رازداری (2)
منبع : اختصاصی راسخون
در حکمت های بلند بزرگان آمده است: «صدور الاحرار، قبور الاسرار».سینههای آزادمردان، گور رازهاست. باید دلی پاک و ایمانی محکم وارادهای استوار داشت، تا به افشای راز این و آن نپرداخت. اگر انسان بتواند هر چه کمتر از اسرار مردم مطلع باشد، بهتر است و احتمال فاشکردن آن هم کمتر. راهها و مسیرهایی که انسان را در جریان «افشاء اسرار » قرارمیدهد، عبارتند از:
1- گمان بد و كنجكاوي
«كسى كه گمان بد داشته باشد از همه كس مىترسد و وحشت دارد.»(67)
گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عيوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر اين امور سبب غيبت مىشود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است.همچنان كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «افشاء كننده اسرار بسيار شك كننده (در امور ديگران) مي باشد»(68)انسان هر چه نسبت به اسرار ديگران بي اطلاع باشد آن اسرار ديرتر در معرض فاش شدن قرار مي گيرد در نتيجه كنجكاوي و تجسس در امور ديگران يكي از راه هاي اطلاع بر اسرار مردم است و گناه آن هنگامي بزرگتر مي شود كه تؤام با عيب جويي شود.
خداوند تعالي مي فرمايد: «و لا تجسسوا»(69) «در امور ديگران تجسس نكنيد.»جستجوی عیب ها، لغزش ها و اسرار مردم و آشکار نمودن آنها هر چند كه از روي عداوت و كينه نباشد گناهي است بزرگ، چنانکه گفتهاند:
«و عین الرضا عن کل عیب کلیلة
كما أن عین السخط تبدی المساویا»
چشمی که از روی خشنودی بنگرد از دیدن هر عیبی ناتوان است، ولی چشمي كه از روي خشم و ناخشنودی بنگرد بدی ها و زشتی ها را ظاهر میکند.رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند:«هر که به صحبت ديگران كه دوست ندارند کسی آن را بشنود گوش فرا دهد، در قیامت در گوش های او سرب ریزند.»(70) به درستي كه هر كه سعي نمايد كمتر از اسرار مردم بداند كمتر در اين گناه گرفتار مي شود و بدتر از تجسس و عيب جويي، فاش و بر ملا ساختن اسرار مردم است كه خداوند براي ايشان عذابي دردناك فراهم نموده است. «کسانی که دوست دارند زشت کاری و اعمال ناشایست در میان مؤمنان فاش و شایع شود عذابی دردناک دارند.»(71)امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: «از نزدیکترین لحظه هاي انسان به کفر این است که با كسي عقد برادری در دین بسته باشد و بدی ها و لغزش های او را بشمارد که روزی او را به آنها سرزنش کند.»(72)همچنين شخصی به آن حضرت عرض کرد: «مردم میگویند: عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟ امام فرمودند: مراد آن نیست که پنداشتهای،عورت مؤمن این است که کسی مواظب باشد که وي سخنی بگوید تا بر او عیبي گرفته شود و آن را به خاطر بسپارد تا روزی که بر او خشمگین است به وسیله آن وی را سرزنش کند.»
2- غيبت
" كسى كه به منظور عيبجويى و آبروريزى مؤمنى سخنى نقل كند تا او را از نظر مردم بيندازد، خداوند او را از ولايت خودش بيرون كرده، به سوى ولايت شيطان مىفرستد، اما شيطان هم او را نمىپذيرد.»(73)تمام اين تاكيدات و عبارات تكان دهنده به خاطر اهميت فوق العادهاى است كه اسلام براى حفظ آبرو، و حيثيت اجتماعى مؤمنان قائل است، و نيز به خاطر تاثير مخربى است كه غيبت در وحدت جامعه، و اعتماد متقابل و پيوند دلها دارد، و از آن بدتر اينكه غيبت عاملى است براى دامن زدن به آتش كينه و عداوت و دشمنى و نفاق و اشاعه فحشاء در سطح اجتماع، چرا كه وقتى عيوب پنهانى مردم از طريق غيبت آشكار شود اهميت و عظمت گناه از ميان مىرود و آلودگى به آن آسان مىشود.سرمايه بزرگ انسان در زندگى حيثيت و آبرو و شخصيت او است، و هر چيز آن را به خطر بيندازد مانند آن است كه جان او را به خطر انداخته باشد، بلكه گاه ترور شخصيت از ترور شخص مهمتر محسوب مىشود، و اينجا است كه گاه گناه آن از قتل نفس نيز سنگينتر است.يكى از فلسفههاى تحريم غيبت اين است كه اين سرمايه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشكند، و حيثيت آنها را لكهدار نسازد، و اين مطلبى است كه اسلام آن را با اهميت بسيار تلقى مىكند.نكته ديگر اينكه غيبت، بد بينى مىآفريند، پيوندهاى اجتماعى را سست مىكند، سرمايه اعتماد را از بين مىبرد، و پايههاى تعاون و همكارى را متزلزل مىسازد.مىدانيم اسلام براى مساله وحدت و يكپارچگى جامعه اسلامى و انسجام و استحكام آن اهميت فوق العادهاى قائل شده است، هر چيز اين وحدت را تحكيم كند مورد علاقه اسلام است، و هر چيز آن را تضعيف نمايد منفور است، و غيبت يكى از عوامل مهم تضعيف است.از اينها گذشته غيبت بذر كينه و عداوت را در دلها مىپاشد، و گاه سرچشمه نزاع هاى خونين و قتل و كشتار مىگردد.خلاصه اين كه اگر در اسلام غيبت به عنوان يكى از بزرگترين گناهان كبيره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
3- دروغ
4- سخن چيني
5- مسخره كردن
6- آگاهي افراد زياد بر اسرار
باید توجه داشت که راز، همچون شریان حیاتی تو و جامعه و انقلاب تو است. پاسداری از آن هم بر عهده تو است. چه ژرف وزیباست این کلام حضرت صادق(عليه السلام):«راز تو از خون تو است، پس نباید جز در رگهای خودت جاریشود!»(78)و مگر «خون»، عامل بقای انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود، جان هم پر میکشد. اسرار هم همین حکم را دارد.
گفتن هر سخنی در هر جا
نبود شیوه مردان خدا
هر سخن، جا و مقامی دارد
مرد حق، حفظ کلامی دارد
حاصل کار دهد باد فنا
گفتن هر سخنی در هر جا
7- پر حرفي
8- خود نمايي
باری ... باید زبان را در حفظ راز، یاری کرد. راز، امانت است. درحفظ آن باید کوشید.
فصل چهارم: آثار راز داري و تبعات افشاگري
رابطه اعمال نيك و بد
برخي از اعمال نيك اگر به طور شايسته و مقبول انجام گيرد آثار اعمال بد گذشته را از بين مي برد مانند توبه كه اگر به صورت مطلوب انجام گيرد گناهان شخص آمرزيده خواهد شد.(79 )و عيناً مانند پرتو نوري است كه دقيقاً بر همان نقطه تاريك بتابد و آن را روشن نمايد.
اما هر عمل نيكي اثر هر گناهي را از بين نمي برد و از اين رو ممكن است شخص مؤمن، مدتي گرفتار كيفر گناهش باشد و سرانجام به بهشت جاوداني در آيد. گويي روح انسان، داراي ابعاد گوناگوني است . هر دسته از اعمال نيك و بد به يك رؤيه آن مربوط مي شود مثلاً عمل نيكي كه مربوط به رؤيه «الف» است اثر گناهي كه ارتباط با رؤيه «ب» دارد را از بين نمي برد مگر اينكه عمل صالح آن قدر نوراني باشد كه به جوانب ديگر روح هم سرايت كند يا گناه آن قدر آلوده كننده باشد كه ساير ابعاد را هم آلوده سازد. از جمله در روايات و قرآن وارد شده «نماز مقبول، گناهان را شستشو مي دهد و موجب آمرزش گناهان مي گردد»(80) و بعضي از گناهان مانند عقوق والدين و شرب خمر تا مدتي مانع قبولي عبادت مي شود يا افشا كردن گناه ديگران موجب پاك شدن گناه آنها است و عقوبت گناه و سنگيني آن بر عهده افشاگر است همچنين خداوند ديگر گناه كار را در آخرت مجازات نمي كند زيرا در دنيا به واسطه افشاگري ملامت و سرزنش شده است.(81)
ولي تعيين انواع و مقدار تأثير و تأثر اعمال نيك و بد در يكديگر را بايد از طريق وحي و سخنان معصومين (عليهم السلام) به دست آورد و قاعده كلي براي همه آنها نمي توان تعيين كرد.
نکته:
قبل از آن که آثار و برکات راز داری و نیز آثار و تبعات افشاگری را مورد بررسی قرار دهیم ذکر این نکته را ضروری می دانیم که آثار و تبعات مذکور نسبت به نوع و درجه اهمیت راز داری و افشاگری متفاوت می باشند و نمی توان همه موارد را برای هر حفظ راز یا افشای راز صادق دانست.
آثار و بركات راز داري
1- آثار دنيوي
1-1- ايجاد امنيت رواني و اجتماعي
به طور مثال كسى كه رازهاي ديگران را حفظ مي كند و از افشاي آن مي پرهيزد در حقيقت آبرو و حيثيت ديگران را حفظ نموده و ديگر تحقيرها و سرزنش ها به تبع افشاگري جايي را براي بروز خود در جامعه پيدا نمي كنند. همچنين به واسطه راز داري از ايجاد مشكلات بعدي از جمله مالي و حتي جاني و ... جلوگيري به عمل مي آيد.حفظ اسراري مانند اسرار اجتماعي، نظامي، حكومتي و ... كه از اهميت ويژه و فوق العاده اي برخوردارند، و صلاح نيست كه همه اقشار اجتماع از آن آگاهي داشته باشند، تا چه حد مي تواند موجب حفظ آرامش جامعه شود و از بروز هر گونه تشنج و آشوب جلوگيري مي كند و در نتيجه جامعه اي آرام و به دور از هر گونه خشونت و ... خواهيم داشت.
2-1- تمام خير دنيا و آخرت در راز داري و دوستي با نيكان
«تمام خير دنيا و آخرت در اين دو چيز نهفته شده: «كتمان راز و دوستى با نيكان»(82)در فصل اول اشاره كرديم كه انسان با حفظ رازهاي خود اعم از خوب و بد چه اثرات و تبعاتي را از خود دفع مي نمايد. از جمله اين اثرات مي توان به: مورد شماتت ديگران واقع شدن، سر خوردگي نزد دوستان و خفت و ذلت نزد دونان در ناكامي ها و شقاوت ها و همچنين ايجاد حسادت در ديگران، توقع بي جا درست نمودن و زياد شدن دشمنان در خوشبختي ها و سعادت ها اشاره كرد كه انسان با حفظ رازهاي خود از همه اين موارد در امان مي ماند و در دنيا با كمال آسودگي و فراغ بال به زندگي خويش ادامه مي دهد. همچنين با حفظ اسرار ديگران كه موجب حفظ آبروي آنها و جلوگيري از شكست و ضرر در امور ايشان است آخرت خود را به خطر نمي اندازد.و به فرموده امام علي (عليه السلام) در دنيا و آخرت به حض و بهره وافر دست پيدا مي كند.
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بداد جام می و گفت راز پوشیدن
3-1- گوشه اي از خوشبختي
4-1- موفقيت و پيروزي
5-1- موجب شادي
6-1- رهايي و راحتي
7-1- قدرت انتخاب
8 -1- عزت در دنيا
«اسرار ما را حفظ كنيد و آنها را فاش نكنيد. همانا كسي كه اسرار ما را پنهان كند و آنها را فاش نكند خداوند او را در دنيا عزيز مي كند و در آخرت نوري بين دو چشمانش قرار مي دهد كه او را به سوي بهشت رهنمون مي سازد.و كسي كه اسرار ما را فاش كند و آنها را پنهان نگرداند خداوند در دنيا او را ذليل مي كند و در آخرت نوري را از بين چشمانش بر مي دارد و او را در تاريكي قرار مي دهد كه به سوي جهنم رهنمون است. به درستي كه تقيه از دين من و دين پدرانم مي باشد و شخصي كه تقيه نمي كند دين ندارد.و خداوند دوست دارد كه بنده اش حافظ اسرار باشد همان طور كه دوست دارد بنده اش دين خود را آشكار نمايد.و به درستي كه فاش كننده اسرار ما، مانند كسي است كه ما را انكار نموده.»(89)
9- 1- چراغ هاي هدايت و چشمه هاي دانش
10- 1- ايمان كامل
2- آثار اخروي
1-2- در سايه عرش خدا
«سه طايفهاند كه در روز قيامت در سايه عرش خدا قرار دارند، روزى كه سايهاى جز سايه او نيست: كسى كه وسائل تزويج برادر مسلمانش را فراهم سازد، و كسى كه به هنگام نياز به خدمت، خدمت كنندهاى براى او فراهم كند و كسى كه اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد»(93)
2-2- ورود به بهشت
3-2- در درجات حورالعين
4-2- خداوند حافظ اسرار اوست
5-2- ارجمندي نزد خدا به موجب حفظ اسرار
6-2- جهاد در راه خدا
آثار و تبعات افشاگري
آگاهى بر اسرار نهانى- به عكس آنچه بسيارى خيال مىكنند- مشكلى را براى مردم، حل نمىكند، بلكه در بسيارى از موارد باعث هرج و مرج و از هم پاشيدن پيوندهاى اجتماعى و خاموش شدن شعلههاى اميد و از بين رفتن تلاش و كوشش در ميان توده مردم، مىگردد. بعضي از مردم هم، با آگاهي يافتن بر اسرار نهان ديگران منافع فراوانى را براى خودم فراهم مىسازند و از رسيدن ضرر و زيان به خود جلوگيري مي كنند. در زير به برخي از آثار و تبعات افشای راز مي پردازيم.
1- آثار و تبعات دنيوي
1-1- خيانت در امانت
«خيانت به خدا و پيامبر آن است كه اسرار نظامى مسلمانان را در اختيار ديگران بگذارند، و يا دشمنان را در مبارزه خود تقويت كنند، و يا به طور كلى واجبات و محرمات و برنامههاى الهى را پشت سر بيفكنند، لذا از «ابن عباس» نقل شده كه هر كس چيزى از برنامههاى اسلامى را ترك كند يك نوع خيانت نسبت به خدا و پيامبر مرتكب شده است.»(100)حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «نقلی که میان دو نفرگذشت امانت است میان شما.»(101)«خيانت» در اصل به معناى خود دارى از پرداخت حقى است كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده و آن ضد «امانت» است.امانت گرچه معمولا به امانتهاى مالى گفته مىشود ولى تمام شئون زندگى اجتماعى و سياسى و اخلاقى را در بر مىگيرد، لذا در حديث وارد شده كه «گفتگوهايى كه در جلسه خصوصى مىشود امانت است.»(102)و در حديث ديگرى مىخوانيم: «هنگامى كه كسى براى ديگرى سخنى نقل كند سپس به اطراف خود بنگرد (كه آيا كسى آن را شنيد يا نه) اين سخن امانت است.(103)بعضى گفتهاند امانت خدا آئين اوست و امانت پيامبر سنت اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها مىباشد.اگر حرفی را از کسی شنیدی که راضی به نقل آن برای دیگری نبود، نقل آن گناه است. اگر بیان یک راز، آبروی خانوادهای را به خطراندازد، فردای قیامت مسؤولیت دارد و پاسخ گفتن به آن بسیار دشواراست. چرا غیبتحرام است و زشتترین معصیت؟ چون خمیرمایهاشهمان افشای اسرار و بدی ها و معایب دیگران است. مگر آبروی رفته را میتوان دوباره بازگرداند و مگر آب ریخته را میتوان جمع کرد؟ اگر از اختلافات خانوادگی زن و مردی خبر داری، چه نیازی و لزومی به طرح و افشای آن؟ اگر در کسی نقطه ضعفی سراغ داری، با کدام حجت شرعی و مستمسک دینی آن را فاش و پخش و بازگو میکنی؟ مگر میتوان هر چه را دانست، گفت؟ مگر گفتن هر راستی واجب است؟ عبد الله بن سنان به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کرد که: «منظور از عورت مؤمن بر مؤمن حرام است چيست؟ آيا منظور،عورت او است؟ امام فرموند: نه چنین نيست، بلکه منظور فاش کردن راز اوست.»(104)«افشاگري خيانت است»(105) و خيانت در امانت از منفورترين اعمال و از زشتترين گناهان است، كسى كه در امانت خيانت مىكند در حقيقت منافق است، چنان كه در حديث از پيامبر (صلي الله عليه و آله) نقل شده:«نشانه منافق سه چيز است: هنگام سخن دروغ مىگويد، و بهنگامى كه وعده مىدهد تخلف مىكند و بهنگامى كه امانتى نزد او بگذارند خيانت مىنمايد، چنين كسى منافق است هر چند روزه بگيرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند.»(106)اصولا ترك خيانت در امانت از وظایف و حقوق انسانى است يعنى حتى اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد نمىتوان در امانت او خيانت كرد. پس «نسبت به اسرار خود بخيل باش و آنها را فاش نگردان كه همانا افشاگري خيانت است»(107)
2-1- برابر با قتل عمد
3-1- عدم سلامت رواني و اجتماعي
4-1- از دست دادن همه چيز
5-1- موجب نابودي
به درستي كه «كسي كه راز خود را نگه ندارد نابود مي شود.»(118)
6-1- تمام شر دنيا و آخرت
7- 1- گسترش فساد
هنگامي كه انساني گناه ديگران را در بين مردم افشاء نمايد به درستي كه مستحق مجازات سنگيني خواهد بود زيرا اين كار به معناي بي اهميت جلوه دادن دستورات الهي و پشت پا زدن به احكام خداوند است. افشاي گناه حياء و عفت عمومي را خدشه دار مي نمايد و موجب مي شود تا ديگران براي انجام گناه گستاخ و بي حياء شوند در نتيجه ميزان گناه و فساد در جامعه افزايش مي يابد و محيط پاك و سالم جامعه اسلامي آلوده مي گردد. پيامبر گرامي اسلام درباره نکوهش اين ناهنجاري مي فرمايد: «همه امّت من بخشيده خواهند شد مگر تظاهرکنندگان به گناه»(121) كه از جمله آن مي توان افشاي گناهان را بر شمرد. كه ممكن است از هر طريقي صورت پذيرد مانند وسایل ارتباط جمعی و گاهی آنچه از طریق رسانهها، بیسیم، تلفن، جراید، عکس و فیلم، نامه، حرفهای عادی مردم کوچه و بازار ودر مجالس و محافل مطرح میشود، رازها را فاش میسازد. و ... برخیعلتها و راه های دیگر.
2- آثار و تبعات اخروي
1-2- گناه
2-2- افشاي گناه برابر با انجام گناه
3-2- خفت و ذلت نزد خداوند
4-2- خروج از ولايت خداوند
فصل پنجم: درمان افشاگري
1- هر چه كُني به خود كُني گر همه نيك و بد كني
«اگر نيكي كنيد، به خود كرده ايد و اگر بدي كنيد، از آنِ خودتان است...»(131) شماري از آيات قرآن به اين مطلب مهم و اين حقيقت روشن تصريح دارند، از آن جمله: آيات ۴۶ سوره فصلت و ۱۵ جاثيه. «هر كه كار شايسته كند، به سود خود اوست و هر كه بدى كند، به زيان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست.»(132)و «هر كه كارى شايسته كند، به سود خود اوست، و هر كه بدى كند به زيانش باشد. سپس به سوى پروردگارتان برگردانيده مىشويد.»(133)نكته جالب توجه اين است كه بهترين راه تشويق انسان به كار خير بهره گيري از حس غريزي خود دوستي و خود خواهي اوست. قرآن ابتدا به او ميگويد: «كُلُّ نفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ» و «كُلُّ امْرِي بِما كَسَبَ رَهينٌ» تو در گرو اعمال و اكتسابات خويشي. آنگاه مي فرمايد: نيكي هايي كه مي كنيد به خود مي كنيد و ضرر بدي هاي شما نيز به خود شما بر مي گردد و بدين وسيله انسان را به خوبي و پرهيز از زشتي دعوت، بلكه وادار مي كند. پس ديگر جايي براي فاش نمودن اسرار و بردن آبرو و رسادن ضرر و زيان به ديگران براي انسان باقي نمي ماند زيرا نتيجه اعمال انسان اولين جايي كه اثر گذار است در روح و روان آدمي است.
آدمي بايد به اين نكته توجه داشته باشته باشد كه تمامي افعال و رفتارهايي كه انجام مي دهد نتيجه اش بازگشت به سوي خود او دارد. امام علي (عليه السلام) فرمودند: «تو اگر نيكي كني، خودت را گرامي داشته اي و به خودت نيكي كردهاي و اگر بدي كني، خودت را خوار كرده اي و به خودت زيان رساندهاي.»
2- كم حرفي و حفظ زبان
«حفظ لسان» و «کنترل زبان» در مباحث اخلاقی و روایات، جایگاه مهمی دارد و به موضوعاتی چون: دروغ، غیبت، افتراء، لغو، بهتان و در بخشی هم به «رازداری» مربوط میشود. کسی که نتواند رازدار مردمباشد، گرفتار یک رذیله اخلاقی و معاشرتی است و باید در رفع آن بکوشد. تقوا و تمرین میتواند راهی مناسب به شمار آید. زبان ترازوي انسان است و آن قدر مورد اهميت مي باشد كه در دنيا ایمان و کفر جز با شهادت آن معلوم نمیشود و جز خاموشی راه نجاتی از خطر آن نیست رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر که خاموشی گزید نجات یافت.»(134)و حضرت لقمان به فرزند خود چنين توصيه نمود: «ای فرزند، اگر پنداری که سخن گفتن نقره است، بدان که سکوت طلاست.» حفظ اسرار خود و ديگران جز با حفظ زبان امكان پذير نيست و آسايش و راحتي انسان در كنترل زبان است انساني كه لجام زبان خويش را در دست داشته باشد راه نجات خود و ديگران را مهيا ساخته است.
3- حسن ظن و دوري از تجسس
گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عيوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر اين امور سبب پراكندگي اسرار مىشود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است.حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «مائده اي از بهشت براي حضرت عيسي (عليه السلام) نازل شد و ايشان به حورايون فرمودند: از اين مائده نخوريد تا هنگامي كه اجازه دهم؛ پس يكي از آنها مقداري از مائده را تناول كرد و بعضي از حواريون بيان داشتند يا روح الله آن مرد از آن مائده خورد پس در اين هنگام حضرت عيسي (عليه السلام) رو به مرد كرد و به او گفت: آيا تو از اين مائده خورده اي پس او جواب داد نه! و حواريون گفتند به خداوند قسم كه يا روح الله او به درستي از آن مائده خورده است پس حضرت عيسي رو به حواريون كردند و فرمودند: برادر تو درست مي گويد و چشمان شما اشتباه ديده است.»(135)اين داستان درسي بزرگ است براي همه ما كه از تجسس در امور ديگران بپرهيزيم و اشتباهات و خطا هاي ديگران را فاش نكنيم. البته آن جا كه نياز باشد اصل امر به معروف و نهي از منكر را نبايد ترك كرد و انسان هر چه نسبت به اسرار ديگران بي اطلاع باشد و در امور ديگران تجسس و كنجكاوي كمتر نمايد آن اسرار ديرتر در معرض فاش شدن قرار مي گيرد. يكي ديگر از مصاديق تجسس و كنجكاوي بي مورد، خواندن نامه ديگران مي باشد كه از عادت هاي زشتي است که در برخي افراد وجود دارد، که بي اجازه، نامه ديگران را مي خوانند يا در کار ديگران تجسس مي کنند. اينان براي توجيه کار نادرست خود مي گويند: «من و او نداريم»، «بين ما يگانگي کامل وجود دارد.» البته اين عذري ناپذيرفتني است و حتي اگر پدر و فرزند، نامه هاي هم ديگر را بخوانند، ناراحت مي شوند زيرا ممکن است مطالبي وجود داشته باشد که صاحب نامه نمي خواهد ديگران از آن آگاه شوند. پيامبر گرامي اسلام با توصيه به ترک چنين کار نکوهيده اي، مي فرمايد: «هر کس بي اجازه برادرش به نامه او نگاه کند، مانند آن است که در آتش نگريسته است(136)
4- تمرين و تقويت اراده
يكي ديگر از راههاي درمان افشاگري تمرين و تقويت نمودن نفس خويش نسبت به كتمان اسرار مي باشد.بايد سعي و تلاش نمود كه كتمان اسرار را براي خود ملكه نماييم و از اظهار اسرار ديگران بپرهيزيم و نسبت به ابراز ارادتي كه ما مي شود بي اعتنا باشيم زيرا اين جور ارادت ها و مخلص گويي ها درمان هيچ دردي نيست و همواره نفس خويش را عادت دهيم تا ملكه حفظ اسرار برايمان حاصل گردد.
5- عيب پوشي
امام رضا (عليه السلام) فرمودند:«مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اينكه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار و سنتى از پيامبر و سنتى از امام و پيشوا، اما سنت پروردگار كتمان اسرار است.»(138)انسان وقتی عنایتخدای سبحان را در پوشیدن عیوب بندگان تا این حد مي بيند، به خود اجازه نمي دهدكه پرده از عیوب بندگان خدا بردارد. زيرا خود به انواع عيوب و گناهان مبتلاست.
پي نوشت ها :
66 .«ان اللَّه حرم من المسلم دمه و ماله و عرضه، و ان يظن به السوء» المحجة البيضاء، ج 5، ص 268 و كشف الريبه، ص 21
67 .«من لم يحسن ظنه استوحش من كل احد» غرر الحكم، ص 254، ح 5333
68 .أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ «مُذِيعُ السِّرِّ شَاكٌّ وَ قَائِلُهُ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ كَافِرٌ وَ مَنْ تَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى فَهُوَ نَاجٍ قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ التَّسْلِيمُ» الكافي، ج 2، ص 371
69 .حجرات / 12
70 .«من استمع خبر قوم و هم له کارهون، صبت فی اذنیه الآنک یوم القیامة» وسائل الشيعه، ج 17، ص 289
71. «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم» نور/ 19
72 «من اقرب ما یکون العبد الی الکفر ان یؤاخی الرجل الرجل علی الدین فیحصی علیه زلاته لیعیره بها یوما ما» وسائل الشيعه، ج 12، ص 274
73 .«من روى على مؤمن رواية يريد بها شينه، و هدم مروته، ليسقط من اعين الناس، اخرجه اللَّه من ولايته الى ولاية الشيطان، فلا يقبله الشيطان» وسائل الشيعه، ج 8، باب 157 ح 2، ص 608
74. مستدركالوسائل، ج14، ص 262
75. لكافي باب خاموشي و حفظ زبان
76 .«ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا» حجرات، 6
77 .«كلما كثر خزّان الاسرار كثر ضيّاعها» غرر الحكم، ص 320، ح 7418
78 .«سرک من دمک فلا یجرین من غیر اوداجک» بحارالانوار، ج72، ص71
79. ر ك، نساء / 110، آل عمرآن / 135، انعام / 53 و ...
80 .هود / 114
81 .«وَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ مَنِ اطَّلَعَ مِنْمُؤْمِنٍ عَلَى ذَنْبٍ أَوْ سَيِّئَةٍ فَأَفْشَى ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَكْتُمْهَا وَ لَمْ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ كَعَامِلِهَا وَ عَلَيْهِ وِزْرُ ذَلِكَ الَّذِي أَفْشَاهُ عَلَيْهِ وَ كَانَ مَغْفُوراً لِعَامِلِهَا وَ كَانَ عِقَابُهُ مَا أَفْشَى عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا مَسْتُوراً عَلَيْهِ فِي الْآخِرَةِ ثُمَّ يَجِدُ اللَّهَ أَكْرَمَ مِنْ أَنْ يُثَنِّيَ عَلَيْهِ عِقَاباً فِي الْآخِرَةِ» مستدركالوسائل، ج9، ص 135 و الاختصاص، ص 33
82 .«جمع خير الدنيا و الآخره فى كتمان السر و مصادقة الاخيار، و جمع الشر فى الاذاعة و مواخاة الاشرا» سفينة البحار، جلد 2 ص 469، (ماده كتم) و مستدركالوسائل، ج 9، ص 134 و مستدركالوسائل، ج 8، ص 328 و بحارالأنوار، ج 71، ص 178 و بحارالأنوار، ج 72، ص 71
83 .« الصمت حكم و السكوت سلامه و الكتمان طرف به السعاده» تحف العقول، ص 223
84 .انجح الامور ما احاط به الكتمان» غرر الحكم، ص 334، ح 7684
85 .«الظفر بالحزم، و الحزم بإجالة الرأي و الرّأي بتحصين الاسرار» نهج البلاغه، حكمت 48
86 .«سرك سرورك إن كتمته و إن أذعته كان ثبورك» غرر الحكم، ص 320، ح 7414
87 .«الكتمان ملاك النجوى» غرر الحكم، ص 320، ح 7410
88 .«من كتم سره كانت الخيرة بيده» غرر الحكم ، ص 320، ح 7421
89. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام): «يَا مُعَلَّى اكْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ يَا مُعَلَّى مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ يَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ يَا مُعَلَّى إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ يَا مُعَلَّى إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ» مشكاةالأنوار، ص 40 و المحاسن، ج 1، ص 255 و بحارالأنوار، ج72، ص 421 و وسائلالشيعة، ج 16، ص 237 و الكافي، ج 2، ص 223
90. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله): «طُوبَى لِعَبْدٍ نُوَمَةٍ عَرَفَهُ اللَّهُ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ النَّاسُ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ يَنْجَلِي عَنْهُمْ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ لَيْسُوا بِالْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ وَ لَا بِالْجُفَاةِ الْمُرَاءِينَ» الكافي، ج 2، ص 225
91. و روي أن رسول الله (صلي الله عليه و آله) قال: «لا يكمل المؤمن إيمانه حتى يحتوي على مائة و ثلاث خصال ...لا يكشف سرا ...» التمحيص، ص 74
92. قام رجل إلى أمير المؤمنين(عليه السلام) و هو يخطب فقال يا أمير المؤمنين صف لنا صفة المؤمن كأننا ننظر إليه فقال: المؤمن يكشف سرا ...» أعلامالدين، ص 116 و الكافي، ج 2، ص 227
93. «ثلاثة يستظلون بظل عرش اللَّه يوم القيامة، يوم لا ظل الا ظله، رجل زوج اخاه المسلم او اخدمه، او كتم له سرا» وسائل الشيعه، ج 14، ص 27 و وسائلالشيعة، ج 20، ص 46 و مسائلعليبنجعفر(عليه السلام)، ص 343 و الخصال، ج 1، ص 142 و بحارالأنوار، ج 71، ص 356
94. روي عن الصادق (عليه السلام) أنه قال: «من سر مؤمنا فقد سرني و من سرني فقد سر رسول الله و من سر رسول الله فقد سر الله عز و جل و من سر الله أدخله الجنة» أعلامالدين، ص 254 و بحارالأنوار، ج 71، ص413
95. و قال (صلي الله عليه و آله) «أيما امرأة كتمت سر زوجها فلم تطلع عليه أحدا فهي في درجات الحور العين» إرشادالقلوب، ج 1، ص 174
96. «من ستر [سر] مسلما ستره [سره] الله عز و جل في الدنيا و الآخرة ...» عوالياللآلي، ج 1، ص 375 و 128 و 107 و مستدركالوسائل، ج 12، ص 415 و وسائلالشيعة، ج 16، ص 355 و بحارالأنوار، ج 71، ص 304 و ثوابالأعمال، ص 149
97. «يَا سُلَيْمَانُ إِنَّكُمْ عَلَى دِينٍ مَنْ كَتَمَهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَذَاعَهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ» الكافي، ج 2، ص 222
98. «كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» بحارالانوار، ج 2، ص 75
99. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» انفال / 27
100. تفسير نمونه، ج 7، ص 136
101. محجة البیضاء، ج 5، ص 237.و احیاء العلوم، ج 3، ص 114
102 . «المجالس بالامانة» الكافي، ج 2، ص 660 و مستدركالوسائل، ج 8 ، ص 399 و وسائلالشيعة، ج 12، ص 307
103. «اذا حدث الرجل بحديث ثم التفت فهو امانة» شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 177
104. بحار الانوار، ج 75، ص 214، ح 9
105. «الإذاعة أمانة خيانة» غرر الحكم، ص 321، ح 7431
106. «آية المنافق ثلاث: اذا حدث كذب، و اذا وعد اخلف، و اذا ائتمن خان، و ان صام و صلى و زعم انه مسلم» مستدرك الوسائل، ج 14، ص 14
107. «كن بأسرارك بخيلا و لا تذع سرا أودعته فإن الإذاعة خيانة» غرر الحكم ، ص 320، ح 7417
108. «يُحْشَرُ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَا نَدِيَ دَماً فَيُدْفَعُ إِلَيْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِكَ فَيُقَالُ لَهُ هَذَا سَهْمُكَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَيَقُولُ يَا رَبِّ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّكَ قَبَضْتَنِي وَ مَا سَفَكْتُ دَماً فَيَقُولُ بَلَى سَمِعْتَ مِنْ فُلَانٍ رِوَايَةَ كَذَا وَ كَذَا فَرَوَيْتَهَا عَلَيْهِ فَنُقِلَتْ حَتَّى صَارَتْ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَيْهَا وَ هَذَا سَهْمُكَ مِنْ دَمِهِ» الكافي، ج 2، ص 372 و المحاسن، ج 1، ص 105
109. «مَا قَتَلَنَا مَنْ أَذَاعَ حَدِيثَنَا قَتْلَ خَطَإٍ وَ لَكِنْ قَتَلَنَا قَتْلَ عَمْدٍ» الكافي، ج 2، ص 370
110. بحارالأنوار، ج 75، ص 347 و مستدركالوسائل، ج 9، ص 136 و فقه الرضا، ص 338
111. أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَسْيَافِهِمْ وَ لَكِنْ أَذَاعُوا سِرَّهُمْ وَ أَفْشَوْا عَلَيْهِمْ فَقُتِلُوا» الكافي، ج 2، ص 371
112. «لا يسلم من أذاع سره» غرر الحكم، ص 321، ح 7442
113.الامام الصادق (عليه السلام) قَالَ: «أُمِرَ النَّاسُ بِخَصْلَتَيْنِ فَضَيَّعُوهُمَا فَصَارُوا مِنْهُمَا عَلَى غَيْرِ شَيْءٍ الصَّبْرِ وَ الْكِتْمَانِ» الكافي، ج 2، ص 222
114. «افشاء السر سقوط» تحف العقول، 315
115. «لا حرز لمن لا يسع سرّه صدره» غرر الحكم، ص 321، ح 7430
116. «اظهار الشي قبل أن يستحكم مفسدة له» بحار الانوار، ج 75، ص 71
117. «سرك سرورك إن كتمته و إن أذعته كان ثبورك» غرر الحكم، ص 320
118. هلك من لم يحرز أمره» غرر الحكم، 7439
119. «جمع خير الدنيا و الآخره فى كتمان السر و مصادقة الاخيار، و جمع الشر فى الاذاعة و مواخاة الاشرا» سفينة البحار، جلد 2 ص 469، (ماده كتم) و مستدركالوسائل، ج 9، ص 134 و مستدركالوسائل، ج 8، ص 328 و بحارالأنوار، ج 71، ص 178 و ج 72، ص 71
120. محجة البیضاء، ج 5، ص 237 و احیاء العلوم، ج 3، ص 114
21 .«کُلُّ اُمَّتي مُعافي إِلاّ الْمُجاهِرينَ.» نهج الفصاحه، ش 2167
122 .«کَفي بِالْمَرءِ إِثْماً أَنْ يُحَدِّثَ بِکُلِّ مايَسْمَعُ.» نهج الفصاحة، ش 1429
123. أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ: «الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ» الكافي، ج 2، ص 217
124. عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي حَدِيثٍ قَالَ «وَ مَنْ سَمِعَ فَاحِشَةً فَأَفْشَاهَا كَانَ كَمَنْ أَتَاهَا وَ مَنْ سَمِعَ خَيْراً فَأَفْشَاهُ كَانَ كَمَنْ عَمِلَهُ» وسائلالشيعة، ج 12، ص 296 و مستدركالوسائل، ج 9، ص 134 و وَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: «مَنِ اطَّلَعَ مِنْ مؤْمِنٍ عَلَى ذَنْبٍ أَوْ سَيِّئَةٍ فَأَفْشَى ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَكْتُمْهَا وَ لَمْ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ كَعَامِلِهَا وَ عَلَيْهِ وِزْرُ ذَلِكَ الَّذِي أَفْشَاهُ عَلَيْهِ وَ كَانَ مَغْفُوراً لِعَامِلِهَا وَ كَانَ عِقَابُهُ مَا أَفْشَى عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا مَسْتُوراً عَلَيْهِ فِي الْآخِرَةِ ثُمَّ يَجِدُ اللَّهَ أَكْرَمَ مِنْ أَنْ يُثَنِّيَ عَلَيْهِ عِقَاباً فِي الْآخِرَةِ» مستدركالوسائل، ج 9، ص 134
125. «مَنْ اَذاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِعِهَا» الکافي، ج 2، ص 356
126. قال أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَيَّرَ أَقْوَاماً بِالْإِذَاعَةِ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ فَإِيَّاكُمْ وَ الْإِذَاعَةَ» الكافي، ج 2، ص370
127. «يَا سُلَيْمَانُ إِنَّكُمْ عَلَى دِينٍ مَنْ كَتَمَهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَذَاعَهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ» الكافي، ج 2، ص 222
128. «قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَانُ» وسائلالشيعة، ج 12، ص 294 و مستدركالوسائل، ج 9، ص 135
129. «فَإِنَّهُ رُوِيَ أَنَّ الْإِذَاعَةَ كُفْرٌ» بحارالأنوار، ج 75، ص 347 و مستدركالوسائل، ج 9، ص 136 و فقه الرضا، ص 338
130. «مَنْ أَذَاعَ عَلَيْنَا حَدِيثَنَا سَلَبَهُ اللَّهُ الْإِيمَانَ» الكافي، ج 2، ص 372
131. «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» اسراء/ 7
132. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ فصلت» / 46
133. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» جاثيه / 15 \
134. «من صمت نجا» وسائل الشيعه، ج 12، ص 251
135. «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَمَّا نَزَلَتِ الْمَائِدَةُ عَلَى عِيسَى ع قَالَ لِلْحَوَارِيِّينَ لَا تَأْكُلُوا مِنْهَا حَتَّى آذَنَ لَكُمْ فَأَكَلَ مِنْهَا رَجُلٌ مِنْهُمْ فَقَالَ بَعْضُ الْحَوَارِيِّينَ يَا رُوحَ اللَّهِ أَكَلَ مِنْهَا فُلَانٌ فَقَالَ لَهُ عِيسَى ع أَكَلْتَ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ لَا فَقَالَ الْحَوَارِيُّونَ بَلَى وَ اللَّهِ يَا رُوحَ اللَّهِ لَقَدْ أَكَلَ مِنْهَا فَقَالَ عِيسَى ع صَدِّقْ أَخَاكَ وَ كَذِّبْ بَصَرَكَ» وسائلالشيعة، ج 12، ص 296 و تفسير العياشي، ج 1، ص 350 و بحار الانوار، ج 14، ص 235
136. «مَنْ نَظَر فِي کِتابِ أخيهِ بِغَيرِ إِذْنِه فَکَأَنّما يَنْظُرُ في النّار.» مستدرك الوسائل، ج 9، ص 159 و عوالي اللئالي، ج 1، ص 181
137. «لا يكون المؤمن مؤمنا حتى تكون فيه ثلاث خصال سنة من ربه و سنة من نبيه ص و سنة من وليه (عليه السلام) فاما السنة من ربه فكتمان السر و اما السنة من نبيه فمداراة الناس و اما السنة من وليه فالصبر فى الباساء و الضراء.» بحارالأنوار، ج 72، ص 68 و اصول كافي، ج2، ص 241
فهرست منابع و مآخذ :
1.قرآن كريم
2.نهج البلاغه، امام علي بن ابي طالب، يك جلد، انتشارات دارالهجره قم،
3.مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمي، يك جلد، انتشارات گلستان ادب، 1380 هجري شمسي
4. الكافي، ثقة الاسلام كلينى، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسى
5. وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، 29 جلد، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام قم، 1409 هجرى قمرى
6. مستدرك الوسائل، محدث نورى، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى
7.الإختصاص، شيخ مفيد، يك جلد، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد قم، 1413 هجرى قمرى
8. الأمالي، شيخ طوسى، يك جلد، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 هجرى قمرى
9. التمحيص، محمد بن همام اسكافى، يك جلد، انتشارات مدرسه امام مهدى (عج) قم، 1404 هجرى قمرى
10. ثواب الأعمال، شيخ صدوق، يك جلد، انتشارات شريف رضى قم، 1364 هجرى شمسى
11. فقه الرضا، امام رضا على بن موسى عليه السلام، يك جلد، انتشارات كنگره جهانى امام رضا (ع) مشهد، 1406 هجرى قمرى
12. احیاء العلوم
13. اخلاق معاشرت، جواد محدثي، مؤسسه بوستان كتاب قم، 1384 هجري شمسي
14.إرشاد القلوب، حسن بن ابى الحسن ديلمى، دو جلد در يك مجلد، انتشارات شريف رضى، 1412 هجرى قمرى
15.أعلام الدين، حسن بن ابى الحسن ديلمى، يك جلد، مؤسسه آل البيت (ع) قم، 1408 هجرى قمرى
16.الأمالي، شيخ صدوق، يك جلد، انتشارات كتابخانه اسلاميه، 1362 هجرى شمسى
17.الخصال، شيخ صدوق، دو جلد در يك مجلد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1403 هجرى قمرى
18.المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، يك جلد، دار الكتب الإسلامية قم، 1371 هجرى قمرى
19. المحجة البيضاء
20.بحار الأنوار، علامه مجلسى، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى
21.بشارة المصطفى، عماد الدين طبرى، يك جلد، چاپ كتابخانه حيدريه نجف، 1383 هجرى قمرى
22.تحف العقول، حسن بن شعبه حرانى، يك جلد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هجرى قمرى
23. تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ اول، 1374 ش.
24.جامع السعادات
25. سفينة البحار
26.شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد معتزلى، 20 جلد در 10 مجلد، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمرى
27.عوالي اللآلي، ابن ابى جمهور احسائى، 4 جلد، انتشارات سيد الشهداء (ع) قم، 1405 هجرى قمرى
28.غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى، يك جلد، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 هجرى شمسى
29.كتاب التفسير، عياشى محمد بن مسعود، چاپخانه علميه - تهران، 1380 ق.
30.كشف الريبة، شهيد ثانى، يك جلد، انتشارات مرتضوى، 1390 هجرى قمرى
31.كشف الغمة، على بن عيسى إربلى، 2 جلد، چاپ مكتبة بنى هاشمى تبريز، 1381 هجرى قمرى
32.كنز الفوائد، ابوالفتح كراجكى، 2 جلد، انتشارات دار الذخائر قم، 1410 هجرى قمرى
33. گلستان سعدی، سعدي، يك جلد، انتشارات بهزاد، 1381 هجري شمسي
34. مسائل على بن جعفر (ع)، على بن جعفر (ع)، يك جلد، مؤسسه آل البيت (ع) قم، 1409 هجرى قمرى
35. مشكاة الأنوار، ابوالفضل على بن حسن طبرسى، يك جلد، كتابخانه حيدريه نجف اشرف، 1385 هجرى قمرى
36. نهج الفصاحه،
37.سي دي جامع التفاسير، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي
38. سي دي جامع الاحاديث، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي
39.سي دي هدايت در حكايت، مؤسسه فرهنگي پژوهشي اشراق