هزار سال اوروشواره
نويسنده : سميرا بزرگي
منبع : سایت راسخون
از مقالات برگزیده ی مسابقه ی روایت محرم
منبع : سایت راسخون
از مقالات برگزیده ی مسابقه ی روایت محرم
بسم الله الرحمن الرحيم
برگزاري مراسم عزاداري محرم، تأثيرات اجتماعي و رواني عظيم به همراه داشته و بر جوانب گوناگون جامعه اثر گذاشته است. به گفته مورخان و مردم شناسان، بسياري از نشانه ها و نمادهاي اين سوگواريها ريشه در فرهنگ و آداب و رسوم ايراني دارد.
واژه هاي کليدي: محرم- عاشورا- شيعيان- سوگواري ماه محرم- عزداري ماه محرم- سوگ سياوش- آل بويه- عضدالدوله ديلمي- مراسم عزاداري ماه محرم در گيلان- مراسم سوگواري ماه محرم در گيلان.
در سال 61 هجري قمري سرنوشت اين روز ديگرگون شد و با شهادت امام حسين(ع) عاشورا براي شيعيان تبديل به روز مصيبت و سوگواري گرديد. اما براي حاکمان اموي، عاشورا همچنان روز شادي باقي ماند و در آن روز عامه مرم لباس نو مي پوشيدند. اين رسم در بسياري از بخش هاي جهان اسلام همچنان باقي ماند.
قدرت شيعيان زماني آغاز شد که احمد بويه، کوچک ترين از برادران بويه پس از فتح بغداد از سوي خليفه لقب معزالدوله گرفت. خليفه که بغداد را در تسخير آل بويه مي ديد چاره اي جز دادن چنين لقب هايي نداشت. تفاوت اساسي حکومت آل بويه با ديگر حکومت هاي ايراني در اين بود که در تمام دوران خلافت اسلامي، حکام محلي و پادشاهان ايراني به نوعي دست نشانده خلفا بودند اما در اين دوران خلفا دست نشانده آل بويه شدند. آنان بر اوضاع چنان تسلط يافته بودند که خلفا را به ميل خود تغيير مي دادند.
اين قدرت سبب نضج گرفتن آئين شيعي شد که در زمان آل بويه به شکل يک مذهب تمام و کمال ظهور کرد و اصول اعتقادي آن توسط علماي شيعه تدوين شد. اما اختلافات بين شيعه و سني نيز از همين زمان اوج گرفت. اين اختلافات البته کم و بيش به همين شيوه اي که در بغداد امروز ديده مي شود، پيش از ظهور آل بويه وجود داشت. در آن زمان سني ها مساجد شيعيان را ويران مي کردند و شعيان عليه صحابه و سنيان بر ديوارها و کوچه هاي بغداد شعار مي نوشتند. ديوار نوشته هاي شيعيان که سب و دشنام به صحابه را در بر داشت سنيان را به خشم مي آورد. معزالدوله ديلمي در اثناي آشوبهاي مذهبي 351 هجري، نوشتن اعلانهاي ديواري را مجاز شمرد. تنها تأکيد کرد که اين اعلانها بايد کمتر گستاخانه باشد يعني به صحابه ناسزا نگويد. او در واقع به نوعي جانب ميانه را گرفت و گفت «خداوند ستمگران به اهل بيت (ع) را از قديم و جديد لعنت کند».
بنا به برخي نوشته هاي ديگر، پيش از به قدرت رسيدن آل بويه کشمکش هاي عقيدتي در بغداد رو به وخامت نهاده بود. به قدرت رسيدن آل بويه نيز بر وخامت اوضاع افزود و نخستين نا آرامي هاي مذهبي به شکل غارت محله شيعه نشين کرخ از سوي سنيان آغاز شد. اين آشوبها تلفات سنگيني بر جا گذاشت و به محله هايي رسيد که بخشي از ساکنانش شيعه بودند. اين نا آرمي ها ويراني و آتش سوزي بزرگي را سبب شد و ادامه يافت تا اينکه آتش اختلاف به هر دو سوي دجله رسيد. کار چندان بالا گرفت که مهلبّي، وزير معزالدوله، ناگزير سپاهيان ديلمي را براي اشغال مراکز نا آرامي گسيل داشت و پاره اي از سران و عوامل ناآرامي را به خوزستان و عمان تبعيد کرد.
در عهد معزالدوله در برخوردهايي که در محله شيعه نشين کرخ بغداد رخ داد، اختلافات بين شيعه و سني تشديد شد. اما معزالدوله با توجه به روحيه تساهل و تسامح خود، سعي در ايجاد محيطي آرام تر داشت. معزالدوله ديلمي با وجود در پيش گرفتن سياست آشتي، ترويج رسوم شيعي را دنبال مي کرد. توجه او به آئين هاي شيعي سبب شد که براي نخستين بار مراسم ياد بود عاشوراي شهادت امام حسين(ع) با عزاداري عمومي در روز دهم محرم 352 قمري/963 ميلادي برگزار شود. به گفته مورخين در آن روز، کاسبکاران بازارها را تعطيل و کسب و کار را متوقف کردند و به عزاداري پرداختند. زنان به گيسوان آشفته، چهره هاي سياه کرده و جامه هاي ژنده به صورت دسته جمعي حرکت مي کردند و با حالتي سوگواري بر سر و روي خود مي زدند. اين نوع سوگواري پراشک و آه براي درگذشتگان از رسوم سنتي ديلميان بود. آنها همچنين روز عيد غدير خم را با برپا کردن چادرهاي آذين بسته و افروختن آتش و نواختن موسيقي و زيارت اماکن مقدس در کاظمين جشن گرفته بودند. اين رسوم البته واکنش خشونت آميز سنيان و ويژه حنبلي ها را برمي انگيخت.
سوگ سياوش و يا سياوشان، نام آيين و نيز اماکني است که در آن ها سوگ سياوش برگزار مي گرديده است. شواهد فراواني وجود دارد که در ايران، پس از اسلام عمده مراسم سوگواري تحت تاثير آئين سوگ سياوش بوده و آثار آن تا امروز باقي مانده است. اکثر مورخين معتقدند که سمبولهايي که در مراسم سوگ سياوش رايج بوده بعدها در فرهنگ عزاداري اسلامي- شيعي نيز راه يافته و روح و جنبه اسلامي به خود گرفته است.
علم هاي فلزي که در روزهاي عزاداري محرم حرکت داده مي شود به شکل چليپاست که در ايران باستان نشانه اي از آيين مهر و چرخ گردون بود. علم بزرگ در واقع از مجسمه هاي کوچکي تشکيل شده که چندين کيلو وزن دارند. وسط علم شکلي از سرو را مي بينيم که نشانه ايران باستان است. مجسمه ديگري که درست زير نقش سرو به چشم مي خورد مجسمه شيري است که شمشيري در دست دارد اين نشانه در ايران باستان سمبول قدرت و پيروزي تلقي مي شد. يکي از مجسمه ها شکل خروس است که در ياران باستان به آن «ايزد واک» يا ايزد صدا مي گفتند. اشکالي که قطره خود را تداعي مي کند به خون سياوش مشهور بوده است. در دسته هاي عزا داري پشت علم، سنج بزرگي حمل مي شود که سنج زن مرتب بر آن مي کوبد، در ايران باستان اين صدا براي ايجاد صداي رعد و برق و درخواست باران از خداوند بوده است. زنان در مراسم عزاداري عاشورا به شکل نمادين بر صورت خود چنگ مي کشند. باستان شناسان بر اين باورند که در ايران قديم، زمين نماد «مادر» است و از چنگ زدن زنان به صورت شان به نشانه شخم زد زمين تعبير مي شد تا زمين در سال آينده بيشتر بارور شده و محصول خوبي بدهد.
در حاليکه روح عزاداري که مربوط به کشته شدن امام حسين(ع) و ياران ايشان است، در همه جا يکي است، اما نحوه عزاداري و نحوه استفاده از چنين سمبولها فرق مي کند. مثلا در افغانستان و پاکستان يا در عراق و سوريه، حرکت دسته (راه پيمايي به نشانه عزاداري) معمول و رايج است؛ اما با رسوم و سمبول هاي متفاوت. شيعيان افغانستان بيشتر از سمبول هاي مذهبي مخصوص عاشورا استفاده مي کنند؛ مثل گهواره علي اصغر، علم ابوالفضل(ع) تابلوهايي از ذوالجناح «اسب امام حسين(ع)» و سمبولهايي از اين قبيل. البته در ايران نيز از چنين سمبولهايي استفاده مي شود.
عده اي از شيعيان پاکستان در روز عاشورا با کاردهاي کوچک به شانه و پشت شان مي زنند که به آن قمه زني مي گويند، برخي ديگر از شيعه هاي پاکستان طي مراسم خاصي از روي آتش مي گذرند. حال آنکه شيعيان عراق يا سوريه و ديگر کشورهاي عربي آشنايي چنداني بخصوص با سمبولهاي ايراني مراسم عاشورا ندارند.
در واقع نخستين سوگواري بعد از پيشامد عاشورا از سوي گواهان عيني واقعي کربلا بوده که در سنين کودکي و نوجواني پس از عاشورا به اسارت رفتند، در واقع از هنگامي که قافله اسرا به طرف شام حرکت نمودند.
برخي پژوهشگران شبيه خواني و برپايي تعزيه را جهت تماشاي عيني واقعه کربلا را به يزيد نسبت مي دهند که گويا از عاملين واقعه کربلا خواسته بود تا اعمال زشتي را که مرتکب شده اند نمايش دهند.
در زمان پادشاهان آل بويه، شبيه سازي وقايع کربلا و مصائب خاندان پيامبر (ص) در بغداد معمول بود، اما اين نمايشها صامت بود. افراد نمايش با پوشش مناسب نقش خود، در معابر، سواره و پياده ظاهر مي شدند و شبيه آنچه را که در کربلا گذشته بود به نمايش مي گذاشتند. بعدها تعزيه خواني همراه با شعر و آواز، که در واقع يک نوع ملودرام بود، معمول گرديد. تعزيه به گونه ي امروزي در دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار رونق و رواج يافت. به فرمان او در تهران، تکيه ي دولت با غرفه ها و حجره هاي متعدد اختصاصي براي شاه و زنان حرم بنا شد و هر ساله در حضور او و درباريان، در دهه محرم، اين نمايش آييني اجرا مي شد.
اهميت موسيقي آوازي در تعزيه چشم گير است به گونه اي که ايفاگران نقش ها مي بايست از دستگاه هاي موسيقي آگاه باشند تا اگر نقش آنها تغيير يافت، بتوانند در آواز معين بخوانند. در موسيقي تعزيه براي نقش هاي افراد سخت دل آوازهاي متناسب با نقش هاي آنها انتخاب مي شوند مانند شمر که در نوا يا رجز و علي اکبر که دردشتي مي خواندند. براي پيش گيري و آمادگي از جابجا شدن نقش ناگهاني، هر کسي بايد لحن ها و شعرها ديگر نقش ها را فرا بگيرد. گاهي کسي که نقشي را به شيوه اي بهتر ايفا مي نموده و از اين رو نام شخصيت اصلي تعزيه، لقبي براي او در زندگي روزمره اش باقي مي مانده است.
از آنجا که نه اهل تسنن چنين آئيني دارند و نه جاي ديگري جز ايران و شهرهاي شيعه نشين عراق (که جزئي از ايران قديم بوده) رسم عزاداري پيشوايان مذهبي به اين شکل گرفته مي شود، بايد بر رنگ اصيل ايراني چنين مراسمي تاکيرد کرد و ريشه آن را در آئين ايراني جست و جو کرد. نخستين مطلب قابل توجه اين است که جامه نيلي کردن و سياه پوشيدن چه در آيين هاي سوگواري ايرانيان از آئين سوگ سياوش آمده است. سياه پوشيدن نه در بين اعراب وجود داشته و نه در بين ايرانياني که همسايه ما بوده اند. پيامبر اسلام حتي سياه پوشيدن را نکوهيده است. در مراسم عزاداري براي امام سوم شيعيان، عزاداران آرزو مي کنند که کاش همراه او بودند و به آن فيض عظيم مي رسيدند و در سرنوشت امام خود شريک باشند. اين حس، تازه و ويژه شيعيان نيست؛ وحدت با قهرمان آرزوي ديرينه بشر است و در سياوشان فراوان به چشم مي خورد.
نکته ديگري که در تعزيه قابل توجه است آمدن اسب و شيون و مويه زنان است. در تصويرهائي که از مراسم سوگ سياوش، به ويژه در آسياي مرکزي داريم، اسب سياوش را رو به چادر يا نماد چادري است که پيکر سياوش در آن آرميده است. در همين حال زنان در حال مويه اند و موهاي خود را پريشان مي کنند. مطلب ديگر سرودهاي سوگ است که در سياوشان خوانده مي شده و شباهت با اشعاري دارد که براي امام سوم شيعيان خوانده مي شود. در سوگ سياوش، نوحه خوان به توصيف قامت، زيبائي، دليري، اسب و ديگر امتيازات سياوش مي پردازد.
آنچه در ذيل آورده مي شود برخي مراسم ويژه محرم در مناطق استان گيلان مي باشد:
صبح روز علم واچيني دسته هاي گوناگون از محل هاي مختلف به جايگاه بقعه محل مي رفتند. قبل و بعد از ناهار بسياري به زيارت بقعه مي رفتند و نذورات خود را در بقعه قرار مي دادند. علم عبارت بود از چوبي که اندازه دور آن تقريبا 30 سامتي متر و به ارتفاع دو متر که در نقاط کوهستاني معمولا از چوب درخت نوج در جلگه از چوب شمشاد تهيه مي شد. گاه چند خانواده علم مشترکي داشتند.
خانواده هاي عزادار، تازه ترين لباس جوان ناکام خود را دور علم مي پيچيدند و به آن علم رخت مي گفتند. چند جاي دور کمر علم را با نوارهاي پارچه اي مي بستند. اين علم ها يادآور عزاي خانوادگي بود و گشودن علم رخت در روز علم واچيني نوعي مراسم سالگرد براي جوانمرده ها محسوب مي شد. متولي، علم را از درون بقعه به صحن مي آورد. خانواد ها و بيشتر تازه داغديده ها با شيون و فغان دور علم جمعي مي شدند، نوحه خوان که اغلب خود متولي بود نوحه خواني مي کرد و مردم،علم در دست، بقعه را طواف مي کردند. نوجوانان و کودکان دامداران دست هاي شاخه نورس و گاهي علف را براي يمن و تبرک به علم مي ماليدند. اعتقاد بر اين بود که نبايد علف متبرک را به زمين بگذارند تا به خانه برند و به دام هاي خود دهند که از بيماري ها محفوظ باشند.
با توجه به قدمت علم واچيني به پيش از اسلام، نوحه سرايي و ذکر مصيبت اين مراسم نيز سابقه اي کهن دارد و از افسانه هاي سوگ سياوش نشات گرفته است. با گسترش و نفوذ آيين تشيع به وسيله علويان که خود شرح و بيان ايثار و شهادت مظلوميت امامان شيعه را به همراه داشت و خصوصا حماسه آفريني شهيدان کربلا که مضمون گفتار شاعران و مناقبان و قوالان قرار گرفت، به تدريج در طي سال هاي و قرون متوالي مراسم علم واچيني از جشن خرمن به مراسمي مذهبي بدل گرديد.
مراسم علم بندي که مقدمه علم واچيني محسوب مي شود (يعني بستن و پيچيدن پارچه ها به دور علم) در هفته اول محرم و در بقاع متبرکه انجام مي شود. علم بندي با روشن کردن شمع، نذر و نياز و حاجت خواهي همراه است. شخصي که نذر و نيتي دارد پارچه سبز رنگي را بر علم مي بندد.
علم واچيني در روزي ديگر، معمولا عاشورا و يا سومين روز درگذشت امام حسين(ع)- که البته زمان آن براي بقاع مختلف فرق مي کند- با مشارکت مستقيم کساني که علم را بسته اند و ديگران انجام مي گيرد. در اين روز کساني که در فاصله علم بستن و علم واچيدن نذر و نيازشان برآورده شده با قرباني کردن گوسفند و طعام دادن به زايران حضور فعال تري دارند.
پس از باز کردن پارچه هاي دور علم، چوب علم را در مسجد گذاشته مي شود. و علم رخت (پارچه هاي علم) را در بقچه اي مي پيچيدند و درون خمره اي که داخل بقعه و يا مسجد بود جا مي دهند و روي آن را مي پوشاندند و گاه براي آنکه دستبرد نخورد به خانه متولي برده مي شود تا ماه محرم سال آينده، دوباره آن را دور علم ببندند يا به اصطلاح علم بندي کنند.
در ماسوله پنج امامزاده وجود دارد: عون ابن علي(ع) (در مرکز ماسوله)، عين علي زين علي (در يک کيلومتري ماسوله)، امامزاده هاشم (در فاصله 3 کيلومتر دامنه کوه)، امامزاده ابراهيم (در بالاي ماسوله).
ماسوله 6 محله دارد که عبارتند از: مسجد بر، ريحانه بر، خانه بر، کشه سرعليي، کشه سر سفلي و اسد محله. ناحيه ريحانه بر و مسجد بر را که مجاور همديگرند به نام مسجد بر و کشه سر عليي و سفلي را نيز به نام کشه سر مي شناسند.
محلات اصلي چهارگانه ي ماسوله هر کدام يک علم دارند که شکلي عمودي دارد تا متناسب با ساختار معماري خاصي که ماسوله دارد، بتوان آن را به راحتي در کوچه هاي باريک و تو در توي ماسوله حرکت دارد. در بالاي برخي علمها پنجه اي فلزي که نماد دست بريده ي ابوالفضل است قرار دارد. علم ها در سراسر سال تا روز هفتم محرم، در مساجد محله ها نگهداري مي شوند.
محرم در ماسوله از غروب 29 ذي الحجه با مراسم سنج زني آغاز مي گردد. اولين صداي سنج حوالي ساخت 5 عصر از کوچه هاي مسجد بر شروع مي شود و پس از آن صداي سنجهاي محلات خانه بر، کشته سر و اسد محله نيز آغاز مي گردد و طنينشان در هم مي آميزد و بدين ترتيب آغاز ماه محرم رسما اعلام مي شود.
مراسم علم بندي در روستاهاي ديگر فومن نيز انجام مي شود اما در ماسوله نظم و جلوه ي بيشتري دارد و استقبال بيشتري از آن مي شود، به طوري که در شهرک 1000 نفري ماسوله، 6000 نفر براي اين مراسم گرد هم مي آيند.
در روز پنجم محرم اعضاي هيات عزاداري کشه سر تشتي را که درون آن مقدري آب ريخته شده و روي آن را با پارچه سياهي پوشانده اند دور مسجد مي گردانند و مردم بر حسب وسع خود نذورتي را داخل آن مي ريزند که خرج مراسم عزداري و تهيه لباس براي علم مي شود.
در روز هفتم ماه محرم، ريش سفيدان هيات هاي چهار محله ماسوله علم هاي هيات هاي عزداري را به بقعه عون ابن علي (ع) مي برند. علم ها به وسيله ريش سفيدان محله ها همراه با مشايعت مردم به دست ها اعطا مي شوند. علم هاي محلات، توسط هيأت امناي هر محله با پارچه هاي سبز رنگ و نمادهايي عاشورايي ملبس مي شوند. دست ها به نوبت و اولويت مسجدها (که دسته «مسجد بر» به احترام وجود بقعه، اولين علم را دريافت مي کند) جمع مي شوند تا علم را دريافت کنند. براي نظم دادن به جمعيت سوگواران و رعايت اولويت در اعطاي علم، هياتي به نام «هيات محرم» وجود دارد که نزديک مکان اعطاي علم مستقر مي شود.
بر طبق سنت هاي گذشته، هر محله چند علمدار از خانواده هاي قديمي دارد که وظيفه علمداري، نسل به نسل به آنان رسيده است. آنان نيز بر اساس يک نظام گردشي سالانه در محله خود نوبت خانواده علمدار را مشخص مي کنند تا اين مشارکت جلوه ي عامتر و مردمي تري به مراسم محرم ببخشد. دسته هاي عزاداري ماسوله را دور مي زنند و با رسيدن به مسجد هر محل،علم درون مسجد گذاشته مي شود.
مراسم پايان عاشورا نيز در شب عاشورا با نظمي خاص از ساعت 2 شب از مسجد بر با حرکت دسته ي عزداري آغاز مي گردد. دسته ي خانه بر وقتي حرکت خود را شروع مي کند که دسته ي مسجد بر از بام محله خانه بر گذشته باشند و همينطور محله هاي کشه سر و اسد محله در انتظار دسته ي عزاداري خانه بر و کشه سر مي مانند که در پي آنان ماسوله را دور بزنند و شب عاشورا را صبح کنند.
مراسم علم بندي به دليل اعتقاد مردم ماسوله به متبرک بودن بقعه عون بن محمد همه ساله در کنار اين بقعه برگزار مي شود. عون بن محمد از ياران سيد جمال الدين اشرف از سادات علوي گيلان بود که در قرن سوم هجري در ماسوله درگذشت. او به چوپاني وصيت کرد که پيکرش را در همان جايي که درگذشته بود به خاک بسپارد. چوپانان کهن بر گرد مزار او خانه ساختند و هسته ماسوله را بنا نهادند. پيشترها مراسم تغزيه در ايام محرم در ماسوله برگزار مي شد اما با مرگ رضا نعمت زاده آخرين تعزيه گردان ماسوله به فراموشي سپرده شده است.
دسته قوم بني اسد لباسهاي بلند سفيد مي پوشند و برخي بيل و کلنگ بر دوش مي گيرند و چنين مي نمايند که براي دفن شهيدان کربلا مي روند و نوحه هايشان نيز حکايت از همين امر دارد.
محمد ابراهيم غبرائي (متخلص به فاني) در سفري که در اواخر قرن 12 شمسي به کربلا داشت، اين نوع ويژه ي عزاداري را دريافت و پس از جست و جو درباره ي تاريخچه و فلسفه ي وجودي آن، در بازگشت به شهر خود (لاهيجان)، با توجه به طبع شعري که داشت ريتم هاي جديدي براي آن ابداع کرد و مرثيه هايي به زبان فارسي براي آن سرود و آن را در شب دسته ي محله ي شعربافان به اجرا درآورد. در يک نوع آن، عزاداران خم و راست مي شوند و کرپ ها را به هم مي کوبند و در نوع ديگر هم ايستاده اين کار را انجام مي دهند.
گفته مي شود آن روز که پيکر خونين سياوش را از توران به ايران مي آورند سوگواراني که در پي او روان بودند سنگ بر هم کوفته و مويه مي کردند.
بايد توجه شود که در سده هاي گذشته، عراق از سرزمين هاي ايران قديم بود.
منابع:
1- مقاله سوگ در روز دهم/ مديا مصور
http://www.jadidonline.com/story/29012007/fq/ashura
2- htt://fa.wikipedia.org/wiki
3- مقاله نشان هاي در عزداري
http://www.jadidonline.com/story/29012007/fq/signs_alams
4- ويکي پدياي فارسي
http://fa.wikipedia.org/wiki و http://www.farhangsara.com/fnarration.htm
5- جشن خرمن يا علم واچيني/ حسن محمودي اطاقوري- مجله گيله وا- شماره 22 و 33- تير و مرداد 73.
6- مرکز گردشگري علمي فرهنگي دانشجويان ايران
http://www.istta.ir/shownews.aspx?newsid=513
و خبرگزاري ميراث فرهنگي
http://www.chn.ir/News
7- مقاله اي از مير عماد موسوي در وبلاگ لاهيجان من
http://lahijane-man.blogsky.com/1386/10/26/post-81.
8- وبلاگ گيلان زيبا
http://www.gilanziba.blogfa.com/post-3aspx-.
مقدمه:
برگزاري مراسم عزاداري محرم، تأثيرات اجتماعي و رواني عظيم به همراه داشته و بر جوانب گوناگون جامعه اثر گذاشته است. به گفته مورخان و مردم شناسان، بسياري از نشانه ها و نمادهاي اين سوگواريها ريشه در فرهنگ و آداب و رسوم ايراني دارد.
چکيده:
واژه هاي کليدي: محرم- عاشورا- شيعيان- سوگواري ماه محرم- عزداري ماه محرم- سوگ سياوش- آل بويه- عضدالدوله ديلمي- مراسم عزاداري ماه محرم در گيلان- مراسم سوگواري ماه محرم در گيلان.
عاشورا در پيش از اسلام
در سال 61 هجري قمري سرنوشت اين روز ديگرگون شد و با شهادت امام حسين(ع) عاشورا براي شيعيان تبديل به روز مصيبت و سوگواري گرديد. اما براي حاکمان اموي، عاشورا همچنان روز شادي باقي ماند و در آن روز عامه مرم لباس نو مي پوشيدند. اين رسم در بسياري از بخش هاي جهان اسلام همچنان باقي ماند.
نقش آل بويه در مراسم سوگواري محرم
قدرت شيعيان زماني آغاز شد که احمد بويه، کوچک ترين از برادران بويه پس از فتح بغداد از سوي خليفه لقب معزالدوله گرفت. خليفه که بغداد را در تسخير آل بويه مي ديد چاره اي جز دادن چنين لقب هايي نداشت. تفاوت اساسي حکومت آل بويه با ديگر حکومت هاي ايراني در اين بود که در تمام دوران خلافت اسلامي، حکام محلي و پادشاهان ايراني به نوعي دست نشانده خلفا بودند اما در اين دوران خلفا دست نشانده آل بويه شدند. آنان بر اوضاع چنان تسلط يافته بودند که خلفا را به ميل خود تغيير مي دادند.
اين قدرت سبب نضج گرفتن آئين شيعي شد که در زمان آل بويه به شکل يک مذهب تمام و کمال ظهور کرد و اصول اعتقادي آن توسط علماي شيعه تدوين شد. اما اختلافات بين شيعه و سني نيز از همين زمان اوج گرفت. اين اختلافات البته کم و بيش به همين شيوه اي که در بغداد امروز ديده مي شود، پيش از ظهور آل بويه وجود داشت. در آن زمان سني ها مساجد شيعيان را ويران مي کردند و شعيان عليه صحابه و سنيان بر ديوارها و کوچه هاي بغداد شعار مي نوشتند. ديوار نوشته هاي شيعيان که سب و دشنام به صحابه را در بر داشت سنيان را به خشم مي آورد. معزالدوله ديلمي در اثناي آشوبهاي مذهبي 351 هجري، نوشتن اعلانهاي ديواري را مجاز شمرد. تنها تأکيد کرد که اين اعلانها بايد کمتر گستاخانه باشد يعني به صحابه ناسزا نگويد. او در واقع به نوعي جانب ميانه را گرفت و گفت «خداوند ستمگران به اهل بيت (ع) را از قديم و جديد لعنت کند».
بنا به برخي نوشته هاي ديگر، پيش از به قدرت رسيدن آل بويه کشمکش هاي عقيدتي در بغداد رو به وخامت نهاده بود. به قدرت رسيدن آل بويه نيز بر وخامت اوضاع افزود و نخستين نا آرامي هاي مذهبي به شکل غارت محله شيعه نشين کرخ از سوي سنيان آغاز شد. اين آشوبها تلفات سنگيني بر جا گذاشت و به محله هايي رسيد که بخشي از ساکنانش شيعه بودند. اين نا آرمي ها ويراني و آتش سوزي بزرگي را سبب شد و ادامه يافت تا اينکه آتش اختلاف به هر دو سوي دجله رسيد. کار چندان بالا گرفت که مهلبّي، وزير معزالدوله، ناگزير سپاهيان ديلمي را براي اشغال مراکز نا آرامي گسيل داشت و پاره اي از سران و عوامل ناآرامي را به خوزستان و عمان تبعيد کرد.
در عهد معزالدوله در برخوردهايي که در محله شيعه نشين کرخ بغداد رخ داد، اختلافات بين شيعه و سني تشديد شد. اما معزالدوله با توجه به روحيه تساهل و تسامح خود، سعي در ايجاد محيطي آرام تر داشت. معزالدوله ديلمي با وجود در پيش گرفتن سياست آشتي، ترويج رسوم شيعي را دنبال مي کرد. توجه او به آئين هاي شيعي سبب شد که براي نخستين بار مراسم ياد بود عاشوراي شهادت امام حسين(ع) با عزاداري عمومي در روز دهم محرم 352 قمري/963 ميلادي برگزار شود. به گفته مورخين در آن روز، کاسبکاران بازارها را تعطيل و کسب و کار را متوقف کردند و به عزاداري پرداختند. زنان به گيسوان آشفته، چهره هاي سياه کرده و جامه هاي ژنده به صورت دسته جمعي حرکت مي کردند و با حالتي سوگواري بر سر و روي خود مي زدند. اين نوع سوگواري پراشک و آه براي درگذشتگان از رسوم سنتي ديلميان بود. آنها همچنين روز عيد غدير خم را با برپا کردن چادرهاي آذين بسته و افروختن آتش و نواختن موسيقي و زيارت اماکن مقدس در کاظمين جشن گرفته بودند. اين رسوم البته واکنش خشونت آميز سنيان و ويژه حنبلي ها را برمي انگيخت.
سوگ سياوش
سوگ سياوش و يا سياوشان، نام آيين و نيز اماکني است که در آن ها سوگ سياوش برگزار مي گرديده است. شواهد فراواني وجود دارد که در ايران، پس از اسلام عمده مراسم سوگواري تحت تاثير آئين سوگ سياوش بوده و آثار آن تا امروز باقي مانده است. اکثر مورخين معتقدند که سمبولهايي که در مراسم سوگ سياوش رايج بوده بعدها در فرهنگ عزاداري اسلامي- شيعي نيز راه يافته و روح و جنبه اسلامي به خود گرفته است.
مراسم سوگواري ماه محرم
علم هاي فلزي که در روزهاي عزاداري محرم حرکت داده مي شود به شکل چليپاست که در ايران باستان نشانه اي از آيين مهر و چرخ گردون بود. علم بزرگ در واقع از مجسمه هاي کوچکي تشکيل شده که چندين کيلو وزن دارند. وسط علم شکلي از سرو را مي بينيم که نشانه ايران باستان است. مجسمه ديگري که درست زير نقش سرو به چشم مي خورد مجسمه شيري است که شمشيري در دست دارد اين نشانه در ايران باستان سمبول قدرت و پيروزي تلقي مي شد. يکي از مجسمه ها شکل خروس است که در ياران باستان به آن «ايزد واک» يا ايزد صدا مي گفتند. اشکالي که قطره خود را تداعي مي کند به خون سياوش مشهور بوده است. در دسته هاي عزا داري پشت علم، سنج بزرگي حمل مي شود که سنج زن مرتب بر آن مي کوبد، در ايران باستان اين صدا براي ايجاد صداي رعد و برق و درخواست باران از خداوند بوده است. زنان در مراسم عزاداري عاشورا به شکل نمادين بر صورت خود چنگ مي کشند. باستان شناسان بر اين باورند که در ايران قديم، زمين نماد «مادر» است و از چنگ زدن زنان به صورت شان به نشانه شخم زد زمين تعبير مي شد تا زمين در سال آينده بيشتر بارور شده و محصول خوبي بدهد.
در حاليکه روح عزاداري که مربوط به کشته شدن امام حسين(ع) و ياران ايشان است، در همه جا يکي است، اما نحوه عزاداري و نحوه استفاده از چنين سمبولها فرق مي کند. مثلا در افغانستان و پاکستان يا در عراق و سوريه، حرکت دسته (راه پيمايي به نشانه عزاداري) معمول و رايج است؛ اما با رسوم و سمبول هاي متفاوت. شيعيان افغانستان بيشتر از سمبول هاي مذهبي مخصوص عاشورا استفاده مي کنند؛ مثل گهواره علي اصغر، علم ابوالفضل(ع) تابلوهايي از ذوالجناح «اسب امام حسين(ع)» و سمبولهايي از اين قبيل. البته در ايران نيز از چنين سمبولهايي استفاده مي شود.
عده اي از شيعيان پاکستان در روز عاشورا با کاردهاي کوچک به شانه و پشت شان مي زنند که به آن قمه زني مي گويند، برخي ديگر از شيعه هاي پاکستان طي مراسم خاصي از روي آتش مي گذرند. حال آنکه شيعيان عراق يا سوريه و ديگر کشورهاي عربي آشنايي چنداني بخصوص با سمبولهاي ايراني مراسم عاشورا ندارند.
تغزيه
در واقع نخستين سوگواري بعد از پيشامد عاشورا از سوي گواهان عيني واقعي کربلا بوده که در سنين کودکي و نوجواني پس از عاشورا به اسارت رفتند، در واقع از هنگامي که قافله اسرا به طرف شام حرکت نمودند.
برخي پژوهشگران شبيه خواني و برپايي تعزيه را جهت تماشاي عيني واقعه کربلا را به يزيد نسبت مي دهند که گويا از عاملين واقعه کربلا خواسته بود تا اعمال زشتي را که مرتکب شده اند نمايش دهند.
در زمان پادشاهان آل بويه، شبيه سازي وقايع کربلا و مصائب خاندان پيامبر (ص) در بغداد معمول بود، اما اين نمايشها صامت بود. افراد نمايش با پوشش مناسب نقش خود، در معابر، سواره و پياده ظاهر مي شدند و شبيه آنچه را که در کربلا گذشته بود به نمايش مي گذاشتند. بعدها تعزيه خواني همراه با شعر و آواز، که در واقع يک نوع ملودرام بود، معمول گرديد. تعزيه به گونه ي امروزي در دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار رونق و رواج يافت. به فرمان او در تهران، تکيه ي دولت با غرفه ها و حجره هاي متعدد اختصاصي براي شاه و زنان حرم بنا شد و هر ساله در حضور او و درباريان، در دهه محرم، اين نمايش آييني اجرا مي شد.
اهميت موسيقي آوازي در تعزيه چشم گير است به گونه اي که ايفاگران نقش ها مي بايست از دستگاه هاي موسيقي آگاه باشند تا اگر نقش آنها تغيير يافت، بتوانند در آواز معين بخوانند. در موسيقي تعزيه براي نقش هاي افراد سخت دل آوازهاي متناسب با نقش هاي آنها انتخاب مي شوند مانند شمر که در نوا يا رجز و علي اکبر که دردشتي مي خواندند. براي پيش گيري و آمادگي از جابجا شدن نقش ناگهاني، هر کسي بايد لحن ها و شعرها ديگر نقش ها را فرا بگيرد. گاهي کسي که نقشي را به شيوه اي بهتر ايفا مي نموده و از اين رو نام شخصيت اصلي تعزيه، لقبي براي او در زندگي روزمره اش باقي مي مانده است.
از آنجا که نه اهل تسنن چنين آئيني دارند و نه جاي ديگري جز ايران و شهرهاي شيعه نشين عراق (که جزئي از ايران قديم بوده) رسم عزاداري پيشوايان مذهبي به اين شکل گرفته مي شود، بايد بر رنگ اصيل ايراني چنين مراسمي تاکيرد کرد و ريشه آن را در آئين ايراني جست و جو کرد. نخستين مطلب قابل توجه اين است که جامه نيلي کردن و سياه پوشيدن چه در آيين هاي سوگواري ايرانيان از آئين سوگ سياوش آمده است. سياه پوشيدن نه در بين اعراب وجود داشته و نه در بين ايرانياني که همسايه ما بوده اند. پيامبر اسلام حتي سياه پوشيدن را نکوهيده است. در مراسم عزاداري براي امام سوم شيعيان، عزاداران آرزو مي کنند که کاش همراه او بودند و به آن فيض عظيم مي رسيدند و در سرنوشت امام خود شريک باشند. اين حس، تازه و ويژه شيعيان نيست؛ وحدت با قهرمان آرزوي ديرينه بشر است و در سياوشان فراوان به چشم مي خورد.
نکته ديگري که در تعزيه قابل توجه است آمدن اسب و شيون و مويه زنان است. در تصويرهائي که از مراسم سوگ سياوش، به ويژه در آسياي مرکزي داريم، اسب سياوش را رو به چادر يا نماد چادري است که پيکر سياوش در آن آرميده است. در همين حال زنان در حال مويه اند و موهاي خود را پريشان مي کنند. مطلب ديگر سرودهاي سوگ است که در سياوشان خوانده مي شده و شباهت با اشعاري دارد که براي امام سوم شيعيان خوانده مي شود. در سوگ سياوش، نوحه خوان به توصيف قامت، زيبائي، دليري، اسب و ديگر امتيازات سياوش مي پردازد.
محرم در گيلان
آنچه در ذيل آورده مي شود برخي مراسم ويژه محرم در مناطق استان گيلان مي باشد:
علم واچيني
صبح روز علم واچيني دسته هاي گوناگون از محل هاي مختلف به جايگاه بقعه محل مي رفتند. قبل و بعد از ناهار بسياري به زيارت بقعه مي رفتند و نذورات خود را در بقعه قرار مي دادند. علم عبارت بود از چوبي که اندازه دور آن تقريبا 30 سامتي متر و به ارتفاع دو متر که در نقاط کوهستاني معمولا از چوب درخت نوج در جلگه از چوب شمشاد تهيه مي شد. گاه چند خانواده علم مشترکي داشتند.
خانواده هاي عزادار، تازه ترين لباس جوان ناکام خود را دور علم مي پيچيدند و به آن علم رخت مي گفتند. چند جاي دور کمر علم را با نوارهاي پارچه اي مي بستند. اين علم ها يادآور عزاي خانوادگي بود و گشودن علم رخت در روز علم واچيني نوعي مراسم سالگرد براي جوانمرده ها محسوب مي شد. متولي، علم را از درون بقعه به صحن مي آورد. خانواد ها و بيشتر تازه داغديده ها با شيون و فغان دور علم جمعي مي شدند، نوحه خوان که اغلب خود متولي بود نوحه خواني مي کرد و مردم،علم در دست، بقعه را طواف مي کردند. نوجوانان و کودکان دامداران دست هاي شاخه نورس و گاهي علف را براي يمن و تبرک به علم مي ماليدند. اعتقاد بر اين بود که نبايد علف متبرک را به زمين بگذارند تا به خانه برند و به دام هاي خود دهند که از بيماري ها محفوظ باشند.
با توجه به قدمت علم واچيني به پيش از اسلام، نوحه سرايي و ذکر مصيبت اين مراسم نيز سابقه اي کهن دارد و از افسانه هاي سوگ سياوش نشات گرفته است. با گسترش و نفوذ آيين تشيع به وسيله علويان که خود شرح و بيان ايثار و شهادت مظلوميت امامان شيعه را به همراه داشت و خصوصا حماسه آفريني شهيدان کربلا که مضمون گفتار شاعران و مناقبان و قوالان قرار گرفت، به تدريج در طي سال هاي و قرون متوالي مراسم علم واچيني از جشن خرمن به مراسمي مذهبي بدل گرديد.
مراسم علم بندي که مقدمه علم واچيني محسوب مي شود (يعني بستن و پيچيدن پارچه ها به دور علم) در هفته اول محرم و در بقاع متبرکه انجام مي شود. علم بندي با روشن کردن شمع، نذر و نياز و حاجت خواهي همراه است. شخصي که نذر و نيتي دارد پارچه سبز رنگي را بر علم مي بندد.
علم واچيني در روزي ديگر، معمولا عاشورا و يا سومين روز درگذشت امام حسين(ع)- که البته زمان آن براي بقاع مختلف فرق مي کند- با مشارکت مستقيم کساني که علم را بسته اند و ديگران انجام مي گيرد. در اين روز کساني که در فاصله علم بستن و علم واچيدن نذر و نيازشان برآورده شده با قرباني کردن گوسفند و طعام دادن به زايران حضور فعال تري دارند.
پس از باز کردن پارچه هاي دور علم، چوب علم را در مسجد گذاشته مي شود. و علم رخت (پارچه هاي علم) را در بقچه اي مي پيچيدند و درون خمره اي که داخل بقعه و يا مسجد بود جا مي دهند و روي آن را مي پوشاندند و گاه براي آنکه دستبرد نخورد به خانه متولي برده مي شود تا ماه محرم سال آينده، دوباره آن را دور علم ببندند يا به اصطلاح علم بندي کنند.
علم بندي در ماسوله
در ماسوله پنج امامزاده وجود دارد: عون ابن علي(ع) (در مرکز ماسوله)، عين علي زين علي (در يک کيلومتري ماسوله)، امامزاده هاشم (در فاصله 3 کيلومتر دامنه کوه)، امامزاده ابراهيم (در بالاي ماسوله).
ماسوله 6 محله دارد که عبارتند از: مسجد بر، ريحانه بر، خانه بر، کشه سرعليي، کشه سر سفلي و اسد محله. ناحيه ريحانه بر و مسجد بر را که مجاور همديگرند به نام مسجد بر و کشه سر عليي و سفلي را نيز به نام کشه سر مي شناسند.
محلات اصلي چهارگانه ي ماسوله هر کدام يک علم دارند که شکلي عمودي دارد تا متناسب با ساختار معماري خاصي که ماسوله دارد، بتوان آن را به راحتي در کوچه هاي باريک و تو در توي ماسوله حرکت دارد. در بالاي برخي علمها پنجه اي فلزي که نماد دست بريده ي ابوالفضل است قرار دارد. علم ها در سراسر سال تا روز هفتم محرم، در مساجد محله ها نگهداري مي شوند.
محرم در ماسوله از غروب 29 ذي الحجه با مراسم سنج زني آغاز مي گردد. اولين صداي سنج حوالي ساخت 5 عصر از کوچه هاي مسجد بر شروع مي شود و پس از آن صداي سنجهاي محلات خانه بر، کشته سر و اسد محله نيز آغاز مي گردد و طنينشان در هم مي آميزد و بدين ترتيب آغاز ماه محرم رسما اعلام مي شود.
مراسم علم بندي در روستاهاي ديگر فومن نيز انجام مي شود اما در ماسوله نظم و جلوه ي بيشتري دارد و استقبال بيشتري از آن مي شود، به طوري که در شهرک 1000 نفري ماسوله، 6000 نفر براي اين مراسم گرد هم مي آيند.
در روز پنجم محرم اعضاي هيات عزاداري کشه سر تشتي را که درون آن مقدري آب ريخته شده و روي آن را با پارچه سياهي پوشانده اند دور مسجد مي گردانند و مردم بر حسب وسع خود نذورتي را داخل آن مي ريزند که خرج مراسم عزداري و تهيه لباس براي علم مي شود.
در روز هفتم ماه محرم، ريش سفيدان هيات هاي چهار محله ماسوله علم هاي هيات هاي عزداري را به بقعه عون ابن علي (ع) مي برند. علم ها به وسيله ريش سفيدان محله ها همراه با مشايعت مردم به دست ها اعطا مي شوند. علم هاي محلات، توسط هيأت امناي هر محله با پارچه هاي سبز رنگ و نمادهايي عاشورايي ملبس مي شوند. دست ها به نوبت و اولويت مسجدها (که دسته «مسجد بر» به احترام وجود بقعه، اولين علم را دريافت مي کند) جمع مي شوند تا علم را دريافت کنند. براي نظم دادن به جمعيت سوگواران و رعايت اولويت در اعطاي علم، هياتي به نام «هيات محرم» وجود دارد که نزديک مکان اعطاي علم مستقر مي شود.
بر طبق سنت هاي گذشته، هر محله چند علمدار از خانواده هاي قديمي دارد که وظيفه علمداري، نسل به نسل به آنان رسيده است. آنان نيز بر اساس يک نظام گردشي سالانه در محله خود نوبت خانواده علمدار را مشخص مي کنند تا اين مشارکت جلوه ي عامتر و مردمي تري به مراسم محرم ببخشد. دسته هاي عزاداري ماسوله را دور مي زنند و با رسيدن به مسجد هر محل،علم درون مسجد گذاشته مي شود.
مراسم پايان عاشورا نيز در شب عاشورا با نظمي خاص از ساعت 2 شب از مسجد بر با حرکت دسته ي عزداري آغاز مي گردد. دسته ي خانه بر وقتي حرکت خود را شروع مي کند که دسته ي مسجد بر از بام محله خانه بر گذشته باشند و همينطور محله هاي کشه سر و اسد محله در انتظار دسته ي عزاداري خانه بر و کشه سر مي مانند که در پي آنان ماسوله را دور بزنند و شب عاشورا را صبح کنند.
مراسم علم بندي به دليل اعتقاد مردم ماسوله به متبرک بودن بقعه عون بن محمد همه ساله در کنار اين بقعه برگزار مي شود. عون بن محمد از ياران سيد جمال الدين اشرف از سادات علوي گيلان بود که در قرن سوم هجري در ماسوله درگذشت. او به چوپاني وصيت کرد که پيکرش را در همان جايي که درگذشته بود به خاک بسپارد. چوپانان کهن بر گرد مزار او خانه ساختند و هسته ماسوله را بنا نهادند. پيشترها مراسم تغزيه در ايام محرم در ماسوله برگزار مي شد اما با مرگ رضا نعمت زاده آخرين تعزيه گردان ماسوله به فراموشي سپرده شده است.
مراسم محرم در انزلي
دسته قوم بني اسد لباسهاي بلند سفيد مي پوشند و برخي بيل و کلنگ بر دوش مي گيرند و چنين مي نمايند که براي دفن شهيدان کربلا مي روند و نوحه هايشان نيز حکايت از همين امر دارد.
مراسم محرم در لاهيجان
1- کرپ زني
محمد ابراهيم غبرائي (متخلص به فاني) در سفري که در اواخر قرن 12 شمسي به کربلا داشت، اين نوع ويژه ي عزاداري را دريافت و پس از جست و جو درباره ي تاريخچه و فلسفه ي وجودي آن، در بازگشت به شهر خود (لاهيجان)، با توجه به طبع شعري که داشت ريتم هاي جديدي براي آن ابداع کرد و مرثيه هايي به زبان فارسي براي آن سرود و آن را در شب دسته ي محله ي شعربافان به اجرا درآورد. در يک نوع آن، عزاداران خم و راست مي شوند و کرپ ها را به هم مي کوبند و در نوع ديگر هم ايستاده اين کار را انجام مي دهند.
گفته مي شود آن روز که پيکر خونين سياوش را از توران به ايران مي آورند سوگواراني که در پي او روان بودند سنگ بر هم کوفته و مويه مي کردند.
بايد توجه شود که در سده هاي گذشته، عراق از سرزمين هاي ايران قديم بود.
2- چهل منبر
3-لال پله
4- برات
نيتجه
منابع:
1- مقاله سوگ در روز دهم/ مديا مصور
http://www.jadidonline.com/story/29012007/fq/ashura
2- htt://fa.wikipedia.org/wiki
3- مقاله نشان هاي در عزداري
http://www.jadidonline.com/story/29012007/fq/signs_alams
4- ويکي پدياي فارسي
http://fa.wikipedia.org/wiki و http://www.farhangsara.com/fnarration.htm
5- جشن خرمن يا علم واچيني/ حسن محمودي اطاقوري- مجله گيله وا- شماره 22 و 33- تير و مرداد 73.
6- مرکز گردشگري علمي فرهنگي دانشجويان ايران
http://www.istta.ir/shownews.aspx?newsid=513
و خبرگزاري ميراث فرهنگي
http://www.chn.ir/News
7- مقاله اي از مير عماد موسوي در وبلاگ لاهيجان من
http://lahijane-man.blogsky.com/1386/10/26/post-81.
8- وبلاگ گيلان زيبا
http://www.gilanziba.blogfa.com/post-3aspx-.