رمضان نسیم رحمت (3)
منبع: اختصاصی راسخون
بهترين سفرها در ماه رمضان سفر از جسم به روح
استعدادهاي شگرف انسان در عرصه معنويت و عبوديت
1-انسان مانند جهان بزرگ مظهر تجلي ذات و صفات و افعال الوهيت است
2-روح جامع انساني نمايشگاه تجلي ذات يا حكمت خداست و نفس انساني آيينه تجلي صفات يا محبت خداست
3- جسم انساني بالقوه و يا بالفعل داراي همه عناصر و قواي طبيعت است ولي بعضي از آنها را بالفعل دارد و بكار مي برد و بعضيها را هم بالقوه دارد آري اين است دور نمايي از عظمت و شخصيت انسان كه گروه كثيري از آن بي خبرند و بخاطر بي خبري و عدم اطلاعشان خود را در بند جسم و شكم و شهوت اسير كرده و سعادت دنيا و آخرت خود را به باد دادهاند و خبرداران هم بر اثر قرار گرفتن در مدار عبادت به ظهور شخصيت الهي خود اقدام كرده و خود را به لقاء حق و وصال محبوب رساندند.
لقاء حق فقط با عبادت خالصانه است
يكي وصل و يكي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
علي عليه السلام در هنگام عبادت مانند مارگزيده به خود ميچرخد
خوف علي عليه السلام از خداوند خوف و بيمي بودكه بايد آن را در هيبت الهي ناميد نه خوفي كه وجود گناهكاران و علماء و پارسايان را ميلرزاند چون امير المومنين علي عليه السلام به عظمت الهي وحقايق مربوط به آخرت و شكوه وجلال پروردگار عارف و واقف بود و همين عظمت و هيبت الهي آن حضرت را در خود مستغرق ميداشته لذا بهنگام عبادت خود را در برابر وجود عظيم ميديد و لرزه بر اندامش ميافتاد
قرآن مجيد ميفرمايد: «فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يُشْرِك بعبادهِ ربِّه احداً»آنكه در آرزوي ديدار حق و لقاء او را دارد بايد كرداري شايسته ارائه دهد ودر بندگي پروردگار خود هيچكسي را همتاي او قرار ندهد رسيدن به اين مقام نيازمند آمادگي و تهذيب درون و برون است و به اين مرحله اگر كسي برسد ديگر دعاهايش مستجاب ميشود چون خواهان او خداست و او هم خواهان حضرت حق لذا اين سئوال از بعضي افراد مطرح است كه چرا برخي دعاها و الله گفتنها به اجابت نميرسد اين بخاطر اين است كه هنوز عاشقانه صد در صد عاشق پروردگار عالم نيستيم و اگر عبادتي ميكنيم براي اين است كه بهشتي يا جهنمي را از خود دور كنيم پس اگر عبادت عاشقانه و خالصانه بود آن وقت است كه دعائي انساني مستجاب مي شود
لولاك لما خلقتُ الاَفْلاك او از همهي عالم آگاهي و وقوفش به مسئله فقر ذاتي و نياز طبيعي و حتمي موجود بيشتر بود و توجه به اين نياز همه جانبه را نسبت به حضرت بي نياز و فقر ذاتي را نسبت به غني حميد فخر خود ميدانست و بالاترين مقام را براي خويش سلطنت فقر بحساب ميآورد و در برابر حضرت دوست با زبان حال و تمام وجودش عرضه ميداشت
الفقر فخري«يعني فقر نشانه فخر و افتخار من است»(101)
دعا بهترين عمل جهت وصول به حضرت حق
دعا اين رابطه معنوي و فطري كه بطور اكثر در مواقع دردمندي و حوادث و مصائب و خلاء ها و پيش آمدها در حال و زبان و قيافه و اشك سوزان انسان تجلي ميكند دعا معشوق انبياء امامان ومحبوب اولياء و عارفان بوده اليته امتياز پاكان و عاشقان و عارفان در اين مسئله نسبت به ساير انسانها در اين است كه آنان همه وقت چه در هنگام داشتن بهترين آرامش چه وقت حوادث در پيشگاه پروردگار در حال دعا بودند و اظهار نيازمندي و فقر در هر وقت دربارگاه قدس او عشق مي ورزيدند ولي بقيه انسانها معمولاً براي رفع حوادث و مشكلات ياد خدا ميكنند
اما امامان بزرگوار شيعه كه دعاهاي آنان بهترين مكتب تزكيه و تصفيه و عالي ترين داروي علاج دردها مي باشد
شما وقتي به دعاهاي نقل شده از انبيا در قرآن و دعاهاي وارده از معصومين بخصوص دعاي خمس عشر و دعال كميل ، عرفه، ابوحمزه ثمالي، مناجات شعبانيه دعاي مكارم الاخلاق مراجعه ميكنيد به اين نكته واقف مي شويد كه دعا بهترين عامل حركت براي انسان به سوي ارزش ها درستي ها آراستگيها پيراستگيها تزكيه تصفيه و آمرزش گناه و علاج دردهاي شيطاني و ابليس است
دعا عامل حركت و از ضروري ترين نيازهاي بشر
درموقع دعا نه فقط انسان يك فورمول واحدي را پيش خود ميخواند بلكه وجدان او چنان در عالم تجرد و انقطاع فرو مي رود كه خودش تصور آن را نميتواند بكند اين حالت عجيب را نبايد فقط به ترقي و پيشرفت قواي روحي نسبت داد حالت دعا و مناجات اثراتي در اعضاي بدن ما به جاي ميگذارد كه در نوع خود بي سابقه است در روز اول آنقدرها جالب توجه نيست اما كم كم وقتي كه عادي شد هيچ لذتي در مقابل آن برابري نميكند
انسان در اين حالت خود را به طرزي به خدا تسليم مينمايد مثل اين كه تختهاي سنگ مرمر در مقابل سنگ تراش بي اختيار است و در همان حال از خداي خود رحمت و ترحم را طلب مينمايد
امير المومنين بسيار دعا ميخواند
عن ابي عبد الله عليه السلام قال: امير المونين عليه السلام: احب الاعمال الي الله عزوجلَّ في الارض الدُّعاءُ و افضل العباده العفاف قال: و كان اميرُالمومنين رجلاً دَعّاءً امام صادق عليه السلام فرمود: امير المومنين مي فرمايد: محبوبترين اعمال در روي زمين نزد خداوند دعا است و بهترين عبادت پرهيزكاري و پارسائي است و امير المومنين مردي بود كه دعايش بسيار بود
دعا سلاح مومن
امام صادق عليه السلام مي گويد پيامبر فرمود: دعا سلاح مومن و پايه دين و وروشني آسمانها و زمين است قال: قال امير المونين عليه السلام : الدُّعاء مفاتيح النَّجاح و مقاليدُ الفَلاحِ و خيرُ الدُّعاء ما صدر عن صدرِ تقيٍ و قَلبٍ تَقيٍ و في المناجاهِ سببُ النَّجاهِ و بالاخلاصِ يكونُ الخلاصُ فاذا اشتَدَّا الفَزَعُ فاليَ اللهِ المَفْزَعُ و نيز حضرت صادق فرمود اميرمومنان (عليه السلام) فرمود:دعا كليدهاي نجات وگنجينه هاي رستگاري است و بهترين دعا آن دعائي است كه از سينهي پاك و دلي پرهيزكار بر آيد و وسيله نجات درمناجات است و خلاصي به اخلاص به دست آيد وچون فزع و بي تابي سخت شود مفزع و پناهگاه خداست يا امام ششم حضرت صادق علي السلام فرمودند: دعا از نيزهي تيز نافذتر است
«عن ابي عبد الله عليه السلام : الدُّعاءُ انفذ من السِّنان الحديد»
دعا باعث دفع بلا و قضا است
عن ابي عبد الله عليه السلام قال: اِنَّ الدُّعاءَ يرُدُّ القضاءَ و قد نزل من السماءِ و قد اُبْرِمَ ابراماً امام صادق عليه السلام فرمود: دعا قضائيكه از آسمان نازل شده برگرداند اگر چه آن قضا به سختي مبرم و محكم شده باشد عوامل معنوي در تفسير قضا و قدر آنچه راجع به علل و اسباب و عوامل موثر در تغيير سرنوشت انسانها ميباشد تنها عوامل مادي و تاثيرات آنها نميباشد
بديهي است از نظر جهان بيني مادي تنها بايد به همين عوامل و روابط علمي و معلولي ميان آنها اكتفا كرد اما از جهان بيني الهي كه واقعيت را درچهار چوب ماده و جسم كيفيت و انفعالات جسماني محدود ومحصور نميداند دنياي حوادث داراي تار و پودهايي بيشتر و پيچيده تر است و عواملي كه در پديد آمدن حوادث شركت دارند بسي افزون تر ميباشند از نظر مادي عوامل موثر در اجل و روزي و سلامت و سعادت و خوشبختي منحصراً مادي است تنها عوامل مادي است كه اجل را نزديك يا دور ميكند روزي را توسعه ميدهد يا تنگ ميكند جهان بيني الهي علل و عوامل ديگري كه عوامل روحي و معنوي ناميده ميشوند نيز همدوش عوامل مادي در كار اجل و روزي و سلامت و سعادت و امثال اين امور موثرند از نظر جهان بيني الهي جهان يك واحد زنده و با شعور است اعمال و افعال بشر حساب و عكس العمل دارد خوب و بد در مقياس جهان بي تفاوت نيست اعمال خوب و بد بشر مواجه ميشود با عكس العملهايي از جهان كه احيانا در دورة حيات و زندگي خود فرد به اوميرسد.انداء جاندار اعم از حيوان و انسان خصوصاً انداء به صاحبان حقوق از قبيل پدر و مادر و معلم آثار سوئي در همين زندگي بار ميآورد در طبيعت مكافات هست اين آثار و نتايج خود قسمتي از مظاهر قضا و قدر است بديهي است كه اينگونه قضايا و ارتباطات ميان حوادث و پديده ها با جهان بيني الهي كه جهان را يك دستگاه واحد زنده صاحب اراده و شعور ميداند قابل توجيه است و بخشي از روابط علي و معلولي راتشكيل ميدهد و اما با طرز تفكر مادي و جهان بيني ماترياليستي قابل توجيه نيست از نظر جهان بيني الهي جهان هم شنواست و هم بينا ندا و فرياد جاندارها راميشنود و به آنها پاسخ ميدهد به همين جهت دعا يكي از علل اين جهان است كه در سرنوشت انسان موثر است جلوي جريانهاي را ميگيرد و يا جريانهايي به وجود ميآورد به عبادت ديگر دعا يكي از مظاهر قضا و قدر است كه در سرنوشت حادثهاي ميتواند موثر باشد يا جلوي قضاو قدر را ميگيرد(102)
«الدُّعا يرد القضاء بعد ما ابرم ابراما»(103)
دعا قضا رابر ميگرداند هر چند آن قضا محكم شده باشد كارهاي خوب و كارهاي بد سبب تاخير و تاجيل اجل انساني است همچنين صدقات و احسانها يكي ديگر از عوامل ومظاهر قضا و قدر است كه از مجاري معنوي در تغيير و تبديل سرنوشتها موثر است به طور كلي گناه و طاعت، توبه و پرده دري عدل و ظلم نيكوكاري و بدكاري دعا و نفرين و امثال اينها از اموري مي باشد كه در سرنوشت بشر از نظر عمر و سلامت و روزي موثر ميباشد امام صادق عليه السلام فرمود من يَمُوت بالذُّنوب اكثرُ ممَّن يموتُ بالآجالِ و من يَعيشُ بالاحسان اكثرُ مِمَّنْ يعيشُ بالاَعمار عدد كساني كه به واسطه گناهان مي ميرند از كساني كه به واسطه سر آمدن عمر مي ميرند بيشتر است و عدد كساني كه به سبب نيكوكاري زندگي دراز ميكنند از كساني كه با عمر اصلي خود زندگي ميكنند افزون است.مقصود حديث اين است كه گناهان اجل را تغيير ميدهند و احسانها و نيكوكاريها عمر را زياد ميكنند يعني با اينكه اجل و عمر به حكم و قضا و قدر الهي تعيين شده اند اين امور عامل تغيير و تبديل قضا و قدر ميباشند
تهديد شديد حضرت حق به كساني كه از عبادت استكبار ميكند
قرآن مجيد تهديد شديدي نسبت به كساني كه از دعا كردن ابا دارند كرده ميگويد: «كساني كه از عبادت من استكبار ميورزند به زودي با ذلت و خواري وارد جهنم ميشوند
«ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين» در يك تحليل كوتاه ميتوان به عمق مفاد اين احاديث رسيد زيرا دعا از يك سو انسان را به شناخت پروردگار دعوت ميكند و از سوي ديگر سبب ميشود كه خود را نيازمند او ببيند و در برابرش خضوع كند و از مركب غرور و كبر كه سرچشمه انواع بدبختيها و مجادله در آيات است فرود آورد و براي خود در برابر ذات پاك او موجوديتي قائل نشود
از سوي سوم نعمتها را از او ببيند و به او عشق ورزد و رابطهي عاطفي او از اين طريق با ساحت مقدسش محكم گردد
از سوي چهارم چون خود را نيازمند و مرهون نعمتهاي خدا مي بيند موظف به اطاعت فرمانش ميشمرد
از سوي پنجم چون ميداند استجابت اين دعا بي متد و شرط نيست بلكه خلوص نيت و صفاي دل و توبه از گناه و برآوردن حاجات نيازمندان ودوستان از شرائط آن است خود سازي ميكند و در طريق تربيت خويشتن گام بر ميدارد.
از سوي ششم دعا به او اعتماد به نفس ميدهد و از ياس و نوميدي باز مي دارد و به تلاش و كوشش بيشتر دعوت ميكند و از آن جا كه دعا و تقاضاي از خدا فرع بر معرفت خداوند است و در آيهي بعد از حقايق سخن ميگويد كه سطح معرفت آدمي را بالا مي برد و يكي از شرائط دعا را كه اميد به اجابت است افزايش ميدهد مي فرمايد خداوند كسي است كه شب را براي شما آفريد تا در آن بياسائيد (الله الذي جعل لكم الليل لِتسكنوا فيه)چرا كه تاريكي شب از يكسو موجب تعطيل قهري برنامههاي روزانه است و از سوي ديگر خودِ تاريكي آرام بخش و مايه استراحت تن و اعصاب و روح است و نور مايهي جنبش و حركت آري خداوند تمام شرائط زيستن را براي انسان در اين عالم مطمئن و آرام قرار داد تا يك محلي جهت بندگي و عبادت حق باشد تا شماها به تكامل وكامل نائل آئيد
گريه براي خدا از علائم عاشقان
گريه براي خدا و در راه خدا و بر مصائبي كه در راه خدا به اولياء خدا رسيده ذاتا مطلوب است قرآن مجيد گريه براي خدا را از علائم عاشقان حق داشته و آنكس كه اشك چشم ندارد مريض است.«وَ اِذا سَمِعُوْا ما اَنْزَلَ الي الرَّسولِ تري اَعْيُنُهُمْ تَفيْضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوْا مِنَ الحقِّ يقولُوْن رَبَّنا امَنّا فَاَكْتُبْنَا مع الشاهدين.
و چون آياتي را كه به رسول ما فرستاده شد بشنوند اشك از ديدهي آنها جاري ميشود زيرا حقانيت آن را شناخته، گويند بارالها ما به رسول تومحمد وكتاب آسمانيش ايمان آورديم پس ما را در زمرهي گوهان راستين او ثبت فرما
گريه به وقت دعا از ارزش خاصي برخوردار است و اشك چشم كه نشاني از صفاي باطن است آدمي را به رحمت حضرت حق نزديك كرده و از بار گناهان سبك ميكند.امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «مان شيئ الا وله كيل او وزن الا الدموع فان القطره منها تطفيء بحاراً من نارٍ فاذا اعزُ رقت العين بمائهالم يرهق وجهه و لا ذله فاذا افاضت حرمها الله علي النار و لوان باكيا بكا في امه لرحموا(104)
امام صادق عليه السلام ميفرمايند:
براي هر چيزي پيمانه و وزني است مگر گريه كه يك قطرهاش درياهايي از آتش را خاموش سازد و چون اشك در ديده حلقه بزند چهره صاحبش خواري و ذلت نبيند وچون بررخسار بريزد بر آتش دوزخ حرام گردد و اگر هر آينه در امتي يك نفر گريان باشد همه آنان مورد ترحم قرار ميگيرند»عن ابي جعفر قال: «ما من قطرهٍ احبُّ الي الله عزوجلَّ مِنْ قطرهِ دموعٍ في سوادِ الليلِ مخافهً مِن اللهِ لا يُرادُ بها غَيْرُهُ(105)
امام باقر عليه السلام فرمود: قطرهاي نزد خداوند محبوبتر از آن قطره اشكي كه در تاريكي شب از ترس خدا بريزد و جز خدا چيزي منظور نداشته باشد نيست
در هنگام ورود به ماه رمضان بايد با استغفار همهي وجودمان را از هر ناپاكي پاك كنيم
سيد بن طاوس در كتاب سعدا السعود مي نويسد در صحف ادريس پيامبر «سلام الله عليه» يافتم كه آن حضرت ميفرمود: «اذا دخلتم في الصيام، فطهروا نفوسكم من كُلِّ ذنسٍ ونجس و صوموا لله بقلوبٍ خالصه منزههٍ عن الافكار السيه و الهواجِيس المنكر فان الله سيجسُ القلوبَ اللطحه و النيات المدخوله و مع صيام افاهكم من اَلما كل فلتَصُمْ جوارِ حكم من الماثم فان لايرضي منكم ان تصوموا من المطاعم فقط لكن مِنَ المَناكِرِ كُلَّها و الفَواحِشَ بِاَشْرِها «هنگامي كه وارد ماه روزه شديد پس انفاستان را از هر ناپاكي و پليدي پاك نگاهداريد و روزه بگيريد براي خدا با دلي خالص كه صاف و نوراني و منزه از افكار بد و زشت و صداهاي كريه باشد پس براستي خداوند به زودي دلهاي ناپاك و مقاصد ناپاك را محبوس مينمايد و مقاصد و نيات غير خالص را بي اجر ميگذارد و با روزه دهنهاتان را از خوردنيها و آشاميدنيها و جوارح شما از معاصي وگناهان روزه باشد زيرا خداوند از شما راضي نمي گردد كه روزه شما فقط از مطاعم و خوردنيها باشد بلكه از كل منكرات و زشتيها خودداري كند و خود نگهدارد و خويشتن دار باشد پس بايد با استغفار از خداوند خود را صد در صد آماده ديدار با معبود كنيم و با پاكي درون و برون به استقبال روزه برويم تا بتوانيم در اين حالت خداي را ملاقات كنيم انسان ميتواند با استغفار يك صائم واقعي باشد بطوريكه در اين هنگامي كه وجود او آماده و مستعد شده ملائكه آسمان براي آن شخص استغفار ميكند
امام صادق عليه السلام مي فرمايد
«ما من صائم يحضُرُ قوما يعلمون الا سبحت اعضائَهُ و كانب صلاهُ الملائكه عليه و كانت صلوتهم له استغفاراً(106)
هيچ روزه داري نيست كه حاضر گردد بر قومي كه مشغول روزه خواري هستند مگر اينكه اعضاء و جوارحش به تسبيح پروردگار مشغول است و حال آنكه ملائكه بر او درود و رحمت مي فرستند وصلوات و درود و ملائكه هم براي آنان استغفار و تقاضاي بخشش از خداوند ميباشد آري مقاومت و بردباري روزه دار كه خوردن و آشاميدنيهاي ديگران او را از تسبيح پروردگار باز نميدارد و بر ارزش وجود معنويت و روحانيت او ميافزايد
ماه رمضان فرصتي استثنايي جهت بازگشت به حضرت حق
ماه رمضان ماه بخشش گناهان
بر همين اساس رسول خدا صلي ا... عليه و آله فرمود:
«اِنَّما سُمِيَّ الرمضان لِاَنَّ يُرْمَضُ فيهِ الذُنُوبْ(109)
ماه رمضان را رمضان ناميدند چون گناهان را از بين مي برد.همانطوريكه در فصل تابستان هرگاه باران از آسمان ميريزد گرد و غبار را پاك ميكند همينطور در ماه رمضان گناهان پاك و شسته ميشود و در واقع شخص روزه دار در آخر رمضان مانند فرزندي است كه از مادر متولد شده است
«توبه پشيماني از گناه و عزم جدي بر ترك گناه»
«و من يَعْمَلْ سوءاً او يظلم نفسَهُ ثُمَّ يستغفِر اللهَ يَجدِ اللهَ غَفُوراً رحيما(110)
آثار توبه واقعي
از آثار توبه نجات انسان از مهالك و روي آوردن به حقايق و واقعيات و قدم گذاردن در دايره سعادت و بيرون رفتن از مرز شقاوت و پستي است از آثار توبه حقيقي محبوبيت نزد حضرت دوست و به دست آوردن ارزشهاي الهي و يافتن رضايت پروردگار از ديگر آثار توبه واقعي باز شدن هشت در بهشت و بسته شدن هفت در جهنم به روي انسان وخلاصه شيفته شدن جنت و رضوان به نائب و خاموش شدن شعله نار و عذاب جهنم است مقدمهي توبه خروج از غفلت و ورود به ديار انتباه و بيداري است و اين نيز از آثار بسيار گران توبه است كه بندهي گنهكار به خود آيد و در گذشته و آينده خويش فكر كند و به اين معنا توجه پيدا نمايد كه در برابر چه وجودي به عصيان و خلاف برخاسته و بر چه محبوبي به ستيزه وجنگ آمده است پر شدن قلب از ندامت و احساس سنگيني گناهان و عزم بر ترك رابطه با معاصي وجبران گذشته و ساختن آينده دور نمائي از توبه واقعي و بازگشت حقيقي به وجود مقدس حضرت حق است پس توبه از جمله تكاليفي است كه فوراً بايد بدان اقدام كرد و به اين نداي الهي پاسخ مثبت داد خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد
«اَلَمْ يَأنِ لِلَّذينَ امَنُوا ان تَخْشَع قُلُوبُهُمْ لِذِكرِ الله وَ ما اَنْزَلَ مِنَ الحق»(111)آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاي مومنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و انساني كه گناهي را مرتكب شده است بايد هر چه سريعتر توبه كند و امروز فردا نكند شايد كه در آينده توفيقي جهت توبه براي او حاصل نشود
تو كه ميگوئي كه فردا اين بدان
كه به هر روزي كه ميآيد زمان
او جوان تر ميشود تو پير تر
زود باش و روزگار خود مبر
سال بيگه گشت و وقت كشت نه
جز سيه رويي و فعل زشت نه
عمر ضايع، سعي باطل راه دور
نفس كاهل دل سيه جان ناصبور
موي بر سر همچو برف از بيم مرگ
جمله اعضا لرزان همچو برگ
ميخهاي خوي بد محكم شده
قوت بركندن آن كم شده
هين و هين اي راهرو بيگاه شد
آفتاب عمر سوي چاه
هين مكو فردا كه فرداها گذشت
تا به كلي نگذرد ايام گشت
توبه را نبايد به تاخير انداخت
پيامبر عزيز اسلام صلي ا... عليه و آله فرمودند:
«لا توخَر التوبهَ فان الموت ياتي بَغْتَهً»(112)
يعني توبه را به تاخير مينداز زيرا مرگ انساني ناگهاني است
مردان الهي آنچنان هستند كه لحظهاي از وجود حق غافل نمي شوند و مي بينيم آنها با اين كه در اين مرحله از انسانيت هستند اما لحظهاي خداي را فراموش نمي كنند و هميشه مشغول به ذكر و ياد اويند بطوريكه در هر حالي توجه كامل به معبود دارند بنابراين اولين مرحله براي سالك در طريق خداشناسي تذكر و يادآوري حضرت حق است لذا عرفا ميگويند «حفظ النفس عن الغفله عندد خوله و خزوجه و بينهما ليكون قلبه حاضراً مع الله جميع الانفاس هر نفسي كه فرو مي رود و بر ميآيد و بين آن بايد از سير حضور آگاه باشد و نگذارد كه در يك لحظه غفلت به او راه يابد در اين صورت دل در تمام نفسها با خدا خواهد بود و نفسي از انسان خارج نمي شود مگر اينكه همراه با ياد حضرت حق مي باشد لذا قرآن ميفرمايد «رجال لا تلهيم تجاره و لا بيع عن ذكر الله»(113) مردان الهي اين چنين اند كه تجارت و كسب و كار آنها را از ياد خدا نميبرد
نظر فقهاء و مفسران پيرامون وجوب توبه
فقهاء بزرگ شيعه و سني و مفسران عظيم الشان قرآن و وارستاگان عباد حق و عاشقان حقايق الهيه و عارفان روشن ضمير و صاحبان گرانقدر علم اخلاق بر اساس آيات شريفه قرآنيه و روايات صحيفه نورانيه توبه از گناه را واجب دانسته و ترك و تاخير آن را حرام ميدانند استحباب توبه بهيچ وجه معنا ندارد و ترك و يا تاخير آن باعث شدت امراض روحي و قلبي و عملي و زمينه سازي براي شدت مرض معنوي از گناهان و بلكه از معاصي كبيره است خواجه طوسي كه از اعاظم حكماء و فقهاء در جمع بزرگان شيعه شخصيت كم نظيري است
در پايان كتاب پر قيمت تجريد الاعتقاد ميفرمايند: توبه از واجبات است زيرا در بازگشت بسوي حق دفع ضرر ضرورت پيدا ميكند و بقاء بر ضرر از محرمات است و نيز پشيماني از انجام هر قبيح و ترك هر واجب براي هر انساني لازم است پس بر مبناي وجوب دفع ضرر و پشيماني از هر گناه و ترك شدن هر واجب توبه و بازگشت به سوي محبوب واجب است علامه حلي در توضيح سخن خواجه در مقام اثبات وجوب توبه به معناي ترك هر كبيره و صغيره برآمده و اين معنا را با برهان يقيني فرموده است
انسان گنهكار در هر مرحلهاي از گناه حق نااميدي ندارد.
«اَنَّهُ لا يَيْاَسُ مِنْ رُوْحِ اللهِ الا القَوْمُ الكافرون»يعني از رحمت الهي مايوس نميشود الا كساني كه كافر شده اند انسان به هر اندازه گناهان او سنگين باشد حق مايوس و نا اميد شدن از رحمت حق را ندارند گناهكار چون به قرآن مجيد توجه كند و آيات مربوط به مغفرت و رحمت را نظر كند و همچنين وقتي به روايات باب توبه و دعاهاي عجيب اسلامي مانند دعاي كميل و ابوحمزه و عرفه حضرت سيد الشهدا دقت نمايد بهيچ عنوان جاي نااميدي و ياس براي وي نميماند و در اينصورت واجب است تمام همت و اراده خود را براي جبران گناهان گذشته بكار بگيرد پس بايد سعي انسان گناهكار اين باشد كه با يك اراده قوي از گناهان قبلي خود توبه كند و از رحمت حق مايوس نگردد اگر فضل و رحمت خدا شامل حال گنهكاران نميشد البته انسانها در زمرهي زيانكاران بودند
وجوب توبه از ديدگاه آيات و روايات
خداي تعالي مي فرمايد: «توبوا الي الله جميعاً اَيُّهَا المومنون لعلكم تفلحون»(114)
اي مومنين همه با هم به درگاه خدا توبه كنيد باشد كه رستگار شويد
و مي فرمايد«يا ايها الذين امنوا توبوا الي الله توبه نصوحاً عسي ربُّكُم اَنْ يُكَفِّرَ عنكم سيّاتِكم»(115)
اي مومنين به درگاه خدا توبه كنيد باشد كه پرودگارتان گناهان شما را بپوشاند ومحو فرمايد توبه نصوح توبهاي است كه خالص براي خدا و از هر شائبه خالي باشد و ميفرمايد: ان الله يُحبَّ التوابينَ و يُحِّبُ المتطهرين(116)
همانا خداوند توبه كنندگان و يا پاكيزگان را دوست ميدارد
نبي اكرم صلي ا... عليه و آله مي فرمايد: « و التائبُ من الذنبِ كمن لا ذنبَ لَه»
كسي كه توبه ميكند مثل كسي است كه گناه نكرده است
فوريت توبه
اول: اين كه ظلمت معاصي بر قلبش متراكم شود چون لايه زنگ بر آهن روي قلب را بگيرد و محو شدن آن يك امر محال است
دوم: اين كه مرگ يا مرضي او را درگيرد و به او فرصت ندهد كه به محو گناه مشغول گردد.
در هنگام دعا جهت آمرزش گناهان بايد از همه قطع اميد كرد
امام صادق فرمود: اگر خواستيد دعاي شما مستجاب شود ابتدا از غير خدا بايد قطع اميد كنند تا ديگر دلتان به اين و آن نباشد و در وجودتان به احدي جز قدرت لايتناهي اميد نداشته باشيد و به غير ماسوي الله تكيه نداشته باشيد در اين هنگام دعا كنيد تا دعايتان به اجابت برسد.(117)خداوند سبحان ميفرمايد «امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء»(118)اله و رب آن است كه بتواند مضطر را اجابت كند اگر الهي نتواند پناهندگان به خودش را جواب دهد كه ديگر آن رب نيست ديگر آن يك بت است بت هم خاصيتش اينست كه كساني كه آنها را به خداي پذيرفته بودنند نميتوانستند جواب دهنند و به قول آن شاعر كه ميگويد بعضي چيزهائي را به عنوان خداي خود انتخاب كردنند كه هيچ از خود دفاع نميكند بطوريكه حتي روباهان و سگان بر رويشان ادرار ميكنند لذاآن وقت دعاي انسان به نتيجه ميرسد كه از غير خدا بريده شود و آنگاه بر استجابت آن اميد داشته باشد آنكس كه نظام آفرينش را آفريد خداست و هم او ست كه مشكلات شما را حل ميكند.اينكه فرمود «امن يجيب المضطر» يعني غير مضطر نمي فهمد كار دست چه كسي است اگر بيماري بهبود پيدا ميكند اگر انسان فقيري غني مي شود اول خدا و دوم طبيب است كه آن را سلامتي و صحت ميدهد ولي شخص مضطر مي فهمد كه اول خدا و آخر هم خداست مثلا گاهي پاي انسان مي لغزد ديگري دست او راميگيرد ميگويد: اول خدا دوم اگر شخص نبود از پله ميافتادم بلكه اگر او هم دست مرا گرفت با خواست خدا بود آنكه مضطر است خوب درك ميكند كه فقط بايد به او و از او استمداد خواست
علي عليه السلام چه زيبا با خداي خود نجوا ميكند
و علي عليه السلام در دعاي كميل ميگويد كم من عثار وقيته»(119)علي عليه السلام در دعاي كمبل چه زيبا با خدا سخن ميگويد خدايا تو مرا از همه لغزشها حفظ كردي آنجا كه دستي در آمد و مرا گرفت دست تو بود و تو به او دستور دادي كه دست مرا بگيرد البته به اين معنا نيست كه خدا فقط مضطر را اجابت ميكند و غير مضطر را اجابت نميكند نه بلكه آنكه مضطر است ميفهمد كه خدا او را اجابت ميكند و غير مضطر او نميفهمد كه خدا او را اجابت ميكند يا اينكه اصلا نميفهمد و يا اگر ميفهمد شرآلود است از اين روست كه مي گويد اول خدا و موحد چنين منطقي دارد و خدا را شكر ميكند كه از اين راه مشكل من را حل كرد.
عموميت توبه
قرآن كريم در يك خطاب عمومي ميفرمايد: «توبو الي الله جميعا»(120)همه به سوي خدا توبه كنيد» زيرا هيچ كس از گناه جوارح پاك نيست و اگر گاهي از معصيت جوارح پاك شود به ذنوب قبلي مبتلا خواهد شد و اگر پاك شود از سوي شيطان كه خيالات متفرقه را به او تلقين ميكند تا از ياد خدا غافلش كند خالي نيست واگر خالي شود دچار غفلت و قصور در شناخت خدا و صفات و آثار او به حسب طاقت خويش ميباشد اينها تمامي نقص بوده و اسبابي دارند و ترك اين اسباب فقط با اشتغال به اضداد آن ها ممكن است يعني رجوع از يك راه به ضد آن و منظور از توبه هم رجع است و هيچ انساني را نميتوان تصور كرد كه از نقص خالي باشد آنچه هست در مقدار آن تفاوت دارند ولي در اصل نقص مشتركند.نكته لازم تذكر اين است كه گناهان انبياء و اوصياء مثل گناهان ما نيست گناهان ما ترك واجبات و انجام محرمات است «ولي گناه آنان غفلتهاي آني از ياد دائمي خدا و اشتغال به مباحات است «و لذا جريمهي آنان نيز با جريمه ما فرق دارد جريمه ما آتش جهنم و حرمان از بهشت و جوار حق تعالي وجريمه آنان محروميت از زيادي اجر و پاداش است لذا در حديث وارد شده است
«اِنَّ حَسَناتِ الاَبرارِ سَيِّئاتُ المُقَرَّّّّّّّّّبين» (121)
حسنات نيكان گناه مقربين است يعني همان عملي كه اگر از يك طايفه خاص (ابرار) سرزند به عنوان خير ونيكي شناخته ميشود از طايفه ديگر (مقربين) گناه محسوب ميشود.لذا توبه براي انسانها عموميت دارد و بايد همه به سوي خدا از گناهانشان توبه كنند زيرا سزاوار است توبه با انجام گناه فاصله زماني نداشته باشد يعني بلافاصله بعد از انجام آن گناه بدرگاه خدا توبه كند
حقيقت توبه چيست
توبه از هر گناه بايد متناسب با آن گناه صورت بگيرد في المثل توبه كسي كه روزه و نماز و حج و زكات و ساير عبادات را در گذشته ترك كرده قضا كردن همهي آنهاست و توبه كسي كه به هر عنوان مال مردم و حق عباد الهي را برده بازگرداند آن مال و آن حق به صاحبش است
در نهج البلاغه آمده است كه مردي در محضر امير المومنين عليه السلام گفت اسغفر الله حضرت فرمودند مادرت به عزايت بنشيند ميداني استغفار چيست استغفار درجهاي است براي صاحبان مقامات بالا و آن مُرَّكب از شش حقيقت است
1-پشيماني از گذشته
2-اراده و عزم بر ترك گناه درآينده
3-اداي حق مردم در حدي كه پرونده شما در اين زمينه پاك گردد
4-به جا آوردن فرائضي كه ازمعصيت بر بدن روئيده
5- آب كردن گوشتي كه از معصيت بر بدن روئيده
6- چشاندن رنج طاعت بر بدن چانچه لذت معصيت را چشيده است
ندامت و پشيماني اساس توبه:
آن چيزي كه ركن و اساس توبه را تشكيل ميدهد ندامت و پشيماني از گناه و تصميم به ترك گناه است چيزي كه هست ندامت و پشيماني از گناه و تصميم به ترك گناه دو نوع است يك نوع پشيمانيها و تصميمهاي كاذب است كه آدم خطاكاري هنگامي كه با كيفر وجوب قانون مواجه ميگردد پشيمان ميشود و آرزو ميكند كه اي كاش آن عمل زشت را نكرده بود تا حالا اين كيفر را نمي چشيد هر كس كه كيفر را جلو چشم خود ببيند در آن حال كه كيفر را مي بيند نميتواند تصميم به گناه بگيرد خود همان شخص گناهكار در حين ارتكاب گناه اگر چشمش به كيفري ميافتاد و آن را حاضر و آماده ميديد از همان اول مرتكب گناه نميشد مثلا شخصي كه ديگري را با قتل عمد او را مي كُشد بعد از گذرانيدن پرونده او و حكم قاضي مبني بر اعدام او هنگامي كه او را ميخواهند به چوبه دار بزنند شروع به التماس ميكند كه لطفا مرا عفو كنيد چرا آن وقتي كه شخص را ميكشد كيفر را نمي ديد اما الان كه كيفر آن عمل را ميبيند شروع به التماس كردن ميكند بخاطر اينست كه كيفر عملش را مي بيند لذا انسان گناهكار اگر كيفر عملش را در هنگام آن جرم ميديد قطعا به طرف آن جرم نميرفت
ديدن كيفر در جلو چشم و آنگاه ترك گناه چيزي شبيه به اجبار و اضطرار و به منزلهي امري خارج از حد اختيار است ترك گناه آنوقت توبه و تصميم و اختيار محسوب ميگردد كه آدمي خود گناه را نقد و حاضر نبيند و كيفر گناه را غايب بداند و آنگاه به ملاحظهي كيفر آينده و يا به خاطر اجر و ثواب آينده و يا به ملاحظهي احساس زشتي و يا پليدي كه در خود گناه ميكند از ارتكاب آن گناه منصرف گردد.توبهي حقيقي يعني انصراف جدي و بازگشت واقعي از گناه به سوي صلاح و ارشاد و بديهي است كه اگر انصراف جدي و واقعي باشد و معلول مشاهدهي كيفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعهي خود آن را ميپذيرد توبه در دوموقف و دو موطن پذيرفته نميشود يكي در همين دنيا آنوقت كه كيفر رسيده باشد و در حقيقت حالتي كه انسان در اين وقت به خود ميگيرد صورت توبه دارد و لي حقيقت توبه را ندارد در سوره مباركه مومن آيه 85 درباره بعضي از اقوام گذشته كه دچار عقوبت الهي شدند مي فرمايد :
همينكه عقوبت سخت ما را ديدند اظهار داشتند كه به خداي يگانه ايمان آورده ايم و تمام آن چيزهايي را كه شريك خداوند ساخته بوديم به دور ريختيم ولي اينچنين توبه و ايماني كه بعد از مشاهده عقوبت سخت پيدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد داشت اين سخني است از خداوند كه هميشه بوده است و كافران در اين موطن و موقف زيان كردهاند(122)دربارهي فرعون نيز در قرآن كريم آمده است كه فرعون دست از سر بني اسرائيل بر نميداشت در حالي كه آنها به رهبري موسي از مصر خارج شدند باز آنها را تعقيب كرد تا آنوقت كه در دريا آنها را تعقيب كرد و غرق شد در آن حال فرياد برآوردند به خداي يگانه كه قوم موسي به آن ايمان آوردهاند من هم ايمان آوردم و تسليم او هستم به او گفته شد حالا و در اين وقت و حال آنكه تا لحظهاي پيش آدم فساد گري بودي
تاثير گناه در سياه دلي
خداوند به انسان گنهكار تا آخرين لحظات فرصت براي توبه را داده است
توبه را پشتيبان گناه خود قرار ندهيد
آيات و روايات فراواني در تحريك به توبه و پذيرش آن وارده شده است
سبحه بر كف توبه بر لب دل پر از شوق گناه
معصيت را خنده ميآيد را ز استغفار ما
چه قدر خنده آور يا جاي تاسف است كه انسان به اميد دست يافتن به دوا خود را مريض سازد و چقدر باعث خسارت است كه انسان به اميد توبه مرتكب جرم و گناه شود و بگويد: همواره دَرِ توبه باز است و من از گناهان توبه خواهم كرد
اگر توبهي يك انسان از روي حقيقت بوده باشد مسلماً از نظر روحي تصفيه شده و رنگ گناه از روحش زودوده ميشود
آيا احتمال نميرود كه پس از صيقلي شدن ارتكاب مجدد معصيت تاثير بيشتري در كدر ساختن روح داشته باشد.
آيا اين توبههاي حرفهاي هر يك خود مقداري از پوست روح ما را نميخراشد
آيا اتكاء ما به توبه و ارتكاب گناهان در ترديد روح ما نميافزايد آيا ترديد زياد ميان روشنائي و تيرگي ديدگان ما را در نيم تاريكي مختل نميسازد درست است كه توبه واقعي خطايا و لغزشهاي آدمي را محو مي سازد اما متوجه باشيم كه اگر پس از توبه باز هواي معصيت در دل ما راه بيايد در حقيقت ما توبه نكردهايم بلكه تسليت موقتي درباره آن گناه بر خود دادهايم
جنايات را نميشود با لطف به حضرت حق سبك شمرد
انسان نبايد اينگونه تفكري داشته باشد كه اكنون كه خداوند كريم است و او هر زشتي را به نيكوئي مبدل ميسازد پس من هم مرتكب جنايت خواهم شد.اگر سئوال به اين شكل مطرح شود پاسخش واضحتر از آن است كه احتياج به گفتگو داشته باشد زيرا انسان آگاه هرگز به روي گمانهاي خود نميتواند شالودهي زندگي خود را بنا گذارد مخصوصاً با توجه به اينكه نفس انساني همواره مي خواهد قضايائي را براي انسان بيارايد كه انسان با تكيه به آنها بتواند روش حيواني و شهودي خود را توجيه كنيد وانگهي آيا پيامبران و اولياء الله هم از اين لطف وكرم خداوندي اطلاعي داشتند يا تنها بي خبران ميتواند از اين صفت خداوندي با خبر بوده و از آن بهره برداري كند چرا اميرالمومنين عليه السلام شب و روز در تكاپو كوشش و هراس از ارتكاب به جرايم وجنايات زندگي ميكرد؟ چرا تمام پيامبران و اولياء الله با اينكه اطلاع آنها از كرم و لطف خداوند بيشتر از همهي مردم بوده هرگونه زحمت و رياضت را به خود هموار ميكردند كه مبادا به كوچكترين جرم مرتكب شوند مگر آدم نبود كه با ارتكاب به كوچكترين ترك اولي سالها ميگريستاونگفت: تو حتما مرا با لطف خود خواهي بخشيد بلكه گفت: اگر تو ما را عفو نكني ما از ستمكاران خواهيم بود اگر ما فرض كنيم كه انسان به اين منطق كه خداوند كريم است وگناهان را خواهد بخشيد و ما ميتوانيم گناهاني را به اميد بخشايش اومرتكب گناه شويم آيا تفاوتي وجود ندارد ميان آنكه انسان با موجوديت پاك وكمال طبيعي ببارگاه او برود و اينكه موجوديت او وصله خورده باشد.آنچه كه ما بايستي از كرم و عفو خداوند بهره برداري كنيم مسئله اميد است نه ارتكاب گناه وجنايت يعني ما با توجه به كرم و لطف پروردگار بايستي همواره اميدوار باشيم و يأس را به خود راه ندهيم نه اينكه اين صفت عالي كردگار را سبب سقوط خود قرار بدهيم لذا در آيات شريفه چنين بيان ميشود كه اگر كسي بدون توجه به كاري زشت دست زد اگر واقعاً توبه كند خدا راكريم و قبول كنندهي توبه خواهد يافت روي همين علت نبايستي گذشته و آينده را از يكديگر تفكيك كنيم زيرا اگر گناه اثري در روان ايجاد كرده است تا زوال و از بين رفتن آنروح از آن اثر متاثر خواهد گشت چنانچه اگر باميد بخشايش ارتكاب به جرم وخيانت محور ارتكاب مزبور باشد دستورات و قوانين حالت مسخرهاي به خود مي گرفت و تكامل و انديشه دربارهي آن از قاموس بشري رخت بر ميبست.
اسباب مغفرت
يكي از اسباب مغفرت دوري كردن از گناهان است
از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه پدرم چنين فرمود «هيچ چيزي بيشتر از گناهان دل آدمي را فاسد نسازد زيرا كه دل مرتكب گناه و مباشر آن گشته و پيوسته به آن متلبس شده و آن را انجام ميدهد تا بر آن غلبه كرده سپس وارونه ميشود(124)
ابوبصير گويد: من از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مي فرمود از گناهان كوچك پرهيز نماييد نگويند اين چيزي نيست كاش گناه من اين باشد زيرا كه براي او جويندهاي است يكي از شما ميگويد من گناه ميكنم و از خدا طلب مغفرت مي نمايم خداوند عزوجل ميفرمايد ما به زودي آنچه را مقدم داشتند و آثار آنها را خواهيم نوشت و هر چيزي را ما در (لوح محفوظ) يا صحيفه اعمال احصاء خواهيم كرد و خداوند عزوجل مي فرمايد به راستي آن كردار و خصلتي كه از خير و شر باشد اگر همسنگ دانهي خردل باشد و در اندرون سنگ سخت بزرگ يا در آسمانها يا در زمين بوده باشد خداوند آن را حاضر سازد كه خدا ريزبين و آگاه است
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه آدمي گناهي را مرتكب مي گردد از نماز شب محروم ميشود و همانا عمل بد به صاحب خود كارگرتر است تا كارد در گوشت(125)
شب قدر شب استثنايي
« انا انزلنا في ليله القدر و ما ادراك ما ليله القدر ليله القدر خير من الف شهر تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر سلام هي حتي مطلع الفجر»
ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كرديم و تو چه ميداني «شب قدر» چيست؟ شب قدر از هر هزار ماه بهتر است فرشتكان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود براي تقدير هر كاري نازل ميشوند آن شب انباشته از سالامت و بركت و رحمت تا طلوع صبح است
دربارهي سوره قدر شب قدر، معناي قدر، تعيين شب قدر تكاليف شب قدر و شيوه هاي بهره جويي از اين شب بزرگ وارتباط با خداوند مهريان مطالب قابل ملاحظه اي دارد كه ما خلاصهاي از آن را مورد مطالعه قرار مي دهيم.
ثواب قرائت سوره قدر
«من قراها اعطي من الاجر كمن صام رمضان و احيا ليله القدر» هركس آن را تلاوت كند مانند كسي است كه ماه رمضان را روزه گرفته و شب قدر را احياء داشته است
يا در حديث ديگري از اما باقر عليه السلام است كه كسي كه سورهي «انا انزلنا» را بلند آشكارا بخواند مانند كسي است كه در راه خدا شمشير كشيده و جهاد يكند و كسي كه بطور پنهان بخواند مانند كسي است كه در راه خدا به خون آغشته است(126)
تمسك امام صادق عليه السلام به سوره قدر
باللهِ تعالي و قرائهِ انّا انزلناهُ ثم قلت يا اللهُ يا اللهُ سبعاً اني اَتَسَفَّعُ اليكَ بمحمدٍ و اله صلي ا... عليه و آله مِنْ اَنْ تُقَلِّبَهُ لِي فَمَنْ ابتَلي بذلك فَلْيَصْنَعْ مثلَ صُنْعي و لَوْلا اَنَّنا نَقْرَأُها و تامُر بقَرائتِها شيعتُنا لَتَخْطَفَهُم النّاسُ و لكن هِيَ و الله لَهُم كَهْفٌ(127)
به خدا پناهنده شدم و به قرائت سوره مباركه قدر، سپس هفت بار يا الله گفتم و من اي خدا به تو پناه ميآورم به تو و به حق محمد و ال محمد او اينكه منصور را در مقابل من دگرگون سازي و او را از تصميمي كه در حق من گرفته منصرف گرداني پس هركس چون من مبتلي شد بايد چون من به اين اذكار و اوراد متوسل شودكه نجات بيابد و هرگاه ما نخوانيم اين آيات را و متوسل به خدا و پيامبر صلي ا... عليه و آله نشويم وبه شيعيان خود امر به قرائت سورهي قدر و ديگر اذكار نكنيم هر آينه اشرار از ناس آنان را ميدرند و آنان را پاره پاره ميكنند.
در شب بيست و سوم فاطمه عليها السلام مانع از خواب اهل خانه مي شد:
رسول خدا صلي ا... عليه و آله در دهه آخر رمضان رختخواب خود را جمع مي كرد و كمرش را براي عبادت محكم مي بست و چون شب بيست و سوم فرا مي رسيد اهل بيت خود را بيدار نگه ميداشت و به صورت هر كدام كه خواب بر او غلبه ميكرد آب مي پاشيد كه خوابش نگيرد همين طور حضرت زهرا صلوات الله عليها هيچيك از اهل خانه خود را نميگذاشت كه در آن شب بخوابند و براي اينكه خوابشان نبرد غذاي كمتر به آنان ميداد و از روز خود را براي « شب زنده داري» آماده ميكرد و مي فرمود: محروم است كسي كه از خير اين شب بي بهره باشد
معناي شب قدر
مفسران قرآن كريم با استفاده از قرآن و احاديث پيشوايان معصوم عليهم السلام درباره نام گذاري اين شب به « شب قدر» مطالب و دلايل زيادي آوردهاند مهمترين و مناسب ترين آنها بدين شرح است
1-شب قدر يعني شب بزرگ و با عظمت زيرا در قرآن كريم «قدر» به معناي منزلت وبزرگي خداوند عالم آمده همچنان كه در اين آيه ميخوانيم: « ما قدر اللهَ حَقَّ قدره»(128) آنان عظمت خداوند را نشناختند رمز اين بزرگي هم در خود سورهي «قدر» بيان گرديده است آن جا كه مي فرمايد شب قدر از هزار ماه بهتر است و در واقع شب قدر شب با عظمت و بزرگي است.
2-شب با ارزش و پر قيمت جهت ديگري براي معنا «قدر» ميتواند باشد زيرا از يك سو در همين سوره ميخوانيم «عبادت» در اين شب از عبادت در هزار ماه بهتر است
3-قدر به معناي « سختي معيشت» نيز آمده در قرآن كريم ميخوانيم « و من قُدِرَ عليه رزقُه فليُنْفِق ممّا اناهُ الله»(129)
4-طبق آيات متعدد قرآن كريم «قدر» به معناي اندازه گيري تقدير و تنظيم امور آمده است در آيه اي ميخوانيم: ما قرآن را در شب مباركي نازل كرديم و ماهمواره بيم دهنده بودهايم و در آن شب (فيها يفرق كل امر حكيم»(130)
هر كاري بر طبق حكمت خداوند تعيين و تنظيم ميگردد.
فرشتگان در شب قدر به ولي امر نازل ميگردند
« فيها يُفرَقُ كُلُّ امرٍ حكيم»(131)
در آن شب هر امر محكمي فيصل داده ميشود از امام نهم جواد الائمه عليه السلام است كه در باره ليله القدر ونسبت به آيه فوق مي فرمايد
«ينزِلُ فيها كلُّ امرٍ حكيم و المحكمُ ليس بشين اِنّما هُوَ شيئٌ واحد فَمَن حَكَمَ بِما ليس فيهِ اختلافٌ فَحُكْمُهُ مِنْ حُكْمِ اللهِ عزَوجلَّ وَ مْن حَكَمَ باَمرٍ فيهِ اختلافٌ فرً اَني اَنَّهُ مُصِيبٌ فَقَد حَكَمَ بِحُكمِ الطّاغُوتِ اِنَّه لَيَنزِلُ في ليلهِ القَدرِ اِلي وَ اِليِّ الامِر تَفّسيرُ الاُمُوْرِ سَنَهً يُؤْمَرُ فِيها في امرٍ نَفْسِهِ بكذا و كذا و في امرِ النّاس بكذا و كذا و اِنَّهُ لَيَحْدُثُ لِوالِيِّ الاَمرِ سِوي ذلكَ كُلِّ يَوْمِ عِلمُ الله عزوجَلَّ الخاصُّ و المَكْنُونُ العجيبُ و المغرونُ مثلُ ما يَنْزِلُ في تلك اليلهِ من الاَمرِ ثُمَّ قَرَاَء وَ لَوْ اَنَّ ما في الارضِ مِنْ شَجَرَهٍ اَقْلامٌ و البَحْرُ يَمُّدُهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ اَبْحُرٍ ما نَفِذَت كلماتُ اللهِ اِنَّ اللهَ عزيزٌ حكيم(132)امام محمد تقي عليه السلام مي فرمايد: خداي عزوجلَّ راجع به شب قدر فرموده است در آن شب هر امر فيصل داده ميشود خدا مي فرمايد: هر امر محكمي از آسمان نازل ميشود و محكم دو چيز نيست بلكه تنها يك چيز است پس هر كس حكم بدون اختلاف كند حكمش حكم خداي عزوجل است و هر كه حكمي كند كه در آن اختلافي باشد و خود را شايسته بداند به حكم طاغوت و باطل حكم كرده است همانا سال به سال در شب قدر تفسير و بيان كارها براي ولي امر ( امام زمان) مي شود در آن شب امام عليه السلام درباره كار خويش چنين و چنان دستور ميگيرد و راجع به كار مردم همه به چنين و چنان مامور مي شود و نيز براي ولي امر غير از شب قدر هم در هر روزي كه خداي عزوجل صلاح بداند مانند آن شب امر مخصوص و پوشيده و شگفت در گنجينه پديد مي آيد سپس قرائت فرمود (آيه 27) سورهي لقمان را اگر همهي درختاني كه در زمين هست قلمها باشد و دريا و هفت درياي ديگر كمك او مرَّكب شود كلمات خدا تمام نشود زيرا كه خدا نيرومد و فرزانه است لذا علامه مجلسي اعلي الله مقامه الشريف ميگويد: از اين حديث استفاده ميشود كه در شب قدر آيات قرآن توضيح داده مي شود محكم و متشابهش جدا ميشود آيات مجملش بيان مي گردد آيات متشابهش تاويل ميگردد
خلاصه انزال قرآن كامل ميشود بطوري كه براي مردم هدايت باشد (كه مناسب پيش آمدها و اوضاع مردم در آن باشد) سپس علامه مجلسي ميگويد: مراد به امر محكم امر معلوم يقيني است كه حتمي و واقعي باشد و در شب قدر نازل ميشود و لازمست كه در زمين عالِمي باشد كه آن امر واقعي را بداند وگرنه انزال آن بي فايده است و آن عالِم هم جز امام معصومي كه از جانب خدا مويد است نميباشد پس آيه دلالت دارد كه در هر عصري تا انقراض تكليف خدا از روي زمين بايد امامي كه تمام امور دين را از جزئي به كلي بداند موجود باشد و اطاعت او هم بر مردم لازم است(133)
«شب قدر به حضرت ولي عصر تعلق دارد»
زيرا شب قدر به آن حضرت تعلق خاص دارد و در آن شب ملائكه بر آن بزرگوار نازل ميشوند و تمسك به قرآن و عترت و كتاب مبين و امام مبين هم همين اقتضاء را دارد كه در شب قدر مومنان تمسك خود را به ثقلين يعني قرآن مجيد و عترت و آن آگاهي كه عدل آن ثابت و بقيه عترته هاديه اعلان مينمايند و مصداق حقيقي در «ثُّمَ اَوْرَثْنا الكتابَ اَلَّذينَ اصطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» يعني حضرت حجه ابن الحسن العسگري عليهما السلام و روحي و ارواح العاليمن له الفداء تازه سازند و بدانند كه به صريح اخبار متواتره تقلين اَمن و نجات از ضلالت و گمراهي فقط در سايه تمسك به قرآن و عترت حاصل ميشود و براي نجات از اين همه انحرافات و سرگردانيهاي گوناگون راهي جز توسل وتمسك به ذيل هدايت و عترت نيست(134)
شب قدر شب نزول قرآن
شَهْرُ رَمَضان الَّذي اُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآن»
ظاهر تفسير قرآن اين است كه قرآن را در ماه رمضان نازل گرديده است و همچنين در نخستين آيات از سورهي قدر ميافزايد« ما آن را در شب قدر نازل كرديم انا انزلناه في ليله القدر گرچه در اين آيه صريحاً نام قرآن ذكر نشده ولي مسلم است كه ضمير «انا انزلناه» به قرآن باز ميگردد و ابهام ظاهري آن برابر بيان عظمت و اهميت آن است تعبير به انا انزلناه (ما آن را نازل كرديم) نيز اشارهي ديگري به عظمت اين كتاب بزرگ آسماني است كه خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده نزول قرآن در شب «قدر» همان شبي كه مقدرات و سرنوشت انسانها تعيين مي شود دليل ديگري بر سرنوشت ساز بودن اين كتاب بزرگ آسماني است(135)
« عايشه» روايت ميكند : تلاش وكوششي را كه ميديدم رسول خدا صلي ا... عليه و آله در دههي اخر ماه مبارك رمضان انجام ميداد كه در اوقات ديگر اين تلاش و كوشش را انجام نميداد(136)
حق شب قدر است در شبها نهان
تا كند هر شبي را امتحان
نه همه شبها بود قدر اي جوان
نه همه شبها بود خالي از آن
2- طبق روايات فراواني كه در منابع شيعي آمده است شب هاي نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك رمضان در شبهاي قدر معرفي شده اند(137)
3- همانطوريكه از بعضي از احاديث استفاده مي شود كه حتي امامان براي زنده نگهداشتن آن بسيار تاكيد داشتهانند شب بيست و سوم كه خود يك دليل ديگر بر اينكه چنين شبي شب قدر است مي باشد.زيرا در چند روايت آمده: رسول خدا صلي ا... عليه و آله به عبادت و شب زنده داري دهة آخر ماه مبارك رمضان سفارش ميكرد امام علي عليه السلام مي فرمايد:« شب بيست و سوم در عين حالي كه باران شديدي آمده بود و مسجد را گل و آب فرا گرفته بود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ما را به نماز واميداشت و با وجود اين كه صورت و بيني آنحضرت گل آلود شده بود دست از عبادت و شب زنده داري نميكشيد(138)
امشب شب بخشايش و انعام و عطاست
امشب شب آن است كه همه از خداست
امام باقر عليه السلام هم فرموده است « عبد الله بن انيس انصاري كه در «چُهينه» زندگي ميكرد و با مدينه فاصله داشت به حضور رسول خدا صلي ا... عليه و آله رسيد و عرض كرد من شتر وگوسفند و چوپانهايي دارم و نميتوانم زياد در شهر بمانم اما دوست ميدارم يكي از شبهاي ماه رمضان را برايم تعيين كني تا در آن شب به شهر آمده و به نماز و عبادت بپردازم رسول خدا صلي ا... عليه و آله او را نزديك خويش كشيد ودر گوش او چيزي گفت آن مرد هم شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان در مدينه حضور يافت به عبادت و شب زنده داري پرداخت و صبح به محل و سراغ كار خود بازگشت(139)مچنين در روايت ميخوانيم رسول خدا صلي ا... عليه و آله شب بيست و سوم به صورت افراد آب ميپاشيد تا آنها را خواب نگيرد چنانكه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام همة اعضاي خانواده را وادار ميكرد روز بخوابند شب كم غذا بخورند تا بتواند شب بيست وسوم را بيدار بمانند و ميفرمود: انسان محروم كسي است كه از خير و فضيلت اين شب محروم باشد
اي دل دوسهشام تا سحرگاه مخسب
هنگام تضرع و نياز است مخسب
بيداري ما چراغ عالم باشد
يك شب تو چراغ را نگه دار مخسب
بله اگر چه با توجه به شواهد حديثي و تاريخي ما احتمال «شب قدر بودن» بيست و سوم ماه مبارك رمضان راتاييد ميكند اما همان طور كه از آيات و روايات بر ميآيد پيغمبر صلي ا... عليه و آله و امامان عليهم السلام عنايت داشتند كه «شب قدر» براي افراد مخفي بماند تا آنان با اطاعت و عبادت در چند شب براي درك «شب قدر» و معارف و معنويات آن تلاش وجستجوي بيشتري داشته باشند.(140)
شب قدر براي معصومين مشخص است
بعد از آنكه از قرآن روشن گرديد كه ليله القدر در ماه مبارك رمضان است اين سئوال پيش ميآيد كه كدام شب خواهد بود و به عبارت ديگر آيا ما چه شبي را از ماه مبارك احيا گرفته و به عنوان شب قدر بر گزينيم در اين صورت چارهاي جز اين نخواهد بود كه همهي ما دست نياز به سوي اهل قرآن و مبين ومجري احكام قرآن يعني پيغمبر وجانشينان دراز كرده و از رهبريهاي آن بزرگواران مدد بجوئيم چون آنان مراجع اينگونه امور و اين قسم مشكلاتند مبادا به ذهن كسي خطور نمايد كه ممكن است از آنان هم پوشيده باشد نه چنين است چون آنان با اذن خدا عالم به غيب هستندچنان كه از امام باقر عليهالسلام پرسيده شد آيا شب قدر را ميدانيد فرمود چگونه ما ندانيم در صورتي كه فرشتگان در آن شب ما را طواف مينمايند(141)
شب قدر از هزار ماه بهتر است.
«ليله القدر خير من الف شهر»
اين تعبير نشان ميدهد كه عظمت اين شب به قدري است كه حتي پيغمبر اسلام صلي ا... عليه و آله با آن علم وسيع وگستردهاش قبل از نزول اين آيات به آن واقف نبود.مي دانيم هزار ماه بيش از هشتاد سال است به راستي چه شب باعظمتي است كه به اندازة يك عمر طولاني پر بركت ارزش دارد.در بعضي از تفاسير آمده است كه پيغمبر اكرم صلي ا... عليه و آله فرمود «يكي از بني اسرائيل لباس جنگ در تن كرده بود و هزار ماه از تن بيرون نياورد و پيوسته مشغول جهاد في سبيل الله بود اصحاب و ياران تعجب كردند و آرزو داشتند چنان فضيلت و افتخاري براي آنها نيز ميسر مي شد آيهي فوق نازل گشت و بيان كرد كه در «شب قدر از هزار ماه برتر است»(142)در حديث ديگري نيز آمده است كه پيغمبر اكرم صلي ا... عليه و آله از چهار نفر از بني اسرائيل كه هشتاد سال عبادت خدا زا بدون عصيان انجام داده بودند سخن به ميان آورد اصحاب آرزو كردند كه اي كاش آنها هم چنين توفيقي پيدا ميكردند آيه فوق نازل شد.(143)
شب قدر روح وملائكه به زمين فرود ميآيند.
« تنزل الملائكهُ و الروح» شب قدر شبي است كه روح وملائكه به زمين ميآيند.ابي بصير ميگويد: با امام صادق عليه السلام بودم كه سخن از پارهاي از خصائص امام در هنگام ولادت به ميان آمد فرمود: وقتي شب قدر مي شود امام مستوجب روح بيشتري ميگردد عرضه داشتم فدايت شوم مگر روح همان جبرئيل نيست؟ فرمود: روح از جبرئيل بزرگتر است وجبرئيل از سنخ ملائكه است و روح از آن سنخ نيست مگر نمي بيني خدا تعالي فرمود « تنزل الملائكه و الروح» پس روح غير از ملائكه است(144)
«سلامٌ هي حتي مطلع الفجر» سلام (سلامت) كه به معناي عاري بودن از آفات ظاهري و باطني است شامل همهي آن بندگاني شود كه به سوي او روي ميآورند
روح وملائكه چه كساني هستند
پس در شب قدر ملائكه وروح به اذن پروردگارشان براي تقدير انسانها براي تقدير هر كاري به زمين فرود ميآيند
دراينكه منظور از روح كيست بعضي گفتهاند «جبرئيل امين» است كه روح الامين نيز ناميده مي شود و بعضي روح را به معني «روحي» تفسير كرده اند به قرينه آيه 52 سوره شوري «كذالك او حينا اليك روحاً من امرنا»همانگونه كه بر پيامبران پيش وحي فرستاديم بر تو نيز به فرمان خدا وحي كرديم بنابراين مفهوم آيه چنين ميشود «فرشتگاني با وحي الهي در زمينه تعيين مقدرات در آن شب نازل ميشوند در اينجا تفسير سومي وجود دارد كه از همه نزديكتر به نظر ميرسد و آن اينكه «روح» مخلوق عظيمي است مافوق فرشتگان چنانچه در حديثي از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه شخصي از آن حضرت سئوال كرد آيا روح همان جبرئيل است» امام عليه السلام دو پاسخ فرمود «جبرئيل من الملائكه و الروح اعظم من الملائكه اليس ان الله عزوجل يقول: تنزل الملائكه والروح»جبرئيل از ملائكه است و روح اعظم از ملائكه است مگر خداوند نميفرمايد: ملائكه وروح نازل ميشوند(145)
سلام جبرئيل وروح در شب قدر شامل سه دسته نميگرد.
در تفسير شريف مجمع البيان ابن عباس از پيامبر صلي ا... عليه و آله نقل مينمايد كه حضرت فرمود: «اذا كانت ليلهُ القدر، تَنَزَّلُ الملائكهُ اَلَّذينَ هم سُكّان سِدْرَهِ المنتهي و منهم جبرئيل فَيَنْزِلُ جبرئيلُ وَ مَعَهَ اَلْوِئهٌ ينصب لواءً منها علي قبري و لواءً علي بيت المُقَّدَس و لِواءً في المسجد الحَرامِ و لِواءً علي طُورِ سَيْناءَ وَ لا يَدَعُ فيها مُوْمناً و لا مُوْمِنَهً الا سَلَّمَ عليهِ، اِلّا مُدْمِنُ الخَمْرِ و آكِلُ لَحمِ الخنزير و المُتَضَمَّخُ بالزَّعْفَران»(146)هنگامي كه شب قدر فرا مي رسد ملائكه آنهائي كه ساكنان سدره المنتهي هستند كه از آن جمله جبرئيل امين است از آسمان نازل ميگردند پس جبرئيل نازل ميشود كه با او پرچمهائي است كه يك پرچم را بر بالاي قبر من و پرچمي بر بيت المقدس و پرچمي در بالاي مسجد الحرام و يكي ديگر را بر بالاي طور سينا نصب ميفرمايد و در آن شب (ليله القدر) هيچ مومن و مومنه اي را واگذار نمي كند مگر بر او سلام مينمايد الاشارب خمر و خورندهي گوشت خوك و كسي كه به زعفران خود را آلايش مينمايد (كه اينان از بركات ليله القدر بي بهرهاند ومشمول سلام و رحمت امين وحي جبرئيل نميگردند.
شب قدر شبي آكنده از سلامت و خير تا طلوع فجر
«سلام هي حتي مطلع الفجر»
شب قدر شبي است كه هم قرآن در او نازل شده هم عبادت و احياء آن معادل هزار ماه است همه خيرات و بركات الهي در آن شب نازل ميشود هم رحمت خاصش شامل حال بندگان ميگردد و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل ميگردند.بنابراين شبي است سرتاسر سلامت از آغاز تا پايان حتي بعضي از روايات در آن شب شيطان در زنجير است و از اين نظر نيز شبي است سالم و توام با سلامت بعضي نيز گفتهاند كه اطلاق «سلام» بر آن شب بخاطر اين است كه فرشتگان پيوسته به يكديگر يا به مومنان سلام ميكند يا به حضور پيامبر صلي ا... عليه و آله و جانشين معصومش مي رسند و سلام عرضه ميدارند به هر حال شبي است كه سر تا سر نور و رحمت و خير و بركت و سلامت و سعادت و بي نظير از هر جهت در حديثي آمده است كه ازامام باقر سوال شد: آيا شما مي دانيد شب قدر كدام شب است فرمود: كيف لا نوف و الملائكه تطوف بنا فيهاچگونه نميدانيم در حالي كه فرشتگان در آن شب در گردما دور مي زنند(147)در داستان ابراهيم عليه السلام آمده است كه چند نفر از فرشتگان الهي نزد او آمدند و بشارت تولد فرزند براي او آوردند و بر او سلام كردند «هود آيه 69 »ميگويند لذتي كه ابراهيم عليه السلام از سلام اين فرشتگان برد با تمام دنيا برابري نداشت اكنون بايد فكر كرد كه وقتي گروه گروه فرشتگاه در شب قدر نازل ميشوند و بر مومنان سلام ميكنند چه لذت و لطف و بركتي دارد.وقتي ابراهيم عليه السلام را در آتش نمرودي افكندند فرشتگان آمدند و بر او سلام كردند و آتش بر ابراهيم عليه السلام گلستان شد آيا آتش دوزخ به بركت سلام فرشتگان بر مومنان در شب قدر «برد و سلام» نميشود(148)
آيا شب قدر در امتهاي پيشين نيز بوده است؟
شب قدر شب نزول قرآن
چرا قرآن در شب قدر نازل شد
از آنجا كه در شب قدر سرنوشت انسانها براي يكسال بر طبق لياقتها و شايستگيهاي آنها تعيين ميشود بايد آن شب را بيدار بود و توبه كرد آري در لحظاتي كه سرنوشت ما تعيين مي شد نبايد انسان در خواب باشد و از همه چيز غافل و بيخبر قرآن چون يك كتاب سرنوشت ساز است بايد در شب قدر تعيين سرنوشتها نازل گردد
تكاليف شب قدر
موجهاي تيز درياهاي روح
هست صد چندان كه بُد طوفان نوح
پيشوايان و الامقام اسلام ما را به انجام تكاليف زير دعوت نمودهاند 1- غسل شب قدرغسل از يك سو عبادت است چون ميبايست به «نيت تقرب و اطاعت خداوند» انجام شود و از سوي ديگر نظافت و بهداشت ميباشد چون با شست و شوي بدن هر مومني خود را براي حضور در مجامع عمومي و ملاقات سالم و جاذب با اهل ايمان آماده و منظم ميگرداند امام صادق عليه السلام فرموده است هر كس براي شبهاي هفدهم ، نوزدهم، بيست و يكم و بيست سوم ماه مبارك رمضان كه اميد «شب قدر» بودن آنها مي رود غسل انجام دهد از گناهان پاك ميگردد و مانند روزي ميشود كه از مادر متولد شده است(151)
احياء و شب زنده داري
اي بسا بيداري چشم و خفته دل
خود چه بيند چشم اهل آب و گل
زيرا فرشتگان آسماني كه به زمين نزول ميكند طبق روايت نخست به محضر حضرت صاحب الامر عليه السلام شرف حضور مييابند(153) تا علاوه بر سلامت آفريني «شب قدر» باسلام رساني به بندگان(154) پيام «الله» را به حجه الله عليه السلام» ابلاغ دارند و طبيعي است اگر حجه الله عليه السلام از وضع «عباد» رضايت و خرسندي داشته باشد وضع تقدير وسرنوشت سال آينده عباد الله از جانب «الله»وضع بهتر و سعادتمندانهتري خواهد بود
3- قرآن بر سر گفتن
تكليف ديگر شبهاي قدر قرآن به سر گرفتن مومنان روزه گرفته، در ماه خدا و خانه خدا كتاب خدا را گشوده به سر گرفته و آن را شفيع خود قرار ميدهند آن ها به محتواي قرآن ميانديشند به آغوش آن پناه ميبرند و با قرآن پيوند و پيمان مجدد برقرار مينمايند تا با معارف نوراني آن همهي زواياي زندگي خويش را نوراني و متعالي گرداند.
4-نماز و دعا
امام صادق عليه السلام فرموده است در هر يك از شبهاي قدر صد ركعت نماز مي بايست خوانده شود(155) آنحضرت خود نيز اين عمل را انجام ميداد چنانكه از سر شب تا سفيدهي صبح به دعا و مناجات با خداوند ميپرداخت از جمله دعاهائي كه به خواندن آنها سفارش شده دعاي جوشن كبير مي باشد
5- استغفار وتوبه
اگر چه روزه داري خود عامل شست و شوي بخشي از گناهان ميباشد اما براي وارد شدن به ماه مبارك رمضان به خصوص دريافت فيض شبهاي قدر اداي دَيْنِ خالق و خلق هم لازم خواهد بود در عين حال در اين شبهاي نوراني كه به بيان امام صادق عليه السلام درهاي رحمت الهي به روي بندگان گشوده ميگردد(156)
در خواست آمورزش گناهان توبه و اِنابه و گريه و ناله به درگاه خداوند براي رفع گرفتاريها و رسيدن به حالت هاي مادي و معنوي كاري ضروري خواهد بود(157)
چون خدا خواهد كه مان ياري كند
ميل مان را جانب زاري كند
ز ابرِ گريان شاخه سبز و تَر شود
زان كه شمع از گريه روشتر شود
شب قدر شب وصل است و آداب وتكاليفي را هم كه تاكنون برشمرديم سراسر ميتواند مقدمة وصال محبوب گردد توبه و استغفار از گناهان در شب قدر باعث ازدياد رزق و روزي توسعه رزق و روزي نوعي تشويق مادي است كه خداوند كساني كه از كژ راهه باز گشته و دست از چرب و شيرين گناه بر ميدارند در نظر گرفته است«ولون اَنَّ اهل القُري امنوا و اتَّقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ من السَّماءِ و الارض و لكن كَذَّبُوا فَاَخذنا هم بما كانوا يكسبون(158) و اگر اهل شهرها و آباديها ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميكردند بركات آسماني و زمين را بر آنها ميگشوديم ولي (آنها حق را) تكذيب كردند ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم
«استغفروا رَبَّكُم اِنَّهُ كان غفارا بِرسلُ السماءَ عليكم مدرارا و يُمْدِدكُمْ باموال و بنين و يجعَل لكم جنّاتٍ»(159)
از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است تا بارانهاي پربركت آسمان را پي در پي بر شما فرستد وشما را با اموال و فرزندان كمك كند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد
گر سيه كردي تو نامة عمر خويش
تو به كن آنها كه كردستي تو پيش
« قال علي عليه السلام: الاستغفار يزيدُ في الرزق»(160)
استغفار رزق را افزايش ميدهد.
هر كجا روان سبزه بود
هر كجا اشكي دوان رحمت شود
از سوي ديگر گناه و نافرماني علاوه بر تنبيه معنوي ودوري از خداوند متعال تنبيه مادي را نيز در پي دارد تا هر چه زودتر انسان تبهكار به خود آيد و به مسير درست باز گرددقرآن مجيد در سوره مباركه نحل آيه 112 مثل زيبائي دربارة كساني كه كفران نعمت كردند مي زند مثل منطقة آبادي كه امن و آرام و مطمئن بود همواره روزيش از هر جا مي رسيد اما نعمتهاي خدا را ناسپاسي كردند و خداوند بخاطر اعمالي كه انجام ميدادند لباس گرسنگي و ترس را بر اندامشان پوشانيد خلاصه مطابق آيات و روايات مذكور سركشي و عصيان و آلودگي بر گناه موجب از بين رفتن بركت وگرفتار شدن به سختي و گرسنگي ميشود از سوي ديگر اصلاح رابطة بين خود و خدا زدودن آلودگيها و پشت پا زدن به كژيها و ناراستيها موجب وسعت رزق بر طرف شدن مشكلات و زدوده شدن غم ها و غصهها مي شود
شهادت علي در رمضان آخر
رمضان آخر براي علي عليه السلام صفاي ديگري داشت وبراي اهل بيتش اضطراب ودلهره زيرا آنها از پيامبر صلي ا... عليه و آله خبرهايي را شنيده بودند و اظهاراتي را نيز از خود آنحضرت دريافت مينمودند: چون علي عليه السلام علائمي را كه خود ميداشت آشكار ميديد چيزهاي عجيبي ميگفت و در ماه رمضان آخر عمر هر شبي رادر يك جا مهمان بود ولي خيلي كم غذا ميخورد بچهها دلشان به حال پدر مي سوخت و به حال او رقّت ميكردند سئوال مينمودند : پدر جان شما چرا اينقدر كم غذا ميخوريد ميفرمود: ميخواهم در حالي خداي خودم را ملاقات كنم كه شكمم گرسنه باشد بچهها ميفهميدند براي علي يك انتظاري است انتظار نزديكي گاهي نگاه ميكرد به آسمان و ميگفت آنكه به من خبر داده است حبيبم پيامر صلي ا... عليه و آله راست گفته است سخن اودروغ نيست نزديك است نزديك است شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسيد بچه ها آمدند پيش علي عليه السلام تا پاسي از شب را در خدمت او بودند بعد از آن امام حسن عليه السلام به خانه خويش تشريف بردند علي عليه اسلام مانند هميشه آن شب را در مصلي گذرانيد آن شب را نمي خوابيد و او هرگاه كه از كارهاي زندگي و اجتماعياش آسوده ميشد به مصلي مي رفت وبا خداي خويش خلوت ميكرد و راز و نياز مينمودهنوز صبح طلوع نكره بود كه امام حسن عليه السلام به مصلاي پدر آمد اميرالمومنين علي عليهالسلام با آن احترام خاصي كه براي اولاد زهرا عليها السلام قائل بودند خطاب امام حسن عليه السلام فرمودپسر جان من ديشب همين طور كه نشسته بودم خوابم برد و يك دفعه پيامبر را در عالم رويا ديدم عرض كردم يا رسول الله من از دست اين امت تو چه خون دلهاخوردم پيامبر (صلي ا... عليه و آله) در جواب فرمودند نفرين كن من هم نفرين كردم به آنها و از خدا خواستم كه (من را از آنها بگيرد و مرگ مرا برساند) و يك انسان نالايق به جاي من بر آنان بفرستد همان حاكمي را بر آنان مسلط كند كه شايسته آن هستند .
پي نوشت ها :
101.كتاب عرفان اسلامي مولف شيخ حسين انصاريان ج 6
102.سفينه البحار ماده دعا
103.انسان و سرنوشت استاد شهيد مطهري ص 86
104.مجموعه وّرام ج 2 ص 202
105.كليني ج 2 ص 482
106.سفينه البحار ج2ص64
107.فروغ كافي ج 4 كتاب الصيام ص 67 تهذيب الاحكام ج 4 باب 47 ص 192
108.فروغ كافي ج4 كتاب الصوم
109.مستدرك الوسائل ج 7 ص 848
110.سوره نمل آيه 46
111.سوره حديد آيه ي 16
112.قصار جمل ج 1 ص 79
113.سوره نور آيه 37
114.سوره نور آيه 31
115.سوره تحريم آيه ي 8
116.سوره بقره ايه ي 222
117.بحار ج 72 ص 107
118.سورة نمل ايه 62
119.از فقرات دعاي كميل
120.سوره نور آيه 31
121.بجار ج 25 ص 205
1222.كتاب حكمتها و اندرزها استاد شهيد مطهري ص 80
123.سوره مطففين ايه 14
124.اصل كافي ج2 باب ذنوب ص 206
125.سفينه الحبار ص 321
126.تفسير نمونه ج 27 ص 178
127.تفسير نور الثقلين ج 5 ص 612
128.سوره حج آيه 74
129.تفسير نوين ص 275
130.سوره دخان ايه 4
131.سوره دخان ايه 4
132.اصل كافي ج 1 ص 360 ايه 27 سوره لقمان
133.اصول كافي ج1 ص 360
134.سوره بقره آيه 185
135.تفسير نمونه ج 27 ص 181
136.الدر المنثور ج 6 ص 376
138. بحار ج 94 ص 10
139.تفسير نور الثقلين ج 5 ص 682
140.كتاب ره توشه راهيان نور 1380 هجري قمري 171
141.تفسير قمي ج 2 ص 431
142.در المنثور ج 6 ص 371
143.در المنثور ج 6 ص 371
144.تفسير الميزان ج 20 ص 772
145.تفسير نمونه ج 27 ص 184
146.تفسير نور الثقلين ج 5 ص 614 اقوامي بودند كه خود را به زعفران آغشته نموده كه اين صفت به شدت در زبان ائمه عليهم السلام مذمت شده است.
147.تفسير برهان ج 4 ص 488 حديث 29
148.تفسير نمونه ج 27 ص 186
149.در المنثور ج 6 ص 371
150.سوره اسري ايه 106
151. فضائل الاشهر الثلاثه ص 137 وسائل الشيعه ج 7ص261
152.البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص 488
153.البرهان في تفسير القرآن ج 4 ص 488
154.و سائل الشيعه ج7 ص 261
155. وسائل الشيعه ج 7 ص 261
156.وسائل الشيعه ج 7 ص 259
157.برگرفته شده از كتاب ره توشعه راهيان نور سال 1380 ص 174
158.اعراف ايه 96
159.نوح 12 - 10
160.بحار ج 93 ص 277