وسوسه ي اينترنت

فراگير شدن رسانه ها در آغاز قرن بيست و يکم و نقش جدي اينترنت در شکل دهي به فرهنگ و هويت و باور ها و ارزش هاي اجتماعي، بر اهميت بررسي آثار مثبت و منفي آن افزوده است.
سه‌شنبه، 2 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وسوسه ي اينترنت

وسوسه ي اينترنت
وسوسه ي اينترنت


 






 

آسيب شناسي اينترنت (1)
 

فراگير شدن رسانه ها در آغاز قرن بيست و يکم و نقش جدي اينترنت در شکل دهي به فرهنگ و هويت و باور ها و ارزش هاي اجتماعي، بر اهميت بررسي آثار مثبت و منفي آن افزوده است.
در جامعه ي امروز ما، استفاده از اينترنت چنان رايج شده است که بيشتر خانواده ها رايانه ي شخصي دارند و اعضاي خانواده، به ويژه جوانان، بخش زيادي از وقت خود را در استفاده از اينترنت سپري مي کنند. در واقع، استفاده از اينترنت، براي بسياري از جوانان امري اجتناب ناپذير شده است.
با وجود کارکرد هاي مثبت اينترنت، مانند توسعه ي اقتصادي، رشد فرهنگي، هم گرايي اجتماعي، اطلاع رساني سريع و آموزش دانش و مهارت هاي جديد، اينترنت پي آمد هاي نامطلوبي نيز داشته است که در اينجا به چند مورد از آن ها اشاره مي کنيم:

اينترنت و سلطه ي فرهنگي
 

در روان شناسي اينترنت و بررسي کارکرد هاي منفي آن، در نظر گرفتن انگيزه هاي پليد نهفته در پشت صحنه ي اينترنت و هدف هايي که گردانندگان آن دنبال مي کنند، اهميت ويژه اي دارد. قدرت هاي مهم سياسي و اقتصادي، به ويژه امريکا، براي نفوذ سلطه ي سياسي - فرهنگي بر کشور هاي ديگر برنامه هاي حساب شده اي در بهره گيري از اينترنت دارند. کاخ سفيد در پنجم ژانويه 2000 م بيانيه اي با عنوان «استراتژي امنيت ملي در قرن جديد» منتشر کرد. در اين بيانيه، منافع حياتي امريکا يادآوري و اينترنت، مهم ترين ابزار ديپلماسي مردمي معرفي شده و تصريح گرديده است که برنامه ريزي ما بايد به گونه اي باشد که توانايي اطلاع رساني و اثر گذاري ما را بر مدل کشور هاي ديگر، در جهت منافع امريکا تقويت کند. توسعه ي اينترنت در داخل و استفاده از آن براي اثر گذاري بر ديگران، بخش مهمي از سياست هاي استراتژيک امريکاست.
بي گمان، اين سياست، آسيب هايي براي ملت ها، به ويژه کشور هاي اسلامي دارد. نخستين و مهم ترين آسيبي که امروزه کشور هاي اسلامي را تهديد مي کند، فرهنگ حاکم بر امريکاست؛ زيرا بسياري از مردم اين کشور ها آنچه را در اينترنت مي بينند، به عنوان ملاک و معيار مي پذيرند. از اين رو، اينترنت سبب مي شود افراد زندگي غربي را الگو قرار دهند و بر اساس آن عمل کنند.

پي آمد هاي منفي اينترنت بر سلامت و رفتار انسان ها
 

افسردگي و انزواي اجتماعي
 

امروزه، روش هاي اينترنتي ارتباط با ديگران افزايش يافته است. پست الکترونيک، پيام هاي کوتاه، چت روم ها، و بلاگ ها و بازي ها، از روش هاي گسترش و حفظ روابط اجتماعي شده اند، ولي در واقع، شيوه هاي گوناگون ارتباط از راه اينترنت، در پايين ترين سطح هستند. عيب اصلي اين ارتباط ها آن است که ارتباط در فضاي مجازي اساساً بر متن، استوار و از نشانه هاي ديداري و شنيداري در تعامل هاي رودررو، بي بهره است. از اين رو، بسياري از روان شناسان اين نگراني را داشته اند که آساني ارتباط هاي اينترنتي، افراد را وا دارد تا زمان بيشتري را در تنهايي بگذارنند و کار هايشان را به قيمت از دست دادن گفت و گو هاي رودررو و ارتباط هاي فاميلي و دوستانه، از راه اينترنت انجام دهند.

خلوت اينترنت و انحرافات اخلاقي
 

برخي ويژگي هاي اينترنت، همچون دسترسي آسان، ناشناس ماندن و همگاني بودن آن سبب رواج انحرافات اخلاقي در اينترنت شده است. اينترنت با توجه به ماهيت، محتوا و شرايط و ويژگي هايي که دارد، زمينه را براي انواع انحرافات اخلاقي آسان مي کند.شيطان در همه حال وسوسه انگيز است، ولي قدرت وسوسه انگيزي و تأثير وسوسه هاي او، در خلوت و در فضايي که فرد بدون آگاهي ديگران، به راحتي امکان دسترسي به انواع تصوير ها و محتوا هاي مستهجن را دارد، بيشتر مي شود. بنابراين، ماهيت اينترنت، شيطاني و وسوسه انگيز است و در بسياري از روايت هاي اسلامي، خلوت کردن در موقعيت هايي که زمينه ي گناه فراهم است، مانند خلوت کردن با نامحرم، نهي شده است.
بنابراين، چه بسا افراد، به ويژه نوجوانان و جوانان، در استفاده از اينترنت، بدون مراقبت خانواده و ديگر نهاد هاي مسئول، در موقعيت هاي خطرناک قرار بگيرند.

اعتياد به اينترنت
 

نداشتن اعتماد به نفس و روابط پايدار و صميمي با ديگران و به طور کلي شکست در عرصه هاي گوناگون زندگي، زمينه را براي اعتياد به اينترنت فراهم مي کند.
امروزه به دليل شرايط جديد زندگي، به ويژه در شهر ها و موقعيت هاي آپارتمان نشيني، افراد مي کوشند خود را با اينترنت و روابط اينترنتي سرگرم کنند و چه بسا با گذشت زمان، به اينترنت اعتياد پيدا کنند. مهم ترين آثار اين اعتياد عبارتند از : افسردگي، گوشه گيري، اختلال در ميزان خواب و زمان آن، خستگي بيش از حد، فشار هاي رواني، از دست دادن فرصت هاي شغلي، اختلال در روابط ميان فردي، اختلاف هاي خانوادگي، مشکلات درسي و ...

عاقبت چت
 

ازدواج با اينترنت!
 

نويسنده: مطهره پيوسته
لحظه اي که طلاق نامه را امضا کردم، به او گفتم: اگر کامپيوتر اختراع نمي شد، چه اتفاقي مي افتاد؟ گفت: هيچ، آن وقت نه اينترنت به وجود مي آمد و نه چت کردن مد مي شد. آمار طلاق و بزه کاري، ميزان اتلاف انرژي و زمان هم پاين مي آمد، ولي چيز خويش اين بود که من و تو هيچ وقت با هم آشنا نمي شديم.
گفتم: من تو را بدبخت کردم يا اينترنت؟
گفت: نه تو و نه اينترنت، احساسات و شتاب زدگي ام!
گفتم: هر جاي ديگري هم مي شد شتاب زده شوي.
گفت: ولي در اينترنت شرايطش بيشتر فراهم بود.
گفتم: برنامه ي آينده ات چيست؟
گفت: با اينترنت ازدواج مي کنم.
گفتم: باز هم.
گفت: جاي تو را مي تواند برايم بگيرد، بدون اينکه غر بزند برايم خريد مي کند، کار هاي بانکي و پستي ام را انجام مي دهد. تازه، کتاب خانه هم نمي روم، خودش کتاب خانه وسيعي دارد و سبب مي شود نيايم دوباره تو را در حياط کتاب خانه ببينم.

ساعت ده
 

نويسنده: مطهره پيوسته
من هميشه پسر خوب و حرف گوش کني بودم، ولي نمي دانم چرا وقتي سراغ کامپيوترم مي روم، همه چيز از يادم مي رود. ساعت حدود نه صبح بود که دوستم به من پيامک زد و گفت هر چه زودتر آنلاين شوم تا ماجراي خواستگاري ديشب را برايم تعريف کند.حرفمان تازه گل انداخته بود که ساعت ديواري تو سالن، با نواختن دوازده بار صداي ناقوسي اش، به من فهماند که ظهر شده است. هنوز مشغول کار خودم بودم که صداي عجيبي از پارکينگ شنيدم؛ پدرم بود که خيلي عصباني وارد خانه مي شد. او معمولاً عصباني وارد خانه مي شد، ولي نه ساعت دوازده ظهر! سريع از اينترنت بيرون آمدم تا مثل هميشه جمله ي تکراري «بازم تلفن رو اشغال کردي» را نشنوم. در باز شد و پدرم با صداي خشن و لحني تند گفت: رضا بيا اينجا ... تازه يادم آمد که چه خطايي از من سر زده است. من براي سومين بار مصاحبه ي استخدامي ام را به سال بعد موکول کرده بودم، فقط به خاطر زياده روي در استفاده از اينترنت. ار آنجا که پدرم در اداره شان شغل مهمي داشت، مطمئن بودم که بالاخره استخدام مي شوم، ولي اين آزمون استخدامي سالي يک بار برگزار مي شد. و تا سال آينده مادرم باز هم بايد بيدار بودن هاي من تا پاسي از شب و غذا نخوردن هايم تا پايان چت کردن را تحمل مي کرد. من ساعت ده را از ياد برده بودم.

عشق اينترنتي
 

نويسنده: مطهره پيوسته
همه اش تقصير دوستم، مهسا بود؛ اگر مرا با چت آشنا نمي کرد، هيچ وقت با آرش ازدواج نمي کردم. وقتي شب عروسي، آرش ماشين عروس را از ماشين هاي همراه جدا کرد و به جاي خلوتي رفت تا خودش را با چيزي که به آن اعتياد داشت، شارژ کند، بايد مي فهميدم ازدواج اينترنتي عاقبت خوشي ندارد! چهار سال اسير عذرخواهي هاي بي فايده اش شدم. حالا که طلاق گرفتم، دو کار اساسي بايد انجام دهم، اول، به مرکز ترک اعتياد بروم تا تاوان عشق اينترنتي ام را بدهم. دوم، داستانم را در اينترنت بگذارم تا شايد براي بقيه ي دختر ها درس عبرت باشد!

چت، دنياي واهي
 

نويسنده: مطهره پيوسته
به خاطر ابزار علاقه اي که هيچ کس تا آن موقع به من نکرده بود، از طريق چت، عاشقش شدم. چون چهارده سال با هم اختلاف سني داشتيم، پدر و مادرم راضي به ازدواجمان نشدند. آن شب که به خانه ي خاله رفته بودم، بست نشستم تا پدر و مادرم راضي به ازدواج ما بشوند. فکر مي کردم وقتي تفکرمان يکي است، سن و سال اهميتي ندارد. بعد از ازدواجمان و ماه عسل، به خانه اي رفتم که دو هوو و بچه هايشان انتظارم را مي کشيدند. کاش وقتي جمله هاي عاشقانه اش را در کامپيوترم مي خواندم، به عاقبت صفحه ي دوم شناسنامه ام مي انديشيدم.

ملاقات با هميشه بهار
 

نويسنده: طاهره براتي نيا
اولش از اون بچه مثبت هايي بود که فقط گوگل و ياهو و ويکي پديا رو مي شناخت. چند تا سؤال و جواب درسي و علمي و فرهنگي اون رو به وادي سرچ کردن کشونده بود و سبب شد که ... چشمتون روز بد نبينه!
دو سه روز پيش بود که به من اس ام اس زد: بشکن بشکن جديد سراغ نداري؟ ...
زندگيش شده بود صفحه کليد. خودش مي گفت که يه شب توي خواب احساس کرده چقدر انگشتاش درد مي کنه. وقتي از درد بيدار شده، ديده که هر ده تا انگشتش به حالت تايپ روي پتو خشک شده.
مي گه اولين بار يادش نيست چطور چت کرده، ولي من مي دونم، دو سه بار سؤال و جواب کرده با يه نفر، بعد طرف بهش گفته بياد تالار گفتمان، به همين سادگي. الان مي گه غير از من، سه تا دوست سياسي داره، دو تا دوست علمي، فرهنگي و دو تا دشمن که اسم يکي شون اسپايدرمن و اسم اون يکي هم تندر90، سه تا دوست هم پيدا کرده که خيلي ازش تقاضاي قرار ملاقات دارن، ولي مي گه مي ترسه.
من از وقتي ماجرا رو فهميدم که بهم گفت مي خواد به يکيشون يعني «گل هميشه بهار» قرار ملاقات بگذاره. مي گفت مي خواد يه کم به اين دختراي ساده دل بخنده. پشت ميزش نشسته بود و از من مي خواست که باهاش برم سر قرار گل فروشي.گفتم: «آخه هري پاتر! شايد خالي بندي باشه و نياد. تازه، من که اون رو نمي شناسم، بذار همه گپ هاتونو بخونم؛ اصلاً شايد دروغ گفته باشه، شايد پسره، مي خواد حالتو بگيره». اخماشو کرد تو هم و گفت: «امکان نداره، صد در صد مي ياد. دختره، بهم گفته کدوم دبيرستان درس مي خونه. کاري نداريم، فقط مي ريم بهت ثابت مي کنم که اين دخترا چقدر ساده هستن. يه کم مي خنديم».
يه جاي کار مي لنگيد. من به دوست بچگي هام هم اعتمادي نداشتم، اون وقت اون به اين راحتي مي خواست کسي رو که اصلاً نميشناسه، ببينه. گفتم: «اگه داداش جونش باشه چي؟ شايد مي خواد ادبت کنه». کمي فکر کرد، انگار تحت تأثير حرف هام قرار گرفته بود، ذهنش رو خط خطي کرد و گفت: «نه بابا! از کجا مطمئنه من پسرم؟» گفتم: «از همون جايي که تو مطمئني اون دختره». نذاشت گپ ها رو بخونم، فقط راضيش کردم فردا از دور ببينيمش. ديدار با يه دختر با چتر سياه، ساعت ده جلوي گل فروشي.
ساعت ده صبح رو به روي گل فروشي از تاکسي پياده شديم. مي خواستيم بريم اون طرف خيابون تا اگه يه دختره با چتر سياه ديديم به قول هري پاتر غش غش بخنديم. خبري از دختري با چتر سياه نشد. يک ربع گذشت. همين طور که ايستاده بوديم و داشتم به هري مي گفتم که بيچاره! يه دختر سرت کلاه گذاشت، دستي به شانه ام خورد.
«منظر کسي هستي داداش؟!»
از قد و بالاش که معلوم بود تازه از باشگاه بدن سازي اومده بيرون. جا خوردم: «من ...من ...نه».
گفت: «مثلا يه دختر با چتر سياه؟»
تازه فهميدم که رو دست خورديم. همون طور که مي لرزيديم، محکم زدم به هري گفتم: «ديدي، ديدي داداشش اومد». پسره دست هري رو گرفت و گفت: «ا ...! پس هري پاتر تويي که افاضات زيادي مي يايي و تئوري هاي من در آوردي صادر مي کني. تند نرو «حافظ اسپايدر» منم. برق از چشماي هري پاتر پريد ... تازه ياد همه فحش ها و بد بيراه هايي افتاد که براي دشمن درجه يکش، اسپايدرمن، نوشته بود، ولي ديگه فايده اي نداشت. وقتي اومديم خونه، جاي چند تا مشت پاي چشممون بود و عينک هري هم خورد شده بود. هري گفت: «شانس آورديم داداش هميشه بهار نبوده».

سرماي اينترنت
 

نويسنده: شفيعه اسماعيلي
نگران بود که دير شود. با دل واپسي، هر طور که مي شد مهماني را خلاصه کرد و زد بيرون. شام را هم با چاشني عجله و اضطراب خورد. سريال شب را هم با بي قراري ديد. بي هيچ معطلي سر ساعت، در قرار چت شبانه حاضر شد. ديگر به چت کردن معتاد شده بود.وقتي نوشت سلام، پاسخش را خواند: «خوب سر کار رفتي، منم... هم کلاسي ات» ديگر چيزي نفهميد.
آيا ارزش اين همه ابراز احساسات و دل شوره هاي وقت و بي وقت را داشت؟
حالا چقدر سردش بود. البته تنها او نبود که مي لرزيد، خيلي هاي ديگر مثل او، رو به روي صفحه چت، در سراسر دنيا سردشان بود.

کار علمي يا ...؟
 

نويسنده: شفيعه اسماعيلي
شب تا صبح در اينترنت مي چرخيد.
همه مي گفتند: چه مي کند، چه مي کند، از اين همه ولگردي؟
مي گفت: فقط براي کار علمي توي سايت ها و بلاگ ها مي گردد.
همه مي گفتند: عجب پژوهشگر به روزي!
مي گفت: اينترنت منبعي بي نظير براي پژوهش ها و اکتشافات علمي است!
همه مي گفتند: عجب محصل ثروتمندي!
يک روز همراهش شدم تا مرا هم به اينترنت ببرد! جايتان خالي! همه جا سر زديم. تازه فهميدم منظورش از کار علمي و تجربه ي پژوهش چيست.
وقتي همه مي خواستند بگويند: خوش به حالت عجب سفر علمي اي داشتي!
گفتم: من هنوز کلاس اولم! و دلم مي خواهد در همين کلاس بمانم.

پي نوشت:
 

1. برگرفته و تلخيص از محمد صادق شجاعي، «روان شناسي و آسيب شناسي اينترنت»، فصلنامه ي علمي - تخصصي روان شناسي در تعامل با دين، ش 1، بهار 1387، صص 115-141.
 

منبع: گلبرگ جوان، شماره ي 113



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط