عرفان حلقه ( عرفان كيهاني ) (1)

جهان از حدود یکی و دو دهه پیش، بستر ظهور و پیدایش چشم گیر و روز افزون مکاتیب و فرقه های معنویت گرای انحرافی و عرفانهای کاذب نوظهور هست؛ در این بین کشور ایران نیز از جریان این پروسه (یا به عبارتی پروژه) جهانی عقب نمانده و شاهد ظهور صدهها مدعی تاسیس و بنیان نهادی عرفانی و معنوی بوده است.
سه‌شنبه، 16 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عرفان حلقه ( عرفان كيهاني ) (1)

عرفان حلقه ( عرفان كيهاني ) (1)
عرفان حلقه ( عرفان كيهاني ) (1)


 

تهيه كننده: محمود كريمي شروداني
منبع: اختصاصي راسخون




 
جهان از حدود یکی و دو دهه پیش، بستر ظهور و پیدایش چشم گیر و روز افزون مکاتیب و فرقه های معنویت گرای انحرافی و عرفانهای کاذب نوظهور هست؛ در این بین کشور ایران نیز از جریان این پروسه (یا به عبارتی پروژه) جهانی عقب نمانده و شاهد ظهور صدهها مدعی تاسیس و بنیان نهادی عرفانی و معنوی بوده است.
یکی از این عرفانها که از سالهای آغازین دهة هشتاد شمسی در ایران که به طور مخفیانه و زیرزمینی اقدام به برگزاری، آموزش و عضوگیری مرید و داوطلب کرده، عرفان حلقه یا کیهانی است. بنیانگذار و مؤسس این نحله انحرافی فردی به نام محمد علی طاهري است، این فرد ادعا می کند این عرفان(عرفان کیهانی) حاصل 30 سال سعی و تلاش او بوده و راهگشای تمامی مشکلات و بیماری های جسمی و روحی مردم صرف نظر از هرگونه اعتقاد، مذهب و مسلک است.
او همچنین بیان می کنند که فرد با اتصال به شبکه هوشمند شعور الهی می تواند از هرگونه بیماری لاعلاج شفا یابد و حتی پیامبران الهی مانند عیسی(علی نبینا و علیه السلام) با تمسک و توصل به این نیروی عام الهی می توانست بیماران را شفا دهد و مردگان را زنده کند.
در حول و محور عرفان کیهانی ابهام و پرسش بسیار است مانند: آیا این عرفان جعلی است یا کشفی؟ درمان است یا عرفان؟ سر سلسله عرفان حلقه را چه کسی تعیین کرده است؟ چرا لایه دفاعی باید توسط مستر وبا گرفتن امضا تفویض شود؟ سردسته این عرفان چه سابقه علمی و دینی دارد؟... و دهها سوالات این چنینی که همیشه بدون پاسخ مانده و هیچ جوابی از سوی این گروه انحرافی داده نشده است.
سرکرده این گروه که عليرغم تمام ادعاهايي كه در مورد مدرك فوق ليسانس مهندسي مكانيك وي مي شود، از تحصیلات کلاسیک نیز برخوردار نیست، شیطان را بنده خدا می‌داند و معتقد است قرآن وحی الهی نیست بلکه زائیده فکر بشری است.
کلاس‌های عرفان حلقه به صورت مختلط برگزار می‌شود و محتوای آن‌ها به تمسخر گرفتن دین اسلام و غلط دانستن نماز و روزه و سایر کتاب‌های دینی است؛ آن‌ها حتی زیارت عاشورا را به دلیل تأکید بر لعن و برائت باطل و خرافه می‌دانند.
ما در این مقاله اثبات خواهیم که عرفان حلقه نه تنها برگرفته از عرفان ایرانی!!!؟ و حتی اسلامی نیست بلکه خوشه چینی از سایر ادیان و فرق است که با التقاط چندین دین و آیین به صورت اندیشه های عرفان کیهانی نمود پیدا کرده است.

عرفان حلقه در جغرافياي معنوي
 

از ديدگاه عرفاني سراسر عالم هستي رحمت عام الهي است. مؤمنان و کافران، خوبان و بدان، حقيقت‌طلبان و حقيقت‌ستيزان و حتي شياطين و فرشتگان غرق در رحمت عام يا رحمت رحماني هستند. رحمانيت خداوند هيچ مقابل و متضادي ندارد. اما رحمت خاصه يا رحيمي خدا مخصوص خوبان و حقيقت‌جويان و دوستان خداست و در مقابل آن قهر و غضب الهي است.
خداوند با رحمانيتش به شيطان فرصت داد و به بدکاران زندگي و نعمت مي‌دهد تا يا خود را تغيير دهند و به رحيميت خداوند راه‌يابند يا در قهر او غوطه‌ور شوند. بنابراين رحمانيت او هيچ خصوصيتي ندارد و همه را در برگرفته است. از يک جهت هم شامل رحيميت خدا و هم شامل قهر و غضب اوست و نتيجه برخورداري از رحمانيت هم هدايت است و هم گمراهي و اضلال.
در عرفان حلقه ادعا اين است که پيروان به حلقه‌هاي رحمانيت خداوند متصل مي‌شوند و حقيقت رحمانيت هم فرصتي براي همنشيني با شياطين و شرارت کردن است و هم مقدمه‌اي براي هم‌سخني با فرشتگان و سير به سوي معبود که البته هر کدام از اينها نشانه‌هايي دارد. اگر در فرصتي که رحمانيت خداوند به انسان داده به رحيميت او بينديشد و آن را بجويد به راستي اهل رحمت ‌است و به زودي در آغوش عشق و رحمت خاصه خداوند آرام خواهد گرفت و از او خواهد شنيد:«اي جان به آرامش رسيده به سوي پروردگارت بازگرد در حالي‌که شادمان و راضي هستي و او نيز از تو خشنود و راضي است.» (فجر/27و28)
اما کساني که به رحمانيت تکيه کرده و در آن فرومانده‌اند، مثل شيطان و بلکه شياطين انسان‌نما خواهند بود که از فرصت‌ها و نعمت‌هاي الهي براي دور شدن و دشمني با خدا استفاده مي‌کنند و مورد قهر و ناخشنودي او قرار مي‌گيرند. عرفان حلقه به اعتراف پايه‌گذاران آن براي اتصال به حلقه‌هاي رحماني است (انسان‌از منظري ديگر/ صص 15تا18) و در طول اين سال‌ها نه در دوره‌هاي آموزشي و نه در کتاب‌هايشان براي حلقه‌هاي رحيميت تعريف و برنامه‌اي ارائه نداده است. بنابراين با صرف نظر از شواهد عيني که تسليم شدن در برابر شيطان و وسوسه‌هاي نفساني را در عرفان حلقه نشان مي‌دهد، با تحليل مدعاي آنها بر اساس چارچوب نظري برآمده از عرفان، اين جنبش شبه معنوي به روشني در فضاي شيطاني قرار مي‌گيرد. در اين باره نمونه‌هايي از تناقض‌گويي و خودپرستي‌ که در اساسنامه اين فرقه موجود است، موضوع را کاملاً روشن مي‌نمايد.

واسطه فيض و اشتراک نظر با وهابيت!
 

پايه‌گذاران عرفان حلقه معتقدند:«رحمت عام شامل همه انسان‌ها مي‌شود و انسان در اين مورد،‌ حق انتخاب داشته و مي‌تواند از آن استفاده نموده يا اجتناب نمايد و براي برخوردار شدن از آن هيچ اجباري ندارد؛ سفره‌اي است که هر روز گسترده است، تا چه کسي به سوي آن دست برده، لقمه‌اي را بردارد. به طور کلي، همه انسان‌ها صرف نظر از نژاد، مليت، جنسيت،‌ سن و سال، سواد و معلومات، استعداد و لياقت‌هاي فردي،‌ دين و مذهب، گناهکاري و بي‌گناهي، پاکي و ناپاکي و... مي‌توانند از رحمت عام الهي برخوردار شوند. فيض و رحمت الهي در انحصار هيچ گروه خاصي نيست.» (انسان از منظري ديگر/ص15)
اين سخن اشکالاتي دارد كه بر کساني که تا حدودي با عرفان آشنا هستند پوشيده نيست، ولي به هر صورت در اساسنامه عرفان حلقه تبيين بيشتر موضوع آمده است. البته در اساسنامه، حلقه‌هاي رحمانيت با نام شعور الهي مورد اشاره قرار گرفته و اين طور معرفي شده است:‌ «نظر به اينکه شعور الهي نياز به هيچ مکملي ندارد، ‌لذا چيزي تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه کردن به آن نبوده و اين موضوع به راحتي قابل اثبات مي‌باشد؛ چرا که با حذف عامل اضافه شده، مشاهده مي‌شود که حلقه وحدت همچنان عمل مي‌نمايد و اين خود رسواکننده بدعت‌گذاران و متقلبان خواهد بود، که در دل اين رابطه براي تشخيص حق از باطل وجود دارد. در اين رابطه، هيچ گونه بدعتي پذيرفته نيست و فقط نشان‌دهنده ميل فرد به خودنمايي و مطرح نمودن خود مي‌باشد.» (عرفان کيهاني (حلقه)/ص103) بااين عقيده در دوره‌هاي آموزشي عرفان حلقه موضوع توسل به معصومين و زيارت و دعاهاي مربوط مورد نفي و نکوهش قرار مي‌گيرد و اين دقيقاً شبيه موضع‌گيري وهابيان است که کشتن شيعيان را موجب ورود به بهشت مي‌دانند. زيارت از نظر آنها مکان‌پرستي و توسل، شخص‌پرستي و روح‌پرستي و مرده‌پرستي است؛ حتي تکريم قرآن کريم را کتاب‌پرستي مي‌پندارند و از خواندن آن که شفا و رحمت است، بر بالين بيماران جلوگيري مي‌کنند. چنانکه در اصل ديگري از اساسنامه آمده است:«نام خداوند در رأس همه نام‌ها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرک است(اصل اجتناب از من دون‌الله). مهم‌ترين مصاديق بارز شرک عبارتند از: شخص‌پرستي، روح‌پرستي، مرده‌پرستي، مکان‌‌پرستي، کتاب‌پرستي، خود‌پرستي، دنياپرستي، ظاهرپرستي. بين انسان و خدا، تنها واسطه‌اي که وجود دارد، هوشمندي و شعور الهي (يدالله) است که به صورت‌هاي مختلف نقش يداللهي خود را ايفا نموده، پل ارتباط عالم پايين و عالم بالا مي‌باشد.» (عرفان کيهاني (حلقه)/صص119و120)
نکته جالب در اين اصل اينکه روح‌پرستي و کتاب‌پرستي و مکان‌پرستي حتي قبل از خودپرستي و دنيا پرستي ذکر شده است. حالا بر فرض صحت اين حرف‌ها که پاکان و ناپاکان اگر بخواهند از رحمانيت برخوردارند و هيچ افزوده‌اي به شعور کيهاني و حلقه‌هاي رحماني لازم نيست و همه بدعت‌گذاري و تقلب است؛ در جايي از مانيفست عرفان حلقه اين طور مي‌خوانيم:
«براي بهره‌برداري از عرفان عملي عرفان کيهاني (حلقه)، نياز به ايجاد اتصال به حلقه‌هاي متعدد شبکه شعور کيهاني مي‌باشد و اين اتصالات،‌ اصل لاينفک اين شاخه عرفاني است. جهت تحقق بخشيدن به هر مبحث در عرفان عملي، نياز به حلقه خاص و حفاظ‌هاي خاص آن حلقه مي‌باشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربيان ارائه مي‌شود که تفويضي بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگندنامه‌هاي مربوط به آنان تفويض مي‌گردد. تفويض‌ها، توسط مرکزيت که کنترل و هدايت‌کننده جريان عرفان کيهاني (حلقه) مي‌باشد، انجام مي‌گيرد.» (عرفان کيهاني (حلقه)/ ص80)
دروغگويي مربي حلقه، دال بر متصل نبودن او به فيض نيست(!)
به اين ترتيب مربيان عرفان حلقه که اتصال را از مرکز مديريت عرفان حلقه دريافت کرده‌اند مي‌توانند آن را به ديگران انتقال دهند يعني اتصال به رحمت عام الهي با وساطت فيض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکان‌پذير است! با اين وصف يک مربي عرفان حلقه اگر چه دروغگو باشد و يا به ناپاکي‌هاي ديگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الهي فراتر از اين قيدهاست و چون او اتصال را از مرکزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه و شعور کيهاني دريافت کرده و اجازه تفويض را هم گرفته است، مي‌تواند آن را به ديگران منتقل کند، اگرچه گيرنده اتصال از مربي‌ خود پرهيزکارتر باشد، در غير اين صورت شايد، بلکه قطعاً به رحمت عام الهي نمي‌رسد!
بنابراين رحمت عام الهي با اجازه مرکزيت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار مي‌گيرد. توسل و توجه به انبيا و اوليا و واسطه فيض بودن آنها مردود است و تنها مرکزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربيان آن واسطه فيض شعور الهي و اتصال به رحمت عام حق تعالي هستند.

رحمت عام خدا فقط در دست ماست(!)
 

براي نقش واسطه فيض بودن مرکزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه توصيف‌هاي زيبايي بيان شده است از جمله اينکه «از آنچه روزي آسماني دارند، مانند روزي زميني خود،‌ به ديگران انفاق کنند «مما رزقناهم ينفقون» و از اتصال خود براي آنها نيز ايجاد اتصال کنند.» (انسان از منظري ديگر/صص15و16) اما اين توصيفات زيبا و استفاده تأويلي از آيات قرآن مشکل تناقض گويي را پيچيده‌تر مي‌کند. چون از ديدگاه قرآن رحمت عام الهي در دسترس همه است و هيچ اختياري براي استفاده از آن وجود ندارد، نعمت‌ها و مهلت‌هايي که بين مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه مي‌گيرد و کساني که از آن درست استفاده کنند و در راه ايمان و شکرگذاري و عشق به خداوند قدم بردارند در حقيقت در حلقه‌ها يا مراتب رحمت خاصه و رحيميت او متصل شده‌اند. «و کان بالمؤمنين رحيماً» (سوره مبارکه احزاب/آيه 43)
بنابراين تناقض بزرگ عرفان حلقه را مي‌توانيم اين طور عنوان‌گذاري کنيم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست. اگر سازندگان اين فرقه دست به ابتکار مي‌زدند و نوع ديگري از رحمت الهي را تعريف مي‌کردند - به نام رحمت حلقه‌اي - بهتر بود، البته باز هم دروغ مي‌شد، ولي دست کم ديگر تناقضي وجود نداشت.
اگر بخواهيم با ادبيات عرفان حلقه سخن بگوييم، بايد گفت، خودپرستي‌ها و خودنمايي‌هاي عرفان حلقه به اين اندازه پايان نيافته و دامنه آن بسيار گسترده شده است. در واقع اين فرقه نه تنها عقايد و تصورات خود را يگانه راه حقيقت مي‌پندارد بلکه هيچ نام ديگري را غير از نام خود مجاز نمي‌شمارد.
«هيچ کس حق معرفي اين اتصال را با نام ديگري غير از شبکه‌ شعور کيهاني يا شعور الهي نداشته، اين کار فريب ديگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غير از خدا (اصل اجتناب از من دون الله) و انحراف همگان خواهد شد و همچنين هر عاملي که فرد اتخاذ نموده تا بدان وسيله خود را مطرح نمايد يا منجر به منيت و ادعاي رجحان و برتري نسبت به ديگران شود، از انحرافات بارز هستند. (اصل اجتناب از اَنا خير منه).» (عرفان کيهاني (حلقه)/صص90و91)
معلوم نيست اگر حقيقت ماجرا فرقي نداشته باشد تغيير نام چگونه موجب سوق به سمت غير خدا و فريب ديگران خواهد شد؟ و جالب اينجاست که ادعاي رجحان و برتري‌طلبي براي همه از انحرافات بارز است اما در خصوص سازندگان عرفان حلقه، انحراف نيست؛ اگر چه در حد پرستيدن نام خود باشد. اگر عرفان حلقه درست است، چه اشکالي دارد که گروهي به جاي شعور کيهاني بگويند، شعور جهاني، يا روح کيهاني، يا آگاهي الهي،‌ يا شعور هستي، يا هوشياري خلاق، يا نيروي بيکران، يا نيروي الهي، يا هر نام ديگر؟
اين در حالي است که درباره خداوند معتقدند، اگر چه با نام‌هاي گوناگون ياد شود، چون منظور و مقصود، يکي است، خواندن او به نام‌هاي گوناگون در اديان مختلف اشکالي ندارد.

درمانگري شيطاني و نفي قرآن و پيامبر(ص)
 

اساسنامه عرفان حلقه همه کساني را که بر رحمت الهي چيزي مي‌افزايند، متقلب اعلام مي‌کند و اثبات اين تقلب و بدعت‌گذاري به اين است که با حذف آن عامل، حلقه وحدت که همان حلقه‌هاي شعور کيهاني يا رحمانيت است، همچنان عمل مي‌کند. (عرفان کيهاني (حلقه)/ ص103) به طور مصداقي و روشن توسل به اهل بيت عليهم‌السلام و قرآن کريم در تعاليم عرفان حلقه افزوده‌هاي متقلبانه است و طلب اتصال از طريق تشکيلات عرفان حلقه درست و صادقانه چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل بيت، شعور کيهاني عمل مي‌کند، ولي بدون اتصال از طريق تشکيلات حلقه عمل نمي‌کند. پس مي‌بينيم درمانگري در تشکيلات عرفان حلقه فقط درمان نيست بلکه يک متدولوژي معرفت‌شناختي است و براي اثبات عرفان راستين و عرفان تقلبي ارائه مي‌شود و نتيجه آن هم نفي رسول الله(ص) و خاندان او و کتاب خدا به عنوان واسطه‌هاي اتصال به رحمت الهي است، در حالي که خداوند پيامبر را رحمهًْ للعالمين معرفي کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت مي‌شناساند. مهمترين مسأله مطرح درباره گردانندگان و هواداران عرفان حلقه، توانايي ظاهري آنها براي درمانگري است. توضيح اينکه افراد تحت تعليم در اين فرقه با چند لحظه تسليم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کيهاني متصل مي‌شوند و از آن پس نيروي درمانگري پيدا مي‌کنند؛ و بدون اينکه تغييري در خود ايجاد کنند يا براي جلب رضاي خدا عملي انجام دهند، در يک لحظه تسليم شدن به نيروي درمانگري دست پيدا مي‌کنند. راز ماجرا اين است که شيطان براي سرگردان کردن انسان در حلقه‌هاي رحمانيت و باز داشتن او از رحمت خاصه و به تباهي کشيدن فرصت‌ها و نعمت‌هاي رحماني، دست به شيطنت‌هاي شگفت‌انگيزي مي‌زند که يکي از آنها «بهبودنمايي» است. به اين معنا که شياطين که از جن‌ و جنس آتش هستند، از نيروهايي برخوردار بوده و در شرايطي مي‌توانند از نيروي خود استفاده کنند. همچنانکه در قرآن مجيد و در ماجراهاي حضرت سليمان علي نبينا و آله و عليه‌السلام آمده است، آن پيامبر بزرگ خدا به اطرافيان خود گفت، چه کسي مي‌تواند تخت بلقيس را حاضر کند، يکي از جنيان گفت: پيش از آنکه از جاي خود برخيزي تخت را به اينجا مي‌آورم. (سوره نمل/38و39) جن‌ها مي‌توانند در عالم مادي کارهايي انجام دهند اما تا انسان سراغ آنها نرود و پاي آنها را به زندگي خود باز نکند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طريق و با هر نامي به نيروي آنها پناه ببرد و تسليم‌شان شود، آنگاه مي‌توانند کارهايي انجام دهند. چنانکه قرآن کريم در اين باره مي‌فرمايد: «بعضي از انسان‌ها به گروهي از جن‌ها پناه مي‌برند و بر ذلت‌شان افزودند.» (سوره جن/6) جن‌ها ممکن است به کساني که به آنها پناه برده‌اند، کمک‌هايي بکنند از جمله ‌اينکه امور پنهان را براي‌شان آشکار کنند؛ يا اشيائي را جابه‌جا کنند يا از نيروي خود براي جبران ضعف‌ها و بيماري‌ها استفاده کنند؛ بدون اينکه درمان و بهبودي اتفاق افتاده باشد. مثل اينکه به يک فرد فلج کمک کنند تا روي پا بايستد. اين مورد بهبودنمايي يا شفانمايي است که در واقع درماني صورت نگرفته، فقط با تسليم شدن فرد نيروهاي شيطاني وارد زندگي او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتي خواهد داشت.
در عرفان «حلقه» نيروهاي شيطاني با نام شبکه شعور منفي (عرفان کيهاني –حلقه- ص93) يا موجودات غير ارگانيک ناميده شده‌اند و ادعا مي‌شود که با آنها ارتباطي ندارند. اما گذشته از معيارهاي روشن اخلاقي و ديني در درمانگر و درمان‌جو که نفوذ نيروهاي شيطاني را نشان مي‌دهد، شاخص‌هاي ديگري براي تشخيص درمان‌هاي شيطاني وجود دارد، از جمله تدريجي بودن و زمانبري درمان‌هاي شيطاني؛ زيرا نيروهاي شيطاني محدود است و براي حصول نتيجه نياز به زمان دارد. اما نيروي الهي در لحظه‌اي با «کن فيکون» اوضاع را دگرگون مي‌کند. همانطور که در ماجراي حضرت سليمان آمده كه‌جن براي آوردن تخت بلقيس نياز به زمان داشت و گفت پيش از آنکه از جاي خود برخيزي آن را مي‌آورم و حضرت سليمان به او و نيرويش هيچ اعتنايي نمي‌کند. در مقابل وقتي که آن انسان مؤمن به نام «عاصف بن برخيا» با نيروي الهي خواسته سليمان را پاسخ مي‌دهد، در چشم به هم زدني تخت حاضر مي‌شود و حضرت سليمان به خاطر توفيق تربيت چنين انسان‌هايي، خدا را شکر مي‌کند. (سوره نمل/ آيه40) نشانه ديگر درمان‌هاي شيطاني و تفاوت آن با درمان‌هاي الهي با مقايسه درمان‌جويان عرفان حلقه با شفايافتگان در زيارتگا‌ه‌ها و توسل به حضرات معصومين(ع) معلوم مي‌شود. درمان يافتگان از طريق الهي و معنوي تمام امراضشان، به طور کامل برطرف مي‌شود. يعني اگر کسي فلج باشد و کور هم باشد، وقتي شفاي الهي مي‌آيد، همه مرض‌ها کاملاً از بين مي‌رود؛ اما با درمان‌هاي شيطاني همه مشکلات برطرف نمي‌شود و در بسياري از موارد مرض اصلي و مورد نظر هم به طور کامل درمان نمي‌پذيرد. راه نفوذ نيروهاي شيطاني در وجود فرد و زندگي او، تسليم شدن است. تسليم شدن دو صورت دارد: يا تسليم شدن به خواسته‌هاي مشخص و روشن خداوند است که در شريعت آمده و در هر ديني احکام آن معلوم است. در اين صورت ظاهر و باطن شخص شهادت مي‌دهد که تسليم و دلباخته خداوند است. صورت دوم تسليم در برابر اموري ناشناخته‌ است که به شکلي مبهم در ذهن فرد انجام مي‌گيرد؛ در اين صورت راه نفوذ شياطين کاملاً باز مي‌شود؛ به خصوص اگر پاي استفاده از نيروهاي آنها در ميان باشد و فردي که به طور مبهم خود را در وضعيت تسليم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رويدادي مثل درمان شدن يا جابه‌جايي اجسام را داشته باشد. پايه و اساس عرفان «حلقه» دست‌درازي به سوي نيروهاي شيطاني است که آثار و نشانه‌هاي آن به صورت علمي و تجربي در زندگي و اطراف درمانگران و درمان‌جويان کاملاً قابل بررسي است. ديگر روزگاري که گروهي با تنگ‌نظري اين پديده‌ها را خرافات مي‌پنداشتند، گذشته است. جن مي‌تواند در شرايط خاصي به زندگي انسان وارد شود که ساده‌ترين راه ورودش به تعبير قرآن کريم پناه بردن به اوست. عرفان حلقه اين در را مي‌گشايد و نيروهاي شيطاني را به نام شعور کيهاني و حلقه‌هاي رحماني معرفي مي‌کند. به همين علت کنار گذاشتن قرآن و اهل بيت(ع) خللي در حلقه‌هاي آنها ايجاد نمي‌کند، بلکه واسطه اين نفوذ شيطاني، مرکزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مسترهاست.

از عشق تا شريعت
 

در اساسنامه عرفان حلقه نوشته‌اند: «انسان نمي‌تواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان مي‌شود و انسان معشوق مي‌باشد و مشمول عشق الهي و انسان مي‌تواند فقط عاشق تجليات الهي، يعني مظاهر جهان هستي شود و پس از اين مرحله است که مشمول عشق الهي مي‌گردد.» (عرفان کيهاني (حلقه)/ صص124و125)
آغاز اين اصل يک دروغ بزرگ و شيطاني است. براي شعله‌ور شدن آتش عشق خداوند، کمترين درجات معرفت کافي است. اگر چه انسان نمي‌تواند خداوند را به طور کامل بشناسد ولي قلبي که هنوز لانه شيطان نشده بهتر از همه مظاهر هستي، هستي بخش مهربان را درک مي‌کند و به او عشق مي‌ورزد و در شرايط سخت زندگي اميد و عشق به او را تجربه مي‌کند.
وقتي خداوند از فهم بشري کاملاً کنار گذاشته شود به طور طبيعي عشق به او هم مفهوم خود را از دست مي‌دهد و آنگاه بشر مي‌ماند و دل‌باختگي به مظاهر جهان هستي. از اين عشق و دلباختگي‌هم هرچيزي ممکن است به وجود بيايد که نمونه‌هاي بارز آن مسترپارتي‌هاي عرفان حلقه يا ميهماني مربيان عرفان حلقه است. البته ممکن است از اين ميهماني‌ها در جاهاي ديگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلي در اينجا اين است که در عرفان حلقه، خانم‌ها و آقايان استاد عرفان هستند، آن هم عرفاني که در اساسنامه خود شريعت و طريقت و حقيقت را در نهايت يکي مي‌داند! ( عرفان کيهاني(حلقه)/ ص112)
افکار و آرای پولس شکنجه گر ، منبع اعتقادی و افکاری عرفان کیهانی

حمایت همه جانبه از پولس شکنجه گر
 

نگارنده کتاب انسان از منظری دیگر پولس شکنجه گر را رسول بزرگ حضرت عیسی (ع) معرفی می کند و او را مصداق فردی معرفی می کند که در موج رحمانیت الهی هدایت یافته است و به مقام رسولی خدا رسیده است. (پولس شکنجه گر معبد یهود بود و در شهادت استفان اولین شهید مسیحیت نقش بسزایی داشت، هنگامی که در تعقیب عده ای از مسیحیان بود در نزدیکیهای دمشق ندای مسیح را می شنود و به او ایمان می اورد، سه سال به عربستان می رود و سپس به تبلیغ مسیحیت خود ساخته می پردازد. البته صحت این داستان را فقط خود پولس تایید می کند. به اعتقاد اکثر مورخان حتی خود مسیحیت آیینی که امروزه مسیحیان از آن پیروی می کنند ساخته پولس است و ربطی به تعالیمات حضرت عیسی (ع) ندارد؛ به همین دلیل نگارش اناجیل و برخی از نقل قولهای که منسوب به حضرت مسیح است را به پولس نسبت می دهند.) همان پولسی که حتی به اعتقاد خود مسیحیان عامل تحریف کتاب مقدس و انحراف عقیدتی مسیحیان هست، پولسی که جانشین حضرت مسیح(ع) پطرس را به نفاق و دورویی متهم می کرد و برخلاف دستورات حضرت عیسی(ع) به تبلیغ می پرداخت و با احکام شریعت به مبارزه می پرداخت.
جان بی ناس می نويسد: «پولس حواری را غالبا دومين موسس مسيحيت لقب داده اند و مسلما او در اين راه تلاش بسيار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرايع را مغلوب ساخت ولی اهميت او بيشتر ازاين جهت است که وی اصول الهيات و مبادی الوهی خاصی به وجود آورد که سبب شد نصرانيت عالم گير شود. از اين جهت بزرگ ترين خدمت را در تحول غربی، پولس انجام داده است.»
و از جمله کسانی که عقيده دارند مؤسس حقيقی مسيحيت کنونی نه حضرت مسیح بلکه پولس است، دانشمندانی چون بيری و ويلز است. ويلز در کتاب Out lin of history می گويد: «بسياری از دانشمندان معاصر پولس را مؤسس حقيقی مسيحيت می دانند.»
با این تعاریف از عملکرد و اندیشه های خداستیزانه پولس جناب آقای محمد علی طاهري چگونه می تواند از او به عنوان رسول بزرگ حضرت عیسی (ع) نام ببرد جای سوال دارد! البته با توجه به این مطلب که برخي از اندیشه های عرفان کیهانی بر گفته از اندیشه و تعالیم پولس شکنجه گر است این مطلب جای تعجب ندارد. حال برای آگاهی از مشترکات تعالیم پولسی و عرفان حلقه، بررسی تطبیقی خواهیم داشت بر اصولات عرفان کیهانی و تعالیم پولس.

1- ستیز با شریعت
 

یکی از اقدامات مهم پولس اندیشه حذف شریعت از دین بود که متاسفانه بعدها بصورت رسمی در دین مسیحیت اجرا شد و اندیشه دین منهای شریعت به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیان برشمرده شد. به اعتقاد پولس انسانی که غرق محبت خداست نیازی به عبادت و نماز و... ندارد و وجود محبت خدا برای او کافی است. برای همین این سخن پولس: «ملعون است کسی که به شریعت عمل کند» مشهور می باشد.
مولف کتاب انسان از منظری دیگر بعد از آوردن مقدمه چند صفحه ای عنوان می دارد که اتصال به شعور الهی و کمک گرفتن از رحمانیت الهی وسیله مناسبی برای انجام عبادات عملی است. البته قبل از ذکر این مطلب آورده است که عبادت عملی و نظری مانند رفاقت عملی و نظری می باشد و اعتقاد به حلقه رحمانیت خدا و اتصال به آن مناسب ترین رفاقت عملی(عبادت عملی) است. در واقع از نحوه گفتار نگارنده کتاب می توان اینگونه دریافت که انسانی که در حلقه رحمانیت الهی است مناسب ترین عبادت عملی را انجام می دهد!
آیا اندیشه کم رنگ کردن شریعت یا حذف آن به دلیل حضور در حلقه رحمانیت الهی صحیح می باشد؟!

2- هدف وسیله را توجیه می کند
 

به نظر پولس مهم رسیدن به سعادت است از هر راهی که ممکن است درست یا غلط فرقی نمی کند، و برای تحقق همین امر شریعت را از دین مسیحیت برداشت، اوامر حضرت عیسی(ع) را نسخ کرد و تعالیم خود را جایگزین آن کرد.
بنیانگذار جریان نوظهور عرفان حلقه نیز بعد از ذکر دو مثال برای تحقق نظر پولس مطلب زیر را مطرح می کند: «... پس نتیجة اعمال انسان و پایان نامه ای که او برای خود از بازی دنیا می نویسد، دارای اهمیت است و نه خود اعمال... در نتیجه ماحصل همة زندگی انسان در میزان درک او از دانش کمال و نتیجه گیری اعمال او خلاصه می شود.»؟!
از نظر اسلام خود اعمال نیز مهم هستند، زیرا اعمال محل و منشأ صدور خیر و شر، نیکی و بدی هستند، آیات زیر نیز موید این مطلب هست.
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛ پس هر كس هموزن ذرّه‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند! و هر كس هموزن ذرّه‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند!»
« فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا؛ هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد.»
« يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء؛ روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مى‏بيند؛ و آرزو مى‏كند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانىِ زيادى باشد.»

3- خدا عاشقی یا خدا معشوقی
 

مسیحیان معمولاً به جای «محبت بشر به خدا» از محبت خدا به بشر سخن می گویند و در شعر و ادب عرفای مسیحیت خدا عاشق است و انسان معشوق، از این اعتقاد که برگرفته از تعالیم پولس است خدا عاشق انسان، مخلوق خود می باشد و نمی تواند او را عذاب کند یا عیوب او را ببیند.
آگستینوس با تاثیر پذیرفتن از اندیشه های پولس فیض الهی را چنین تعریف می کند: «... برای نجات محتاج فیض خداییم و فیض او عبارت است توجه بی حدّ و حصر خدا بی آنکه استحقاقش را داشته باشیم و فیض و کمک و استعانت الهی است که درون ما را دگرگون می کند...»
آقای محمدعلی. ط نیز با ذکر داستان لیل و مجنون آورده است: «عاشق در جمال معشوق نمی تواند عیبی را ببیند.» درصدد القای این نکته است که خداوند نمی تواند عیوب انسانها و مخلوقات خود را ببیند، برای همین انسانها همیشه در محبت و رحمت الهی غوطه ور هستند و بالاترین سعادت و کمال انسان درک عاشقی خدا است و حلقه رحمانیت الهی همان فیض بی حدّ و حصر الهی است.

4- مثلث فیض و رحمت الهی
 

یکی دیگر از اقدامات مهم پولس، وارد کردن فیض روح القدس در معادلات معنوی و اعتقادی مسیحیت بود. به اعتقاد پولس روح القدس یک ضلع از سه ضلع محبت و فیض خدایی را تشکیل می دهد و برای او اهمیت بسیاری قائل بود و تصور فیض خدا بودن وجود روح القدس را منتفی می دانست. در عرفان حلقه نیز روح القدس واسطه فیض الهی است و نقش بسیار حیاتی در انتقال فیض و انرژی به انسانها دارد. مثلث رحمانیت الهی بدون روح القدس یا روح الامین ناقص است. مولف کتاب انسان از منظری دیگر مطلب فوق را چنین اثبات می نماید: «فرادرمانی که یکی از شاخه های عرفان کیهانی(حلقه) می باشد، از حلقه هایی است که در محدوده رحمانیت عام الهی، تسهیلاتی را در اختیار ما قرار می دهد و تنها شرط تحقق آن، آمادگی برای ایجاد وحدت است، وحدت حداقل با یک نفر دیگر، تا پس از آن عضو سوم که روح القدس یا روح الامین بوده، حلقه را تکمیل کرده و با تکمیل حلقه، عضو چهارم آن که خداوند است نیز فیض خود را به واسطه روح القدس جاری نماید.»
نکته مهم درمورد روح القدس یا جبرییل این است که در اسلام او فقط فرشته وحی و پیام رسان خدا به پیامبران بوده و نقشی در افاضه فیض الهی نداشته است.

5- مصلحت اندیشی
 

پولس یک مصلحت اندیش تمام عیار بود زمانی که با بت پرستان مواجه شد برای آنکه آنها به مسیحیت روی آورند «ختنه» مهمترین دستور شرعی یهود و حضرت عیسی(ع) را از انها برداشت و زمانی که با اقوام مشروب خوار مواجه شد، خوردن مشروب را بر انها جایز شمرد. همه مصلحت اندیشهای پولس برای جلب توجه افراد زیاد و گرویدن آنها به مسیحیت بود. حال آنکه نمی دانست هزینه گزافی را می پردازد و با این تحریفات و مصلحت اندیشی های بی جا و نامعقولانه ستونهای دین مسیحیت را نابوده خواهد ساخت.
آقای محمد علی. ط نیز همان مصلحت اندیشی پولس را حفظ کرده و جهت جلب مریدان بیشتر در جریان نوظهور خویش هیچ محدودیتی را برای اتصال به حلقه رحمانیت الهی ذکر نمی کند. از نظر ایشان حتی افرادی که به خدا ایمان ندارند مانند کفار و مشرکان و یا معتقدین به سایر فرق با هرگونه بینش و اعتقادی می تواند از حلقه رحمانیت الهی مورد بهره مندی قرار گیرند. ایشان برای جلب نظر افراد بیشتر با استفاده از روش پولسی و ذکر بیانات خوشایند برای قشر خاصی همان هدف پولس را دنبال می کنند.
حکایت بر مزاج مستمع گوی
اگر خواهی که دارد با تو میلی
(سعدی)

6- محبت به همه حتی دشمنان
 

طبق تعالیمات پولس انسان باید به همه محبت کند حتی دشمنان و آن جمله معروف که به حضرت عیسی(ع) منسوب است: «اگر کسی بر رویت سلی زد آن طرف صورت را بگیر تا سیلی دیگری بزند.» یا توسط پولس بیان شده است یا افراد متاثر از پولس چون از قول خود حضرت عیسی(ع) در کتاب مقدس آوردند: «من نیامده ام برای صلح...»، کسی که برای صلح نیامده چگونه می تواند بر دشمن خویش نیز محبت داشته باشد!؟
آقای محمد علی. ط در کتابش آورده است که اعلام انزجار و نفرت نسبت به دشمنان باعث ایجاد فاز منفی می شود و در این صورت دریچه فاز مثبت مسدود می شود! و فاز منفی مانع رسیدن به کمال می شود! و برای اثبات گفته های خویش مطالب زیر را گواه می آورد: «بر این اساس عیسی مسیح توصیه نمودند که حتی دشمنان خود را نیز دوست بداریم، زیرا لطمه ای که انسان در فاز منفی می بیند، بسیار بیشتر از آن است که تصور می کند.»!؟
از نظر اسلام نفس محبت پسندیده و زیباست ولی نه برای همه زیرا برخی از افراد لیاقت محبت شدن را ندارند، خداوند در قرآن کریم آیات بسیاری را مانند آیات زیر آورده است: «اشدا علی الکفار، قتل الانسان ما اکفره و...» پس هر محبتی را نمی توان پذیرفت و گفته مولف کتاب انسان از منظر دیگر و پولس که منسوب به حضرت مسیح(ع) است دقیقاً مخالف نص صریح آیات قرآن کریم و حتی خود کتاب مقدس (اناجیل) است.
در سیره معصومین نیز است که ایشان در مقابل دشمنان و کفار هیچ گونه محبتی نداشتند و قیام ابی عبدالله الحسین(ع) نیز نمونه ای از این سیره اهل بیت (علیهم السلام) می باشد.

7- عدم قضاوت و حکمرانی نسبت به دیگران
 

از نظر پولس انسانها نباید در مورد یکدیگر قضاوت کنند و حکم برانند زیرا بعد از گناه نخستین (ماجرای حضرت آدم و میوه بهشتی) گناهان بر سرشت انسانها وارد شد و همه گناهکار شدند و انسان بی گناهی نیست، از نظر پولس حتی یک نوزاد چند روزه نیز گناهکار است. برای همین در انجیل متی آمده است: «حکم نکنید تا در مورد شما حکم نکنند.»
موسس جریان عرفان کیهانی نیز با تبعیت از آرای پولس می آورد: «... قضاوت در مورد انسانها بطور مطلق، مختص خداوند است.»
حال اگر به اعتقاد پولس و موسس عرفان حلقه قضاوت در مورد دیگران امکان پذیر نباشد آیا در مورد یزید که عامل شادت امام حسین(ع) و شمر بن ذی الجوشن که راس مبارک حضرت را... و هزاران نفر مثل این افراد که دائم المعصیت بودند نیز نمی توان قضاوت کرد؟! آیا این افراد از جهت سیر الی الله یا قربه الی الله اقدام به انجام چنین اعمالی کردند!؟ یا در مورد محسنین مانند اهل بیت عصمت و طهارت(ع) یا سایر مومنین و خواص نمی توان قضاوت کرد؟!
اگر قدرت قضاوت و حکم رانی انسان با استفاده از یقینیات و مستندات متکی بر دستورات شارع مقدس نباشد انسان چگونه می تواند حق را از باطل جدا کند؟

خاتمه
 

علاوه بر 7 نکته مشترک تعالیم پولس منحرف و منحرف کننده و موسس عرفان کیهانی، مباحثی مانند: «شفا بخشی به روش کشیش رضا صفا، برگزاری کلاسها به روش کلیسای خانگی، نوع تبلیغ، نحوه عضوگیری، نحوه ارتباط با حلقه رحمت الهی و..» نشانگر این است که منشأ اکثر تفکرات عرفان کیهانی نه عرفان ایرانی ؟! است و نه حتی عرفان اسلامی بلکه نوعی گرایش به مسیحیت گرایی با التقاطی از عقاید سایر فرق است و مدخلیتی به اسلام ایرانی و اسلامی ندارد و لازم است دوستان عرفان حلقه با نگرشی بر مطالب فوق در مورد باقی مطالب مطروحه توسط آقای محمد علی طاهري ( رئيس اين مسلك) خود نتیجه گیری نمایند. (عرفان ایرانی صیغه جدیدی در ادبیات عرفانی است، چون اگر در تاریخ اسلام و ایران نگاه کنید چیزی به نام عرفان ایرانی وجود نداشته و ندارد!)
منابع اصلي:
وبلاگ نجوا najva89.mihanblog.com
باشگاه اندیشه bashgah.net
RajaNews.Com
ساير منابع:
انسان از منظری دیگر، محمد علی طاهری
تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج17
تفسیر کبیر، فخر رازی، ذیل آیه ولایت
تفسیر کشّاف، زمحشری
تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه: علی اصغر حکمت، ص613
انجيل مقدس، رومیان 21:3
انجيل مقدس، اول یوحنا 16:4
آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص220
درآمدی بر الاهیات مسیحی، آلستر مک کرات، ترجمه: عیسی دیباج
انجيل مقدس، متی:7
مطالب راجع به «ریکی» از سایت www.arvah.net استفاده و اقتباس شده است

ادامه دارد ....



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط