ميزگرد هفته نامه «سلامت» درباره روند كاهش وزن آقاي كاوه دري اخوي با حضور دکتر مسعود کيمياگر، متخصص تغذيه و رژيم درماني، دکتر آريا جنابي، فوقتخصص بيماريهاي کليه، دکتر حميد رضواني، فوقتخصص هماتولوژي انکولوژي و دکتر شهرام صادقي، متخصص طب فيزيکي
کاوه درياخوي، 47 ساله، ميگويد وقتي به دکتر مراجعه کرده، 83 کيلو بوده. البته او تا قبل از اين مراجعه، خودش توانسته بود صرفا با كمخوري، 3 کيلو از وزنش کم کند و از 86 به 83 کيلو برسد. اما حالا ديگر آن روزها گذشته و او موفق شده بعد از 5 ماه رژيم غذايي، 11 کيلوگرم از وزنش بکاهد و برسد به 72 کيلوگرم.
نگاه اول/دکتر مسعود کيمياگر که از روند کاهش وزن غذايي آقاي دري اخوي رضايت دارد، ميگويد:
بدترين چاقي، چاقي شکمي است
آقاي دکتر! آقاي درياخوي براي اولين بار در چه تاريخي و با چه شرايطي به شما مراجعه کردند؟
ايشان در تاريخ 17/11/88 براي اولينبار به بنده مراجعه کردند. وزنشان 83 کيلوگرم بود با دور کمر 102 سانتيمتر و دور باسن 5/106 سانتيمتر. وزن مطلوب ايشان طبق محاسبات من 71 کيلوگرم بود. يکي از آنزيمهاي کبدي ايشان بالا بود و طبق نظر پزشک متخصص، مبتلا به کبد چرب، فشارخون بالا، غلظت خون بالا و اسيداوريک و درد زير دنده راست بودند. داروهايي که مصرف ميکردند شامل متورال، آلوپورينول و اومپرازول بود. ايشان در ماه اول 4 کيلوگرم وزن کم کردند و به 5/79 کيلوگرم رسيدند. ماه اول رژيم تجويزي 1630 کالري بود. سهم روغن به 5 واحد کاهش يافته بود؛ يعني حدود 25 گرم روغن مايع! اما ماه دوم رژيمشان آسانتر شد و به 1835 کالري رسيد؛ يعني تقريبا 200 کالري بيشتر. خوشبختانه با اينکه قبل از عيد بود و افراد معمولا در ايام عيد به خوبي وزن کم نميکنند ايشان در مراجعه بعديشان در 29 خرداد به 72 کيلوگرم رسيده بودند که نزديک به وزن مطلوبشان بود. دور کمرشان به 5/92 سانتيمتر رسيد که عدد استانداردي است و دور باسن هم برابر 102 سانتيمتر بود. اين بار رژيم احتياطآميز زير 2000 کالري به ايشان داده شد اما الآن ميتوانند رژيم 2100 کالري بگيرند تا روي همين وزن بمانند.
کاهش وزنشان زيادي آهسته نبوده؟
خب، آقاي اخوي از جلسه اول به دوم 4 کيلوگرم و از جلسه دوم به سوم که 3 ماه فاصله افتاد 5/7 کيلوگرم وزن کم کردند. اين کاهش وزن، نه خيلي تند بود، نه خيلي کند. اما براي من بيش از آنکه سرعت کاهش وزن مهم باشد، از بين بردن کبد چرب، اسيداوريک بالا و فشارخون ملاك بود.
