عوامل موفقیّت رهبری
رباره عوامل موفقیت یك تیم رهبری كارآمد،تحقیقات جامع اندكی انجام شده است. تجزیه و تحلیل۱۰ گروه رهبری از پنج شركت نمایانگر بیست ویژگی و كیفیت مهم تیمهای رهبری است . این كیفیتها با یافته های قبلی تحقیقات رهبری عمومی و رهبری تیمها مقایسه شده اند و تكمیل كننده طبقه بندیهای فعلی هستند .تضاد میان مسئولیت پذیری مورد انتظار تیمهای رهبری و اختیارات اعطا شده به آنها یك موضوع مهم به شمار می رود ۰مضامین استخدام ، گزینش و آموزش رهبران در اینجا مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
گروهی از محققین با استفاده از شیوه مبتنی بر وظایف در گروههای رهبری و همچنین شیوه پرسش و مصاحبه و گروههای ناظر، به مشخص ساختن مهارتها و تجربیات گروههای رهبری كارآمد می پردازند. بر طبق یافته های آنان ، رهبر گروه می باید:
۱) یك گروه كاری مطمئن و هماهنگ ایجاد كند
۲) از تصمیمات گروه حمایت كرده و آن را تسهیل كند.
۳) توانائیهای گروه را افزایش دهد.
۴) هویتی برای گروه ایجاد كند.
۵) از تفاوتهای اعضای گروه حداكثر استفاده را بعمل آورد.
۶) به آینده و تغییرات آتی توجه كند.
گروهی دیگر از محققین به بررسی گروههای فروش ، به منظور بسط و گسترش شیوه مبتنی بر شرایط در گروههای رهبری پرداختهاند و مجموعه ی از ویژگیهای برانگیزاننده ، باز خوردها و رفتارهای هماهنگ سازنده گروه را كه رهبر باید برای در دست گرفتن فعالیتهای گروه انجام دهد مطرح ساخته اند.
استیوارت(Stewart )و منز(Manz)،مثالی از چهارگونه رهبری را پیشنهاد داده اند :قدرت بیش از حد ،بدون قدرت ، قدرت سازی ،قدرت تام(بی چون و چرا).
رهبری با قدرت بیش از حد (اجبار، مجازات ،استبداد)و رهبری بدون قدرت (منقطع،با فاصله،بدون هدف)به عنوان شیوه های غیر موثر شناخته شدهاند. آنان با ارزیابی هر چهار شیوه عنوان كردهاند كه رهبران با ایجاد قدرت به گروهها امكان میدهند كه با استفاده از رفتارهایی همچون راهنمائی، تشویق، تفویض قدرت، تجدید قوا و پیشرفت فرهنگی به مدیریت خویش بپردازند. به همین شكل رهبران با ویژگیهای تام از رفتارهائی همچون نمونه سازی ،گسترش مرزها (ایجاد شبكه ای در خارج از گروه ) و همكاری او هدایت ، استفاده میكنند.
دیگر محققان از شیوه مبتنی بر روانشناسی اجتماعی برای مطالعه گروههای رهبری استفاده می كنندو در این راه از كارهای انجام شده قبلی كمك می گیرند. هك من (Hackman) و والتون(Walton) با گسترش بحقیقات اولیه خود در روانشناسی اجتماعی، به توضیح درباره دانش و مهارتهای مورد نیاز رهبران برای ارائه پاسخی مناسب به گروه و محیط می پردازند. بعنوان مثال، آگاهی از فرآیند گروه ، ابزارهای جمع آوری اطلاعات و مهارتهای تشخیصی در ارائه این پاسخ حائز اهمیت هستند. برای به اجرا در آوردن تصمیمات اتخاذ شده ، رهبران گروه نیازمند داشتن آگاهی از مهارتهای تغییر و تحول، خلاقیت، مذاكره و تصمیم گیریها هستند. در نهایت هك من و والتون به توصیف نقش گروههای رهبری در هدایت افراد در یك سیستم بزرگ اجتماعی میپردازند.
