قرآن و شاخصه هاى اخلاق نبوى (ص) (1)

اين نوشتار، شاخصه هاى اخلاق نبوى از منظر قرآن را به بررسى نشته است. نويسنده با الهام گيرى از آيات قرآنى بدين نتيجه رسيده است كه اسلام با در نظر داشت نياز روحى انسان ها به الگوگيرى به ارايه الگوهاى برتر الهى و انسانى پرداخته و پيامبران الهى به ويژه دو تن از آنان حضرت ابراهيم و رسول اكرم را به عنوان برترين الگوهاى بشرى
دوشنبه، 1 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قرآن و شاخصه هاى اخلاق نبوى (ص) (1)

قرآن و شاخصه هاى اخلاق نبوى (ص) (1)
قرآن و شاخصه هاى اخلاق نبوى (ص) (1)


 

نويسنده: سيد حسين هاشمي




 

چکيده :
 

اين نوشتار، شاخصه هاى اخلاق نبوى از منظر قرآن را به بررسى نشته است. نويسنده با الهام گيرى از آيات قرآنى بدين نتيجه رسيده است كه اسلام با در نظر داشت نياز روحى انسان ها به الگوگيرى به ارايه الگوهاى برتر الهى و انسانى پرداخته و پيامبران الهى به ويژه دو تن از آنان حضرت ابراهيم و رسول اكرم را به عنوان برترين الگوهاى بشرى معرفى كرده است. قرآن كريم حضرت محمد را در يك توصيف كلى و اجمالى، داراى خلق عظيم و شرح صدر مى داند كه اين هر دو در گام نخست به اخلاق اجتماعى آن حضرت نظر دارد، و در جاى جاى قرآن به مصاديق و جلوه هاى بيرونى و جزيى آن اشاره رفته است. به باور نويسنده خلوص، تواضع، بردبارى، انسان دوستى، احترام به ديگران، رحمت و صلابت، مهم ترين شاخصه هاى اخلاق اجتماعى رسول اعظم از منظر كلام وحيانى الهى به شمار مى روند.
كليد واژه‏ها: الگوپذيرى انسان، اخلاق، اخلاق اجتماعى، خلق پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، خلق عظيم، شرح صدر، الگوهاى قرآنى، ابراهيم(علیه السلام) ، اخلاص، تواضع، انسان دوستى، احترام به ديگران، رحمت، صلابت.

قرآن و الگوهاى برتر انسانى
 

فرهنگها و مكتب‏هاى بشرى و الهى هر يك، براى تربيت انسان مطلوب و آرمانى موردنظر خود، الگوهاى متناسب با هنجارهاو ارزشهاى خويش ارائه داده و پيروان خود را به درس آموزى و الگو گرفتن از آنان فراخوانده‏اند. اسلام نيز علاوه بر آموزه‏هاى نظرى و معرفتى و اختصاص حدود يك چهارم از آيات كتاب وحيانى (هزار و پانصد آيه) خويش به موضوع اخلاق و تبيين بايسته‏ها و ارزشها، از طريق نمادهاى عملى به تربيت و رشد فضايل اخلاقى اهتمام ورزيده است.
بر اين اساس درنگاهى فراگير، رسالت همه رسولان الهى و به ويژه رسول خاتم‏صلى الله عليه وآله وسلم را چنين توضيح داده است:
«هو الذى بعث فى الاميّين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة...» (جمعه /2)
«او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آن‏ها مى‏خواند و آن‏ها را تزكيه مى‏كند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مى‏آموزد.»
هنگامى كه قرآن خواسته است، آن هدف كلى را به صورت عينى و تجسّمى در برابر اهل ايمان آشكار سازد، به ترسيم شخصيت عملى هر يك از پيامبران پرداخته است:
« واذكر فى الكتاب ابراهيم إنه كان صدّيقا نبيّا» (مريم /41)
« در اين كتاب ابراهيم را ياد كن، كه او بسيار راست‏گو و پيامبر (خدا) بود.»
« واذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصاً و كان رسولا نبيّا» (مريم /51)
« و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود و رسول و پيامبر والا مقام.»
« و اذكر اسماعيل و اليسع و ذا الكفل و كلٌّ من الاخيار» (ص /48)
« و به خاطر بياور «اسماعيل» و «اليسع» و «ذوالكفل» را كه همه از نيكان بودند.»
« واذكر فى الكتاب ادريس انّه كان صدّيقاً نبيّا» (مريم /56)
« و دراين كتاب از ادريس نيز ياد كند، او بسيار راست‏گو و پيامبر (بزرگى) بود.»
« واذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربّه انّى مسّنى الشيطان بنصب و عذاب» (ص /41)
« و به خاطر بياور بنده ما ايوب را، هنگامى كه پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.»
در اين آيات مباركه ضمن دستور به احياى نام رسولان الهى و اسوه‏هاى انسانى، وصفى از اوصاف پسنديده و فضيلتى از فضايل هر يك را نيز برشمرده است، تا حكمت زنده نگاه داشتن ياد آن‏ها را گوشزد كرده باشند.

پيامبر خاتم ‏صلى الله عليه وآله وسلم برترين الگوى قرآنى
 

از ميان ده‏ها الگوى نمونه و شاخص، كه نام برخى از ايشان را آورديم، قرآن كريم، دو تن از آنان را به گونه‏اى خاص مورد توجّه و تذكّر قرار داده است، يكى «ابراهيم»عليه السلام و ديگرى «محمّد»صلى الله عليه وآله وسلم. چه اين كه درباره اين دو پيامبر تعبير «اسوه» را به كارگرفته است:
1 - «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الّذين معه اذ قالوا لقومهم انا براؤا منكم و ممّا تعبدون من دون اللَّه كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء ابدا حتى تؤمنوا باللَّه وحده...» (ممتحنه /4)
«براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند، وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آن چه غير از خدا مى‏پرستيد بيزاريم، ما نسبت به شما كافريم، و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است، تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان بياوريد.»
2 - لقد كان لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن كان يرجوا اللَّه و اليوم الآخر و ذكر اللَّه كثيرا» (احزاب /21)
«مسلماً رسول خدا براى شما سرمشق نيكويى است، براى آن‏ها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.»
تأمّل در اين آيات نشان مى‏دهد كه وجه امتياز حضرت ابراهيم‏عليه السلام و پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله وسلم بر ساير انبياء اين است كه: اين دو پيامبر در تحكيم انديشه توحيدى و مبارزه با شرك نقشى نمايان‏تر ايفا كرده و راهى دشوارتر را پيموده‏اند و امتياز پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم بر حضرت ابراهيم‏عليه السلام اين است كه «ابراهيم‏عليه السلام» به نام و وصف «اسوه» معرّفى شده و پيامبر اسلام با عنوان «رسول‏اللَّه» براى همه جهانيان تا هميشه تاريخ اسوه و الگو شناخته شده است، بى‏آن كه يكى از اوصاف او متمايز گردد و اين بدان معناست كه خداوند او را براى همگان و در تمامى ساحت‏ها و عرصه‏ها، الگوى برتر و شايسته اقتدا و پيروى مى‏شناسد. بى‏آن كه ساحتى از ساحت‏هاى زندگى وى ترجيح داده باشد.1
البته آيه شريفه، در سياق آيات جنگ احزاب قرار گرفته است، اما اطلاق و زبان عام آيه، نشان مى‏دهد كه اسوه بودن آن حضرت، اختصاص به شيوه رهبرى و فرمان‏دهى در جنگ ندارد. از همين روى مفسّران و قرآن‏پژوهان در تفسير آيه مباركه، هر چند از دو احتمال ياد كرده‏اند اما معناى عموم را برگزيده‏اند. از جمله در تفسير «كشاف» زمخشرى (م، 528 ه) آمده است:
«شخص پيامبر [در تمامى ابعاد] اسوه نيكو، يعنى الگو و نمونه است.»2
دقت در رموز ادبى آيه، شمول و فراگيرى آن را نسبت به همه موضوعات و مقولات زندگى و همه عصرها و نسلها مى‏رساند.
از آن جمله:
1 - آيه با دو حرف «لام» و «قد» شروع شده است، و اين حروف در ادبيات عرب، قطعى و حتمى بودن مضمون پيام را مى‏رساند. اسوه و الگو بودن پيامبر از نگاه وحى قطعى و مورد تأكيد است.
2 - استفاده از فعل ماضى «كان» در آيه، معناى ثبوت و استمرار و فراگيرى را افاده مى‏كند؛ آن سان كه لازمه خاتميت رسالت اوست.3
3 - تعبير «فى رسول‏اللَّه» بيانگر اين است كه ظرفيّت وجود رسالى، سراسر درس و پيام و الگوبخشى است.
اين ويژگى‏هاى بيانى سبب شده است كه جاراللَّه زمخشرى - بيان و بلاغت شناس زبان عرب - بگويد:
«اگر تا پايان آيه بنگريم خواهيم ديد كه خداوند از هيچ تأكيدى فروگزار نكرده است.»4
4 - واژه «اسوه» علاوه بر مفهوم الگو، متبّع و معيار بودن، مفهوم شايسته بودن را نيز در خود نهفته دارد. زيرا كسانى كه از سوى مردم مورد تبعيت قرار مى‏گيرند، برخى صالح و برخى ناصالحند، واژه «ولىّ» هم به رهبران صالح اطلاق شده و هم بر پيشوايان ناصالح - «والذين كفروا اوليائهم الطاغوت» (بقره /257) - ولى واژه «اسوه» در جايى به كار مى‏رود كه رهبر و الگو مورد تأييد و داراى صلاحيت شخصيت مثبت باشد.

