بر قله علم وهدايت
تقوا: شرط اساسي مرجعيت
ان العلما ورثه الانبياء... فانظروا علمكم هذا عمن تاخذونه، ان ينا اهل البيت في كل خلف عدولا ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تاويل الجاهلين (1)
علماء در زمان ائمه اطهار واسطه بين امام و مردم بودهاند و از محضر امام (ع) فيض ميبردهاند و به مردم فيض ميرساندند. در زمان غيبت نيز چنين است. علم به قرآن و سنت و تقوا و تزكيه آنها موجب شد كه حضرت حجتبنالحسنالعسكري مردم را به ايشان رجوع دهند.
و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا. آنچه مهم است و مورد نظر امام معصوم (ع) ميباشد علم به كتاب است. هر كس به اندازه علمي كه از كتاب دارد و آن هم از بركت تبعيت از قرآن و سنت نصيبش شده، در نزد ايشان مقرب است و ميتواند واسطه بين امام زمان (عج) و مردم بوده، راهنما و چراغ هدايت گردد. اميرالمؤمنين علي (ع) مردم را به سه دسته تقسيم كردند: الناس ثلاثه: عالم رباني ومتعلم علي سبيل النجاه و همج رعاء...
از جمله اين علماي رباني آيتالله شهيد سيد عبدالحسين دستغيب بود. اين شهيد بزرگوار ميفرمود: «جامعه احتياج به فقيه عادل دارد. اگر علم با تزكيه همراه نباشد، جهل است. تنها تزكيه است كه علم را در مسير اصلي خويش كه نور است قرار ميدهد. اگر تزكيه نباشد آن فرد عالم استدلالي خواهد بود نه عالم حقيقي».
مراتب علمي شهيد آيتالله دستغيب
و در جاي ديگري در مقام علمي ايشان ميفرمايند:
«آنچه من در ذهن دارم از سن سيزده سالي،آقاي دستغيب مشغول مطالعه بحار و وسائلالشيعه و كافي و وافي و من لا يحضر بود. در منزل ايشان يك اتاق بسيار بزرگ بود پر از كتاب. خانه كه ميآمدند دائما مطالعه ميكردند و حافظه بسيار خوبي هم داشتند. در علوم صرف و نحو و منطق بسيار ممتاز بودند و قهرا مطالعه كردن و فهميدن روايات برايشان خيلي آسان بود. بنده بعيد نميدانم اگر ايشان بيست هزار حديث از حفظ داشتند».
فرزند گرامي آن شهيد بزرگوار، حضرت آيتالله سيد محمد هاشم دستغيب ميفرمايند: «خاندان دستغيب خانداني اصيل و هشتصد ساله هستند و نسل اين شهيد بزرگوار با 30 واسطه به جناب زيد شهيد فرزند محترم امام سجاد (ع) ميرسد».
پدر ايشان سيد محمدتقي دستغيب از علماي شناخته شده عصر خود بودند. سيد محمد تقي، فرزند سيد هدايتالله دستغيب بودند. سيد هدايتالله علاوه بر مرجعيت در زمان خود از شاگردان ميرزاي شيرازي اول و در جريان قيام تنباكو از فعالان و ياوران راستين مرحوم ميرزا بوده است. مرحوم سيد هدايتالله ده پسر داشت كه همه روحاني و اهل علم بودند و براي هر كدام مسجدي را معين ميكند، از جمله براي مرحوم سيد محمد تقي، پدر شهيد دستغيب، مسجد باقرخان را كه جنب بازار حاجي است انتخاب ميكند. بعد از مدت كوتاهي به خاطر استقبال مردم و كمي جا، مرحوم سيد محمد تقي اقامه نماز را به مسجد طباليون كه كنار مسجد عتيق است منتقل ميكند. در پانزده سالگي شهيد آيتالله دستغيب، علاقمندان به اين بيت شريف از ايشان كه در سلك روحانيت درآمده بود درخواست ميكنند كه به جاي پدر در آن مسجد اقامه جماعت كند.
بعدها شهيد دستغيب مسجد جامع عتيق را كه در كنار آن مسجد بود و در زمان عمروليث صفاري (قرن سوم ه.ق) ساخته شده، بازسازي ميكنند. اين مسجد به مرور زمان مخروبه شده بود و قابل استفاده نبود به طوري كه خود آن شهيد بزرگوار نقل ميكردند: «وقتي كريمخان زند ميخواست براي تعمير اين مسجد اقدام كند، با ديدن آن همه خرابي منصرف شد و به جاي آن مسجد وكيل را ساخت». ايشان مدت چهل سال در اين مسجد به ارشاد و هدايت مردم پرداخت. مردم چون اخلاص ايشان را ديدند، روز به روز بيشتر به گرد وجود ايشان جمع شدند.
به هر حال شهيد دستغيب تحصيلات حوزوي خود را در محضر پدر شروع كردند و در سن نه سالگي به دست ايشان معمم شدند و در سن 11 سالگي پدر بزرگوار خود را از دست دادند و از آن زمان سرپرستي ساير برادران و خواهران خود را به عهده گرفتند فرزند ايشان سيد بهاءالدين دستغيب نقل ميكند: «خود شهيد براي من نقل ميكردند كه وقتي
پدرم (مرحوم محمد تقي دستغيب) در قيد حيات بود، مرتبا درسهايم را برايش ميخواندم و مرور كردم و از او توضيح ميخواستم و گاهي او را واقعا خسته مي كردم. از شهيد بزرگوار نقل شده است كه گاهي براي درس گرفتن صبح بسيار زود به در خانه استادم ميرفتم و برايشان صبحانه و نان و ... فراهم ميكردم و خلاصه شاگرديها ميكردم تا به من درس بدهند. آري به قول سعدي (عليه الرحمه):
به خوردي بخور از بزرگان قفا
خدا در بزرگي بدادش صفا
اين بود كه بعدها به طلاب ميگفت: «براي رسيدن به درجات عالي علمي دو چيز را فراموش نكنيد: جد در تحصيل، سعي در تقوا» (2)
دوره سطوح حوزوه را نزد اساتيدي چون ملا احمد دارابي و ميرزا علي اكبر ارسنجاني در شيراز گذرانيدند. درسال 1314 به حوزه نجف وارد شدند و مرحله درس خارج (سطح عالي حوزه) را در محضر مرحوم شيخ محمد كاظم شيرازي، آقاي ضياء عراقي، سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا عبدالهادي شيرازي و آيتالله خوئي به پايان رساندند، خصوصا مرحوم آقاي خوئي به ايشان عنايت خاصي داشتند و ايشان را در حد مرجعيت ميدانستند. ايشان از افراد فوق و ديگر علما، هشت اجازه اجتهاد داشتند. مرحوم شيخ محمدكاظم شيرازي در اجازه اجتهاد ايشان نوشته بودند: «او از اخلاق شايستهاي پاك است و به هر اخلاق شايستهاي آراسته است.» شهيد مدت 18 سال در نجف اشرف به تحصيل و تدريس اشتغال داشت.
آثار علمي
شرح و حاشيه مكاسب و رسائل مرحوم شيخ مرتضي انصاري
تقريرات دروس خارج مرحوم شيخ محمد كاظم
حضرت آيتالله نجابت درباره مقام علمي شهيد و علت رسيدن ايشان به مقامات معنوي ميفرمايند: «حضرت آيتالله دستغيب قدسالله سره يكي از مفاخر عالم اسلام بودند... تكيه ايشان بر يقين به وحدانيت خداوند و تبعيت از حضرت خاتم انبياء (ص) و تبعيت از ائمه طاهرين بود. غايهالامر ايشان يقين كرده بودند كه اين مطلب به اين بزرگي و اين مطلب پر اهميت كه غرض از خلقت، شناسايي خداوند علي اعلي است، بدون تبعيت از شخص اول عالم امكان حضرت محمد بنعبدالله (ص) و دوازده معصوم پاك(ع) و بدون تبعيت از مجتهد عادل متعهد جامعالشرايط ميسر نميشود، لهذا از اول طفوليت ايشان به تمام معني رهبري حضرت آيتالله العظمي آقاي سيد ابوالحسن اصفهاني را به جان و دل پذيرفته بودند. به علاوه استادي و تقليد از حضرت مستطاب آيتالله العظمي آقاي حاج ميرزا علي آقا قاضي رضوانالله تعالي عليه را قبول نموده بودند و با ايشان كمال رفاقت و كمال و داد را داشتند».
و بالاخره پس از سالها خوشهچيني از محضر بزرگان نجف اشرف كه به راستي در آن روزها در مرتفعترين مراتب از عرفان و علم و تقوي قرار داشتند، براي اداي تكليف و هدايت و تهذيب بندگان خدا به شيراز بر ميگردند.
آيتالله سيد محمد مهدي دستغيب، اخوي مكرم شهيد نقل ميكنند: «حضرت آيتالله بهجت كه در نجف اشرف همدرس شهيد آيتالله دستغيب بودهاند، براي من نقل كردند: شب در عالم رويا ديدم آقاي دستغيب هنگام ورود به شهر شيراز مورد استقبال جمعيت با شكوهي از مردم قرار كه با پرچمها در كنار دروازه قرآن جمع شدهاند، قرار گرفتهاند و علماي زياد منتظر تشريففرمايي ايشان هستند. فردا صبح خواب خود را براي مرحوم شيخ محمد كاظم كه استاد هر دوي ما بودند، نقل كردم. ايشان به آقاي دستغيب گفتند: هر چه زودتر به شيراز مراجعت كنيد كه مردم منتظر شما هستند».
شهيد پس از ورود به شيراز در سال 1321 شمسي مسجد جامع عتيق را بازسازي كردند. ايشان همچنين پس از بازسازي مدرسه علميه حكيم، بعد از گذشت مدت كوتاهي از پيروزي انقلاب اسلامي مدارس علميه قوام، هاشميه، آستانه و همچنين مدرسهاي ديگر را كه بعدها به نام شهيد دستغيب نامگذاري شد راهاندازي كردند. با شروع فعاليتهاي حوزوي تعداد طلاب را از 2 نفر به 250 نفر رسانيدند.
از فرزند ايشان نقل شده است كه مدرسه علميه حكيم آن زمان كه ايشان اقدام به بازسازي آن كردند يك ساختمان مخروبه و تاريك بود كه به همت ايشان بار ديگر رونق يافت و به همراه مدارس علميه ديگر تحت اشراف ايشان، محل تربيت طلاب و شاگردان عالم و باتقوايي شد كه تعداد قابل توجهي از اين عزيزان نيز در ميدانهاي نبرد حق و باطل به شهادت رسيدند. اكنون هم اين مدارس به سرپرستي اخوي مكرم و فرزند گرامي ايشان پابرجاست و روز به روز از سطح علمي قابل قبولتري برخوردار مي شود. لازم به ذكر است كه نه تنها مدارس علميه مذكور از آثار به جا مانده از ايشان است، بلكه مدارس علميه ابوصالح (عج) و امام صادق(ع)، مكتب الاخلاص (خواهران)، بيتالزهرا (خواهران) را ميتوان از بركات وجودي آن شهيد بزرگوار ذكر كرد، زيرا اين دو بزرگوار هم قسمت عمده توفيقات خود را مرهون تربيت حضرت آيتالله شهيد دستغيب، البته در كنار اساتيد عرفان خود حضرت آيتالله العظمي انصاري و حضرت آيت الله نجابت ميدانند.
مراتب تقوا و مخالفت با نفس شهيد آيتالله دستغيب
«ايشان در كتاب ارزشمند توحيد كه حاصل مباحثي است كه اواخر عمر پر بركت خويش براي طلاب درس ميدادند فرموده است: علم نور است، مراد نور قلب است نه صرف استدلال كه مكرر عرض شد علم به مصطلحات حتي در علم توحيد اگر دل خبردار نشود، آن نور نيست. حتي علم فقه كه استفاده شده از كلمات اهلبيت (ع) و احكام حضرت قائمالانبياء (ص) است و به فرموده سيد بحرالعلوم: فان علم الفقه في العلوم/ كالقمر البازغ في النجوم. علم فقه وقتي نور ميشود كه با تهذيب نفس همراه باشد. اگر حجاب نفس همراه شد، ديگر نور نيست. نه اينكه كمبود در اين علوم است، بلكه از نورانيتش بهره بردن مشروط به رفع حجاب است آن وقت ميشود وارث پيامبران».
حضرت آيتالله نجابت در وصف مراتب عرفاني ايشان ميفرمايند:
«من با شهيد دستغيب از پانزده سالگي نهايت رفاقت داشتم. روز به روز سبب بري ايشان (درك پوشالي بودن اسباب و هر چه غير خداوند است)، در او قويتر ميشد، يعني غني (درك اينكه به هيچ كس و هيچ چيز غير از خداوند نياز ندارد)، رفته بود در دلش. ميفهميد آقايش (خداوند متعال) عزيزترين آقاست. خلوصش به امام خميني از تمام علماي شيراز بيشتر بود. ايمان به امام، نه اينكه نان و آبش داغ شود، بلكه تمام اصل علم ايشان را تابع قرار داده بود و ميگفت: «من اطاع الخميني فقد اطاع الله». ايشان غني طبع و غني نفس و غني دل بود. چند مرتبه فرمود ديگر از پول خوشش نميآيد: ميگفت: تنها چيزي كه دلم را خوش ميكند، حرف خدا و خدمت به مومنين است. ايشان از عنفوان جواني تبعيت از
نيكان شهر را سرلوحه زندگي خودشان قرار داده بودند آن روزها جناب حاج سيد عليرضا بزرگ اين شهر بود در تقوا و علم، لذا مصاحبت ايشان را دائما وظيفه خود ميدانست. آنچه از اهل علم متقي در شيراز بود، ايشان در خدمتش حاضر ميشد؛ لهذا در يقين به خداوند در عصر خودش و در استان فارس منحصر بود و آثار اين يقين بود كه مردم با جان و دل ايشان را دوست ميداشتند».
توكل بر خداوند
«اما جهت ديگري كه در ايشان ممتاز بود و بيشتر در آن استوار شده و اهليت پيدا كرده بود، توكل ايشان بر خداوند جليل و متعال بود؛ يعني روز به روز ايشان اين معني را كاملتر ميفهميد كه اسباب بالذات موثر نيستند. وسائل (اشخاص و اشيايي كه خداوند رزق معنوي و مادي ما را به وسيله آنها ميرساند)، محترمند، لكن بالذات موثر نيستند: لاحول و لا قوه الا بالله، لهذا ايشان كارهاي خودش را چه دنيوي، چه اخروي به خداوند واگذار كرده بود؛ يعني بنايش بر اين بود كه تمام وضع حيات مادي و معنويش را در اختيار خداوند بگذارد، لهذا فرمايشات ايشان تحقيقا در هر قلب پاكي جايگزين بود، بلكه بعضي از قلوب ناپاك را هم پاك ميكرد. همه كس ميفهميدند ايشان اهل الله شده اند».
حضرت آيتالله سيد علي اصغر دستغيب درباره دوري ايشان از مقام ميفرمايند:
«قابل توجه آنكه با وجود مراتب و مقامات علمي و معنوي همراه، از حضور در مجامعي كه كمترين شبهه مطرح شدن وي را داشت اجتناب ميورزيد و از كسب شهرت به شدت بر حذر بود و تنها در زماني كه احساس وظيفه و مسئوليت ميفرمود، بالاخص در رابطه با امر به معروف و نهي از منكر از هيچ گونه تلاش دريغ نميورزيد».
تاثير كلام شهيد آيتالله دستغيب
«روزي جواني به دنبال عمل شنيع و گناه بزرگي، براي رسيدن به مقصود از راهي ميگذشت تا آنكه ناچار شد از صحن مسجد جامع كه دو در دارد، عبور كند. در هنگام عبور ناگاه صوتي دلنشين و روحاني او را به خود جذب كرد و در پاي آن سخنان نشست و به آن سخنان گوش جان سپرد و تحول و توبه و بازگشت به سوي خداوند متعال حاصل شد. روزهاي بعد اگر دقت ميكرديد، آن جوان را در صفوف جماعت پشت سر شهيد آيتالله دستغيب مشاهده ميكرديد».
همچنين ايشان نقل ميكنند كه سالها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، حضرت آيتالله العظمي شيخ محمد جواد انصاري مژده شهادت را به اين شهيد بزرگوار داده بودند.
شهيد آيتالله دستغيب مطيع امر مولا
«يقين ايشان موجب اين شد كه بفهمند ريشه حقيقي اسلام تبعيت از حضرت وليالامر است و الان خداوند ما را متنعم فرموده به حضرت آيتالله العظمي امام خميني. خالص و به تمام معني مبلغ آقاي خميني بودند و اين تبليغ را موجب ترقي خودشان ميدانستند عندالله نه عندالناس. گرايش ايشان نسبت به حضرت امام خميني زائد بر مردم عادي بود و ايشان را ولي كامل ميدانستند. علاوه بر اجتهاد و مرجع تقليد بودن امام، علاوه از اينكه مرد متنبع درجه اول عالم اسلام است، علاوه بر اين موضوعات، شهيد مقاماتي را كه براي اولياء متصور ميشود، براي آقاي خميني قائل بودند. اساس مذهب جعفري به تبعيت از اوليالامر است مثل آقاي خميني».
به راستي كه انسان از اين همه تواضع در وجود اين عالم بزرگوار شهيد آيتالله دستغيب و مدح كننده ايشان حضرت آيتالله نجابت به شگفتي ميافتد، نه از آن جهت كه تجليل آنها از امام را غلو بدانيم كه در مقام امام هر چه گفته شود شايسته ايشان است، لكن از جهت آنكه اين دو بزرگوار در برابر امام خميني براي خود مقام و مرتبهاي قائل نبودند و اين حاصل نميشود مگر از مردان مرد اين ميدان كه يك عمر با هواي نفس مبارزه كرده و سر تسليم بر آستان معبود خويش سائيدهاند.
تبعيت و تسليم نسبت به علماي باتقوا
شهيد دستغيب و امام خميني
احترام به خداوند متعال است. ميخواهي عزت پيدا كني؟ عزت در تبعيت از امام است».
مباني فقهي شعار شهيد آيتالله دستغيب
و دليل بر اين مطلب مقبوله عمربن حنظله است كه از امام صادق (ع) نقل ميكند:
«انظروا الي من كان منكن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فارضوا به حكما، فاني قد جعلته عليكم حاكما، فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه قانما بحكم الله استخف و علينا رد و الراد علينا الراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله (3) نظر كنيد به آنكه از شما احاديث ما را نقل ميكند و در حلال و حرام ما صاحب نظر است و احكام ما را ميشناسد، پس به او به عنوان حكم (حاكم شرع) رضايت دهيد كه من او را براي شما حاكم قرار دادم. پس هنگامي كه به حكم ما حكم كرد و از او پذيرفته نشد، به حكم خداوند استخفاف ورزيده شده و هر آنكه حكم او (فقيه) را رد كند، ما را رد كرده است و رد كننده بر ما رد بر خدا كرده است و اين در حد شرك به خداوند است».
البته صرف فقاهت كافي نيست، بلكه بايد آن شرايطي كه امام صادق (ع) براي فقيه شايسته آنكه از او تقليد شود شمردهاند، در شخص جمع شده باشد، يعني اينكه نفس خود را بتواند حفظ كند و به گناه و معصيت دچار نشود و حافظ دينش باشد و به عصبيت و قوم و طايفه و جناحگرايي دچار نشود و مخالفت با هواي نفس خود كند و تكالب بر دنيا نداشته باشد و مطيع اوامر حضرت ولي عصر (عج) باشد. آنگاه است كه «فللعوام ان يقلدوه» مردم از اين گونه فقيهي ميتوانند تقليد كند.
در نهايت امام صادق (ع) ميفرمايند: «و ذالك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعه لا جميعهم» و قطعا اگر فقيه اين گونه باشد، ديگر شائبه استبداد به راي و ظلم و انحراف در او نخواهد بود و به طور قطع همه اين صفات شايسته در وجود شريف امام خميني جمع بوده و اطاعت امثال ايشان در روايات ائمه اطهار(ع) بر ما واجب شده است. از جمله احمد بن اسحاق از امام هادي (ع) نقل ميكند كه فرمودند: «العمري ثقتي فما ادي اليك عني فعني يودي... فاسمع له و اطع: عمري (يكي از اصحاب امام هادي (ع) و امام حسن عسگري (ع) مورد وثوق من است، پس هرچه به تو ارائه دهد از طرف من است، پس حرف او را بشنو و از او اطاعت كن».
البته لازم به تذكر است كه مراد از «من اطاع الخميني فقد اطاع الله» اين نيست كه هر سخني كه امام بگويند يا فتوائي كه بدهند، حكم واقعي خداوند است بلكه مراد آن است كه دسترسي مجتهد به احكام شرعي از طريق قرآن، سنت، عقل و اجماع است و دسترسي ما به احكام از طريق فتواي مجتهد است. حال فتواي مجتهد يا مطابق با حكم خداوند است كه به واقع دسترسي پيدا كرده است و يا بر آن منطبق نميباشد كه باز مجتهد در فتواي خود معذور است، زيرا نهايت تلاش خود را براي به دست آوردن حكم شرعي به كار برده است و مقلدين هم به دنبال آن حجت شرعي دارند و به تكليف خود عمل كردهاند. «المصيب اجوان و للمخطي اجر و احد». براي مجتهدي كه به واقع دسترسي پيدا كند، دو اجر و ثواب است و براي آنكه به واقع نرسيده، ولي تلاش خود را كرده است يك اجر و ثواب و در هر دو حال كسي كه از مجتهد پيروي كند از خداوند اطاعت كرده است، زيرا خدا توسط معصومين(ع) به ما دستور داده است كه از فقيه جامع الشرائط پيروي كنيم.
به هرحال مهم ترين سند دفاع جانانه شهيد آيتالله دستغيب از امام خميني و راه و هدف ايشان به گونهاي بود كه جان شريف خود را بر كف دست گرفته و با شوق لقاء پروردگار خويش به استقبال شهادت رفت؛ كما اينكه در طول عمر پر بركت خود نيز از مهمترين استوانههاي انقلاب اسلامي در سطح استان، بلكه كشور بود و به تعبير مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي از نخستين افرادي بود كه پرچم مبارزه را بر دوش گرفت و در همه جا نام امام و دفاع از ايشان را شعار خود قرار داد. به همين خاطر بود كه امام خميني به پاس خدمات خالصانه ايشان به اسلام و انقلاب اسلامي تجليل شايستهاي چه در زمان حيات و چه بعد از شهادت از ايشان به عمل آوردند و توصيفي را كه در مورد فرد ديگري از طرف امام خميني به كار برده نشده بود، يعني «معلم اخلاق و مهذب نفوس» براي ايشان به كار بردند.
پي نوشت:
1. اصول كافي ج 1 ص 32
2. مصاحبه آقاي سيد بهاءالدين دستغيب
3. وسايل ج 18 ص 99