شگردهای رسانه ای در عملیات روانی
محقق و نویسنده : فاطمه حسینی
مقدمه:
رسانهها عمدتاً به چند دسته ی دیداری ، شنیداری ، نوشتاری ، ارتباطی و الکترونیکی تقسیم میشوند. در هر یک از این گروهها تعداد بسیاری از ابزارها مورد استفاده قرار میگیرند. ابزارهای دیداری و شنیداری شامل گروههای ماهوارهای ، سینما ، تلویزیون، هنرهای نمایشی و تجسمی ، خبرگزاریها ، بازیهای رایانهای ، فرستندههای پرتابل؛ ابزارهای شنیداری شامل رادیو با موجهای کوتاه، بلند، موسیقی ، آهنگ؛ ابزارهای نوشتاری شامل کتب ، نشریات ، روزنامهها ، شبنامه ، اعلامیه ، اوراق تبلیغی ، ابزارهای ارتباطی ، شامل تلفن ، بیسیم ، فکس، تلکس، تلگراف و ابزارهای الکترونیکی شامل اینترنت، تلفن همراه و…. هستند هر یک از این وسایل و ابزار با کاربردهای مختلف ، وظیفه اساسی انتقال پیام از مبدا پیام به گیرنده پیام ( مخاطب) را برعهده دارند .
تلويزيونها یکی از مهمترين ابزار جنگ روانی در رسانه ها هستند، تلويزيونها به دو دسته ی عادي، خبري و ويژه تقسيم شدهاند. تلويزيونهاي عادي تلويزيونهاي ملي يا فراملي هستند كه كمتر به صورت علني به مسائل سياسي ميپردازند اما اين نوع رسانهها زمينهساز يا مكمل رسانههاي سياسيتر هستند به اين معنا كه آنها بدون پرداختن به موضوع و مصداق اصلي، تفكر مخاطبان را پيرامون موضوع شكل ميدهند و زماني كه مصداقها مطرح ميشود، مخاطبان بعداً نتيجهگيري موردنظر رسانه را انجام ميدهند. به طور مثال تلويزيونهاي معمولي، فيلمها و سريالهايي پخش ميكنند كه موضوع اصلي آنها وحشيگري تروريستها است به اين ترتيب ذهن مخاطب را آماده مقابله با هر گونه تروريست ميكند و زماني كه عنوان تروريست به فرد يا گروه يا كشوري زده شود مخاطب بدون توجه به صدق و كذب عنوان مربوطه، طرف مقابل را محكوم ميكند .
اما تلويزيونهاي خبري با برجستهسازي و در دستور كار قرار دادن بعضي از موضوعات در جهان، ميتوانند افكار عمومي را معطوف يك مسئله ساخته و به اين ترتيب با برجستهسازي بيش از حد موضوع، جوي نامطلوب عليه آماج ايجاد كنند . تلويزيونهاي ويژه همچون تلويزيون ماهوارهاي الحره و VOA كه اولي براي عراق و دومي براي ايران توسط امريكا ايجاد شده است ميكوشند افكار عمومي آماج را به سمت خود جلب كنند .
راديو نيز به دو دسته عادي و ويژه يا موج كوتاه تقسيم ميشود، راديوهاي عادي و با طول موج بلند براي همگام و همراهسازي افكار عمومي كشور مبدأ براي اقدامات بينالمللي است و راديوهاي موج كوتاه كه بيشتر نيز در جهان سوم مرسوم است براي تحت تأثير قرار دادن شهروندان كشور آماج است و هر چقدر يك كشور كمتر به نيازهاي شهروندان خود توجه داشته باشد، تأثير راديوهاي موج كوتاه بيشتر خواهد بود و بالعكس .
مطبوعات به صورت مستقيم بر كشورهاي آماج تأثير ندارد. ولي در مرحله اول مهمترين عامل در ساختن افكار عمومي كشور مبدأ براي دخالت در كشور آماج است و در مرحله دوم كشورهاي خاصي همچون امريكا، انگليس و فرانسه و آلمان داراي مطبوعاتي در سطح جهان هستند كه گزارشهاي اين مطبوعات مانند نيوزويك ميتواند بر افكار عمومي نخبگان و مسئولان جهان كه رهبران فكري جوامع خود هستند تأثير بگذارد و اين به معناي تأثير نامطلوب عليه كشور ثالث است .
اينترنت هرچند پديدهاي جديد است كه عمر آن حتي به دو دهه نيز نميرسد ولي رسانهاي تأثيرگذار در عمليات رواني و ديپلماسي رسانهاي شده است. اينترنت به عنوان يك رسانه متكثر شناخته ميشود كه صدها هزار سايت در آن وجود دارد كه دسترسي به همه آنها براي همگان وجود دارد ولي فضاي اينترنت به نحوي است كه شهروندان جهان از سايتهاي جهاني همچون سيانان، بيبيسي، الجزيره و غيره كه براي همگان شناخته شده است بهره ميگيرند. بنابراين سايتهاي خبري ميتوانند به عنوان يك عامل تأثيرگذار جهاني شناخته شوند و در عمليات رواني، اطلاعاتي به نفع كشور مبدأ و به ضرر كشور مقصد منتشر ساخته و جهانيان را به سمت موردنظر سوق دهند .
ايجاد سايتهاي ويژه براي كشور آماج يكي ديگر از تمهيدات رسانهاي در ديپلماسي رسانهاي است. به طور مثال BBC Persian يا VOA Persian يا info USA Persian سايتهاي خبري است كه ويژه شهروندان ايراني ساخته شده است و اين سايتها ميتوانند هر گونه تفكري را به استفادهكنندگان ايراني خود القا كنند .
موتورهاي جستوجوگر مانند Yahoo و googler و غيره كه مقر اصلي آنها در امريكا است ميتوانند در هنگام پيدا كردن مطالب موردنظر استفاده كننده ، مطالبي به نفع خود و به ضرر كشور آماج جستوجو كنند و يا اطلاعات مربوط به كشور آماج را در انتهاي ليست قرار دهند كه كمتر مورد استفاده كاربران است . استفاده علني از اينترنت مانند ارسال پست الكترونيك براي مسئولان، فيلترشكني فيلترهاي حكومتي روي اينترنت و يا هك كردن سايتهاي خاص ، از موارد ديگر سوء استفاده از اينترنت در عمليات رواني است (سبيلان D 1382.)
به منظور آشنايي بیشتر خوانندگان با پارهاي از تكنيكهای رسانه ای در عملیات روانی به اختصار به برخی از انها ميپردازيم :
استفاده از شيوههاي ضد تبليغي :
1- تبليغ و رفتار دشمن عليه كشور آماج
2- امكانات ضد تبليغ قابل بهرهبرداري توسط كشور آماج .
نظر به اينكه در تبليغات از تمهيدات و ترفندهايي همچون تحريف، بزرگنمايي، دروغ و غيره استفاده ميشود كشور آماج ميتواند با افشاگري حرفهاي ترفندهاي تبليغاتي حريف، تأثير تبليغات آنها را به صفر نزديك كرده و در بعضي مواقع حتي حريف را مجبور به عقبنشيني كند كه اين ضد تبليغات بر اساس رفتار دشمن است. براي مثال، امريكا در جنگ عراق ادعا ميكرد بغداد تصرف شده ولي سعيد الصحاف وزير اطلاعرساني صدام با آمدن جلوي دوربين و نشان دادن فضاي بغداد ، تبليغات امريكا را خنثي ميكرد .
حذف و انكار :
حمله و انهدام هدف :
نابرابرسازي :
پيشفرضسازي :
لقبسازي :
برخي عناوين منفي عبارتند از: چريكهاي چپگرا، محور شرارت، نظريههاي توطئهآميز و شورشهاي شهري. پر واضح است كه گستره كاربرد اين لقبها غالباً محدود به رسانهها بوده و به ندرت وارد بستر روابط و موضوعات اجتماعي ميشوند. جالب اينكه به كارگيري استادانه اين عناوين از سوي رسانهها ، گاه آنها را به حدي مستقل و نهادينه ميسازد كه ارتباط مفهومي چنداني با ماهيت موضوع مورد بحث ندارد. براي نمونه، اصلاحات يكي از همين القاب فريبندهاي است كه معناي واقعياش به كلي تحريف شده است و غالباً به سياستي اطلاق ميشود كه در پي نفي و ابطال اصلاحات و دستاوردهايي است كه پس از سالها مبارزه ملي در كشورها حاصل شده است. بنابراين ، عجيب نيست كه حذف برنامههاي كمك به خانواده در خود جامعه امريكا ، اصلاح رفاه عمومي نام ميگيرد و در سالهاي پس از فروپاشي شوروي سابق و تا به امروز اصلاحات در اروپاي شرقي، مصداق كامل يك فرآيند فقرزايي بيرحمانه در كشورهاي كمونيستي سابق ميشود .
ترويج مفاهيم صوري :
محتوا زدايي :
درستتر اينكه بگوييم آنها غالباً تصويري كوچكتر از موضوعات و حوادث به جهان ارائه ميدهند و اين يكي از شيوههاي محتوازدايي است، بدون اينكه از چارچوب تعهد اطلاعرساني خارج شوند !
جهتدار كردن :
علاوه بر اين، از موضوعات متعددي كه در اخبار انعكاس مييابند تنها معدودي از آنها شرح و بسط داده ميشوند و از آنجايي كه يك نظم اجتماعي حاكم بر انتخاب ، توسعه و انتشار اخبار به چشم نميخورد ، غالباً خود را در جهاني مملو از حوادث و رفتارهاي پراكنده تنها مييابيم، حوادث و رفتارهايي كه ظاهراً از اتفاقات، شرايط محيط ، خيالات مغشوش، سهلانگاريها و بلندپروازيهاي فردي ناشي ميشوند. ساختار دستوري مجهول و جملاتي كه فاعل مشخصي از آنها استنباط نميشود به كمك لفاظي روزنامهنگاري ميشتابند تا به اين اجتناب و تجاهل دامن بزنند. بنابراين ، ما هر روز شبيه به جملات زير را زياد ميخوانيم و ميشنويم: «جنگ و درگيري در منطقه آغاز شد»، «مردم بسياري در آشوبهاي جاري كشته شدند»، «قحطي و كميابي رو به گسترش است ». فراتر از اين، ارباب رسانه با ترويج نوعي بينش جبري ، پديدههاي بدفرجامي مانند جهاني شدن را به عنوان توسعهاي طبيعي و اجتنابناپذير در ذهن مخاطبان خود نهادينه ميكنند؛ در حالي كه جهاني شدن تمهيد و تدبير زيركانه شركتهاي چندمليتي است كه به چيزي جز تضعيف حاكميت ملي كشورهاي جهاني نميانجامد .
همچنين اصحاب مطبوعات غربي به عمد از افشاي اين حقيقت طفره ميروند كه موافقتنامههاي تجارت جهاني ـ مانند گات، نفتا و ... ـ با متمركز كردن بيش از پيش قدرت سياسي ـ اقتصادي در شركتهاي غولپيكر چند مليتي، به واقع جهان را در مسير غيرجهاني شدن پيش ميبرند؛ كودتايي جهاني كه مردم جهان را از حقوق و اختيارات مليشان محروم ميسازد .
آنچه آورده شد، خلاصهاي بود از روندها و گرايشهاي متداول در رسانههاي غربي كه براي كنترل ذهن و دخالت در تشخيص و برداشت مخاطبان صورت ميپذيرد . بديهي است كه در ژورناليسم حرفهاي اين روندها به صورت تكنيكهاي مشخص و تعريف شدهاي اجرا ميشوند كه براي تكميل مطالب قبل ، ذكر برخي از آنها خالي از لطف نيست، به ويژه اينكه ميتوان آنها را به عنوان ابزار ارزيابي انتقادي توليدات رسانهاي به نحوي مؤثر مورد بهرهبرداري قرار داد. آنچه در پي ميآيد گزيدهاي است از پيوست شماره 1: تكنيكهاي عمليات رواني، از آييننامه نظامي عمليات رواني (شماره 1-33) نيروي زميني امريكا است. هر چند اين سند را نيروي زميني امريكا منتشر كرده، تكنيكهاي معرفي شده در آن براي همه كساني كه با تبليغات رسانهاي سر و كار دارند، كاملاً آشنا و بديهي به نظر ميآيد (دورجي كارل ص1). در بسياري موارد اطلاعات اضافه و بيشتري براي درك پيام ضرورت ندارد. تكنيكهايي كه در اين خصوص مورد توجه قرار ميگيرند عبارتند از :
تصريحات: اظهارات قطعي و مسلمياند كه به عنوان حقيقت بيان ميشوند . استفاده از اظهارات صريح كه ممكن است صحيح يا نادرست باشند، اين دلالت ضمني را به همراه دارد كه آنها بديهي و مبرهن بوده، نيازي به اثبات ندارند .
همرنگي با جماعت :
تكنيك زشتسازي :
تعميم افراطي :
ابهام :
عموميتبخشي :
فرافكني :
انتخاب بد از بدتر: گاه طراحان تبليغات رواني چنين اظهار ميكنند كه هر چند راهكار اتخاذ شده نامطلوب است، اما ديگر گزينههاي احتمالي به نتايجي به مراتب بدتر ختم ميشوند. اين تكنيك كه انتخاب بد از بدتر ناميده ميشود، عموماً براي توجيه ضرورت فداكاري و از خودگذشتگي و يا مشروعيت بخشيدن به اقدامات خشن و ناخوشايند به كار گرفته ميشود، اقداماتي كه به نوعي موجب رنجش و ناخرسندي جمعيت هدف شدهاند. مقصر شناختن دشمن براي محدوديتها و شرايط نامساعد موجود، عموماً همراه با اين تكنيك مورد استفاده قرار ميگيرد .
نامگذاري يا تعويض اسامي يا عناوين اخلاقي :
• نامگذاري مستقيم ، به ويژه زماني كه مخاطبان مورد نظر موافق مقامات رسمي يا خنثي باشند .
در اين صورت، حمله به رقيب يا طرز فكر مخالف ساده و بيدردسر است .
• نامگذاري غيرمستقيم زماني به كار گرفته ميشود كه نامگذاري مستقيم موجب واكنش منفي جمعيت هدف گردد. طعنه و استهزا در اين تكنيك بسيار كاربرد دارد .
• كاريكاتور، تصوير و عكس نيز از جمله نمونههاي نامگذاري محسوب ميشوند كه غالباً تأثيرات عميقي بر جاي ميگذارند .
البته ناگفته نماند كه استفاده از اين تكنيك با مخاطراتي نيز روبهروست . براي مثال ، نامگذاري به شيوهاي افراطي، بيانگر اين است كه طراحان تبليغات رواني توازن منطقي خود را از دست داده يا قادر به رقابت سالم نيستند. پيش از به كارگيري اين تكنيك، بايد از منافع آن در مقابل آسيبهاي احتمالي اطمينان حاصل شود. براي نمونه ، ممكن است يك گروه نسبت به يكي از رهبران خود، انتقاد، ناخرسندي يا حتي تنفر داشته باشد و اين احساس را آشكار سازد، اما به احتمال زياد اجازه نخواهد داد تا كسي از خارج از گروه به وي اهانت كند .
انگشتنما كردن دشمن :
عرفيسازي :
در اين تكنيك، طراحان تبليغات رواني با استفاده از زبان ، عادات و آداب مردم عادي (و نيز نوع لباس آنها در ارتباطات رو در رو، شنيداري و ديداري ) تلاش ميكنند تا ديدگاه مورد نظر خود را متناسب با ذائقه عامه مردم معرفي كنند. در مواردي كه جمعيت هدف نسبت به زبان و آداب رسمي يا روشنفكرانه بدگمان است، استفاده از اين تكنيك بسيار موثر خواهد بود .
نكوهش اجتماعي :
در تكنيك مستندسازي معمولاً نقل قولهايي براي رد يا حمايت يك سياست ، عملكرد ، برنامه يا شخصيت خاصي آورده ميشود. در اين تكنيك، در واقع اعتبار يا جايگاه شخص مورد استناد (يك كارشناس صاحبنظر يا يك چهره مورد احترام اجتماع) هزينه ميشود؛ بدين ترتيب جمعيت مخاطب ديدگاه خود را با افكار مقامات رسمي سازگار ميكند. در استفاده از اين تكنيك، چهار عامل حائز اهميتاند :
• مردم اصولاً به مقام يا مقاماتي اعتماد دارند كه كارايي و توانايي قابل اعتنايي را در حوزه مورد نظر از خود به نمايش گذاشته باشند .
• مردم معمولاً به مقاماتي بيشتر اعتماد ميكنند كه با ايشان پيوند مشتركي داشته باشند. براي مثال، سربازان معمولاً سخنان افسري را كه با آنها در چند عمليات طاقتفرسا همراه بوده بهتر از يك مقام غيرنظامي ميپذيرند .
• جايگاه رسمي مقام مورد استناد در القاي اعتماد و حسن ظن به مخاطبان بسيار اهميت دارد .
• از اشياي بيجان نيز ممكن است براي ابزار مستندسازي استفاده شود. در اينگونه موارد، تلاش ميشود تا ويژگيهاي فيزيكي شي خاصي در پيام مورد نظر گنجانده شود. براي مثال، امروز برجهاي دو قلوي تجارت جهاني امريكا آسيبپذيري جامعه امريكا را در اذهان تداعي ميكنند .
با استناد به مطالب بالا و تحقيقات گسترده و معتبري كه در خصوص تأثير رواني شديد رسانهها ـ به ويژه رسانههاي خبري غرب ـ در دست است، ترديدي باقي نميماند كه همه مخاطبان اين رسانهها، بسته به ويژگيهاي فردي خود، كم يا زياد در معرض تبليغات رواني جمعي قرار دارند. امروز وجود دروازهبانان فكري بر كسي پوشيده نيست، آنهايي كه به بهانه تعدد و تنوع موضوعات و محدوديت زمان پخش اخبار، راه ورود جريان اخبار به ذهن ما را سد ميكنند، برخي را انتخاب، بعضي را انكار و بعضي ديگر را تحريف ميكنند .
خوشبينانهتر بنگريم، صرف انتخاب و الويت برخي اخبار به برخي ديگر و ناآگاه ماندن از موضوعات ديگر، براي كنترل ذهن مخاطبان كافي است؛ چه رسد به اينكه تكنيكهاي خاصي نيز در ارائه آنها به كار گرفته شود. آنچه غالباً به عنوان اخبار در رسانههاي امروز غرب ميبينيم يا ميشنويم عمدتاً روايي و هدفمند بوده، علل و پيامدهاي يك واقعه را بر اساس ديدگاهي ويژه و منحصر به فرد بررسي ميكنند. به ندرت به اخباري بر ميخوريم كه دقيق و مستند ارائه شده و مبتني بر آمار و ارقام موثق باشد. (پري و گوزنباخ ص230 ). تلختر اينكه با گذشت سالها از تبليغات رسانهاي غرب و پيشرفت روزافزون فناوريهاي ارتباطاتي و علوم شناختي در چند دهه اخير، قوه قضاوت و تحليل مخاطبان جهاني اين رسانهها رو به كاستي نهاده است. بر اساس تحقيقي كه در خصوص برنامههاي خبري تلويزيون انجام شد، مشخص گرديد كه اخبار روايي و هدفمند به مراتب تأثير و نفوذ بيشتري بر ذهن بينندگان گذاشتهاند (پري و گوزنباخ ص230 ).
منابع
1- Michael Parenti Political Archive: “Monopoly Media Manipulation” , May 2001
2- John Henrik Clarke: “In Our Image” , Sep – 1989
3- Dorje Carl: “Propaganda Techniques” , Nov – 1996
4- Appendix I : PSYOP Techniques, Psychological Operation Field Manual No. 33 – 1, Department of the Army, Washington DC, 31 August 1979
5- مقاله سید حسین محمدی نجم
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : hadi66
/ج