رازداری (1)
منبع : اختصاصی راسخون
سپاس و ستايش خداي را كه پروردگار جهانيان است و سلام درود بر بزرگترين پيام آور او و اهل بيت پاكش (صلوات الله عليهم اجمعين).
توجه به اخلاق و اخلاقيات از اولين لحظات آغاز زندگي بشر تجلي نموده و اخلاق چون درّي ملاك تمايز انسان از ساير موجودات بوده است و تجلي گاه مقام آدميت. اخلاق به عنوان يكي از نيازهاي ضروري بشر همواره در درون او باقي است و با گذشت زمان و تغيير مكان از ميان نمي رود. مانند: كمال طلبي، زيبايي دوستي، خدا جويي و ...تا آنجايي كه پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «همانا من براي اتمام و آموزش كامل اخلاق مبعوث شدم.»(1)براي جلوگيري و حل و رفع مشکلات اخلاقي و اجتماعي و سازگاري و برخورد موثر و منطقي با موقعيتهاي گوناگون زندگي و تامين سلامت رواني و اجتماعي افراد جامعه بايستي به موضوعات آداب معاشرت و اخلاقيات جامعه توجه كافي داشت و با فرهنگ سازي و اطلاع رساني افراد جامعه، از بروز ضد اخلاقيات جلوگيري نموده و در نتيجه جامعه اي خالي از هر گونه مفاسد اخلاقي و ... را به ارمغان آورد. در اين بخش با توجه به موضوع راز داري بيانگر اين مطلب مي باشيم كه حفظ اسرار از مواردي است كه سلامت رواني و اجتماعي جامعه در گرو حفظ آن مي باشد.
فصل اول: اهميت و انواع راز
اهميت راز
«ملاك راز پنهان بودن آن است»(2) «راز»، به اقتضای حرمتش باید پنهان و پوشیده بماند و گرنه به آن راز گفته نمیشود. در این هیچ تردیدی نیست. «گفتهاند: غلامی طبق سرپوشیدهای بر سر داشت و خاموش و بیصدا در راهی میرفت. یکی از افراد، در راه به او برخورد و پرسید: در این طبق چیست؟ غلام چیزی نگفت. آن شخص به اصرار پرسید تا بداند زیر آن سرپوش که روی طبق کشیدهاند چیست؟ غلام گفت: فلانی! اگر قرار بود که همه افراد بدانند در طبق چیست، دیگر سرپوش روی آن نمیکشیدند!
رازهای درونی افراد نیز همین گونه است. اگر آن را به این و آن بگویید، از «راز» بودن، میافتد.
با مردم بیگانه مگو راز دل خویش
بیگانه، دل راز نگهدار ندارد
راز فاش شده، مثل یک زندانی گریخته از محبس است که بازگرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است. تیری که از کمان رها گشت و گلولهای که از سلاح شلیک شد، دیگر به کمان و سلاح برنمیگردد. «راز»، همان زندانی است، همان تیر و گلوله است و دهان، و سینه تو، همچون زندان. مانند چله کمان و مانند خشاب اسلحه، تا وقتی که رها نشده، مصون و پنهان است. همین که از چنگت گریخت و از تفنگت شلیک گشت، دیگر از اختیار تو بیرونرفته است. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو بود، اینک تو در گرو آنی.»(3) به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین(عليه السلام): «راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختی، تو اسیر آن شدهای.»(4)
و به قول سعدی:
«خامشی به که ضمیر دل خویش
به کسی گویی و گویی که: مگوی
ای سلیم! آب ز سرچشمه ببند
که چو پر شد، نتوان بستن جوی»(5)
«در امان نيست كسي كه نمي تواند رازش را مخفي كند»(6) و آنچه زمینه برخی کدورت ها و گله ها میان افراد میشود، گاهیزمینهاش دست خود «صاحب سر» است که نمیتواند راز دار خویشباشد. امام علي (عليه السلام) فرمودند: «هر كه راز خود را بپوشاند، قدرت انتخاب در دست اوست.»(7) پس «راز خود را حفظ كن و كسي را مخاطب افشاي سر خود قرار نده»(8) راز را حتی به دوستان هم نباید گفت، اگر واقعا «راز» است و پنهان بودنش حتمی! چرا که همان دوستان صمیمی تو هم دوستان صمیمیدیگری دارند. همان افراد مورد اعتماد هم به کسان دیگری «اعتماد»دارند، آنان هم به «همه کس» نمیگویند، ولی به «بعضی» چطور؟ شاید! باز هم به قول شاعر شیراز، سعدی حکیم:«رازی که پنهان خواهی، با کسی در میان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، که آن دوست را دوستان مخلص باشد!»(9)نگهبانان راز، هر چه کمتر باشند، محفوظ تر است. برخلاف نگهداری از چیزهای دیگر که زیادی نگهبانان، آن را سالم تر نگاه میدارد. زيرا «هر چه كه مخزن اسرار زيادتر باشد، راز زودتر در معرض ناامني و فاش شدن قرار مي گيرد.»(10)و به قول شاعر:
«پس راز مرا و راز خودت را براي كسي بازگو مكن
زيرا هر رازي كه از دو نفر فراتر رفت فاش مي شود»(11)
«امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند كه حاضرم به جبران دو خصلت از شيعيانمان مقداري از گوشت بازوي خود را فديه دهم: شتابزدگي و راز نگهدار نبودن»(12) زيرا بسياري از خسارت ها و شكست ها به خاطر افشاگري است و از اين روست كه امام صادق (عليه السلام) «پوشيده نگه داشتن اسرار را، جهاد در راه خداوند مي دانند.» (13)و «محبوبترين ياران و پرهيزگارترين و فقيه ترين آنها را كسي مي داند كه راز نگهدارتر باشند.» (14)
درس حفظ اسرار
«گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه خطرناك مىكشند، چرا كه شيطان دشمن آشكار انسان است!» (15)
«از درس هايى كه اين آيه به ما مىدهد درس حفظ اسرار است، كه گاهى حتى در مقابل برادران نيز بايد عملى شود، زيرا هميشه در زندگى انسان اسرارى وجود دارد كه اگر فاش شود ممكن است آينده خود يا جامعهاش را به خطر اندازد، خويشتن دارى در حفظ اين اسرار يكى از نشانههاى وسعت روح و قدرت اراده است، چه بسيارند افرادى كه به خاطر ضعف در اين قسمت سرنوشت خويش و يا جامعهاى را به خطر افكندهاند و چه بسيار ناراحتي هايى كه در زندگى به خاطر ترك حفظ اسرار براى انسان پيش مىآيد.»(16)در حديثى حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) فرمودند:
«مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اينكه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار و سنتى از پيامبر و سنتى از امام و پيشوا، اما سنت پروردگار كتمان اسرار است، اما سنت پيامبر مدارا با مردم است و اما سنت امام شكيبايى در برابر ناراحتي ها و مشكلات مىباشد» (البته كتمان سر در اينجا بيشتر ناظر به كتمان اسرار ديگران است)(17)و در حديثى ديگر از امام صادق (عليه السلام) مىخوانيم:
«اسرار تو همچون خون تو است كه بايد تنها در عروق خودت جريان يابد.»(18)
انواع راز
رازها بر دو نوع مي باشند:
1- رازهاي خود
2- رازهاي ديگران
رازداري نه تنها يك وظيفه فردي بلكه يك وظيفه اجتماعي، نظامي و ديني نيز مي باشد.
در زير به مواردي از حفظ اسرار ديگران مي پردازيم:
1-2: اسرار خانواده
2-2: اسرار مردم
3-2: اسرار استاد
بزرگ معلم و استاد بشريت حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) در بيان احترام استاد و حق استاد بيان داشتند كه: «از جمله حقوق استاد بر گردن شاگردانش اين مي باشد كه شاگرد راز و اسرار استاد خويش را محترم شمارد و آن را براي كسي بازگو ننمايد.»(26) و اگر احياناً خطا و اشتباهي از استاد نزد شاگردانش سر زد اين خطا دهان به دهان نگردد و استاد مزحكه عام و خاص واقع نشود.
4-2: اسرار دوستان
5-2: اسرار نظامي
6-2: اسرار دين
بيگانگان را محرم اسرار خود نسازيد
در صدر اسلام عدهاى از مسلمانان با يهوديان، به سبب قرابت، يا همسايگى، يا حق رضاع، و يا پيمانى كه پيش از اسلام بسته بودند، دوستى داشتند و به قدرى با آنها صميمى بودند كه اسرار مسلمانان را به آنان مىگفتند، بدينوسيله قوم يهود كه دشمن سر سخت اسلام و مسلمين بودند و به ظاهر خود را دوست مسلمانان قلمداد مىكردند، از اسرار مسلمانان مطلع مىشدند، آيه زير نازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد كه چون آنان در دين شما نيستند، نبايد آنها را محرم اسرار خود قرار دهيد، زيرا آنان در باره شما از هيچ شر و فسادى كوتاهى نمىكنند، آنان مىخواهند شما هميشه در رنج و عذاب باشيد.«اى كسانى كه ايمان آوردهايد محرم اسرارى از غير خود انتخاب نكنيد، آنها از هر گونه شر و فسادى در باره شما كوتاهى نمىكنند، آنها دوست دارند شما در زحمت و رنج باشيد (نشانههاى) دشمنى از دهان آنها آشكار است و آنچه در دل پنهان دارند از آن هم مهمتر است، ما آيات (و راه هاى پيشگيرى از شر آنها) را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد.»(34)«بطانة» در لغت به معنى لباس زيرين است، و مقابل آن «ظهارة» به معنى لباس روئين مىباشد و در اينجا كنايه از «محرم اسرار» است.«اين آيه به يكى از مسائل حساس اشاره مي كند و ضمن تشبيه لطيفى به مؤمنان هشدار داده است، كه غير از هم مسلكان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنند، و بيگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازند. يعنى كفار شايستگى دوستى شما را ندارند، و نبايد آنان دوست و محرم اسرار شما باشند. كفار در رساندن شر و فساد نسبت به مسلمانان كوتاهى نمىكنند.هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نيست كه به خاطر جدايى در مذهب و مسلك آرزوى زحمت و زيان شما را در دل خود نپرورانند، بلكه پيوسته علاقه آنها اين است كه شما در رنج و زحمت باشيد. آنها براى اينكه شما از مكنونات ضميرشان آگاه نشويد، و رازشان فاش نگردد، معمولا در سخنان و رفتار خود مراقبت مىكنند، و با احتياط و دقت حرف مىزنند، ولى با وجود اين، آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشكار است و گاه به طور ناخودآگاه سخنانى بر زبان مىآورند، كه مىتوان گفت همانند جرقهايست از آتش پنهانى دلهاى آنها، و مىتوانيد از آن، به ضمير باطن آنان پىببريد. خلاصه اينكه خداوند بدين وسيله طريقه شناسايى باطن دشمنان را نشان داده، و از ضمير باطن و راز دروني شان خبر مىدهد و مىفرمايد: آنچه از عداوت و دشمنى در دل خود پنهان كردهاند، به مراتب از آنچه بر زبان مىآورند بزرگ تر است.سپس اضافه نموده: ما براى شما اين آيات را بيان كرديم، كه اگر در آن دقت كنيد، بوسيله آن مىتوانيد دوست خود را از دشمن تميز دهيد، و راه نجات را از شر دشمنان پيدا كنيد.» (35)
فصل دوم: راز داران و افشاگران
نشانه های انسان های رازدار
1- انسان عاقل
«عاقل كسي است كه تنها سينه خويش را محرم اسرار خود قرار مي دهد»(38)
آري انسان عاقل بايد بداند كه رازهايش جزيي از وجودش مي باشد و با افشاي آنها در واقع ضعف شخصيت و سستي اراده خود را آشكار مي سازد و به دنبال افشاي آن متحمل ضررهاي غير قابل انكاري مي شود كه تاوانش را بايد به تنهايي بپردازد.وقتي ما نتوانيم رازمان را حفظ كنيم چه طور مي توانيم از ديگران توقع چنين انتظار بي جايي را داشته باشيم وقتي ما خود ظرفيت نگهداري رازهايمان را نداريم انسان هاي ديگر چگونه مي توانند نگهدار رازهاي ما باشند و با بازگو نمودن رازهايمان براي آنها در واقع محدود نگهداري رازمان را وسيع تر كرده ايم.ظرف آبي را در نظر بگيريد كه مقداري در آن آب وجود داشته باشد اگر كم كم آب ظرف را درون ظرف هاي ديگر بريزيم ديگر چيزي از آن آب درون ظرف ما باقي نمي ماند رازهاي ما هم همين طور مي باشند كه با افشاي آنها ديگر در درون خود چيزي نداريم كه از آن محافظت نماييم و ديگر معلوم نيست رازهاي ما به كجاها كه نرفته باشد و آب ظرف ما به داخل چه ظرف هاي كه نريخته شده باشد. و مشخصاً ديگر چيزي از آن آب باقي نخواهد ماند. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «سينه تو، بيشتر، گنجايش راز تو را دارد.»(39)
سينه انسان به بزرگي رازهاي اوست و با حفظ اسرار درون آن بر بزرگي و عظمت آن افزوده مي شود پس اين را بدانيم كه تنها جايگاه راز انسان سينه اوست و نه جايي ديگر.
2- مؤمن
3- معتمد و امانت دار
«در خوشبختي انسان همين بس که در کار دين و دنيايش به او اعتماد کنند.»(46)
4- عیبپوش
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر که بر عیب مسلمانی پرده افكند خداوند در دنیا و آخرت عیب او را بپوشاند.»(47)
همچنين فرمودند: «هیچ بندهای عیب بنده دیگر را نپوشاند مگر این که خدا در قیامت عیب او را بپوشاند و او را به بهشت وارد نمايد.»(48)
در فضیلت و شرافت پردهپوشی همین بس است که یکی از اوصاف خدای سبحان است، و از شدت عنايت الهی در پوشیدن بدی ها و زشتی ها این است که ثبوت بدترین فحشاها را که زنا باشد به نحوی قرار داد که ثابت كردنش بسيار مشكل است، یعنی مشاهده چهار عادل.«پس نظاره كن که خدای متعال چگونه بر گناه بندگان خود در دنیا پرده افکنده و راه آشكار شدن آن را سخت و دشوار نموده است و چنین مپندار که از پرده پوشی پروردگار در آخرت محروم باشی، که در حدیث وارد شده است که: هر گاه خدای تعالی عیب و راز بنده را بپوشاند کریم تر از آن است که در آخرت آن را آشکار سازد، و اگر در دنیا پرده از آن بردارد کریم تر از آن است که دوباره در آخرت آن را ظاهر گرداند.همچنين روايت شده است که: در قیامت بندهای را میآورند که گریان است، خدای سبحان خطاب میکند که: چرا میگریی؟ میگوید: گریه میکنم بر آنچه از عیوب و بدی های من در نزد آدمیان و فرشتگان آشکار خواهد شد. خداوند میفرماید: ای بنده من تو را در دنیا با کشف عیوب و اعمال ناشایست تو رسوا نکردم، و حال آنکه گناه میکردی و میخندیدی! چگونه امروز تو را رسوا میکنم و حال آنکه معصیت نمیکنی و گریانی.مرويست كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از خدای سبحان درخواست میکند که امت او را در حضور فرشتگان و پیامبران و دیگر امت ها محاسبه نکند تا عیب های آنها برایشان ظاهر نگردد، بلکه طوری آنها را محاسبه کند که به جز خدای سبحان و پیغمبر او دیگری بر گناهان شان آگاه نشود، و خطاب الهی رسد که: ای حبیب من، من به بندگان خود از تو مهربانترم، چون تو روا نداری که عیوب ایشان نزد غیر تو آشکار شود من روا ندارم که بر تو نیز ظاهر گردد، من خود به تنهائی آنان را محاسبه میکنم چنان که جز من کسی بر لغزش های شان آگاه نشود.» (49)انسان عيب پوش وقتی عنایتخدای سبحان را در پوشیدن عیوب بندگان تا این حد مي بيند، به خود اجازه نمي دهدكه پرده از عیوب بندگان خدا بردارد.
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که همه گناه داری
نشانه های انسان های افشاگر
حفظ اسرار وظيفه است
«امور مربوط به خودت را نگه دار و دختر رازت را عروس هر خواستگاري مكن.»(50)
اين سخن زيبا را امام علي (عليه السلام) فرموده اند كه ضمن تشبيهي زيبا، اهميت حفظ رازها را بيان فرموده و همه ما را ملزم به حفظ رازهاي خود مي نمايد. هر چه انسان رازهاي خود را كم تر بازگو نمايد، كمتر در معرض هلاكت و نابودي قرار مي گيرد. بايستي ايماني محكم و دلي بزرگ داشت كه اسرار خود و ديگران را حفظ نمود. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «خوشا به حال بنده اي گمنامي كه مردم را مي شناسد و به ظاهر در ميان آنان به سر مي برد، اما قلباً با اعمال ايشان همراهي نمي كند. لذا مردم را به ظاهر مي شناسد و مردم از باطن او خبر ندارند.»(51) و مولوي در ابياتي زيبا اين گونه بيان مي كند:
«بر لبش قفل است و در دل رازها
لب خموش و دل پر از آوازها
عارفان كه جام حق نوشيدهاند
رازها دانسته و پوشيدهاند
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند.»