مورجیسان (Morgeson ) مدلی از گروه رهبری تحت عنوان مدیریت رویدادها را پیشنهاد داده است. او با استفاده از شیوه سیستم- باز اظهار می دارد كه گروه رهبری حول مدیریت رویدادها در داخل و خارج گروه میچرخد. برای نمونه، اگر یك مدیر در اجرای وظایفش با شكست مواجه شود، رهبر گروه موظف به كمك به گروه برای غلبه بر مشكل است. او می افزاید كه رهبران گروه باید برای ایجاد یك گروه كارآمد از فعالیتهای تشخیصی و ابتكاری نیز استفاده كنند. فعالیتهای تشخیصی شامل هدایت و شناخت است و فعالیتهای ابتكاری مشتمل بر تاسیس گروه، توسعه مهارتها و شایستگیها، انگیزه، مدیریت و توسعه تاثیرگذاری آنها میباشد.
برخی از ویژگیهای گروههای رهبری، بر نیازهای حاصل از شرایط گروهی خاص متمركز شده اند. گروهی از محققان به مطالعه نقش گروههای رهبر در شرایطی پرداخته اند كه ابتدائی ترین وظیفه گروه، تصمیم گیری است. گروههای رهبری ایفاگر دو نقش مهم می باشند : نقش پیشرفتی و نقش وظایف شرطی. رفتارهای پیشرفتی شامل ایجاد یك مجموعه هماهنگ، شرح و توصیف ساختارهای اجتماعی، ایجاد الگو، هدایت، تعریف وظایف گروه و تایید و تاكید بر مقاصد و عملكردها می باشد. رفتارهای شرطی شامل ساختار ( هدفمندی، هدایت و بازخورد)و ابتكار (فعالیتهایی كه گروه را در مسیر خود ثابت نگه می دارند) می شود. منز و سیمز(Sims) به مطالعه رفتارهای رهبران گروه خود مدیریت پرداخته اند.آنان به جای توجه و تمركز بر روی رفتارهای رهبر، به بحث و گفتگو در خصوص نقش رهبر بعنوان فردی كه افراد گروه را برای شركت در فعالیتهای خاص تشویق و ترغیب می كند، پرداخته اند.آنان دریافتند كه رهبر به منظور افزایش سطح مدیریت خود باید افراد گروه را مكررا به ارائه اهداف خویش، انتقاد از خود، متوقع بودن از خود و مشاهده و ارزیابی خود تشوبق نماید.
با این كه تحقیقات قبلی به شماری از رفتارها و مهارتهای مورد نیاز برای گروههای رهبری اشاره كرده اند ، اما به مسئولیت پذیری و افتدار توجه كمتری معطوف داشته اند. این مطالعاتا تاثیرت برخی زمینه های خاص (همچون گروههای خودمدیریت و تصمیم گیرنده ) را بر رفتارها و مهارتهای مورد نیاز مطرح ساخته اند. برخی نیز از نظریه روانشناسی اجتماعی موجود ، برای بسط و گسترش یك چارچوب نظری برای مطالعه گروههای رهبری استفاده كرده اند. با این وجود ، این فعالیتها همچنان نیازمند مطالب گسترده تر و تحقیقات مختلفی در خصوص گروهها هستند. منز و سیمز گروههای خود هدایت شونده و گروه كوزموسكی گروههای خود تصمیم گیرنده را مورد بررسی قرار دادند. این تحقیقات، بسیاری از صفات مشترك گروههای رهبری را مستثنی ساخته اند . هدف این تحقیق از سه بخش تشكیل شده است : اول ، اطمینان یافتن از این كه عوامل ذكر شده در مطالعات گذشته به سایر بخشهای گروه قابل تسری هستند. دوم ، آیا مشخصه های مطالعه شده در مورد رهبری عمومی درباره گروههای رهبری نیز مصداق دارند یا خیر . و سوم ، آیا گروههای رهبری و اعضای آنها می توانند میزان مسئولیت پذیری و اقتدار و اختیار گروههای رهبری را در رویارویی با مشكلات و بحرانها معین سازند یا خیر.
با تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از مطالعه ۱۰ گروه رهبری موجود در ۴۷ گروه كاری ، سعی و تلاش تحقیق در معرفی موضوعات نیازمند به تحقیقات بیشتر مشخص گردید. این تجزیه و تحلیل ، طبقه بندی جامعی از كیفیتهای مورد نیاز گروههای رهبری كارآمد را بدست داده است و شامل مشخصه های اصلی كلیدی است كه غالبا در گروههای رهبری و اعضایشان ،به آنها پرداخته شده است . این تحقیق با مطالعه ابعاد وسیعتر گروههای كاری ، یافته های گذشته را بسط و گسترش می دهد . گروههای رهبری در آغاز كارخویش هستند و این مطالعه حاوی مثالهای عملی در این باره است و تلاش می شود با توصیف شفاف تر نیازهای گروههای رهبری كارآمد،ملاك و معیار گزینش و استخدام گروههای رهبری بالاتر رود. همچنین وجود تعاریف روشن و واضح از عوامل موفقیت گروههای رهبری ، سبب تسهیل آموزش افراد و كاركنان گروههای حاضر و تبدیل آنها به گروههای رهبری شده است.
میزان تحصیلات شركت كنندگان ارزیابی نشده است. همچنین شركت كنندگان موظف بودند تا از تمامی وظایف اساسی و چند بعدی سطوح مختلف مدیریت در هر شركت گزارشی ارائه دهند. در عین حال شركت كنندگان بعنوان نمایندگان بخشهای تولید، فروش ،منابع انسانی و خدمات مشتریان در این گروهها حضور داشتند. در نهایت ، شركت كنندگان، گروههایی با حداقل شش نفر و حداكثر چهل نفر تشكیل دادند. شركت كنندگان در تحقیق ، افرادِ گروههای نیمه مستقلی بودند كه مسئولیت جریانهای مهم را بر عهده داشتند و تصمیمات مهمی را در تشكیلات اتخاذ می كردهد و با لایههای بیرونی مدیریت كنترل میشدند. اكثر گروهها، گروههای دائم را عملكرهای متقابل یا مبتنی بر پروژههای بلند مدت بودند . رهبران گروه جزء اعضای گروهی بودند كه خود هدایت آن را بر عهده داشتند و در اغلب موارد مدیران آنها را انتخاب میكردند. روش مصاحبه یك محقق با حداقل یك سال سابقه و تجربه گروههای رهبری ، گروهها را نظم بخشیده و محقق دیگر یادداشتهایی را از جلسه تهیه می كند. در تمامی جلسات از پروتكل یكسانی استفاده گردیده و حداكثر زمان برای هر جلسه ۹۰ دقیقه در نظر گرفته شده بود . بدنبال ایراد مقدمه و توضیحاتی چند درباره قوانین جلسه ،تعریفی از رهبر گروه بعنوان فردی از اعضای گروه كه همزمان مسئولیت رهبری همان گروه را نیز بر عهده دارد ارائه گردند. در مرحله بعدی، مهارتها و تجربیات، موانع یا عوامل بازدارنده ( عوامل شخصی و محیطی )، موضوعات آموزشی و فعالیتهایی كه برای ایجاد یك گروه رهبری كارآمد، اساسی به نظر میآیند مورد بررسی قرار گرفت. اگر شركت كنندگان متوجه مفهوم موضوعات و پرسشها نمیشدند، پیشنهاد بررسیهای منطقی و ویژه داده میشد.
