رؤياي مذاکره با آمریکا
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
الان ورد و ذكر عده اي مذاكره با آمريكا شده است؟! مى گويند باآمريكا مذاكره كنيد تا موذيگري نكند؛ فشار وارد نياورد؛ تهديد نكند و منافع ملى را رعايت كند. مگر كشورهايى كه امروز مورد تهديد آمريكا هستند غير از جمهوري اسلامى با آمريكا مذاكره نمي كنند؟ مگر آنها با آمريكا رابطه ندارند؟ مذاكره و رابطه، مانع فشار آوردن و تهديد كردن و بدجنسى کردن و افزون طلبى نيست؛ مذاكره مشكلى را حل نمي كند.
دولت آمريكا صريحا با نظام اسلامى، هويت اسلامى و ايمان اسلامى مردم ما اعلام مخالفت كرده است. علتش اين است كه اسلام موجب شده تا اين ملت در مواضع خود مستقر و ثابت باشد و پا برجا بايستد و تسليم آنها نشود. هدف آمريكا اين است كه سيطره ي خود را كه در درون رژيم منحوس پهلوي به خصوص در سى سال آخر آن رژيم بر همه جاي كشور گسترده بود، دوباره برقرار كند.
معلوم است كه ملت ايران بعد از اين انقلاب عظيم، بعد از اين همه فداكاري و قهرمانى و بعد از اين همه شهادتها، تسليم چنين زورگويىنخواهد شد. نخير، مذاکره هيچ مشكلى را حل نمي كند.
مذاكره با آمريكا، البته براي دولت آمريكا مفيد است. با مذاكره، او جاي پايى پيدا مي كند تا بتواند خواسته هاي خود را بيشتر تحميل كند و توقعات خود را انبوه تر بر سر اين ملت و دولت بريزد. مذاكره موجب مى شود كه دولت آمريكا بتواند همين تهديدهايى را كه آلان از دور مي كند، همين توقعات بيجا و قلدرانه اي را كه در مصاحبه ها و سخنرانيهامى گويد، پشت ميز مذاكره، با حجم بيشتر و با قدرت چانه زنى بيشتر، برسر مسؤولان كشور ما بريزد. معناي مذاكره اين نيست که آمريكا حاضرباشد هويت اين ملت را، نظام جمهوري اسلامى را، ايمان اين مردم و مواضع آنها را به رسميت بشناسد. آنها با اين اساس مخالفند؛ آنها با حضور اين مردم مؤمن مخالفند؛ آنها دنبال اين هستند كه همان روشهايى را كه در دوران حكومت پهلوي اعمال مى شد همان فساد، همان تسلط و همان قاهريت را دوباره در اين مملكت ايجاد كنند؛ اين كه با مذاكره حل نمى شود. مگر اين ملت اجازه خواهد داد كه مسئوولى در اين كشور از رهبري گرفته تا همه مسؤولان از مواضع اسلامى و منافع اساسى سرنوشت ساز او يك قدم عقب بنشيند؟
دشمن، سياسى و سياستمدار است؛ مغز طراح سياسى دارد، فكرمي كنند كه چه كار بايد بكنند. يكى از طراحيها اين است كه حرف آخر را اول نزنند؛ آرام آرام و به تدريج طلبكاري ايجاد كنند و طرف مقابل را وادار به عقب نشينى كنند. بمجردي كه عقب نشينى كرديد، طلبكاري ديگر شروع خواهد شد. حالا بعضيها مى گويند چيزي بدهيم، يك چيزي
بگيريم! بدهيمش درست است، بگيريمش درست نيست؛ هيچى نخواهند داد. شعارهايى را درست مي كنند؛ ايران را محور شرارت گذاشته اند. فلان كارها را بكنيم تا ما را از محور شرارت بردارند! اين شد حرف؟! غلط كردند، گذاشتند كه حالا بخواهند بردارند. دوباره و هر وقت لازم شد، ما را در محور شرارت مى گذارند، اگر قرار است قدرتى اين امكان و توان را پيدا كند كه اخمهايش را درهم كند و بگويد من قوي هستم و مى زنم و مى برم و مى بندم؛ حواستان جمع باشد، (اگر) انسان جا بخورد، اين جا خوردن، حد يقف ندارد؛ شما اين سنگر را عقب مى نشينيد، بعد يك مطالبه ديگري را مطرح مي كنند؛ فلان دولت غيرقانونى را به رسميت بشناسيد! باز همان فشارها و تهديدها. بمجردي كه او را (به رسميت) شناختيد، باز يك درخواست ديگر مطرح مى شود: اسم اسلام را از قانون اساسى تان برداريد! شما بايد ذره ذره عقب بنشينيد؛ اين حد يقفى ندارد. من اين موضوع را بارها به بعضى از مسؤولانى كه دچار وسوسه و واهمه هايى بودند، گفته ام كه حد يقف فشار آمريكا کجاست؟ آن را مشخص كنيد، كه اگر به آن جا رسيديم، ديگر بعد از آن هيچ فشار عليه ما نخواهد بود. من عرض بكنم حد يقف كجاست؟ آن جايى است كه شما - كه چنين حقى را نه شما داريد، نه من. از طرف ملت ايران اعلام كنيد كه ما اسلام، جمهوري اسلامى و حكومت مردمى را نمى خواهيم؛ و هر كسى كه شما مصلحت مى دانيد، بيايد در اين مملكت حكومت کند؛ اين حد يقف است؛ اول اسارت مملكت. مگر مى توانيم؟ من و شما مگر مى توانيم مملكت را به دست دشمن بدهيم؟ مگر ما چنين حقى داريم؟ اين ملت ما را براي اين سركار نياوردند.1
الان ورد و ذكر عده اي مذاكره با آمريكا شده است؟! مى گويند باآمريكا مذاكره كنيد تا موذيگري نكند؛ فشار وارد نياورد؛ تهديد نكند و منافع ملى را رعايت كند. مگر كشورهايى كه امروز مورد تهديد آمريكا هستند غير از جمهوري اسلامى با آمريكا مذاكره نمي كنند؟ مگر آنها با آمريكا رابطه ندارند؟ مذاكره و رابطه، مانع فشار آوردن و تهديد كردن و بدجنسى کردن و افزون طلبى نيست؛ مذاكره مشكلى را حل نمي كند.
دولت آمريكا صريحا با نظام اسلامى، هويت اسلامى و ايمان اسلامى مردم ما اعلام مخالفت كرده است. علتش اين است كه اسلام موجب شده تا اين ملت در مواضع خود مستقر و ثابت باشد و پا برجا بايستد و تسليم آنها نشود. هدف آمريكا اين است كه سيطره ي خود را كه در درون رژيم منحوس پهلوي به خصوص در سى سال آخر آن رژيم بر همه جاي كشور گسترده بود، دوباره برقرار كند.
معلوم است كه ملت ايران بعد از اين انقلاب عظيم، بعد از اين همه فداكاري و قهرمانى و بعد از اين همه شهادتها، تسليم چنين زورگويىنخواهد شد. نخير، مذاکره هيچ مشكلى را حل نمي كند.
مذاكره با آمريكا، البته براي دولت آمريكا مفيد است. با مذاكره، او جاي پايى پيدا مي كند تا بتواند خواسته هاي خود را بيشتر تحميل كند و توقعات خود را انبوه تر بر سر اين ملت و دولت بريزد. مذاكره موجب مى شود كه دولت آمريكا بتواند همين تهديدهايى را كه آلان از دور مي كند، همين توقعات بيجا و قلدرانه اي را كه در مصاحبه ها و سخنرانيهامى گويد، پشت ميز مذاكره، با حجم بيشتر و با قدرت چانه زنى بيشتر، برسر مسؤولان كشور ما بريزد. معناي مذاكره اين نيست که آمريكا حاضرباشد هويت اين ملت را، نظام جمهوري اسلامى را، ايمان اين مردم و مواضع آنها را به رسميت بشناسد. آنها با اين اساس مخالفند؛ آنها با حضور اين مردم مؤمن مخالفند؛ آنها دنبال اين هستند كه همان روشهايى را كه در دوران حكومت پهلوي اعمال مى شد همان فساد، همان تسلط و همان قاهريت را دوباره در اين مملكت ايجاد كنند؛ اين كه با مذاكره حل نمى شود. مگر اين ملت اجازه خواهد داد كه مسئوولى در اين كشور از رهبري گرفته تا همه مسؤولان از مواضع اسلامى و منافع اساسى سرنوشت ساز او يك قدم عقب بنشيند؟
دشمن، سياسى و سياستمدار است؛ مغز طراح سياسى دارد، فكرمي كنند كه چه كار بايد بكنند. يكى از طراحيها اين است كه حرف آخر را اول نزنند؛ آرام آرام و به تدريج طلبكاري ايجاد كنند و طرف مقابل را وادار به عقب نشينى كنند. بمجردي كه عقب نشينى كرديد، طلبكاري ديگر شروع خواهد شد. حالا بعضيها مى گويند چيزي بدهيم، يك چيزي
بگيريم! بدهيمش درست است، بگيريمش درست نيست؛ هيچى نخواهند داد. شعارهايى را درست مي كنند؛ ايران را محور شرارت گذاشته اند. فلان كارها را بكنيم تا ما را از محور شرارت بردارند! اين شد حرف؟! غلط كردند، گذاشتند كه حالا بخواهند بردارند. دوباره و هر وقت لازم شد، ما را در محور شرارت مى گذارند، اگر قرار است قدرتى اين امكان و توان را پيدا كند كه اخمهايش را درهم كند و بگويد من قوي هستم و مى زنم و مى برم و مى بندم؛ حواستان جمع باشد، (اگر) انسان جا بخورد، اين جا خوردن، حد يقف ندارد؛ شما اين سنگر را عقب مى نشينيد، بعد يك مطالبه ديگري را مطرح مي كنند؛ فلان دولت غيرقانونى را به رسميت بشناسيد! باز همان فشارها و تهديدها. بمجردي كه او را (به رسميت) شناختيد، باز يك درخواست ديگر مطرح مى شود: اسم اسلام را از قانون اساسى تان برداريد! شما بايد ذره ذره عقب بنشينيد؛ اين حد يقفى ندارد. من اين موضوع را بارها به بعضى از مسؤولانى كه دچار وسوسه و واهمه هايى بودند، گفته ام كه حد يقف فشار آمريكا کجاست؟ آن را مشخص كنيد، كه اگر به آن جا رسيديم، ديگر بعد از آن هيچ فشار عليه ما نخواهد بود. من عرض بكنم حد يقف كجاست؟ آن جايى است كه شما - كه چنين حقى را نه شما داريد، نه من. از طرف ملت ايران اعلام كنيد كه ما اسلام، جمهوري اسلامى و حكومت مردمى را نمى خواهيم؛ و هر كسى كه شما مصلحت مى دانيد، بيايد در اين مملكت حكومت کند؛ اين حد يقف است؛ اول اسارت مملكت. مگر مى توانيم؟ من و شما مگر مى توانيم مملكت را به دست دشمن بدهيم؟ مگر ما چنين حقى داريم؟ اين ملت ما را براي اين سركار نياوردند.1
پي نوشت ها :
1. بيانات مقام معظم رهبري در سفر به استان اصفهان، سال 1382