با توجه به کبدچربشان، چه نوع رژيمي براي بهبود بيماريشان تجويز کرديد؟
براي مبتلا شدن به کبدچرب حتما بايد عوامل ژنتيکي وجود داشته باشد. خود چاقي به بروز اين بيماري کمک ميکند اما تمامي افراد چاق به آن مبتلا نميشوند. تغذيه غلط خود عاملي براي ابتلا به کبدچرب است يعني شايد شما چاق نباشيد اما داشتن تغذيه غلط ميتواند فرد را به اين بيماري نزديک کند. براي بهبود وضع فرد، ما درصد کالري مصرفي و ميزان چربي را کم کرده و به زير 25 درصد ميرسانيم يعني فرد بايد کمتر از يكچهارم کالري روزانه را از طريق چربي کسب کند. نوع چربي هم بايد چربي خوب باشد. آقاي اخوي بهعنوان مکمل، امگا3 مصرف ميکنند اما توصيه من اين است که از روغنهايي که بهطور طبيعي حاوي امگا3 هستند (مثل کانولا) استفاده کنند که ديگر نيازي به مکمل نباشد. يادتان باشد كه کاهش وزن به بهبود کبدچرب كمك مي كند. مقدار گوشت دريافتي ايشان نيز تنظيم شد. رمز کار، همان کاهش وزن و رسيدن به وزن مناسب بود. توصيه اکيد من به اين قبيل افراد، مصرف بيشتر سبزيجات است که هم کمکالري است، هم فيبر بالايي دارد و تامينکننده ويتامينها است و احساس سيري ميدهد. ضمنا به خاطر ترکيبات آنتوسيانينها و فيتوکميکالهايي که در سبزيها هست، به بهبود کبد چرب و تبديل آن به کبد نرمال کمک ميشود.
اگر کبدچرب درمان نشود و بيمار در اين زمينه سهلانگاري کند، چه عواقبي در پي دارد؟
اگر کبدچرب درمان نشود تبديل به سيروز ميشود و ممکن است تبديل به سرطان شود.
در رابطه با اسيداوريک بالاي ايشان چه تجويزي داشتيد؟
من به مبتلاياني که اسيداوريکشان بالاست، جدولي ميدهم که در آن مواد غذايي داراي پورين بالا نوشته شده. از بيماران ميخواهم اين مواد غذايي را مصرف نکنند. البته در مورد موادغذايي با پورين پايين آزادند و در رابطه با موادغذايي با پورين متوسط هم از آنها ميخواهم در حد اعتدال مصرف کنند.
چه عواملي سبب افزايش اسيداوريک ميشود؟
يکي از علل بسيار مهم، عامل وراثت است. غير از آن، مصرف موادغذايي مثل گوشتهاي شکار، امعاء و احشاء و گوشت قرمز نيز ميتواند سبب افزايش اسيداوريک شود. موادغذايي با پورين بالا مثل دل، جگر، قلوه، مغز، زبان، دل و جگرمرغ، عصاره گوشت، برخي ماهيها مثل شاهماهي يا سالمون، ساردين، کيلکا و شاهميگو و البته لوبيا چشمبلبلي و آبجو نيز به تشديد اين بيماري کمک ميکنند.
کاهش وزن منجر به کاهش اسيداوريک ميشود؟
حتما. البته اسيداوريک، کمتر تابع کاهش وزن است؛ درست برعكس برخي عوامل مثل قند، چربي و فشارخون که خيلي تابع کاهش وزن هستند. اسيداوريک تا حدي با کاهش وزن پايين ميآيد اما در اصل، وقتي يک فرد، موادغذايي گوشتي کمتري مصرف ميکند اسيداوريک اش کاهش چشمگيري پيدا ميکند.
در رابطه با فشارخون چطور؟ چه عواملي در بروز آن دخالت دارند؟
فشارخون به چند دسته تقسيم ميشود. نوعي از فشارخون، اساسي يا اوليه ناميده ميشود که دليلش ناشناخته است. بسياري از افراد، مستعد آن هستند و در برخي نژادها مثل نژاد سياه به وفور ديده ميشود. نوع ديگر فشارخون که در جامعه ما شايع است، در اثر افزايش وزن به وجود ميآيد و دليل سادهاي هم دارد که شايد در ابتدا باورنکردني باشد و آن هم اين است که در افراد چاق، خون مسير طولانيتري را بايد طي کند. در واقع، چون حجم بدن بالاست و مسير طولانيتر است و مقاومتي در بافتها ايجاد ميشود، اين سبب افزايش فشارخون ميشود. با کم کردن وزن، فشارخون هم کاهش مييابد. طبيعتا وجود نمک هم عامل ديگري براي افزايش فشارخون است. بررسيها نشان دادهاند که در کشورهايي که مردم نمک بيشتري مصرف ميکنند، فشارخون بالا شيوع بيشتري دارد. حتي منحني ترسيم کردهاند و در آن ميزان مصرف نمک مردم در کشورها را مشخص کردهاند و معلوم شده بين ميزان مصرف نمک و فشارخون رابطه مستقيمي وجود دارد. مثلا ژاپنيها نمک زياد ميخورند و فشارخون در آنها به مراتب بالاتر است و در عوض، در آلاسکا که کمترين ميزان نمک مصرفي در دنيا را دارند ميزان ابتلا به فشارخون بسيار پايين است. عادتهاي غذايي ديگر مثل مصرف افزودنيها و مواد داراي سديم بالا هم در بروز فشارخون بالا تاثيرگذارند. اما در مورد آقاي درياخوي، من بر اساس همين اصول مقدار نمک غذايشان را محدود کردم. ميزان نمک توصيهشده به ايشان کمتر از 6 گرم در روز، يعني معادل 5/2 گرم سديم است که تقريبا برابر يک قاشق چايخوري نمك خواهد بود.
گويا آقاي اخوي مبتلا به غلظت خون بالا هم بودهاند. آيا اين غلظت خون هم رابطهاي با چاقي دارد؟
غلظت خون يک تعبير عاميانه است. در واقع، وقتي مقدار هموگلوبين و گلبولهاي قرمز بالا برود، گفته ميشود که غلظت خون افزايش يافته. اگر چربي خون بالا برود، باز هم ميگويند غلظت خون بالا رفته. ما به طور مستقيم با دادن رژيم، دخالتي در کاهش غلظت خون نداريم. تنها توصيهاي که ميتوانيم به اين افراد بکنيم، اين است که بگوييم آب و مايعات بيشتري مصرف کنند. به هر حال، مشکل اصلي با اين روش برطرف نميشود و فرد بايد با مراجعه به متخصص داخلي، مشکل خودش را برطرف کند.
موضوع ديگري که آقاي اخوي از آن شکايت داشتند چاقي شکمي بوده. براي رفع آن، آيا رژيم يا حرکت ورزشي خاصي تجويز کرديد؟
معمولا ما به اين افراد، ورزشهاي مخصوص شکم را توصيه ميکنيم. ابتدا ورزشهاي عمومي توصيه ميشود تا لاغر شوند و بعد به کمک ورزشهاي خاص شکم مثل دراز و نشست و کار با دستگاه، آنها ميتوانند شکم خود را کوچک کنند. يکي از سوالات شايعي که پرسيده ميشود اين است که آيا رژيم مخصوص آب کردن شکم داريم يا خير؟ بايد بگويم که رژيمها هوشمند نيستند؛ يعني هيچ رژيمي به طور اختصاصي نميتواند چاقي شکم يا باسن را هدفگيري کند. رژيم يک تعديل کالري ايجاد ميکند و طبيعتا هرجا که ميزان انرژي بالاتر باشد، چربي سوخته ميشود. بنابراين مواردي نظير اينكه گفته ميشود آناناس پهلو يا گريپفروت شکم را کوچک ميکند، هيچ منشا علمي ندارند.
چاقي شکمي بين ما ايرانيها شايع است و خيلي از ما اگرچه از آن شکايت داريم، براي رفع آن هيچ اقدامي انجام نميدهيم. اين چاقي ممکن است چه عواقبي در پي داشته باشد؟
بدترين نوع چاقي، همين چاقي شکمي است و نشانگان متابوليک که امروزه از آن زياد صحبت ميشود ، مجموعهاي از چاقي شکمي، فشارخون بالا، قند و چربي بالاست که ميتواند احتمال ابتلا به ناراحتيهاي قلبيـعروقي را افزايش دهد. قطر دور شکم بايد کمتر از 88 سانتيمتر باشد. ممکن است يکي چاقي عمومي داشته باشد و يکي چاقي شکمي. مسلما کسي که فقط مبتلا به چاقي شکمي است، بيشتر در معرض خطر ابتلا به ناراحتيهاي قلبي قرار دارد. در واقع، چربي چاقي شکمي به شکلي است که هر لحظه احتمال حرکت و ورود آن به عروق و بسته شدن آنها وجود دارد.
توصيه شما براي اينکه تا حد امکان از انواع ناراحتيها مثل اسيداوريک بالا، کبدچرب، فشارخون بالا و... فاصله بگيريم، چيست؟
زندگي سالم! يعني شيوهاي که در آن، تحرک و تغذيه صحيح به چشم بخورد و فرد از استرس و آلودگيهاي محيطي دور بماند. عادتهاي بد غذايي رابطه مستقيمي با ابتلا به بيماريهاي نامبرده دارند. توصيهام استفاده بيشتر از سبزيها، غلات سبوسدار و تنظيم دريافت کالري، محدود کردن انرژي دريافتي از چربيها (کمتر از يكچهارم) و مصرف چربيهاي خوب است؛ يعني بايد حتما هفتهاي يکي، دو روز از چربيهاي حاوي امگا 3 بالا مثل کانولا استفاده کرد.
نگاه دوم/ دکتر آريا جنابي/ فوقتخصص بيماريهاي کليه و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي ايران
رابطه فشار خون بالا و اسيد اوريك
يکي از دلايل ابتلا به فشارخون اوليه، اسيد اوريک بالاست. مطالعههاي اخير نشان دادهاند بين اسيد اوريک بالا و فشارخون اوليه، رابطه مستقيمي وجود دارد. به نظر ميرسد اسيد اوريک بالا ميتواند به تدريج با تغييرهايي که در جداره رگ ايجاد ميکند، فرد را به سمت فشارخون بالا سوق دهد. افرادي که سابقه اسيد اوريک بالا دارند، ممکن است به تدريج به فشارخون بالا هم مبتلا شوند. به همين دليل توصيه ميشود افرادي که به طور ارثي اسيد اوريک بالا دارند يا به دليل مصرف غذاهاي پرپروتئين و پرگوشت به اسيد اوريک بالا مبتلا شدهاند، با کاهش مصرف اين نوع غذاها، اسيد اوريک خود را کنترل کنند تا مبتلا به فشارخون نشوند. البته مساله اينجاست که اسيد اوريک بالا صرفا فشارخون ايجاد نميکند؛ بلکه عوارض ديگري نظير ايجاد سنگ کليه، نارسايي کليه و نقرس هم دارد. به همين دليل لازم است در بيماراني که سنگ کليه دارند يا مبتلا به نارسايي کليه يا ساير مشکلهاي کليوي هستند، اسيد اوريک هم کنترل شود تا از سريعتر شدن روند بيماري و شديدتر شدن آن پيشگيري شود.
براي درمان اسيداوريک بالا، معمولا رژيم غذايي تجويز ميشود؛ به اين ترتيب که ترکيبهاي حاوي اسيداوريک مثل گوشت قرمز و حبوبات محدود ميشود اما برخي بيماران به رژيم غذايي پاسخ نميدهند. در اين شرايط، درمانهاي دارويي پايينآورنده اسيد اوريک خون مثل آلوپرينول تجويز ميشود. در رابطه با فشارخون بالا نيز بايد گفت فشارخون بالا خود ميتواند سيکل معيوبي ايجاد کند که عوارض عروقي ناشي از اسيد اوريک افزايش پيدا کند. در بيماراني که نارسايي کليه دارند براي پيشگيري از عوارض کليوي ناشي از فشارخون بالا توصيه ميکنيم هم فشارخون و هم اسيد اوريک در آنها کنترل شود.
همين جا لازم است يک توضيح در رابطه با علل فشارخون هم بدهم. فشارخون بهطور عمده به دو دسته فشارخون اوليه و ثانويه تقسيم ميشود. فشارخون اوليه بدون دليل و فشارخون ثانويه با دليل است. مهمترين عامل افزايش فشارخون مشکلات کليوي است. گاهي در خانمها مصرف قرصهاي ضدبارداري يا ابتلا به ناراحتيهاي غدد فوقکليوي ميتواند علت ابتلا به فشارخون ثانويه باشد. از جمله دلايل ابتلا به فشارخون اوليه ميتوان به کم بودن مولکولهاي تصفيهکننده خون به دليل برخي عفونتها يا مصرف برخي داروها اشاره كرد. مصرف نمک نيز از جمله دلايل ديگر ابتلا به فشارخون بالاست که با تجويز رژيم غذايي مناسب درمان ميشود. در مورد چاقي نيز بايد گفت اگر فردي از زمان تولد مبتلا به آن باشد در بزرگسالي به فشارخون بالا مبتلا نميشود ولي اگر فرد در آينده به دليل مصرف مواد پرکالري دچار چاقي شود، ممکن است فشارخون اوليه بگيرد. در حقيقت ميتوان گفت اضافه وزن با فشارخون رابطه مستقيمي دارد و هر کيلوگرم اضافه وزن، يک ميليمتر جيوه فشارخون را بالا ميبرد.
نگاه سوم/ دکتر حميد رضواني/ فوق تخصص هماتولوژيانکولوژي و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي
چرا غلظت خون بعضيها بالا ميرود؟
غلظت خون بالا به افزايش توده گلبولهاي قرمز اطلاق ميشود که ممکن است اوليه باشد (يعني علت خاصي نداشته باشد و در زمره بيماريهاي رده اريتروئيدهاي مغز استخوان باشد که خودمختار شده و بيش از حد توليد و تکثير شوند و همراه با آن، افزايش گلبولهاي سفيد و پلاکتها را هم داشته باشيم) و يا اينکه ثانويه باشد (يعني به دنبال علت خاصي، تعداد گلبولهاي قرمز افزايش يافته باشد که در اين حالت، ديگر مقدار پلاکتها بالا نيست و فقط ميزان گلبولهاي قرمز بالاست.) زندگي کردن در ارتفاع، سيگار کشيدن، ابتلا به بيماريهاي کليوي و برخي علل ديگر ميتواند از جمله عوامل ابتلا به غلظت خون ثانويه باشد. چاقي يا اضافه وزن که در اثر آن، فرد به فشارخون بالا و نارسايي قلبي مبتلا باشد نيز ميتواند يکي از دلايل ابتلا به غلظت خون بالا باشد.
وقتي فرد به غلظت خون بالا دچار شد، ابتدا بايد دلايل آن شناخته شود تا بتوان مشکل را رفع کرد. اما اگر غلظت خون اوليه بالا بود، با خون دادن و استفاده از برخي داروها ميتوان آن را کاهش داد. در غلظت خون بالاي ثانويه نيز اگر رفع علت، سبب کاهش آن نشود، دادن خون ميتواند مفيد باشد.
در صورتي که به افزايش غلظت خون توجهي نکنيم و دنبال درمانش نباشيم، اين مشکل ميتواند به نارسايي قلبي و بروز ترومبوز (لخته خون) در رگهاي محيطي منجر شود که از جمله نشانههاي آن ميتوان به احساس خستگي، سردرد، سبکي در سر، گزگز، داغي و سوزش اشاره کرد. بنابراين بايد اين مشكل را جدي گرفت و دنبال تشخيص و درمان آن بود.
نگاه چهارم/ دکتر شهرام صادقي/ متخصص طب فيزيکي
اگر چاقي موضعي داريد، بخوانيد!
لاغري موضعي يک باور غيرعلمي است. کساني که به قصد کوچک کردن شکم ورزشهايي مانند دراز و نشست انجام ميدهند، اگر هدفشان از ورزش، کوچک کردن شکم و آب کردن چربيهاي اين منطقه باشد، بايد بدانند که هيچ اتفاقي نميافتد. چربي تنها از شکم برداشته نميشود. رژيم سبب ميشود چربيهاي بدن آب شوند اما اين چربي از تمام نقاط بدن و البته شکم برداشته ميشود. برخي افراد ممکن است بگويند ما مبتلا به چاقي شکمي بودهايم و با ورزشهاي شکمي توانستهايم آن را آب کنيم. اين موضوع صحيح است چون با ورزش کردن عضلههاي شکم تحت فشار قرار گرفته و سفتتر و خوشحالت خواهند شد. اين به آن معني نيست که چربيهاي شکم آب شده است؛ بلکه در واقع عضلهها سفتتر، بزرگتر و زيباتر شدهاند.
من به افرادي که مبتلا به چاقيهاي موضعي هستند، توصيه ميکنم در ابتدا به جاي انجام ورزشهاي موضعي، ورزشهاي هوازي مانند ايروبيک را امتحان کنند. وقتي ما ورزش ميکنيم انرژي بايد از داخل بدن از طريق چربيها يا کربوهيدراتها تامين شود. چربيها انرژي بيشتري در خود ذخيره دارند. هر کيلوگرم چربي حدود 9 هزار کيلوکالري، انرژي در خود ذخيره دارد. براي سوزاندن هر هزار کيلوکالري لازم است يک ورزش با شدت متوسط به مدت يک ساعت انجام شود. يعني شدت ورزش به حدي برسد که حين ورزش به سختي صحبت کنيد. در اين صورت 720 کيلوکالري ميسوزانيد. 12 تا 13 ساعت ورزش با اين شدت سبب کاهش يک کيلوچربي از بدن ميشود. اين چربي از تمام نقاط بدن برداشته ميشود و تنها چربي شکمي آب نميشود. منتها چربيها براساس سيستم خاصي آب ميشوند يعني چربيهايي که تازه انباشته شدهاند اولين چربياي هستند که حين سوختن برداشته ميشوند و چربيهاي رسوبکرده، آخرين چربيهايي هستند که با ورزش دفع ميشوند.
در مورد چاقي موضعي هم لازم است بدانيد الگوي جمع شدن چربي در خانمها و آقايان متفاوت است. چربي در آقايان به شکل سيب بوده و در ناحيه مياني و شکم تجمع چربي را داريم. در حالي كه در خانمها چاقي به شکل گلابي است و در ناحيه باسن و پاها تجمع چربي را داريم. شايد بگوييد من تنها دچار چاقي شکمي يا باسن هستم و ساير اندامهايم مثلا صورتم لاغر است. آيا باز هم بايد ورزش ايروبيک انجام دهم؟ بله، باز هم تاکيد ميکنم که چيزي به نام لاغري موضعي، پايه علمي ندارد و کسي نميتواند تنها با انجام ورزشهاي شکمي يا استفاده از کمربندهاي ويبره يا سونا، چربي شکمي خود را آب کند. چربي از تمام نقاط بدن برداشته ميشود و در کنار ورزشهاي هوازي فرد ميتواند با انجام ورزشهاي خاص شکمي هم فرم زيباتري به شکم خود بدهد و هم احتمال کمردرد را کاهش دهد. نميتوان گفت براي زيبا کردن شکم چه تعداد دراز و نشست در روز بايد انجام داد.
توصيه ميکنم افراد هر نوع ورزشي را از ميزان کم شروع کرده و به مرور برحسب تواناييهايشان افزايش دهند. درازونشست بهترين ورزش براي تقويت عضلههاي شکم است که ميتوان آن را در وضعيت زانو خم يا کشيده انجام داد. وقتي زانوها خم باشد عضلههاي شکم بيشتر درگير ميشود. غير از درازونشست، استفاده از هر نوع وسيلهاي که عضلههاي شکم را درگير کند هم سبب تقويت آن ميشود. اتفاقا کار با دستگاه به ويژه براي افراد مبتدي بهتر است. چون شما را ملزم به انجام صحيح حرکتها ميکند. برخي از دستگاههاي خانگي هم هستند که به انجام درازونشست کمک ميکنند. اين دستگاهها هم تا حدودي ميتوانند مفيد باشند. چون قسمتي از کار را انجام ميدهند و ميتوانند محرک و مشوق افراد مبتدي باشند ولي دستگاههاي موجود در باشگاههاي بدنسازي متفاوت بوده و مفيدترند. شايد برايتان جالب باشد که بدانيد عربها به ورزشکار ميگويند رياضي؛ چون رياضي به معناي کسي است که رياضت کشيده است. حتما شما هم با اين جمله موافقيد كه براي خوشاندام بودن بايد زحمت کشيد.
منبع: www.salamat.com