۲۰ كیفیت حاصل از این مطالعه به منظور تسهیل در ارائه به شش موضوع تقسیم شده اند: سابقه و تخصص(۵/۱۰ درصد از تمامی مقالات در این مبحث قرارداشتند)، مهارتهای كاری(۱/۳۱%)،روابط فیمابین اشخاص(۷/۲۲%)، مهارتهای ارتباطی(۵/۱۷%)، مهارتهای همكاری و ویژگیهای شخصیتی(۹/۱۰%).جدول شماره۲ نیز خلاصهای از هر كیفیت را مورد بررسی قرار دادهاند و یك تعریف علمی كاربردی(بر اساس حوادث یا رفتارهای بازگو شده از زبان شركت كنندگان) و نظریات افراد در شرح كامل و جامع معانی و مفاهیم ویژگیها، ارائه داده است.
در حقیقت به استثنای ویژگیهای تشخیصی، باقی نتایج حاصل از این تحقیق با بخش اعظم تحقیقات گذشته درباره گروههای رهبری كه از شیوه های كاربردی استفاده میكردهاند، تناسب دارند.
خصوصیات و ویژگیهای تشخیصی نیز با تحقیقات انجام گرفته درباره رهبری ذاتی و تبدیلی، رابطه مستقیم دارد. اهمیت تشویق و تاثیر آن در میان گروههای رهبری با مفاهیم فرنچ و ریون در مورد توانائی شخصی ارتباط دارد.همچنین رهبری گروهی بخشی از فرآیندجابجائی رهبر و كارمند و فرآیندهای دیگر اجتماعی در بحث رهبری است. شیوه مبتنی بر موقعیت، زمینه های خوب و جامعی برای مطالعه موقعیتهای گروههای رهبری ایجاد می كند. با این حال، تحقیق حاضر دیدگاههای جدیدی درباره ویژگیهای شخصیتی گروههای رهبری مثل تضاد میان افراد، مسئولیت پذیری، پاسخگویی و طبیعت مشابه روابط فیمابین گروههای رهبری ارائه می دهد.
منبع: نشریه میثاق مدیران http://vista.ir
ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43
● مقدمه
● تحقیقات در خصوص رهبری
● تحقیقات در خصوص گروههای رهبری
گروهی از محققین با استفاده از شیوه مبتنی بر وظایف در گروههای رهبری و همچنین شیوه پرسش و مصاحبه و گروههای ناظر، به مشخص ساختن مهارتها و تجربیات گروههای رهبری كارآمد می پردازند. بر طبق یافته های آنان ، رهبر گروه می باید:
۱) یك گروه كاری مطمئن و هماهنگ ایجاد كند
۲) از تصمیمات گروه حمایت كرده و آن را تسهیل كند.
۳) توانائیهای گروه را افزایش دهد.
۴) هویتی برای گروه ایجاد كند.
۵) از تفاوتهای اعضای گروه حداكثر استفاده را بعمل آورد.
۶) به آینده و تغییرات آتی توجه كند.
گروهی دیگر از محققین به بررسی گروههای فروش ، به منظور بسط و گسترش شیوه مبتنی بر شرایط در گروههای رهبری پرداختهاند و مجموعه ی از ویژگیهای برانگیزاننده ، باز خوردها و رفتارهای هماهنگ سازنده گروه را كه رهبر باید برای در دست گرفتن فعالیتهای گروه انجام دهد مطرح ساخته اند.
استیوارت(Stewart )و منز(Manz)،مثالی از چهارگونه رهبری را پیشنهاد داده اند :قدرت بیش از حد ،بدون قدرت ، قدرت سازی ،قدرت تام(بی چون و چرا).
رهبری با قدرت بیش از حد (اجبار، مجازات ،استبداد)و رهبری بدون قدرت (منقطع،با فاصله،بدون هدف)به عنوان شیوه های غیر موثر شناخته شدهاند. آنان با ارزیابی هر چهار شیوه عنوان كردهاند كه رهبران با ایجاد قدرت به گروهها امكان میدهند كه با استفاده از رفتارهایی همچون راهنمائی، تشویق، تفویض قدرت، تجدید قوا و پیشرفت فرهنگی به مدیریت خویش بپردازند. به همین شكل رهبران با ویژگیهای تام از رفتارهائی همچون نمونه سازی ،گسترش مرزها (ایجاد شبكه ای در خارج از گروه ) و همكاری او هدایت ، استفاده میكنند.
دیگر محققان از شیوه مبتنی بر روانشناسی اجتماعی برای مطالعه گروههای رهبری استفاده می كنندو در این راه از كارهای انجام شده قبلی كمك می گیرند. هك من (Hackman) و والتون(Walton) با گسترش بحقیقات اولیه خود در روانشناسی اجتماعی، به توضیح درباره دانش و مهارتهای مورد نیاز رهبران برای ارائه پاسخی مناسب به گروه و محیط می پردازند. بعنوان مثال، آگاهی از فرآیند گروه ، ابزارهای جمع آوری اطلاعات و مهارتهای تشخیصی در ارائه این پاسخ حائز اهمیت هستند. برای به اجرا در آوردن تصمیمات اتخاذ شده ، رهبران گروه نیازمند داشتن آگاهی از مهارتهای تغییر و تحول، خلاقیت، مذاكره و تصمیم گیریها هستند. در نهایت هك من و والتون به توصیف نقش گروههای رهبری در هدایت افراد در یك سیستم بزرگ اجتماعی میپردازند.
مورجیسان (Morgeson ) مدلی از گروه رهبری تحت عنوان مدیریت رویدادها را پیشنهاد داده است. او با استفاده از شیوه سیستم- باز اظهار می دارد كه گروه رهبری حول مدیریت رویدادها در داخل و خارج گروه میچرخد. برای نمونه، اگر یك مدیر در اجرای وظایفش با شكست مواجه شود، رهبر گروه موظف به كمك به گروه برای غلبه بر مشكل است. او می افزاید كه رهبران گروه باید برای ایجاد یك گروه كارآمد از فعالیتهای تشخیصی و ابتكاری نیز استفاده كنند. فعالیتهای تشخیصی شامل هدایت و شناخت است و فعالیتهای ابتكاری مشتمل بر تاسیس گروه، توسعه مهارتها و شایستگیها، انگیزه، مدیریت و توسعه تاثیرگذاری آنها میباشد.
برخی از ویژگیهای گروههای رهبری، بر نیازهای حاصل از شرایط گروهی خاص متمركز شده اند. گروهی از محققان به مطالعه نقش گروههای رهبر در شرایطی پرداخته اند كه ابتدائی ترین وظیفه گروه، تصمیم گیری است. گروههای رهبری ایفاگر دو نقش مهم می باشند : نقش پیشرفتی و نقش وظایف شرطی. رفتارهای پیشرفتی شامل ایجاد یك مجموعه هماهنگ، شرح و توصیف ساختارهای اجتماعی، ایجاد الگو، هدایت، تعریف وظایف گروه و تایید و تاكید بر مقاصد و عملكردها می باشد. رفتارهای شرطی شامل ساختار ( هدفمندی، هدایت و بازخورد)و ابتكار (فعالیتهایی كه گروه را در مسیر خود ثابت نگه می دارند) می شود. منز و سیمز(Sims) به مطالعه رفتارهای رهبران گروه خود مدیریت پرداخته اند.آنان به جای توجه و تمركز بر روی رفتارهای رهبر، به بحث و گفتگو در خصوص نقش رهبر بعنوان فردی كه افراد گروه را برای شركت در فعالیتهای خاص تشویق و ترغیب می كند، پرداخته اند.آنان دریافتند كه رهبر به منظور افزایش سطح مدیریت خود باید افراد گروه را مكررا به ارائه اهداف خویش، انتقاد از خود، متوقع بودن از خود و مشاهده و ارزیابی خود تشوبق نماید.
