گفتگو با دکتر سيدسعيد صدر، روانپزشک
يکي از شايعترين مشکلات روانپزشکي بدبيني است. اگر بدبيني از حد معمول پا را فراتر بگذارد ميتواند به يکي از خطرناکترين بيماريها تبديل شود و کانون گرم خانوادهاي را دچار آشفتگي سازد. براي آشنايي بيشتر با اين مشکل شايع از دکتر سيدسعيد صدر، روانپزشک و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي درخواست گفتگو کرديم و ايشان نيز با روي خوش پذيراي ما شدند.
چرا برخي افراد زندگيشان را با بدبيني ميگذرانند؟
بدبيني، تفسير غلط از رفتار ديگران است، يعني اينکه فرد احساس ميکند چيزي که ميبيند با آن چيزي که در پشت صحنه وجود دارد تفاوت دارد. اين رفتار از يک احساس مثبت منشا نميگيرد. گاهي انسان بدي ميکند اما اگر درونش خوبي باشد اين به عنوان بدبيني تلقي نميشود. در واقع به خوبي که بد تفسير شود بدبيني ميگوييم.
بدبيني در خانمها شايعتر است يا در آقايان؟
شيوع بدبيني در خانمها بيشتر است ولي در آقايان مشکلسازتر است و به همين دليل پيامدهاي خطرناکتري دارد.
چهطور ميتوانيم بدبيني را تشخيص دهيم؟
از همان ابتداي زندگي رگههايي از بدبيني در روابط زندگي وجود دارد. همين جا يک نکته را درباره آقايان اشاره کنم که اغلب خانمها به اين رفتار توجه چنداني نميکنند و اينگونه رفتار را با عشق و علاقه اشتباه ميگيرند. در حالي که ميدانيم زمينه اصلي عشق، اعتماد است يعني دو نفري که همديگر را دوست دارند هر چهقدر از هم دور باشند فقط به آن شخص ميانديشند و نه چيز ديگري.
برخي اوقات ازدوستانمان ميشنويم که همسرانشان مراقب آنها هستند و مرتب سوال ميکنند کجا بودي، چکار کردي، کي ميآيي؟
يک رابطه زن و شوهري نميتواند رابطه پليسي باشد. همانند پليسي که دايم دنبال يک خلافکار است.
اين مشکل مربوط به علاقه زياد است يا نداشتن اعتماد به نفس؟
بخشي از اين مشکل مربوط به نداشتن اعتماد به نفس است. فرد بدبين آنقدر ضعيف است که فکر ميکند اگر همسرش با افراد ديگري مواجه شود اين فرد آنقدر کوچک است که آنها مورد توجه او قرار ميگيرند بنابراين نميتواند ناشي از عشق و علاقه باشد، چون علاقه و عشق بايد ايجاد امنيت و آرامش کند نه اينکه فرد را دايم در تنش نگه دارد.
اگر آقايان بيش از حد مراقب همسرشان شوند و مرتب او را کنترل کنند چه تبعاتي روي ميدهد؟
اگر مراقبت از طرف آقايان در برابر همسرشان زياد شود همسر فرد اصلا ممکن است اعتماد به نفس خود را از دست دهد. در روابطش مرتب دچار اشتباه و خطا ميشود و دايم مواظب است و هر لحظه فکر ميکند ممکن است اتفاقي بيفتد.
بدبيني از اول زندگي وجود دارد يا در طول زندگي شکل ميگيرد؟
اوايل زندگي رگههايي از اين بدبيني وجود دارد. بهطور مثال دختر خانمي که زندگي خود را به تازگي آغاز کرده است شوهرش روزي چند بار زنگ ميزند و ميپرسد «کجا هستي؟ميخواستم احوالت را بپرسم». در اين لحظه خانم فکر ميکند اين مطلب به نوعي ايجاد ارتباط عاطفي است. حالا ممکن است اين تلفن زدنها تا بيست بار برسد.
نخستين بار بدبيني چهطور بروز ميکند؟
اولينبار از يک حسادت شروع ميشود. بهطور مثال در يک مهماني، شوهري به خانمش ميگويد توي اين مهماني اصلا به من توجه نميکردي، بقيه افراد دور و بر همسرانشان بودند اما تو اصلا مرا نديدي بنابراين تو مرا دوست نداري و افراد ديگر را بيشتر دوست داري.
آيا رفتار بعدي چنين افرادي قابل پيشبيني است؟
ممکن است فرد شروع به نقشهکشي کند و همسرش را چک کند، به طور مثال ممکن است فردي سفر يا ماموريت را بهانه کند اما مرتب دنبال چک کردن همسرش باشد و سرزده وارد خانه شود و از او سوالاتي را بپرسد و همسرش را دچار تنش کند. در اين مرحله همسران هميشه با اضطراب مواجه ميشوند. همسر فرد تلفن ميزند، اين شخص هم که هر لحظه منتظر تماس همسرش است هيجانزده پاي تلفن ميرود و دوباره مشکلات شروع ميشود و همسرش سوال ميکند چرا هيجان زدهاي؟ چه اتفاقي افتاده؟ اين زندگي فوقالعاده پرتنش خواهد بود.
آيا انسان سالم يا بهتر بگويم يک ذهن سالم امکان دارد به همسرش شک کند؟
ببينيد در يک زندگي زناشويي بههيچوجه توقع نداشته باشيد که ذهن سالم انسان شک کند که همسرش کجا بوده است اگر چنين ذهنيتي ايجاد شد حتما بايد نگران باشيد که يک اتفاق بيمارگونه صورت گرفته است.
بيشتر افراد بدبين ول کن ماجرا نيستند و دوباره به اين رفتار دامن ميزنند!
بهطور معمول وقتي اين رفتارها زنجيرهاي ميشود طرف مقابل ممکن است دست به کارهايي بزند که اين ذهنيت تشديد شود. بهطور مثال مردي به همسرش بدبين است و اين خانم صبح به خانه مادرش ميرفته و تلفنش را خاموش ميکرده است و جواب نداده است و اين مرد زمين و زمان را به هم ميدوزد که خانمش کجاست.
بعضي مواقع ممکن است خانواده هم به حمايت از دختر بيايند و بگويند شوهرت را اذيت کن و جواب تلفن او را نده؟
بله. اما در نظر بگيريد که در ذهن بيمار فرد ديگر چه چيزهايي بارور شده است و گلوله برف تبديل به بهمن ميشود.
در اين مواقع چه توصيههايي را بايد بدانيم؟
در اين شرايط به همسر فرد ميگوييم هر کجا ميروي مشخص کن، ساعت رفت و آمد خود را اعلام کن. اما قسمت اصلي ماجرا، درمان فرد بدبين است وگرنه زندگي بسيار دشوار خواهد شد. جالب است که گاهي مواقع فرزند خانواده نيز تحت تاثير قرار ميگيرد و او هم از پدر يا مادر سوال ميکند که کجا بوده است و اين فرد نيز بعدها ممکن است در زندگي مبتلا به بدبيني شود.
آيا بدبيني دوا و درمان هم دارد؟
افراد مبتلا به بدبيني در درجه اول نيازمند دارو درماني هستند. خانوادهها ميتوانند فرد بدبين را نه به عنوان بدبيني نزد پزشک ببرند. بهطور مثال ميتوانند. به همسرشان بگويند: «تازگيها قدري عصبي شدي، احساس ميکنم فکرت مشغول شده» و او را به مطب روانپزشک ببرند. همانطور که شما هم ميدانيد چنين افرادي ميگويند جامعه بد است يا نگران همسرم هستم بنابراين افراد خودشان را بيمار نميدانند.
درمان آقايان بدبين راحتتر است يا خانمهاي بدبين؟
متاسفانه همانطور که اشاره کردم بدبيني در آقايان شديدتر است و همچنين همکاري کمتري هم دارند و خانمها راحتتر به روانپزشک مراجعه ميکنند. شايد آقايان به دليل مرد بودنشان و وظيفه اخلاقيشان به خانواده کمتر حاضر به درمان شدن باشند. خانمها در مواقع خفيف خيلي خوب ميتوانند کمک کنند. بهطور مثال در مواقع خفيف باشفاف کردن رفتارهايشان و ابراز محبت مناسب بدون افراط و تفريط ميتوانند کمک کنند. فرزندان هم ميتوانند کمک کنند. به طور مثال به پدرشان بگويند شما به تازگي يک قدري عصبي شدهايد، امروز من تمام وقت با مامان بودم و پدرانشان را وادار کنند که خودشان را درمان کنند.
منبع: http://salamat.com