1- ناتوان در حفظ اسرار خود
امام علي (عليه السلام) فرمودند: «كسي كه در نگهداشتن راز خود ناتوان باشد، در حفظ راز ديگران توانا نباشد.»(52)مسلماً انساني كه نتواند رازها و تمايلات دروني خويش را حفظ كند چه گونه مي تواند رازهاي ديگران را حفظ نمايد. اغلب انسان هاي پر حرف به اين خصيصه مبتلا هستند همچنين انسان هاي كه ضعف شخصيت دارند و دل هاي سست و ضعيف و هميشه و همه جا به دنبال مطرح ساختن خويش مي باشند اين انسان ها نمي توانند اسرار و رازهاي خويش را حفظ نمايند پس بهتر است از فاش ساختن رازهاي خود نزد چنين افرادي خود داري كنيم و از فاش شدن رازهايمان بپرهيزيم.امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «چهار چيز ضايع مي شود:
1- دوستي نسبت به كسي كه وفادار نيست
2- نيكي كردن به شخصي كه شكر گذار نيست
3- علمي كه به آن گوش داده نمي شود
4- سپردن راز به كسي كه محكم و استوار نيست.»(53)
2- غير معتمد
«كسي كه اسرار خود را به غير مورد اطمينان بدهد راز خود را ضايع ساخته»(54)انسان نبايد خيلي زود به ديگران اعتماد كند و رازهاي خود را در اختيار ديگران قرار دهد بايد به اين نكته توجه داشت كه ظاهر و باطن بعضي از انسان ها با هم متفاوت است. بعضي در ظاهر، ادعاي دوستي مي کنند، ولي در پنهان بر طبل دشمني مي کوبند. در جمع، به تعريف و تمجيد مي پردازند و در پنهان، هزار و يک عيب درست و نادرست را برجسته مي سازند و اسرار را فاش مي گردانند و مي کوشند تا از قدر و قيمت افراد بکاهند. اين افراد اگر به کسي هم احترام بگذارند، از روي صداقت نيست، بلکه براي رفع نيازهاي خود، نزد ديگران کرنش مي کنند. در ظاهر براي او هزاران دعاي خير مي کنند، ولي اگر غمي به ديگران روي آورد، شادمان مي شوند. در حقيقت، اعتماد کردن به اين انسان هاي دو رنگ و در دام آنها گرفتار آمدن، آسيب هاي جدي به روح و روان آدمي و دين و ايمان او وارد مي کند و چه بسا انسان با تعريف هاي او غرور و بزرگي در خود احساس کند و از جاده بندگي خارج شود. اين را بايد بدانيم كه اعتماد به اين قبيل از افراد موجب ضرر و زيان است. امام علي (عليه السلام) فرمودند: «اعتمادي نيست به كسي كه راز تو را فاش مي كند»(55)پس شايسته است با آشنايي با ويژگي هاي اين افراد که به وسيله پيامبر اعظم (صلي الله عليه وآله) بازگو شده است، از دوستي با آنان پرهيز کنيم. رسول حقيقت مي فرمايند:«مردمان ظاهرساز و حيله گر سه نشانه دارند: 1- رو در روي اشخاص، چاپلوسي مي کنند. 2- پشت سرشان، غيبت و بدگويي مي کنند و 3- به خاطر مصيبتي که به ديگران رسيده است، شادي مي کنند.»(56)
3- غير امانت دار
امام علي (عليه السلام) فرمودند: «راز خود را براي كسي كه امانت دار نيست بازگو نكن»(57) «چه باك كه رازت دانسته نشود.»(58)
انساني كه امانت دار نيست و امانات مردم را به باد مي دهد شايستگي دانستن اسرار مردم را ندارد اين گونه اشخاص تنها به دنبال منافع خود هستند و با افشاي اسرار مردم اقدام به عزيز نمودن خود، باز نمودن جايي براي خود نزد ديگران، خودنمايي و ... مي پردازند و هيچ گاه به اين فكر نمي افتند كه شايد با افشاي اسرار مردم دست به خيانت زده اند و چه ضررهاي غير قابل جبراني را بر آنها وارد نموده اند. همچنين اگر منافع ديگران كه در دست آنهاست در معرض خطر و نابودي واقع شود ترسي به دل راه نمي دهند و حتي گاهاً خود به منافع مردم تجاوز مي نمايند و حق خوري مي كنند. آنها كساني هستند كه از ايمان بهره اي نبرده اند هر چند به ظاهر خود را اهل ايمان و تقوي بنمايانند. انسان عاقل و با ايمان هيچ گاه اسرار زندگي خود را براي اين گونه افراد بازگو نمي كند و خود را در معرض ضرر و زيان قرار نمي دهد.
4- زنان
امام علي (عليه السلام) فرمودند: «با سه كس نبايد رازي را در ميان نهاد: زن، سخن چين و احمق.»(59)بايد به اين نكته توجه داشت كه خانم ها زودتر از مردها تحت تأثير عواطف و احساسات قرار مي گيرند و معمولاً احساساتشان بر تعقلشان غلبه دارد و هنگامي كه عصباني مي شوند خويشتن داري براي ايشان مقداري دشوار مي گردد در اين مواقع ممكن است بعضي از خانم ها رازهاي خود را براي اطرافيان بازگو نمايند و اسباب گرفتاري را فراهم آورند.
5- نادان
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «چهار چيز بر باد مي رود: .... و رازي كه به كسي سپاري كه از خرد بي بهره باشد.»(60)بي ارزشترين روزهاي عمر انساني زماني است كه كه تؤام با جهل و بي خبري باشد و بهترين روز ها و ساعات عمر انسان زماني مي باشد كه همراه با علم و دانش است. عدم درك افراد نادان به خاطر دوري از علم و دانش مي باشد. درك اين گونه از افراد فراتر از محسوساتشان نيست آنها همواره در محيط زندگي خويش محصورند و غير آن را قبول ندارند اصولاً ناداني همراهي نزديكي با تعصب و لجاجت دارد. همچنين سرچشمه بي ايماني و شرك، جهل انسان نسبت به خداوند و خود و جهان طبيعت مي باشد. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «ميان ايمان و كفر فاصله اي جز جهل و كم عقلي نيست.»(61) جهل علاوه بر اينكه سرچشمه كفر و شرك است سرچشمه فساد و اشاعه آن نيز مي باشد. جاهل از اخلاقيات بهره اي نبرده و در آداب معاشرت دچار يك ضعف روحي و رواني است. به طور مثال انسان جاهل به فرموده امام علي (عليه السلام) «طاقت كتمان راز را ندارد.»(62) و از آثار و عواقب افشاي اسرار اطلاعي ندارد. بديهي است جاهل نمي تواند موضع گيري صحيحي در برابر حوادث مختلف داشته باشد و ندانم كاري او سرچشمه انواع زيان ها و مصيبت ها مي شود كاري كه نتيجه اي جز ندامت و پشيماني به همراه ندارد. پس «رازت را تنها براي خود نگه دار و آن را نه به دور انديش سپار كه مي لغزد و نه به نادان كه خيانت مي كند.»(63)
6- دور انديش
«رازت را تنها براي خود نگه دار و آن را نه به دور انديش سپار كه مي لغزد و نه به نادان كه خيانت مي كند.»(64)شتاب زدگي در کارها، نتيجه اي جز زيان و پشيماني به همراه ندارد. براي انجام هر کاري بايد جنبه هاي آن را خوب سنجيد و پيش بيني هاي لازم را انجام داد و به عاقبت کار نيز توجه داشت. بي شک، با چنين مقدمه چيني هايي، درصد موفقيت کارها بالا مي رود و بيشتر مي توان به نتيجه کار خوش بين بود.اما برخي افراد، تنها و تنها به منافع خويش مي انديشند و براي به دست آوردن سود بيشتر مي کوشند از راه هاي گوناگوني چون افشاي اسرار اموال و حقوق ديگران را از چنگ آنان بيرون آورند. اين افراد، گاهي مستقيم و زماني غيرمستقيم، براي اجراي اين مقاصد شوم، نقشه هاي گوناگوني طرح مي کنند تا صاحب حق را به چشم پوشي از حق خويش وادار کنند. دور انديشي يي، در اين حديث مذموم و ناپسند است كه انساني به خاطر منافع خويش حق ديگران را ناديده بگيرد.
نكته: رنگ رخسار خبر مي دهد از سر درون
امير مؤمنان علي (عليه السلام) مىفرمايد:
«هيچ كس در ضمير باطن، رازى را پنهان نمىدارد، مگر اينكه از رنگ چهره و لابلاى سخنان پراكنده و خالى از توجه او آشكار مىشود.»(65)بسيار مىشود به كسى كه آثار ناراحتى و درد و رنج و بى خوابى در چهره و چشم او نمايان است مىگوئيم: هر چند تو از ناراحتيت سخن نمىگويى اما چشم تو مىگويد كه ديشب به خواب نرفتى، و چهرهات گواهى مىدهد كه از درد و ناراحتى جانكاهى رنج مىبرى! اين«زبان حال» گاهى آن قدر قوى و نيرومند است كه «زبان قال» را تحت الشعاع خود قرار مىدهد و به تكذيب آن برمىخيزد و به گفته شاعر:
گفتم كه با مكر و فسون
پنهان كنم راز درون!
پنهان نمىگردد كه خون
از ديدگانم مىرود!
از سوى ديگر آيا مىتوان انكار كرد كه يك تابلو بسيار زيبا كه شاهكارى از هنر راستين است گواهى بر ذوق و مهارت نقاش مىدهد و او را مدح و ثنا مىگويد؟آيا مىتوان انكار كرد كه ديوان شعر شعراى بزرگ و نامدار از قريحه عالى آنها حكايت مىكند؟ و دائما آنها را مىستايد؟
آيا مىتوان منكر شد كه ساختمان هاى عظيم و كارخانههاى بزرگ و مغزهاى پيچيده الكترونيك و امثال آنها، با زبان بىزبانى از سازنده و مخترع و مبتكر خود سخن مىگويند، و هر يك در حد خود از آنها ستايش مىكنند؟ در نتيجه بايد در حفظ اسرار خود استوار بود و تنها راه فاش شدن اسرار را، عوامل اختياري مانند بيان راز براي ديگران ندانيم بلكه ممكن است از طرق غير اختياري مانند اضطراب، شادي، غم، عجله و … رازمان را بر ملا كنيم.
پي نوشت ها :
1. انما بعث لاتمم مكارم الاخلاق
2. «ملاك السر ستره» غرر الحكم،ص 320، ح 7424
3. اخلاق معاشرت، ص 124
4. «سرک اسیرک، فان افشیته صرت اسیره» غررالحکم، ص 320، ح 7415
5. گلستان سعدی، باب هشتم، آداب صحبت
6. «لا حرز لمن لا يسع سره صدره» غرر الحكم، ص 320، ح 7430
7. «من كتم سره كانت الخيره بيده» نهج البلاغه، حكمت 162
8. «احفظ أمرك و لا تنكح خاطبا [خاطئا] سرك» غرر الحكم، ص 320، ح 7412
9. گلستان سعدی، باب هشتم، آداب صحبت
10. «كلما كثر خزان الأسرار كثر ضياعها» غرر الحكم، ص 320، ح 7418
11. «فَلَا يَعْدُوَنْ سِرِّي وَ سِرُّكَ ثَالِثاً أَلَا كُلُّ سِرٍّ جَاوَزَ اثْنَيْنِ شَائِعٌ»
12. الامام زين العابدين (عليه السلام): «قَالَ وَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنِّي افْتَدَيْتُ خَصْلَتَيْنِ فِي الشِّيعَةِ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِي النَّزَقَ وَ قِلَّةَ الْكِتْمَانِ» الكافي، ج 2، ص222
13. «كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» بحار الانوار، ج 2، ص 75
14. «وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَكْتَمُهُمْ لِحَدِيثِنَا» الكافي، ج 2، ص 223
15. « قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِين»يوسف / 5
16. تفسير نمونه، ج9، ص 319
17. «لا يكون المؤمن مؤمنا حتى تكون فيه ثلاث خصال سنة من ربه و سنة من نبيه ص و سنة من وليه (عليه السلام) فاما السنة من ربه فكتمان السر و اما السنة من نبيه فمداراة الناس و اما السنة من وليه فالصبر فى الباساء و الضراء.» بحارالأنوار، ج 72، ص 68 و الكافي، ج2، ص 241
18. «سرك من دمك فلا يجرين من غير أوداجك» سفينة البحار (كتم)
19. «صدر العاقل صندوق سره» غرر الحكم ، ص 320، ح 7416
20. «جمع خير الدنيا و الآخره فى كتمان السر و مصادقة الاخيار، و جمع الشر فى الاذاعة و مواخاة الاشرا» سفينة البحار، جلد 2 ص 469، (ماده كتم)
21. و قال (صلي الله عليه و آله) «أيما امرأة كتمت سر زوجها فلم تطلع عليه أحدا فهي في درجات الحور العين» إرشادالقلوب، ج 1، ص 174
22. مفاتيح الجنان، دعاي كميل
23. اخلاق معاشرت، ص 126
24. «و اما السنة من ربه کتمان سره.» بحار الانوار، ج 72، ص 68، 417 و الكافي، ج2، ص 241 و كشف الغمه، ج 2، ص 292
25. طه / 114
26. روى عبد الله بن الحسين بن علي (عليه السلام) عن أبيه عن جده أنه قال «إن من حق المعلم على المتعلم أن لا يفشي له سرا» إرشادالقلوب، ج 1، ص و الخصال، ج 2، ص504 و أعلامالدين، ص91
27. «ابذل لصديقك كل المودة و لاتبذل له كل الطّمأنينة» غرر الحكم، ص 421، ح 9665 و كنز الفوائد، ج 1، ص 93
28. «المرء علي دين خليله و قرينه» وسايل الشيعه، ج 4، ص 207
29. «لا تطلع صدیقک من سرک الا علی ما لو اطلعت علیه عدوک لم یضرک فانالصدیق قد یکون عدوا یوما ما» مشكات الانوار، ص 323، امالي صدوق، ص 397
30. گلستان سعدی، باب هشتم.
31. اخلاق معاشرت، ص 128
32. الامام زين العابدين (عليه السلام): «قَالَ وَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنِّي افْتَدَيْتُ خَصْلَتَيْنِ فِي الشِّيعَةِ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِي النَّزَقَ وَ قِلَّةَ الْكِتْمَانِ» الكافي، ج 2، ص221 و وسايل الشيعه، ج 16، ص 235
33. «كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» بحارالانوار ، ج 2، ص 64، 147 و الامالي للطوسي، 115
34. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» آل عمران / 118
35. تفسير نمونه، ج3، ص 62
36. «لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا» آل عمران / 118
37. «المرء أحفظ لسرّه» بحار الانوار، ج 72، ص 71
38. «صدر العاقل صندوق سره» غرر الحكم، ص 320، ح 7416
39. «صدرك اوسع لسرك» بحار الانوار، ج 72، ص 71 و ج 75، ص 278
40. «و لا تودع سترك إلا مؤمنا وفيا» غرر الحكم، ص 321 و ح 7429
41. «من توفيق الرجل وضع سره عند من يستره و إحسانه عند من ينشره» غرر الحكم، ص 320، ح 7423
42. «اِنَّ مِنَ الْيَقِينِ اَنْ تَرْضَي اَحَداً بِسَخَطِ اللّهِ وَ لا تَحْمَدَ اَحَداً بِما آتَاکَ اللّهُ وَ لا تَذُمَّ اَحَداً عَلَي مَا لَمْ يُؤتِکَ اللّهُ»تحف العقول، ص 48
43. «وُدُّ الْمُؤمِنِ اَلْمُؤمِنَ فِي اللّهِ مِنْ اَعْظَمِ شُعَبِ الاِيْمانِ وَ مَنْ اَحَبَّ فِي اللّهِ وَ اَبْغَضَ فِي اللّهِ وَ اَعْطَي فِي اللّهِ وَ مَنَعَ فِي اللّهِ فَهُوَ مِنَ الاَصْفِياءِ.» تحف العقول، ص 48
44. بحار الانوار، ج 77، ص 235
45. «كاتم السر وفي أمين» غرر الحكم، ص 320، ح 7419
46. «کَفي بِالْمَرْءِ سَعادَةً أَنْ يُوثَقَ بِهِ في أَمْرِ دينِهِ وَ دُنْياهُ.» غرر الحكم، ص 167، ح 3282
47. «من ستر علی مسلم ستره الله فی الدنیا و الاخرة.» عوالي اللئالي، ج 1، ص 129
48. «لا یستر عبد عیب عبد الا ستره الله یوم القیامة.» و «لا یری امرؤ من اخیه عورة فیسترها علیه، الا دخل الجنة.»
49. برگرفته از كتاب جامع السعادات
50. احفظ امرك و لا تنكح خاطباً سرّك» غرر الحكم،ص 320، ح 7412
51 « قال طوبى لعبد نومة عرف الناس فصاحبهم ببدنه و لم يصاحبهم في أعمالهم بقلبه فعرفهم في الظاهر و لم يعرفوه في الباطن» الخصال، ج1، ص27
52 .«من ضعف عن حفظ سره لم يقو لسر غيره و من ضعف عن سره فهو عن سر غيره أضعف» غرر الحكم، ص 321، ح 7436 و 7435
53 .«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَرْبَعَةٌ يَذْهَبْنَ ضَيَاعاً مَوَدَّةٌ تَمْنَحُهَا مَنْ لَا وَفَاءَ لَهُ وَ مَعْرُوفٌ عِنْدَ مَنْ لَا شُكْرَ لَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَ مَنْ لَا اسْتِمَاعَ لَهُ وَ سِرٌّ تُودِعُهُ عِنْدَ مَنْ لَا حَصَافَةَ لَهُ» بحارالأنوار، ج 72، ص 69 و ج 71، ص 411
54 .«من أسر إلى غير ثقة ضيع سره» غرر الحكم، ص 320، ح 7422
55 .«لا تثق بمن يذيع سرك» غرر الحكم، ص 321، ح 7440
56 .«اِنَّ لِلْمُتَکَلِّفِ مِنَ الرِّجالِ ثَلاثَ عَلامات: يَتَمَلَّقُ اِذَا شَهِدَ وَ يَغْتَابُ اِذَا غَابَ وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَةِ.» تحف العقول، ص 10
57 .«لا تودعن سرك من لا أمانة له» غرر الحكم، ص 320، ح 7425
58.«لا بأس بان لا يعلم سرك» بحار الانوار، ج 74، ص 271 و بشارت المصطفي، ص 26
59 .عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ «ثَلَاثٌ لَا يُسْتَوْدَعْنَ سِرّاً الْمَرْأَةُ وَ النَّمَّامُ وَ الْأَحْمَقُ» مستدركالوسائل، ج14، ص 262 و غرر الحكم، ص 432، ح 9850
60. «اربعة يذهبن ضياعاً : .... و سرّ تودعه عند ما لا حصافة له» بحار الانوار، ج 75، ص 69
61 .«ليس بين الايمان و الكفر الا قله العقل» الكافي، ج 1، ص 28
62 .«لا تسر إلى الجاهل شيئا لا يطيق كتمانه» غرر الحكم، ص 320، ح 7428
63 .«انفرد بسرك و لا تودعه حازما فيزل و لا جاهلا فيخون» غرر الحكم، ص 320، ح 7413
64 .همان
65 .«ما اضمر احد شيئا الا ظهر فى صفحات وجهه او فلتات لسانه» بحار الانوار، ج 72، ص 204 و نهج البلاغه، كلمات قصار شماره 26
/ع