اسطوره اي ماندگار

غلام حسين نظامي از شاگردان شهيد پاک نژاد است. او دوره ليسانس تاريخ را از مهر 1356در يزد آغاز کرد و در حال حاضر دوره دکتري اين رشته را پشت سر مي گذارد. نظامي در حال حاضر رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي بوشهر است، از اين رو در گفت و گو با ايشان سعي کرديم ابعاد شخصيتي و رموز موفقيت رئيس علي دلواري را با استناد به اسناد و
دوشنبه، 23 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسطوره اي ماندگار

اسطوره اي ماندگار
اسطوره اي ماندگار


 





 
گفتگو با استاد غلام حسين نظامي، کارشناس تاريخ و رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي بوشهر در خصوص ابعاد شخصيتي و رموز موفقيت رئيس علي دلواري

درآمد
 

غلام حسين نظامي از شاگردان شهيد پاک نژاد است. او دوره ليسانس تاريخ را از مهر 1356در يزد آغاز کرد و در حال حاضر دوره دکتري اين رشته را پشت سر مي گذارد. نظامي در حال حاضر رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي بوشهر است، از اين رو در گفت و گو با ايشان سعي کرديم ابعاد شخصيتي و رموز موفقيت رئيس علي دلواري را با استناد به اسناد و مدارک و روايات تاريخي مورد بررسي و تحليل قرار دهيم.
نظامي همچنين پايه گذار انجمن ايران شناسان جوان، با هدف پيوند بچه هاي ايراني خارج از کشور با تاريخ ايران است که اين امر، بيانگر دغدغه ايشان در امر آموزش و زنده نگاه داشتن تاريخ ايران اسلامي است.

مطالعات اجتماعي نشان مي دهد که اصولاً هر حرکت اجتماعي نياز به پيش زمينه ها و پشتوانه هاي قبلي دارد. آيا قيام رئيس علي از اين قاعده پيروي مي کند يا به طور ناگهاني پديدار شده است؟
 

اشاره شما، اشاره درستي است و مي تواند باب مناسبي براي بحث ايجاد کند. همان طور که گفتيد، از نظر فلسفه انقلاب اصولاً جنبش ها به طور خود به خود و ناگهاني اتفاق نمي افتد بلکه همواره يک تم ذهني نزد مردم موجبات بروز يک حرکت را به وجود مي آورد. پيش زمينه قيام رئيس علي دلواري در سال 1333ه. ق-1915م نيز به دوره محمد شاه و دوره ناصرالدين شاه برمي گردد. حتي مي توان جنگ جهاني اول را نيز زمينه اي براي اين قيام و جنبش بزرگ معرفي کرد. چنان که مي دانيد همواره در خصوص موضوعات مختلف، اين تهديد در خصوص ايران وجود داشته است که اگر چنين شود يا چنان، بوشهر، خارک و خرمشهر را تصرف خواهيم کرد. در دوره جنگ جهاني اول هم که ايران اعلام بي طرفي مي کند به دليل مجاورت عثماني، و عراق که تحت اشغال عثماني بوده، تسلط بر خليج فارس براي انگليس ها از اهميت خاص برخوردار بوده است. آلمان ها هم که اين اهميت را دريافته بودند، با گسيل افرادي مانند «سيتر من»و «واسموس» براي جلب نظر مردم و تشويق و ياري حرکت هاي ضد انگليسي، سعي داشتند سدي در برابر رسيدن انگليس به اهدافش ايجاد کننده. نزديک شدن واسموس به مردم و همراه شدن او با رئيس علي دلواري از يک سو موجب شد برخي اين ايراد را بگيرند که قيام سمت و سوي خارجي گرفته است و از سوي ديگر موجب شد انگليسي ها واسموس را تحت تعقيب قرار دهند.

