از امام مجتبی(ع) بياموزيم
نویسنده : محمود مهدی پور
ويژه نامه مجتبوي
يكم: امام و خداباوري
حضرت مجتبي عليهالسلام عابدترين مردم روزگار خويش بود و زاهدترين و برترين. وقتي وضو ميگرفت، بند، بندش ميلرزيد و رنگ چهره آسمانيش به زردي ميگرائيد. وقتي از راز اين حالت ميپرسيدند، فرمود: كسي كه در برابر پروردگارعرش ميايستد، شايسته است كه از دلهره رنگش زرد شود و اندامش بلرزد.1
وقتي به آستان مسجد ميرسيد، سر را به سوي آسمان بلند ميكرد و چنين ميگفت:2
«الهي ضيفك ببابك، يا محسن قداتاك المسي، فتجاوز عن قبيح ما تعلم منّي بجميل ماعندك ياكريم؛ خدايا! مهمانت بردرخانه است، اي نيكوكار! بدرفتار، به سويت آمده است، اي خداي كريم به زيباييهايي كه داري از زشتيهاي كه از من ميداني درگذر.
دوم: امام و عزّت طلبي
اين فكر كه مجموعه معصومين عليهمالسلام مقتداي كامل بشريت هستند. ولي هر كدام فقط در ميداني مشخص، اسوهاي شايسته و نيكويند؛ نه اسوهاي جامع و تمام عيار، انديشهاي ناتمام است. اين فرضيه ميگويد امام حسين عليهالسلام فقط اسوه جهاد و مبارزه است و امام مجتبي عليهالسلام اسوه حلم، نرمش و بردباري. امام صادق عليهالسلام اسوه دانشوري و امام هشتم الگوي رضا به رضاي الهي و...
ما اين تحليل و تفكّر را نادرست ميدانيم همه ائمه در تمام ابعاد زندگي، برترين انسان روزگار خويش بودهاند، و نه تنها در يك بخش از باب نمونه تنها امام حسين عليهالسلام سمبل عزّتمندي و عزّتگرايي و عزّت گستري نبوده و نيست. سبط اكبر پيامبر هم امام عزّت و سرافرازي براي همه عصرها و نسلهاست. او انگشتري عقيق سرخ داشت كه نقش نگين آن عبارت «العزّة للّه» بود.3 و امام باقر عليهالسلام نيز همين انگشتري را در دست ميكرد.4
تنها سيدالشهداء پيشواي آزاده و آزادي خواه نيست، بلكه همان آزادگي و آزاديخواهي در روح بلند امام حسن مجتبي عليهالسلام هم موج ميزند. امامان معصوم عليهمالسلام ، رهبران منطقه و زمان خاص و داراي صلاحيتهاي محدود نيستند كه در يك يا چند جهت حجّت و مرجع امّت شناخته شوند. علم و عصمت آنان، ضامن نقش هدايتگري در كل آفاق گيتي، در تمام اعصار و در جميع ابعاد زندگي است. اينكه برخي خيال ميكنند، پيشوايان بزرگ اسلام هر كدام در يك رشته تخصص داشته و همچون استادان مراكز علمي همان ماده آموزشي را به بشريت آموختهاند، دريافتي نادرست و ناقص است. دانش و عصمت آنان تمام نياز بشريت را در بر ميگيرد.
امام در تفكر شيعي، امام زمانِ خاص، مكان ويژه و موضوع خاص نيست. هركدام از چهارده معصوم عليهمالسلام پيشواي زمان خويش و مقتداي تمام اعصار؛ امام جنّ و انساند و گفتار و رفتار و انديشههاي آنان از خطا و لغزش مصون است.
سوم: امام و قيامت باوري
چهارم: امام و عدالت اجتماعي
البته مورّخان اهل سنّت گفتهاند، آن پيشواي بزرگ دوبار كل دارايي خويش را در راه خدا بخشيد و سه بار تمام آنچه را داشت حتي كفش و لباس خويش را با فقيران عادلانه تقسيم كرد.
پنجم: امام و دفاع از مظلوم
ششم: اعتكاف و خدمت رساني
ابن عباس ميگويد: امام طواف را قطع كرد و همراه وي حركت كرد. گفتم: فرزند پيامبر! آيا فراموش كردهاي كه در حال اعتكاف هستي؟ فرمود: آري ميدانم ولي من از پدرم شنيدم كه ميفرمود: از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم شنيدم كه: هركس حاجت برادر مؤمنش را برآورد، بسان كسي است كه نه هزار سال خداي را عبادت كرده است، عبادتي كه روزها در حال روزه باشد و شبها در حال نماز.8
هفتم: امام و تلاوت قرآن
«من قرأ القرآن كان له دعوة مستجابه ايّا معجّلة و امّا مؤجّلة؛9
هركس قرآن تلاوت كند، يك دعاي مستجاب نزد خدا دارد، حال يا زود و سريع يا پس از فرا رسيدن وقت مناسب آن. آن بزرگوار با قرآن انس فراوان داشت هميشه هنگام، تلاوت «يا ايّهاالّذين آمنوا»ميگفت: «لبّيك اللّهمّ لبّيك»، او هميشه و در همه احوال، به ياد خدا بود؛ راستگوترين و سخنورترين مردم بود.10
هشتم: امام و سخنوري
«هان اي مردم! هركس مرا ميشناسد، كه ميشناسد و هركس نميشناسد، من حسن فرزند علي بن ابيطالب و فرزند سرور بانوان جهان، فاطمه، دختر پيامبر خدايم. من فرزند بهترين آفريدگان خدا و فرزند پيام آور اويم. من داراي فضيلتها و معجزات و دلايل فراوان حقانيّت هستم. فرزند اميرمؤمنانم كه حقّم را از من گرفتند. من و برادرم حسين دو مهتر جوانان اهل بهشتيم.
من فرزند ركن و مقامم، فرزند مكّه و منايم، فرزند مشعر و عرفاتم.»
معاويه از بيم تأثير گذاري خطابه امام، سخن آن بزرگوار را قطع كرد و گفت: ابا محمد! از اين موضوع بگذر و در باره خرماي تازه «رطبّ» سخن بگو.
حضرت فرمود: باد آن را بارور ميكند، گرما آن را ميپزد و سرما آن را دلپذير و خوشبو ميسازد. سپس ادامه داد:
من امام خلق خدايم و فرزند رسول خدا، معاويه از آشوب مردم ترسيد، گفت: اي ابا محمد! همين مقدار كافي است و بدين گونه امام از منبر فرود آمد.11
نهم: امام و انفاق
دهم: عصر امام و شرائط امروز
اين محروميت به هيچ وجه مولود، ناآگاهي، ضعف روحي، سستي و نعوذ باللّه راحتيطلبي، و عدم مديريت امام و رهبري امام مجتبي عليهالسلام نبود؛ بلكه عوامل اين «درد جانكاه تاريخي» را بايد در اوضاع فكري، فرهنگي، اخلاقي و اعتقادي مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامي از يك سو و در تلاشهاي نظامي، اقتصادي و سياستهاي تبليغاتي معاويه جستجو كرد، بايد توجه داشت كه «رهبري صالح و شايسته» براي دست يابي به استقلال و آزادي و اجراي قوانين الهي كافي نيست، ياراني بيدار و فداكار و متّحد به ميزان مورد نياز، لازم است و ملتي كه از نظر روحي و عقيدتي، آخرت را بر دنيا و ارزشها را بر رفاه، ورزشها ترجيح دهد. هجوم فرهنگي در عصر معاويه سبب شد تا برخي از ياران امام و سران قبايل، در آرزوي رفاه و زندگي بهتر، به معاويه پيوستند، برخي مدال گرفتند و برخي مقام و برخي زن و زندگي. البته «مدرك دانشگاهي» و «جوايز بينالمللي» آن روز مرسوم نبود و گرنه بسياري از روشنفكران عصر امام حسن عليهالسلام براي تدريس، به دانشگاههاي معتبر شام! دعوت ميشدند و جوايز علمي، هنري! آن روز را تصاحب ميكردند.
فساد فرهنگي، اخلاقي و «دنيازدگي» «خواص» و جهل و غفلت «عامه مردم»، بزرگترين مشكلات فرا روي امام مجتبي عليهالسلام بود. امروز از اين دو مشكل، اولي با همان شدّت وجود دارد و ولي به لطف الهي آگاهي و هوشياري و دينداري مردم، سرمايهاي است كه هنوز هم دشمنان اسلام از آن بيم ميبرند و رسانههاي وابسته در محو و تضعيف آن ميكوشند. امروز اگر «خواص» بتوانند تودههاي مردم را به رنگ خويش در آورند، بار ديگر امويان عصر بر ايران و ديار اسلام سلطه خواهند يافت. و اگر مردم از كانالهاي قانوني و با جرأت و شهامت، برخي مسئولان غافل و فاسد را به راه امام بازگردانند، نظام اسلامي، تداوم خواهد يافت.
پينوشت ها :
1. عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 506.
2. معالي السبطين، ص 6.
3. سفينةالبحار، ج 2، ص 184.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 339.
5. سفينةالبحار، ج 2، ص 184. 6. همان، ص 185.
7. موسوعة كلمات الامام الحسن(ع)، ص 238.
8. مسندالامام المجتبي، ص 672.
9. موسوعة كلمات الامام الحسن(ع)، ص 214.
10 و 11. مسند الامام المجتبي(ع)، ص 126.
12. موسوعة كلمات الامام الحسن(ع)، ص 262.
/ن