جوان و خودباوري (1)
عوامل شكوفايي و موفقيت جوان
با نگاهي به آموزههاي ديني، ميتوان عوامل شكوفايي و موفقيت جوان را در محورهاي زير خلاصه كرد:
1. شناخت؛
2. خودباوري؛
3. ارتباط با خداوند؛
4. دوست شايسته؛
5. خوشيهاي حلال و نيرومند ساختن بدن؛
6. ارزشهاي اخلاقي و رفتاري.
بر اين اساس، خودباوري، يكي از پايههاي موفقيت و كاميابي است. جوانان در بهترين دوره بهرهوري از زندگي خود، با داشتن اين ويژگي مهم، در انجام دادن كارهاي بزرگ و رسيدن به اهداف والا توانمند، و با تكيه بر سرمايههاي خدادادي خويش، شگفتيآفرين ميشوند. يكي از مقدمات اصلي براي رسيدن به روحيه خودباوري، شناخت تواناييها و به كارگيري آنهاست. ازاينرو، بر جوان لازم است بيشترين سرمايهگذاري را در زمينه خويشتنيابي خود انجام دهد و سپس انتظار ظهور آن گنجهاي نهان در زندگي خود را داشته باشد.
ـ دشوراي خوديابي در عصر جديد
امروزه با توجه به گسترش ابزارهاي اطلاعرساني و دسترسي همگان به رسانههاي جمعي، انسانها در انبوهي از اطلاعات خام، گمگشته و سرگردانند. بيهويتي، ندانمكاري و روزمرهگي، به گونهاي فراگير، در ذهن و روان آنها رخنه كرده و معناي حقيقي زندگي را از يادشان برده است. در پي چيرگي اين فرهنگ وارداتي، ذائقه رواني جوانان نيز تغيير يافته است. همچنين دورهاي كه در آن هستيم عصر سرعت و لذت است. برخي از جوانان، بسان بازيهاي رايانهاي، در پي رسيدن به هدفها و خواستههاي خود با بالاترين سرعت هستند و در اين مسير، آمادگي رواني لازم براي نابودي همه موانع را در بازيهايشان هر روزه تمرين ميكنند. بسياري از مردان و زنان عصر ما بيش از هر چيزي، در انديشه دستيابي به لذت بالاترند و براي رسيدن به آن، هيچ حد و مرزي نميشناسند و چون لذتهاي موجود، بسان آب شوري است كه نوشندگان را تشنهتر ميكند، هيچگاه به آنچه ميخواهند نميرسند. سرگرم شدن به چنين لذتهايي ما را از لذت حقيقي پايدار و برتر بازداشته است. حوادث گوناگون با چنان سرعتي پديد ميآيند كه فرصت تفكر و تأمل را از آدمي ميگيرند. در نتيجه، مجالي براي تأمل در دنياي درون و جهان برون باقي نميماند و انسان، اين موجود سرگشته و درمانده، انگيزه كافي براي انديشيدن درباره ضروريات زندگي را در خود نمييابد و لذت تفكر را درك نميكند. حاصل اين روند، بيگانگي او با خويشتن و جهان خارج است. ولي آنچه دردآورتر، عميقتر و دشوارتر رخ مينمايد، بيگانگي با خود عالم درون است. چنين دشواريهايي وقتي با سن پرتلاطم جواني همزمان ميشود، سختي خويشتنيابي را چند برابر ميسازد.
ـ تعريف خوديابي
بيشتر روانشناسان رشد، معتقدند كه جواني بايد دوره تجربه نقشها باشد. در مطلوبترين شرايط، بحران هويت بايد در اوايل يا اواسط دهه سوم عمر حل شود تا فرد بتواند به ديگر مسائل زندگي بپردازد. تا وقتي بحران هويت حل نشده باشد، فرد تصويري يكدست از خود يا از مجموعه معيارهاي ارزيابي ارزشمندي خويش، در زمينههاي اصلي زندگي، نخواهد داشت.
اگر فرد براي پرسشهاي زير پاسخهايي مطمئن و قانعكننده بيابد، در حقيقت هويت خويش را بازيافته است:
ـ بداند جايگاه، منزلت و مرتبت او دقيقاً چيست و چه تعريفي دارد؟
ـ آگاه باشد كه چه پيوندها و ارتباطهايي او را به خود و جهان خارج متعلق ميسازد؟
ـ نقشها، وظايف و مسئوليتهايي را كه در قبال خود و ديگران بر عهده دارد، بشناسد.
ـ شناختي واقعبينانه درباره توقعاتش از خود و ديگران، به دست آورد.
ـ نسبت خود را با گذشته، حال و آينده به درستي بداند.
ـ خوديابي و خودباوري از نگاه اسلام
جوان، در حقيقت با نوعي بحران شناختي ـ عملي روبهروست كه او را به سوي يافتن حقايق جهان هستي و سپس عمل مناسب با آن، فراميخواند. به طور كلي، اين مرحله، جستوجو براي يافتن جهانبيني صحيح به منظور رسيدن به هدفهاي زندگي است. در برخي روايتها، پرداختن به اين امر براي جوانان، ضروري دانسته شده و گفته شده است كه جوان بايد در حال آموختن باشد يا به دانش صحيح دست يافته باشد.(1)
امام علي(ع)، انگيزه انسان را در پيگيري و حل بحران هويت، همچون عطشي ميداند كه فقط با پيمودن راه خدا و لقاي الهي فرو مينشيند.(2) ايشان در جاي ديگر، انسان فرزانه و شايسته لطف خدا را كسي ميداند كه پاسخ سه پرسش را درباره خود، يافته باشد: از كجا آمده است؟ در كجاست و به سوي چه مقصدي راه ميپويد؟(3)پاسخ اين سه پرسش، در حقيقت نوعي معرفت درباره نفس است كه لازمهاش، شناخت مبدأ نفس ـ يعني خداي متعال ـ مقصد و منتهاي نفس، و شناخت نفس در اين عالم است. به تعبير زيباي جناب مولانا:
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟
به كجا ميروم آخر ننمايي وطنم(4)
از نظر اسلام، آنچه در هويتيابي اهميت اساسي دارد، مسائل اصلي جهانبيني است كه در چگونگي شكلگيري نيروهاي بالقوه فرد، تأثيري عميق بر جاي ميگذارد، بنابراين، حل صحيح اين مسائل، راهگشاي حل ديگر مسائل است. كسي كه خداي متعال را شناخته و به هدف و فلسفه وجودي انسان در اين جهان پي برده است، با كسي كه به اين معرفت دست نيافته، در رفتارها و جهتگيريها بسيار متفاوت است.(5)
خودباوري در نگاه ديني، داراي مؤلفههايي است كه مهمترين آنها در محورهاي زير خلاصه ميشود.
1. تصميم:
امام علي(ع): «به وسيله تصميم راسخ گرفتن، با سستي نبرد كنيد».(6)
2. تلاش:
امام علي(ع): «آن كه نهايت كوشش خود را به كار گيرد، به نهايت خواستههايش ميرسد».(7)
3. بلندهمتي:
امام علي(ع): «هيچچيز چون همت، آدمي را بلند مرتبه نميگرداند و هيچچيز مانند شهوت، او را خوار نميسازد».(8)
4. پرهيز از گناه:
امام صادق(ع): «هر كس عزت و سروري بدون [نياز به داشتن خاندان و] تبار، و بينيازي بدون ثروت، و هيبت بدون قدرت و سلطنت را ميخواهد، بايد خود را از خواري گناه و نافرماني خدا، به عزت پيروي از او وادارد».(9)
5. بينيازي از ديگران:
امام سجاد(ع): «تمام خير و بركت را در بريدن طمع از آنچه در دست مردم است، يافتم».(10)
6. پايداري:
امام علي(ع): «آنكه پيوسته پايداري كند، آرامش و سلامت، پيوسته با اوست».(11)
7. توكل:
امام جواد(ع): «اعتماد به خداوند، بهاي هر گرانقيمتي، و نردبان هر بلندمرتبگي است».(12)
ادامه دارد...
با نگاهي به آموزههاي ديني، ميتوان عوامل شكوفايي و موفقيت جوان را در محورهاي زير خلاصه كرد:
1. شناخت؛
2. خودباوري؛
3. ارتباط با خداوند؛
4. دوست شايسته؛
5. خوشيهاي حلال و نيرومند ساختن بدن؛
6. ارزشهاي اخلاقي و رفتاري.
بر اين اساس، خودباوري، يكي از پايههاي موفقيت و كاميابي است. جوانان در بهترين دوره بهرهوري از زندگي خود، با داشتن اين ويژگي مهم، در انجام دادن كارهاي بزرگ و رسيدن به اهداف والا توانمند، و با تكيه بر سرمايههاي خدادادي خويش، شگفتيآفرين ميشوند. يكي از مقدمات اصلي براي رسيدن به روحيه خودباوري، شناخت تواناييها و به كارگيري آنهاست. ازاينرو، بر جوان لازم است بيشترين سرمايهگذاري را در زمينه خويشتنيابي خود انجام دهد و سپس انتظار ظهور آن گنجهاي نهان در زندگي خود را داشته باشد.
ـ دشوراي خوديابي در عصر جديد
امروزه با توجه به گسترش ابزارهاي اطلاعرساني و دسترسي همگان به رسانههاي جمعي، انسانها در انبوهي از اطلاعات خام، گمگشته و سرگردانند. بيهويتي، ندانمكاري و روزمرهگي، به گونهاي فراگير، در ذهن و روان آنها رخنه كرده و معناي حقيقي زندگي را از يادشان برده است. در پي چيرگي اين فرهنگ وارداتي، ذائقه رواني جوانان نيز تغيير يافته است. همچنين دورهاي كه در آن هستيم عصر سرعت و لذت است. برخي از جوانان، بسان بازيهاي رايانهاي، در پي رسيدن به هدفها و خواستههاي خود با بالاترين سرعت هستند و در اين مسير، آمادگي رواني لازم براي نابودي همه موانع را در بازيهايشان هر روزه تمرين ميكنند. بسياري از مردان و زنان عصر ما بيش از هر چيزي، در انديشه دستيابي به لذت بالاترند و براي رسيدن به آن، هيچ حد و مرزي نميشناسند و چون لذتهاي موجود، بسان آب شوري است كه نوشندگان را تشنهتر ميكند، هيچگاه به آنچه ميخواهند نميرسند. سرگرم شدن به چنين لذتهايي ما را از لذت حقيقي پايدار و برتر بازداشته است. حوادث گوناگون با چنان سرعتي پديد ميآيند كه فرصت تفكر و تأمل را از آدمي ميگيرند. در نتيجه، مجالي براي تأمل در دنياي درون و جهان برون باقي نميماند و انسان، اين موجود سرگشته و درمانده، انگيزه كافي براي انديشيدن درباره ضروريات زندگي را در خود نمييابد و لذت تفكر را درك نميكند. حاصل اين روند، بيگانگي او با خويشتن و جهان خارج است. ولي آنچه دردآورتر، عميقتر و دشوارتر رخ مينمايد، بيگانگي با خود عالم درون است. چنين دشواريهايي وقتي با سن پرتلاطم جواني همزمان ميشود، سختي خويشتنيابي را چند برابر ميسازد.
ـ تعريف خوديابي
بيشتر روانشناسان رشد، معتقدند كه جواني بايد دوره تجربه نقشها باشد. در مطلوبترين شرايط، بحران هويت بايد در اوايل يا اواسط دهه سوم عمر حل شود تا فرد بتواند به ديگر مسائل زندگي بپردازد. تا وقتي بحران هويت حل نشده باشد، فرد تصويري يكدست از خود يا از مجموعه معيارهاي ارزيابي ارزشمندي خويش، در زمينههاي اصلي زندگي، نخواهد داشت.
اگر فرد براي پرسشهاي زير پاسخهايي مطمئن و قانعكننده بيابد، در حقيقت هويت خويش را بازيافته است:
ـ بداند جايگاه، منزلت و مرتبت او دقيقاً چيست و چه تعريفي دارد؟
ـ آگاه باشد كه چه پيوندها و ارتباطهايي او را به خود و جهان خارج متعلق ميسازد؟
ـ نقشها، وظايف و مسئوليتهايي را كه در قبال خود و ديگران بر عهده دارد، بشناسد.
ـ شناختي واقعبينانه درباره توقعاتش از خود و ديگران، به دست آورد.
ـ نسبت خود را با گذشته، حال و آينده به درستي بداند.
ـ خوديابي و خودباوري از نگاه اسلام
جوان، در حقيقت با نوعي بحران شناختي ـ عملي روبهروست كه او را به سوي يافتن حقايق جهان هستي و سپس عمل مناسب با آن، فراميخواند. به طور كلي، اين مرحله، جستوجو براي يافتن جهانبيني صحيح به منظور رسيدن به هدفهاي زندگي است. در برخي روايتها، پرداختن به اين امر براي جوانان، ضروري دانسته شده و گفته شده است كه جوان بايد در حال آموختن باشد يا به دانش صحيح دست يافته باشد.(1)
امام علي(ع)، انگيزه انسان را در پيگيري و حل بحران هويت، همچون عطشي ميداند كه فقط با پيمودن راه خدا و لقاي الهي فرو مينشيند.(2) ايشان در جاي ديگر، انسان فرزانه و شايسته لطف خدا را كسي ميداند كه پاسخ سه پرسش را درباره خود، يافته باشد: از كجا آمده است؟ در كجاست و به سوي چه مقصدي راه ميپويد؟(3)پاسخ اين سه پرسش، در حقيقت نوعي معرفت درباره نفس است كه لازمهاش، شناخت مبدأ نفس ـ يعني خداي متعال ـ مقصد و منتهاي نفس، و شناخت نفس در اين عالم است. به تعبير زيباي جناب مولانا:
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟
به كجا ميروم آخر ننمايي وطنم(4)
از نظر اسلام، آنچه در هويتيابي اهميت اساسي دارد، مسائل اصلي جهانبيني است كه در چگونگي شكلگيري نيروهاي بالقوه فرد، تأثيري عميق بر جاي ميگذارد، بنابراين، حل صحيح اين مسائل، راهگشاي حل ديگر مسائل است. كسي كه خداي متعال را شناخته و به هدف و فلسفه وجودي انسان در اين جهان پي برده است، با كسي كه به اين معرفت دست نيافته، در رفتارها و جهتگيريها بسيار متفاوت است.(5)
خودباوري در نگاه ديني، داراي مؤلفههايي است كه مهمترين آنها در محورهاي زير خلاصه ميشود.
1. تصميم:
امام علي(ع): «به وسيله تصميم راسخ گرفتن، با سستي نبرد كنيد».(6)
2. تلاش:
امام علي(ع): «آن كه نهايت كوشش خود را به كار گيرد، به نهايت خواستههايش ميرسد».(7)
3. بلندهمتي:
امام علي(ع): «هيچچيز چون همت، آدمي را بلند مرتبه نميگرداند و هيچچيز مانند شهوت، او را خوار نميسازد».(8)
4. پرهيز از گناه:
امام صادق(ع): «هر كس عزت و سروري بدون [نياز به داشتن خاندان و] تبار، و بينيازي بدون ثروت، و هيبت بدون قدرت و سلطنت را ميخواهد، بايد خود را از خواري گناه و نافرماني خدا، به عزت پيروي از او وادارد».(9)
5. بينيازي از ديگران:
امام سجاد(ع): «تمام خير و بركت را در بريدن طمع از آنچه در دست مردم است، يافتم».(10)
6. پايداري:
امام علي(ع): «آنكه پيوسته پايداري كند، آرامش و سلامت، پيوسته با اوست».(11)
7. توكل:
امام جواد(ع): «اعتماد به خداوند، بهاي هر گرانقيمتي، و نردبان هر بلندمرتبگي است».(12)
پی نوشت ها :
1. محمدرضا حکيمي و ديگران، الحياة، ج 1، ص 41؛ بحارالانوار، ج 1، ص 170.
2. نهجالبلاغه، ترجمه صبحي صالح، خطبه 123.
3. «رَحِمَاللهُ امْرَءَ عَرَفَ نَفْسَه وَ عَلِمَ مِنْ اَيْنَ وَ في اَيْنَ وَ اِلي اَيْنَ».
4. محمدرضا شفيعي کدکني، گزيده غزليات شمس تبريزي، ص 577.
5. روانشناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي، ج 2، صص 997 و 998.
6. عيون الحکم و المواعظ، ص 310، ح 5454.
7. غررالحکم و دررالکلم، ح 9160.
8. عيون الحکم و المواعظ، ص 484، ح 8928.
9. الخصال، ص 169، ح 222.
10. الکافي، ج 2، ص 148، ح 3.
11. کنزالفوائد، ج 1، ص 280.
12. الدرة الباهره، ص 40.
ادامه دارد...