دین و عدالت

یکی از مهم ترین مباحث و دغدغه ها و آرمانهای بشر و ادیان الهی عدالت است. بشر امروز تشنه عدالت است مهمترین حلال مشکلات بشر اجرای عدالت در زندگی فردی و اجتماعی شان می باشد. به همین جهت اساس دعوت همه پیامبران الهی قسط و عدل بوده اند. در فرهنگ قرآن و سخنان، پیامبر و ائمه معصومین و سیرۀ عملی آن بزرگواران زیباترین تجلیات
دوشنبه، 4 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دین و عدالت

دین و عدالت
دین و عدالت


 

نویسنده : جعفر احمدی
منبع:اختصاصی راسخون



 

دین و عدالت

مقدمه:
 

یکی از مهم ترین مباحث و دغدغه ها و آرمانهای بشر و ادیان الهی عدالت است. بشر امروز تشنه عدالت است مهمترین حلال مشکلات بشر اجرای عدالت در زندگی فردی و اجتماعی شان می باشد. به همین جهت اساس دعوت همه پیامبران الهی قسط و عدل بوده اند. در فرهنگ قرآن و سخنان، پیامبر و ائمه معصومین و سیرۀ عملی آن بزرگواران زیباترین تجلیات عدالت به نمایش گذاشته شده است. انسان از وقتی که خود را شناخت، بر ضرورت حضور فعال عدالت در زندگی، تأکید کرده و بنابر تمایل فطری، همیشه در جستجوی آن بوده است. امروز با وجود توسعۀ شگرفی که در علم و صنعت و تکنولوژی صورت گرفته و بشر به بسیاری از خواسته های مادی خود نائل شده، اما هم چنان یکی از مطالبات جدیّ و اصلی او، عدالت خواهی است. بشر عصر حاضر، تشنۀ عدالت است، زیرا به این باور رسیده که رفتارهای شخصی و برنامه های انسانی در جامعه، جز با عدالت، محقق نمی گردد. بر این اساس، پیامبران الهی جملگی منادی قسط و عدل بوده اند و در فرهنگ قرآن، پس ازاصل توحید، اصلی فراگیرتر از عدالت وجود ندارد. بالعدل قامت السموات والارض شکی نیست که برای سردادن « گلبانگ عدالت» در جهان امروز و در اوضاع حاکمیت نابرابری و بی عدالتی، ابتدا باید خود در مسیر عدالت اخلاقی و قسط اجتماعی گام برداریم و ملکۀ عدالت را در سرزمین جان خویش جای دهیم تا بستر ظهور آیت حق و عدالت، مهدی موعود(عج) را فراهم سازیم. این مقاله ضمن بیان مفهوم عدالت به بررسی مظاهر عدالت در قرآن و سیرۀ معصومین، اقسام عدالت، آثار عدالت، عوامل تحقق عدالت و موانع اجرای آن پرداخته است.تا قدمی در راه تبیین هر چه بیشتر مبانی این امر خطیر برداریم با آرزوی توفیق عمل به عدالت واتصاف این صفت الهی برای خود وسایرین.

معنای عدالت
 

عدالت، موضوع ناشناخته و مبهمی نیست. از این رو سخن گفتن از آن به طور گسترده ضرورتی ندارد، زیرا معنای اجمالی این واژه نزد مکاتب و فرهنگ های مختلف، یکسان است، هر چند در معنای تفصیلی، در مصادیق و شیوه های تحقق عدالت، اختلاف نظرهایی وجود دارد. عدالت از عدل گرفته شده و ضد ظلم و جور است. در لغت می خوانیم: عدالت و معادله، لفظی است که معنای مساوات (برابری) را افاده می کند. عدل به معنای تقسیم به طور مساوی است. (1)اما معنای دقیق و کامل تر این واژه را باید در رهنمود ها و گزارش های دینی، جست وجو کرد. امام علی (علیه السلام ) دربارۀ عدالت می فرماید: «العدل یضع الامورمواضعها؛(2) عدل آن است که هر چیزی را جای خودش قرارمی دهد.» تعریف مختار استاد مطهری که بر گرفته از روایت مذکور است ایشان می گوید: رعایت حقوق افراد و عطا کردن حق ذی حق به او.(3) که هیچ تفاوتی بین مختار شهید مطهری ومعنای حدیث وجود ندارد ولی بامعنای لغوی تفاوت است همانطور که گفته شد معنای دقیق تر معنای حدیثی است.

عدل وجود
 

علمای اخلاق، جود و بخشش را از عدل بالاتر دانسته اند، زیرا از نظر ملکات اخلاقی و صفات شخصی و فردی، امتیاز جود بالاتر است. اما از نظر اجتماعی، جود چنین موقعیتی ندارد. از این رو وقتی از امام علی(علیه السلام) در مورد عدل و جود سؤال شد که کدام برتر است؟ فرمود: عدل امور را به جای خود می نهد اما جود، امور را از جهت اصلی خارج می کند. عدالت، یک سیاست عام و فراگیر است اما بخشندگی، یک حرکت و برنامۀ خصوصی است ( فقط شامل افراد محدودی می شود)؛ پس عدالت برتر است.(4) استاد مطهری پس از نقل این حدیث، به تمثیل زیبایی برای اهمیت عدالت در اجتماع می پردازد و می گوید: عدل در اجتماع به منزلۀ پایه های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزلۀ رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد، بعد نوبت به زینت و رنگ آمیزی ونقاشی می رسد. اگر خانه از بست ویران است دیگر چه فایده که خواجه در بند نقش ایوان باشد. به علاوه، همین جودها و احسان ها و ایثارهایی که در مواقعی خوب و مفید است و از نظر جود کننده، فضیلتی بسیار عالی است، از نظر گیرنده فضیلت نیست؛ حساب او را هم باید کرد، حساب اجتماع را هم باید کرد. اگر موازنۀ اجتماعی رعایت نشود و جود و احسان بی حساب صورت گیرد، همین فضیلت اخلاقی موجب بدبختی عمومی و خرابی اجتماع می گردد.(5) بر این اساس در برخی احادیث، اجرای عدالت و انجام عبادت با یکدیگر مقایسه شده است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می فرماید: « عدل ساعه خیرمن عباده سبعین سنه؛ (6) یک ساعت عدل، از هفتاد سال عبادت بهتر است.»

شاخه های عدالت
 

اصل عدل به عدل الهی و عدل انسانی و عدل الهی را به عدل تکوینی و تشریعی و عدل انسانی را به عدل فردی و اجتماعی تقسیم بندی می شود ، عدالت فردی زیر بنای عدالت اجتماعی و عدل الهی و ایمان نیز زیر بنای عدالت فردی است.(7) ایشان می فرماید: منظور از عدل تکوینی این است که نظام هستی و آفرینش بر اساس عدل، توازن، استحقاق ها و قابلیت هاست. (8)و عدل تشریعی یعنی در نظام جعل و وضع قوانین، همواره اصل عدل رعایت شده است.(9) عدل انسانی را می توان با توجه به حوزه های مستقل حیات فردی انسان یعنی عقیده و رفتار تقسیم کرد.منظور از عدالت عقیدتی همان اعتقاد به عدالت الهی و مختار بودن انسان در عمل است که شیعه بعنوان یکی از اصول دین به آن اعتقاد دارد.
عدالت رفتاری که نسبت به عدالت و عقیدتی، ظهور خارجی بیش تری دارد، همۀ اعمال و رفتارهای انسان را در بر می گیرد که به مهمترین آنها می پردازیم:

عدالت در برخورد با پدر و مادر
 

رعایت حق پدر و مادر، عدالت، و بی حرمتی و کم لطفی به آنها ظلم است که به آن عاق والدین نیز گفته می شود. قرآن مجید همیشه انسانها را به رعایت حقوق والدین سفارش کرده است.(10) در روایات ، انجام پاره ای از اعمال مستحبی مانند روزۀ مستحبی در صورتی که بر خلاف نظر والدین باشد مکروه دانسته شده است.(11) و قرآن که می گوید حتی اف بر آنها نگوئید.

عدالت در برخورد با فرزندان
 

از آموزه های دینی بر می آید که والدین در قبال فرزندان خود وظایفی دارند مانند: انتخاب نام نیک برای آنان، تربیت شایسته و نیکو، محبت کردن به آن ها و تأکید شده است که والدین بین فرزندانشان فرق نگذارند و عدالت را رعایت کنند. روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله) شخصی را دید که دوفرزند داشت، یکی از آنها را بوسید و دیگری را نبوسید. حضرت به او فرمود: چرا به هر دو یکسان مهربانی نکردی!؟(12)

عدالت در برخورد با همسر
 

عدالت خانوادگی در واقع، رعایت کردن و ادای حقوق فقهی و اخلاقی هر یک از زن و شوهر نسبت به یکدیگر است. اهمیت این موضوع تا آنجاست که در اسلام جواز چند همسر گزینی، مشروط به رعایت عدالت و برخورد یکسان با همسران شده است. قرآن مجید می فرماید: اگر می ترسید که نتوانید میان همسران به عدالت رفتار کنید، پس به یک همسر بسنده کنید.(13)

عدالت در برخود با همسایه
 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دربارۀ حقوق همسایه فرمود: اگر از تو کمک خواست تو کمکش کنی، اگر نیازمند شد نیازش را برطرف کنی، اگر مصیبتی دید او را دلداری دهی، اگر خیر و خوبی به او رسید به او شاد باش گوئی، اگر بیمار شد به عیادتش روی، وقتی مرد در تشیع جنازه اش شرکت کنی، خانه ات را بلند تر از خانه او نسازی تا جلو جریان هوا را بر او بگیری مگر آن که خودش اجازه دهد، هرگاه میوه ای خریدی برای او تعارف بفرستی و اگر اینکار را نکردی مخفیانه میوه را به خانه ات ببر و فرزندت میوه را بدست نگیرد و به کوچه رود که کودکان همسایه از حسرت آن رنج برند، بوی غذایت موجب اذیت و آزار او نشود مگر اینکه او را نیز از آن غذا سهمی دهی. (14)

عدالت با گروه هاي مردم
 

حضرت علی علیه السلام درضمن نامه ای به مالک اشترمی فرماید: مهرباني و محبّت و ملاطفت با مردم را در دل خويش جاي ده ، و هرگز به سان جانور درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري ؛ زيرا كه مردم دو دسته اند ، يا برادر ديني تو هستند ، و يا هم نوع تو (منظور غير مسلمانان است ) ، كه (در هر صورت (از آنان لغزشي سر مي زند ، و دستخوش آفتها مي شوند ، و عمداً يا سهواً خلاف مي كنند، بنابراين آنان را مورد عفو و گذشت قرار ده همچنان كه تو خود دوست داري و مي پسندي كه خداوند تو را مورد عفو و گذشت قرار دهد ؛ زيرا كه تو مافوق آنها هستي، و كسي كه تو را فرمانروايي داده مافوق توست ، و خدا مافوق كسي است كه تو را به فرمانرواي گماشته است ، و از تو خواسته است كه كارشان را انجام دهي.

عدالت با خویشاوندان نزدیک
 

وَ إِذَا قُلتُم فَاعدِلُوا وَلَوکانَ ذَا قُربی وَبِعَهدِ الله أَوفُوأ ذالِکُم وَصَّکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ؛ و چون [ به داوری و شهادت] سخن گویید دادگری کنید، هرچند[ درباره ی] خویشاوند [ شما] باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که پند گیرید.(15)منظوراینست که، باید مراقب گفتار خود باشید، و زبان خود را از حرف هایی که برای دیگران نفع و یا ضرر دارد حفظ کنید، و عاطفه ی قرابت و هر عاطفه ی دیگری، شما را به جانب داوری بیجا از احدی وادار نکند. و به تحریف گفته های دیگران و تجاوز از حقّ و شهادت، به ناحقّ، یا قضاوت ناروا وادار نسازد، و خلاصه به ناحقّ، جانب آن کس را که دوستش می دارید، رعایت ننموده، و حقّ آن کسی را که دوستش نمی دارید، باطل مسازید.

عدالت با مستضعفان
 

ازهمان نامه است ديگر آن كه خدا را خدا را ، درباره طبقه پايين و بيچاره يعني مستضعفان و نياز مندان و بينوايان و زمينگيران و دردمندان ؛ همانا در اين طبقه محروم گروهي خويشتن داري كرده ، و گروهي به گداي دست نياز برمي دارند پس به خاطر خدا حقّي را كه خداوند براي اين طبقه قرار داده است ، پاس بدار.و بخشي از بيت المال و سهمي از غلاّت زمين هاي غنيمتي اسلام در هر شهري را به اين طبقه اختصاص بده ؛ زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديكترين آنان سهمي مساوي است و تو مسؤول رعايت آن مي باشي پس مبادا سر مستي حكومت تو را از رسيدگي به آنان باز دارد ؛ زيرا هرگز داشتن كارهاي فراوان و مهم توعذري براي ترك مسؤوليتهاي خُرد وكوچك نخواهد بود.پس توجه خود را از آنان بر مگير ، و متكبرانه از آنان روي مگردان ، و به امور آنان كه به تو دسترسي ندارند و چشمها به آنان با حقارت مي نگرند و ديگران ايشان را كوچك مي شمارند ، رسيدگي كن و براي اين اقشار ، از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فرو تنند فردي را انتخاب كن تا مشكلات آنان را به تو گزا رش كنند سپس در رفع مشكلاتشان به گونه اي عمل كن كه نزد خداوند ، آن گاه كه ديدارش مي كني ، معذور باشي ؛ چراكه اين گروه از مردم بيش از ديگران نيازمند دادگري هستند ، پس با اداكردن حق همة اينان نزد خداوند عذر و حجّت داشته باش(16).

عدالت اجتماعی
 

یکی از مهم ترین و فراگیرترین شاخه های عدل، عدالت اجتماعی است. سوسیالیسم و سرمایه داری، دو برداشت مختلف از عدالت اجتماعی را در برخورداری یکسان آحاد جامعه می داند. به تعبیر استاد مطهری، این مکتب، همه اعتبار را به جامعه می دهد و فرد را نادیده می گیرد و این نوعی استثمار است؛یعنی سوسیالیسم برای برقراری عدالت، خود به یک ظلم در حق فرد دست می زند، چون همه باید به اندازۀ استعدادشان کار کنند ولی هر کس باید به اندازۀ احتیاجش در آمد داشته باشد. سرمایه داری نیز که روی فرد و اصالت او تأکید می کند و برای جامعه هویتی قائل نیست و می گوید: باید میدان را برای افراد باز گذاشت و جلوی آزادی آنان را نباید گرفت؛ ایجاد نابرابری می کند. استاد مطهری معتقد است: از نظر اسلام، هم فرد اصالت دارد و هم جامعه. نه سرمایه داری و نه سوسیالیست [هیچ کدام] معنای صحیح عدالت اجتماعی را ارائه نکرده اند.(17) عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام، پذیرش تفاوت های افراد و همگانی شدن امکانات رشد و ایجادمساوات در شرایط ابتدایی رقابت سالم است.
عدالت اجتماعی ابعاد مختلف دارد:

عدالت سیاسی
 

منظور از عدالت سیاسی که در محیط سیاست نمود پیدا می کند، رعایت حقوق متقابل ملت و دولت است. عدالت سیاسی دارای دو عنصر است: حقوق مردم بر حاکم و حقوق حاکم بر مردم.ازدید گاه امام علی علیه السلام بزرگ ترین حقوقی که خداوند ادای آن را واجب کرده حقوق سیاسیاست(18)ازنظر اسلام مردم صاحب حق اند وعدالت سیاسی حکم می کندکه حقوق مردم اداشود.در اين قسمت به بخشهاي از نامه حضرت اميرالمؤمنين علي عليه الصلاه و السلام كه در سال38 هجري به مالك اشتركه فرماندار آن حضرت در مصر بود نگاشته شده است که به قسمتی ازآن اشاره شد ، توجه شمارا جلب مي كنيم:اين نامه طولاني ترين نامه آن حضرت و جانشين بلافصل پيامبرمعظم اسلام است جامع جميع محا سن مي باشد.در اين نامه كه ما قسمتهاي از آن را مي آوريم اگر دقت شود ، صلح و صفا ، مودّت و رحمت ،كرامت انساني ، حقوق بشر آن طور كه بايد رعايت شود ، عدالت و انسان دوستي ، مبارزه ، با هر نوع تبعيض نژادي و... در آن موج مي زند، و اگر امروز فقط به همين نامه سيا سي ، اخلاقي ، اقتصادي ، نظامي ، و عبادي آن حجّت خدا عمل بشود نامي از ظلم وبي عدالتي و تبعيض نژادي و فساد اخلاقي و انحطاط فكري و اين همه آشفتگي و گرفتاري باقي نخواهد ماند.حضرت گاهی سفارش گروهاي مردم را می کندگاهی رسيدگي به رفتار و عملكرد كارمندان گاهی توجه به مستضعفان گاهی يتيمان و كودكان را گاهی می گوید:انحصار طلبي ممنوع و...(19)

عدالت اقتصادی
 

شهید صدر(ره) عدالت اقتصادی را تأمین حداقل رفاه و آسایش برای همۀ افراد جامعه، تعیین مرزها و حدود مصرف و جلوگیری از رفاه زیاد و جلوگیری از انحصار و احتکار اموال و تجمیع ثروت در دست بخشی از جامعه و فراهم کردن امکان کار و تولید برای همۀ افراد جامعه می داند.(20) امام علی(علیه السلام) نماد عدالت به ویژه عدالت اقتصادی است. آن حضرت خود و خاندانش را بر دیگر مسلمانان برتری نداد، بلکه خویشاوندانش را در زیر چتر عدالت پناه داد. عبدالله بن زمعه از علی(علیه السلام) درخواست مالی کرد، اما آن حضرت فرمود: « انّ هذا المال لیس لی لا لک و انما هو فیء للمسلمین؛(21) این مال، نه از من است و نه از تو، بلکه از بیت المال مسلمانان است.» عقیل برادر علی(ع) که بیست سال از حضرت بزرگ تر و از هر دو چشم نابینا بود و خانوادۀ پر جمعیتی داشت، روزی از حضرت کمک خواست اما امام (علیه السلام) برای تنبیه و عبرت او، آهنی داغ کرد و به او نزدیک نمود و فرمود: از یک آهن مختصری که داغ شده می نالی ولی مرا به آتش عظیم می کشانی که خداوند از خشم خود آفریده است.(22)

عدالت قضایی
 

یکی از مصادیق عدالت اجتماعی، عدالت قضایی یا حقوقی است. قرآن مجید می فرماید: هنگامی که بین مردم داوری می کنید باید به عدالت حکم کنید.(23) پیامبران الهی همواره حامی عدالت قضایی بوده و رسیدگی عادلانه به امور مردم و اجرای حدود الهی را سرلوحۀ برنامه های اجرایی خود قرار داده بودند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در سال فتح مکه دربارۀ زنی از قریش که دزدی کرده بود، حد جاری کرد و به درخواست بزرگان قریش مبنی بر صرف نظر کردن از اجرای عدالت پاسخ منفی می دهد اصل داستان را شهید مطهری این گونه نقل می کند: زنی از اشراف قریش دزدی کرده است. به حکم قانون اسلام دست دزد باید بریده شود. وقتی قضیه ثابت و مسلّم شد و زن اقرار کرد که دزدی کرده ام، می بایست حکم دربارۀ او اجرا می شد. اینجا بود که توصیه ها و وساطتها شروع شد. یکی گفت: یا رسول الله! اگر می شود از مجازات صرف نظر کنید، این زن دختر فلان شخص است که می دانید چقدر محترم است، آبروی یک فامیل محترم از بین می رود. پدرش آمد، برادرش آمد، دیگری آمد که آبروی یک فامیل محترم از بین می رود. هرچه گفتند، فرمود: محال و ممتنع است، آیا می گویید من قانون اسلام را معطل کنم؟! اگر همین زن یک زن بی کس می بود و وابسته به یک فامیل اشرفی نمی بود، همۀ شما می گفتید بله دزد است، باید مجازات بشود. یک فقیر که به علت فقرش مثلاً دزدی کرده باید مجازات بشود، ولی این زن به دلیل اینکه وابسته به اشراف قریش است و به قول شما آبروی یک فامیل اشرافی از بین می رود مجازات نشود؟! قانون خدا تعطیل بردار نیست. ابداً شفاعتها و وساطتها را نپذیرفت.اما همین پیامبر در مسایل شخصی فوق العاده با گذشت و مهربان است شخصی می آید در کوچه جلوی پیامبر را می گیرد، مدعی می شود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الان باید بدهی. پیغمبر می گوید: اولاً تو از من طلبکار نیستی و بیخود ادعا می کنی، و ثانیاً الان پول همراهم نیست، اجازه بده بروم. می گوید: یک قدم نمی گذارم آن طرف بروی (پیغمبر هم می خواهد برود در نماز شرکت کند) همین جا باید پول مرا بدهی و دین مرا بپردازی. هرچه پیغمبر با او نرمش نشان می دهد او بیشتر خشونت می ورزد تا آنجا که با پیغمبر گلاویز می شود و ردای پیغمبر را لوله می کند، دور گردن ایشان می پیچد و می کشد که اثر قرمزی اش در گردن پیغمبر ظاهر می شود. مسلمین می آیند که چرا پیغمبر دیر کرد، می بینند یک یهودی چنین ادعایی دارد. می خواهند خشونت کنند، پیغمبر می گوید: کاری نداشته باشید، من خودم می دانم با رفیقم چه کنم. آنقدر نرمش نشان می دهد که یهودی همان جا می گوید: « اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلَّا الله وَ اَشهَدُ اَنَّکَ رَسولُ اللهِ» این تحمل، تحمل یک فرد عادی نیست، پیغمبرانه است.(24) تیزبینی امام علی(علی السلام) در رفتارهای قضایی، شگفت آور است. آن حضرت مانند افراد عادی، در محکمه حاضر می شد و حکم قضایی را می پذیرفت.(25) و گاهی از این که قاضی به او احترام گذاشته وبه طرف دعوا نه ناراحت می شد.(26)

