از زندگي، از اينهمه تکرار خستهام!
سالهاست که روي يک خط راست راه ميرويم: صبح از خانه ميزنيم بيرون، شب برميگرديم خانه؛ از صبح تا شب و از شب تا صبح فقط بدو بدو؛ آن هم بدوبدوهايي که از اول و آخرش خبر داريم. تکرار، تکرار و باز هم تکرار. انگار هيچ جوري نميشود از دستش خلاص شد. اينقدر آرام پيش ميرود که خودت هم نميفهمي. خيلي سادهتر از آن چيزي که فکرش را بکني روزمرگي ميآيد سراغت و گاهي ميخواهد خفهات کند...
دکتر پرويز رزاقي، روانشناس، جامعه را در روند ابتلا به روزمرگي داراي نقش مهمي ميداند و ميگويد: «ممکن است فرد براي رسيدن به هدفش و موفق شدن تلاش زيادي بکند اما اگر جامعه بستر مناسبي را فراهم نکند به ناچار در طولانيمدت روزمرگي يا يکنواختي را تجربه خواهد کرد.»
به هر حال، پايههاي فرهنگ و بينش و علم قبل از هر جايي در خانواده تجربه ميشود. بر اين اساس است که اين عضو هيات علمي دانشگاه تاکيد ميکند که: «خانوادهها فرزندان خود را با باورهاي مثبت تربيت کنند چرا که باور مثبت فرد را به سمت تلاش و فعاليت سوق ميدهد و اين باور را در آنها تقويت ميکند که شجاع بودن و نترسيدن از شکستها باعث رخنه نکردن روزمرگي در ذهن و نهايت حرکت به سمت جلو و برداشتن قدمهاي بعدي زندگي است.»
آنها روزمره نيستند
دستهاي از مردم، زواياي رفتاري خود را بررسي ميکنند و براساس تغيير و اصلاح رفتار، زندگي خود را ميسازند. حال اگر مثبتانديش باشند روزمرگي از آنها دور ميشود و اگر منفيانديش باشند برعکس آن اتفاق ميافتد.
به گفته جاويد سبحاني، جامعهشناس، هر قدر آدمها از مسايل انساني فاصله بگيرند احتمال اين که مستقيم يا غيرمستقيم روزمرگي را تجربه کنند، بيشتر ميشود. فکرش را بکنيد در يک مهماني که همه به دنبال غيبت و خيانت هستند از آنجايي که اعتماد چنين فضايي حاکم نيست پس از مدتي شادي جمعي که رضايت افراد را داشته باشد، وجود نخواهد داشت و به تدريج تداوم اين مساله باعث ميشود آدمها در فرديت و خودخواهيهاي خود غرق شده و در پايان کار روزمرگي را تجربه کنند.
از مشخص نبودن هدف زندگي تا روزمرگي
سبحاني به عنوان يک جامعهشناس ميگويد: «از آنجا که جامعه ما با دو سيستم ارزشي مدرن و سنتي درگير است بنابراين تعارض بين اين دو ارزش در کنار شکافهاي طبقاتي باعث ميشود تغييرات اجتماعي با تعارض همراه بشود. در جهان اول معمولا يک ارزش حاکم است و آن هم فردگرايي افراطي است که بيشتر افراد جامعه، آن را هدف خود قرار دادهاند و آن هدف را دروني کرده و به آن باور دارند. در اين کشورها رفتارها با اهداف مشخصتري شکل ميگيرند اما در جهان سوم مردم در يک مرحله بينابيني قرار گرفتهاند. ارزشهاي سنتي از يک سو و ارزشهاي مدرن از سوي ديگر. همه هدف واحدي را مثل کشورهاي جهان اول تجربه نميکنند. برخي سنتي و برخي مدرن هستند و همين افراد در موقعيتهاي مختلف موضع خود را تغيير ميدهند. اين مشخص نبودن هدف در برخي از موارد باعث روزمرگي ميشود.»
اما دکتر رزاقي، روانشناس، وجود اعتقادات مذهبي را به عنوان يکي از ارجحيتهاي کشورهايي ميداند که اين اعتقادات در آنها جاري است؛ چرا که مذهب و باورهاي ديني، زندگي را از روزمرگي خارج ميکند اما نبود معنويت در کانونهاي خانوادگي افراد را دچار روزمرگي ميکند»؛ بنابراين هر چند که هدف واحدي را افراد در کشورهاي جهان اول دنبال ميکنند اما نميتوانند ادعا کنند که روزمرگي ندارند. در جايي که باور مذهبي جاي متمايزي ندارد، به طرق ديگري روزمرگي تجربه ميشود.
روزمرگي، جنسيت ميشناسد
از ديدگاه جاويد سبحاني، جنسيت يک مقوله اجتماعي است. ساختارهاي اجتماعي قالبهاي جنسيتي را تعريف ميکنند، به طوري که تحت تاثير اين ساختارهاي اجتماعي معمولا فشارهاي اجتماعي در دو جنس متفاوت ميشود. چيزي هم که در جامعه ديده ميشود شاهد همين مدعاست. معمولا پسرها از آزاديعمل بيشتري برخوردارند. بنابهگفته اين جامعهشناس، اين تمايزات سنتي و اجتماعي باعث محدوديت بيشتر براي دختران ميشود و بنابراين در بيشتر مواقع، دختران بيشتر از پسران روزمرگي را تجربه خواهند کرد.
عوارض روزمرگي
اگر به درمان روزمرگي بها داده نشود و در جهت درمان آن اقدامي صورت نگيرد، دکتر رزاقي، مسايل خلقي مثل افسردگي و عدم رضايتمندي را در کمين افراد ميداند. در واقع به اعتقاد وي احساس افسردگي نيز بيش از پيش افراد را به سمت روزمرگي سوق ميدهد.
درمان
باورهاي مذهبي و تفکر خلاق دو راهحل پيشنهادي متخصصان براي درمان روزمرگي است. به گفته دکتر رزاقي، افراد با باور مذهبي و تعاليم ديني به سمت تلاش و اميدواري حرکت ميکنند.
از طرفي تفکر خلاق باعث ميشود فرد در برخورد با هر مشکلي راههاي متفاوتي را در ذهن خود خلق کند. در واقع يکي از همان هزاران راه نرفته را به کار گيرد تا بتواند به موفقيت و نتيجه برسد.
منفيها مراقب باشيد
دکتر پرويز رزاقي گوشزد ميکند که نبايد اينقدر منفي باشيم. آدمهاي منفيباف خيلي سريعتر از بقيه دچار روزمرگي و يکنواختي ميشوند. اين دست آدمها فکر ميکنند حتي تلاش هم نميتواند آنها را به اهدافشان برساند. در حالي که نميدانند اين طرز تفکر باعث ميشود به طور ناخودآگاه تلاش کمتري بکنند و اين تلاش کمتر وقتي سوار بر بدبيني و منفيگرايي بشود باز هم سرعت موفقيت کمتر و کمتر ميشود و نهايتا نصيبي نيست جز روزمرگي و يکنواختي.
منبع:http://www.salamat.com