دین و عدالت
منبع:اختصاصی راسخون
مقدمه:
معنای عدالت
عدل وجود
شاخه های عدالت
عدالت رفتاری که نسبت به عدالت و عقیدتی، ظهور خارجی بیش تری دارد، همۀ اعمال و رفتارهای انسان را در بر می گیرد که به مهمترین آنها می پردازیم:
عدالت در برخورد با پدر و مادر
عدالت در برخورد با فرزندان
عدالت در برخورد با همسر
عدالت در برخود با همسایه
عدالت با گروه هاي مردم
عدالت با خویشاوندان نزدیک
عدالت با مستضعفان
عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی ابعاد مختلف دارد:
عدالت سیاسی
عدالت اقتصادی
عدالت قضایی
جایگاه عدالت در قرآن
عدل، علاوه بر حق، تکلیف الهی است.
قرآن مجید بارها انسانها را به عدل و داد فرمان داده است. «انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان؛(29) خداوند به دادگری و نیکوکاری فرمان می دهد.» در جای دیگر از مؤمنان خواسته است در رعایت حقوق افراد جامعه اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به انصاف و عدالت رفتار کنند و فراتر از علایق شخصی و خویشی و قومی، در اجرای عدالت بکوشند و تحت تأثیر احساس عاطفی دربارۀ خویشاوندان قرار نگیرند که مناسب ترین فضای گریز از عدالت است؛ « و اذا قلتم فاعد لوا و لوکان ذا قربی بعهد الله اوفوا ذلکم وصیکم به لعلکم تذکرون؛(30) هرگاه سخن گویید: به عدالت گویید: هر چند دربارۀ خویشان باشد و به پیمان خدا وفا کنید. خداوند این ها را به شما سفارش کرده تا پند بگیرید.»از ديدگاه قرآن كريم براي رسيدن انسانها به كمالات معنوي ، عدالت اجتماعي از مقدمات لازم به حساب مي آيد لذا برقراري قسط وعدالت از اهداف بعثت انبياء شمرده شده است :لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلنَا مَعَهُم الكِتَابَ وَ المِيزَانَ لِيَقُومَ لِلنَّاسُ بِالقِسطِ(31).
همانا ماپيمبران خود را با ادله و معجز ات (به سوي خلق) فرستاديم وكتاب و ميزان به ايشان داديم تا مردم به راستي وعدل گرايش پيدا كنند.و براي تحقق اين هدف مؤمنين را به عدالت و قسط فرمان دهند: يَاايُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالقِسطِ(32) اي اهل ايمان برپاكننده عدالت باشيد.
شهيد مطهري مي نويسد: « اسلام طرز تفكرها را عوض كرد به اين معنا است كه ارزش ها را بالا و پايين آورد ، ارزش هايي كه درحدّ صفر بود)مانند تقوا( در درجه اعلي قرارداد...و ارزش هاي خيلي بالا را از قبيل خون ونژاد وغير آن را پايين آورد...عدالت يكي از مسائلي است كه به وسيله آن اسلام حيات و زندگي را از سر گرفت و ارزش فوق العاده يافت»(33)
ردﱢ امتيازات قومي
اي مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريده ايم و شما را قبيله قبيله و طايفه طا يفه قرار داديم تا يكد يگر را بشنا سيد همانا گرامي ترين شما نزد خداوند با تقوا ترين شما ست در توضيح اين آيه قرائتي در تفسير نور مي گويد:«در اين آيه به سه اصل مهم اشاره شده ا ست، اصل مساوات در آفرينش زن و مرد، اصل تفاوت در ويژگي هاي بشر ، و اصل اينكه ملاك برتري تقواست.مرد يا زن بودن يا از فلان قبيله و قوم بودن ملاك افتخار نيست زيرا كه اينها كار خداوند است و تفا وتهاي كه در شكل و قيا فه و نژاد انسانها ديده مي شود حكيمانه و براي شناسا ي يكد يگر است نه براي تفاخر، قرآن تمام تبعيض هاي نژادي ، حزبي ، قوم ، قبيله اي ، اقليمي ، اقتصادي ، فكري ، فرهنگي ، اجتماعي و نظا مي را مردود مي شمارد و ملاك فضيلت را تقوا مي داند» .
عدم اجبار وخشونت
اجباري در امر دين نيست. براي اينكه حقيقت دين روشن است راه هدايت و سعادت نيز روشن مي با شد و راه ضلا لت و بد بختي هم روشن است هر كس مي خواهد آنرا انتخاب كند و يا اينكه اين راه را، اختياربا خودش است يا اينكه قرآن خطاب به پيامبر مي فرمايد: فَذَكِّر إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّستَ عَلَيهِم بِمُصَيطِرٍ.(36) اي پيا مبر به مردم تذكر بده مردم را از خواب غفلت بيدار كن به مردم بيداري و اگا هي بده و به سوي دين بخوان زيرا تو وظيفه اي جز تذكر دادن نداري. يعني خدا تو را اينطور قرار نداده كه مردم را با زور مسلمان بكني.
يا اينكه قرآن مي فرمايد:
ادعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِلحِكمَه وَالمَو عِظَه الحَسَنَه وَجَادلهم بِا لَّتِي هِيَ أَحسَنُ؛(37)
اي پيا مبر مردم را با حكمت و دليل، موعظه، محبّت و دلسوزي و جدل احسن بسوي خدايت و اسلام دعوت بكن.از اين دو سه آيه وآيا ت ديگر قرآن به خوبي به دست مي آيد كه اسلام دين محبّت و رحمت و صلح ،صميمت وعدالت است نه دين ظلم و خشونت امروز اگردشمنان لجوج و از همه جا بي خبر اگر حقيقت اسلام و قرآن را درك مي كردند ودست ازتعصب ودشمني بيجا برمي داشتنداينگونه بي شرمانه به اسلام عزيز و قرآن كريم و پيا مبر رحمت نسبت هاي ناروا نمي دادند واسلام را متهم به خشونت نمي كردند. و همچنين مسلمان نما هاي كه به نام اسلام و قرآن و پيامبر اكرم(ص) اين همه وحشي گري وجنايت مي كنند و بي رحمانه حتي مسلما نان واقعي را در طول تا ريخ كشتند و مي كشند علتش آن است كه از حقيقت قرآن و اسلام بسيار دور مي با شند و فقط نام اسلام را يدك مي كشند و بزگترين جنايت را مرتكب مي شوند و شديد ترين ضربه را به اسلام مي زنند و خودشان را مسلمان مي دانند اسلام و قرآني كه مي گويد:
لَا تَقُو لُوا لِمَن أَلقَي إِلَيكُمُ السَّلَامَ لَستَ مُؤمِنًا.(38) به كسي كه نزد شما (با كلامي يا عملي يا سلامي يا پيشنهادي) اظهار اسلام مي كند نگوييد تو مؤمن نيستي.
اين آيه مي فرمايد: درميدان جنگ هم اگركسي اظهار اسلام كرد جان وما لش محترم است كسي حق ندارد به بهانه هاي واهي به او ضرر بزند امّا مسلمان نما ها مسلمين و مؤمنين را كه تمام عمرشان را صرف اسلام و قرآن نمودند و مي كنند و به تمام اصول و فروع اسلام اعتقاد دارند و مو به مو عمل مي كنند واجب القتل مي دانند و مي كشند آياآنها صُمٌ بُكمٌ عُميٌ لَا يَفقَهُونَ هستند؟ يا اينكه بر قلوبشان مهر خورده است؟.
آيا ايمان ندارند و درك نمي كنند كه قرآن مي فرمايد:
مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَيرِ نَفسٍ أَوفَسَادٍ فِي الأَ رضِ فَكَأَ نَّمَا قَتَلَ النَّا سَ جَمِيعًا.(39)اگركسي يك انسان رابه نا حق بكشد مانند اينست همه انسانهارا كشته است يا اينكه در جاي ديگر قرآن مي فرمايد:مَن يَقتُلُ مُؤمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزاءُه جَهَنمَ خَالِدًا فِيهاَ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا.(40) اگر كسي يك انسان مؤمن راعمداً بكشد جزايش جهنم است و هميشه در جهنم خواهد بود و مورد خشم و غضب خداوند قرار مي گيرد و خداوند او را لعنت مي كند و براي او عذاب بزرگ آماده كرده است.
اسلام و قرآن كه با اين شدت خشونت را محكوم مي كند آيا منصفا نه است كه به اسلام نسبت خشونت زد يا به نام اسلام اين همه خشو نت روا داشت و جنا يت نمود بدون شك نسبت دادن خشونت به اسلام از روي دشمني و عناد است وجانيان به نام اسلام ، از اسلام جز نام چيزي نمي دانند و اين جا نيان هم ضلا لت شان اگربيشتر ازگروه اول نباشد كمتر نيست.
عدا لت خواهي نسبت به همه انسانها
هما ن گونه كه مأمور شده اي استقا مت بورز و درپي هواهاي آنان نرو وبگو من خود به آنچه خداوند ازكتا ب نازل كرده است ايمان دارم و مأمور شده ام بين شما عدا لت برقرار كنم. پروردگار ما و شما همان الله است و نتيجه اعما ل ما عايد خودمان مي شود. و از شما هم عايد خودتان هيچ حجّتي بين ما وشما نيست خدا بين ما را جمع مي كند وباز گشت به سوي او ستبه همين جهت است كه پيا مبر اسلام و جا نشين معصوم آن حضرت , و حضرت علي(ع) اجراي عدا لت را درحق همه انسا نها يك تكليف الهي ميدا نستند و با ظلم وبي عدا لتي به شدّ ت برخورد. مي كردند كه نمونه هاي فراوان تاريخي شا هد اين مطلب است.يا اينكه قرآن خطاب به همه مؤمنين مي فرما يد: يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوقَوَّامِينَ بِا لقِسطِ(42). اي كسا ني كه ايما ن آوده ايد به عدا لت قيا م كنيد يعني اينكه نه تنها پيا مبراسلام بلكه هر مؤمني به او، وظيفه دارند براي اجراي عدالت بكوشند .اما آ نچه مسلم است اين است كه اين عدالت خواهي اسلام وقرآن روزي جا مه عمل خوا هد پوشيد و جها ني خوا هد شد و با ظهور قطب عا لم امكا ن منجي عالم بشريت خليفه خدا در
روي زمين وبقيه الله الاعظم(عج) اين خواست قرآن واسلام توسطه آن عدا لت گستر جهان محقق خواهد شد كه ديگرنامي از اين همه ظلم و بي عدا لتي و فسا د و تبعض باقي نماند انشاءالله.
كانوني ازصفا وانسانيت
نخست مي فرمايد: الف - زكات براي فقراء است) انما الصدقات للفقراء) .ب- زكات براي مسا كين است(والمساكين) ج- براي عاملان و كارمندان وكاركناني هستند كه براي جمع آوري زكات واداره بيت الما ل تلا ش و كوشش مي كنند. ( والعا ملين عليها)د- مؤلفـه قلوب كه يكي ازمصا رف زكا ت است كسا ني هستند كه به خا طر ايجا د محبّت والفت ودرواقع دستگيري شان براي رسيد ن به سعا دت وخوشبختي دردنيا وآخرت به آنها زكات داده مي شود (والمولفه قلوبهم) .اسلام برخلاف مستكبران واستعمارگران دروغ گو اگرمي خواهد مكتب اسلام را توسعه دهد با برهان ودليل توسعه مي دهد با موعظه ومحبّت توسعه مي دهد با حل مشكلات مادي واقتصا ي توسعه مي دهد نه با خشونت و شمشير.ھ - ديگرازموارد مصرف زكات آزاد سا ختن برد گا ن است (وفي الرقا ب) دراين مورد هم صلح وصفا ومحبت اسلام جلوه مي كند اسلام مي خواهد با اين كاربه اين موضوع ضد انسا ني پا يان دهد.و - ديگرازموارد مصرف زكات اداي دين بدهكاران است (والغا رمين)دو مورد ديگرش فِي سَبِيل الله و ابن سبيل يعني در راه خدا و واماندگان در راه كسيكه در مسا فرت جا نش در خطر است مصرف شود از همه اين موارد غير از رحمت و محبّت چيزي مشا هده نمي شود اينست دين صلح ومحبّت.
وآيه ذيل نيزتكميل كنندۀاين جلوۀ انسانيت ورحمت است:
انَّ الله يَا مُرُ بِا لعَد لِ وَالإِ حسَانَ وَ إِيتَاءَ ذِي القُربَي وَيَنهَي عَن الفَحشَاءِ وَ المُنكَرِ وَالبَغيِ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرُونَ؛(44) خداوند فرمان به عدل واحسان وبخشش به نزديكان مي دهد .وازفحشا و منكر وظلم وستم نهي مي كند خداوند به شما اندرز مي دهد شا يد متذ كر شويد.مفسرين مي گويند:«دراين آيه سه اصل مهم بيان شده است كه سه اصل آن جنبه مثبت و مأمور به است وسه اصل منفي و منهي عنه، احياي اصول سه گا نه عَدلِ وَ إِحسَانَ إِيتَاءَ ذِي القُربَي وهمچنين مبارزه با انحرافات سه گانه فحشا و منكر و بغي وستم در سطح جهاني كافي است كه دنياي آباد و آرام و خالي از هرگونه بدبختي و فساد و ظلم و تجاوز بسازد صلح و صفا و امنيت و محبّت را درجهان حا كم نما يد».(45)قرآن به عدالت كه جامع ترين، وسيعترين وگيراترين قانون است دستورمي دهد عدالت قانوني است كه تمام نظا م هستي برمحورآن مي گردد آسمان وزمين وهمه موجودات با عدا لت برپا هستند ﴿با لعَدلِ قَامَت السَّمَا وَات والأَرض﴾ جامعه انسا ني كه گوشه كوچكي ازاين عا لم پهناوراست نيز نمي تواند ازاين قا نون عا لم شمول بركنار باشد وبدون عدل به حيا ت سا لم خود ادامه دهد .امّا ازآنجا كه عدالت با همه قدرت و شكوه وتأ ثيرعميقش در مواقع بحراني واستثناي به تنهاي كار سازنيست بلا فا صله دستوربه احسان را پشت سرآن مي آورد به تعبير روشنتردر طول زندگي انسا نها مواقع حسا سي پيش مي آيد كه حل مشكلات به كمك اصل عدالت امكان پذ يرنيست بلكه نيازبه ايثارو گذشت و فداكاري دارد كه با استفاده از اصل(احسان) بايد تحقق يابد(46).
شهيد مطهري مي فرما يد :«احسا ن ازنظراخلاقي با لاترازعدل است خداوند فرمان مي دهد كه نه تنها پا به حقوق مردم نگذاريد وتجاوزبه حقوق مردم نكني بلكه ازحقوق مشروع خود به مردم نيكي كنيد ايثاريك اصل قرآني است ايثار يعني گذشت يعني مقد م داشتن ديكران برخود درآنچه ما ل خود انسان است وبه آن كما ل احتيا ج را دارد ودرعين احتياج ديگري را برخود مقدم مي دارد ايثار يكي ازبا شكوه ترين مظا هرانسا نيت است وقرآن عجيب ايثار را ستوده است دربا ره اصحاب پيامبر اسلام يعني انصار كه مها جرين را برخود مقدم داشتند مي فرمايد: وَيُؤثَرُونَ عَلَي أَنفُسَهُم وَ لَوكَانَ بِهِم خَصَا صَه.»(47)يا چرا سورة(هل اتي) نازل مي شود كه در آن مي فرمايد: وَ يُطعِمُون الطَعامُ عَلَي حَبَّه مِسكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أُسراءَ إِنَّمَا نُطعِمُكُم لوجَه الله لَا نُرِ يد مِنكُم جزاءً وَ لَا شَكُورًا. براي اينكه به اين ايثارارج نهد.راستي يكي ازبا شكوه ترين مظا هرانسا نيت دراينآيه نهفته است،ومطلب ديگر كه بايد توجه شوداينكه در اين آيه به صورت مطلق امربه عدل واحسا ن شده كه نشا د هنده عموميت حكم احسان است و منحصر به مسلمين نيست .
جایگاه عدالت درسیره پیامبر وامام
عدالت اسلامي درميدان نبرد!
تصفيه حسابها در جنگ ممنوع
فرمود:اسلام او درباره خودش و فرزندان خوردسالش مؤثر است وهمه آنها آزادند ، و فرزندان و متاعش و بردگانش متعلق به او مي با شند، اّمّا فرزندان بزرگ غنيمت مسلمانان مي با شند مگر آن كه قبلاً ( پيش از غلبه مسلمانان) اسلام آورده باشند ..... (49)اسلام دين حق و عدالت است ، نه دين تصفيه حسابهاي شخصي و انتقامگيري . پس هر گاه مشركي در دارالحرب اسلام آورد اسلامش پذيرفته است ، و فرزندان خوردسال و نابالغ او تابع وي مي باشند.قرآن كريم دباره اين رفتار شكوهمند و منحصر به فرد انساني صراحتاً مي فرمايد:
وَلَا تَقُولُوا لِمَن أَلقي إلِيكُم السَّلم لستَ مُؤمِنًا؛ به كسي كه نزد شما( اظهار) اسلام كند ، نگوييد: تو مؤمن نيستي .
فقرزدایی حتی ازغیرمسلمانان
شيخ حرّ عاملي در كتاب ( وسائل الشيعه ) آورده است كه : اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(ع) در كوچه هاي كوفه راه مي رفت كه ديد مردي از مردم تكّدي مي كند . امام از مردمي كه پيرامون او بودند پرسيد: اين كيست؟عرض كردند: پيرمرد نصراني و از كار افتاده است و پولي ندارد كه با آن زندگي كند، لذا(براي امرار معاش به ( مردم پناه آورده و...امام(ع با عصبانيّت فرمود: تا جوان بود از او كار كشيديد ، وحالا كه پير شده رهايش كرده ايد سپس ، براي آن مرد نصراني مبلغي از بيت المال به صورت مادام العمر مقرّري تعيين كرد.(50)اينست مواسات و برابري ، اينست صلح و محبّت ، اينست انسانيت ، اينست حقوق بشر ، اينست كرامت انساني ، و بالاخره اينست اسلام واقعي آيا سزاوار است به چنين ديني بر چسب خشونت زد؟!.
عفو عظیم
فرمود براي چه آمده اي؟
گفت: كاري دارم.
فرمود: به من بگو وگرنه خودم مي گويم كه چرا آمدهاي.
مرد گفت: بگو چرا آمده ام ، اي اميرمؤمنان.
فرمود: فلان روز از فلان ماه از فلان سال ، معاويه جار زد كه: هركس علي را بكشد ده هزار دينار جايزه دارد. وفلان كس برخاست و گفت: من مي كشم.معاويه به او گفت :تو ؟
وچون به منزلش رفت ، پشيمان شد و گفت: بروم و پسر عموي پيامبر خدا(ص) و پدر دو پسر او را بكشم؟
روز دوم ، جارچي معاويه جار زد كه هركس علي را بكشد بيست هزار دينار جايزه دارد يك نفر ديگر بر خاست وگفت: من مي كشم.معاويه گفت تو ؟او هم بعداً پشيمان شد و از معاويه پوزش خواست و معاويه او را معاف داشت.
روز سوم جارچي اش جار زد: هركس علي را بكشد سي هزار دينار جايزه دارد.و تو بر خاستي ، و تو حِميَري هستي.
مرد گفت: درست است.
حضرت علي(ع) فرمود: حالا نظرت چيست؟ مي خواهي مأموريّتت را انجام دهي يا كار ديگري بكني؟
مرد گفت: نه؛ بر مي گردم.حضرت علي(ع) فرمود: اي قنبر ، شترش را آماده كن و توشه اي برايش فراهم آور خرجي اش را به او بده. (51)اين يكي ديگر از نمونه هاي مثال زدني عفو و گذشت شگفت انگيزي است كه حضرت علي(ع) در زندگي درخشانش به كار بست. مي داند كه آن مرد قصد كشتن او را داشته است و با اين حال رهايش مي كند كه هر جا مي خواهد برود ، و از آن بالاتر به قنبر دستور مي دهد شتر او را آماده كند و زاد و توشه برايش فراهم آورد و خرجي او را بدهد.نظير اين رفتار را جز در اسلام ناب نمي توان يافت؟عدالت دراسلام از اصولی است که تخصیص بردار نیست؛ یعنی حتی در برابر دشمن نیز باید این اصل مهم را پاس داشت. قرآن مجید می فرماید: « و لا یجرّمنکم شنان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی؛(52) دشمنی با گروهی شما را وادار نکند که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که به تقوا نزدیک تر است.»در این جا توجه شما را به نمونه های بیشتر جلب می کنیم: عدم تعرض حاكم به قاتل آينده اش
امير مؤمنان علي بن ابي طالب (ع) بر اركه رياست عاليه دولت بزرگ اسلامي تكيه دارد ، دولتي كه دامنه آن بيشترين بخش از جهان مسكون گسترده شده و همه كشورهاي آن روز دنيا از آن چشم مي زند و مي هراسيدند. چنين شخصي با آنكه قاتل خويش را مي شناسد و به او مي گويد: كه وي او را خواهد كشت ، امّا هرگز دست تعرّض وخشونت به سوي او دراز نمي كند ، چرا كه عدالت اقتضا مي كند تا زماني كه آن شخص دست به جنايت نزده مستحق مجازات نيست .
به متن زير توجه كنيد :
حضرت علي عليه السلام به عبد الرحمن بن ملجم مي فرمايد: تو مرا خواهي كشت ، و اين بيت را بار ها برايش مي خواند كه
أريد حياته و يريد قتلي
عذيرك من خليلك من مراد
يعني:من زندگي او را مي خواهم و او در پي كشتن من است .
از دوستان قبيله مراد خود كسي را بياور كه اين كارت را معذور بدار ابن ملجم به ايشان مي گويد: اي امير مؤمنان ، اگر براستي چنين است پس مرا بكش حضرت مي فرمايد: اين روانيست كه من مردي را پيش از آنكه با من كاري بكند ، بكشم .شيعيان اين سخن را شنيدند. مالك اشتر وحارث بن اعور وعدّة ديگر از جا جستند وشمشيرهايشان را از نيام كشيدند وگفتند: اي اميرمؤمنان ، اين شخص كيست كه شما بارها اين سخن را با وي مي گوييد: شما امام ومولاي ما وپسر عموي پيامبرما هستيد. امر بفرمايد: تا اورا بكشيم حضرت به آنان فرمود: خدايتان خيروبركت دهد ، شمشيرهايتان راغلاف كنيد وحدت اين ا مت را از هم پراكنده نكنيد...فكر مي كنيد من مردي را كه هنوز به من صدمه اي نزده است مي كشم(53) اينست عدالت ، معناي صلح وصفا يعني دردين اسلام وسياست اسلامي كه همان اطاعت از خداي متعال است نبايد از راههاي معصيت خدا و ريختن خون بيگناهان و پايمال كردن كرامت انسان تحقق بخشد. از اين حديث علم غيبي والهي و ماورايي امام نيز بدست مي آيد كه خودش يك بحث دامنه دار است.
پرداخت جريمه بابت ترسيدن زنان
اينك نمونه ديگراز عدالت پيشگي اسلام :
پيامبر خدا(ص)خالد بن وليد را با گروهي ازمسلمانان براي دعوت بني جذيمه به اسلام سوي آنان فرستاد. بني جذيمه تيره اي از بني مصطلق اند كه پيشتر اسلام آورده بودند ، با آنكه حضرت به اين عده فرمان جنگ با بني جذيمه نداده بود پيامبر به او دستور دادكه خوني را نريزد و از در جنگ وارد نشود و اما خالد، به سبب خون خواهي كه ميانشان بود بعد ازآن كه قبيله بني جذيمه سلاح شان را به سر بازان اسلام تحويل دادند خالد با كمال ناجوان مردانه شماري از آنان را كشت خبر به رسول خدا(ص) رسيد. حضرت گريه كرد و برخواست ومنبر رفت و دست به سوي آسمان برداشت وسه بار گفت :الَّلهُمَّ إِنيِ أَبرَأ إِلِيكَ مِمَّا صنع خَالِد بن الوَلِيد: بار خدايا ، من ازكاري كه خالد بن وليد كرده به در گاه تو بيزاري مي جويم.بارخدايا ، من از كاري كه خالد بن وليد كرده به درگاه تو بيزاري مي جويم.بار خدايا ، من ازكاري كه خالد بن وليد كرده به در گاه تو بيزاري مي جويم.سپس ، علي بن ابي طالب (ع) را فراخواند وزنبيلي ازطلا به او داد وفرمود نزد بني جذيمه برود و ديه خون هاي ريخته شده وخسارت اموال از دست رفته شان را به آنان بدهد. حضرت علي(ع) نزدبني جذيمه رفت آن طلا ها را به اين صورت تقسيم كرد :ابتدا ديه كساني را كه به نا حق كشته شده بودند ، به ازاي هر نفر هزار دينار طلا ، به ورثه آنها داد.بابت هر جنيني يك غُرّه پرداخت كرد .مبلغي بابت از بين رفتن ظرفهاي آبخوري و غذاخوري سگهايشان و ريسمانهايي كه با آنها دست وپاي شترانشان را مي بستند پرداخت كرد .مبلغي بابت اشيايي كه احتمالاً ازبين رفته بود ولي خودشان خبر نداشتند ، واحتمال داشت خالد يا همراهانش برداشته باشند يا در جنگ تلف شده باشد ، پرداخت كرد .مبلغي بابت به وحشت افتادن زن وبچه هايشان پرداخت كردبه ازاي اموالي كه ازدست داده بودند همان اندازه پرداخت كرد .
باقيمانده طلا ها را هم براي راضي شدن آنان از پيامبر خدا(ص) پرداخت نمود .مبلغي هم براي خوشحا ل كردند عائله و خدمتكارانشان كه بر اثر اين كشتار مضطرب شده بودند پرداخت كرد .علي(ع) پس از تقسيم طلاها نزد پيامبر(ص) باز گشت و نحوه توزيع آنها را به اطلاع حضرت رساند و عرض كرد: اي پيامبر(ص) من رفتم و براي هر خوني ديه اش را پرداخت كردم ، و براي هر جنيني يك غرّه ، ودرازاي هر مال از دست رفته اي به اندازه آن ، و چون اضافه آمد بابت ظرفهاي آب و غذاي سگهايشان و ريسمان شترانشان مبلغي پرداخت كردم .باز هم اضافه آمد ، لذا بابت وحشتزدگي زن وبچه هايشان مبلغي پرداخت كردم. باز اضافه آمد. لذا مبلغي بابت اموالي كه از بين رفته بود و برخي ازآنها را مي دانستند و برخي را نمي دانستند پرداخت كردم. وباز اضافه آمد و اضافه اش را به آنها دادم تا از شما ، اي رسول خدا ، راضي شوند. چهره پيامبر(ص) شكفت و خنديد به طوري كه دندانهاي عقل حضرت نمايان شد وفرمودند: اي علي ! توعطا كردي تا ازمن راضي شوند ، خدا ازتو راضي باد سپس فرمود: يا علي انّما انت منّي بمنزله هارون من موسي إلاّ أَنه لانبيّ بعدي(54) اي علي ، تو براي من حقيقتاً به منزله هارون نسبت به موسي هستي با اين تفاوت كه پس ازمن پيامبري نيست .
آري ، اين است فلسفه عدالت واحسان كه قرآن كريم به آن فرمان مي دهد :إنَّ اللَّهَ يأمُرُ بِالعَدلِ والإحسنِ(55)همانا خدابه عدالت واحسان فرمان مي دهد.اين همان كرامت انساني است كه خداي متعال درقرآن مي فرمايد :ولقد كرَّمنَا بنيءادم (56) وهرآينه ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم.واحكام وقوانين خود رادرهمين پيوند وضع كرده است:ديه اي براي مقتولان ، ديه اي براي جنين ، پرداخت خسارت براي آنچه ازبين رفته ، و پرداخت خسارتي براي آنچه كه احتمالاً از بين رفته و نمي دانستند ، پرداخت مبلغي بابت دچار ترس و وحشت شدن زنان وكودكان ، وپرداخت مبلغي براي راضي شدن آنها از پيامبر خدا (ص).مگرپيامبر (ص) چه تقصيرو گناهي كرده بود كه مي با يست آنها را راضي كند ؟ پيداست كه آن حضرت در اين ماجرا كمترين تقصيري نداشت .هر تقصيري بود از جانب خالد بن وليد بود .
امّا پيامبر خدا(ص) رسول مهر ورحمت است :
وَ مَا أَرسَلنَكَ إلاَّ رَحمَت لِّلعلَمين (57) ما تورا جزرحمت براي جهانيان نفرستاديم
بركناركردن به سبب بلند كردن صدا
فرمود : ديدم صدايت را از صداي خصمت بالاتر مي بري.(58) طرفين دعوا هردو انسانندودرمنطق اسلام محترم مي باشند ، وقاضي حق ندارد كوچكترين اهانتي به آنها روا دارد. وبلند كردن صدا روي آنها ، خود نوعي اهانت است و از آداب قضايي اسلام به دور مي باشد.بنابراين ، قاضيي كه اين كار را مي كند بايد معزول شود ، حتي اگر در علم و فضيلت واخلاق و نزديكي به اميرمؤمنين شخصي همچون أبولأسود دؤلي باشد؛ چراكه در منطق علي بن ابي طالب(ع) حق جاي سازش ندارد. محدث قمي درباره ابولأسود دؤلي مي نويسد :أبوالأسود دؤلي مردي فاضل وفصيح از طبقه نخست شعراي اسلام است. او شيعه اميرمؤمنان و
از بزرگان و از سرشناسان تابعين بود. اهل بصره بود وازشهسواران وخردمندان به شمار مي آيد.(59)
أبوالأسود همان كسي است كه به دستور اميرمؤمنان(ع) و راهنماي آن حضرت علم نحو را پايه ريزي كرد.
عدالت اسلامي و ساير جانداران!
بر همين اساس در تعاليم اسلامي ، رواياتي وجود دارد كه پيرامون حقوق حيوانات سخن مي گويد، به نمونه آن اشاره مي كنيم، تا هرچه بيشتر با گسترة رحمت و محبّت اسلامي آشنا شويم:
پيامبر گرامي اسلام(ص) براي چهارپايان شش حق بيان فرموده ، كه صاحبان اين حيوانات بايد اين حقوق را محترم بشمارند، و آن را رعايت كنند. )يَبْدَءُ بِعَلَفِها اِذا نَزَلَ)
هنگامي كه به منزل مي رسد، اوّل به سراغ آب و غذاي حيوانات برود؛ آن را سيراب كند و غذايش دهد ؛ سپس به فكر غذاي خويش باشد.( وَيَعرِضُ عَلَيْها الماءَ اِذا مرَّبِه) ؛به هنگام سفرو در بين راه، هرجا به نهر آبي رسيد، حيوان را به كنار آب ببرتا اگر تشنه بود آب بخورد.( وَلا يضرِبُ وَجْهَها فَاِنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ رَبَّها) ؛اگر مي خواهيد حيوان با سرعت بيشتر حركت كند، با تا زيانه بر سر و صورتش نزند؛ زيرا حيوانات نيز به ذكرو تسبيح خداوند مشغول هستند، و سزاوار نيست بر سر و روي حيواني كه تسبيح خدا مي گويد تازيانه زده شود.
( وَ لا يَقِفُ علي ظَهرِها اِلا في سَبيلِ اللهِ)
بر پشت حيوانِ متوقّف ، سوار نگردد،) مگر در راه خدا(مثلاً در ميدان جنگ، كه در آن جا سوار بودن بر حيوان در حال توقّف هم اشكالي ندارد، چون اگر به خاطر رعايت حال حيوان پياده شود، احتمال غافلگيري توسّط دشمن مي رود .( وَ لا يَحمِلُها فَوْقَ طاقَتِها( حيوانات هم قدرت و تحمل محدودي دارند، بايد توانايي حيوان را درنظر بگيرد، وبيش از توانش بر او حمل نكند.
) وَ لا يُكَلَّفُها مِنَ الْمَشْيِ اِلا ما تُطيقُ(
نه تنها در مورد باركشي ، بلكه در طيّ مسافتها و سفرها نيز بايد مراعات حيوانات را نمود، و به اندازه طاقت و تحمّلشان از آنها سواري گرفت.(60)
عدالت، بالاترین و برترین مصلحت است و تعطیل بردار نیست.
از نظر اسلام، هیچ مصلحتی بالاتر از حق و عدالت نیست و در هیچ شرایطی نمی توان از آن دست کشید. از این رو وقتی برخی از افراد مصلحت اندیش از امام علی(علیه السلام) می خواستند برای تقویت حکومت خود، دست از عدالت بر دارد و به بعضی از سود جویان، از بیت المال بیش تر دهد، فرمود: آیا از من انتظار دارید از راه ستم بر ملت، به پیروزی برسم؟ به خدا سوگند، هرگز به چنین اقدامی دست نخواهم زد.(61)
عدالت خواهی، یکی از اهداف قیام حسینی است
عدالت خواهی، از آرمان های اصلی مهدویت(عج) است. از دیدگاه قرآن مجید آیندۀ بشر، از آن عدالت است. گوهر گم شدۀ بشر یعنی عدالت کامل و مطلوب از آرمانهای همۀ پیامبران و اولیای الهی بوده است، در آخر الزمان، به دست با کفایت آخرین منجی آسمانی و عدالت گستر جهان، محقق خواهد شد و به آرزوی متعالی انسان جامۀ عمل خواهد پوشاند. برای نمونه امام علی(ع) می فرماید: «مناد ینادی هذا المهدی خلیفه الله فاتبعوه یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و ذلک عند ما تصیر الدنیا هرجا ومرجا و یغار بعضهم علی بعض فلا الکبیر یرحم الصغیر و لا القویّ یرحم الضعیف فحینئذ یاذن الله له بالخروج»؛ زمان ظهور منادی ندا می دهد این مهدی خلیفۀ الهی است، از او پیروی کنید، زمین را از قصد عدل پر می کند چنان که از ظلم و جور پر شده است. این ظهور هنگامی رخ می دهد که دنیا از هرج و مرج و آشوب پر شده باشد و بعضی بر بعضی تعدی کنند، بزرگ به کوچک و قوی به ضعیف مهر نورزد، در این هنگام خدا به قائم اجازۀ خروج می دهد.(63)
آثار عدالت
1-عمران و آبادانی
امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیۀ شریفه: « اعلموا انّ الله یحیی الارض بعد موتها» بدانید که خداوند زمین را پس از آن که مرده است زنده می گرداند. فرمود منظور زنده کردن زمین با باران نیست بلکه خداوند مردانی را می فرستد که عدالت را زنده می کنند و با زنده شدن عدالت، زمین نیز زنده می شود. بر پا داشتن حدود خدا در روی زمین، از باران چهل صبح گاه سودمندتر است.(65)
2- بی نیازی
3- اصلاح
4- آرامش و امنیت روانی
5- پایداری اجتماع
6- پایداری قدرت حکومت
عوامل تحقق عدالت
7-گسترش فرهنگ عدالت خواهی
هرچه که عدالت خواهی فطری است اما گاهی به دلیل غفلت، برگرایشهای فطری غبار می نشیند. خداوند پس از بیان هدف بعثت پیامبران می فرماید: «لیقوم الناس بالقسط» (71) تا به عدالت رفتار کنند و آن را به پا دارند. یعنی تا خواست به اجرای عدالت نباشد و همکاری نکنند عدالت در جامعه برقرار نمی شود. بهترین راه کار برای گسترش فرهنگ عدالت خواهی در جامعه، ترویج اصل امر به معروف و نهی از منکر است.
8-آگاهی ازمنافع عدالت
9- تقوا و مبارزه با نفس
10- توازن اقتصادی
11- تأمین نیازهای اساسی مردم
12- قانون گرایی
13- توانایی دستگاه قضایی عادل
14- قاطعیت در اجرای احکام الهی
15- مبارزه با تبعیض و بی عدالتی
زمین های مجاورشان را در سهمی که از آب دارند یا کاری که باید به اشتراک انجام دهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش آنان نهند، پس لذت و گوارایی نصیب ایشان و ننگ آن در دنیا و آخرت بهرۀ تو گردد.(76)
موانع اجرای عدالت
الف) موانع فردی
2- هوس رانی: هوا پرستی، انسان را از اصول و آرمان عدالت خواهی دور می کند، امام علی(علیه السلام) می فرماید: کیف یعدل فی غیره من یظلم نفسه؛ (79) کسی که به خود ستم می کند چگونه می تواند عدالت را در مورد دیگران رعایت کند!.
3- سود جویی: الودگی اخلاقی مانند: آز، طمع، افزون طلبی و سود جویی، از موانع تحقق عدالت اجتماعی محسوب می شوند. افرادی مانند طلحه و زبیر به دلیل این روحیه، عدالت علی(علیه السلام) را برنتافتند و نبرد جمل را بر پا کردند. آن حضرت در نامۀ خود به این موضوع اشاره می کند و می فرماید: اهل زمین هنگامی وضعشان بد می شود که دولت مردان روحیۀ تکاثر داشته باشند.(80)
4- ضعف نفس: در بحث پیش گفتیم اجرای عدالت، اراده و خواست عمومی می طلبد. بدیهی است آن چه شمشیر عدالت را کند و آهنگ عدالت خواهی را ضعیف می سازد، ضعف نفس و سستی اراده و خودباختگی است. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «لایمنع الضیم الذلیل و لایدرک الحق الا بالجدّ.(81) آن که تن به ذلت داده است، نمی تواند ستم را دفع کند و حق، جز با تلاش به دست نمی آید.»
ب) موانع اجتماعی
2- تبعیض: قوی ترین و فراگیرترین مانع اجرای عدالت، تبعیض و مرزبندی بین اشخاص در حقوق برابرشان است. تبعیض، رابطه ها را به جای ضابطه می نهد و بی کفایتی ها بر قابلیت ها حکومت می کند و زمینۀ ظلم و بی عدالتی را فراهم می نماید. حضرت علی(علیه السلام) در مورد کسانی که به معاویه پیوستند می فرماید: آنان عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش سپردند و دانستند که مردم در میزان عدالت، برابرند، سپس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند.(83)
3- مرزبندی جغرافیایی یکی از بزرگترین موانع عدالت مرزبندی جغرافیایی است که بر خلاف و ضد دین است مثلا اگر مردم آفریقا از گرسنگی رنج می برند یا تلف می شوند به خاطر مرزبندی است که نمی توانند به دیگر نقاط جهان بروند که سرشار از نعمت های الهی است و همچنین به سائر نقاط جهان.
نتیجه گیری:
برخی از عدالت رفتاری از این قرار است:
1- عدالت در برخورد با پدر و مادر اگر چه آن دو کافر باشد.
2- رعایت عدالت به اولاد حتی در ابراز محبت به آنها عدالت را باید رعایت کند.
3- در بر خورد با همسر باید عدالت رعایت شود.
4- عدالت اجتماعی که خود شاخه های فراوان دارد:
1. عدالت سیاسی که بارزترین آن در نامه حضرت علی(علیه السلام) به مالک اشتر مورد توجه قرار گرفته است.
2 - عدالت اقتصادی که رفاه و آسایش باید همه افراد جامعه در بر بگیرد.
3 - عدالت قضایی که اجرای حدود الهی باید بدون تبعیض بر مجرمین بطور مساوی اجرا گردد.
عدالت در اسلام جایگاه والای دارد به حدّی که هدف اصلی و مشترک همه انبیاء پیاده نمودن عدالت بوده است. قرآن کریم اجرای عدالت را یک تکلیف می داند. و هر نوع تبعیض در اسلام مردود است در میدان نبرد بر اجرای عدالت دستور می دهد و تصفیه حسابها را در جنگ ممنوع می داند. دین اسلام جایز نمی داند حتی یک پیرمرد مسیحی در مملکت اسلامی فقیرانه زندگی کند، اسلام حتی برای ترسیدن زنان جریمه پرداخت می کند. و قاضی را که برخصم خودش فریاد می زند بر کنار می شود و حضرت علی(علیه السلام) از اینکه قاضی به او احترام بیشتر گذاشته و این احترام به طرف دعوای آن حضرت گذاشته نشده ناراحت می شود. و در مورد سایر جانداران تأکید بر عدالت می کند. عدالت خواهی یکی از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) بوده و همچنین از آرمانه های اصلی مهدویت خواهد بود. حقیقتاً که دین اسلام به عدالت فوق العاده تأکید نموده که تعجب هر انسان را بر می انگیزد، اما افسوس که به آن عمل نمی شود. بدون شک اگر عدالت اجرا شود برکات فراوانی خواهد داشت. که از آن جمله می توان به عمران و آبادانی، بی نیازی و فقرزدایی از جامعه اصلاح امور، آرامش بخشیدن و امنیت روانی، استحکام جامعه، پایداری قدرت حکومت برشمرد.
اجرای عدالت لوازم و شرایطی دارد که عبارت است از:
1- گسترش فرهنگ عدالت خواهی 2- آگاهی از منافع عدالت. 3- تقوا و مبارزه با نفس. 4- توازن و مساوات در امکانات اقتصادی. 5- تأمین نیازهای اساسی مردم. 6- قانون گرایی. 7- قدرت دستگاه قضایی عادل. 8- قاطعیت در اجرای احکام الهی 9- مبارزه با تبعیض و بی عدالتی.
اجرای عدالت مشکلات و موانعی دارد که به فردی و اجتماعی تقسیم می شود: که موانع فردی عبارت است از: 1. خود کامگی 2. هوس رانی 3. سود جویی 4. ضعف نفس.
موانع اجتماعی هم عبارت است از: 1- ربا خواری، احتکارو سود نامشروع 2- تبعیض و گرفتن رابطه جای ظابطه 3- مرز بندی جغرافیایی.
پي نوشت ها :
1 . معلوف لویس، المنجد جلد 1، ص 686.
2 . نهج البلاغه کلمات قصار 437،
3. ص شهید مطهری، عدل الهی،80، بیست گفتار ص 40، مصباح یزدی ،آموزش عقاید ، ص 162.
4. نهج البلاغه، قصار437،
5 . مطهری ، بیست گفتار، ص 15.
6 . میزان الحکمه ،ج7 ص3492
7 . مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج2، ص 148.
8 . همان .
9 . همان.
10 . سورۀ عنکبوت ، آیۀ 8،
11 . امام خمینی، تحریر الوسیله ،ج 1، ص 277
12 . مکارم الاخلاق، ج1، ص 252، به نقل از آئین تربیت ابراهیم امینی.
13 . سورۀ نساء ، آیۀ 3.
14 . میزان الحکمه مترجم ج 2. (به نقل از کتاب سیمای همسایه محمّد راجی واعظ ).
15 . انعام / 152.
16 . نهج ابلاغه نامه 53
17 . مرتضی مطهری، بیست گفتار.
18 . نهج البلاغه خطبه 216
19 . نهج البلاغه، نامة 53 .
20 . اقتصاد ما، ج2، ص273.
21 . نهج البلاغه، خطبۀ 232.
22 . همان، خطبۀ 215.
23 . سورۀ نساء، آیۀ 58.
24 . مرتضی مطهری، سیرۀ نبوی، ص 207- 208.
25 . مرتضی مطهری، داستان راستان، ج 1، ص 21.
26 . جورج جورداق، علی صوت العداله الانسانیه ،ص 83.
27 . سورۀ آل عمران، آیۀ 18.
28 . سورۀ حدید، آیۀ 25.
29 . سورۀ نحل، آیۀ 90.
30 . سورۀ انعام، آیۀ 159.
31 . سورۀ حديد آيه 25
32 . سورۀ نساء آيه 135
33 . مرتضي مطهري ،سيري در نهج البلاغه،تهران : انتشارات صدرا، ارديبهشت 1379 ،ص 125
34 . سوره حجرات، آية 13 .
35 . سورة بقره، آية 256 .
36 . سورة غاشيه، آيه هاي21- 22 .
37 . سورة نحل، آية 125 .
38 . سورۀ نساء، آيۀ 94 .
39 . سورۀ مائده، آيۀ 32 .
40 . سورۀ نساء، آيۀ 93 .
41 . سورۀ شوري ، آيۀ 15 .
42 . سورۀ نساء، آيۀ 135 .
43 . سورة توبه، آية 60 .
44 . سورة نحل، آية 90 .
45 . مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 11 ، ص372 با كمي توضيح .
46 . مكارم شيرازي و ديگران، تفسرنمونه، ج 11 ، ص 366 با كمي تصرف .
47 . مرتضي مطهري ، كتاب انسان كامل ،تهران ، قم : انتشارات صدرا ، چاپ بيست و هفتم ، ص29 و سورة حشر، آية 9 .
48 . محمد بن الحسن الحر عاملي ، وسائل الشيعه، انتشارات بيروت لبنان ، جلد 11 ، ص43 .
49 . شيخ طوسي ، تهذيب الاحكام ، ناشر دار الكتاب الاسلاميه ، چاپ چهارم 1365 ، ج6 ، ص115 ، ب ،67 ، ح 1
50 . الحر عاملي ، وسائل الشيعه، ج15 ، ص66 ، ب19
51 . - محمد بن علي بن شهر آشوب ابي جعفر رشيد الدين ، المنا قب آل ابي طالب ، قم : مؤسسه انتشارات علامه ، فصل في اخباره بالغيب ، ج 2 ، ص260- 261.
52 . سورۀ مائده، آیۀ 8.
53 . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احياء التراث العربي بيروت لبنان ،ج 9، ص 118
54 . - محمد باقر مجلسي ، بحار الانوارج 21ص139_143و جعفر سبحاني ،فروغ ابديت ، قم : مؤسسۀ بوستان كتاب، 1385 وعزالدين ابي الحسن علي بن ابي الشيباني ، الكا مل في التا ريخ، دار احياء التراث، العربي، بيروت لبنان.
55 . سورۀ نحل آيه 90
56 . سورۀ اسراء آيه70
57 . انبياء آيه 107
58 . ميرزا حسين، نوري طبرسي مستدرك الوسا ئل ، نشر مؤسسۀ آل البيت ،ج17، ص359.
59 . شيخ عباس ، قمي ، سفينةالبحار، چاپ مؤسسۀ الطبع و نشر في الآستانه الرضويه ، ج 1 ، ص 669.
60 . الحر عا ملي ، وسائل الشيعه، ج8 ، ص35 .
61 . نهج البلاغه، خطبۀ 126.
62 . بحار الانوار، ج 44، ص 382، باب 37، روایت2. به نقل از آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، محمد تقی مصباح یزدی.ص 134.
63 . بحار الانوار، ج52، ص 380،ح189، (به نقل از ره توشۀ راهیان نور ویژۀ محرم 1431 ، از قیام تا انقلاب (3) ).
64 . میزان الحکمه ، ج7، ص3494 .
65 . همان.
66 . همان.ص 3496.
67 . همان،ص 3492.
68 . همان.
69 . همان.ص 3494.
70 . سیری در نهج البلاغه،ص 113.
71 . سورۀ حدید، آیۀ 25.
72 . نهج البلاغه، خطبۀ 87.
73 . همان ، خطبۀ 168.
74 . غرر الحکم و دررالکلم، ج2 ، ص221.
75 . نهج البلاغه، خطبۀ 136.
76 . همان ،نامۀ 53.
77 . همان.
78 . شرح نهج البلاغه، ج24، ص13.
79 . میزان الحکمه، ج7، ص 3386.
80 . نهج البلاغه، نامۀ 53.
81 . همان ، خطبۀ 29.
82 . سورۀ بقره، آیۀ 279.
83 . نهج البلاغه، نامۀ 70.
1- قرآن
2- نهج البلاغه
3- امینی، ابراهیم، آئین تربیت، قم: چاپ امیرکبیر،انتشارات اسلامی، نوبت چاپ شانزدهم ، 1376.
4- امام خمینی، تحریرالوسیله، قم: مؤسسه نشر اسلامی، بی تا.
5- سبحانی، جعفر فروغ ابدیت، موسسه بوستان کتاب قم چاپ بیست وسوم تیرماه 1385
6- ابن ابي الحديد ،شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احياء التراث العربي بيروت
7- الاحمدي ، علي بن حسينعلي ، مكاتيب الرسول ، نشر يس، چاپ سوم بهمن 1363 .
8- جورج جرداق، محقق: حسن حمید السنید، الامام علی(علیه السلام) صوت العداله الانسانیه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر للمجمع العالمی لاهل البیت، چاپ دوم،1426 هجری قمری.
9- رحيمي نيا اردستاني ، مصطفي ،ترجمه المُنجِد، تهران: انتشارات صبا ، چاپ دوم: پاييز 1380
10- رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب، ابي جعفر، مناقب آل ابي طالب، قم مؤسسۀ انتشارات علامه، .11- دفترتبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم، معاونت فرهنگی و تبلیغی، مدیریت تدوین ره توشۀ راهیان نور.قم: نشر رشید، 1388. نوبت چاپ اول.
12- شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ناشر دارالكتاب الاسلاميه، چاپ چهارم1365، .
13 - قرائتي ، محسن، تفسيرنور، تهران: مركزفرهنگي درسهاي از قرآن، 1375 .
14- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، ج 1 ،چاپ پانزدهم، 1387..
15- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، ج 2. چاپ سیزدهم، 1385 ،
16- مطهري، مرتضي، سيري در سيرۀ نبوي، انتشارات صدرا، چاپ 1383 .
17- مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه،تهران: انتشارات صدرا، ارديبهشت 1379 .
18- مطهری، مرتضی، داستان راستان، قم: دفتر انتشارات اسلامی(وابسته بجامعه مدرسین حوزۀ علمیه قم.بی تا.
19- مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران: انتشارات صدرا، چاپ هجدهم ، اردیبهشت1381.
20- مطهری، مرتضی، انسان کامل،ا نتشارات صدرا،چاپ بیست هفتم، 1381.
21- مكارم شيرازي و ديگران ، ناصر، تفسيرنمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1378
22- مصباح یزدی، محمد تقی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، قم: مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) 1379.
23- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، انتشارات امیرکبیر، چاپ بیست و سوم، 1385.
24- محمدی ری شهری، محمد، مترجم: حمید رضا شیخی، میزان الحکمه، قم: دارالحدیث، چاپ پنجم، 1384،
/ج