قرآن و شاخصه هاى اخلاق نبوى (ص) (1)
چکيده :
كليد واژهها: الگوپذيرى انسان، اخلاق، اخلاق اجتماعى، خلق پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، خلق عظيم، شرح صدر، الگوهاى قرآنى، ابراهيم(علیه السلام) ، اخلاص، تواضع، انسان دوستى، احترام به ديگران، رحمت، صلابت.
قرآن و الگوهاى برتر انسانى
بر اين اساس درنگاهى فراگير، رسالت همه رسولان الهى و به ويژه رسول خاتمصلى الله عليه وآله وسلم را چنين توضيح داده است:
«هو الذى بعث فى الاميّين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة...» (جمعه /2)
«او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد.»
هنگامى كه قرآن خواسته است، آن هدف كلى را به صورت عينى و تجسّمى در برابر اهل ايمان آشكار سازد، به ترسيم شخصيت عملى هر يك از پيامبران پرداخته است:
« واذكر فى الكتاب ابراهيم إنه كان صدّيقا نبيّا» (مريم /41)
« در اين كتاب ابراهيم را ياد كن، كه او بسيار راستگو و پيامبر (خدا) بود.»
« واذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصاً و كان رسولا نبيّا» (مريم /51)
« و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود و رسول و پيامبر والا مقام.»
« و اذكر اسماعيل و اليسع و ذا الكفل و كلٌّ من الاخيار» (ص /48)
« و به خاطر بياور «اسماعيل» و «اليسع» و «ذوالكفل» را كه همه از نيكان بودند.»
« واذكر فى الكتاب ادريس انّه كان صدّيقاً نبيّا» (مريم /56)
« و دراين كتاب از ادريس نيز ياد كند، او بسيار راستگو و پيامبر (بزرگى) بود.»
« واذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربّه انّى مسّنى الشيطان بنصب و عذاب» (ص /41)
« و به خاطر بياور بنده ما ايوب را، هنگامى كه پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.»
در اين آيات مباركه ضمن دستور به احياى نام رسولان الهى و اسوههاى انسانى، وصفى از اوصاف پسنديده و فضيلتى از فضايل هر يك را نيز برشمرده است، تا حكمت زنده نگاه داشتن ياد آنها را گوشزد كرده باشند.
پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله وسلم برترين الگوى قرآنى
1 - «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الّذين معه اذ قالوا لقومهم انا براؤا منكم و ممّا تعبدون من دون اللَّه كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء ابدا حتى تؤمنوا باللَّه وحده...» (ممتحنه /4)
«براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند، وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آن چه غير از خدا مىپرستيد بيزاريم، ما نسبت به شما كافريم، و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است، تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان بياوريد.»
2 - لقد كان لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن كان يرجوا اللَّه و اليوم الآخر و ذكر اللَّه كثيرا» (احزاب /21)
«مسلماً رسول خدا براى شما سرمشق نيكويى است، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند.»
تأمّل در اين آيات نشان مىدهد كه وجه امتياز حضرت ابراهيمعليه السلام و پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله وسلم بر ساير انبياء اين است كه: اين دو پيامبر در تحكيم انديشه توحيدى و مبارزه با شرك نقشى نمايانتر ايفا كرده و راهى دشوارتر را پيمودهاند و امتياز پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله وسلم بر حضرت ابراهيمعليه السلام اين است كه «ابراهيمعليه السلام» به نام و وصف «اسوه» معرّفى شده و پيامبر اسلام با عنوان «رسولاللَّه» براى همه جهانيان تا هميشه تاريخ اسوه و الگو شناخته شده است، بىآن كه يكى از اوصاف او متمايز گردد و اين بدان معناست كه خداوند او را براى همگان و در تمامى ساحتها و عرصهها، الگوى برتر و شايسته اقتدا و پيروى مىشناسد. بىآن كه ساحتى از ساحتهاى زندگى وى ترجيح داده باشد.1
البته آيه شريفه، در سياق آيات جنگ احزاب قرار گرفته است، اما اطلاق و زبان عام آيه، نشان مىدهد كه اسوه بودن آن حضرت، اختصاص به شيوه رهبرى و فرماندهى در جنگ ندارد. از همين روى مفسّران و قرآنپژوهان در تفسير آيه مباركه، هر چند از دو احتمال ياد كردهاند اما معناى عموم را برگزيدهاند. از جمله در تفسير «كشاف» زمخشرى (م، 528 ه) آمده است:
«شخص پيامبر [در تمامى ابعاد] اسوه نيكو، يعنى الگو و نمونه است.»2
دقت در رموز ادبى آيه، شمول و فراگيرى آن را نسبت به همه موضوعات و مقولات زندگى و همه عصرها و نسلها مىرساند.
از آن جمله:
1 - آيه با دو حرف «لام» و «قد» شروع شده است، و اين حروف در ادبيات عرب، قطعى و حتمى بودن مضمون پيام را مىرساند. اسوه و الگو بودن پيامبر از نگاه وحى قطعى و مورد تأكيد است.
2 - استفاده از فعل ماضى «كان» در آيه، معناى ثبوت و استمرار و فراگيرى را افاده مىكند؛ آن سان كه لازمه خاتميت رسالت اوست.3
3 - تعبير «فى رسولاللَّه» بيانگر اين است كه ظرفيّت وجود رسالى، سراسر درس و پيام و الگوبخشى است.
اين ويژگىهاى بيانى سبب شده است كه جاراللَّه زمخشرى - بيان و بلاغت شناس زبان عرب - بگويد:
«اگر تا پايان آيه بنگريم خواهيم ديد كه خداوند از هيچ تأكيدى فروگزار نكرده است.»4
4 - واژه «اسوه» علاوه بر مفهوم الگو، متبّع و معيار بودن، مفهوم شايسته بودن را نيز در خود نهفته دارد. زيرا كسانى كه از سوى مردم مورد تبعيت قرار مىگيرند، برخى صالح و برخى ناصالحند، واژه «ولىّ» هم به رهبران صالح اطلاق شده و هم بر پيشوايان ناصالح - «والذين كفروا اوليائهم الطاغوت» (بقره /257) - ولى واژه «اسوه» در جايى به كار مىرود كه رهبر و الگو مورد تأييد و داراى صلاحيت شخصيت مثبت باشد.
شخصيت اخلاقى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم
«و انّك لعلى خلق عظيم» (قلم /4)
«و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى.»
شيخ طوسى (ابوجعفر محمد بن حسن 460-385 ه) از همسر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم روايت مىكند:
«خلق نبى اكرم همان بود كه در ده آيه اول سوره «مؤمنون» آمده ست.» [= خشوع در نماز، روى گردانى از لغو و بيهوده، پرداخت زكات، حفظ عفت و پاكدامنى، وفاى به عهد و امانت و مواظبت بر نماز.]
شيخ پس از نقل روايت مىافزايد:
«كسى را كه خداوند به خلق عظيم بستايد، بالاتر از آن، مدح و ستايشى نمىتوان سراغ گرفت.»5
روايت از طريق عامّه با اين بيان نقل شده است:
شخصى از همسر رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم درباره اخلاق آن حضرت پرسيد. همسر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم در پاسخ وى گفت:
«قرآن خواندهاى؟ جواب داد: آرى. گفت: خلق پيامبر همان قرآن بود».6
اهميّت تعبير «خلق عظيم» وقتى آشكار مىگردد كه بدانيم خداوندى كه اخلاق پيامبرش را بزرگ به حساب آورده و توصيف كرده است، همه دنيا و موجودى آن را حقير و كم به شمار آورده است: «... قل متاع الدنيا قليل...» (نساء /77) «سرمايه زندگى دنيا ناچيز است.»
و البته درباره همه سرمايه ناچيز فرموده است: «و ان تعدّوا نعمت اللَّه لاتحصوها» (ابراهيم /34).
براستى اگر انسان از شمارش نعمتهاى دنيوى - كه نزد خدا حقير است - ناتوان باشد پس چگونه به ژرفاى عظمت خلق نبوى راه خواهد يافت در حالى كه خداوند آن را عظيم شمرده است و به تعبير يكى از قرآن پژوهان:
«خداوند سبحان هيچ يك از پيامبران خود جز محمّدصلى الله عليه وآله وسلم را با اين صفت [دارنده خلق عظيم] ستايش نكرده است.»7
و همو در ادامه مىنويسد:
«چكيده معناى آيه مباركه همان است كه رسول اعظم(صلى الله عليه وآله وسلم) خود فرموده است: «پروردگار من مرا پرورش داد و نيكو تربيتم كرد» يعنى خداوند اخلاق پيامبر را متناسب با هدف خلقت وى قرار داد.»8
شرح صدر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم
«الم نشرح لك صدرك» (انشراح /1)
«آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم؟»
شرح، به معناى بسط، گشايش و وسعت دادن چيزى است و آن گاه كه با پسوند «صدر» بيايد به مفهوم بردبارى، تحمّل و صبورى بسيار است، كه شخص را در رسيدن به هدفهاى بزرگ، يارى مىرساند و مشكلات و رنجهاى بر سر راه مقصود و هدف را آسان مىكند. و از همين رهگذر است كه شرح صدر را در شمار اخلاق اجتماعى جاى داده و از بايستههاى رهبرى سياسى و دينى، دانستهاند.
شهيد مطهرى(رحمة الله علیه) بر آن است كه شرح صدر، آن گونه كه مفسّران و مترجمان قرآن گفته و آن را، هم معناى سعه صدر دانستهاند، نيست... بلكه به معناى گرهگشايى و بازگشايى قلبى است كه از توسعه و ظرفيّت برخوردار بوده است:
«شرح صدر يك امر روحى و يك امر روانى است، هيچ چيزى در عالم به اندازه روح انسان، احتياجى به شرح كردن ندارد... اين كه به پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم مىگويند، آيا ما باطن تو را شرح نكرديم، صرفاً نمىگويد كه ما باطن تو را توسعه نداديم؟ مثلاً ما مىگوييم كه يك خانه كوچك است، صد متر است، بعد شما صد متر ديگر هم مىخريد، آن وقت مىگوييد ما خانهمان را توسعه دادهايم... يا ما اين ظرف را بزرگترش كرديم، صحبت اين است كه اين ظرف بسيار بزرگ را از يكديگر باز كرديم، ما روح تو را باز كرديم، صفحات روى هم چيده شده اين روح را براى تو باز كرديم. بنابراين، شرح صدر، سعه صدر، هم در او هست، اما هر سعه صدرى، شرح صدر نيست.»9 پس: «شرح صدر خلاصه معنايش اين است: ظرفيت روحى بسيار وسيع و تحمل فوقالعاده.»10
به روايت قرآن كريم، حضرت موسىعليه السلام، در پى مبعوث شدن به پيامبرى و مأموريت رفتن به سوى فرعون و نجات دادن بنىاسرائيل، از جمله ابزارها و وسايلى كه در انجام اين رسالت مهم و موردنياز مىديد، نخستين آنها شرح صدر بود كه از خداوند خواست تا به او عطا كند و خداوند نيز در پى اين درخواست، چنان موهبتى را بدو بخشيد: «رب اشرح لى صدرى» «قال قد اوتيت سؤلك يا موسى» (طه /25 و 36)
«موسى گفت: پروردگارا سينهام را گشاده كن. و فرمود: اى موسى آن چه را خواستى به تو داده شد.»
اما براى رسول اكرمصلى الله عليه وآله وسلم، اين ويژگى بدون خواهش و تقاضاى وى، عطا شد. در سوره مباركه انشراح، كه خداوند از نعمتهاى داده شده از جانب خود به پيامبر، ياد مىكند، نخستين و به طور طبيعى، بزرگترين و مهمترين آنها را شرح صدر آن حضرت مىشمارد، كه به او بخشيده است.
حضرت موسىعليه السلام و رسول مكرم اسلامصلى الله عليه وآله وسلم، هر دو از پيامبران اولوالعزم بودند و يكى از آن دو، با ستمكارترين فرمانروايان تاريخ (فرعون) و نيز قوم لجوج، بهانهجو، مادىنگر و شرارت پيشهاى كه بخش بزرگى از آيات قصص قرآن را سرگذشت عبرتآموز و طغيانگرىهاى آنان دربرگرفته است، رويارو بود. و ديگرى نيز رسالت جهانى در همه اعصار و مكانها را داشته و با تلخكامىها و مرارتهاى همدم و همراه بوده است كه هيچ نبى و رسولى پيش از وى بدان اندازه اذيت و آزار از قوم خود نديده بود.
به اين سبب، آن دو گرامى، افزون بر سعه صدر، نيازمند شرح صدر بودهاند و خداوند نيز به آن دو، ارزانى داشت و بر پاى بست همان شرح صدر، فراخناى روحى و تحمّل و بردبارى بىبديل يافتند؛ كه نه تنها بر دوش گرفتن بار سنگين رسالت را، براى ايشان آسان و تحمّلپذير گردانيد، كه توانستند نمونه اعلاى اخلاق انسانى را تجسم بخشند.
شيخ طوسى به نقل از «جبايى» (ابوعلى محمد بن عبدالوهاب، ت 303 ه ) مىآورد:
«خداوند، سينه پيامبر را گشادگى بخشيد و از سر لطف خويش كارى كرد كه آن حضرت مأموريت و تكليف الهى را به آسانى انجام دهد.»11
پی نوشت ها :
1 - مغنيه، محمد الجواد، التفسير الكاشف، چاپ سوم، بيروت، دارالعلم للملايين، 1981 م، 387/7.
2 - زمخشرى، جاراللَّه، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل فى وجوه التأويل، قم، نشر ادب حوزه، بىتا، 531/3.
3 - سيوطى، عبدالرحمان، الاتقان فى علوم القرآن، تحقيق دكتر محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم، قم، منشورات رضى، 1367 ش، 256/2.
4 - تفسير الكشاف 514/4.
5 - طوسى، محمد، التبيان فى تفسير القرآن، تحقيق و تصحيح احمد حبيب قصير العاملى، بيروت، 460-385، ش 75/10.
6 - النووى، صحيح مسلم، بيروت - دارالكتاب العربى، 1407 ش، 746/1.
7 - تفسير الكاشف، 387/7.
8 - همان.
9 - مطهرى مرتضى، درسهايى از قرآن، قم، 23/ 1360 و 24.
10 - مطهرى، مرتضى، سيره نبوى، تهران، انتشارات صدرا، 1361.
11 - التبيان، 372/10.
ادامه دارد...