حضور اعضاي کابينه و سه نفره از رؤساي ستاد ارتش گفته بود:« من عاجزانه در خواست کردم که نبايد اجازه بدهيم که بزرگ ترين مايملک بريتانيا در خارج از دستمان برود، بي آنکه کاري در اين باره انجام بدهيم. عقيده داشتم که ملي کردن نفت يک عمل کاملاً يک جانبه است و در آنجا گفتم که اگر ما ظرف اين پنج سال کاري در اين مورد انجام ندهيم، قطعاً کانال سوئز را از دست خواهيم داد، که تقريباً تا اين لحظه پيش بيني درستي از آب در آمده است ».(46)
همچنين مطبوعات مصري با صراحت مسأله ي درس گرفتن از جنبش ملي ايران براي مبادرت به ملي کردن کانال سوئز را مورد اشاره قرار داده و بر لزوم پيروي از روش ملت ايران تأکيد مي کردند. شاهد اين ادعا مقاله اي است از روزنامه ي «المصري» با نام «درسي از ايران» به قلم «دکتر دربه شفيق» که به خوبي مبين مسأله مذکور است:
«ايران نه فقط دنيا را مجبور کرده است که با چشم احترام به او بنگرند، بلکه خود انگليسي ها هم اکنون به او احترام مي گذارند...اين رويه را که ايران دنبال کرد و در واقع درسي براي ما بود، مي توان در مصر هم انجام داد...ولي با همه ي اينها کمتر درس عبرت مي گيريم و کمتر دنبال کسي که ما را به راه راست هدايت کند، مي رويم. آيت الله کاشاني در پيامي که در روزنامه المصري منتشر شد به ما دستور دادند که با همان وسايلي که ايراني ها در مقابل استعمار و مستعمران مجهز شدند، آماده شويم؛ يعني با اتحاد و اتفاق بين احزاب و دسته هاي مختلف مصري، پيش رفته تا به هدف مقصود برسيم . پس از انتشار اين پيام مقدس در روزنامه ي المصري، اتحاد و اتفاق بين ما شروع شده و فقط تصميم بين ليدرها که در راه کشور دست اتحاد به يکديگر بدهند، هنوز اتخاذ نشده است...يک چيز براي درس گرفتن از ايران کسر داريم و آن تصميم است، همان کيمياي حيات ملل زنده اي که مي خواهند زير آفتاب جا داشته باشند».(47)
درس گرفتن از ملت ايران، برنامه اي بود که توسط ساير روزنامه هاي قاهره نيز دنبال مي شد ، به طوري که هفته نامه ي شورش به نقل از روزنامه هاي قاهره نوشت:«همان گونه که ملت ايران توانست صنايع بزرگ نفت خود را که انگليسي ها مدعي بودند کسي قادر به اداره آن نيست، اداره کنند و اکنون بدون حضور انگليسي ها از منابع خداداد خود استفاده مي نمايند، ملت مصر هم خواهد توانست خطوط جنگي و پايگاه ها و انبارهاي کانال سوئز را اداره و حفظ نمايد».(48)
گزارش هاي ارسالي از سفارت شاهنشاهي ايران در قاهره نيز تأييد کننده ي شدت استقبال ملت مصر از مبارزات ملت ايران در برابر استعمار انگليس مي باشد. در يکي از اين گزارش ها آمده است که شدت احترام و علاقه ي ملت مصر به دکتر مصدق، نخست وزير ايران، به اندازه اي است که در سينماهاي قاهره هنگام نمايش صحنه ي ورود دکتر مصدق به جلسه ي شوراي امنيت سازمان ملل متحد«...چنان از طرف اهالي اظهار شعف و احساسات مي شود که نظير آن براي پيشوايان خودشان ديده نمي شود...».(49)
گزارش ديگري در اشاره به بازتاب خبر پيروزي ايران در اخراج کارشناسان انگليسي از آبادان، مي نويسد که خبر مذکور«انعکاس شديدي در کليه ي طبقات مصر نموده است که حتي در خيابان و بازار، اثرات آن بين مردم آشکار و از موفقيت دولت شاهنشاهي ابراز خشنودي و مسرت نموده، استقامت و ايستادگي اولياي امور را در مقابل تهديدات انگليس ها، مي ستايند و به عنوان يک ملت مسلمان شرقي، از اين روش و موفقيت ابراز مباهات مي کنند».(50)
2-2.فراخوان رهبران ايران از ملت مصر براي احقاق حق خود در کانال سوئز: پيش از اين گفتيم که سياست خارجي دولت ملي، پشتيباني از ملل محروم در مبارزات خود در برابر استعمار بوده و همين طور به سخنراني مؤثر دکتر مصدق در جمع خبرنگاران مصري در قاهره اشاره کرديم که طي آن به شدت بر منافع انگليس در کانال سوئز، حمله برد.
اکنون اشاره اي خواهيم داشت به تشويق مصري ها توسط آيت الله کاشاني و دکتر حسين فاطمي به لزوم بيرون راندن انگليسي ها از کانال سوئز. آيت الله کاشاني در جريان مصاحبه با خبرنگار ويژه ي مجله ي هفتگي«آخر الساعه »اظهار داشت:«تعجب مي کنم که چطور مصري ها هفتاد سال اين[...]انگليسي ها را تحمل کرده اند[؟]مصري ها در اين مدت طولاني چه کردند[؟]من اگر مصري بودم، بدون ترديد از روز اول منظور و هدف خود را اين قرار مي دادم که کانال سوئز را با لاشه ي کشتي هاي انگليسي مسدود نمايم و مصر را از شر آنها - که به علت کانال سوئز در مصر مانده اند - راحت کنم. جز اين عمل به نظرم هرچه کند، کار عبث و بي فايده است و مصري ها با وجود[...]انگليسي ها از هيچ امري نمي توانند استفاده نمايند».(51)
دکتر حسين فاطمي نيز در مصاحبه با خبرنگار هفته نامه ي نامبرده چنين اظهار داشت :«در ايام کابينه ي رزم آراء مقاله اي نوشتم داير براينکه حق ملي کردن صنعت نفت ايران، مثل حق حاکميت کامل مصر بر کانال سوئز و لزوم تخليه ي آن منطقه از سربازان انگليسي مي باشد و کساني که در ايران مي گويند ما نمي توانيم نفت را ملي کنيم، شبيه آنهايي هستند که در مصر بگويند مصريان نمي توانند انگليسي ها را از کانال بيرون کنند، بلکه اين عمل براي مصر فايده اي ندارد و فايده در دوام اشغال کشور است »!(52)
___________
*آوردن اين مطلب به معني ادعاي ارضي نيست ، زيرا امروزه مرزهاي بين المللي، مورد احترام همگان است . مطلب ياد شده براي يادآوري نزديکي تاريخي و فرهنگي دو کشور- با وجود کدورت هاي مقطعي ناشي از برنامه ريزي هاي امپرياليسم- است.
**انقلاب و کودتا زماني به پيروزي مي رسند که مشروعيت نظام حاکم زير سؤال رفته باشد.
منبع:پايگاه نور 33
/ن
1.عراق کشور هم مرز با ايران، در بخش بزرگي از تاريخ خود، جزئي از قلمرو وسيع سرزمين ايران بوده و بغداد، پايتخت کنوني عراق، زماني پايتخت ساسانيان بوده که هنوز «ايوان مداين» يا «طاق کسري»مهر تأييدي بر اين ادعاست.*
روابط ديرينه ي فرهنگي و مذهبي دو کشور و اهميت کربلا و نجف در عالم تشيع، اين نزديکي فرهنگي را دو چندان مي کند. پس جاي شگفتي نيست که طوفان جنبش ملي ايران، مرزهاي همسايه ي نزديک خود را در نورديده و موجب تلاطم آن شود. کنسولگري ايران در نجف، در گزارشي از مراسم عزاداري به مناسبت رحلت رسول اکر م (ص) در روز 28صفر، به ورد دستجات عزاداري از شهرهاي مختلف عراق به نجف اشرف اشاره کرد و نوشت:
«نوحه سرايي اغلب دستجات مختلف، اظهار نارضايتي و شکايت از وضع فعلي و ظلم وجور و ستم استعمار و عمال آنان بوده و بعضي ها از وضع ايران تمجيد [مي کنند] و از اينکه نفت ايران ملي و به دست خود ايرانيان اداره مي شود و آرزومند دارابودن رجالي مانند رجال ملي ايران[هستند] و آنکه چطور نفت عراق را به رايگان مي برند؛ و سبب آن را ناشي از وکلاي مجلس خود دانسته و مجلس را قلابي مي شمردند...».
اين مراسم با تحرکات و اعتراضات عراقي هاي منتسب به حزب توده، به درگيري و زد و خورد با چوب و چماق ميان مردم و نيروهاي پليس منجر شده، تظاهرکنندگان به سردادن شعارهايي همچون «مرده باد استعمار انگليس و مرده باد نوري سعيد»پرداختند.(39)
در سال 1958به دنبال انقلاب(يا کودتاي قاسم)نظام سلطنتي عراق سرنگون شد .**جنبش ملي ايران علاوه بر تأثيرگذاري مستقيم به هزاران کارگر عراقي شاغل در ميان کارگران شرکت نفت آبادان، تأثيرات غير مستقيم خود را نيز از راه بيدار کردن افکار عمومي عراق ايفا کرد که خود عامل بسيار مهمي است، زيرا به قول علامه ي نائيني:«جهل ، مادر استبداد است». به دنبال بيداري افکار عمومي، خروش مطبوعات و محافل سياسي عراق دربرابر مشروعيت حکام و زمامداران آن کشور، آغاز شد.
تصويب قانون ملي شدن نفت ايران، توقع انجام اقدام مشابه در عراق را به دنبال خود داشت. درست دو روز پس از تصويب قانون ملي شدن نفت ايران در مجلس شوراي ملي و قبل از تصويب نهايي آن در مجلس سنا(در 29اسفند 1329)روزنامه ي «اليقظه»بغداد در مقاله اي با نام «درس عبرت از ايران»اين توقع را به صورت ضمني مطرح کرد:
«مجلس شوراي ملي ايران به اتفاق تصويب نمود که نفت ايران ملي شود و بنابراين امتيازي را که شرکت انگليس و ايران در دوره ي غفلت ملت و استفاده از فرصت به دست آورده بود، چند روزي بيش باقي نخواهد ماند و حوادث متواليه در ايران به هيچ دولت يا شخصي اجازه نمي دهد در مقابل احساسات شديد دعوت به رهايي از بردگي ايستادگي نمايد. اين بردگي ناشي از امتياز نفت است و اين نعمت مبدل به زحمت و عذاب شده است...ما که غبطه ي ايران را در اين پيروزي مي خوريم که ملت ايران نمونه اي از بيداري ملل خاوري است و مي پرسيم:آيا زمامداران ما درسي را که ايران به آنها داده فراگرفته اند؟ و آيا به وظايف خود پي برده اند؟ يا اينکه اخلاق ما طوري است که موجب تقيد به (تعهدات بين المللي)مي شويم و استعمار را که بر ما مستولي شده ، نمي توانيم دور کنيم؟»(40)
اين درست همان مسأله اي بود که انگليس نيز به شدت نگران آن بود به طوري که در مجلس عوام انگليس يکي از نمايندگان، نظر وزير خارجه ي انگليس را در رابطه با مسأله ملي شدن نفت ايران و تأثير آن برقراردادهاي نفتي ميان انگليس و عراق، جويا شد و بحث هايي در اين رابطه درگرفت .(41)
همچنين سفارت ايران در دمشق به انتشار دو مقاله در روزنامه ي «الکفاح»چاپ دمشق، اشاره مي کند که به مسأله ي دعوت عراقي ها به پيروي از رويه ي ملت ايران براي از بين بردن موانع ملي کردن نفت در آن کشور، مي پردازد.(42)
به هر حال، طرح مطالبه ي ملي شدن نفت عراق و مقايسه ي کفايت زمامداران آن کشور با دولتمردان دولت ملي ايران، به شدت مشروعيت حاکمان عراق را زير سؤال برده و آنان را بي اعتبار ساخت. روزنامه هاي عراق فرار عده اي از دولتمردان از ايران را مورد بهانه قرار داده و سمت و سوي حملات خود را متوجه دولتمردان عراقي و ساير کشورهاي عربي ساختند. حمله ي تند روزنامه ي «الشعب»بغداد در سرمقاله ي«عبرت و پند»به مقامات عراقي در همين رابطه است:
«اين آقايان عزيز، بي جهت حتي از آخرين پناهگاه خود که دولت باشد، محروم شده اند و چاره ندارند جز اينکه نتايج خودسري و خودخواهي احمقانه و کوتاه نظري خود را متحمل شوند و قبل از اينکه خشم ملت دامن گير آنها شود، اثاثيه ي خود را برداشته و از کشور خارج شوند. اين آقايان که در انفجار آتش فشان خشم عمومي عجله کرده اند، نظاير خود را در کشورهاي عربي به ياد مي آورند که اينها هم از جوش و خروش سينه هاي ملل بدبخت خود غافل هستند. در عراق و ساير کشورهاي عربي اين قبيل غفلت زدگان وجود دارند که در عيش و نوش موهوم خود غرق [شده اند]و حاضر نيستند چشم خود را باز و به اطراف خود بنگرند. اگر آقاياني که از ايران آمده اند، مدعي شوند که غافلگير شده اند، امثال آنها در کشورهاي عربي حاضر نيستند .از سرنوشت همقطاران ايراني خود عبرت گيرند. اينها به خودشان بد مي کنند. آري حماقت و ناداني چاره پذير نيست ».(43)
به تدريج اخبار ناآرامي هاي عراق که از مبارزات ملت ايران الهام گرفته بود، جاي خود را در صفحات مطبوعات دنيا باز کرد.در ايران نيز هفته نامه ي «شورش»در ستون «تفسير سياسي هفته» خود پيرامون بحران عراق چنين نوشت:«هفته اي که گذشت، سرزمين مقدس عراق، شاهد نهضت ملي بزرگي بود که ملت همسايه و همکيش ما به آن وسيله شهامت خود را بر ضد نفوذ و تسلط بريتانيا به عالميان نشان داد. اين نهضت و نهضت هايي که در کشورهاي مختلف شرق ميانه و آفريقا شروع گرديده، مانند نهضت ايران، سرچشمه از روح بيداري مردم اين قسمت جهان گرفته و جاي ترديد نيست که قيام مقدس ايران براي کوتاه کردن دست شرکت غاصب نفت و سياست زورگويي و نفتين انگليس، بزرگ ترين سرمشق و محرک ملل آسيايي و آفريقا بوده است».(44)
2.ملي شدن کانال سوئز: به فاصله ي 4ماه پس از ملي شدن نفت ايران، روزنامه ي «الاهرام»در تاريخ 1330/4/9در مقاله اي با نام «در پيرامون ملي کردن صنايع و مؤسسات در مصر و لزوم انجام آرمان هاي ملي» مطلب خود را اين گونه آغاز مي کرد:«موضوع ملي کردن چاه هاي نفت ايران و خلع يد از شرکت انگليسي بزرگي که تاکنون از آن چاه ها بهره برداري مي کرد، در کشورهاي عربي تأثير عميقي داشته و عده اي از رجال عامل کشورهاي مزبور، در صدد برآمدند راجع به ملي کردن صنايع و مؤسساتي که ممکن است ملي شود، مطالعاتي نمايند و از جمله در مصر به فکر ملي کردن بعضي از مؤسسات بزرگ خارجي مانند مؤسسه بين المللي کانال سوئز افتادند».(45)
در بررسي مسأله ي تأثيرات جنبش ملي ايران بر ملي شدن کانال سوئز، اين مسأله را از سه جنبه مورد بررسي قرارخواهيم داد:اول:الهام گرفتن مصري ها از ملي شدن نفت ايران. دوم: فراخوان رهبران جنبش ملي ايران براي به پا خاستن مصر براي احقاق حقوق ملي خود. سوم: اقدامات عملي دولت ايران در پشتيباني از مبارزات ملت مصر.
2-1.الهام گرفتن مصري ها از ملي شدن نفت ايران: امکان تأثير پذيري مصري ها از ايرانيان در ملي کردن کانال سوئز، مسأله اي است که از سوي انگليسي ها پيش بيني شده و ذهنشان را پريشان ساخته بود.
«سراريک دريک» مدير عامل وقت شرکت نفت ايران و انگليس، در اشاره به اظهاراتش در جلسه ي خانه ي شماره ي ده «داوئينگ استريت»در حضور اعضاي کابينه و سه نفره از رؤساي ستاد ارتش گفته بود:« من عاجزانه در خواست کردم که نبايد اجازه بدهيم که بزرگ ترين مايملک بريتانيا در خارج از دستمان برود، بي آنکه کاري در اين باره انجام بدهيم. عقيده داشتم که ملي کردن نفت يک عمل کاملاً يک جانبه است و در آنجا گفتم که اگر ما ظرف اين پنج سال کاري در اين مورد انجام ندهيم، قطعاً کانال سوئز را از دست خواهيم داد، که تقريباً تا اين لحظه پيش بيني درستي از آب در آمده است ».(46)
همچنين مطبوعات مصري با صراحت مسأله ي درس گرفتن از جنبش ملي ايران براي مبادرت به ملي کردن کانال سوئز را مورد اشاره قرار داده و بر لزوم پيروي از روش ملت ايران تأکيد مي کردند. شاهد اين ادعا مقاله اي است از روزنامه ي «المصري» با نام «درسي از ايران» به قلم «دکتر دربه شفيق» که به خوبي مبين مسأله مذکور است:
«ايران نه فقط دنيا را مجبور کرده است که با چشم احترام به او بنگرند، بلکه خود انگليسي ها هم اکنون به او احترام مي گذارند...اين رويه را که ايران دنبال کرد و در واقع درسي براي ما بود، مي توان در مصر هم انجام داد...ولي با همه ي اينها کمتر درس عبرت مي گيريم و کمتر دنبال کسي که ما را به راه راست هدايت کند، مي رويم. آيت الله کاشاني در پيامي که در روزنامه المصري منتشر شد به ما دستور دادند که با همان وسايلي که ايراني ها در مقابل استعمار و مستعمران مجهز شدند، آماده شويم؛ يعني با اتحاد و اتفاق بين احزاب و دسته هاي مختلف مصري، پيش رفته تا به هدف مقصود برسيم . پس از انتشار اين پيام مقدس در روزنامه ي المصري، اتحاد و اتفاق بين ما شروع شده و فقط تصميم بين ليدرها که در راه کشور دست اتحاد به يکديگر بدهند، هنوز اتخاذ نشده است...يک چيز براي درس گرفتن از ايران کسر داريم و آن تصميم است، همان کيمياي حيات ملل زنده اي که مي خواهند زير آفتاب جا داشته باشند».(47)
درس گرفتن از ملت ايران، برنامه اي بود که توسط ساير روزنامه هاي قاهره نيز دنبال مي شد ، به طوري که هفته نامه ي شورش به نقل از روزنامه هاي قاهره نوشت:«همان گونه که ملت ايران توانست صنايع بزرگ نفت خود را که انگليسي ها مدعي بودند کسي قادر به اداره آن نيست، اداره کنند و اکنون بدون حضور انگليسي ها از منابع خداداد خود استفاده مي نمايند، ملت مصر هم خواهد توانست خطوط جنگي و پايگاه ها و انبارهاي کانال سوئز را اداره و حفظ نمايد».(48)
گزارش هاي ارسالي از سفارت شاهنشاهي ايران در قاهره نيز تأييد کننده ي شدت استقبال ملت مصر از مبارزات ملت ايران در برابر استعمار انگليس مي باشد. در يکي از اين گزارش ها آمده است که شدت احترام و علاقه ي ملت مصر به دکتر مصدق، نخست وزير ايران، به اندازه اي است که در سينماهاي قاهره هنگام نمايش صحنه ي ورود دکتر مصدق به جلسه ي شوراي امنيت سازمان ملل متحد«...چنان از طرف اهالي اظهار شعف و احساسات مي شود که نظير آن براي پيشوايان خودشان ديده نمي شود...».(49)
گزارش ديگري در اشاره به بازتاب خبر پيروزي ايران در اخراج کارشناسان انگليسي از آبادان، مي نويسد که خبر مذکور«انعکاس شديدي در کليه ي طبقات مصر نموده است که حتي در خيابان و بازار، اثرات آن بين مردم آشکار و از موفقيت دولت شاهنشاهي ابراز خشنودي و مسرت نموده، استقامت و ايستادگي اولياي امور را در مقابل تهديدات انگليس ها، مي ستايند و به عنوان يک ملت مسلمان شرقي، از اين روش و موفقيت ابراز مباهات مي کنند».(50)
2-2.فراخوان رهبران ايران از ملت مصر براي احقاق حق خود در کانال سوئز: پيش از اين گفتيم که سياست خارجي دولت ملي، پشتيباني از ملل محروم در مبارزات خود در برابر استعمار بوده و همين طور به سخنراني مؤثر دکتر مصدق در جمع خبرنگاران مصري در قاهره اشاره کرديم که طي آن به شدت بر منافع انگليس در کانال سوئز، حمله برد.
اکنون اشاره اي خواهيم داشت به تشويق مصري ها توسط آيت الله کاشاني و دکتر حسين فاطمي به لزوم بيرون راندن انگليسي ها از کانال سوئز. آيت الله کاشاني در جريان مصاحبه با خبرنگار ويژه ي مجله ي هفتگي«آخر الساعه »اظهار داشت:«تعجب مي کنم که چطور مصري ها هفتاد سال اين[...]انگليسي ها را تحمل کرده اند[؟]مصري ها در اين مدت طولاني چه کردند[؟]من اگر مصري بودم، بدون ترديد از روز اول منظور و هدف خود را اين قرار مي دادم که کانال سوئز را با لاشه ي کشتي هاي انگليسي مسدود نمايم و مصر را از شر آنها - که به علت کانال سوئز در مصر مانده اند - راحت کنم. جز اين عمل به نظرم هرچه کند، کار عبث و بي فايده است و مصري ها با وجود[...]انگليسي ها از هيچ امري نمي توانند استفاده نمايند».(51)
دکتر حسين فاطمي نيز در مصاحبه با خبرنگار هفته نامه ي نامبرده چنين اظهار داشت :«در ايام کابينه ي رزم آراء مقاله اي نوشتم داير براينکه حق ملي کردن صنعت نفت ايران، مثل حق حاکميت کامل مصر بر کانال سوئز و لزوم تخليه ي آن منطقه از سربازان انگليسي مي باشد و کساني که در ايران مي گويند ما نمي توانيم نفت را ملي کنيم، شبيه آنهايي هستند که در مصر بگويند مصريان نمي توانند انگليسي ها را از کانال بيرون کنند، بلکه اين عمل براي مصر فايده اي ندارد و فايده در دوام اشغال کشور است »!(52)
___________
*آوردن اين مطلب به معني ادعاي ارضي نيست ، زيرا امروزه مرزهاي بين المللي، مورد احترام همگان است . مطلب ياد شده براي يادآوري نزديکي تاريخي و فرهنگي دو کشور- با وجود کدورت هاي مقطعي ناشي از برنامه ريزي هاي امپرياليسم- است.
**انقلاب و کودتا زماني به پيروزي مي رسند که مشروعيت نظام حاکم زير سؤال رفته باشد.
منبع:پايگاه نور 33
/ن