جایگاه عدالت در قرآن
 

عدالت، صفتی است که خدا خود را با آن ستوده است. قرآن مجید می فرماید: فرشتگان و دانشمندان نیز به یکتایی او گواهی می دهند؛ او نگهبان عدل و درستی است.(27)هدف اصلی و مشترک همۀ انبیاء، برقراری عدالت بوده است. راوی می گوید: به امام سجاد(علیه السلام) گفتم: مرا از مجموعه آیین های دین آگاه کن؟ حضرت فرمود: سخن حق و داوری طبق عدالت و وفای به عهد، آیین های دین است قرآن کریم نیز یکی از هدف های بعثت پیامبران را عدالت اجتماعی بیان فرموده است: « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛(28) ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم، قسط و عدل را به پا دارند.»
عدل، علاوه بر حق، تکلیف الهی است.
قرآن مجید بارها انسانها را به عدل و داد فرمان داده است. «انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان؛(29) خداوند به دادگری و نیکوکاری فرمان می دهد.» در جای دیگر از مؤمنان خواسته است در رعایت حقوق افراد جامعه اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به انصاف و عدالت رفتار کنند و فراتر از علایق شخصی و خویشی و قومی، در اجرای عدالت بکوشند و تحت تأثیر احساس عاطفی دربارۀ خویشاوندان قرار نگیرند که مناسب ترین فضای گریز از عدالت است؛ « و اذا قلتم فاعد لوا و لوکان ذا قربی بعهد الله اوفوا ذلکم وصیکم به لعلکم تذکرون؛(30) هرگاه سخن گویید: به عدالت گویید: هر چند دربارۀ خویشان باشد و به پیمان خدا وفا کنید. خداوند این ها را به شما سفارش کرده تا پند بگیرید.»از ديدگاه قرآن كريم براي رسيدن انسانها به كمالات معنوي ، عدالت اجتماعي از مقدمات لازم به حساب مي آيد لذا برقراري قسط وعدالت از اهداف بعثت انبياء شمرده شده است :لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلنَا مَعَهُم الكِتَابَ وَ المِيزَانَ لِيَقُومَ لِلنَّاسُ بِالقِسطِ(31).
همانا ماپيمبران خود را با ادله و معجز ات (به سوي خلق) فرستاديم وكتاب و ميزان به ايشان داديم تا مردم به راستي وعدل گرايش پيدا كنند.و براي تحقق اين هدف مؤمنين را به عدالت و قسط فرمان دهند: يَاايُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالقِسطِ(32) اي اهل ايمان برپاكننده عدالت باشيد.
شهيد مطهري مي نويسد: « اسلام طرز تفكرها را عوض كرد به اين معنا است كه ارزش ها را بالا و پايين آورد ، ارزش هايي كه درحدّ صفر بود)مانند تقوا( در درجه اعلي قرارداد...و ارزش هاي خيلي بالا را از قبيل خون ونژاد وغير آن را پايين آورد...عدالت يكي از مسائلي است كه به وسيله آن اسلام حيات و زندگي را از سر گرفت و ارزش فوق العاده يافت»(33)

ردﱢ امتيازات قومي
 

قرآن كريم ضمن توجه دادن به اينكه همه از زن و مرد مثل هم هستند و از يك مرد و زن زاده شده به آنها هشدار مي دهد كه اگرقبيله قبيله اند به اين علت است كه همديگر را بشنا سند وگرنه اين امر مايه برتري گروهي بر گروهي ديگر نيست. يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثَي وَ جَعَلنَا كُم شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللهَ أَتقَكُم؛(34)
اي مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريده ايم و شما را قبيله قبيله و طايفه طا يفه قرار داديم تا يكد يگر را بشنا سيد همانا گرامي ترين شما نزد خداوند با تقوا ترين شما ست در توضيح اين آيه قرائتي در تفسير نور مي گويد:«در اين آيه به سه اصل مهم اشاره شده ا ست، اصل مساوات در آفرينش زن و مرد، اصل تفاوت در ويژگي هاي بشر ، و اصل اينكه ملاك برتري تقواست.مرد يا زن بودن يا از فلان قبيله و قوم بودن ملاك افتخار نيست زيرا كه اينها كار خداوند است و تفا وتهاي كه در شكل و قيا فه و نژاد انسانها ديده مي شود حكيمانه و براي شناسا ي يكد يگر است نه براي تفاخر، قرآن تمام تبعيض هاي نژادي ، حزبي ، قوم ، قبيله اي ، اقليمي ، اقتصادي ، فكري ، فرهنگي ، اجتماعي و نظا مي را مردود مي شمارد و ملاك فضيلت را تقوا مي داند» .

عدم اجبار وخشونت
 

چنانچه قرآن مي فرمايد: لَا إِكرَاهَ فِي الدِّينِ قد تَّبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ؛(35)
اجباري در امر دين نيست. براي اينكه حقيقت دين روشن است راه هدايت و سعادت نيز روشن مي با شد و راه ضلا لت و بد بختي هم روشن است هر كس مي خواهد آنرا انتخاب كند و يا اينكه اين راه را، اختياربا خودش است يا اينكه قرآن خطاب به پيامبر مي فرمايد: فَذَكِّر إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّستَ عَلَيهِم بِمُصَيطِرٍ.(36) اي پيا مبر به مردم تذكر بده مردم را از خواب غفلت بيدار كن به مردم بيداري و اگا هي بده و به سوي دين بخوان زيرا تو وظيفه اي جز تذكر دادن نداري. يعني خدا تو را اينطور قرار نداده كه مردم را با زور مسلمان بكني.
يا اينكه قرآن مي فرمايد:
ادعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِلحِكمَه وَالمَو عِظَه الحَسَنَه وَجَادلهم بِا لَّتِي هِيَ أَحسَنُ؛(37)
اي پيا مبر مردم را با حكمت و دليل، موعظه، محبّت و دلسوزي و جدل احسن بسوي خدايت و اسلام دعوت بكن.از اين دو سه آيه وآيا ت ديگر قرآن به خوبي به دست مي آيد كه اسلام دين محبّت و رحمت و صلح ،صميمت وعدالت است نه دين ظلم و خشونت امروز اگردشمنان لجوج و از همه جا بي خبر اگر حقيقت اسلام و قرآن را درك مي كردند ودست ازتعصب ودشمني بيجا برمي داشتنداينگونه بي شرمانه به اسلام عزيز و قرآن كريم و پيا مبر رحمت نسبت هاي ناروا نمي دادند واسلام را متهم به خشونت نمي كردند. و همچنين مسلمان نما هاي كه به نام اسلام و قرآن و پيامبر اكرم(ص) اين همه وحشي گري وجنايت مي كنند و بي رحمانه حتي مسلما نان واقعي را در طول تا ريخ كشتند و مي كشند علتش آن است كه از حقيقت قرآن و اسلام بسيار دور مي با شند و فقط نام اسلام را يدك مي كشند و بزگترين جنايت را مرتكب مي شوند و شديد ترين ضربه را به اسلام مي زنند و خودشان را مسلمان مي دانند اسلام و قرآني كه مي گويد:
لَا تَقُو لُوا لِمَن أَلقَي إِلَيكُمُ السَّلَامَ لَستَ مُؤمِنًا.(38) به كسي كه نزد شما (با كلامي يا عملي يا سلامي يا پيشنهادي) اظهار اسلام مي كند نگوييد تو مؤمن نيستي.
اين آيه مي فرمايد: درميدان جنگ هم اگركسي اظهار اسلام كرد جان وما لش محترم است كسي حق ندارد به بهانه هاي واهي به او ضرر بزند امّا مسلمان نما ها مسلمين و مؤمنين را كه تمام عمرشان را صرف اسلام و قرآن نمودند و مي كنند و به تمام اصول و فروع اسلام اعتقاد دارند و مو به مو عمل مي كنند واجب القتل مي دانند و مي كشند آياآنها صُمٌ بُكمٌ عُميٌ لَا يَفقَهُونَ هستند؟ يا اينكه بر قلوبشان مهر خورده است؟.
آيا ايمان ندارند و درك نمي كنند كه قرآن مي فرمايد:
مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَيرِ نَفسٍ أَوفَسَادٍ فِي الأَ رضِ فَكَأَ نَّمَا قَتَلَ النَّا سَ جَمِيعًا.(39)اگركسي يك انسان رابه نا حق بكشد مانند اينست همه انسانهارا كشته است يا اينكه در جاي ديگر قرآن مي فرمايد:مَن يَقتُلُ مُؤمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزاءُه جَهَنمَ خَالِدًا فِيهاَ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا.(40) اگر كسي يك انسان مؤمن راعمداً بكشد جزايش جهنم است و هميشه در جهنم خواهد بود و مورد خشم و غضب خداوند قرار مي گيرد و خداوند او را لعنت مي كند و براي او عذاب بزرگ آماده كرده است.
اسلام و قرآن كه با اين شدت خشونت را محكوم مي كند آيا منصفا نه است كه به اسلام نسبت خشونت زد يا به نام اسلام اين همه خشو نت روا داشت و جنا يت نمود بدون شك نسبت دادن خشونت به اسلام از روي دشمني و عناد است وجانيان به نام اسلام ، از اسلام جز نام چيزي نمي دانند و اين جا نيان هم ضلا لت شان اگربيشتر ازگروه اول نباشد كمتر نيست.

عدا لت خواهي نسبت به همه انسانها
 

وَا ستَقِم كَمَا أُمِرتُ وَ لَاَ تَتَّبِع أَهواءَ هُم وقُل ءَامَنتُ بِمَا أَنزَلَ الله من كِتَا بٍ وأُمِرتُ لِأَ عدِلَ بَينَكُمُ اللهُ رَبُّنَا ورَبُّكُم لَنَا أَعمَا لُنَا وَلَكُم أَعمَا لُكُم لَا حُجَتَ بَينَنَا وَبَينَكُم اللهُ يَجمَعُ بينَنَا واليه المصير(41).
هما ن گونه كه مأمور شده اي استقا مت بورز و درپي هواهاي آنان نرو وبگو من خود به آنچه خداوند ازكتا ب نازل كرده است ايمان دارم و مأمور شده ام بين شما عدا لت برقرار كنم. پروردگار ما و شما همان الله است و نتيجه اعما ل ما عايد خودمان مي شود. و از شما هم عايد خودتان هيچ حجّتي بين ما وشما نيست خدا بين ما را جمع مي كند وباز گشت به سوي او ستبه همين جهت است كه پيا مبر اسلام و جا نشين معصوم آن حضرت , و حضرت علي(ع) اجراي عدا لت را درحق همه انسا نها يك تكليف الهي ميدا نستند و با ظلم وبي عدا لتي به شدّ ت برخورد. مي كردند كه نمونه هاي فراوان تاريخي شا هد اين مطلب است.يا اينكه قرآن خطاب به همه مؤمنين مي فرما يد: يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوقَوَّامِينَ بِا لقِسطِ(42). اي كسا ني كه ايما ن آوده ايد به عدا لت قيا م كنيد يعني اينكه نه تنها پيا مبراسلام بلكه هر مؤمني به او، وظيفه دارند براي اجراي عدالت بكوشند .اما آ نچه مسلم است اين است كه اين عدالت خواهي اسلام وقرآن روزي جا مه عمل خوا هد پوشيد و جها ني خوا هد شد و با ظهور قطب عا لم امكا ن منجي عالم بشريت خليفه خدا در
روي زمين وبقيه الله الاعظم(عج) اين خواست قرآن واسلام توسطه آن عدا لت گستر جهان محقق خواهد شد كه ديگرنامي از اين همه ظلم و بي عدا لتي و فسا د و تبعض باقي نماند انشاءالله.

كانوني ازصفا وانسانيت
 

إِنَّمَا الصَّدَ قَاتُ لِلفُقَرَاءِ وَالمَسَا كِينِ وَالعَا مِلِينَ عَلِيهَا وَ المُؤَ لفَه قُلُوبُهُم وَ فِي الرِّقَا بِ وَالغَارِمِينَ وَفَي سَبِيل اللهِ وَابنَ السَّبيِلِ فَرِيضَه مِّنَ الله وَاللهُ عَليِكُم حَكِيمٌ.(43) دراين آيه، قرآن كريم يكي ازمهمترين منبع درآمد اسلام را ويكي ازفرايضي مهم الهي را به چند مورد اختصا ص داده است كه اگر د قت شود صلح وصميمت وصفا ي اين دين عزيز روشن مي گردد.
نخست مي فرمايد: الف - زكات براي فقراء است) انما الصدقات للفقراء) .ب- زكات براي مسا كين است(والمساكين) ج- براي عاملان و كارمندان وكاركناني هستند كه براي جمع آوري زكات واداره بيت الما ل تلا ش و كوشش مي كنند. ( والعا ملين عليها)د- مؤلفـه قلوب كه يكي ازمصا رف زكا ت است كسا ني هستند كه به خا طر ايجا د محبّت والفت ودرواقع دستگيري شان براي رسيد ن به سعا دت وخوشبختي دردنيا وآخرت به آنها زكات داده مي شود (والمولفه قلوبهم) .اسلام برخلاف مستكبران واستعمارگران دروغ گو اگرمي خواهد مكتب اسلام را توسعه دهد با برهان ودليل توسعه مي دهد با موعظه ومحبّت توسعه مي دهد با حل مشكلات مادي واقتصا ي توسعه مي دهد نه با خشونت و شمشير.ھ - ديگرازموارد مصرف زكات آزاد سا ختن برد گا ن است (وفي الرقا ب) دراين مورد هم صلح وصفا ومحبت اسلام جلوه مي كند اسلام مي خواهد با اين كاربه اين موضوع ضد انسا ني پا يان دهد.و - ديگرازموارد مصرف زكات اداي دين بدهكاران است (والغا رمين)دو مورد ديگرش فِي سَبِيل الله و ابن سبيل يعني در راه خدا و واماندگان در راه كسيكه در مسا فرت جا نش در خطر است مصرف شود از همه اين موارد غير از رحمت و محبّت چيزي مشا هده نمي شود اينست دين صلح ومحبّت.
وآيه ذيل نيزتكميل كنندۀاين جلوۀ انسانيت ورحمت است:
انَّ الله يَا مُرُ بِا لعَد لِ وَالإِ حسَانَ وَ‌ إِيتَاءَ ذِي القُربَي وَيَنهَي عَن الفَحشَاءِ وَ المُنكَرِ وَالبَغيِ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرُونَ؛(44) خداوند فرمان به عدل واحسان وبخشش به نزديكان مي دهد .وازفحشا و منكر وظلم وستم نهي مي كند خداوند به شما اندرز مي دهد شا يد متذ كر شويد.مفسرين مي گويند:«دراين آيه سه اصل مهم بيان شده است كه سه اصل آن جنبه مثبت و مأمور به است وسه اصل منفي و منهي عنه، احياي اصول سه گا نه عَدلِ وَ إِحسَانَ إِيتَاءَ ذِي القُربَي وهمچنين مبارزه با انحرافات سه گانه فحشا و منكر و بغي وستم در سطح جهاني كافي است كه دنياي آباد و آرام و خالي از هرگونه بدبختي و فساد و ظلم و تجاوز بسازد صلح و صفا و امنيت و محبّت را درجهان حا كم نما يد».(45)قرآن به عدالت كه جامع ترين، وسيعترين وگيراترين قانون است دستورمي دهد عدالت قانوني است كه تمام نظا م هستي برمحورآن مي گردد آسمان وزمين وهمه موجودات با عدا لت برپا هستند ﴿با لعَدلِ قَامَت السَّمَا وَات والأَرض﴾ جامعه انسا ني كه گوشه كوچكي ازاين عا لم پهناوراست نيز نمي تواند ازاين قا نون عا لم شمول بركنار باشد وبدون عدل به حيا ت سا لم خود ادامه دهد .امّا ازآنجا كه عدالت با همه قدرت و شكوه وتأ ثيرعميقش در مواقع بحراني واستثناي به تنهاي كار سازنيست بلا فا صله دستوربه احسان را پشت سرآن مي آورد به تعبير روشنتردر طول زندگي انسا نها مواقع حسا سي پيش مي آيد كه حل مشكلات به كمك اصل عدالت امكان پذ يرنيست بلكه نيازبه ايثارو گذشت و فداكاري دارد كه با استفاده از اصل(احسان) بايد تحقق يابد(46).
شهيد مطهري مي فرما يد :«احسا ن ازنظراخلاقي با لاترازعدل است خداوند فرمان مي دهد كه نه تنها پا به حقوق مردم نگذاريد وتجاوزبه حقوق مردم نكني بلكه ازحقوق مشروع خود به مردم نيكي كنيد ايثاريك اصل قرآني است ايثار يعني گذشت يعني مقد م داشتن ديكران برخود درآنچه ما ل خود انسان است وبه آن كما ل احتيا ج را دارد ودرعين احتياج ديگري را برخود مقدم مي دارد ايثار يكي ازبا شكوه ترين مظا هرانسا نيت است وقرآن عجيب ايثار را ستوده است دربا ره اصحاب پيامبر اسلام يعني انصار كه مها جرين را برخود مقدم داشتند مي فرمايد: وَيُؤثَرُونَ عَلَي أَنفُسَهُم وَ لَوكَانَ بِهِم خَصَا صَه.»(47)يا چرا سورة(هل اتي) نازل مي شود كه در آن مي فرمايد: وَ يُطعِمُون الطَعامُ عَلَي حَبَّه مِسكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أُسراءَ إِنَّمَا نُطعِمُكُم لوجَه الله لَا نُرِ يد مِنكُم جزاءً وَ لَا شَكُورًا. براي اينكه به اين ايثارارج نهد.راستي يكي ازبا شكوه ترين مظا هرانسا نيت دراينآيه نهفته است،ومطلب ديگر كه بايد توجه شوداينكه در اين آيه به صورت مطلق امربه عدل واحسا ن شده كه نشا د هنده عموميت حكم احسان است و منحصر به مسلمين نيست .

جایگاه عدالت درسیره پیامبر وامام
 

عدالت اسلامي درميدان نبرد!
 

رحمت ورأفت اسلامي بقدري وسيع و فراگير است كه در ميدان جنگ نيز بروز و ظهور دارد ؛ به تعبير ديگر ، اسلام آن قدر به محبّت و عطوفت و رحمت اهمّيّت مي دهد كه حتّي در كانون خشونت وتندي ، پيروانش را نسبت به آن سفارش مي كند! بدين جهت در روايات مربوط به آداب جنگ ، نكات جالبي در اين زمينه به چشم مي خورد ، كه به يك نمونة آن اشاره مي كنيم:امام صادق(ع)مي فرمايد: هنگامي كه رسول مكّرم اسلام(ص) تصميم مي گرفت سربازان اسلام را به سوي ميدان جنگ روانه كند ، آنهارا فرا مي خواند و اين نكات(48) ( را به آنها گوشزد مي كرد (به گونه اي كه اگر سربازي از اين آداب تخلّف مي كرد مورد مؤاخذه قرار مي گرفت.سيروا بسم الله وفي سبيل الله و علي ملّةِ رسولِ الله ؛ يعني: به سوي ميدان جنگ حركت كنييد، امّا نه از سر هوي و هوس ، بلكه با نام وياد خدا وبراي رضاي او ، و با نيت پاك وخالي از هر گونه انگيزة غير خداي ، وبر طبق برنامه هاي اسلامي عمل كنيد.

تصفيه حسابها در جنگ ممنوع
 

ازحفص بن غياث روايت شده است كه گفت: از حضرت امام صادق(ع) پرسيدم: مردي از اهل حرب در دارالحر اسلام مي آورد، و بعداً مسلمانان بر آنها پيروز مي شوند ، حكم آن مرد چيست ؟
فرمود:اسلام او درباره خودش و فرزندان خوردسالش مؤثر است وهمه آنها آزادند ، و فرزندان و متاعش و بردگانش متعلق به او مي با شند، اّمّا فرزندان بزرگ غنيمت مسلمانان مي با شند مگر آن كه قبلاً ( پيش از غلبه مسلمانان) اسلام آورده باشند ..... (49)اسلام دين حق و عدالت است ، نه دين تصفيه حسابهاي شخصي و انتقامگيري . پس هر گاه مشركي در دارالحرب اسلام آورد اسلامش پذيرفته است ، و فرزندان خوردسال و نابالغ او تابع وي مي باشند.قرآن كريم دباره اين رفتار شكوهمند و منحصر به فرد انساني صراحتاً مي فرمايد:
وَلَا تَقُولُوا لِمَن أَلقي إلِيكُم السَّلم لستَ مُؤمِنًا؛ به كسي كه نزد شما( اظهار) اسلام كند ، نگوييد: تو مؤمن نيستي .

فقرزدایی حتی ازغیرمسلمانان
 

به داستان زير توجه كنيد و در ابعاد گوناگون آن تأمّل نمايد:
شيخ حرّ عاملي در كتاب ( وسائل الشيعه ) آورده است كه : اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(ع) در كوچه هاي كوفه راه مي رفت كه ديد مردي از مردم تكّدي مي كند . امام از مردمي كه پيرامون او بودند پرسيد: اين كيست؟عرض كردند: پيرمرد نصراني و از كار افتاده است و پولي ندارد كه با آن زندگي كند، لذا(براي امرار معاش به ( مردم پناه آورده و...امام(ع با عصبانيّت فرمود: تا جوان بود از او كار كشيديد ، وحالا كه پير شده رهايش كرده ايد سپس ، براي آن مرد نصراني مبلغي از بيت المال به صورت مادام العمر مقرّري تعيين كرد.(50)اينست مواسات و برابري ، اينست صلح و محبّت ، اينست انسانيت ، اينست حقوق بشر ، اينست كرامت انساني ، و بالاخره اينست اسلام واقعي آيا سزاوار است به چنين ديني بر چسب خشونت زد؟!.

عفو عظیم
 

در«مناقب آل ابي طالب» به نقل از اصبغ بن نباته ، آمده است كه گفت:نماز ظهر را با اميرمؤمنان(ع) خوانديم كه نا گاه مردي در هيأت مسافران وارد شد. علي(ع) فرمود: از كجا مي آيي ؟ گفت :از شام.
فرمود براي چه آمده اي؟
گفت: كاري دارم.
فرمود: به من بگو وگرنه خودم مي گويم كه چرا آمدهاي.
مرد گفت: بگو چرا آمده ام ، اي اميرمؤمنان.
فرمود: فلان روز از فلان ماه از فلان سال ، معاويه جار زد كه: هركس علي را بكشد ده هزار دينار جايزه دارد. وفلان كس برخاست و گفت: من مي كشم.معاويه به او گفت :تو ؟
وچون به منزلش رفت ، پشيمان شد و گفت: بروم و پسر عموي پيامبر خدا(ص) و پدر دو پسر او را بكشم؟
روز دوم ، جارچي معاويه جار زد كه هركس علي را بكشد بيست هزار دينار جايزه دارد يك نفر ديگر بر خاست وگفت: من مي كشم.معاويه گفت تو ؟او هم بعداً پشيمان شد و از معاويه پوزش خواست و معاويه او را معاف داشت.
روز سوم جارچي اش جار زد: هركس علي را بكشد سي هزار دينار جايزه دارد.و تو بر خاستي ، و تو حِميَري هستي.
مرد گفت: درست است.
حضرت علي(ع) فرمود: حالا نظرت چيست؟ مي خواهي مأموريّتت را انجام دهي يا كار ديگري بكني؟
مرد گفت: نه؛ بر مي گردم.حضرت علي(ع) فرمود: اي قنبر ، شترش را آماده كن و توشه اي برايش فراهم آور خرجي اش را به او بده. (51)اين يكي ديگر از نمونه هاي مثال زدني عفو و گذشت شگفت انگيزي است كه حضرت علي(ع) در زندگي درخشانش به كار بست. مي داند كه آن مرد قصد كشتن او را داشته است و با اين حال رهايش مي كند كه هر جا مي خواهد برود ، و از آن بالاتر به قنبر دستور مي دهد شتر او را آماده كند و زاد و توشه برايش فراهم آورد و خرجي او را بدهد.نظير اين رفتار را جز در اسلام ناب نمي توان يافت؟عدالت دراسلام از اصولی است که تخصیص بردار نیست؛ یعنی حتی در برابر دشمن نیز باید این اصل مهم را پاس داشت. قرآن مجید می فرماید: « و لا یجرّمنکم شنان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی؛(52) دشمنی با گروهی شما را وادار نکند که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که به تقوا نزدیک تر است.»در این جا توجه شما را به نمونه های بیشتر جلب می کنیم: عدم تعرض حاكم به قاتل آينده اش
امير مؤمنان علي بن ابي طالب (ع) بر اركه رياست عاليه دولت بزرگ اسلامي تكيه دارد ، دولتي كه دامنه آن بيشترين بخش از جهان مسكون گسترده شده و همه كشورهاي آن روز دنيا از آن چشم مي زند و مي هراسيدند. چنين شخصي با آنكه قاتل خويش را مي شناسد و به او مي گويد: كه وي او را خواهد كشت ، امّا هرگز دست تعرّض وخشونت به سوي او دراز نمي كند ، چرا كه عدالت اقتضا مي كند تا زماني كه آن شخص دست به جنايت نزده مستحق مجازات نيست .
به متن زير توجه كنيد :
حضرت علي عليه السلام به عبد الرحمن بن ملجم مي فرمايد: تو مرا خواهي كشت ، و اين بيت را بار ها برايش مي خواند كه
أريد حياته و يريد قتلي
عذيرك من خليلك من مراد
يعني:من زندگي او را مي خواهم و او در پي كشتن من است .
از دوستان قبيله مراد خود كسي را بياور كه اين كارت را معذور بدار ابن ملجم به ايشان مي گويد: اي امير مؤمنان ، اگر براستي چنين است پس مرا بكش حضرت مي فرمايد: اين روانيست كه من مردي را پيش از آنكه با من كاري بكند ، بكشم .شيعيان اين سخن را شنيدند. مالك اشتر وحارث بن اعور وعدّة ديگر از جا جستند وشمشيرهايشان را از نيام كشيدند وگفتند: اي اميرمؤمنان ، اين شخص كيست كه شما بارها اين سخن را با وي مي گوييد: شما امام ومولاي ما وپسر عموي پيامبرما هستيد. امر بفرمايد: تا اورا بكشيم حضرت به آنان فرمود: خدايتان خيروبركت دهد ، شمشيرهايتان راغلاف كنيد وحدت اين ا مت را از هم پراكنده نكنيد...فكر مي كنيد من مردي را كه هنوز به من صدمه اي نزده است مي كشم(53) اينست عدالت ، معناي صلح وصفا يعني دردين اسلام وسياست اسلامي كه همان اطاعت از خداي متعال است نبايد از راههاي معصيت خدا و ريختن خون بيگناهان و پايمال كردن كرامت انسان تحقق بخشد. از اين حديث علم غيبي والهي و ماورايي امام نيز بدست مي آيد كه خودش يك بحث دامنه دار است.
پرداخت جريمه بابت ترسيدن زنان
اينك نمونه ديگراز عدالت پيشگي اسلام :
پيامبر خدا(ص)خالد بن وليد را با گروهي ازمسلمانان براي دعوت بني جذيمه به اسلام سوي آنان فرستاد. بني جذيمه تيره اي از بني مصطلق اند كه پيشتر اسلام آورده بودند ، با آنكه حضرت به اين عده فرمان جنگ با بني جذيمه نداده بود پيامبر به او دستور دادكه خوني را نريزد و از در جنگ وارد نشود و اما خالد، به سبب خون خواهي كه ميانشان بود بعد ازآن كه قبيله بني جذيمه سلاح شان را به سر بازان اسلام تحويل دادند خالد با كمال ناجوان مردانه شماري از آنان را كشت خبر به رسول خدا(ص) رسيد. حضرت گريه كرد و برخواست ومنبر رفت و دست به سوي آسمان برداشت وسه بار گفت :الَّلهُمَّ إِنيِ أَبرَأ إِلِيكَ مِمَّا صنع خَالِد بن الوَلِيد: بار خدايا ، من ازكاري كه خالد بن وليد كرده به در گاه تو بيزاري مي جويم.بارخدايا ، من از كاري كه خالد بن وليد كرده به درگاه تو بيزاري مي جويم.بار خدايا ، من ازكاري كه خالد بن وليد كرده به در گاه تو بيزاري مي جويم.سپس ، علي بن ابي طالب (ع) را فراخواند وزنبيلي ازطلا به او داد وفرمود نزد بني جذيمه برود و ديه خون هاي ريخته شده وخسارت اموال از دست رفته شان را به آنان بدهد. حضرت علي(ع) نزدبني جذيمه رفت آن طلا ها را به اين صورت تقسيم كرد :ابتدا ديه كساني را كه به نا حق كشته شده بودند ، به ازاي هر نفر هزار دينار طلا ، به ورثه آنها داد.بابت هر جنيني يك غُرّه پرداخت كرد .مبلغي بابت از بين رفتن ظرفهاي آبخوري و غذاخوري سگهايشان و ريسمانهايي كه با آنها دست وپاي شترانشان را مي بستند پرداخت كرد .مبلغي بابت اشيايي كه احتمالاً ازبين رفته بود ولي خودشان خبر نداشتند ، واحتمال داشت خالد يا همراهانش برداشته باشند يا در جنگ تلف شده باشد ، پرداخت كرد .مبلغي بابت به وحشت افتادن زن وبچه هايشان پرداخت كردبه ازاي اموالي كه ازدست داده بودند همان اندازه پرداخت كرد .
باقيمانده طلا ها را هم براي راضي شدن آنان از پيامبر خدا(ص) پرداخت نمود .مبلغي هم براي خوشحا ل كردند عائله و خدمتكارانشان كه بر اثر اين كشتار مضطرب شده بودند پرداخت كرد .علي(ع) پس از تقسيم طلاها نزد پيامبر(ص) باز گشت و نحوه توزيع آنها را به اطلاع حضرت رساند و عرض كرد: اي پيامبر(ص) من رفتم و براي هر خوني ديه اش را پرداخت كردم ، و براي هر جنيني يك غرّه ، ودرازاي هر مال از دست رفته اي به اندازه آن ، و چون اضافه آمد بابت ظرفهاي آب و غذاي سگهايشان و ريسمان شترانشان مبلغي پرداخت كردم .باز هم اضافه آمد ، لذا بابت وحشتزدگي زن وبچه هايشان مبلغي پرداخت كردم. باز اضافه آمد. لذا مبلغي بابت اموالي كه از بين رفته بود و برخي ازآنها را مي دانستند و برخي را نمي دانستند پرداخت كردم. وباز اضافه آمد و اضافه اش را به آنها دادم تا از شما ، اي رسول خدا ، راضي شوند. چهره پيامبر(ص) شكفت و خنديد به طوري كه دندانهاي عقل حضرت نمايان شد وفرمودند: اي علي ! توعطا كردي تا ازمن راضي شوند ، خدا ازتو راضي باد سپس فرمود: يا علي انّما انت منّي بمنزله هارون من موسي إلاّ أَنه لانبيّ بعدي(54) اي علي ، تو براي من حقيقتاً به منزله هارون نسبت به موسي هستي با اين تفاوت كه پس ازمن پيامبري نيست .
آري ، اين است فلسفه عدالت واحسان كه قرآن كريم به آن فرمان مي دهد :إنَّ اللَّهَ يأمُرُ بِالعَدلِ والإحسنِ(55)همانا خدابه عدالت واحسان فرمان مي دهد.اين همان كرامت انساني است كه خداي متعال درقرآن مي فرمايد :ولقد كرَّمنَا بنيءادم (56) وهرآينه ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم.واحكام وقوانين خود رادرهمين پيوند وضع كرده است:ديه اي براي مقتولان ، ديه اي براي جنين ، پرداخت خسارت براي آنچه ازبين رفته ، و پرداخت خسارتي براي آنچه كه احتمالاً از بين رفته و نمي دانستند ، پرداخت مبلغي بابت دچار ترس و وحشت شدن زنان وكودكان ، وپرداخت مبلغي براي راضي شدن آنها از پيامبر خدا (ص).مگرپيامبر (ص) چه تقصيرو گناهي كرده بود كه مي با يست آنها را راضي كند ؟ پيداست كه آن حضرت در اين ماجرا كمترين تقصيري نداشت .هر تقصيري بود از جانب خالد بن وليد بود .
امّا پيامبر خدا(ص) رسول مهر ورحمت است :
وَ مَا أَرسَلنَكَ إلاَّ رَحمَت لِّلعلَمين (57) ما تورا جزرحمت براي جهانيان نفرستاديم

بركناركردن به سبب بلند كردن صدا
 

حضرت علي(ع) ابوالاسود دؤلي را به منصب قضا گماشت وبعد بركنارش نمود ، أبولأسود به حضرت گفت : چرا مرا عزل كردي در حالي كه نه خيانت كرده ام نه جنايت .
فرمود : ديدم صدايت را از صداي خصمت بالاتر مي بري.(58) طرفين دعوا هردو انسانندودرمنطق اسلام محترم مي باشند ، وقاضي حق ندارد كوچكترين اهانتي به آنها روا دارد. وبلند كردن صدا روي آنها ، خود نوعي اهانت است و از آداب قضايي اسلام به دور مي باشد.بنابراين ، قاضيي كه اين كار را مي كند بايد معزول شود ، حتي اگر در علم و فضيلت واخلاق و نزديكي به اميرمؤمنين شخصي همچون أبولأسود دؤلي باشد؛ چراكه در منطق علي بن ابي طالب(ع) حق جاي سازش ندارد. محدث قمي درباره ابولأسود دؤلي مي نويسد :أبوالأسود دؤلي مردي فاضل وفصيح از طبقه نخست شعراي اسلام است. او شيعه اميرمؤمنان و
از بزرگان و از سرشناسان تابعين بود. اهل بصره بود وازشهسواران وخردمندان به شمار مي آيد.(59)
أبوالأسود همان كسي است كه به دستور اميرمؤمنان(ع) و راهنماي آن حضرت علم نحو را پايه ريزي كرد.

عدالت اسلامي و ساير جانداران!
 

رأفت و رحمت اسلامي نه تنها تمام انسانها را(با قطع نظر از كيش و آيين آنها ) شامل مي شود، بلكه ساير موجودات و جانداران را نيز در بر مي گيرد!
بر همين اساس در تعاليم اسلامي ، رواياتي وجود دارد كه پيرامون حقوق حيوانات سخن مي گويد، به نمونه آن اشاره مي كنيم، تا هرچه بيشتر با گسترة رحمت و محبّت اسلامي آشنا شويم:
پيامبر گرامي اسلام(ص) براي چهارپايان شش حق بيان فرموده ، كه صاحبان اين حيوانات بايد اين حقوق را محترم بشمارند، و آن را رعايت كنند. )يَبْدَءُ بِعَلَفِها اِذا نَزَلَ)
هنگامي كه به منزل مي رسد، اوّل به سراغ آب و غذاي حيوانات برود؛ آن را سيراب كند و غذايش دهد ؛ سپس به فكر غذاي خويش باشد.( وَيَعرِضُ عَلَيْها الماءَ اِذا مرَّبِه) ؛به هنگام سفرو در بين راه، هرجا به نهر آبي رسيد، حيوان را به كنار آب ببرتا اگر تشنه بود آب بخورد.( وَلا يضرِبُ وَجْهَها فَاِنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ رَبَّها) ؛اگر مي خواهيد حيوان با سرعت بيشتر حركت كند، با تا زيانه بر سر و صورتش نزند؛ زيرا حيوانات نيز به ذكرو تسبيح خداوند مشغول هستند، و سزاوار نيست بر سر و روي حيواني كه تسبيح خدا مي گويد تازيانه زده شود.
( وَ لا يَقِفُ علي ظَهرِها اِلا في سَبيلِ اللهِ)
بر پشت حيوانِ متوقّف ، سوار نگردد،) مگر در راه خدا(مثلاً در ميدان جنگ، كه در آن جا سوار بودن بر حيوان در حال توقّف هم اشكالي ندارد، چون اگر به خاطر رعايت حال حيوان پياده شود، احتمال غافلگيري توسّط دشمن مي رود .( وَ لا يَحمِلُها فَوْقَ طاقَتِها( حيوانات هم قدرت و تحمل محدودي دارند، بايد توانايي حيوان را درنظر بگيرد، وبيش از توانش بر او حمل نكند.
) وَ لا يُكَلَّفُها مِنَ الْمَشْيِ اِلا ما تُطيقُ(
نه تنها در مورد باركشي ، بلكه در طيّ مسافتها و سفرها نيز بايد مراعات حيوانات را نمود، و به اندازه طاقت و تحمّلشان از آنها سواري گرفت.(60)
عدالت، بالاترین و برترین مصلحت است و تعطیل بردار نیست.
از نظر اسلام، هیچ مصلحتی بالاتر از حق و عدالت نیست و در هیچ شرایطی نمی توان از آن دست کشید. از این رو وقتی برخی از افراد مصلحت اندیش از امام علی(علیه السلام) می خواستند برای تقویت حکومت خود، دست از عدالت بر دارد و به بعضی از سود جویان، از بیت المال بیش تر دهد، فرمود: آیا از من انتظار دارید از راه ستم بر ملت، به پیروزی برسم؟ به خدا سوگند، هرگز به چنین اقدامی دست نخواهم زد.(61)

عدالت خواهی، یکی از اهداف قیام حسینی است
 

آن حضرت در خطبۀ می فرماید: «اِنَّ رَسول اللهِ (صلی الله علیه وآله) قَد قالَ فی حیاتِهِ مَن رَأی سُلطاناَ جائراً مُستَحِلاً لِحُرُمِ اللهِ ناکثاً لِعَهدِ اللهِ مُخالِفاَ لِسُنَّه رَسُولِ اللهِ یَعمُلُ فی عِبادِ اللهِ بالاِثمِ وُ العُدوانِ ثُمَّ لَم یُغیِّر بِفعلٍ وَ لا قولٍ کانَ حقاً عَلَی اللهِ أَن یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ وَ قَد عَلِمتُم أَنَّ هؤُلاءِ القَومَ قَد لَزِمُوا طاعَهَ الشَّیطانَ وَ تَوَلَّوا عَن طاعَه اللهِ وَ أَظهَرُو الفَسادَ وَ عَطَّلُوا الحُدُودَ وَ استَأثَرُوا بالفیِ ءِ وَأََحَلُّوا حَرامَ اللهِ وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ اِنّی أَحَقُّ بِهذَا الاَمر»(62) اگر کسی ببیند که زور مداری و سلطانی که با زور بر دیگران مسلط باشد و قدرتی در اختیار دارد، در سایۀ قدرت خود پیمان خدا را که عهد عبودیت است،شکسته؛ اگر کسی دید که این شخص در پناه قدرت خود، سر از بندگی خدا پیچیده« مخالفا لسنه رسول الله» با دستورات پیامبر(صلی الله علیه و آله»عمل نمی کند، « یعلمل فی عباد الله بالاثم و العدوان» رفتارش با مردم همراه با گناه و تعدّی است، اگر کسی چنین قدرتمندی را دید و با گفتار و رفتار خود روش او را تغییر نداد، یعنی با سخن یا با عمل کاری نکرد که این شخص به مسیر صحیح بر گردد، اگر مسلمانی چنین چیزی را دید و کاری انجام نداد که او را از این رفتار غلط باز دارد، « کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله» حق خداست که او را با همان ستمکار وارد جهنم کند تا با ستمکاران همنشین شود؛ آن حاکم کار خلافی انجام داد، این شخص هم سکوت کرد. سکوت کردن در مقابل کار خلاف، مهر و امضا بر عمل کسی است که مرتکب خلاف گردیده است و باعث می شود که شخص، همنشین خلاف کاری بشود.
عدالت خواهی، از آرمان های اصلی مهدویت(عج) است. از دیدگاه قرآن مجید آیندۀ بشر، از آن عدالت است. گوهر گم شدۀ بشر یعنی عدالت کامل و مطلوب از آرمانهای همۀ پیامبران و اولیای الهی بوده است، در آخر الزمان، به دست با کفایت آخرین منجی آسمانی و عدالت گستر جهان، محقق خواهد شد و به آرزوی متعالی انسان جامۀ عمل خواهد پوشاند. برای نمونه امام علی(ع) می فرماید: «مناد ینادی هذا المهدی خلیفه الله فاتبعوه یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و ذلک عند ما تصیر الدنیا هرجا ومرجا و یغار بعضهم علی بعض فلا الکبیر یرحم الصغیر و لا القویّ یرحم الضعیف فحینئذ یاذن الله له بالخروج»؛ زمان ظهور منادی ندا می دهد این مهدی خلیفۀ الهی است، از او پیروی کنید، زمین را از قصد عدل پر می کند چنان که از ظلم و جور پر شده است. این ظهور هنگامی رخ می دهد که دنیا از هرج و مرج و آشوب پر شده باشد و بعضی بر بعضی تعدی کنند، بزرگ به کوچک و قوی به ضعیف مهر نورزد، در این هنگام خدا به قائم اجازۀ خروج می دهد.(63)

آثار عدالت
 

اجرای عدالت، آثار و برکات فراوانی در حوزۀ فرد و اجتماع دارد که در آموزه های دینی بدان تصریح شده است:

1-عمران و آبادانی
 

خلاف آن چه امروزه در جهان غرب، عدالت طلبی را در تعارض با تکامل اجتماعی و مانع از دست یابی به رشد و توسعۀ پایدار معرفی می کنند، در برخی از احادیث تأکید شده است که شرط اصلی توسعه و آبادانی، عدالت است. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «ما عمّرت البُلدان بمثل العدل؛(64)هیچ چیز مانند عدل، شهرها را آباد نمی کند.
امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیۀ شریفه: « اعلموا انّ الله یحیی الارض بعد موتها» بدانید که خداوند زمین را پس از آن که مرده است زنده می گرداند. فرمود منظور زنده کردن زمین با باران نیست بلکه خداوند مردانی را می فرستد که عدالت را زنده می کنند و با زنده شدن عدالت، زمین نیز زنده می شود. بر پا داشتن حدود خدا در روی زمین، از باران چهل صبح گاه سودمندتر است.(65)

2- بی نیازی
 

جامعه ای که برپایۀ عدل بنیاد نهاده شود مستقل و بی نیاز خواهد بود و از وابستگی رهایی می یابد. امام باقر(علیه السلام) می فرماید: چه گسترده است دامنۀ عدالت؛ اگر در جامعه ای عدالت اجرا شود، مردم بی نیاز می شوند.(66) این حدیث به صراحت می گوید: اگر عدالت باشد فقر نیست.

3- اصلاح
 

با حاکمیت عدل، امور مختلف زندگی مردم، سامان می یابد و زمینۀ رشد فضایل اخلاقی و اصلاحات واقعی فراهم می شود. پس اصلاح طلبی، جز عدالت خواهی نخواهد بود. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «بالعدل تصلح الرعیّه» ملت (جامعه) با عدل اصلاح می شود.

4- آرامش و امنیت روانی
 

حضرت زهرا(س) می فرماید: «فرض الله العدل تسکیناً للقلوب»(67) خداوند عدالت را از این جهت لازم کرد که در پرتو آن دل ها آرام گیرد.

5- پایداری اجتماع
 

به کار بستن عدالت، موجب قوام و پایداری اجتماع می شود، زیرا در سایۀ عدالت، روابط سالم اجتماعی شکل می گیرد و راه تعدی و تجاوز به حقوق دیگران بسته می شود. امام علی(علیه السلام) می فرماید: خداوند عدالت را برای استواری مردم و پاکیزگی از ستم و گناهان و وسیلۀ عُلوّ و سر بلندی اسلام قرار داده است.(68)

6- پایداری قدرت حکومت
 

امام علی(علیه السلام) می فرماید: «فی العدل...ثبات الدول(69)» پایداری دولت ها، با برپایی سنّت های عادلانه است. استاد مطهری(ره) می فرماید: « از نظر علی(علیه السلام) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع، سلامت و به روح اجتماع، آرامش بدهد، عدالت است. ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستم گر و روح آن کسی را که به نفع او ستم گری می شود، راضی و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستم دیدگان و پایمال شدگان. عدالت راهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد؛ اما ظلم و جور، راهی است که حتی فرد ستم گر را به مقصد نمی رساند».(70) بی دلیل نیست که آن حضرت بهترین نور چشم برای حاکم را «عدالت و فضیلت» سلطان معرفی کرده است. در حدیثی از پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله) می خوانیم: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» حکومت ممکن است با کفر باقی بماند، ولی با ظلم باقی نمی ماند.

عوامل تحقق عدالت
 

اجرای عدالت، لوازم و شرایطی دارد که عبارت اند از:

7-گسترش فرهنگ عدالت خواهی
 

آگاهی مردم از حقوق خود و ارتقای سطح آگاهی آنان دربارۀ عدالت و مطالبۀ جدی افکار عمومی، اجرای عدالت را تضمین می کند. این که به انتظار عدالت بنشینیم تا از نتایج آن بهره ببریم، به معنای سلب مسئولیت از خود و بر عهدۀ دیگران گذاردن است و این گمان باطلی است. عدالت را باید خواست و برای به دست آوردنش زحمت کشید.
هرچه که عدالت خواهی فطری است اما گاهی به دلیل غفلت، برگرایشهای فطری غبار می نشیند. خداوند پس از بیان هدف بعثت پیامبران می فرماید: «لیقوم الناس بالقسط» (71) تا به عدالت رفتار کنند و آن را به پا دارند. یعنی تا خواست به اجرای عدالت نباشد و همکاری نکنند عدالت در جامعه برقرار نمی شود. بهترین راه کار برای گسترش فرهنگ عدالت خواهی در جامعه، ترویج اصل امر به معروف و نهی از منکر است.

8-آگاهی ازمنافع عدالت
 

تا علم به عدالت نباشد اجرای آن ممکن نیست. فرد به عدالت رفتار نمی کند، مگر این که آن را خوب و نیکو بداند.

9- تقوا و مبارزه با نفس
 

امام علی(علیه السلام) در توصیف بندگان پرهیزگار می فرماید: «فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه» (72)اولین گام پرهیزگار در عدالت خواهی، زدودن هواهای نفسانی خویش است. بدیهی است کسی که تمایلات نفسانی خود را کنترل کند، انگیزه ای برای بی عدالتی ندارد. عدالت بیرون، پرتوی از عدالت درونی است.

10- توازن اقتصادی
 

تمرکز ثروت، موجب به هم خوردن نظم اجتماعی و شکاف طبقاتی در اجتماع می شود. برای تحقق عدالت، سیاست های تمرکززدایی ثروت لازم است که اسلام با تعیین حدود مالکیت ها و تقسیم بیت المال به طور مساوی و توزیع ثروت و درآمد و لزوم قوانین عادلانه و مجریان عادل و حمایت از طبقات آسیب پذیر، سیاست گذاری کرده است.

11- تأمین نیازهای اساسی مردم
 

تا زمانی که سایۀ شوم فقر از سر قشر محروم رخت بر نبندد، اجرای عدالت امکان پذیر نخواهد بود.

12- قانون گرایی
 

قانون، به مقرّراتی اطلاق می شود که بر روابط مختلف افراد در جامعه، حاکم باشد و بر افراد مورد خطاب خود، ایجاد حق یا تکلیف نماید، اجرای عدالت، جز با اجرای دقیق قانون و عدم ملاحظه کاری های سیاسی و عدم دخالت دادن منافع شخصی یا جناحی، محقق نمی گردد. خود را فراتر از قانون دانستن یا قانون را دور زدن، نتیجه ای جز بی عدالتی و خودکامگی نخواهد داشت. قرن ها قبل از آن که تساوی مردم در برابر قانون در مادۀ هفت اعلامیۀ جهانی حقوق بشر گنجانده شود، رادمرد عادلی چون علی بن ابی طالب(علیه السلام) حاکمیت قانون را مطرح کرده و از آن به عنوان « حق مردم بر حاکمان » جامعه یاد کرده است. آن جا که می فرماید: حقی که شما بر من دارید، عمل به کتاب خدای متعال و سیرۀ رسول او می باشد.(73) بدیهی است که اگر قانون الهی حاکم باشد، هیچ صاحب حقی از تباه شدن حقش نخواهد ترسید و هیچ زورمندی نخواهد توانست در سایۀ زور و قدرتش از چنگ قانون بگریزد.

13- توانایی دستگاه قضایی عادل
 

درهر جامعه ای معمولاً افراد سود جو و عدالت ستیز وجود دارد. اگر دستگاه قضای که خودش عادل باشد با قدرت و قاطعیت با متخلّفان برخورد کند و قاضی و حاکم شرع از مؤلّفه های قدرت و ثروت تأثیر نپذیرد، عدالت در جامعه اجرا خواهد شد.

14- قاطعیت در اجرای احکام الهی
 

اجرای عدالت، در گرو اجرای قانون و قاطعیت در اقامۀ حدود شرعی است. هرگونه تساهل و تسامح در این امر، رسیدن به عدالت را با چالش روبرو می کند. امام علی(علیه السلام) می فرماید: « اجعل...العدل سیفک» (74) عدالت را شمشیر خود قرار ده. اسلام، در حوزۀ وضع قوانین به « سمحه و سهله» بودن شهرت دارد، ولی در موضع اجرای قوانین، بسیار قاطع و سخت گیر است. امام علی(علیه السلام) که مظهر عطوفت و مهربانی است، در حمایت قاطعانه از قسط و عدل می فرماید: «به خدا سوگند، برای گرفتن حق ستم دیده ازستم گر، از روی عدل و انصاف حکم می کنم و ستم کار را با حلقۀ بینی او می کشم تا این که او را به آبشخور حق وارد سازم، اگرچه به آن بی میل باشد».(75)

15- مبارزه با تبعیض و بی عدالتی
 

یکی از راه های اجرای عدالت، برخورد با تبعیض، انحصارگرایی، و... است. امام علی(علیه السلام) برای برقراری عدالت، مالک اشتر را به شدت از رانت خواری اطرافیانش بر حذر می دارد و می فرماید: بدان که والی را خویشاوندان و نزدیکانی است... به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی مده. مبادا به سبب نزدیکی به تو، پیمانی ببندند که صاحبان
زمین های مجاورشان را در سهمی که از آب دارند یا کاری که باید به اشتراک انجام دهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش آنان نهند، پس لذت و گوارایی نصیب ایشان و ننگ آن در دنیا و آخرت بهرۀ تو گردد.(76)

موانع اجرای عدالت
 

اجرای عدالت در جوامع انسانی، همیشه با مشکلات و موانعی رو به رو بوده است. به طور کلی موانع عدالت به دو دستۀ فردی و اجتماعی تقسیم می شود:

الف) موانع فردی
 

1- خود کامگی: امتیاز طلبی و خودخواهی در هنگام توانایی و قدرت، تشدید می شود و موجب ستم و بی عدالتی می گردد. امام علی(علیهالسلام) از مالک اشتر می خواهد مواظب خود و اطرافیانش باشد تا دچار استیثمار (خود کامگی) نشود.(77) علامه جعفری(ره) می گوید: تمام ناتوانیهای بشر، معلول یک خطای نابخشودنی است که عبارت است از: مقدّم داشتن «می خواهم» بر عدالت.(78)
2- هوس رانی: هوا پرستی، انسان را از اصول و آرمان عدالت خواهی دور می کند، امام علی(علیه السلام) می فرماید: کیف یعدل فی غیره من یظلم نفسه؛ (79) کسی که به خود ستم می کند چگونه می تواند عدالت را در مورد دیگران رعایت کند!.
3- سود جویی: الودگی اخلاقی مانند: آز، طمع، افزون طلبی و سود جویی، از موانع تحقق عدالت اجتماعی محسوب می شوند. افرادی مانند طلحه و زبیر به دلیل این روحیه، عدالت علی(علیه السلام) را برنتافتند و نبرد جمل را بر پا کردند. آن حضرت در نامۀ خود به این موضوع اشاره می کند و می فرماید: اهل زمین هنگامی وضعشان بد می شود که دولت مردان روحیۀ تکاثر داشته باشند.(80)
4- ضعف نفس: در بحث پیش گفتیم اجرای عدالت، اراده و خواست عمومی می طلبد. بدیهی است آن چه شمشیر عدالت را کند و آهنگ عدالت خواهی را ضعیف می سازد، ضعف نفس و سستی اراده و خودباختگی است. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «لایمنع الضیم الذلیل و لایدرک الحق الا بالجدّ.(81) آن که تن به ذلت داده است، نمی تواند ستم را دفع کند و حق، جز با تلاش به دست نمی آید.»

ب) موانع اجتماعی
 

1- رباخواری و احتکار و سود نامشروع: ربا، علاوه بر نابود کردن روحیۀ برادری در بین مسلمانان، موجب تمرکز ثروت در دست گروهی می شود که مانع تحقق عدالت اند. بر این اساس، قرآن مجید ربا را در حکم جنگ با خدا و رسول دانسته و عامل آن، مورد لعن و نفرین خدا، پیامبر و امامان است. قرآن کریم می فرماید: اگر از ربا توبه کنند، سرمایۀ اصلی آن ها محفوظ می ماند و نه ستمی کرده اند و نه ستمی به آن ها شده است.(82)
2- تبعیض: قوی ترین و فراگیرترین مانع اجرای عدالت، تبعیض و مرزبندی بین اشخاص در حقوق برابرشان است. تبعیض، رابطه ها را به جای ضابطه می نهد و بی کفایتی ها بر قابلیت ها حکومت می کند و زمینۀ ظلم و بی عدالتی را فراهم می نماید. حضرت علی(علیه السلام) در مورد کسانی که به معاویه پیوستند می فرماید: آنان عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش سپردند و دانستند که مردم در میزان عدالت، برابرند، سپس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند.(83)
3- مرزبندی جغرافیایی یکی از بزرگترین موانع عدالت مرزبندی جغرافیایی است که بر خلاف و ضد دین است مثلا اگر مردم آفریقا از گرسنگی رنج می برند یا تلف می شوند به خاطر مرزبندی است که نمی توانند به دیگر نقاط جهان بروند که سرشار از نعمت های الهی است و همچنین به سائر نقاط جهان.

نتیجه گیری:
 

یکی از مهم ترین و کهن ترین مباحث و دغدغه ها و آرمانهای بشر و ادیان الهی عدالت است. بشر امروز تشنۀ عدالت است. پیامبران الهی همگی منادی قسط و عدالت بوده اند و در فرهنگ قرآن پس از توحید اصل فراگیرتر از عدالت وجود ندارد. عدل از دیدگاه امام علی(علیه السلام) آن است که هر چیزی در جای خودش قرار گیرد. مقام عدل از مقام جود و بخشندگی بالاتر است. چون عدالت شامل همه افراد جامعه می شود برخلاف جود. عدل به عدل الهی و عدل انسانی و عدل الهی به عدل تکوینی و تشریعی تقسیم می شود.و عدل انسانی به عدل، عقیده، اخلاق، و رفتار تقسیم می شود مراد از عدل اخلاق اعتدال قوای عملیه و تهذیب آن می باشد و مراد از عدل عقیدتی، اعتقاد به عدالت الهی و آزاد بودن انسان در عمل و پاداش و کیفر بر اساس آن است.
برخی از عدالت رفتاری از این قرار است:
1- عدالت در برخورد با پدر و مادر اگر چه آن دو کافر باشد.
2- رعایت عدالت به اولاد حتی در ابراز محبت به آنها عدالت را باید رعایت کند.
3- در بر خورد با همسر باید عدالت رعایت شود.
4- عدالت اجتماعی که خود شاخه های فراوان دارد:
1. عدالت سیاسی که بارزترین آن در نامه حضرت علی(علیه السلام) به مالک اشتر مورد توجه قرار گرفته است.
2 - عدالت اقتصادی که رفاه و آسایش باید همه افراد جامعه در بر بگیرد.
3 - عدالت قضایی که اجرای حدود الهی باید بدون تبعیض بر مجرمین بطور مساوی اجرا گردد.
عدالت در اسلام جایگاه والای دارد به حدّی که هدف اصلی و مشترک همه انبیاء پیاده نمودن عدالت بوده است. قرآن کریم اجرای عدالت را یک تکلیف می داند. و هر نوع تبعیض در اسلام مردود است در میدان نبرد بر اجرای عدالت دستور می دهد و تصفیه حسابها را در جنگ ممنوع می داند. دین اسلام جایز نمی داند حتی یک پیرمرد مسیحی در مملکت اسلامی فقیرانه زندگی کند، اسلام حتی برای ترسیدن زنان جریمه پرداخت می کند. و قاضی را که برخصم خودش فریاد می زند بر کنار می شود و حضرت علی(علیه السلام) از اینکه قاضی به او احترام بیشتر گذاشته و این احترام به طرف دعوای آن حضرت گذاشته نشده ناراحت می شود. و در مورد سایر جانداران تأکید بر عدالت می کند. عدالت خواهی یکی از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) بوده و همچنین از آرمانه های اصلی مهدویت خواهد بود. حقیقتاً که دین اسلام به عدالت فوق العاده تأکید نموده که تعجب هر انسان را بر می انگیزد، اما افسوس که به آن عمل نمی شود. بدون شک اگر عدالت اجرا شود برکات فراوانی خواهد داشت. که از آن جمله می توان به عمران و آبادانی، بی نیازی و فقرزدایی از جامعه اصلاح امور، آرامش بخشیدن و امنیت روانی، استحکام جامعه، پایداری قدرت حکومت برشمرد.
اجرای عدالت لوازم و شرایطی دارد که عبارت است از:
1- گسترش فرهنگ عدالت خواهی 2- آگاهی از منافع عدالت. 3- تقوا و مبارزه با نفس. 4- توازن و مساوات در امکانات اقتصادی. 5- تأمین نیازهای اساسی مردم. 6- قانون گرایی. 7- قدرت دستگاه قضایی عادل. 8- قاطعیت در اجرای احکام الهی 9- مبارزه با تبعیض و بی عدالتی.
اجرای عدالت مشکلات و موانعی دارد که به فردی و اجتماعی تقسیم می شود: که موانع فردی عبارت است از: 1. خود کامگی 2. هوس رانی 3. سود جویی 4. ضعف نفس.
موانع اجتماعی هم عبارت است از: 1- ربا خواری، احتکارو سود نامشروع 2- تبعیض و گرفتن رابطه جای ظابطه 3- مرز بندی جغرافیایی.

پي نوشت ها :
 

1 . معلوف لویس، المنجد جلد 1، ص 686.
2 . نهج البلاغه کلمات قصار 437،
3. ص شهید مطهری، عدل الهی،80، بیست گفتار ص 40، مصباح یزدی ،آموزش عقاید ، ص 162.
4. نهج البلاغه، قصار437،
5 . مطهری ، بیست گفتار، ص 15.
6 . میزان الحکمه ،ج7 ص3492
7 . مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج2، ص 148.
8 . همان .
9 . همان.
10 . سورۀ عنکبوت ، آیۀ 8،
11 . امام خمینی، تحریر الوسیله ،ج 1، ص 277
12 . مکارم الاخلاق، ج1، ص 252، به نقل از آئین تربیت ابراهیم امینی.
13 . سورۀ نساء ، آیۀ 3.
14 . میزان الحکمه مترجم ج 2. (به نقل از کتاب سیمای همسایه محمّد راجی واعظ ).
15 . انعام / 152.
16 . نهج ابلاغه نامه 53
17 . مرتضی مطهری، بیست گفتار.
18 . نهج البلاغه خطبه 216
19 . نهج البلاغه، نامة 53 .
20 . اقتصاد ما، ج2، ص273.
21 . نهج البلاغه، خطبۀ 232.
22 . همان، خطبۀ 215.
23 . سورۀ نساء، آیۀ 58.
24 . مرتضی مطهری، سیرۀ نبوی، ص 207- 208.
25 . مرتضی مطهری، داستان راستان، ج 1، ص 21.
26 . جورج جورداق، علی صوت العداله الانسانیه ،ص 83.
27 . سورۀ آل عمران، آیۀ 18.
28 . سورۀ حدید، آیۀ 25.
29 . سورۀ نحل، آیۀ 90.
30 . سورۀ انعام، آیۀ 159.
31 . سورۀ حديد آيه 25
32 . سورۀ نساء آيه 135
33 . مرتضي مطهري ،سيري در نهج البلاغه،تهران : انتشارات صدرا، ارديبهشت 1379 ،ص 125
34 . سوره حجرات، آية 13 .
35 . سورة بقره، آية 256 .
36 . سورة غاشيه، آيه هاي21- 22 .
37 . سورة نحل، آية 125 .
38 . سورۀ نساء، آيۀ 94 .
39 . سورۀ مائده، آيۀ 32 .
40 . سورۀ نساء، آيۀ 93 .
41 . سورۀ شوري ، آيۀ 15 .
42 . سورۀ نساء، آيۀ 135 .
43 . سورة توبه، آية 60 .
44 . سورة نحل، آية 90 .
45 . مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 11 ، ص372 با كمي توضيح .
46 . مكارم شيرازي و ديگران، تفسرنمونه، ج 11 ، ص 366 با كمي تصرف .
47 . مرتضي مطهري ، كتاب انسان كامل ،تهران ، قم : انتشارات صدرا ، چاپ بيست و هفتم ، ص29 و سورة حشر، آية 9 .
48 . محمد بن الحسن الحر عاملي ، وسائل الشيعه، انتشارات بيروت لبنان ، جلد 11 ، ص43 .
49 . شيخ طوسي ، تهذيب الاحكام ، ناشر دار الكتاب الاسلاميه ، چاپ چهارم 1365 ، ج6 ، ص115 ، ب ،67 ، ح 1
50 . الحر عاملي ، وسائل الشيعه، ج15 ، ص66 ، ب19
51 . - محمد بن علي بن شهر آشوب ابي جعفر رشيد الدين ، المنا قب آل ابي طالب ، قم : مؤسسه انتشارات علامه ، فصل في اخباره بالغيب ، ج 2 ، ص260- 261.
52 . سورۀ مائده، آیۀ 8.
53 . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احياء التراث العربي بيروت لبنان ،ج 9، ص 118
54 . - محمد باقر مجلسي ، بحار الانوارج 21ص139_143و جعفر سبحاني ،فروغ ابديت ، قم : مؤسسۀ بوستان كتاب، 1385 وعزالدين ابي الحسن علي بن ابي الشيباني ، الكا مل في التا ريخ، دار احياء التراث، العربي، بيروت لبنان.
55 . سورۀ نحل آيه 90
56 . سورۀ اسراء آيه70
57 . انبياء آيه 107
58 . ميرزا حسين، نوري طبرسي مستدرك الوسا ئل ، نشر مؤسسۀ آل البيت ،ج17، ص359.
59 . شيخ عباس ، قمي ، سفينةالبحار، چاپ مؤسسۀ الطبع و نشر في الآستانه الرضويه ، ج 1 ، ص 669.
60 . الحر عا ملي ، وسائل الشيعه، ج8 ، ص35 .
61 . نهج البلاغه، خطبۀ 126.
62 . بحار الانوار، ج 44، ص 382، باب 37، روایت2. به نقل از آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، محمد تقی مصباح یزدی.ص 134.
63 . بحار الانوار، ج52، ص 380،ح189، (به نقل از ره توشۀ راهیان نور ویژۀ محرم 1431 ، از قیام تا انقلاب (3) ).
64 . میزان الحکمه ، ج7، ص3494 .
65 . همان.
66 . همان.ص 3496.
67 . همان،ص 3492.
68 . همان.
69 . همان.ص 3494.
70 . سیری در نهج البلاغه،ص 113.
71 . سورۀ حدید، آیۀ 25.
72 . نهج البلاغه، خطبۀ 87.
73 . همان ، خطبۀ 168.
74 . غرر الحکم و دررالکلم، ج2 ، ص221.
75 . نهج البلاغه، خطبۀ 136.
76 . همان ،نامۀ 53.
77 . همان.
78 . شرح نهج البلاغه، ج24، ص13.
79 . میزان الحکمه، ج7، ص 3386.
80 . نهج البلاغه، نامۀ 53.
81 . همان ، خطبۀ 29.
82 . سورۀ بقره، آیۀ 279.
83 . نهج البلاغه، نامۀ 70.
 

منابع
1- قرآن
2- نهج البلاغه
3- امینی، ابراهیم، آئین تربیت، قم: چاپ امیرکبیر،انتشارات اسلامی، نوبت چاپ شانزدهم ، 1376.
4- امام خمینی، تحریرالوسیله، قم: مؤسسه نشر اسلامی، بی تا.
5- سبحانی، جعفر فروغ ابدیت، موسسه بوستان کتاب قم چاپ بیست وسوم تیرماه 1385
6- ابن ابي الحديد ،شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احياء التراث العربي بيروت
7- الاحمدي ، علي بن حسينعلي ، مكاتيب الرسول ، نشر يس، چاپ سوم بهمن 1363 .
8- جورج جرداق، محقق: حسن حمید السنید، الامام علی(علیه السلام) صوت العداله الانسانیه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر للمجمع العالمی لاهل البیت، چاپ دوم،1426 هجری قمری.
9- رحيمي نيا اردستاني ، مصطفي ،ترجمه المُنجِد، تهران: انتشارات صبا ، چاپ دوم: پاييز 1380
10- رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب، ابي جعفر، مناقب آل ابي طالب، قم مؤسسۀ انتشارات علامه، .11- دفترتبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم، معاونت فرهنگی و تبلیغی، مدیریت تدوین ره توشۀ راهیان نور.قم: نشر رشید، 1388. نوبت چاپ اول.
12- شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ناشر دارالكتاب الاسلاميه، چاپ چهارم1365، .
13 - قرائتي ، محسن، تفسيرنور، تهران: مركزفرهنگي درسهاي از قرآن، 1375 .
14- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، ج 1 ،چاپ پانزدهم، 1387..
15- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، ج 2. چاپ سیزدهم، 1385 ،
16- مطهري، مرتضي، سيري در سيرۀ نبوي، انتشارات صدرا، چاپ 1383 .
17- مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه،تهران: انتشارات صدرا، ارديبهشت 1379 .
18- مطهری، مرتضی، داستان راستان، قم: دفتر انتشارات اسلامی(وابسته بجامعه مدرسین حوزۀ علمیه قم.بی تا.
19- مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران: انتشارات صدرا، چاپ هجدهم ، اردیبهشت1381.
20- مطهری، مرتضی، انسان کامل،ا نتشارات صدرا،چاپ بیست هفتم، 1381.
21- مكارم شيرازي و ديگران ، ناصر، تفسيرنمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1378
22- مصباح یزدی، محمد تقی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، قم: مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) 1379.
23- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، انتشارات امیرکبیر، چاپ بیست و سوم، 1385.
24- محمدی ری شهری، محمد، مترجم: حمید رضا شیخی، میزان الحکمه، قم: دارالحدیث، چاپ پنجم، 1384،



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط