در بابِ نیکی و بدی
نویسنده :علی بن ابی حفص اصفهانی
پوشیده نیست که نیکی به اتفاق عالمیان ستوده و در جمله ادیان و شرایع پسندیده است و همه عقلا متّفق اند که به هنگامِ قدرت بر نیکی اقدام باید نمودن تا به واسطه آفاتِ تأخیر، فوت نشود و ذخیره اخروی جز به کردار و گفتار نیک حاصل نگردد.
در کلام مجید است: «وَ اَحْسِن کَما أحْسَنَ اللّهُ إلَیْکَ» و هم در خبر است از رسول صلی الله علیه و آله : «أَحْسِنْ قَبْلَ اَنْ یَفُوتَکَ الْاِحسانُ». یعنی نیکی کن، پیش از آن بر تو فوت شود و نتوانی کردن.
فنا خسرو را پرسیدند که از نیکی ها چه دوست تر داری؟ گفت: آنکه گناهکاری گناهی کند و من او را عفو کنم.
;چنان کن که چون یافتی دستگاه ;به آمرزش اندر بپوشی گناه
;ز نیکی همه نیکی آید به جای ;به نیکی دهد نیز نیکی خدای
سندباد گوید: شرف اندر تواضع است و کَرَم اندر تقوا و بزرگی اندر نیکی کردن. فنا خسرو گوید: سعادت سه چیز است: اوّل ایمنی از آفت ها، دوّم دست یافتن به نیکی کردن. سوّم از بدی ها دور بودن. حکما گفته اند: پیوستگی و محبت میانِ مردمِ نیک چون جام زرّین بود که دیر شکند وَ زود نیک گردد. و پیوستگی و صحبتِ بدان، چون جام سفالین بود که زود بشکند و هرگز نیک نشود.
بزرجمهر گوید: با بدان زندگی کردن، دوری کردن است از سلامت و نیکان صحبت کردن پیوندِ زندگانیست.
حکیم بطلمیوس گوید: چون به جای کس نیکی کنی، باید که منّت ننهی و افتخار نکنی و تا توانی بد میندیش و پیوسته نیکی کنی که شرف نیکو کرداری آن بس است که هرگز پشیمان نشود و نه از کس ملامت یابد و مقتضای داد و انصاف آن است که چون کسی به خدمتِ تو نیکی کند که سپاسداری نمایی و به انواع، مکافات کنی.
;تو دانی که مردم که نیکی کند ;کند تا مکافاتِ آن بَرچِنَد
;مکافات ها چند گونه بُود ;یکی آنک کارد همان بِهْ رَوَد
;ز گفتار و کردار و ز خویِ زشت ;کسی نَدْرَود خوب، چون زشت کِشت
بزرجمهر گوید: خوی نیکوست که آبادانیِ جهان، اندر وی است و یافتنِ جهان از وی است. هندوان گویند: آنکه پنج خوی با خویشتن دارد، او را به همه هندها ستوده اند: یکی خوی خوش، دوّم خرسندی، سوم شکیبایی، چهارم چرب سخنی، پنجم کم آزاری.
افلاطون گوید: بدترین مردم آن بود که او خوی بد را کار کند و انباز خویش دارد.
بزرجمهر گفته است: چند خوی آن است که از عادتِ دانایان است، یکی آنکه سخن جز آن نگوید که سود او و از آن مردم اندر آن بود و از آن سخن بگریزد که ازو زیان خواهد بود و دیگر چون کاری کند، فرجام آن بنگرد و فایده آن بداند که چیست و دیگر جنگ و پیکار را بر آتشی نگزیند.
منبع:www.hawzah.net
ارسالي از طرف کاربر محترم :omidayandh
/ع
در کلام مجید است: «وَ اَحْسِن کَما أحْسَنَ اللّهُ إلَیْکَ» و هم در خبر است از رسول صلی الله علیه و آله : «أَحْسِنْ قَبْلَ اَنْ یَفُوتَکَ الْاِحسانُ». یعنی نیکی کن، پیش از آن بر تو فوت شود و نتوانی کردن.
بنیاد نیکی
فنا خسرو را پرسیدند که از نیکی ها چه دوست تر داری؟ گفت: آنکه گناهکاری گناهی کند و من او را عفو کنم.
;چنان کن که چون یافتی دستگاه ;به آمرزش اندر بپوشی گناه
نعمت تواضع و احسان
;ز نیکی همه نیکی آید به جای ;به نیکی دهد نیز نیکی خدای
سندباد گوید: شرف اندر تواضع است و کَرَم اندر تقوا و بزرگی اندر نیکی کردن. فنا خسرو گوید: سعادت سه چیز است: اوّل ایمنی از آفت ها، دوّم دست یافتن به نیکی کردن. سوّم از بدی ها دور بودن. حکما گفته اند: پیوستگی و محبت میانِ مردمِ نیک چون جام زرّین بود که دیر شکند وَ زود نیک گردد. و پیوستگی و صحبتِ بدان، چون جام سفالین بود که زود بشکند و هرگز نیک نشود.
بزرجمهر گوید: با بدان زندگی کردن، دوری کردن است از سلامت و نیکان صحبت کردن پیوندِ زندگانیست.
مکافات عمل
حکیم بطلمیوس گوید: چون به جای کس نیکی کنی، باید که منّت ننهی و افتخار نکنی و تا توانی بد میندیش و پیوسته نیکی کنی که شرف نیکو کرداری آن بس است که هرگز پشیمان نشود و نه از کس ملامت یابد و مقتضای داد و انصاف آن است که چون کسی به خدمتِ تو نیکی کند که سپاسداری نمایی و به انواع، مکافات کنی.
;تو دانی که مردم که نیکی کند ;کند تا مکافاتِ آن بَرچِنَد
;مکافات ها چند گونه بُود ;یکی آنک کارد همان بِهْ رَوَد
خُلق خوش
آبادانیِ جهان
;ز گفتار و کردار و ز خویِ زشت ;کسی نَدْرَود خوب، چون زشت کِشت
بزرجمهر گوید: خوی نیکوست که آبادانیِ جهان، اندر وی است و یافتنِ جهان از وی است. هندوان گویند: آنکه پنج خوی با خویشتن دارد، او را به همه هندها ستوده اند: یکی خوی خوش، دوّم خرسندی، سوم شکیبایی، چهارم چرب سخنی، پنجم کم آزاری.
افلاطون گوید: بدترین مردم آن بود که او خوی بد را کار کند و انباز خویش دارد.
حکایت
عادتِ دانایان
بزرجمهر گفته است: چند خوی آن است که از عادتِ دانایان است، یکی آنکه سخن جز آن نگوید که سود او و از آن مردم اندر آن بود و از آن سخن بگریزد که ازو زیان خواهد بود و دیگر چون کاری کند، فرجام آن بنگرد و فایده آن بداند که چیست و دیگر جنگ و پیکار را بر آتشی نگزیند.
منبع:www.hawzah.net
ارسالي از طرف کاربر محترم :omidayandh
/ع