سياست پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

همان گونه كه برآمدن خورشيد و گردش جانبخش آن در مداري جاويد و روييدن گلبنها و شكفتن گلها هيچگاه كهنه نمي شود و همان گونه كه انديشه در طبيعت پهناور گيتي هيچگاه خالي از لطف و درس آموزي نمي باشد، تعمق و تفكر در شخصيت بي نظيري همچون حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز هرگز فرسوده نمي شود و در
چهارشنبه، 4 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سياست پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

سياست پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
سياست پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)


 

نويسنده:مازيار كريمي حاجي خادمي




 
همانا رسولي از جنس شما براي هدايت خلق آمد كه از فرط محبت، فقر و جهل شما بر او گران است و براي نجات شما بسيار حريص و نسبت به مؤمنان مهربان است(توبه/ 128)
همان گونه كه برآمدن خورشيد و گردش جانبخش آن در مداري جاويد و روييدن گلبنها و شكفتن گلها هيچگاه كهنه نمي شود و همان گونه كه انديشه در طبيعت پهناور گيتي هيچگاه خالي از لطف و درس آموزي نمي باشد، تعمق و تفكر در شخصيت بي نظيري همچون حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز هرگز فرسوده نمي شود و در مقابل چشم اندازهايي تازه و مفيد را در برابرمان مي گشايد. محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) آخرين حلقه زنجيري است كه همگي تحت تربيتي الهي، انسانهايي آزاده، سرافراز و راستگو بوده اند كه با دلهايي مالامال از محبت و صفا، اين هديه الهي را به صورت نوري از گريبان نسل بيرون دادند. در اين مقاله گذري كوتاه بر شخصيت پيامبر اسلام به عنوان سياستمداري متدين و متعهد مي اندازيم كه هيچ گاه از چهارچوب ارزش هاي الهي پا را فراتر نگذارد و ضمن پاي بندي كامل به اخلاق انساني با درايت، دورانديشي و تدابير هوشمندانه خود، شريعت اسلامي را بنيان گذارد.

كمال سياسي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
 

سياستهاي همه جانبه و شگفت انگيز پيامبر چه قبل و چه بعد از بعثت ايشان، زينت بخش صفحات دفتر تاريخ اسلام است. از نمونه هاي بارز آن قبل از بعثت، در تجديد بناي كعبه تجلي نمود. وقتي كه 35 سال از عمر شريف پيامبر مي گذشت، قريش تصميم مي گيرند تا خانه كعبه را از نو بسازند. ديوار كعبه از چهار طرف بالا آمد تا به جايي رسيد كه مي بايستي حجرالاسود را در جاي خود نصب مي كردند. در اينجا ميان سران قبائل اختلاف افتاد و هر تيره اي مي خواست تا اين كار را خود انجام دهد. اختلاف شديد شد و كار تجديد بنا تعطيل شد. سرانجام تصميم گرفتند تا رأي سالمندترين افراد قريش را بپذيرند. او گفت: نخستين شخصي كه از در مسجد وارد شد حكميت كند و بايد همه رأي او را در مورد نصب حجرالاسود بپذيرند. از قضا اين شخص پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. ايشان نيز با سياستي خاص به اختلاف پايان داد. حضرت دستور دادند پارچه اي بياوريد، آن را پهن كرده و حجرالاسود را در ميان نهاد سپس فرمودند: هر يك از شما گوشه آن را بگيريد و بلند كنيد و بدين ترتيب همه تيره ها در بلند كردن آن سنگ شركت جستند و در نهايت نيز پيامبر خود حجرالاسود را در جاي مخصوص آن قرار داد و اختلاف ميان قبايل از بين رفت. و بي شك حل اين اختلاف (كه مي رفت منجر به خونريزي بزرگي گردد) در سايه سياست و درايت پيامبر محقق گرديد و پيامبر بعد از بعثت نيز به كارهاي بسياري كه لفظ سياست با عموم مدلولش به آن قابل اطلاق است مباشرت فرمودند، ليكن صلح حديبيه كه در سال ششم هجري منعقد گرديد تا هنگامي كه قريش آن عهد و ميثاق را شكستند از ساير اعمال رسول اكرم به ابواب سياست نزديك تر است گويي اين عهدنامه نتيجه درايت مردي است كه تمام صفات او در كمال و نبوغ سياسي وي متجلي بوده است. در واقع درايت پيامبر قبل از امضاي صلح نامه نمود پيدا مي كند يعني از زماني كه در ماه ذيقعده سال شش هجري تصميم به انجام عمره گرفتند. پيامبر در دعوت به زيارت خانه خدا فقط به مسلمانان اكتفا ننمود بلكه اعلان عمومي داد و همه ابناي قبايل عرب كه قصد حج داشتند و در تعظيم خانه خدا با مسلمانان شريك بودند را دعوت كرد كه متفقاً به زيارت كعبه روند(هرچند كه بسياري از اعراب دعوت آن حضرت را نپذيرفتند). در حقيقت قريش در صدد بود تا با تحريك نخوت عرب، همه قبايل را عليه ايشان برانگيزد، كه پيامبر با اين اعلان عمومي تدبير آنان را نقش بر آب كرد زيرا با چنين هدف مشتركي اگر بين مسلمانان و قريش در موضوعي مخالفتي روي مي داد اين مخالفت با قريش يا افراد تحت نفوذ و حمايت ايشان محسوب مي شد و مخالفت با قبايل و امت عرب نبود. همچنين قريش مي كوشيد تا عرب را عليه پيامبر اسلام خشمگين سازد و چنين وانمود كنند كه مسلمانان بر آنند كه ارزاق را قطع كرده و بازارهاي مكه را كه زائران كعبه گرم و يا رواج مي سازند، بي رونق گردانند. اما در حقيقت اين پيامبر بود كه مسلمانان و ساير اقوام عرب را كه قصد زيارت حرم داشتند به سوي مكه مي كشيد، پس او بود كه با اين دعوت، بازار مكه را معمور و آبادان مي ساخت و بدين گونه نقشه قريش از اين نظر به جايي نمي رسيد. پيامبر در رحلت حديبيه به قصد حج آهنگ مكه را نمودند و نه به قصد جنگ، از اين رو مسلمين را بدون سلاح به حركت درآورد و با اين عمل، نه فقط قبايل عرب را از قريش جدا نمود، بلكه قريش را نيز دو دسته كرد ، زيرا در اين هنگام عده اي از سران قريش معتقد شدند كه بايد با پيامبر جنگيد و عده اي ديگر از صاحبان رأي به قبول مصالحه نظر دادند. اما از همه اينها كه بگذريم پيامبر با قبول صلحنامه و پذيرش شرايط قريش - هر چند كه برخي از آنها تحميلي و مخالف با عقايد پيامبر بود- كمال حكمت و قدرت سياسي خود را متجلي نمود. هر چند اين صلحنامه ظاهراً به سود قريش تنظيم شد، اما پيامبر با سياستي هوشمندانه بندهاي آن را طوري تنظيم نمودند كه به اصطلاح بتوانند با آنها بازي كنند و چندي نگذشت كه قريش دانستند صلح حديبيه با همه شرايطش به زيان آنان است و بيهوده آن را براي خويش غنيمت دانسته و براي پيامبر و يارانش زيان پنداشته بودند. مثلاً در بند اول آن آمده بود كه مخاصمه و جنگ ميان طرفين تا ده سال ترك گردد و مردم در اين مدت بر جان و مال خود ايمن گردند.
با توجه به اين موضوع كه دشمن اول و اصلي مسلمين، مشركين مكه و سران قريش بودند. اين مسأله بسيار مهمي بود كه پيامبر به مدت ده سال از گزند دشمن اصلي خود در امان باشد و لشكركشي سال بعد پيامبر به خيبر و فتح قلاع آن و يا فرستادن نمايندگاني به سوي امپراطوري هاي بزرگ آن زمان و پادشاهان ممالك اطراف براي دعوت آنان به اسلام - كه پيامبر از اين طريق جوهره جهاني دين خود (و اينكه دين اسلام فقط مختص اعراب و شبه جزيره نيست) را نشان داد- نتيجه احساس امنيت و آسودگي خاطر از دشمن اصلي اسلام بود. و بدينگونه پيامبر از اين بند صلحنامه كه در ظاهر به سود هر دو طرف صلحنامه بود به سود پيشرفت دين خود و گسترش مرزهاي اسلام و تحكيم پايه هاي آن استفاده نمودند. از سوي ديگر در بند دوم صلحنامه آمده بود كه اگر كسي از قريشيان به نزد پيامبر آمده بود هر چند كه مسلمان شده باشد، بايد به او امان نداد و به سوي قريش بازگرداند هرچند اين بند در ظاهر يك طرفه و به سود قريش بود اما با درايت و سياست پيامبر با گذر زمان اندكي به سود مسلمين شد، زيرا كساني كه از قريش ايمان مي آوردند و به سوي پيامبر به مدينه عزيمت مي كردند طبق تعهد پيامبر در صلح حديبيه در حوزه مسلمانان پذيرفته نمي شدند پس به ناچار از شهر بيرون مي رفتند و به كاروان هاي تجار قريش كه از هر دو سو در امان بوده و اطراف مدينه گذر مي نمودند، تعرض مي كردند و قريش نيز حق نداشت كه شكايت آنان را نزد محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ببرد ، چه آن گروه به حكم صلح از ولايت رسول بيرون بودند و خود قريش نيز نمي توانستند آنان را در مكه توقيف كنند.
به علاوه كسي كه ايمان مي آورد و به سوي پيامبر در مدينه مي رفت و به موجب عهدنامه از طرف پيامبر به قريش مسترد مي گشت پيوند قلبي و الفت روحيش با اسلام و مسلمين همچنان برقرار مي ماند و از اين جهت نيز ضربه اي به اسلام وارد نمي آمد. اما راجع به مسلماناني كه به قريش مي پيوستند، اگر در عهدنامه شرط مي شد كه قريش نيز متقابلاً اينگونه اشخاص را به پيامبر بازگردانند، (كه البته اين چنين نبود و قريش برخلاف پيامبر، چنانچه مسلماني از دين برمي گشت و به مكه مي رفت مي توانستند و طبق صلحنامه حق داشتند كه به او پناه دهند) با اين عمل شكوه و غرور اسلامي خدشه دار مي گرديد زيرا كسي كه به اختيار ، پيامبر را رها مي كرد و به مشركين مي پيوست مسلمان محسوب نمي شد و بهتر آن بود كه چنين مردي و يا احتمالاً زني، از گروه مسلمانان جدا باشد. اما سياست پيامبر در پذيرش اين صلحنامه از سوي ديگر نيز پيروزي و فتحي بزرگ براي اسلام محسوب مي شد، زيرا تا به آن روز مسلمانان بيشتر مشغول جنگ بودند و فرصت تفكر و تعقل در دستورات اسلامي را نداشتند ولي صلح حديبيه آرامش فكري و روحي ويژه اي براي مسلمانان در برداشت كه در نتيجه آن مسلمانان براي پيشرفت اسلام در مناطق جديد و تبليغ دين، شروع به فعاليت هاي تازه اي نمودند. چنانكه در فاصله همان دو سالي كه تا فتح مكه طول كشيد افراد بسياري مسلمان شدند، مثلاً تعداد مسلمانان در حديبيه حدود 1400 نفر بود كه 2 سال بعد در فتح مكه به ده هزار نفر رسيد. نزول آيات سوره مباركه فتح (انا فتحنا لك فتحاً مبينا) در مسير بازگشت از مكه نيز مهر تأييد قرآن به فتح و پيروزي اسلام و سياست صحيح پيامبر در پذيرفتن صلحنامه بود. و مسلمانان دانستند كه بعضي فتوحات بدون شمشير ميسر مي گردد و بعضي پيروزي ها اگر چه به ظاهر در نظر نزديك بينان شتابزده، شكست محسوب مي شود اما در حقيقت فتحي شايان و نمايان است. اينگونه بود كه كمال سياسي پيامبر مانند قيادت و درايت او در مسائل ديگر از قبيل اقتصادي ، نظامي، فرهنگي و اجتماعي، تجلي نمود.

سياست پيامبر در تصميم گيريها
 

سياست پيامبر در تصميم گيري هايشان اين گونه بود كه جميع جهات را در نظر گرفته و سپس تصميمي متناسب با مصلحت اسلام و در جهت اهداف خويش، اتخاذ مي كردند. پيامبر هرگز حاضر نبود از هر وسيله اي براي پيشبرد اهداف خويش و احياناً كسب محبوبيت در بين مردم استفاده نمايد. مثلاً وقتي ابراهيم فرزند ايشان در سال 10 هجري در گذشت، خورشيد در 2 ساعت از روز گرفت و مردم گفتند از جهت فوت ابراهيم است اما پيامبر فرمودند خورشيد و ماه دو نشانه از نشانه هاي خدايند و براي مرگ يا زندگي كسي نمي گيرند. پيامبر همواره در تصميم گيريها جايگاه ارزشها را حفظ مي نمود و اين ارزشها را هم از قرآن الهام مي گرفت. مثلاً با توجه به اهتمام بسيار زياد قرآن و اسلام به علم آموزي و كسب معرفت، پيامبر در غزوه بدر خطاب به اسيران دشمن اعلام نمود: هر اسيري يك نفر مسلمان را سواد بياموزد آزاد خواهد شد.
يعني جايگاه و ارزش علم آموزي در نزد پيامبر آنقدر بالاست كه حاضرست به خاطر آن، اسيران دشمن را (كه پرواضح است از آنان مي توان بهترين بهر برداري سياسي، نظامي يا اقتصادي و ... نمود) آزاد نمايد. پيامبر هميشه در كارهاي سياسي با قدرت عمل مي كردند و همچنين به كارهاي فرهنگي نيز اهتمام ويژه اي داشتند و آنها را در سرلوحه برنامه هاي خود قرار مي دادند. مثلاً وقتي به بيعت عقبه اول (با ماهيتي فرهنگي) و بيعت عقبه دوم (با ماهيتي سياسي) كه ميان پيامبر و انصار مدينه (البته قبل از هجرت) منعقد گرديد مي نگريم، دو نكته مهم را در مي يابيم:
1- پيامبر اقدام فرهنگي را بر سياسي مقدم مي شمارد.
2- در كارهاي سياسي با قاطعيت و قدرت عمل مي كند از اينرو در بيعت عقبه دوم صراحتاً به انصار فرمودند: بايد همان گونه كه از زنان و فرزندان و خود دفاع مي كنيد از من نيز دفاع كنيد.
نمونه ديگر حكمت و سياست پيامبر در تصميم گيريها در جريان تقسيم غنائم غزوه حنين و دلخوري انصار به سال هشتم هجري جلوه گر شد. پيامبر چون خواست دل افراد تازه مسلمان را به دست آورده و احياناً برخي را تشويق به مسلمان شدن كند، غنائم جنگ را فقط بين سران قريش و برخي از مشركين كه ايشان را ياري داده بودند، تقسيم نمود. لذا انصار دلگير شدند.(اين نشان دهنده جايگاه بالاي اسلام آوردن نزد پيامبر است.)
اما درايت پيامبر در نحوه دلجويي از انصار جالب است. ايشان انصار را جمع مي كند و سپس مي فرمايد: من شما را از فقر و گمراهي نجات دادم و دلهايتان را به هم نزديك كردم. سپس فرمودند: اي گروه انصار چرا به من پاسخ نمي دهيد؟ انصار گفتند: بر ما منت نهادي. پيامبر فرمود: شما هم مي توانيد بگوييد، ما شما را پناه داديم و ياريتان كرديم و ... (واضح است كه وقتي پيامبر خدا اين گونه صحبت كند، مخاطب خود به خود راضي و حتي شرمنده مي گردد). سپس پيامبر فرمودند: من مال و منال دنيا را به ديگران بخشيدم ولي خودم را براي شما گذاشتم و سپس آنها را دعا كرد. اينجا بود كه اشك از چشمان انصار جاري شد.
اين است سياست پيامبر در تصميم گيريها، براساس واقع بيني و مبتني بر مصلحت انديشي...

ختم كلام
 

در خاتمه بايد گفت هر چند پيامبر يك سياستمدار يا شخصيت سياسي به معناي امروزي آن نبود و فقط رسول و فرستاده خدا براي هدايت بشر، ولي با پايبندي كامل به اخلاق قرآني و دورانديشي، در طول 23 سال دعوت خود(و حتي دوران قبل از بعثت) از سياستهاي مختلفي براي توسعه و پيشرفت اسلام در شبه جزيره و خارج از آن استفاده نموده و اگر نبود اين سياستها، بدون شك اسلام نمي توانست مرزها را درنوردد و پيامبر در رسالت خطير خويش موفق نمي بود.
پيامبر آنقدر سياست در كار خود دارد كه وقتي شخصي مثل پروفسور مونتگمري وات- رئيس بخش عربي دانشگاه ادينبورو- كتابي درباره ايشان مي نويسد عنوان كتاب خود را مي گذارد: محمد پيامبر و سياستمدار.
منبع : پایگاه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط