اگر موافقيد، با تعريف اضطراب و ترس و تفاوتهاي آنها آغاز کنيم؟
اضطراب، هشداري است که فرد را گوش به زنگ ميکند. به فرد هشدار ميدهد که خطري در راه است و سبب آمادگي فرد براي مقابله با خطر ميشود. ترس نيز هشداري است که فرد را گوش به زنگ ميکند اما تفاوت در اين است که ترس در پاسخ به خطري معلوم، معين و بيروني است در حالي که اضطراب در پاسخ به تهديدي نامعلوم، دروني و مبهم است. براي مثال، احساسي را که انسان در مواجهه با خودرويي که به سرعت به سمت وي ميآيد با احساس ناراحتي آدمي که در محيطي ناآشنا با فرد غريبهاي روبهرو ميشود، مقايسه کنيد.
آيا هر اضطرابي غيرطبيعي است؟
خير، اضطراب در بسياري موارد طبيعي تلقي ميشود و ميتواند سازگارانه باشد. در بسياري از موارد اضطراب براي عملکرد مناسب، کمک کننده است. براي مثال، اضطراب پيش از امتحان ميتواند فرد را براي مطالعه بيشتر ترغيب کند که نتيجه بهتري هم کسب خواهد کرد.
چگونه اضطراب طبيعي را از غيرطبيعي تشخيص دهيم؟
شدت، مدت، شرايط مربوطه و آثار آن بر عملکرد فرد، معيارهاي تشخيصي اضطراب طبيعي و مرضي هستند. به عنوان نمونه، اگر دانشآموزي پيش از امتحان آنقدر اضطراب داشته باشد که مانع تمرکز وي شود و نتواند مطالب درسي را فرا گيرد دچار اضطراب مرضي شده است.
گاهي اضطراب در موقعيتهاي خاصي يا دوره زماني خاص، طبيعي تلقي ميشود. به طور مثال، اضطراب کودکي که براي بار اول روز اول مدرسه از والدينش جدا شده و به محيطي ناآشنا ميرود، طبيعي تلقي ميشود ولي اگر در همين کودک اين اضطراب در طول سال ادامه پيدا کند، اضطراب مرضي به حساب ميآيد.
علت اضطراب مرضي چيست؟
مکاتب متعدد روانشناختي، نظريههاي متفاوتي را درباره علتهاي اضطراب ارايه کردهاند و شواهدي به نفع و ضرر هر کدام وجود دارد که بيان هر کدام نياز به آشنايي با اين ديدگاهها دارد اما به طور ساده ميتوان گفت که نظريههاي روانکاوانه، تعارض ميان خواستههاي دروني و واقعيتهاي بيروني را منشا اضطراب ميدانند و نظريههاي رفتاري، شرطيسازي و يادگيري اجتماعي را به عنوان ساز و کار شکلگيري اضطراب مطرح ميکنند. نظريههاي شناختي، خطاهاي شناختي را موثر ميدانند. به طور مثال، معتقدند فرد مضطرب ميزان خطر و احتمال صدمه ديدن، در موقعيتي خاص را بيشتر از واقعيت تخمين ميزند و برعکس توانايي خود را در مقابله با خطر کمتر از آن چه هست ارزيابي ميکند. از طرف ديگر، شواهدي بر عملکرد بيش از حد بخشي از دستگاه عصبي خودکار افراد مضطرب نسبت به ديگران وجود دارد. در مجموع ميتوان گفت که در هر فرد مجموعهاي از اين عوامل موجب شکلگيري اضطراب مرضي ميشود، نه تنها يک عامل خاص.
تظاهرات و علايم اضطراب چيست؟
به طور معمول علايم اضطراب را ميتوان به دو دسته کلي تقسيم کرد: علايم ذهني (روانشناختي) و علايم جسمي. علايم ذهني و روانشناختي ميتواند تظاهراتي مانند احساس ترس و وحشت، تحريکپذيري، انتظار وقوع حادثهاي ناخوشايند، نگراني، اختلال در تمرکز يا بيقراري داشته باشد. از علايم جسمي نيز ميتوان تپش قلب، اشکال در تنفس، خشکي دهان، تهوع، تکرر ادرار، سرگيجه، و لرزش را نام برد. در بيشتر موارد هر دو دسته علايم به همراه يکديگر ديده ميشوند ولي ممکن است که علايم ذهني و رواني برجستهتر باشند يا اينکه بيمار علايم جسمي را به عنوان ناراحتي و علت مراجعه خود ذکر کند.
آيا اضطراب مرضي انواع گوناگون دارد؟
بله، تقسيمبنديهاي متفاوتي براي انواع اضطراب مرضي وجود دارد. نوعي از اين تقسيمبندي اضطراب را به حالت گذار و صفت يارگه تقسيم ميکند. منظور از حالت اضطرابي، مضطرب شدن در زماني خاص براي مدتي معين و محدود يا موقعيتي خاص است که احتمالا واکنشي به شرايط تحريک کننده است. ولي صفت يارگه اضطرابي به استعداد طولاني مدت و شايد مادامالعمر فرد گفته ميشود که فرد در مواجهه با بيشتر وقايع و حوادث به شکل عادتي و مفرط، مضطرب ميشود در واقع ميتوان گفت که اين فرد شخصيتي مضطرب دارد.
حالت اضطرابي نيز خود انواعي دارد که در اصطلاح به عنوان اختلالات اضطرابي شناخته ميشود. اختلالات اضطرابي مهم عبارتند از: هول، هراس يا ترس مرضي، اختلال اضطراب فراگير يا منتشر، اختلال وسواسي جبري و اختلال استرس پس از سانحه.
چند درصد مردم دچار اختلالات اضطرابي هستند؟
اغلب مطالعات نشان دادهاند که اختلالات اضطرابي شايعترين اختلالهاي رواني هستند و حداقل از هر چهار نفر يک نفر در طول عمر خود دچار يکي از انواع اختلالات اضطرابي ميشود. شيوع اين اختلالها در خانمها بيشتر از آقايان و از نظر سني نيز در نوجوانان و جوانان بيشتر است.
منظور از اختلال اضطراب منتشر يا فراگير چيست؟
در اين اختلال، اضطراب مستمر بوده و محدود به موقعيتي خاص نيست و فرد در بيشتر موقعيتهاي زندگي احساس نگراني و دلواپسي دارد و کنترل اين نگراني و دلواپسي براي فرد مشکل است.
علايم ديگر اين اختلال چيست؟
تحريکپذيري به اين صورت که فرد با هر مشکل جزيي و کوچک عصباني ميشود و ممکن است پرخاشگري کند. تحمل سر و صدا را ندارد، فقدان تمرکز علامت ديگري است و به طور معمول شخص از ضعف حافظه شکايت ميکند. تنش حرکتي به شکل بيقراري، درد و سفتي عضلات به خصوص در پشت و شانهها و سردرد از علايم ديگر هستند.
اضطراب ميتواند با اشکال در عملکرد دستگاههاي عصبي خودکار علايم جسمي ديگري ايجاد کند. علايم گوارشي مانند اشکال در بلع، نفخ، اسهال و خشکي دهان، علايم تنفسي مانند احساس تنگي نفس، علايم قلبي عروقي مانند تپش قلب و احساس ناراحتي در قفسه سينه، علايم ادراري تناسلي مانند تکرر ادرار، کاهش ميل جنسي، به هم خوردن سيکل ماهيانه در خانمها، در ضمن ساير علايم جسمي مانند لرزش، وزوز گوش و احساس سرگيجه نيز در بسياري از موارد ديده ميشود. اختلال اضطراب منتشر يا فراگير ميتواند موجب اشکال در خواب شود. فرد به راحتي به خواب نميرود و پس از به خواب رفتن به طور مکرر از خواب بيدار ميشود. خوابهاي ناخوشايند ميبيند و صبح هنگام که از خواب برميخيزد احساس خشکي ميکند.
آيا به نظر شما فردي با اين علايم نياز به درمان دارد؟
اگر فردي اين علايم را تجربه کند و اين حالات سبب کاهش کارايي شغلي، خانوادگي، اجتماعي يا تحصيلي شود و يا اينکه فرد احساس ناراحتي کند، درمان ضرورت مييابد. در غير اين صورت بيماري به تدريج مزمن شده و درمان آن مشکلتر ميشود.
درمان اين اختلالات چطور صورت ميگيرد؟
در مراحل اوليه خفيف، مشاوره ميتواند مفيد باشد. آشنايي فرد با ماهيت اين اختلال قدم اول است. بايد درباره اين که علايم جسمي مانند تپش قلب، احساس تنگي نفس يا لرزش نشانه يک بيماري جسمي خطرناک مانند بيماري قلبي نيست به بيمار اطمينان داد. بايد به بيمار کمک کرد که تجربه اين حالت سبب اختلال در زندگي و عملکرد وي نشود. در ضمن روشهايي را به بيمار آموخت تا بتواند بر اضطراب خود غلبه کند. براي مثال، يکي از روشهايي که ميتوان به وسيله آن بر اضطراب غلبه کرد، آموزش آرميدگي يا ريلاکسيشن است. شخص با يادگيري و انجام منظم و مستمر آن ميتواند برخي از علايم مانند تنش عضلاني را کاهش دهد. روش ديگر، يافتن و اصلاح خطاهاي شناختي فرد است که اغلب در 10 تا 12 جلسه 30 تا 45 دقيقهاي هفتگي به وسيله درمانگر انجام ميشود. در موارد شديدتر و طولانيتر، درمان دارويي بسيار مفيد است. چند نکته مهم در مورد درمان دارويي وجود دارد که بهطور معمول پزشک و بيمار ممکن است از آن غفلت کنند. درباره بيشتر داروها، شروع اثر بلافاصله نيست و ممکن است از چند روز تا چند هفته آشکار شود و اثر دارو طول بکشد. نکته ديگر، قطع زودهنگام و يا مصرف بيش از حد و طولاني داروست.
برخي افراد از داروهاي روانپزشکي و درنهايت وابستگي به آن ميترسند. براي اين افراد چه توضيحي داريد؟
ترس از وابستگي دارو در برخي موارد بهجاست ولي درباره بسياري از داروها نيز منطقي نيست، که تشخيص آن با پزشک است. به هر حال، شواهد علمي نشان ميدهد که بهترين و موثرترين درمان، ترکيب دارودرماني و روشهاي درماني رفتاري و شناختي است.
پي نوشت ها :
*روانپزشک
منبع:www.salamat.com
/ع