انقلاب اسلامي و ريزش ها
بنابراين براي پرداختن به اين مهم كه آسيبشناسي انقلاب هم از اين بُعد مورد توجه قرار ميگيرد لازم است به چند مؤلفه كه ميتواند به عنوان عامل اين ريزشها باشد به طور گذرا اشاره نموده و روند جدائي برخي از عناصر و نيروها را در قالب بازشناسي برخي جريانها در گذر دو سه دهه انقلاب مورد توجه قرار داده و مطالعه آن را پي گيريم، اما لازم است قبل از آن به چند نكته توجه نماييم:
اول اينكه؛ نيروها و عناصر دخيل، مسئوليتها و مناصبي را كه در پيش روي خود ديده و آن را بر عهده گرفتهاند نبايد از آن تلقي هميشه ماندگار داشته بلكه آن را به مثابه امانت و وظيفه نگاه نمايند همان طوري كه امام خميني - رحمه الله عليه - فرمودند: "جمهوري اسلامي در دست شما و ما و همه ملت ايران امانت است. "[2] و يا فرمودند: "پيروزي ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاي، مرهون اسلام است. "[3] لذا انسان با اين تلقي و رويه فكري ديگر تعلق خاطري به اين مسئوليتها ندارد و با برداشتن بار مسئوليت با آرامي خاطر، پذيراي آن ميباشد اما امام راحل با همه اين نصايح، هشدارهايي هم دارند كه لازم است توجه شود، ايشان فرمودند: "مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را با بهانههاي بياساس پس نزنند تا به جاي آنان كساني را كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان فكري آنان هستند جايگزين كنند... چشمها و گوشها را باز كنيد كه دشمنان، حيله بازان كار كشته هستند و ممكن است از سادهدلي شما استفاده كنند و مراكز حساس را كمكم به دست گيرند و انقلاب را به سوي غرب يا شرق بغلتانند. "[4]
نكته دوم اينكه: انقلاب اسلامي با رقم خوردن مراحل اوليه پيروزي تا تثبيت نظام جمهوري اسلامي با توطئهها و فتنههايي كه از جانب نيروهاي مورد حمايت استكبار جهاني فراهم گرديده بود دست به گريبان شده و با يك شرايط خاص و وضعيت اضطراري مواجه گرديد و مقاومت در برابر اين جريانها و بحرانها به طور قهري صفآراييهايي را طلب كرده و منجر به شرايط خاص گرديد و لذا ما در اين برهه زماني شاهد ريزشها و جدايي برخي نيروها هستيم كه در اين باره بحث خواهيم كرد. لكن همانطوري كه اشاره كرديم ضروري است كه به برخي از عوامل ريزش افراد و عناصر توجه داشته و آن را در ضمن مواردي متذكر شويم.
علل و عوامل ريزشها
1. نبود بينش و تشخيص معيارها و مرزهاي حق و باطل.
2. عدم تبعيت از ولايت.
3. عدم رعايت قانون و قانونمداري و برنتابيدن قانون و عدالت.
4. نبود عقلانيت در رقابتهاي سياسي و عدم استفاده از ظرفيتهاي موجود و افراط و تفريطهايي كه منجر به تنش و يا فرصتسوزي ميشود.
5. نبود تحليل سياسي و عدم تشخيص مصلحتهاي اسلام و مسلمين و همين طور شهروندان در ايران اسلامي و ناآشنايي به ملاكها و معيارهاي آن.
6. عدم اعتناء و توجه به ارزشهاي بنيادين در فرهنگ و هويت ديني مردم.
7. تبري و برائت نجستن از بيگانگان يا نبود روحيه استكبارستيزي.
8. اصرار بر مواضع غلط و حزبگراييهاي افراطي و گروهگراييهاي مذموم كه تشكيلات و گروه به عنوان محور و بت قرار گيرد.
9. دنياطلبي و تطالب كه موجب سوءاستفاده از اموال عمومي و بيتالمال گرديد، و علاوه بر تضاد منافع، روحيه تفاخر و تبعيض را در بين مردم به ارمغان ميآورد.
10. تحجر و جمود فكري كه چيزي غير از جهل و ظلمت و خواري براي مسلمانان فراهم نميكند و اجراي احكام اسلام را معطل گذاشته و سيطره غرب را ماندگار مينمايد.
بدين ترتيب با اين چند مقوله كه ذكر گرديد ما ميتوانيم يك چشماندازي به دو سه دهه انقلاب داشته و به برخي از افراد كه در قالب جريانهايي مطرح گرديدند و همين طور به نيروهايي كه وارد جريانات انقلاب و صحنه سياسي شدند پرداخته و يك بررسي اجمالي در خصوص برخورد مديريت و رهبري انقلاب با آن جريانها به طور ضمني داشته باشيم:
نگاهي گذرا به ريزش هايي از دهه اول انقلاب اسلامي
رهبري انقلاب مگر به سران جبهه ملي فرصت نداد با اينكه پرونده آنان در نهضت ملي نفت و ديگر برهههاي از تاريخ براي امام - رحمه الله عليه - روشن بود، براي نهضت به اصطلاح آزادي و هم مسلكان آنان فرصت فراهم كرد، آنان دولت موقت را در اختيار داشتند اما براي ملت خداجوي چه كردند؟ جز اينكه هر روز داعيه تجزيهطلبي و قوميتگرايي در مناطق مختلف ايران از تركمن صحرا گرفته تا كردستان برميخواست و اينان رو به مماشات آورده و درصدد تقويت آن برآمدند و امنيت ملي و تماميت ارضي كشور را به مخاطره انداختند. در اين زمان است كه طرح خودمختاري توسط سران گروههاي كُرد تسليم دولت ميشود و نزديك بود كه تماميت ارضي كشور به حراج گذاشته شود به راستي با اين رويه در برابر تاريخ چه كسي بايد پاسخگو ميبود، روحيه غربگرايانه آنها تا اينكه سر از لانه جاسوسي آمريكا درآورد كه اسناد لانه جاسوسي گواه خوبي در اين باره ميباشد، در خصوص جنگ تحميلي مگر هم اينها نبودند كه بر عليه دفاع مشروع ملت مسلمان و انقلابي اعلاميه پراكني نمودند و در صدد تضعيف صفوف مجاهدين اسلام گام برداشتند مگر امثال بنيصدر نبودند كه داعيه مليگرايي او فضا را پر كرده بود و مغرور يازده ميليون رأي گرديده بود و امام - رحمه الله عليه - فرصتهاي باورنكردني به ايشان دادند تا دستهاي آلوده به خيانت او بيشتر آشكار گردد، ترديدي در اين سخن نيست كه نفوذ كلام امام - رحمه الله عليه - ميتوانست به بستن پرونده او در همان ابتدا منجر شود اما امام - رحمه الله عليه - همچنان بزرگوار انه فرصت را تا فرماندهي كل قوا براي ايشان فراهم نمود اما ديري نپاييد كه خيانتهاي او در واقعه طبس و همينطور در واگذاري اراضي ميهن اسلامي به دشمن براي مردم روشن گرديد تا اينكه خود مردم او را پس زده و رأيشان را بازپس گرفتند.
گروهكهاي منافقين و ديگر گروههايي چون چريكهاي فدائي خلق گرچه تحركاتي مسلحانه در زمان طاغوت داشتند اما همين تحركات پراكنده باعث گرديده بود كه تا آستانه انهدام پيش روند اما گروهكهايي كه ايده كمونيستي داشته و وابستگي به بلوك شرق داشتند همچون چريكهاي فدائي خلق و حزب توده بعد از پيروزي انقلاب پايگاه مردمي نتوانستند براي خود فراهم كنند و به خاطر ايدههاي كمونيستي دست رد به سينهشان زده شد لكن تا زماني كه دست به توطئه و حركت مسلحانه نزدند امكان و فرصت داشتند چنانچه امام - رحمه الله عليه - فرمودند: "بعضي احزابي كه انحرافي هستند،ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نميكنيم مع ذلك چون بنابر قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاي سياسي دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد پس بدانيد كه ما اين طور نيست كه با احزاب يا گروههاي ديگر دشمني داشته باشيم. "[5]
گروهك منافقين كه در سال 54 اعلان ايدئولوژي ماركسيستي ميكند و در آن سالها يك تصفيه درون گروهي خونين با نيروهاي مذهبي داشته و ماهيت آنها بر انقلابيون مسلمان معلوم ميگردد و اينان كه تا مرز انهدام و انحلال پيش ميروند بعد از انقلاب با آرم و لواء مذهب به جذب نيروهاي جوان و نفوذ در نهادها و انجمنها و جمعآوري سلاح روي آورده و با ايدئولوژي التقاطي درصدد انحراف جوانان برميآيند لكن با عدم توجه به بنيادهاي مذهبي فرهنگ و هويت ديني ملت مسلمان و با تحركات تند و راديكالي فضا را نامساعد نموده و موجبات درگيريهاي خياباني و جنگ مسلحانه را مهيا كرده و براي مردم ترديدي باقي نميماند كه آنها نقشي جز عمله و فردوري استعمار ندارند و "باز گذاشتن دست كساني كه قصد توطئه نسبت به اسلام و ملت اسلام دارند خيانت است. "[6] و با انجام ترورهاي كور و اعلان جنگ مسلحانه و رو در رو قرار گرفتن در مقابل ملت انقلابي، آنان را به سرانجامي چون روي آوردن به دامن دشمن بعثي و عاقبتي چون امروز با اين مذلت و بيچارگي كشاند.
همينطور امام - رحمه الله عليه - در جريان آقاي شريعتمداري و خلق مسلمان مجال و فرصتهايي به ايشان دادند و با اينكه سابقه سازش و تأييدات او نسبت به طاغوت معلوم بود و ايشان بعد از واقعه 15 خرداد در پاسخ به علماي تبريز ميگويد:... سعي كنيد به اعليحضرت توهين و بياحترامي ننمائيد من به امام خميني گفتم كه با شاه اين طور رفتار نكن اما او گوش نداد و به اين روز افتاد.[7]
اما امام - رحمه الله عليه - با اين همه و عليرغم مخالفت ايشان با اصول بنيادين انقلاب و ترتيب توطئه حمله حزب خلق مسلمان به قم، مردم را طي اعلاميهاي به حفظ آرامش و خودداري از درگيري دعوت نمود و سعي و تلاش نموده و به مردم انقلابي توصيه مينمايد كه به مرجعيت تعرضي واقع نشود، اما متأسفانه اين فرد با قطبزاده براي مشروعيت دادن كودتايي كه طي آن بايد بيت امام - رحمه الله عليه - و محله جماران نابود ميشد همداستان ميشود و پس از كشف توطئه شخصاً طي يك مصاحبه تلويزيوني، اقرار و اعتراف به خيانت مينمايدو علماي اعلام و خبرگان با اعلان خلع مرجعيت او به پرونده او خاتمه ميدهند.[8]
كما اينكه امام خميني - رحمه الله عليه - در خصوص جريان تحجرگرايان و مقدسنمايان و خطر آنان بدينگونه متذكر ميشوند: "امروز عدهاي با ژست تقدس مآبي چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام ميزنند كه گويي وظيفهاي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان... كم نيست طلاب عزيز لحظهاي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند. "[9]
"اينان با تزويرشان از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود ميكنند اينها با قيافهاي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بيدين معرفي ميكنند. بايد از شر اينها به خدا پناه بريم. "[10]
دهه دوم و سوم انقلاب
جريان روشنفكري و غربگرا
جريان منتظري و مهدي هاشمي
مهدي هاشمي در نامه خود به آقاي منتظري به همين مطلب معترف بوده و ميگويد: خدا را گواه ميگيريم كه قطع رابطه با نظام رهآورد مجموع حركتهايي بود كه ايشان با زمينهسازي... بزرگ نشان دادن ضعفها و كمبودهاي كشور و ارائه تحليلهاي افراطي و القائات حساب نشده طي چندين ماه انجام داده است.[12] و امام خميني طي نامهاي در 12/7/65 به آقاي منتظري ضمن دادن فرصت و نصايحي به ايشان ميفرمايند: من تأكيد ميكنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدي پاك كنيد كه اين راه بهتر است... هيچ عكسالعملي در رسيدگي به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگي به امر جنايت مورد اتهام، حتمي است...[13]
اما با نهايت تأسف ايشان پيشنهاد امام - رحمه الله عليه - را رد كردند بلكه به گفته خودشان سعي كردند... . خواب را از چشم امام - رحمه الله عليه - بگيرند! امام - رحمه الله عليه - با عباراتي چون من از شما خواهش ميكنم كه اين كارها را كنار بگذاريد و مشغول كار خود شويد درصدد حفظ در ورطه سقوط بودند اما ايشان با خشونت و گستاخي به امام پاسخ دادند: لا يكلف الله نفساً الا وسعها[14] و بالاخره ايشان به بلندگوي ليبرالها و منافقان تبديل شده و علناً مطالبي خلاف مصلحت نظام در سخنرانيهاي عمومي مطرح ميكردند از جمله "دشمنان ما كه اين جنگ را تحميل كردند آنها پيروز از كار درآمدند! چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت... بايد اينها بررسي شود و ببينيم اگر اشتباهي كردهايم اينها توبه دارد! "[15] امام - رحمه الله عليه - هشدار ديگري به ايشان ميدهند: "كساني كه از منافقين و ليبرالها دفاع ميكنند پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه بلندگوي ديگران شدهاند از اين حركات دست برندارند مردم ما آنها را بدون هيچگونه گذشتي طردخواهند كرد.[16] البته همان طوري كه ديديم به همين ختم گرديد.
جريان استحاله شده و تجديد نظر طلب
و سخن آخر اينكه درباره دو جريان خودي (جامعه روحانيت و مجمع روحانيون و تشكلهاي همسو...) و نيروها و افرادي كه از لحاظ گرايشي به اين دو جريان خودي مربوطند مطالبي را ذيلاً متذكر ميشويم.
اول اينكه؛ امام - رحمه الله عليه - فرمودند: اين مسئله روشن است كه بين افراد و جناحهاي موجود وابسته به انقلاب، اگر اختلاف هم باشد صرفاً سياسي است ولو اينكه شكل عقيدتي به آن داده شود.
چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آنان را تأييد مينمايم. و همينطور مقام معظم رهبري فرمودند: اگر جناحها بيشتر يكديگر را تحمل كنند وجود دو جناح نه تنها مضر نيست بلكه مفيد هم هست.[17]
دوم اينكه؛ مقام معظم رهبري درباره جناحهاي موجود فرمودند: جناحهاي سياسي بايد موضعشان را مشخص كنند بايد صريحاًنسبت به آن كسي كه با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامي براي اين نظام مخالف است، موضع و مرزهاشان را روشن كنند همين طور در مقابل كساني هم كه علي الظاهر متدينند اما به تحول انقلاب و به اصل انقلاب هيچ اعتقادي ندارند. "[18]
سوم اينكه؛ امام راحل - رحمه الله عليه - در توصيه ديگري، به جناحها و افراد مربوط به آنها ميفرمايند: "اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي ناكرده، بيجهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد حتماً پيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضرر بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است. "[19]
چهارم اينكه؛ همانطوري كه به موارد و عواملي چند از بركناري برخي افراد و نيروها بيش از اين متذكر شويم كه از جملهآن عدم رعايت قانونمنداري و عدم حفظ مصلحت نظام و ارزشهاي ديني مردم بود در اين جا هم بايد يادآور شويم كه بنابر آنچه كه امام - رحمه الله عليه - فرمودند: "حفظ مصلحت عمومي و اسلام مقدم است بر حفظ مصلحت شخصي. "[20] و "سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست و در صورت تخطي هر كسي در هر موقعيت بلافاصله به مردم معرفي خواهد شد. "[21] و اينكه "اگر ميخواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند بپذيريد قانون را. "[22] لكن متأسفانه برخي از نيروهاي و افراد اين معيارها را رعايت ننموده و مصونيتهاي فراقانوني طلب نموده و مصلحت نظام و اسلام را مورد تعرض قرار دادهاند و بدين خاطر برخورد قانوني دادگاهها و همين طور رد صلاحيت برخي افراد معلومظ¬ همين عوامل بوده كه به آنها اشاره نموديم.
پي نوشت ها :
[1] . روزنامه رسالت، مورخه 27/9/78.
[2] . صحيفه امام، ج 19، ص 66.
[3] . همان، ج 12، ص 348.
[4] . همان، ج 19، ص 151.
[5] . 22/2/60 كلام امام، راه امام، گروهها.
ابوالحسن بكتاش - مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه
[6] . امام خميني (ره) كلمات قصار، مؤسسه نشر آثار امام ص 30.
[7] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، واحد مطالعات و تحقيقات سازمان تبليغات اسلامي (پائيز 1379)، ص 31.
[8] . همان، ص 34.
[9] . صحيفه امام، ج 21، ص 278.
[10] . همان، ص 278.
[11] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 127.
[12] . همان، ص 133.
[13] . همان، ص 132.
[14] . همان، ص 133.
[15] . همان، ص 137.
[16] . همان، ص 138.
[17] . روزنامهرسالت، موخه 24/2/79، ص 3.
[18] . روزنامهرسالت، مورخه 24/2/79، ص 4.
[19] . نگاهي بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 123.
[20] . كلمات قصار، امام (ره) ، ص31.
[21] . رويدادهاي انقلاب، همان، ص 151.
[22] . كلمات قصار، امام (ره) ، همان، ص 130.
ارسالي از طرف کاربر محترم : samsam
/ك