بنابراين مردم بوشهر بنا به يک پيش ذهنيت قدرتمند قبلي با قيام رئيس علي همراه مي شوند. حال سؤال اين است که چرا رئيس علي؟ چه چيز باعث مي شود گرايش به رئيس علي دلواري گستره وسيع تري داشته باشد؟
 

ببينيد، نبايد در تاريخ يک سويه پيش رفت. برخي از خان هاي آن منطقه با انگليسي ها مراودات تجاري داشتند. اتفاقاً سندي موجود است که احتمالاً بايد در بنياد شهيد بوشهر نمونه آن حفظ شده باشد. بنا به اين سند، شيخ حسين چاه کوتاهي به قول امروزي ها حق ترانزيت دريافت مي کرد. شيخ حسين با انگليسي ها مراوده بازرگاني داشته، اما به محضي که مسأله اشغال پيش مي آيد تفنگ به دست مي گيرد و مقابل انگليسي ها قد راست مي کند. انگليسي ها در کمال تعجب طي نامه اي به شيخ حسين مي نويسند که شما با ما مراوده کالا داشته ايد، کالاي شما و مال التجاره تان هنوز در گمرک بوشهر موجود است، چرا سعي داريد رودرروي ما قرار گيريد؟ شيخ حسين در پاسخ مي گويد تا ديروز شما طرف تجاري ما بوديد. شما فروشنده بوديد و ما خريدار، اما امروز چون شما اشغالگر محسوب مي شويد ما حامي وطن و دشمن شما محسوب مي شويم. شما متجاوز هستيد و بايد از سرزمين ما خارج شويد. در خصوص تنگستاني ها هم حرف و حديث هايي بوده اما مي بينيم در مبارزه چه دلاوري هايي از خود نشان مي دهند. اگر از زاويه درست به تاريخ رجوع شود خواهيد ديد در اين خطه، يعني حاشيه خليج فارس ناني نيست، زندگي اقتصادي وجود ندارد، طبيعت با مردم سر آشتي ندارد، بارندگي نيست و جنس زمين آهکي و نمکي است، بنابراين کشاورزي و باغداري وجود ندارد. خب، در اين شرايط چه بايد کرد؟يا بحث قاچاق رونق مي گيرد يا غارتگري. در حقيقت به دليل عدم توجه دولت هاي مرکزي، شورش ها جنبه منازعه قدرت به خود مي گرفته است. شما به خوبي مي دانيد که دولت مرکزي وقت، نه تنها از جنبش جنوب حمايت نکرد که مخالف هم بود و آن ها را جاني و راهزن معرفي مي کرد. رئيس علي، خضر خان اهرمي، شيخ حسين خان چاه کوتاهي، خالو حسين دشتي و ميرزا محمد خان غضنفر السلطنه برازجاني همگي يک جبهه مشترک تشکيل داده بودند و گاه به اتفاق و بعضاً مستقل عمليات انجام مي دادند. در حقيقت اين خان ها که منتخب حکومت بودند و حکم سلطنتي هم داشتند گاه شايد نسبت به مردم بي مهري هم کرده باشند، اما در دوره مقاومت رشادت ها و جان فشاني هايي داشته اند که غير قابل انکار است، به همين دليل نبايد عمل آن ها را خرد و کوچک محاسبه کرد. در اين ميان استثنايي هم مانند رئيس علي دلواري وجود دارد که به دليل شخصيت و صداقت مشهورش نه تنها مردم را در سطح وسيعي جذب مي کند که ماندگاري نام و آوازه او بيش از هر کس ديگري در دل ها باقي مي ماند.

هر بار که در خصوص ويژگي هاي شخصيتي رئيس علي دلواري صحبت مي شود، کارشناسان ما خيلي سريع و با اکتفا به حداقل ها يا موضوعات کلي، بحث را خاتمه مي دهند. من قصد دارم اين بار پافشاري کنم و سؤال را آن گونه که برخي مطرح مي کنند در حضور شما به عنوان يک کارشناس مطرح کنم. در خصوص رئيس علي دلواري دو کنگره برگزار مي شود، يک سريال پربيننده تحت عنوان «دليران تنگستان» ساخته مي شود و در کتاب هاي متعدد به او و مبارزاتش پرداخته مي شود، آيا به راستي اين ما نيستيم که از اين شخصيت اسطوره مي سازيم و نام وي را زنده نگاه مي داريم؟
 

من گمان مي کنم هر چند مي شود در بحث، تاريخ بنا به نگاه شخصي يا حتي گروهي خاص، روي گوشه اي انگشت گذاشت و بزرگ نمايي کرد، اما نمي توان سمبل سازي کرد. اگر شخصيتي به سمبل و اسطوره تبديل مي شود به دليل اين است که چنين ويژگي هايي داشته رئيس علي دلواري هم دقيقاً بنا به شخصيت به اثبات رسيده اش تبديل به يک اسطوره ماندگار مي شود. ويژگي هايي چون ساده زيستي، مردم داري، صداقت و به طور کلي مردمي بودن از شخصيت او نامي ماندگار ساخته است. مردمي بودن يکي از ويژگي هاي مهم و مشترک اساطير است و شايد اين ويژگي به خاطر اين است که او رئيس بود، خان بود. او به مردم نزديک تر بود و بين آن ها زندگي مي کرد. به عبارتي مي توان گفت حداقل نزد مردم سوءسابقه اي نداشت، چون سوء سابقه در اذهان باقي مي ماند. بحثي که مطرح مي کنيد و اتفاقاً از اهميت بالايي هم چه در منطقه و چه خارج از منطقه، برخوردار است، به خودي خود چنان فراخ است که نمي توان به نمونه ها ي تاريخي موجود اشاره نکرد. در اين راستا من مي خواهم از لطفعلي خان زند نام ببرم. وقتي نام لطفعلي کنار نام زکي خان و جعفر خان مي آيد به خودي خود يک نقطه متضاد نمايان مي شود. زکي خان و جعفرخان برابر با اوج شقاوت و بي رحمي هستند در حالي که از لطفعلي خان منش ديگري در اذهان وجود دارد. به همين دليل وقتي محمد خان قاجار سرازير مي شود به سمت بوشهر و لطفعلي خان براي مقابله با او کمک مي خواهد، مردم بوشهر داوطلبانه به او کمک مي کنند و با او همراه مي شوند. ما به واسطه هيچ کنگره و همايشي نمي توانيم زکي خان را به عنوان يک اسطوره مطرح کنيم چو ن اسناد و مدارک تاريخي دليل مجاب کننده اي براي اين امر باقي نمي گذارند و ذهنيتي که از اين شخصيت وجود دارد اين اقدام را بي حاصل مي گذارد. اما در خصوص شخصيت لطفعلي خان يا رئيس علي اين ويژگي در اذهان ريشه دارد و هر گونه اقدام صرفاً اين ذهنيت ها را يادآوري مي کند. در حقيقت ما صرفاً يادآور هستيم و به هيچ وجه نمي توانيم بنا کننده آن چه وجود ندارد باشيم. در خصوص رئيس علي باور من اين است که ويژگي هاي شخصيتي ايشان به گونه اي بود که او را در اذهان زنده باقي نگه دارد. رئيس علي در هر اقدامي به طور مستقل پيشرو بود. تفنگ به دست مي گرفت و پيش مي رفت. به کرسي خاني تکيه نکرده بود و از داخل قلعه خود فرمان حمله صادر نمي کرد. مردم به وضوع مي ديدند که هر مشقتي مي کشند رئيس شان هم مي کشد. اگر تشنگي مي کشند، اگر بي خوابي مي کشند، اگر سختي دارند براي او هم هست. بنابراين با ايمان راسخ تري با او همراه مي شدند. همراه بودن با مردم، همگام بودن و در کنار آن ها و مانند آن ها بودن همان ويژگي است که در کنار شجاعت و دلاوري و ايمان راسخ و عشق به وطن از اين شخصيت- چه در زمان خودش و چه در زمان ما و چه در داخل و چه در خارج- محبوبيت و احترامي ماندگار به همراه آورده است.

درباره موضع دولت مرکزي وقت در قبال رئيس علي دلواري براي مان توضيح دهيد.
 

اين بحث تقريباً کليت تاريخي ما را در بر مي گيرد، بنابراين بايد بحث را به صورت طولي پيش برد که اصطلاحاً به آن مي گويند Diagnostic. وقتي به حکومت هاي ايران توجه کنيم خواهيم ديد حداقل از 1400سال پيش، يعني از دوره اسلامي، تمام پايتخت هاي ايران در نيمه شمالي کشور واقع شده اند، يعني از شيراز به بالا. تاريخ ما هم اصولاً تاريخ شاهنشاهي بوده است. يعني هر جا که شاه ها حضور داشتند تاريخ نگارها هم به فرموده، تاريخ نگاري مي کردند در غير اين صورت مکتوبي وجود نداشته. مثلاً اگر مردم کرمان از گرسنگي مي مردند ثبت و ضبط تاريخي نمي شد چون شاه در آن جا حضور نداشته، اما اگر انگشت کوچک شاه بر اثر حادثه اي نه چندان مهم جراحتي کوچک بر مي داشت به فرموده اين اين اتفاق ثبت مي شد. به همين دليل ما در خصوص تاريخ مردمي و اجتماعي، مکتوب قابل توجهي در دست نداريم. از سوي ديگر چون پايتخت ها در بخش هاي شمالي واقع بوده، ما در خصوص اين بخش ها، در ضمن رفت و آمد شاهان در آن نواحي، اسامي و اتفاقات ثبت شده داريم، اما چون در بخش جنوبي نه پايتختي بوده و نه رفت و آمدي، هيچ نام و توصيف ثبت شده اي نداريم. به عنوان مثال، وقتي در دروان شاه اسماعيل که تبريز پايتخت بوده فرانسوا دال ووکر جزيره هرمز را تسخير مي کند، حکومت مرکزي تا مدت ها هيچ اطلاعاتي کسب نمي کند. در جنگ هاي عثماني و غيره هم اتفاقات مشابهي مي افتد. در مواردي هم که از اين ماجراها مطلع مي شدند، قدرت اقدام نداشتند سال 1273(1856م) انگليسي ها بوشهر و خرمشهر را تصرف کردند، چون ايران هرات را محاصره کرده بود فکر مي کنيد واکنش دولت مرکزي چه بود؟ هيچ. اصلاً قدرت نداشتند اقدامي کنند چون ارتش منسجمي در کار نبود. خب، وقتي قدرت آن را ندارند قاعدتا بايد دست مردم و کساني چون رئيس علي را که جلو نفوذ دشمن ايستادگي مي کنند ببوسند، اما بنا به اسناد تاريخي مي بينيم که از ترس خائف شده و اعلام مي کنند اين مردم و اين مردان بزرگ مشتي راهزن هستند. اين در حالي است که اين مردم، همراه با رئيس علي ها، در ماه مبارک رمضان، در گرماي 45درجه و رطوبت وحشتناک، در سنگرهاي روباز و مناطق کفي که هيچ پستي و بلندي براي سنگرسازي ندارد ايستادگي مي کردند و جلوي دشمن را مي گرفتند. بنابراين، اصولاً نه تنها هيچ کمکي از سوي دولت هاي مرکزي صورت نمي گرفت که حتي با ايشان مقابله هم مي شد.

نکته جالب اين جاست که با وجود بي مهري و حتي برخورد معکوس دولت مرکزي، خلاف آن چه در برخي قيام ها در نقاط ديگر مي بينيم، در جنوب هرگز قيامي مردمي به اعلام خودمختاري منجر نمي شود. آيا اين به دليل رهبري خاص اين قيام هاست؟ رئيس علي چه نقشي در جلوگيري از چنين حرکت هايي داشته است؟
 

بله، اين اتفاق، در نقاط مختلف به وقوع مي پيوندد اما در جنوب هرگز چنين اتفاقي نمي افتد. شايد يکي از محکم ترين دلايل اين امر، گرايش شديد مردم اين خطه به مذهب و همين طور گرايش هاي استوار ملي شان باشد. توجه کنيد که وقتي آيت الله لاري در لار يا آخوند خراساني در نجف و مجتهد اهرمي يا شيخ حسين برازجاني فتوا مي دهند رئيس علي پا به ميدان مي گذارد. يعني در حقيقت او به فتواي جهاد آقايان علما پاسخ مي دهد. ضمن اين که چون رئيس است از نظر ملي بار مسؤوليت را نيز بر دوش حس مي کند و خود را مسؤول حفظ جان مردم مي بيند. اگر چه دولت مرکزي هيچ حمايتي نمي کند اما گرايش مذهبي و حس وطن دوستي رئيس علي باعث مي شود بدون توجه به اين نکته قيام کند و از وطن و مردم خود دفاع کند. اتفاقاً از اين رهگذر مي توان دوباره به سؤال شما مبني بر دلايل گرايش مردم به رئيس علي و ماندگاري نام او رجوع کرد و افزود که مردم به رئيس علي دلواري گرايش پيدا مي کردند چون به چشم خود مي ديدند که او بدون هيچ چشم داشتي کنار آن ها و همگام با آن ها از کيان و ناموس شان دفاع مي کند. به چشم خود مي ديدند که دولت مرکزي نه تنها آن ها را تنها گذاشته که حتي در مقابل قيام آن ها مي ايستد و آن ها را قاچاقچي و شورشي مي خواند اما رئيس علي به فرموده علمايي که از آن ها پيروي مي کنند با دشمن رودررو شده و جان فشاني مي کند. اين هم جزو ديگر ويژگي هاي رئيس علي دلواري است و دليلي محکم براي همراهي مردم با او و ماندگاري نام و آوازه آن شهيد بزرگوار!

شما در مرکز اسناد و کتابخانه ملي بوشهر به عنوان رئيس فعاليت مي کنيد حال آن که ما به لحاظ اسناد و مدارک تاريخي بسيار فقير هستيم. حتي به رغم تلاش هايي که شده هيچ عکسي که رسما اعلام شود متعلق به رئيس علي دلواري است به دست نيامده. شما براي گردآوري اسناد مرتبط با اين قيام چه کرده ايد و در خصوص رئيس علي به چه موفقيت هايي رسيده ايد؟
 

همان طور که گفتم اسناد و مدارک تاريخي بخش هاي جنوبي ايران چندان زياد نيست ضمن اين که اين اسناد اصولاً به دو بخش اسناد خارجي و اسناد داخلي تقسيم مي شود. در خصوص اسناد خارجي تلاش هايي شده و اسنادي هم به دست آمده که در طول کنگره اول در سال 1374 و همين طور کنگره دوم که اخيراً برگزار شد اسنادي به چاپ رسيد که از اين بين مي توان به کتاب آقاي کاوه بيات اشاره کرد که با همکاري وزارت امور خارجه گردآوري شده است. کتاب ديگر، گزارش هاي سالانه اي است که انگليسي ها در آن سال ها نوشته اند و خانم برومند زحمت جمع آوري و چاپ آن را برعهده داشتند. آقاي زنگنه هم از مترجمان بسيار خوب اين خطه محسوب مي شوند که با مهارت خاص 25کتاب در خصوص بوشهر و خليج فارس ترجمه کرده و به چاپ رسانده اند اين اسناد اگر چه به زبان و نگارش بيگانگان است و از رشادت هاي رئيس علي و ديگر مبارزان به نيکي ياد نکرده اند، اما به لحاظ سنديت بسيار مهم و قابل رجوع است. ما نيز از دشمن زخم خورده انتظار نداشتيم و نداريم که به نيکي از اسطوره هاي ما نام ببرند، اما در کل تلاش مي کنيم تا بتوانيم اسناد و مدارک مختلف را از منابع مختلف گردآوري کنيم و در نسخه هاي قابل ارائه به چاپ برسانيم. به هر حال اين مرکز جوان است. چيزي حدود يک سال و اندي است که تأسيس شده بنابراين به تدريج سعي مي کنيم به آن چه شايسته تاريخ پرافتخار ما و مردم افتخار آفرين مان است برسيم - ان شاءالله.

در پايان مي خواهم به عنوان يک کارشناس امور تاريخي و کسي که در خصوص جمع آوري و حفظ اسناد و مدارک تاريخي تلاش مي کند و با خطه جنوب و اتفاقات آن از نزديک آشنا است، شخصي ترين و دروني ترين حس تان را در خصوص رئيس علي دلواري جويا شوم.
 

رئيس علي دلواري يک شخصيت نستوه و مردمي بود که در دوره اي از تاريخ اين مرز و بوم براي دفاع از وطن و دين خود نهايت فداکاري ها را کرد و موفقيت و نام نيکش به واسطه صداقت و همراهي صادقانه اش با مردم و البته مرهون دل پرمهرش از ياد خداوند بود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 52




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط