روان شناسی گریه
نويسنده: دکتر غلامحسین معتمدی
گریه تولد و مرگ آدمی رانشانه گذاری می کند. گریستن نخستین واکنش نوزادی است که متولّد می شود و فردی که از دنیا می رود واکنش ماتمی را در بازماندگان بر می انگیزد که با گریه همراه است . چرایی و چگونگی گریستن همواره یکی از رازهای پیچیدۀ زندگی انسان بوده است . گریه درزندگی و رشد افراد عملکردهای متفاوتی دارد و در همراهی با موقعیت های گوناگون اجتماعی و شرایط احساسی متغیر و گاه متضاد به چشم می خورد. به ندرت پیش می آید که کسی از روی افسردگی و اندوه بخندد ولی گریستن در هنگام شادی و خوشحالی غیر معمول نیست . ماباتعبیرات گوناگونی مانند اشک شادی ، اشک شوق ، اشک ماتم و اشک اندوه آشنائیم . همین سیمایه های متناقض است که شناخت گریه و گریستن را دشوار می کنند.
گریۀ نوزاد نوعی بیان و ابراز نیازهای اوست که در پاسخ به شرایط تشویق آفرین فیزیکی و احساسی روی می دهد. نوزادان درسه ماه اوّل زندگی بیشتر می گریند. درحقیقت گریۀ نوزاد موجب تحکیم پیوند او با حامی و نگهدارنده ای می شود که منبع تأمین تغذیه و نیازهای فیزیولوژیک و منشاء ارائۀ حمایت ها و مراقبت های لازم برای رشد نوزاد است . لذا گریستن دردوران نوزادی یک استراتژی انطباقی است و بخشی از نبرد انسان برای بقاء محسوب می شود.
وقوع گریستن درطول رشد انسان از نوزادی تا بلوغ منعکس کنندۀ بسیاری از حالت های احساسی اوست . فرد به دلایل مختلفی مانند اندوه ، مصیبت ، خشم ، درد ، شادی و لذّت می گرید. از لحاظ پزشکی گریستن نشانه ای از رنج جسمانی و استرس محسوب می شود و به عبارت دیگر علامتی از تشویش فیزیولوژیک و فشار روحی است . گفتیم که گریۀ نوزاد درخدمت تأمین نیازهای اوست امّا گریستن پس از نوزادی نیز ادامه می یابد و تالحظۀ مرگ آدمی را همراهی می کند ، پس باید اهداف دیگری را نیز برآورده سازد و فوایدی هم داشته باشد والا از لحاظ تکاملی ادامۀ آن توجیه پذیر نبود.
می توان گفت که گریستن درسه سطح متفاوت روی می دهد. درسطح اوّل شرایط فیزیولوژیک موجب گریه می شود. مانند گریۀ نوزاد یا صدمات فیزیکی به بزرگسالان . این سطح از دوران نوزادی آغاز می شود ودرتمام طول عمر باقی می ماند . همان طور که کودکی به خاطر زمین خوردن گریه می کند فردی بالغ ممکن است به علت درد ناشی از جراحتی جسمانی بگرید. درسطح دوّم خلقیات ، احساسات و حالات عاطفی پا به میدان می گذارند . البته نوزاد هم گاه از روی خشم می گرید ولی با گذشت زمان طبیعت آن چه موجب گریستن در بالغین می شود ظرافت و پیچیدگی می یابد و احساسات دیگر نیز اضافه می شوند. مثلاً نوجوانی که به غرورش برمی خورد و مناعت طبع او زیر سئوال می رود براثر ناکامی ناشی از تحقیر گریه می کند. درسطح سوّم احساسات ژرف تر و متعالی تر درکارند. مانند گریستنی که درهنگام نیایش یادرک عمیق یک پدیده یا حالات عرفانی روی می دهد . درمتون مربوطه از گریۀ زیباشناختی یاد می شود که به تأثیر ناشی از درک آثار هنری والا نسبت داده می شود. البته همه افراد به این سطح نمی رسند زیرا نیل به این مرتبه مستلزم کسب آگاهی ژرف ترازخویشتن و جهان و روابط میان آنهاست .
گریستن مجموعه ای از نمایه های رفتاری مانند اشک ریختن ، هق هق کردن و آه کشیدن است که توسط برخی مولفه های فیزیولوژیک و جسمانی همراهی می شود. گریه نیز مانند خنده به گونۀ انسان تعلق دارد. البته تحریک چشم در حیوانات نیز مانند انسان موجب ترشح اشک می شود ولی گریستنی که ناشی از تأثر احساسی باشد منحصر به انسان است و درسایر گونه های جانوری دیده نمی شود.
از لحاظ فیزیولوژیک ترشح اشک ها تحت کنترل دستگاه پاراسمپاتیک است و وظیفۀ محافظت از چشمان در برابر آلودگی ها وعفونت ها به عهدۀ اشک هاست . ترکیب بیولوژیک اشک شامل پروتئین ها ، آنزیم ها ، چربی ها و متابولیت ها ( فرآورده های نهایی ناشی از سوخت وساز ) و الکترولیت هاست . پروتئین های اشک عبارتنداز لیزوزیم (lysozyme ) ، لیپوکالین ( lipocalin ) و لاکتوفرین (lactoferrin ) . پژوهشگران از سال 1957 می دانستند که اشک های عاطفی و احساسی با اشک های ناشی از تحریک چشم توسط عوامل فیزیکی و شیمیایی متفاوت هستند . ترکیبات پروتئینی اشک های عاطفی با اشک ناشی از تحریک تفاوت دارند. اشک های احساسی علاوه بر پروتئین بیشتر حاوی بتا آندروفین ( مسکن طبیعی درونزاد بدن ) هستند. ترکیبات پیچیدۀ اشک ها در طول روز نیز متغیر است . اشک ها همراه تعریق ، ادرار و تنفّس سموم و مواد زاید بدن را تخلیه می کنند . گفته می شود همراه اشک موادی که براثر استرس و فشار عاطفی به وجود می آیند از بدن خارج می شوند.
درمورد تأثیرات گریستن و جنبه های مثبت و منفی آن یافته های قابل اعتنایی وجود دارد. گریستن به عنوان یک رویداد رفتاری تحت تنظیم و کنترل دستگاههای سمپاتیک و پاراسمپاتیک صورت می گیرد. گریه درعین حال که با تسهیل بهبودی فرد نقشی تعادل آفرین ایفا می کند حالت برانگیختگی اجتنابی بالایی به وجود می آورد که موجب انگیزش رفتارهایی می شود که به گریستن خاتمه می دهند. به عبارت دیگر همراه گریه آمیزه ای از احساسات و حالات مثبت و منفی تجربه می شود. پژوهش های آزمایشگاهی اثرات فیزیکی گریستن را روشن کرده است . گریه با آهسته تر کردن تنفس اثرات آرام بخش دارد ولی تعریق و افزایش ضربان قلب همراه گریه مشابه تجارب ناخوشایند ناشی از استرس ، تهییج وبرانگیختگی است . امّا جالب است که اثرات منفی زود گذرند و تأثیرات جسمانی آرام کننده دیرپاتر هستند و بیشتر طول می کشند.
درباب تأثیر گریه برخلق و خو و وضعیت عاطفی افراد نیز پژوهش هایی صورت گرفته است . "جملۀ گریه آدم را سبک می کند "در زبان فارسی زیاد شنیده می شود . مطالعه بر 3000 نفر درخارج از آزمایشگاه نشان داد که اکثریت این افراد پس از گریه بهبود خلق و خو و احوال خود را گزارش کردند. البته 3/1 هم چنین تجربه ای نداشتند . این پژوهش ها نشان می دهند که فواید گریستن بستگی به آن دارد که چه کسی می گرید و چرا می گرید و گریستن در چه زمان ، مکان و شرایطی رخ می دهد. علاوه برآن افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردار بودند احتمال بهتر شدن آن ها پس از گریه بیشتر بود. کسانی که مبتلا به اختلالات خلقی یا اضطرابی هستند کمتر از دیگران از فواید گریستن بهره مند می شوند. همچنین افرادی که فاقد اشراف و آگاهی از زندگی احساسی خود هستند (alexithymia ) پس از گریستن حال بدتری پیدا می کنند. احتمالاً دراین افراد فقدان بینش احساسی سبب می شود از بروز تغییرات شناختی که می توانند یک تجربۀ غمبار را مثبت تر جلوه دهند جلوگیری شود. از سوی دیگر می توان گفت به طور کلی گریستن نوعی بیان آزادانۀ احساسات و تسکین بخش است . زیرا سرکوب احساسات منفی مانند خشم و اندوه و خودداری از گریستن با افزایش بیماریهای روان تنی و آسیب های جسمی و روحی همراه است . بررسی های آماری نشان می دهند که اندوه 49% ، شادی 21% ، خشم 10%، همدردی 7% ، اضطراب 5% و ترس 4% موارد گریستن را تشکیل می دهند . بنابراین می توان گفت گریه منعکس کنندۀ وضعیت روحی ماست و موجب می شود تا از احساسات خود آگاه شویم و تسکین یابیم .
گریستن موجب تقویت روابط انسانی و بین فردی نیز می شود و به عنوان مکانیسمی مبتنی بر مبانی تکاملی در جهت نزدیک تر کردن افراد به یک دیگر عمل می کند. گریه اطلاعات قابل اعتنایی درباب نیازها ، تعلق های اجتماعی و سرسپردگی های میان افراد در اختیار ما قرار می دهد . گریستن تعلق ، دلبستگی و دوستی را افزایش می دهد و ارتقاء می بخشد . گریه عاطفی درمیان خانواده ، دوستان و اعضاء یک گروه درهنگام ماتم با تسلـی ، تسکین ونیاز به تعلق پاسخ داده می شود. اشک ها همزمان با تاری دید حالت دفاعی را زایل می کنند و گریستن علامت سرسپردگی ، تعلق ، دلبستگی ، وابستگی و نوعی فریاد و درخواست برای کمک است . همچنین گریه حاکی از آسیب پذیری و پائین آمدن قدرت تحمل فرد و نشانۀ تسلیم او و برانگیزاننده احساس همدردی در ناظران است و از بروز رفتارهای خشونت بار دردیگران جلوگیری می کند زیرا رحم و شفقت را بر می انگیزد و گاه درطلب بخشایش به کار می رود. بنابراین گریستن استراتژی تکاملی مناسبی برای ایجاد اتحاد بیشتر درمیان افراد و اعضاء یک گروه است . البته کارآیی این استراتژی بستگی به شرایط و زمان و مکان نیز دارد . مثلاً گریستن در محیط کار که معمولاً درآن احساسات ابراز نمی شود چندان مقبول نیست و موثر نخواهد بود.
عوامل مختلف دیگری مانند فرهنگ ، جنس ، سن ، اجتماعی شدن و سنخ شخصیتی در چرایی و چگونگی ابراز گریستن موثرند. آستانۀ گریستن درافراد متفاوت است . برخی زود اشک شان درمی آید و بعضی دیر و این بستگی به عوامل فیزیکی ( خستگی ، قاعدگی ، حاملگی ) و روانی ( ناکامی ، خشم ، اندوه ، ) و شخصیتی دارد. برخی مؤلفه های شخصیتی مانند حساسیت ، انفعال ، وابستگی و اعتماد به نفس پائین با افزایش گریستن همراهند. در کودکی تکرّر گریه زیاد است و با افزایش عمر کاهش می یابد امّا در دوران سالمندی مهار آن دشوار می شود . از لحاظ فرهنگی در برخی از فرهنگ ها وجوامع ابراز احساسات دور از نزاکت و نشانۀ ضعف شمرده می شود و گریستن مقبول نیست .
تفاوت های جنسی معنادارترند. الگوهای گریستن درمیان پسران ودختران تا هنگام بلوغ تفاوتی ندارد امّا در 15 تا 30 سالگی زنان بیشتر از مردان می گریند ودرکل زن ها 4 تا 5 برابر مردها گریه می کنند . دلایل آن بیشتر به شیمی بدن مربوط می شود. هورمون پرولاکتین زنان بیشتر از مردان است واین هورمون با ترشح شیر و اشک مربوط است . اشک زنان در 15 تا 30 سالگی حاوی پرولاکتین بیشتری از مردان است . البته افرادی که به بیماری پرکاری هورمون پرولاکتین مبتلایند بیشتر از سایرین گریه نمی کنند.
با این مقدمات می توان گفت که گریه امری طبیعی و انطباقی است که در واکنش به تأثر و ناراحتی یا خاطره آن به وجود می آید. از آن جا که گریه بلافاصله پس از تولد و زایمان روی می دهد لذا به خودی خود یک رفتار یادگیری شده نیست ولی روند اجتماعی شدن ، زمینۀ فرهنگی ، روابط و آسیب زایی ها در تغییر و تعدیل آن موثرند و چگونگی ابراز آن را شکل می دهند. گریه واکنشی طبیعی در برابر مصائب و گاه زیبایی ها و عظمت هستی است و کنترل و مهار آن توصیه نمی شود. تعداد کمی از افراد به دلایل غلط می گریند یا واکنش آن ها بیش از حدّ است . درحقیقت گریستن اکثر مردم به جاست و تأثیر مثبت دارد و منجربه احساس بهتری می شود. گریستن درهنگام از دست دادن یک عزیز و در طول واکنش ماتم عاملی ضروری درتسکین و انطباق بازمانده با فقدان محسوب می شود و عدم گریستن درهنگام عزاداری بعدها سبب بروز انواع بیماری های جسمی و اختلالات روانی خواهد شد . به قول شکسپیر گریستن از ژرفای ماتم می کاهد. بنابراین افرادی که قادر به گریستن هستند از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردار خواهند بود و خودداری از گریستن توصیه نمی شود. کسانی که نمی توانند بگریند باید در جستجوی دلایل ناخود آگاهی برآیند که آنان را از گریستن باز می دارد و به سرکوب احساسات وعواطف می انجامد و به درمان نیاز دارند.
از سوی دیگر گریستن بیش از اندازه نیز جایز و طبیعی نیست. کسی که تا مورد انتقاد قرار می گیرد یا با چالشی روبرو می شود و یا دربرابر مسائل عادی زندگی و شغلی به گریه پناه می برد رفتاری غیر انطباقی و ناسالم را به نمایش می گذارد و باید در جستجوی کمک های حرفه ای و درمانی برآید. گریستن بیش از حد زنگ خطری است که اشاره بر وجود یک صدمۀ عمیق روانی یا فقدان بارز اعتماد به نفس دارد و از لحاظ اجتماعی فلج کننده است .
در پایان باید میان گریستن طبیعی و گریه بیمارگونه تمایز قائل شد. اشکال بارز و غیر قابل کنترل گریه بیمارگونه دربیماران مبتلا به پارکینسون ، آلزایمر ، ام اس و اختلال نورون حرکتی دیده می شود که کنترل احساسی آنان خدشه دار می شود و بدون عامل محرکی به گریه می افتند. گریه بیمارگونه گریستنی نامتناسب با موقعیت است که در واکنش به محرکی غیر اختصاصی روی می دهد. محرک غیر اختصاصی هیچ ارتباطی به موقعیت و شرایط احساسی ندارد. مثلاً کنارزدن ملافۀ بیمار منجر به گریستن او می شود. درحقیقت رابطه ای میان خلق و بیان قابل مشاهدۀ بیمار وجود ندارد. علاوه بر آن پس از گریستن دراین بیماران تغییر خلق یا تسکین احوال دیده نمی شود . گریستن بیمارگونه غیر ارادی است و از الگوهایی خود مختار پیروی می کند .
منبع:روزنامه همشهری مورخ 26/2/89
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43
گریۀ نوزاد نوعی بیان و ابراز نیازهای اوست که در پاسخ به شرایط تشویق آفرین فیزیکی و احساسی روی می دهد. نوزادان درسه ماه اوّل زندگی بیشتر می گریند. درحقیقت گریۀ نوزاد موجب تحکیم پیوند او با حامی و نگهدارنده ای می شود که منبع تأمین تغذیه و نیازهای فیزیولوژیک و منشاء ارائۀ حمایت ها و مراقبت های لازم برای رشد نوزاد است . لذا گریستن دردوران نوزادی یک استراتژی انطباقی است و بخشی از نبرد انسان برای بقاء محسوب می شود.
وقوع گریستن درطول رشد انسان از نوزادی تا بلوغ منعکس کنندۀ بسیاری از حالت های احساسی اوست . فرد به دلایل مختلفی مانند اندوه ، مصیبت ، خشم ، درد ، شادی و لذّت می گرید. از لحاظ پزشکی گریستن نشانه ای از رنج جسمانی و استرس محسوب می شود و به عبارت دیگر علامتی از تشویش فیزیولوژیک و فشار روحی است . گفتیم که گریۀ نوزاد درخدمت تأمین نیازهای اوست امّا گریستن پس از نوزادی نیز ادامه می یابد و تالحظۀ مرگ آدمی را همراهی می کند ، پس باید اهداف دیگری را نیز برآورده سازد و فوایدی هم داشته باشد والا از لحاظ تکاملی ادامۀ آن توجیه پذیر نبود.
می توان گفت که گریستن درسه سطح متفاوت روی می دهد. درسطح اوّل شرایط فیزیولوژیک موجب گریه می شود. مانند گریۀ نوزاد یا صدمات فیزیکی به بزرگسالان . این سطح از دوران نوزادی آغاز می شود ودرتمام طول عمر باقی می ماند . همان طور که کودکی به خاطر زمین خوردن گریه می کند فردی بالغ ممکن است به علت درد ناشی از جراحتی جسمانی بگرید. درسطح دوّم خلقیات ، احساسات و حالات عاطفی پا به میدان می گذارند . البته نوزاد هم گاه از روی خشم می گرید ولی با گذشت زمان طبیعت آن چه موجب گریستن در بالغین می شود ظرافت و پیچیدگی می یابد و احساسات دیگر نیز اضافه می شوند. مثلاً نوجوانی که به غرورش برمی خورد و مناعت طبع او زیر سئوال می رود براثر ناکامی ناشی از تحقیر گریه می کند. درسطح سوّم احساسات ژرف تر و متعالی تر درکارند. مانند گریستنی که درهنگام نیایش یادرک عمیق یک پدیده یا حالات عرفانی روی می دهد . درمتون مربوطه از گریۀ زیباشناختی یاد می شود که به تأثیر ناشی از درک آثار هنری والا نسبت داده می شود. البته همه افراد به این سطح نمی رسند زیرا نیل به این مرتبه مستلزم کسب آگاهی ژرف ترازخویشتن و جهان و روابط میان آنهاست .
گریستن مجموعه ای از نمایه های رفتاری مانند اشک ریختن ، هق هق کردن و آه کشیدن است که توسط برخی مولفه های فیزیولوژیک و جسمانی همراهی می شود. گریه نیز مانند خنده به گونۀ انسان تعلق دارد. البته تحریک چشم در حیوانات نیز مانند انسان موجب ترشح اشک می شود ولی گریستنی که ناشی از تأثر احساسی باشد منحصر به انسان است و درسایر گونه های جانوری دیده نمی شود.
از لحاظ فیزیولوژیک ترشح اشک ها تحت کنترل دستگاه پاراسمپاتیک است و وظیفۀ محافظت از چشمان در برابر آلودگی ها وعفونت ها به عهدۀ اشک هاست . ترکیب بیولوژیک اشک شامل پروتئین ها ، آنزیم ها ، چربی ها و متابولیت ها ( فرآورده های نهایی ناشی از سوخت وساز ) و الکترولیت هاست . پروتئین های اشک عبارتنداز لیزوزیم (lysozyme ) ، لیپوکالین ( lipocalin ) و لاکتوفرین (lactoferrin ) . پژوهشگران از سال 1957 می دانستند که اشک های عاطفی و احساسی با اشک های ناشی از تحریک چشم توسط عوامل فیزیکی و شیمیایی متفاوت هستند . ترکیبات پروتئینی اشک های عاطفی با اشک ناشی از تحریک تفاوت دارند. اشک های احساسی علاوه بر پروتئین بیشتر حاوی بتا آندروفین ( مسکن طبیعی درونزاد بدن ) هستند. ترکیبات پیچیدۀ اشک ها در طول روز نیز متغیر است . اشک ها همراه تعریق ، ادرار و تنفّس سموم و مواد زاید بدن را تخلیه می کنند . گفته می شود همراه اشک موادی که براثر استرس و فشار عاطفی به وجود می آیند از بدن خارج می شوند.
درمورد تأثیرات گریستن و جنبه های مثبت و منفی آن یافته های قابل اعتنایی وجود دارد. گریستن به عنوان یک رویداد رفتاری تحت تنظیم و کنترل دستگاههای سمپاتیک و پاراسمپاتیک صورت می گیرد. گریه درعین حال که با تسهیل بهبودی فرد نقشی تعادل آفرین ایفا می کند حالت برانگیختگی اجتنابی بالایی به وجود می آورد که موجب انگیزش رفتارهایی می شود که به گریستن خاتمه می دهند. به عبارت دیگر همراه گریه آمیزه ای از احساسات و حالات مثبت و منفی تجربه می شود. پژوهش های آزمایشگاهی اثرات فیزیکی گریستن را روشن کرده است . گریه با آهسته تر کردن تنفس اثرات آرام بخش دارد ولی تعریق و افزایش ضربان قلب همراه گریه مشابه تجارب ناخوشایند ناشی از استرس ، تهییج وبرانگیختگی است . امّا جالب است که اثرات منفی زود گذرند و تأثیرات جسمانی آرام کننده دیرپاتر هستند و بیشتر طول می کشند.
درباب تأثیر گریه برخلق و خو و وضعیت عاطفی افراد نیز پژوهش هایی صورت گرفته است . "جملۀ گریه آدم را سبک می کند "در زبان فارسی زیاد شنیده می شود . مطالعه بر 3000 نفر درخارج از آزمایشگاه نشان داد که اکثریت این افراد پس از گریه بهبود خلق و خو و احوال خود را گزارش کردند. البته 3/1 هم چنین تجربه ای نداشتند . این پژوهش ها نشان می دهند که فواید گریستن بستگی به آن دارد که چه کسی می گرید و چرا می گرید و گریستن در چه زمان ، مکان و شرایطی رخ می دهد. علاوه برآن افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردار بودند احتمال بهتر شدن آن ها پس از گریه بیشتر بود. کسانی که مبتلا به اختلالات خلقی یا اضطرابی هستند کمتر از دیگران از فواید گریستن بهره مند می شوند. همچنین افرادی که فاقد اشراف و آگاهی از زندگی احساسی خود هستند (alexithymia ) پس از گریستن حال بدتری پیدا می کنند. احتمالاً دراین افراد فقدان بینش احساسی سبب می شود از بروز تغییرات شناختی که می توانند یک تجربۀ غمبار را مثبت تر جلوه دهند جلوگیری شود. از سوی دیگر می توان گفت به طور کلی گریستن نوعی بیان آزادانۀ احساسات و تسکین بخش است . زیرا سرکوب احساسات منفی مانند خشم و اندوه و خودداری از گریستن با افزایش بیماریهای روان تنی و آسیب های جسمی و روحی همراه است . بررسی های آماری نشان می دهند که اندوه 49% ، شادی 21% ، خشم 10%، همدردی 7% ، اضطراب 5% و ترس 4% موارد گریستن را تشکیل می دهند . بنابراین می توان گفت گریه منعکس کنندۀ وضعیت روحی ماست و موجب می شود تا از احساسات خود آگاه شویم و تسکین یابیم .
گریستن موجب تقویت روابط انسانی و بین فردی نیز می شود و به عنوان مکانیسمی مبتنی بر مبانی تکاملی در جهت نزدیک تر کردن افراد به یک دیگر عمل می کند. گریه اطلاعات قابل اعتنایی درباب نیازها ، تعلق های اجتماعی و سرسپردگی های میان افراد در اختیار ما قرار می دهد . گریستن تعلق ، دلبستگی و دوستی را افزایش می دهد و ارتقاء می بخشد . گریه عاطفی درمیان خانواده ، دوستان و اعضاء یک گروه درهنگام ماتم با تسلـی ، تسکین ونیاز به تعلق پاسخ داده می شود. اشک ها همزمان با تاری دید حالت دفاعی را زایل می کنند و گریستن علامت سرسپردگی ، تعلق ، دلبستگی ، وابستگی و نوعی فریاد و درخواست برای کمک است . همچنین گریه حاکی از آسیب پذیری و پائین آمدن قدرت تحمل فرد و نشانۀ تسلیم او و برانگیزاننده احساس همدردی در ناظران است و از بروز رفتارهای خشونت بار دردیگران جلوگیری می کند زیرا رحم و شفقت را بر می انگیزد و گاه درطلب بخشایش به کار می رود. بنابراین گریستن استراتژی تکاملی مناسبی برای ایجاد اتحاد بیشتر درمیان افراد و اعضاء یک گروه است . البته کارآیی این استراتژی بستگی به شرایط و زمان و مکان نیز دارد . مثلاً گریستن در محیط کار که معمولاً درآن احساسات ابراز نمی شود چندان مقبول نیست و موثر نخواهد بود.
عوامل مختلف دیگری مانند فرهنگ ، جنس ، سن ، اجتماعی شدن و سنخ شخصیتی در چرایی و چگونگی ابراز گریستن موثرند. آستانۀ گریستن درافراد متفاوت است . برخی زود اشک شان درمی آید و بعضی دیر و این بستگی به عوامل فیزیکی ( خستگی ، قاعدگی ، حاملگی ) و روانی ( ناکامی ، خشم ، اندوه ، ) و شخصیتی دارد. برخی مؤلفه های شخصیتی مانند حساسیت ، انفعال ، وابستگی و اعتماد به نفس پائین با افزایش گریستن همراهند. در کودکی تکرّر گریه زیاد است و با افزایش عمر کاهش می یابد امّا در دوران سالمندی مهار آن دشوار می شود . از لحاظ فرهنگی در برخی از فرهنگ ها وجوامع ابراز احساسات دور از نزاکت و نشانۀ ضعف شمرده می شود و گریستن مقبول نیست .
تفاوت های جنسی معنادارترند. الگوهای گریستن درمیان پسران ودختران تا هنگام بلوغ تفاوتی ندارد امّا در 15 تا 30 سالگی زنان بیشتر از مردان می گریند ودرکل زن ها 4 تا 5 برابر مردها گریه می کنند . دلایل آن بیشتر به شیمی بدن مربوط می شود. هورمون پرولاکتین زنان بیشتر از مردان است واین هورمون با ترشح شیر و اشک مربوط است . اشک زنان در 15 تا 30 سالگی حاوی پرولاکتین بیشتری از مردان است . البته افرادی که به بیماری پرکاری هورمون پرولاکتین مبتلایند بیشتر از سایرین گریه نمی کنند.
با این مقدمات می توان گفت که گریه امری طبیعی و انطباقی است که در واکنش به تأثر و ناراحتی یا خاطره آن به وجود می آید. از آن جا که گریه بلافاصله پس از تولد و زایمان روی می دهد لذا به خودی خود یک رفتار یادگیری شده نیست ولی روند اجتماعی شدن ، زمینۀ فرهنگی ، روابط و آسیب زایی ها در تغییر و تعدیل آن موثرند و چگونگی ابراز آن را شکل می دهند. گریه واکنشی طبیعی در برابر مصائب و گاه زیبایی ها و عظمت هستی است و کنترل و مهار آن توصیه نمی شود. تعداد کمی از افراد به دلایل غلط می گریند یا واکنش آن ها بیش از حدّ است . درحقیقت گریستن اکثر مردم به جاست و تأثیر مثبت دارد و منجربه احساس بهتری می شود. گریستن درهنگام از دست دادن یک عزیز و در طول واکنش ماتم عاملی ضروری درتسکین و انطباق بازمانده با فقدان محسوب می شود و عدم گریستن درهنگام عزاداری بعدها سبب بروز انواع بیماری های جسمی و اختلالات روانی خواهد شد . به قول شکسپیر گریستن از ژرفای ماتم می کاهد. بنابراین افرادی که قادر به گریستن هستند از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردار خواهند بود و خودداری از گریستن توصیه نمی شود. کسانی که نمی توانند بگریند باید در جستجوی دلایل ناخود آگاهی برآیند که آنان را از گریستن باز می دارد و به سرکوب احساسات وعواطف می انجامد و به درمان نیاز دارند.
از سوی دیگر گریستن بیش از اندازه نیز جایز و طبیعی نیست. کسی که تا مورد انتقاد قرار می گیرد یا با چالشی روبرو می شود و یا دربرابر مسائل عادی زندگی و شغلی به گریه پناه می برد رفتاری غیر انطباقی و ناسالم را به نمایش می گذارد و باید در جستجوی کمک های حرفه ای و درمانی برآید. گریستن بیش از حد زنگ خطری است که اشاره بر وجود یک صدمۀ عمیق روانی یا فقدان بارز اعتماد به نفس دارد و از لحاظ اجتماعی فلج کننده است .
در پایان باید میان گریستن طبیعی و گریه بیمارگونه تمایز قائل شد. اشکال بارز و غیر قابل کنترل گریه بیمارگونه دربیماران مبتلا به پارکینسون ، آلزایمر ، ام اس و اختلال نورون حرکتی دیده می شود که کنترل احساسی آنان خدشه دار می شود و بدون عامل محرکی به گریه می افتند. گریه بیمارگونه گریستنی نامتناسب با موقعیت است که در واکنش به محرکی غیر اختصاصی روی می دهد. محرک غیر اختصاصی هیچ ارتباطی به موقعیت و شرایط احساسی ندارد. مثلاً کنارزدن ملافۀ بیمار منجر به گریستن او می شود. درحقیقت رابطه ای میان خلق و بیان قابل مشاهدۀ بیمار وجود ندارد. علاوه بر آن پس از گریستن دراین بیماران تغییر خلق یا تسکین احوال دیده نمی شود . گریستن بیمارگونه غیر ارادی است و از الگوهایی خود مختار پیروی می کند .
منبع:روزنامه همشهری مورخ 26/2/89
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43