نگاهي به روند شکل گيري نهضت جنگل (1)
نويسنده:**کيوان لؤلؤيي
چکيده:
ميرزا که قبلاً هم در نهضت مشروطيت و هم در جنگ گمش تپه با طرفداران محمد علي شاه تجربه خوبي به دست آورده بود اينک با شروع جنگ جهاني اول و اشغال ايران و از همه مهمتر ديدن فقر و فلاکتي که بر سر تا سر ايران حکمفرما بود احساس مسئوليت و وظيفه کرد و تفکر جنبش در ذهن وي ريشه گرفت.
ميرزا از همان ماههاي نخستين جنگ جهاني اول درصدد عملي کردن افکار خود برآمد و به هر صورت پس از مذاکرات مفصلي که با ياران خود در تهران انجام داد قيام را در شمال آغاز کرد. اما جنبش جنگل که بر پايه احساسات آزاديخواهي و اسلام خواهي پي ريزي شده بود به علت ضعف سياسي و تکنيکي با همه درخشش اوليه به شکست انجاميد.
واژه هاي کليدي: ميراز کوچک خان، نهضت جنگل، قيامهاي مردمي، انگليس و ايران، روسيه و ايران
مقدمه:
در اوايل جنگ، در حالي که ايران بي طرفي خود را اعلام کرده بود بخش هايي از خاک اين سرزمين اشغال و عملاً صحنه کشاکش هاي دولت هاي متخاصم شد. در چنين وضعيتي که حکومت در ايران فقط جنبه تشريفاتي داشت و ملت به ستوه آمده بود، افرادي در گوشه و کنار مملکت پيدا شدند تا با مقابله با نفوذ بيگانه و استبداد داخلي آزادي و استقلال کشور را تأمين نمايند. اينان مي ديدند که وضع اقتصادي کشور به وخامت کامل گراييده، تسلط بيگانه نيرويي براي دولت مرکزي باقي نگذاشته، خرابي ناشي از جنگ و قطع روابط بازرگاني مردم را به فلاکت کشانده، خزانه کشور تهي شده، زمين ها کشت نگرديده، قيمت نان و ساير مايحتاج به چند برابر رسيده و قحطي، گرسنگي و شيوع بيماري ها باعث شده است که قسمت هايي از کشور به مناطق غير مسکوني مبدل گردد. تمام اين عوامل ريشه نهضت ها و قيام هايي است که از بعد از شروع جنگ جهاني اول در ايران ظاهر شد. قيام ميرزا کوچک خان در گيلان، قيام خياباني در تبريز، جنبش دشتستاني ها و تنگستاني ها در جنوب و پايداري کلنل محمد تقي پسيان در خراسان از آن جمله اند. (1)
ميرزا کوچک خان:
در عهد پادشاهي مظفر الدين شاه که پادشاهي عليل و ناتوان بود و زمام امور کشور را به دست عين الدول صدر اعظم مستبد خويش سپرده بود، ظلم و ستم صدر اعظم و ديگر درباريان و وقوع حوادثي چند به گسترش نارضايتي عمومي کمک کرد. پس از آنکه در سال 1324 هـ ق (1285 هـ ش / 1906 م) علاء الدوله حاکم تهران به اشاره عين الدوله تجار و بازرگانان وارد کننده قند را به چوب بست و تعدادي از علما و مردم براي دادخواهي در حرم حضرت عبد العظيم تحصن کردند. « کوچک خان نيز در رشت به اتفاق چند نفري از رفقاء هم عقيده ي خود براي همدردي با پناهندگان و مطالبه ي حريت، شروع به تبليغات بين طلاب و اهالي رشت نمود... » او پس از مدتي در رشت عده اي از روحانيون را با خود همراه کرد و گروه « مجمع روحانيون » را تشکيل داد و « چون مسلم شده بود که براي اخذ مشروطيت علاوه بر خطابه و نطق فداکاري و قوه ي قهريه نيز لازم مي شود تدريجاً اعضا مجمع روحانيون را به مشق نظامي و پوشيدن لباس متحدالشکل جنگي ترغيب کرده و در عين حال به تدارک اسلحه پرداخت و اعضاي انجمن را مسلح نمود (4) »
ميرزا هنگام بمباران مجلس شوراي ملي از طرف محمد علي شاه، در قفقاز بود و اقامتش در تفليس و بادکوبه تا حدي وي را به مقتضيات دنياي نوين آشنا ساخت. چندي بعد مقارن تحصن علما در سفارت عثماني، او نيز در شه بندي رشت متحصن شد و به دنبال قتل آقا بالا خان سردار افخم در واقعه مشروطيت به مجاهدين پيوست و در فتح قزوين شرکت نمود (5) و « هنگامي که هجوم به تهران لازم آمد مجدداً مرحوم کوچک خان به ماموريت جنگي اعزام و با اردوي خود از کرج تا تهران و در تهران تا تحصن محمد علي شاه به سفارت روس منتهاي دليري و جانبازي نشان داد (6) » وي در جنگ سه روز مجاهدين با قواي استبداد مامور جبهه ي قزاقخانه بود. (7)
پس از فتح تهران و پناهنده شدن محمد علي شاه به سفارت روسيه « فاتحان پايتخت پس از خلع پدر (محمد علي شاه) فرزند خردسال او را که سلطان احمد ميرزا نام داشت و وليعهد رسمي بود به پادشاهي برداشتند و چون صغير بود عضد الملک را که از معمرين خاندان قاجاريه و ايلخاني عشيره ي مزبور بود به نيابت سلطنت برداشتند. (8)
ميرزا کوچک خان در شورش شاهسون ها همراه يفرم خانم و سردار اسعد به کمک ستارخان شتافت. ليکن مريض شده و به تهران برگشت و با طغيان ترکمن ها که به تحريک شاه مخلوع روي داده بود دواطلب جنگ شد و به گمش تپه رفت. در يکي از جنگل ها گلوله خورد و به بادکوبه و تفليس برده شد و پس از چند ماه مداوا و معالجه مجدداً به گيلان بازگشت. برگشتنش مقارن ختم غائله محمد علي شاه در گمش تپه بود. از آنجا که به علت فعاليت هاي آزادي خواهانه اش به امر قونسول تزاري از حق اقامت در موطن محروم شده بود، به تهران آمده و بر ضد تجاوزات و بيدادگري هاي روسيه تزاري به فعاليت پرداخت. (9)
ملک الشعراي بهار در مورد اوضاع ايران همزمان با اين تحولات مي نويسد: «... بعد از تعطيل مجلس دوم سه سال و کسري ناصر الملک (که پس از عضد الملک به نيابت سلطنت رسيده بود) زمامدار مطلق بود و با کمال خشونت با احزاب و احرار رفتار مي کرد. نفوذ روس در ايالات شمالي بي حد و روز افزون شده بود در امور داخلي مداخله مي کردند. (10) »
ميرزا کوچک خان که از مخالفين قبول اولتيماتوم روسيه در سال 1329 هـ ق (1290 هـ ش / 1911 م) بود. پس از تعطيلي مجلس به همراه تعدادي ديگر از آزاديخواهان از تهران تبعيد شد. تبعيديان در طول مدتي که در قم اقامت داشتند با آزادي خواهان در غرب ايران رابطه برقرار کردند و دولت که از ارتباط تبعيديان با يار محمد خان در کرمانشاه مطلع شده بود دستور داد تا شبانه آنان را به تهران بياورند و در باغ شاه زنداني کنند. ميرزا و يارانش تا خاتمه قضيه سالار الدوله همچنان در زندان بودند وقتي غائله غرب خاتمه يافت ميرزا و سايرين آزاد شدند. از اين زمان تا شروع جنگ بين الملل اول ميرزا کوچک خان « با دو سه نفر از همراهان صميمي و دوستان قديمي خود بدون منابع معيشتي با کمال عسرت در تهران امرار حيات مي نمود... و پيوسته مترصد بود که براي پاره کردن قيود اجانب اقدام موثري کرده باشد و با اين فکر چهار سال روزگار بسر برد تا جنگ بين الملل اول آغاز شد (11) »
رقابت روس و انگليس در ايران:
اما رقابت هاي کشورهاي استعمارگر در عرصه بين الملل و تأثيرات آن بر اوضاع ايران، وضع را کاملاً دگرگون کرد. هر دو دولت استعماري روسيه و انگليس اهداف و مقاصد خاص سياسي، اقتصادي و نظامي خود را در ايران دنبال مي کردند. « سياست روسيه در ايران استثمار دائمي و پايدار اين کشور بود. نزديکي جغرافيايي روسيه به ايران سياست تجاوز کارانه و غاصبانه ي روسيه را نسبت به همسايه ي ضعيف خود تسهيل مي نمود. طول مرز ايران و روس 2500 کيلومتر است که بيشتر آن مناطق زرخيز ايران در نقاط شمالي و مجاور درياي خزر مي باشد. روسيه تزاري در آن زمان شبکه هاي راه آهن در قفقاز ايجاد کرده بود. در 1883 م (1301 هـ ق / 1262 هـ ش درياي سياه با خط آهن به بحر خزر مربوط مي گرديد... ايجاد اين راه ها با نبودن طرق و شوارع، ديگر ولايات شرقي و غربي ايران را که از لحاظ ثروت طبيعي قابل ملاحظه و از نظر فرهنگي عقب مانده بود، توجه روسيه را جلب نموده و بدين ترتيب نفوذ اقتصادي و سياسي روسيه تزاري در ايران افزوده شد و به هر صورت بازرگاني ايران و روسيه رو به توسعه گذاشت. از سال 1902 م (1320 هـ ق / 1281 هـ ش) تا 1911 م (1330 هـ ق / 1290 هـ ش) تجارت ايران و روسيه تزاري دو برابر شد... کالاهاي روسي بر بازار ايران حکومت مي کرد (13) » اين مناسبات اقتصادي گسترده زمينه مداخلات سياسي و نظامي روسي را در ايران فراهم کرد و تا سال 1917 م. و بروز انقلاب اکتبر مناسبات ايران و روسيه بر اساس معاهده ترکمانچاي 1244 هـ ق (1828 م / 1207 هـ ش) استوار بود. « اين معاهده و قراردادهاي ضميمه آن از قبيل حق قضاوت کنسولي (کاپيتولاسيون) و اخذ امتيازات و اختيارات وسيع اتباع روسيه در ايران مناسباتي نظير مناسبات دول استعماري با مستعمرات و يا کشورهاي وابسته بين روسيه و ايران ايجاد کرده بود... تمام امتيازات در نقاط شمالي ايران منحصر به روسيه تزاري بود. بنا به تعهدات محرمانه دولت ايران، اعطاي امتياز در اين مناطق به دول ديگر ممنوع بود (14) ».
روسيه براي رسيدن به اهداف توسعه طلبانه خود با رقيبي قدرتمند چون انگلستان در صحنه سياست جهاني روبرو بود که به شدت درصدد تحکيم نفوذ خود در مناطق و نواحي جنوبي ايران بود چرا که به دنبال تحولاتي که در دوره صلح مسلح (1914 ـ 1870 م) در اوضاع جهاني و روابط ميان کشورها ايجاد شد و نيز به دليل افزايش رقابت ميان کشورهاي استعمارگر براي دست يافتن به مستعمرات و مناطق تحت نفوذ جديد و تشکيل اتحاد مثلث، دو کشور استعمارگر روسيه و انگليس نيز دشمني هاي ميان خود را موقتاً کنار گذاشته و قرارداد مشهور 1907 م را منعقد نمودند. بخشي از اين قرارداد که مربوط به ايران بود کشور ما را به دومنطقه نفوذ و يک منطقه بي طرف تقسيم کرد و علاوه بر فراهم نمودن زمينه اشغال نظامي ايران توسط قواي روس و انگليس اثرات شوم و زيانباري بر کشور ما باقي گذاشت. (15)
« سازش روس و انگليس (در جريان قرارداد 1907 م) معادل با محو استقلال ايران و برقراري حاکميت انگليس و روس در اين کشور بود. اعلام اين سازش در طبقات بيدار ايراني هيجان بزرگي به وجود آورد. ترس از قرارداد در وضع داخلي ايران آشفتگي عجيبي توليد کرد.
هرج و مرج همه جا را فرا گرفت. دولت جديد ايران (دولت مشروطه) که به وضع مالي وخيمي دچار شده است به استقراض از دول انگليس و روس مجبور شد، و بدين ترتيب آزادي و استقلال عمل خود را از دست داد (16) »
سرپرست سايکس در مورد اوضاع ايران در فاصله سال هاي 1907 م تا 1914 م و دخالت هاي روسيه چنين مي نويسد: « در ظرف هفت سالي که بين امضاي قرار انگليس و روس و بروز جنگ بين الملل اول فاصله بود، ايران در يک حال تشنج و بسيار بدي قرار داشت، روسيه مانند يک دولت غارتگر با ياران رفتار مي نمود و دائماً از موقع استفاده نموده و يا مواقع بحراني ايجاد مي کرد و براي دخالت خود دائما بهانه هايي مي تراشيد... »
مولف کتاب تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران نيز در مورد مداخلات روسيه در نواحي شمالي ايران پس از امضاي قرارداد 1907 م مي نويسد: «... دولت تزاري بعد از عقد معاهده 1907 م و تعيين مناطق نفوذ روس و انگليس در ايران تصميم گرفت که در منطقه نفوذ خويش دست به کار شود و به مداخلات مستقيم در امور داخلي ايران پردازد بعد از قيام ستارخان در تبريز به بهانه آوردن آرد و حفظ اتباع روس، سالدات وارد آذربايجان کرد و بعد از قضيه شوستر و دادن اولتيماتوم در سال 1329 هـ ق (1290 هـ ش / 1911 م) نيز قوايي به قزوين و استرآباد و خراسان وارد کرد و به تحريک مفسدين در خراسان آشوبي بر پا نمود... روس ها علاوه بر اين مفسدت ها در امور داخلي نيز مداخله مي کردند و مقدمات دست اندازي در منطقه نفوذ خود را فراهم مي آوردند... مداخلات دولت روس اميد را در قلوب حساس ترين فرد ايراني مي کشت و فقط معجزي مي توانست ايران را از شر مداخلات روسيه و از زير بار يأس و سخنان زهرآگين زُعماي بدبخت و مأيوس نجات دهد و اين معجز جنگ بين الملل اول بود (17)»
رقابت قدرت هاي بزرگ، ورود به دسته بندي هاي بين المللي عليه يکديگر و بروز بحران هاي مختلف سرانجام آتش جنگ جهاني اول را شعله ور کرد و کشورهاي متخاصم تحت دو عنوان متحدين و متفقين عمليات نظامي عليه يکديگر را آغاز کردند با وجود اعلام بي طرفي ايران به دليل نبودن يک حکومت مرکزي نيرومند و نيز موقعيت استراتژيک خاص ايران کشور ما نيز صحنه رويارويي قواي متخاصم شد. «... با ورود امپراتوري عثماني جنگ به آسيا و آفريقا نيز سرايت کرد و متفقين خاصه انگليس و روسيه در جبهه آسياي غربي با نيروهاي عثماني و آلماني وارد جنگ شدند. بدين ترتيب عليرغم اعلام بي طرفي از طرف دولت ايران (نخست وزيري مستوفي الممالک) نيروهاي متحارب متفقين و متحدين قسمت عمده خاک ايران را اشغال کردند و مناطق غرب و شمال غرب و بعضي از ايالات شمالي ايران براي دول محارب جنبه استراتژيکي پيدا کرد. اين حوادث هنگامي روي داد که احمدشاه تازه تاجگذاري کرده و مجلس سوم، پس از پايان انتخابات افتتاح گرديد و شروع به کار کرد (18) »
پي نوشت ها:
1 ـ مدني ، سيد جلال الدين ، صص 153 و 152.
2 ـ جنگلي ، ميرزا اسماعيل ، ص 54.
3 ـ دهخدا ، علي اکبر ، ص 18682.
4 ـ همان ، ص 55.
5 ـ فخرايي ، ابراهيم ، صص 39 ـ 40.
6 ـ همان، ص 57.
7 ـ فخرايي ، ابراهيم ، ص 816.
8 ـ بهار ، ملک الشعرا( محمد تقي ) ، صص 6 ـ 5.
9 ـ فخرايي ، ابراهيم ، صص 751 ـ 749.
10 ـ همان ، ص 12.
11 ـ همان ، ص 59.
12 ـ ر . ک : پيتر ، ص 352.
13 ـ ايرانسکي ، س ، پاولويج ، م ، تريا ، صص 674 ـ 672.
14 ـ همان ، ص 184.
15 ـ ملک زاده ، مهدي ، صص 674 ـ 675.
16 ـ ايرانسکي ، صص 94 و 86.
17 ـ ملک الشعراي بهار ، همان ، صص 16 و 15.
18 ـ شميم ، ص 553.
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22
/ن