شخصيت اخلاقى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم
 

پروردگار متعال در سوره مباركه «قلم» براى اثبات جنبه‏هاى مختلف شخصيت رسول خود و از جمله شخصيت اخلاقى آن حضرت به مقدس‏ترين پديدارها يعنى قلم - وسيله انتقال انديشه و دانش و ابزارى تكامل‏بخش فكر و تمدن بشرى - و نيز به آن چه از نوك قلم جارى شده و بر صفحات تاريخ، فرهنگ و تمدن بشرى نقش بسته سوگند ياد كرده است و از ميان گزينه‏هاى بسيار، در جهت نماياندن مرتبت و شخصيت اخلاقى پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله وسلم، وصف «عظيم» را برازنده و مناسب خلق و خوى وى ديده و اور ا به اين وصف، ستايش كرده است:
«و انّك لعلى خلق عظيم» (قلم /4)
«و تو اخلاق عظيم و برجسته‏اى دارى.»
شيخ طوسى (ابوجعفر محمد بن حسن 460-385 ه) از همسر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم روايت مى‏كند:
«خلق نبى اكرم همان بود كه در ده آيه اول سوره «مؤمنون» آمده ست.» [= خشوع در نماز، روى گردانى از لغو و بيهوده، پرداخت زكات، حفظ عفت و پاكدامنى، وفاى به عهد و امانت و مواظبت بر نماز.]
شيخ پس از نقل روايت مى‏افزايد:
«كسى را كه خداوند به خلق عظيم بستايد، بالاتر از آن، مدح و ستايشى نمى‏توان سراغ گرفت.»5
روايت از طريق عامّه با اين بيان نقل شده است:
شخصى از همسر رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم درباره اخلاق آن حضرت پرسيد. همسر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم در پاسخ وى گفت:
«قرآن خوانده‏اى؟ جواب داد: آرى. گفت: خلق پيامبر همان قرآن بود».6
اهميّت تعبير «خلق عظيم» وقتى آشكار مى‏گردد كه بدانيم خداوندى كه اخلاق پيامبرش را بزرگ به حساب آورده و توصيف كرده است، همه دنيا و موجودى آن را حقير و كم به شمار آورده است: «... قل متاع الدنيا قليل...» (نساء /77) «سرمايه زندگى دنيا ناچيز است.»
و البته درباره همه سرمايه ناچيز فرموده است: «و ان تعدّوا نعمت اللَّه لاتحصوها» (ابراهيم /34).
براستى اگر انسان از شمارش نعمتهاى دنيوى - كه نزد خدا حقير است - ناتوان باشد پس چگونه به ژرفاى عظمت خلق نبوى راه خواهد يافت در حالى كه خداوند آن را عظيم شمرده است و به تعبير يكى از قرآن پژوهان:
«خداوند سبحان هيچ يك از پيامبران خود جز محمّدصلى الله عليه وآله وسلم را با اين صفت [دارنده خلق عظيم] ستايش نكرده است.»7
و همو در ادامه مى‏نويسد:
«چكيده معناى آيه مباركه همان است كه رسول اعظم(‏صلى الله عليه وآله وسلم) خود فرموده است: «پروردگار من مرا پرورش داد و نيكو تربيتم كرد» يعنى خداوند اخلاق پيامبر را متناسب با هدف خلقت وى قرار داد.»8

شرح صدر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم
 

تعبير ديگر قرآن از خلق رسول خدا، برخوردارى آن حضرت از «شرح صدر» است:
«الم نشرح لك صدرك» (انشراح /1)
«آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم؟»
شرح، به معناى بسط، گشايش و وسعت دادن چيزى است و آن گاه كه با پسوند «صدر» بيايد به مفهوم بردبارى، تحمّل و صبورى بسيار است، كه شخص را در رسيدن به هدف‏هاى بزرگ، يارى مى‏رساند و مشكلات و رنج‏هاى بر سر راه مقصود و هدف را آسان مى‏كند. و از همين رهگذر است كه شرح صدر را در شمار اخلاق اجتماعى جاى داده و از بايسته‏هاى رهبرى سياسى و دينى، دانسته‏اند.
شهيد مطهرى(رحمة الله علیه) بر آن است كه شرح صدر، آن گونه كه مفسّران و مترجمان قرآن گفته و آن را، هم معناى سعه صدر دانسته‏اند، نيست... بلكه به معناى گره‏گشايى و بازگشايى قلبى است كه از توسعه و ظرفيّت برخوردار بوده است:
«شرح صدر يك امر روحى و يك امر روانى است، هيچ چيزى در عالم به اندازه روح انسان، احتياجى به شرح كردن ندارد... اين كه به پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏گويند، آيا ما باطن تو را شرح نكرديم، صرفاً نمى‏گويد كه ما باطن تو را توسعه نداديم؟ مثلاً ما مى‏گوييم كه يك خانه كوچك است، صد متر است، بعد شما صد متر ديگر هم مى‏خريد، آن وقت مى‏گوييد ما خانه‏مان را توسعه داده‏ايم... يا ما اين ظرف را بزرگترش كرديم، صحبت اين است كه اين ظرف بسيار بزرگ را از يكديگر باز كرديم، ما روح تو را باز كرديم، صفحات روى هم چيده شده اين روح را براى تو باز كرديم. بنابراين، شرح صدر، سعه صدر، هم در او هست، اما هر سعه صدرى، شرح صدر نيست.»9 پس: «شرح صدر خلاصه معنايش اين است: ظرفيت روحى بسيار وسيع و تحمل فوق‏العاده.»10
به روايت قرآن كريم، حضرت موسى‏عليه السلام، در پى مبعوث شدن به پيامبرى و مأموريت رفتن به سوى فرعون و نجات دادن بنى‏اسرائيل، از جمله ابزارها و وسايلى كه در انجام اين رسالت مهم و موردنياز مى‏ديد، نخستين آن‏ها شرح صدر بود كه از خداوند خواست تا به او عطا كند و خداوند نيز در پى اين درخواست، چنان موهبتى را بدو بخشيد: «رب اشرح لى صدرى» «قال قد اوتيت سؤلك يا موسى» (طه /25 و 36)
«موسى گفت: پروردگارا سينه‏ام را گشاده كن. و فرمود: اى موسى آن چه را خواستى به تو داده شد.»
