ازدواج در سالمندي
قصه تنهايي سالمندان از آن روزي شروع ميشود که همسر خود را از دست ميدهند. روزهاي اول، طبق عادت بسيار پسنديده که در فرهنگ ما هست بچهها، دوستان و آشنايان سعي ميکنند فرد داغديده را تنها نگذارند. تا مراسم هفتم و چهلم هر روز در کنار او هستند و تنهايي و غمگيني او را به طريقي آرامش ميدهند.
با اينکه اين عادت ريشهدار در فرهنگ ما بسيار مطلوب و پسنديده است اما يک ايراد اساسي به آن وارد است و آن هم، اين است که بعد از اين مراسم، هر کسي به سراغ زندگي خود ميرود و گاهي تا مدتها به سراغ آن فرد غمگين نميآيد. اگر بچهها بعد از مرگ يکي از والدين خود، سعي کنند برنامه درازمدتي را ترتيب دهند و نوبتي به والد تنهاي خود سر بزنند، دخترها نظافت منزل و تهيه غذا را بر عهده بگيرند، او را به مهماني دعوت کنند و البته خيلي بهتر است که به خانه پدري بيايند و مراسم مهماني را همان جا داشته باشند چون بيشتر سالمندان دوست ندارند خانه خودشان را ترک کنند. به هر حال به هيچوجه نبايد آنها را تنها بگذارند. بهتر است به فکر شريک زندگي براي آنها باشيد.
هرچند هنوز در فرهنگ ما اين موضوع جا نيفتاده است اما بايد متوجه باشيد که تنها بودن او يعني غمگيني و مرور خاطرات گذشته، ابتلا به بيماريهاي جسمي و روحي فراوان و درنهايت پايان تلخ يک زندگي تنها. من يک نکته را يادآوري ميکنم و قضاوت را به عهده خود شما ميگذارم. اگر شما پسري هستيد که غيرتي ميشويد اگر مادر پيرتان ازدواج کند يا شما خانمي هستيد که ميگوييد پدرم سن و سال دارد و آبرويمان ميرود اگر برايش زن بگيريم، تفکر خودتان را اصلاح کنيد، همهچيز درست ميشود.
در خانواده شما جوان 40-30 سالهاي که همسرش را از دست بدهد حتما براي ازدواج و رهايي از تنهايي تشويق ميشود. ديد او که 30 ساله است مطمئنا شهواني است اما پيرمرد 70 ساله چنين ديدي ندارد بلکه فقط يک همنفس ميخواهد، يک همزبان که با او يک فنجان چاي بخورد. چطور آن جوان را منع نميکنيد اما حاضريد پدر يا مادرتان در کنج تنهايي خانه بنشيند و چشم به راه باشد تا شايد يکي از شما فرزندان به ديدارش بياييد.
سالمندان را مورد غفلت قرار ندهيد. حتي اگر شما پيش او باشيد باز هم جاي خالي يک همدرد و همدل را براي او نخواهيد گرفت. آرامش روحي و رواني و حس آغاز يک زندگي دوباره باعث ميشود به جاي اينکه فرد سالمند به سمت افسردگي پيش برود، به سلامت جسمي و رواني خود اهميت بدهد و خود را براي يک روز پيادهروي و شادي آماده کند. کوته فکري نکنيد. کسي قرار نيست جاي پدر يا مادرتان را بگيرد.
منبع:http://www.salamat.com
با اينکه اين عادت ريشهدار در فرهنگ ما بسيار مطلوب و پسنديده است اما يک ايراد اساسي به آن وارد است و آن هم، اين است که بعد از اين مراسم، هر کسي به سراغ زندگي خود ميرود و گاهي تا مدتها به سراغ آن فرد غمگين نميآيد. اگر بچهها بعد از مرگ يکي از والدين خود، سعي کنند برنامه درازمدتي را ترتيب دهند و نوبتي به والد تنهاي خود سر بزنند، دخترها نظافت منزل و تهيه غذا را بر عهده بگيرند، او را به مهماني دعوت کنند و البته خيلي بهتر است که به خانه پدري بيايند و مراسم مهماني را همان جا داشته باشند چون بيشتر سالمندان دوست ندارند خانه خودشان را ترک کنند. به هر حال به هيچوجه نبايد آنها را تنها بگذارند. بهتر است به فکر شريک زندگي براي آنها باشيد.
هرچند هنوز در فرهنگ ما اين موضوع جا نيفتاده است اما بايد متوجه باشيد که تنها بودن او يعني غمگيني و مرور خاطرات گذشته، ابتلا به بيماريهاي جسمي و روحي فراوان و درنهايت پايان تلخ يک زندگي تنها. من يک نکته را يادآوري ميکنم و قضاوت را به عهده خود شما ميگذارم. اگر شما پسري هستيد که غيرتي ميشويد اگر مادر پيرتان ازدواج کند يا شما خانمي هستيد که ميگوييد پدرم سن و سال دارد و آبرويمان ميرود اگر برايش زن بگيريم، تفکر خودتان را اصلاح کنيد، همهچيز درست ميشود.
در خانواده شما جوان 40-30 سالهاي که همسرش را از دست بدهد حتما براي ازدواج و رهايي از تنهايي تشويق ميشود. ديد او که 30 ساله است مطمئنا شهواني است اما پيرمرد 70 ساله چنين ديدي ندارد بلکه فقط يک همنفس ميخواهد، يک همزبان که با او يک فنجان چاي بخورد. چطور آن جوان را منع نميکنيد اما حاضريد پدر يا مادرتان در کنج تنهايي خانه بنشيند و چشم به راه باشد تا شايد يکي از شما فرزندان به ديدارش بياييد.
سالمندان را مورد غفلت قرار ندهيد. حتي اگر شما پيش او باشيد باز هم جاي خالي يک همدرد و همدل را براي او نخواهيد گرفت. آرامش روحي و رواني و حس آغاز يک زندگي دوباره باعث ميشود به جاي اينکه فرد سالمند به سمت افسردگي پيش برود، به سلامت جسمي و رواني خود اهميت بدهد و خود را براي يک روز پيادهروي و شادي آماده کند. کوته فکري نکنيد. کسي قرار نيست جاي پدر يا مادرتان را بگيرد.
منبع:http://www.salamat.com