● مطالعات حاضر
با این كه تحقیقات قبلی به شماری از رفتارها و مهارتهای مورد نیاز برای گروههای رهبری اشاره كرده اند ، اما به مسئولیت پذیری و افتدار توجه كمتری معطوف داشته اند. این مطالعاتا تاثیرت برخی زمینه های خاص (همچون گروههای خودمدیریت و تصمیم گیرنده ) را بر رفتارها و مهارتهای مورد نیاز مطرح ساخته اند. برخی نیز از نظریه روانشناسی اجتماعی موجود ، برای بسط و گسترش یك چارچوب نظری برای مطالعه گروههای رهبری استفاده كرده اند. با این وجود ، این فعالیتها همچنان نیازمند مطالب گسترده تر و تحقیقات مختلفی در خصوص گروهها هستند. منز و سیمز گروههای خود هدایت شونده و گروه كوزموسكی گروههای خود تصمیم گیرنده را مورد بررسی قرار دادند. این تحقیقات، بسیاری از صفات مشترك گروههای رهبری را مستثنی ساخته اند . هدف این تحقیق از سه بخش تشكیل شده است : اول ، اطمینان یافتن از این كه عوامل ذكر شده در مطالعات گذشته به سایر بخشهای گروه قابل تسری هستند. دوم ، آیا مشخصه های مطالعه شده در مورد رهبری عمومی درباره گروههای رهبری نیز مصداق دارند یا خیر . و سوم ، آیا گروههای رهبری و اعضای آنها می توانند میزان مسئولیت پذیری و اقتدار و اختیار گروههای رهبری را در رویارویی با مشكلات و بحرانها معین سازند یا خیر.
با تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از مطالعه ۱۰ گروه رهبری موجود در ۴۷ گروه كاری ، سعی و تلاش تحقیق در معرفی موضوعات نیازمند به تحقیقات بیشتر مشخص گردید. این تجزیه و تحلیل ، طبقه بندی جامعی از كیفیتهای مورد نیاز گروههای رهبری كارآمد را بدست داده است و شامل مشخصه های اصلی كلیدی است كه غالبا در گروههای رهبری و اعضایشان ،به آنها پرداخته شده است . این تحقیق با مطالعه ابعاد وسیعتر گروههای كاری ، یافته های گذشته را بسط و گسترش می دهد . گروههای رهبری در آغاز كارخویش هستند و این مطالعه حاوی مثالهای عملی در این باره است و تلاش می شود با توصیف شفاف تر نیازهای گروههای رهبری كارآمد،ملاك و معیار گزینش و استخدام گروههای رهبری بالاتر رود. همچنین وجود تعاریف روشن و واضح از عوامل موفقیت گروههای رهبری ، سبب تسهیل آموزش افراد و كاركنان گروههای حاضر و تبدیل آنها به گروههای رهبری شده است.
● شیوهها
میزان تحصیلات شركت كنندگان ارزیابی نشده است. همچنین شركت كنندگان موظف بودند تا از تمامی وظایف اساسی و چند بعدی سطوح مختلف مدیریت در هر شركت گزارشی ارائه دهند. در عین حال شركت كنندگان بعنوان نمایندگان بخشهای تولید، فروش ،منابع انسانی و خدمات مشتریان در این گروهها حضور داشتند. در نهایت ، شركت كنندگان، گروههایی با حداقل شش نفر و حداكثر چهل نفر تشكیل دادند. شركت كنندگان در تحقیق ، افرادِ گروههای نیمه مستقلی بودند كه مسئولیت جریانهای مهم را بر عهده داشتند و تصمیمات مهمی را در تشكیلات اتخاذ می كردهد و با لایههای بیرونی مدیریت كنترل میشدند. اكثر گروهها، گروههای دائم را عملكرهای متقابل یا مبتنی بر پروژههای بلند مدت بودند . رهبران گروه جزء اعضای گروهی بودند كه خود هدایت آن را بر عهده داشتند و در اغلب موارد مدیران آنها را انتخاب میكردند. روش مصاحبه یك محقق با حداقل یك سال سابقه و تجربه گروههای رهبری ، گروهها را نظم بخشیده و محقق دیگر یادداشتهایی را از جلسه تهیه می كند. در تمامی جلسات از پروتكل یكسانی استفاده گردیده و حداكثر زمان برای هر جلسه ۹۰ دقیقه در نظر گرفته شده بود . بدنبال ایراد مقدمه و توضیحاتی چند درباره قوانین جلسه ،تعریفی از رهبر گروه بعنوان فردی از اعضای گروه كه همزمان مسئولیت رهبری همان گروه را نیز بر عهده دارد ارائه گردند. در مرحله بعدی، مهارتها و تجربیات، موانع یا عوامل بازدارنده ( عوامل شخصی و محیطی )، موضوعات آموزشی و فعالیتهایی كه برای ایجاد یك گروه رهبری كارآمد، اساسی به نظر میآیند مورد بررسی قرار گرفت. اگر شركت كنندگان متوجه مفهوم موضوعات و پرسشها نمیشدند، پیشنهاد بررسیهای منطقی و ویژه داده میشد.
● فرآیند تجزیه و تحلیل مطالب
● آموزش كدگذاری
● گسترش مباحث و كدگذاری
● تغییرات
۲۰ كیفیت حاصل از این مطالعه به منظور تسهیل در ارائه به شش موضوع تقسیم شده اند: سابقه و تخصص(۵/۱۰ درصد از تمامی مقالات در این مبحث قرارداشتند)، مهارتهای كاری(۱/۳۱%)،روابط فیمابین اشخاص(۷/۲۲%)، مهارتهای ارتباطی(۵/۱۷%)، مهارتهای همكاری و ویژگیهای شخصیتی(۹/۱۰%).جدول شماره۲ نیز خلاصهای از هر كیفیت را مورد بررسی قرار دادهاند و یك تعریف علمی كاربردی(بر اساس حوادث یا رفتارهای بازگو شده از زبان شركت كنندگان) و نظریات افراد در شرح كامل و جامع معانی و مفاهیم ویژگیها، ارائه داده است.
● سابقه و تخصص
● مهارتهای كاری
● روابط فیمابین
● مهارتهای ارتباطی
● مهارتهای ارتباط و همكاری
● خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی
● مذاكره
در حقیقت به استثنای ویژگیهای تشخیصی، باقی نتایج حاصل از این تحقیق با بخش اعظم تحقیقات گذشته درباره گروههای رهبری كه از شیوه های كاربردی استفاده میكردهاند، تناسب دارند.
خصوصیات و ویژگیهای تشخیصی نیز با تحقیقات انجام گرفته درباره رهبری ذاتی و تبدیلی، رابطه مستقیم دارد. اهمیت تشویق و تاثیر آن در میان گروههای رهبری با مفاهیم فرنچ و ریون در مورد توانائی شخصی ارتباط دارد.همچنین رهبری گروهی بخشی از فرآیندجابجائی رهبر و كارمند و فرآیندهای دیگر اجتماعی در بحث رهبری است. شیوه مبتنی بر موقعیت، زمینه های خوب و جامعی برای مطالعه موقعیتهای گروههای رهبری ایجاد می كند. با این حال، تحقیق حاضر دیدگاههای جدیدی درباره ویژگیهای شخصیتی گروههای رهبری مثل تضاد میان افراد، مسئولیت پذیری، پاسخگویی و طبیعت مشابه روابط فیمابین گروههای رهبری ارائه می دهد.
منبع: نشریه میثاق مدیران http://vista.ir
ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43