اما براى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم، اين ويژگى بدون خواهش و تقاضاى وى، عطا شد. در سوره مباركه انشراح، كه خداوند از نعمت‏هاى داده شده از جانب خود به پيامبر، ياد مى‏كند، نخستين و به طور طبيعى، بزرگترين و مهمترين آن‏ها را شرح صدر آن حضرت مى‏شمارد، كه به او بخشيده است.
حضرت موسى‏عليه السلام و رسول مكرم اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم، هر دو از پيامبران اولوالعزم بودند و يكى از آن دو، با ستمكارترين فرمانروايان تاريخ (فرعون) و نيز قوم لجوج، بهانه‏جو، مادى‏نگر و شرارت پيشه‏اى كه بخش بزرگى از آيات قصص قرآن را سرگذشت عبرت‏آموز و طغيان‏گرى‏هاى آنان دربرگرفته است، رويارو بود. و ديگرى نيز رسالت جهانى در همه اعصار و مكان‏ها را داشته و با تلخ‏كامى‏ها و مرارت‏هاى همدم و همراه بوده است كه هيچ نبى و رسولى پيش از وى بدان اندازه اذيت و آزار از قوم خود نديده بود.
به اين سبب، آن دو گرامى، افزون بر سعه صدر، نيازمند شرح صدر بوده‏اند و خداوند نيز به آن دو، ارزانى داشت و بر پاى بست همان شرح صدر، فراخناى روحى و تحمّل و بردبارى بى‏بديل يافتند؛ كه نه تنها بر دوش گرفتن بار سنگين رسالت را، براى ايشان آسان و تحمّل‏پذير گردانيد، كه توانستند نمونه اعلاى اخلاق انسانى را تجسم بخشند.
شيخ طوسى به نقل از «جبايى» (ابوعلى محمد بن عبدالوهاب، ت 303 ه ) مى‏آورد:
«خداوند، سينه پيامبر را گشادگى بخشيد و از سر لطف خويش كارى كرد كه آن حضرت مأموريت و تكليف الهى را به آسانى انجام دهد.»11

پی نوشت ها :
 

1 - مغنيه، محمد الجواد، التفسير الكاشف، چاپ سوم، بيروت، دارالعلم للملايين، 1981 م، 387/7.
2 - زمخشرى، جاراللَّه، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل فى وجوه التأويل، قم، نشر ادب حوزه، بى‏تا، 531/3.
3 - سيوطى، عبدالرحمان، الاتقان فى علوم القرآن، تحقيق دكتر محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم، قم، منشورات رضى، 1367 ش، 256/2.
4 - تفسير الكشاف 514/4.
5 - طوسى، محمد، التبيان فى تفسير القرآن، تحقيق و تصحيح احمد حبيب قصير العاملى، بيروت، 460-385، ش 75/10.
6 - النووى، صحيح مسلم، بيروت - دارالكتاب العربى، 1407 ش، 746/1.
7 - تفسير الكاشف، 387/7.
8 - همان.
9 - مطهرى مرتضى، درسهايى از قرآن، قم، 23/ 1360 و 24.
10 - مطهرى، مرتضى، سيره نبوى، تهران، انتشارات صدرا، 1361.
11 - التبيان، 372/10.
 

منبع:www.maarefquran.org
ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط