از اختلال فشار رواني پس آسيبي چه مي دانيد؟

«اين اختلال به نشانه هاي اضطراب حاد که در پي فرار از مرگ- حتي در جبهه ي جنگ- تصادم يا سانحه ي طبيعي شروع مي شود، اطلاق مي گردد. معمولاً بيمار در جريان واقعه، خويش تن داري مي کند.
يکشنبه، 17 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از اختلال فشار رواني پس آسيبي چه مي دانيد؟

از اختلال فشار رواني پس آسيبي چه مي دانيد؟
از اختلال فشار رواني پس آسيبي چه مي دانيد؟


 

نويسنده: امير ديواني




 
«اين اختلال به نشانه هاي اضطراب حاد که در پي فرار از مرگ- حتي در جبهه ي جنگ- تصادم يا سانحه ي طبيعي شروع مي شود، اطلاق مي گردد. معمولاً بيمار در جريان واقعه، خويش تن داري مي کند.
ولي بعضي از افراد در ضمن خطر ، دچار واکنش هراس مي گردند که با وحشت زدگي و تلاش بي ثمر براي گريز مشخص بوده و ممکن است در ديگران هم واکنش هراس به وجود آورد. اين بيماران وحشت زده بي نهايت تلقين پذيرند و به آساني قابل هيپنوتيزم هستند و مي توان آن ها را به اطاعت دستورات در مورد رفتار مناسب وادار نمود. درمان بايد معطوف به تشويق و باز گرداندن شخص به مأموريت يا مسئوليت قبلي باشد. تا سر حد امکان بايد از اعمال تشخيص و درماني مفصل در بيمارستان خودداري شود، چون موجب پس رفت و از کارافتادگي مي گردد.»(1)

حوادث و اختلال فشار رواني پس آسيبي
 

«آن پيش آمد را نمي توانم از ياد برم. تصويرها مدام از ذهنم مي گذرند. مشکل بي خوابي دارم. مي کوشم به زندگي طبيعي ام باز گردم، ولي در اين لحظه، همه چيز به نظرم بعيد و غير واقعي مي رسد. چرا بايد چنين بلايي به سرم بيايد؟!»
«در سال 1975 با پايان يافتن جنگ ويتنام، سربازان امريکايي که از نبرد، جان سالم به در برده، به وطن خويش بازگشته بودند، نشانه هايي از ترس، وحشت و اضطراب مداوم را از خويش مي نماياندند که بعدها در کتاب هاي روان پزشکي، آن را به نام «پي تي اس دي » يا «اختلال فشار رواني بعد از سانحه» ناميدند. اما سربازان گرفتار در وحشت و خشونت جنگ، تنها افرادي نيستند که دست خوش اين اختلال روحي اند، بلکه هر انساني که دچار يک حادثه ي دردناک در زندگي شود، ليکن به مدت طولاني يا پيوسته با ترس، نگراني و وحشت آن زندگي کند، در واقع بدين اختلال مبتلا شده است. امروز پس از
گذشت افزون بر 30 سال از جنگ ويتنام، پژوهشي که به تازگي روي کهنه سربازان اين جنگ طولاني مدت مورد بحث، نه تنها سبب رنج روحي مي شود بلکه يک عامل بسيار جدي ست که حتي بيش از عوامل خطر شناخته شده قادر است فرد را گرفتار بيماري هاي مزمن جسمي و مرگ زود رس کند.»(2)
«آن رخداد را نمي توانم از ياد ببرم. تصورات دمادم از خاطرم مي گذرد و خواب از چشمانم ربوده مي شود. مي کوشم به زندگي عادي ام برگردم ، ولي در حال حاضر ، همه چيز بعيد به نظر مي آيد.»
از چه رو مي بايست چنين پيش آمدي نصيبم شود؟»
رويدادها پيوسته رخ مي نمايند، اما شما در بسياري موارد فوراً با آنها کنار مي آييد و آن گاه به زندگي خود رو مي کنيد. با اين وصف اگرچيزي اتفاق بيفتد که به حد کافي مهم باشد و يک يا چند باور اساسي تان را تضعيف کند، اين تجربه را مي توان به عنوان «اختلال فشار رواني پس از سانحه» نام نهاد و گردن نهادن به پيامدها بسي دشوارتر خواهد بود. هر چقدر تضاد بين رخداد و اعتقاد فزون تر باشد، امکان اختلال يادشده بيش تر مي شود. اگر به عنوان مثال قوياً معتقد باشيد که جهان، جاي بسامان، پيش بيني پذير و امني است و اين که زندگي، هدف مند است يا شما فردي قوي و شايسته ايد و اين باور توسط حادثه اي فاجعه آميز به چالش کشيده شده باشد، در اين صورت به اغلب احتمال فشار روحي (زخم خورده ) پيش مي آيد.

پيامدهاي جسمي ضربه هاي رواني
 

در صورتي که به تجربه ي آسيب زا و نيز شمار زيادي از هيجانات دچار شده ايد، بايد سعي کنيد از عهده ي حالاتي هم چون بيم، گناه، شرم ساري يا عصبانيت بر آييد. در چنين وضعي احساس خستگي و کم تواني کاملاً طبيعي است. چه بسا گريان شده و نتوانيد تمرکز حواس داشته باشيد و منزوي و يا بي علاقه، تحريک پذير و نسبت به ديگران ناشکيبا بوده و شايد به خاطر تنش فزاينده اي عضلاني به دردها و سردردها مبتلا شويد. بسياري از اشخاص از احساسي برخاسته از برانگيختگي، خوب نخوابيدن و ناراحتي ناشي از کابوس ها و پس نگاه ها شکوه مي کنند.

هيجانات طبيعي توأم با آسيب رواني
 

ترس. امکان دارد بيم از آن باشد که حادثه اي دگر بار روي دهد، ناکام گرديد، تنها بمانيد ، به خود يا عزيزان تان لطمه اي وارد آيد.
گناه. شايد از بيش زيست يا وضع مالي بهتر از ديگران داشتن احساس گناه کنيد.
پشيماني. ممکن است از کارهاي ناشده، متأسف باشيد.
شرم ساري. احتمال دارد از اين که کاري را مطابق ميل تان انجام نداده ايد، يا شخص عاطفي به نظر آمده ايد، شرم سار باشيد.
خشم. ابراز خشم بايت آن چه که رخ داده باشد يا مسبب آن باشيد يا غضب آلودگي در مورد کساني که فاقد درک اند.
دل سردي. امکان دارد به خاطر تمام نقشه هايي که هرگز به انجام نرسانده ايد و اکنون ناشدني اند، نااميد باشيد.
بدانيد و آگاه باشيد که ممکن است آسيب (ضربه ي )روحي، روابط را نيز بر هم زند. احتمال دارد حس کنيد که مجبوريد به قدري از پس کارهايي که چون گذشته نمي توانيد انجام آن ها را از نزديکان و يا اعضاي خانواده تان انتظار داشته باشيد، برآييد. امکان دارد حتي حس کنيد که تغيير يافته ايد و سايرين شما را نشناخته اند.

بازگشت به حال عادي
 

در پي تجربه اي آسيب زا، مهم ترين مورد اين است که بلافاصله به وضع طبيعي برگرديد. بکوشيد که هيجانات را بر زبان آوريد و از فرو خوردن احساسات خويش بپرهيزيد. تجربه را بارها و بارها به تنهايي و يا از طريق گفت و گو با دوستان بررسي کنيد. سعي نماييد برنامه ي روزانه ي خويشتن را دنبال نماييد. سرکار برويد، خريد کنيد و فرزندان تان را هم، ولو اينکه آسيب ديده باشند، در مدرسه نگه داريد. فراموش نکنيد که بچه ها، احساسات مشابه را تجربه مي کنند. پس با ايشان سخن بگوييد و بگذاريد آن ها نيز منظورشان را بيان دارند. نکته ي اصلي اين است که سعي کنيد از موقعيت ها يا عواملي که خاطرات دردناک گذشته را به خاطر مي آورند، دوري گزينيد چرا که اين امر موجب توالي هيجاني مي گردد.
اين دوره از زمان، بسيار تنش زا بوده و مهم اين است که شما از خودتان مراقبت نماييد. يقين حاصل کنيد که خوب غذا مي خوريد، وقتي را صرف تن آرامي کرده و استراحت فراوان مي کنيد. داخل خودرو و درون خانه، فوق العاده مواظب باشيد، چون بعد از فشار روحي شديد، بروز حوادث، شايع تر است. توقع نداشته باشيد که خاطرات از ياد بروند بلکه آن ها به تدريج تحمل پذيرتر مي گردند، اما احساسات تا مدت هاي زيادي در ذهن شما جاي گزين مي گردند و شما بايد فرابگيريد که با آنها به سر بريد.
چنان چه پس از چند ماه معلوم شد که هنوز دچار نشانه هاي اضطراب ، پس نگاه ها ، رؤياها و انديشه هاي مخل هستيد و درمي يابيد که از هر امر مرتبط بارخداد مورد نظر اجتناب مي ورزيد ، شايد دچار «اختلال فشار رواني پس آسيبي » يا «پي تي اس دي » شده ايد که در اين صورت بايد از کارشناسان مربوطه ياري بجوييد.
هر چند افراد ممکن است به طرز نامطلوبي تحت تأثير فاجعه قرار گيرند، لکن گزارش هاي زيادي حکايت از آن دارند همين که بر احساسات شديد اوليه چيره گردند، احساس قدرت مي کنند.

چگونگي رهايي از آسيب(ضربه)
 

احساسات بهت زدگي را بپذيريد. ذهن شما روا مي دارد که بد اقبالي تدريجاً حس شود.
فعال بمانيد. شايد پي ببريد که ياري رساني به ديگران، تا حدي آرام تان سازد. با اين حال، مواظب باشيد مسئوليت هاي بسيار زيادي را به عهده نگيريد. اگر فزون کاري روشي براي بازداشتن خاطرات رخداد باشد، اغلب زيان بخش است.
پشتيباني بجوييد. احساسات خويشتن را با دوستان صميمي و اعضاي خانواده مطرح ساخته و آنان را وا داريد که از شما حمايت جسمي و عاطفي نمايند.
وقتي را براي خلوت و تنهايي خود اختصاص دهيد. به مظور بررسي احساساتتان، گاه لازم است که تنها باشيد يا فقط با خانواده و دوستان صميمي به سر بريد.
با حقيقت روبه رو شويد. مواظب باشيد که از خاطرات رخ داد بپرهيزيد. در مراسم تدفين شرکت جوييد و به صحنه ي حادثه بر گرديد. ساحساسات خويش را مرور کنيد. اين عمل کمک مي کند که در مورد پيشامد صحبت کنيد. و فکر رويداد را در سر بپرورانيد. هر چه بيشتر بدين عمل بپردازيد، پردازش هيجاني بهتر شده و شما سريع تر به زندگي خود ادامه مي دهيد.

پي نوشت ها :
 

1- پورافکاري، نصرت الله، «فرهنگ جامع روانشناسي -روان پزشکي و زمينه هاي وابسته»، تهران، فرهنگ معاصر ، ج1373،2.
2- صالحي ، سهيل؛ «صداي پاي مرگ زودرس» روزنامه همشهري ، ش4521.
 

منبع:نشريه ي پيام زن، شماره216.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما