امام مهدى (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) در قرآن كريم
سخنران: آيتاللَّه محمد هادى معرفت
مقدمه
اگر ما خواسته باشيم اين مسأله را از صريح آيات به دست آوريم، شايد خواستهاى بى مورد باشد. اساساً پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله از روز اول اين تذكر را به عامه مسلمانان داد و فرمود: قرآن داراى ظهر است و بطن؛
« ما من القرآن آية الا و لها ظهر و بطن(21)».
اين حديث از متواترات است، يعنى كتب حديثى اهل سنت و شيعه اتفاق دارند اين حديث از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله صادر شده است.
سِرّ مطلب اين است كه قرآن كريم داراى دو جهت است كه بايد مورد عنايت قرار گيرد.
مطلب اول
مطلب دوم
بطن قرآن چيست؟
ضابطه تفسير و تأويل
عربها بسيارى از مسائل مربوط به معارف را از اينها سؤال مىكردند و عقيده داشتند اينها دانشمندند.
آيه بنابر اين عقيده مشركين مىگويد كه پيغمبر اسلامصلى الله عليه وآله بشر و از جنس شماست. اگر در پيامبرى او ترديد داريد از يهود و از اهل كتاب بپرسيد كه پيغمبران آنها چه كسانى هستند و بودند. آنها به شما خواهند گفت. اين ظاهر آيه است. پس آيه بر حسب ظهر به مشركين و مسأله نبوت و رجوع مشركين به اهل كتاب مقيد مىشود.
اما ما طبق قانون «سبرو تقسيم» ويژگىهاى آيه را بررسى مىكنيم تا مشخص شود كدام يك از اين ويژگىها در هدف آيه دخالت دارد و كدام يك ندارد. آنهايى كه دخالت ندارند حذفشان مىكنيم؛ براى مثال آيا خطاب به مشركين خصوصيتى دارد؛ يعنى مشرك بودن در مخاطب بودن به اين آيه خصوصيتى دارد؟ قطعاً ندارد، چرا؟ چون آنچه موجب شده آيه به مشركين اين سخن را بگويد جهل آنها است نه شرك آنها. پس مشرك بودن در هدف آيه دخالت ندارد و آنچه دخالت دارد جهل آنها است.
مسئله نبوت
بعد كسانى كه بايد از آنها سؤال بشود چه كسانى بودند؟ اهل كتاب و يهود بودند. آيا سؤال از يهوديان و اهل كتاب خصوصيتى دارد و در هدف آيه مهم است يا دانا بودن نسبت به مشركين نادان مد نظر است؟
نتيجتاً به دست مىآيد كه دانا بودن آنها مدخليت در هدف آيه دارد نه اهل كتاب يا يهودى بودن.
پس وقتى اين ويژگىها را بررسى كرديم و اين موارد را كنار گذاشتيم، بطن آيه به دست مىآيد.
بطن آيه چيست؟ بطن آيه اين است: آن كه به مسائل دينى فروعاً و اصولاً جاهل است، بايد به دانايان رجوع كند. پس استخراج بطن آيه مشكل نيست. راه دارد. لذا امروزه اگر از دليل جواز تقليد عامى از مجتهد پرسش شود، همين آيه را مىخوانند:
«...فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون(25)».
ايراد و جواب
امام صادق عليه السلام در اين زمينه بطن آيه را مىگويد. اساساً پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله از ابتدا اشاره فرموده است كه آنچه بقاى قرآن و شمولى بودن و جاويد بودن آن را ضمانت مىكند، جنبه بطن آن است؛ يعنى همان مفاهيم كلى كه قابل تطبيق در هر زمان و هر مكان است؛ و فقط به شأن نزولها كه آيه را وابسته مىكند، اعتبار نيست.
بررسى آيات ظهور
آيه اوّل
اين آيه درباره بنى اسرائيل و در قصه حضرت موسىعليه السلام و فرعون است. پس اين آيه، از لحاظ تنزيل و از لحاظ ظهر، به داستان بنىاسرائيل در زمان حضرت موسىعليه السلام و فرعون مربوط است.
يك اصل
پس محتوا و مفهوم عام آيه به خصوصِ زمان حضرت موسىعليه السلام و بنى اسرائيل مربوط نيست. آنچه در آن زمان تحقق يافت، گوشه و جلوهاى از اين اراده ازلى الاهى بود كه بايد مستضعفين بر مستكبرين پيروز گردند و مستضعفين وارث زمين گردند. اما آيا آن اراده ازلى بهطور كامل تحقق يافت؟ نه.
اينجا خداوند بهطور حتم فرموده است « نُرِيدُ» اين اراده بايد تحقق پيدا كند. در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه واله) و همچنين در فتراتى از زمان كه از جمله عصر حاضر گوشه و نمودارى از اراده ازلى الاهى تحقق يافت؛ اما اين وعده الاهى حتماً بايد بهطور شمول محقق شود و همه جهان را فرا گيرد. قطعاً اين اراده بايد تحقق پيدا كند و اين اراده جز با ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امكانپذير نيست.
در حديث مفضل بن عمر مىگويد:
اين اراده ازلى حق تعالى هميشه جريان دارد يعنى گهگاه نمود پيدا مىكند تا تحقق نهايى.
حضرت علىعليه السلام در نهج البلاغه مىفرمايد:
يعنى: اين دنيا كه امروزه از ما رو گردان است روزى به ما رو خواهد آورد همانند ناقهاى كه به فرزندش از روى علاقه، روى مىآورد.
آن وقت حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
ابن ابىالحديد در شرح اين خطبه مىگويد:
ببينيد تا اين جا بين ما و علماى اهل سنت فرقى نيست در اينكه اين آيه حتماً به دست يكى از فرزندان حضرت زهراعليها السلام تحقق خواهد يافت و بهطور شمولى بر تمام زمين مستولى خواهد شد و همه مستكبران را نابود خواهد كرد و صالحين وارث زمين خواهند گرديد.
ابن ابىالحديد مىگويد ما هم قبول داريم شيعه هم قبول دارد. با اين تفاوت كه اهل سنت مىگويد ضرورت ندارد كه آن امام فعلاً حيات داشته باشد بلكه به وقت خودش متولد خواهد شد و اين كار را انجام خواهد داد؛
«...لا يلزم ان يكون موجودا بل يكفى فى صحة هذا الكلام ان يخلق فى آخر الوقت....(31)»
پس ما با برادران اهل سنت در اصل ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه) اختلاف نداريم و اينكه از وُلد امام حسينعليه السلام است، اين هم اتفاق نظر است.
تفاوت ديدگاه
امام حسينعليه السلام هفت زيارت مطلقه و هفت زيارت مخصوصه دارد. زيارت مطلقه اول اصح سنداً است؛ چون از ابن قولويه و سند آن بسيار معتبر است و علامه امينى مقيد بود هر وقت به كربلا مشرف مىشد، همين زيارت را بخواند. ما مىدانيم تمام ادعيه و زيارات مكتب سيّار است؛ يعنى دانشگاهى است كه هميشه شيعه در اين دانشگاه تربيت مىشود.
اصول معارف، عقايد و زيربناى عقيده اسلامى ناب در همين زيارات و ادعيه به شيعه تعليم مىشود. اينها به صورت زيارت و به صورت دعا است؛ اما فى الواقع درس و تربيت است. در اين زيارت اين جمله را وقتى كه جلوى ضريح امام حسينعليه السلام مىايستيم مىخوانيم:
«اِرادةُ الرَّبِّ فى مَقاديرِ اُمُورِهِ تَهبِطُ اليكم و تَصدُرُ مِنْ بيُوتِكُمْ(32)...»؛ يعنى يگانه واسطه فيض بهطور مطلق و فراگير شما هستيد.
آيا شما كه مقابل ضريح امام حسينعليه السلام اين جمله را مىگوييد، توجه داريد؟ اين درسى است از عقايد شيعيان.
يا در زيارت رجبيه مىخوانيم:
اين مطالب را ما در مقابل ضرايح ائمهعليهم السلام عرض مىكنيم. معنايش اين است كه ما عقيده خودمان را اظهار مىداريم. اين عقيده شيعه است. بنابر اين اصل و مبناى شيعه، وجود حجت ضرورت دارد. مبناى تشيع ضرورت وجود حجت به عنوان واسطه در فيض است.
آيه دوم
«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنم بَعْدِالذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ.»(34)
زبور همين مزامير داوودعليه السلام است كه هم نسخه عربى و هم نسخه فارسىاش كه چاپ لندن است، موجود است و بنده آن را دارم. همين عبارتى را كه قرآن كريم مىفرمايد: « و لقد كتبنا فى الزبور(35)» در زبور فعلى هست. اين آيه مىفرمايد ما در زبور داوودعليه السلام اين مطلب را نوشتيم. اين مثل همان آيه قبلى است؛ يعنى يكى از اساسىترين مسائلى است كه اراده ازلى حق به آن تعلق گرفته است كه «ان الارض يرثها.(36)» اين يرثها جنبه شمولى دارد؛ يعنى بهطور فراگير حاكمان زمين عباد صالحين خواهند بود. خوب اين در چه زمانى تحقق يافته. آيا اين وعده الاهى تنها وعده است؟ يا قطعيت دارد و بايد تحقق پيدا كند.
حالا من عبارت فارسى كه در زبور است، مىخوانم عربى آن را هم نوشتهام.
آيه شريفه مىفرمايد: «و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر(37)»؛ يعنى اول يكسرى موعظه كرديم. بعد از آن، اين مطلب را مطرح كرديم: «ان الارض يرثها عبادى الصالحون.(38)» در مزامير داوودعليه السلام مزمور 37 (فصل 37) چنين آمده است:
«نزد خداوند ساكت شو و منتظر او باش و در مكانش تأمل خواهى كرد و نخواهد بود و اما حليمان وارث زمين خواهند شد و از فراوانى سلامتى متلذذ.»
آيه سوم
اين آيه هم اشاره به همين جهت دارد.
درباره حضرت عيسى بن مريمعليه السلام و اينكه در آخرالزمان رجوع مىكند، اين آيه مىفرمايد:
«وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ - وَقَالُوا أَلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاًم بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ - إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنهُ مَثَلاً لِّبَنِى إِسْرآءِيلَ - وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلئِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ - وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ.»(40)
ابن حجر هيثمى در كتاب صواعق المُحرِقه - اين كتاب رد بر شيعه نوشته شده «فى الرد على اهل البدع و الزندقه» - درباره دوازده امامعليهم السلام عالى نوشته مخصوصاً درباره حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) به تفصيل سخن رانده است او مىگويد:
«قال مقاتلُ بن سليمان و مَنْ تَبِعَهُ من المفسرين ان هذه الايه نَزَلَتْ فى المهدى(عجل الله تعالی فرجه).»
باز همين ابن حجر مىگويد:
بعد اين روايت را نقل مىكند.
قال رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: «كيف انتم اذا انزل ابن مريم و امامكم منكم.»(42)
حضرت عيسىعليه السلام نزول پيدا مىكند ولى امام از خود شما است.
و قوله تعالى: «و اِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلّسَّاعَة...»(43) اى من علائم الساعه حيث نزوله فى آخرالزمان.(44)
در اين زمينه، در حديث ديگرى از ترمذى در جامعش (جلد چهار صفحه 501) و ابوداوود در سنن (جلد چهار صفحه 106) آمده است:
«لا يزال هذا الدين قائما (عزيزا) حتى يكون عليكم اثنا عشر خليفه كلهم من قريش.(45)»
اين احاديث در صحيح مسلم هم هست و احمد و ديگران هم دارند.
حديث ديگرى از پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايد:
شيخ عبدالوهاب شعرانى عارف معروف از عرفاى برجسته جهان تسنن است. او كسى است كه در كتاب يواقيت و جواهر و ديگر كتبش تمام آراى شيخ اكبر شيخ محىالدين ابن عربى را مطرح كرده است. او در يواقيت و جواهر (جلد دوم صفحه 143) مىگويد:
«ان المهدى(عج) من اولاد الامام الحسن العسكرىعليه السلام و مولده ليلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسين و مأتين و هو باق الى ان يجتمع بعيسى بن مريم فيكون عمره الى وقتنا هذا سبع مأة و ست»(47)
شعرانى كه در سال 958 مىزيسته است بعد مىگويد:
«و عبارة شيخ محىالدين من الفتوحات» [باب 366 فتوحات ]«انه لابد من خروج المهدى(عجل الله تعالی فرجه) و لكن لا يخرج حتى تمتلاء الارض ظلما و جورا فيملأها قسطا و عدلا و لو لم يكن من الدنيا الا يوم واحد لطولاللَّه تعالى ذلك اليوم حتى يلى ذلك الخليفه من عترة رسولاللَّهصلى الله عليه وآله من ولد فاطمهعليها السلام جده الحسين بن على بن ابيطالب و والده الحسن العسكرى ابن الامام على النقى ابن الامام محمد التقى ابن الامام على الرضا ابن الامام موسى الكاظم ابن الامام جعفر الصادق ابن الامام محمد الباقر ابن الامام على زين العابدين ابن الامام الحسين ابن امام على بن ابيطالبعليهم السلام يواطىء اسمه اسم رسولاللَّهصلى الله عليه وآله يبايعُهُ المسلمون بين الركن و المقام.»(48)
نكته جالب
اين مطالبى را كه از فتوحات نقل مىكنم از نسخه قونيه يكى از شهرهاى تركيه فعلى است؛ زيرا نسخه مصرى مجسوس فيها است.
شيخ عبدالوهاب شعرانى مىگويد، نسخه مصرى مجسوس فيها است؛ يعنى اعتبارى به آن نيست. متأسفانه اين چاپى كه الان در دست است، نسخه مصرى است. قطعاً نسخه قونيه در كتابخانههاى تركيه وجود دارد؛ و اين شهادتى است از بزرگترين شخصيتى كه شارح كلام شيخ محىالدين است كه در كلمات شيخ دست بردهاند.
والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
منبع: سایت رهپویان
ارسالي از طرف کاربر محترم : ayesh1344
/ك