سلمان طلايه دار معرفت و حق جويي (2)
سلمان در کلام بزرگان دين
«الايمان عشره درجات فالمقداد في الثامنه و ابوذر في التاسعه و سلمان في العاشره»؛ براي ايمان ده درجه در نظر گرفته شده؛ مقداد در درجه ي هشتم و ابوذر در مرتبه ي نهم و سلمان در بالاترين آن، يعني درجه ي دهم قرار دارد.
کساني که تاريخ صدر اسلام را مطالعه نموده اند به خوبي آگاهند که مقداد و ابوذر چه افراد بزرگوار، با ايمان و فداکاري بوده و تا چه حد مورد عنايت رهبر گرامي اسلام بودند و وقتي آنها با اين همه مقام از حيث تقسيم بندي ايمان در درجه ي پايين تري از سلمان قرار مي گيرند، آن وقت در خواهيم يافت که سلمان از نظر ايمان چه مرحله و مرتبه اي را احراز نموده است.
در کتاب امالي، از منصور بن نوح روايت شده که روزي شرفياب حضور امام صادق عليه السلام بودم و صحبت از سلمان بود. عرض کردم: شما از سلمان بسيار به نيکي ياد مي فرماييد. آيا ممکن است دليل و علت آن را بازگو کنيد؟ حضرت در جواب فرمودند: «اين امر دلايل زيادي دارد که از جمله سه فضيلتي است که سلمان از خود نشان داد: 1. در همه ي احوال و در همه ي موارد خواسته هاي حضرت علي عليه السلام را بر خود ترجيح مي داد؛ 2. فقرا و مستمندان را دوست مي داشت و آنها را بر صاحبان ثروت برتري مي داد؛ 3. علاقه ي شديد و مفرطي به فراگرفتن علم داشت و علما و دانشمندان را بسيار عزت و اکرام مي نمود.»(1)
در جايي ديگر از پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: «خداوند دوستي چهار نفر را بر من ضروري و واجب دانسته: علي عليه السلام، مقداد بن اسود کندي، ابوذر غفاري و سلمان.»(2)
در اين جا براي شناخت بيشتر نسبت به مقام اين صحابي بزرگوار نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام الموحدين علي بن ابي طالب عليه السلام، به برخي احاديث و روايات که در اين زمينه وارد شده اشاره مي کنيم تا فضيلت هاي او را بهتر آشکار نماييم.
1. امام علي عليه السلام نام سلمان را «سَلْسَلْ» گذاشت و او را با اين لقب ياد مي کرد. شايد بدان خاطر که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در شأن سلمان فرموده بود: «سَلْسَلْ يَمْنَحُ الحِکْمَة»؛ سلمان آبشار گوارايي است که حکمت و دانش از او تراوش مي کند.
2. امام صادق عليه السلام فرمود: «انَّ سلمانَ عَلِمَ اسم الأعْظَمِ»؛ سلمان به اسم اعظم آگاهي دارد.(3)
3. امام باقر عليه السلام فرمود: «بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) همه ي افراد، جز سلمان، ابوذر و مقداد از راه (صحيح) اسلام متزلزل شدند.»(4)
4. امام علي عليه السلام و امام صادق عليه السلام فرمودند: «سلمان علم پيشينيان و آيندگان را مي داند و او دريايي است که هر چه از آن استفاده شود، کم نمي شود و او جزء خاندان ما اهل بيت است.»(5)
5. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي عليه السلام فرمود: «بهشت ميثاق ديدار تو و عمار و سلمان و ابوذر است.»(6)
6. امام کاظم عليه السلام فرمود: «وقتي که روز قيامت مي شود، منادي خدا ندا مي کند: کجايند حواريون (ياران مخصوص) پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که عهد شکني نکردند و در صراط پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) باقي ماندند؟ (در اين هنگام) سلمان و مقداد و ابوذر برمي خيزند.»(7)
7. صاحب استيعاب مي گويد: از چند طريق روايت شده که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «لَوْ کانَ العِلمُ عِندَ الثُريّا لَنا لَهُ سَلمان»؛ اگر دانش در ثريا باشد، همانا سلمان آن را به چنگ آورد.(8)
8. در حديثي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: «لا تغلطنّ في سلمان، فان الله تبارک و تعالي أمِرْني أن اطلَعَهُ عي عِلمِ البَلايا و المنايا و الانْساب و فصل الخطاب...»؛ ديگران را در مورد سلمان به اشتباه نيندازيد. خداي تبارک و تعالي مرا فرمان داده است تا او را از علم بلايا و مصيبت ها، انساب و فصل الخطاب آگاه کنم و...(9)
9. امام صادق عليه السلام فرمود: «کان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين عليه السلام يحدّثان سلمان بما لا يحتمله غيره من مخزون علم الله و مکنونه»؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين عليه السلام آن قدر از دانش و علم مکنون براي سلمان سخن گفتند که احدي غير از او تاب تحمل آن را نداشت.(10)
10. به سلمان فرمان رسيد که: سلمان! به منزل فاطمه دخت گرامي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بيا که مشتاق ديدار توست. مي خواهد به تو تحفه اي دهد که از بهشت به او رسيده است. حضرت زهرا سلام الله عليها نيز يکي از دعاها را به سلمان آموخت.
از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت است که فرمود: «سلمانٌ مِنّي، مَن جفاهُ فَقدْ جَفاني و مَن آذاهُ فَقَد آذاني...»؛ سلمان از من است، هر کس به او جفا کند به من جفا کرده و هر کس او را بيازارد مرا آزرده است....
11. امام صادق عليه السلام به منصور بن بزرج فرمود: «لا تَقُل سلمان الفارسي، ولکن قل سلمان محمّدي» نگو سلمان فارسي، اما بگو سلمان محمدي.
12. در ماجراي غزوه ي احزاب يا جنگ خندق در سال پنجم هجرت، طبق پيشنهاد سلمان قرار شد در برابر دشمن، خندق (کانال بزرگي به عنوان سنگر) حفر کنند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حفر آن را بين مسلمانان تقسيم کردند و براي هر ده نفر کندن چهل ذراع (حدود 20 متر) را تعيين نمود. سلمان فردي نيرومند و کارآمد بود. مهاجران گفتند: سلمان از ماست (يعني نام او را در شمار مهاجران قرار دهيد). انصار نيز گفتند: سلمان از ماست. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: سلمان از ما اهل بيت است.(11)
اين جمله (سلمان از ما اهل بيت است)، تنها در مورد جنگ خندق گفته نشده، بلکه اين تعبير به طور مطلق از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام علي عليه السلام و برخي امامان ديگر در موارد مختلف آمده است. اين تعبير پرمعني، حاکي است که سلمان از نظر معنوي در جايگاه والا قرار دارد که جزء اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شده است.
مطالب ديگري که در مورد سلمان گفته شده به طور صريح اين موضوع را تأييد مي کنند. به عنوان نمونه، امام علي عليه السلام در شأن سلمان (در پاسخ حذيفه که درباره ي سلمان سؤال کرده بود) فرمود: «ما اَقُولُ في رَجُلٍ خُلِقَ مَن طينَتِنا و رُوحُه مَقرُونة بِروحِنا، خَصَّهُ الله تعالي مَن العُلوم بِاَوَّلِها و آخِرِها و ظاهرها و سرِّها و علانيتها»؛ من درباره ي کسي که از سرشت ما آفريده شده و روحش با روح ما آميخته شده، چه مي توانم بگويم. خداوند او را به آغاز و انجام علوم و ظاهر و باطن و رموز دانش ها اختصاص داده است.(12)
عارف بزرگ قرن هفتم، محي الدين ابن عربي (متوفي 638 ھ.ق) با اين که از علماي اهل سنت و حنبلي است، در شرح حديث «سلمان مِنّا اهل البيت» مي نويسد: «اضافه و پيوند سلمان به اهل بيت عليهم السلام در اين عبارت، بيانگر گواهي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به مقام عالي طهارت سلمان است؛ زيرا منظور از قرار دادن سلمان به عنوان جزيي از اهل بيت جزء نسبي نيست. بنابراين پيوند مربوط به صفات است. نتيجه اين که وجود سلمان از نظر خصلت هاي انساني با وجود اهل بيت نبوت گره خورده است... پس سلمان در سطح عالي مقام انسانيت در کنار اهل بيت مي درخشد.»(13)
در توصيف سلمان امام اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:
«بَخَّ! بَخَّ! سَلمانُ مِنّا أهْلِ البَيْتِ و مَن لَکُمْ بِمِثْلِ لُقمانَ الحَکيمِ عَلِمَ عِلْمَ الأوَّلِ و الآخَرِ و هُو بَحرٌ لا يُنْزَحُ»؛ (14) به! به! سلمان جزو خانواده ي ما است. شما در کجا مانند سلمان مي يابيد که مانند لقمان حکيم است علم پيشينيان و آيندگان را مي داند؟ او دريايي است که پايان ندارد.
سلمان و جهاد
توان جسمي سلمان در جنگ به حدي بود که مطابق نيروي ده نفر در کندن خندق کارساز بود. سيره نويس معروف «برهان الدين الحلبي الشافعي» مي نويسد: و اِنَّما وَقَعَ التَنافُسُ في سلمانٍ رضي الله عنه لِاَنّهُ کان رَجُلاً قويّاً يَعْمَلُ عَمَلَ عَشَرَةَ رَجالٍ في الخَندَقٍ؛ بين مسلمانان در مورد کمک گرفتن از سلمان (خدا از او راضي باشد) اشتياق بسيار پيدا شد (هر گروه او را به سوي خود دعوت مي کرد). او مردي نيرومند و پرتوان بود که به اندازه ي ده نفر در حفر خندق کار مي کرد.(16)
حضور فعال او در اين نبرد بسيار مهم مسلمين در جزيرة العرب که تعيين کننده و اساسي بود عظمت علمي و معنوي و ميزان ابتکار و خلاقيت اين صحابي گران قدر را مي رساند. سلمان پس از جنگ خندق، در همه ي جنگ هاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شرکت کرد و حتي برخي معتقدند سلمان آن هنگام که هنوز برده بود در جنگ بدر و احد شرکت نمود و در صف مسلمانان بود؛ چنان که مؤلف سلمان در ترازوي ادب و تحقيق نقل مي کند که سلمان در جنگ احد با دست مبارزه مي کرد و با انديشه مي کوشيد.(17)
در جنگ طائف، در سال هشتم هجرت، پس از فتح حنين، مشرکان وارد قلعه طائف شدند که با دروازه ها و دژهاي بلند محاصره شده بود. مسلمانان مدتي براي فتح قلعه کوشيدند، ولي نتيجه نگرفتند. يکي از کارهاي مسلمانان ساختن منجنيق بود. براي ساختن اين دستگاه از سلمان نظرخواهي کردند و اين وسيله با دخالت و نظارت مستقيم سلمان ساخته شد و سپاه اسلام به وسيله ي آن به سوي دشمن سنگ پرتاب مي کردند. مسلمانان در آن جا با اين وسيله نيز نتوانستند قلعه را فتح کنند، ولي رعب و وحشتي سخت بر دل دشمن افکندند که بعدها براي تسليم و عقب نشيني دشمن بسيار مؤثر بود.(18)
پي نوشت ها:
1- سلمان محمدي، صص 62 تا 64 .
2- خصال، صدوق، ج 1، ص 232.
الغدير، ج 8 ، ص 314 .
3- ايرانيان مسلمان در صدر اسلام، ص 57 .
4- اعيان الشيعه، ج 7، ص 286 .
5- ايرانيان مسلمان در صدر اسلام، ص 58 .
6- احتجاج، طبرسي، ج 1، ص 150.
7- ايرانيان مسلمان در صدر اسلام، ص 57 .
8- سلمان فارسي، عاملي، ص 33 .
9- همان.
10- سلمان فارسي، عاملي، ص 34 .
11- ر. ک: طبقات، ابن سعد، ج2، صص 80 تا 85؛ ر. ک: ايرانيان مسلمان در صدر اسلام، ص 58 .
12- ايرانيان مسلمان در صدر اسلام، ص 58 .
13- همان، ص 58 .
14- ر. ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 18، صص 36 و 38؛ ايرانيان مسلمان در صدر اسلام، ص 51.
15- سلمان فارسي در ترازوي ادب و تحقيق، ص 102 .
16- ايرانيان مسلمان در صدر اسلام، ص 61؛ سيرة الحلبيه، ج 2، ص 3113.
17- سلمان فارسي در ترازوي ادب و تحقيق، ص 88 .
18- ر. ک: سلمان فارسي نخستين مسلمان ايراني، ص 105؛ سلمان فارسي، صادقي اردستاني، صص 215 تا 217 .
/ن