ائمه و رازداری (1)

سری که امامان، شیعیان را به حفظ آن بسیار سفارش کرده اند، چیست؟ و چرا در مورد حفظ اسرار اولیاء الله و معصومان علیهم السلام تاکید بیشتری شده است؟ در این باره چند احتمال وجود دارد:
پنجشنبه، 26 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
ائمه و رازداری (1)

ائمه و رازداری (1)
نویسنده:حسن عاشوری لنگرودی
 

اسرار امامان، علیهم السلام چیست؟
 

سری که امامان، شیعیان را به حفظ آن بسیار سفارش کرده اند، چیست؟ و چرا در مورد حفظ اسرار اولیاء الله و معصومان علیهم السلام تاکید بیشتری شده است؟
در این باره چند احتمال وجود دارد:
1. ممکن است این سرّ اشاره به مقامات مهم معصومان علیهم السلام باشد که اگر دشمنان از آن آگاه شوند، شیعیان را متهم به«غلو» می کنند و‌ آن را دستاویزی برای «تکفیر»، تضعیف و یا کشتن شیعیان می کنند.
2.ممکن است اشاره به اسرار آنان در مورد نشر مکتب اهل بیت علیهم السلام در مناطق مختلف باشدکه برای دشمنان اهل بیت علیهم السلام بسیار حساسیت بر انگیز است. اگر اینها فاش شود، مکتب رقیب در پی جلوگیری از آن و یا خنثی کردن آن بر می آید و این به مصلحت مکتب شیعه اهل بیت نیست.
3.ممکن است به مبارزات و فعالیت های سیاسی امامان علیهم السلام اشاره داشته باشد؛ چنان که برخی روایات به دست می آید که ائمه علیهم السلام در صدد قیام بودند، ولی چون گروهی از شیعیان ناآگاه اسرار را افشا کردند، آن قیام، عقیم ماند. طبیعی است که در مبارزات سیاسی با فاش شدن آن، نه تنها نتیجه مورد نظر تحقق پیدا نمی کند بلکه دشمن موفق می شود با‌‌ آگاهی از اسرار، مبارزان سیاسی را از پا درآورد و نهضت را شکست دهد.
4.ممکن است این سر، شخص امام معصوم باشد، که در شرایط سخت و خفقان حتی امامان علیهم السلام نمی توانستند جانشین و امام بعدی را آشکارا برای شیعیان بیان دارند؛ همان گونه که از وصیت نامه امام صادق علیه السلام این امر به خوبی فهمیده می شود. در این باره در تاریخ آمده است: منصور دوانیقی وقتی که از طریق «محمد بن سلیمان» (فرماندار مدینه) از درگذشت امام صادق علیه السلام آگاه شد، طی نامه ای به وی نوشت: «اگر جعفر بن محمد شخصی را جانشین خود قرار داده، او را احضارکن و گردنش را بزن!»
طولی نکشید که گزارش فرماندار مدینه به این مضمون به بغداد رسید: جعفر بن محمد ضمن وصیت نامه رسمی خود، پنج نفر را به عنوان وصی خود برگزیده که عبارت اند از:
1.منصور دوانیقی(خلیفه وقت)؛
2.محمد بن سلیمان(فرماندار مدینه و خود گزارش دهنده)؛
3.عبدالله بن جعفر بن محمد(برادر بزرگ امام کاظم علیه السلام)؛
4.موسی بن جعفرعلیه السلام؛
5.حمیده(همسر آن حضرت).
فرماندار در ذیل نامه کسب تکلیف کرده بود که کدام یک از این افراد را باید به قتل برساند؟! منصور که هر گز گمان نمی کرد با چنین وضعی روبه رو شود، فوق العاده خشمگین گردید و فریاد زد: اینها را نمی شود کشت!
البته این وصیت نامه امام، اقدامی سیاسی بود؛ زیرا آن حضرت قبلاً امام بعد و جانشین واقعی خود (حضرت کاظم علیه السلام) را به شیعیان خاص و خاندان علوی معرفی کرده بود، ولی چون از نقشه های شوم و خطرناک منصور آگاهی داشت، برای حفظ جان پیشوای هفتم چنین وصیتی کرده بود.(1)
از روایات به دست می آید، سرّی که شیعیان مامور به حفظ آن بودند، به ویژه دو چیز است: یکی، مصداق امام در هر زمان و دیگری، آن قسم از سخنان امام که مورد پذیرش اکثر افراد جامعه (اهل سنت) نبود؛ به طوری که افشای آن برای شیعیان و خود امام مشکل ایجاد می کرد.

خط قرمز
 

«تقیه» در پاره ای از موارد قطعاً حرام است و وجوب آن منحصر به مواردی است که تقیه و ترک اظهار حق، منافعی داشته باشد که از اظهار آن بیشتر باشد و یا موجب دفع ضرر و خطر گردد.(2) امام گاهی تقیه، حرام و افشاگری، واجب است؛ نهضت امام حسین علیه السلام و افشاگری های افرادی مانند: ابوذر غفاری، میثم تمار، عمرو بن حمق و حجر بن عدی، بر همین اساس تحقق یافت، آنان در مواردی که افشاگری و قیام علنی واجب و لازم بود، به آن اقدام کردند.
از جمله مواردی که باید سد تقیه را شکست و به جای«کتمان» فریاد زد، موردی است که حفظ خون مؤمن، به فریاد و افشاگری بستگی داشته باشد. به این جهت، از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرمودند:
«انما جعلت التقیه لتحقن بها الدّماء فاذا بلغت الدّم فلا تقیه؛ همانا تقیه برای آن قرار داده شده است که خون مؤمنان حفظ شود. پس هر گاه اقدام به تقیه، موجب خون ریزی گردد، در آنجا تقیه روا نیست».(3)

3.رازداری اخلاقی
 

رازداری اخلاقی، همان عیب پوشی، کتمان سر و سر پوش نهادن بر اسرار اخلاقی مومنان است که برای حفظ آبروی آنان و برای عادی نشدن گناه ، به کار می رود و نقش فراوانی در فرهنگ مردم، سالم سازی محیط، حفظ آبرو و حیثیت مردم دارد. از این رو، اسلام با تاکید فراوان به مستور ماندن گناه و پوشیدن عیوب همگان دستور داده و آن را از واجبات اخلاقی شمرده است. در نقطه مقابل آن، پرده دری و فاش ساختن گناهان دیگران را از گناهان بزرگ به شمار آورده است. در این باره قرآن بیان می دارد:
اِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ ان تشیِعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الاخِرَهِ وَ اللهُ یَعْلَمُ وَ انْتُم ْلا تَعْلَمُونَ؛ «کسانی که دوست دارند زشت کاری ها در میان جامعه اسلامی شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود و خدا[ست که] می داند و شما نمی دانید».
حفظ راز و کنترل زبان، در روایات اهل بیت علیهم السلام جایگاه مهمی دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: «کفّوا السِنَتِکُم؛ زبان های خود را حفظ و کنترل کنید».(4) این حفظ با «غیبت» رابطه مستقیم دارد. چرا غیبت، حرام است و زشت ترین معصیت؟ چون خمیر مایه اش، افشای اسرار و بدی ها و معایب دیگران است.
امامان شیعه علیهم السلام از عیوب مردم آگاه بودند ولی آبروی افراد را حفظ می کردند و به مردم می گفتند همان گونه که خداوند «ستار العیوب» است، شما نیز عیوب همدیگر را بپوشانید. امام هشتم علیه السلام می فرماید: «مؤمن باید حفظ اسرار مردم را از خدا بیاموزد. او همه اسرار مردم را می داند، ولی فاش نمی کند».(5) اگر خداوند رازهای بندگانش را فاش می ساخت، دیگر کسی با کسی دوست نمی شد و هیچ آبرویی باقی نمی ماند. امام علی علیه السلام در دعای کمیل اظهار می دارد: «وَ لا تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطّلَعْتَ علیه مِنْ سِرّی؛ خدایا! مرا مفتضح نکن با آشکار ساختن آنچه از لغزش های مخفی من اطلاع داری».
امام علی علیه السلام به مالک اشتر نیز توصیه فرمود: «از مردم، آنان را که عیب جوترند، از خود دور کن؛ زیرا مردم عیوبی دارند که رهبر امت در پنهان کردن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آنچه بر تو پنهان است، آشکار گردانی و‌ آنچه که هویداست، بپوشانی که داوری در آنچه از تو پنهان است، با خداوند جهان است. پس هر اندازه که می توانی، زشتی ها را بپوشان تا آنچه را که دوست داری بر رعیت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند».(6)

حفظ راز خود و دیگران
 

اسلام، همه به حفظ اسرار خودمان سفارش کرده و هم به حفظ اسرار دیگران. در روایات توصیه شده که اسرار زندگی خصوصی خود را حفظ کنید! چرا که افشای آن گاهی منشأ حسد، کینه توزی و رقابت های ناسالم می گردد و انسان مورد تهاجم افراد تنگ نظر و کینه توز واقع می شود و مصالحش به خطر می افتد.
امام علی علیه السلام فرمود: «سِرُّک سُرُورَک اِنْ کَتَمْتَهُ وَ اِنْ اذَعْتَهُ کانَ ثُبُورَکَ؛ سرّ تو مایه سرور و خوشحالی تو است، به شرط آنکه آن را کتمان کنی، و اگر آن را افشا کنی، (چه بسا) مایه هلاک تو می شود».(7)
و فرمود:«جُمِعَ خَیْرُ الدُّنیا وَ الاخرهِ فی کِتْمانِ السِرِّ وَ مَصادِقَهِ الاخْیارِ وَ جُمِعَ الشَّرُ فِی الاذاعَه و مُواخاهِ الاَشْرار؛ تمام خیر دنیا وآخرت در دو چیز جمع شده : در راز داری و دوستی با نیکان، و تمام بدی ها در دو چیز جمع است: افشای سر و دوستی با بدان ».(8)
همچنین امیر مومنان علیه السلام فرمود: «مَنْ افْشیَ سِرّاً اِسْتَودِعَهُ فقَدْ خانَ؛ هر کس سری را که به او سپرده شده، فاش کند، خیانت کرده است».(9)

حدود راز داری اخلاقی
 

آیا در مکتب اهل بیت علیهم السلام به هیچ عنوان شایسته و پسندیده نیست که اسرار خود را به کسی بگوییم؟ یا این که«رازداری» حد و اندازه گیری دارد و در برخی موارد می توان راز خود را به دیگری گفت؟
در پاسخ می گوییم: ائمه اطهار علیهم السلام برخی موارد را استثنا کرده اند؛ از جمله امام صادق علیه السلام فرمود:«لا تُطَّلِعْ صِدیقَک مِنْ سِرِّکَ الّا عَلی ما لَوْ اطلَعْتَ عَلَیْهَ عَدُوّکَ لَمْ یَضُرَّکَ فاِنَّ الصّدیقَ قَدْ یکونُ عَدُوّاً یوَماً ماّ؛ دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز که اگر دشمنت هم آن را بداند، به تو زیان نرساند؛ شاید دوستت نیز روزی دشمنت گردد».(10)

زنهار مکن تکیه کلی بر یار
راز دل خود ز دوست پنهان می دار

روزی باشد که دوست، دشمن گردد
برگردد و دشمنی کند آخر کار

در این روایت امام صادق علیه السلام به ما رهنمود می دهد که رازها را دسته بندی کنیم و برخی از آنها که اهمیت کمتری دارند و به گونه ای هستند که اگر دشمنان از آن آگاه گردند، زیانی متوجه ما نمی شود، قابل بیان هستند و می توان آنها را با برخی از دوستان در میان گذاشت.
این روایت را ممکن است به گونه دیگری تبیین کرد و گفت: برخی از اطلاعات بسیار مهم است، اما این اهمیت با گذشت زمان خاصیت خود را از دست می دهد، که امروزه به آن«اطلاعات سوخته» می گویند. با فاش شدن این گونه اطلاعات، زیانی متوجه کسی نمی شود.
امام علی علیه السلام فرموده است:«لاتَضَع سِرُّک عِنْدَ مَنْ لا سِرَّ لَهُ عِنْدَک؛ سرّ خود را نزد کسی که سری نزد تو ندارد، نگذار».(11)
از این روایت دانسته می شود که در راز و رازداری می بایست به مخاطب توجه کرد. اگر او رازی را نزد شما به امانت گذاشته است، شما هم می توانید با توجه به ظرفیت او، برخی از رازهایتان را با او درمیان بگذارید.
 

پی نوشت ها :
 

1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، ص414و415.
2. ر.ک: تفسیر نمونه، ج5، ص290 .
3. وسائل الشیعه، ج11، ص483.
4. کافی، ج2، ص225.
5. همان، ص241.
6. نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 53.
7. غرر الحکم، ج4، ص141.
8. اختصاص، شیخ مفید، ص318.
9. غررالحکم، ج5، ص268.
10. امالی، شیخ صدوق، ص767.
11. غررالحکم، ج5، ص255.
 

منبع: فرهنگ کوثر 81
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما